موضوع : پژوهش | مقاله

وقتی که از اسب فرو افتاد، زمین آبرو گرفت


قسم به ذوالجلال لب های تشنه ات که در کنار نهر فرات، معرفت را سر کشید اما آب را سرنکشید. این آسمان غبار گرفته از ماتم تو، بعد از هجرت قمر بنی هاشم، نای مهمان نوازی هیچ ماه دیگری را ندارد.سهی قدان عشق در برابر ارتفاع جوانمردی ات زانو زدند، آن دم که مشک سیراب را به دوش کشیدی، لب دوختی و طفلان حسین را به خاطر آوردی.
دست های سنان خورده را چنان به سقایی مولایت سوگند دادی که یک قدم مانده تا عروج، سقای نیمه جان بر مرکب ماند اما دیگر دستی نماند!
حقیقتا که مقام خلیفة الهی زمین، بایسته ابوالفضلی است که تطاول کربلا را به عافیت دنیا نفروخت و شمشیر ایستادگی را تا آخرین نفس در نیام نکشید.
پاک ضمیری که به فراخنای تمام تاریخ، "باب الحوائج" است و با گوشه وساطتی از سوی او، هر فعل ناممکنی، رخت می بندد.
به تاسوعای حسینی که نزدیک می شویم، خیمه های سوخته هم بهانه عباس را می گیرند. این روزها گوشه و کنار ایران پهناور، غرق در سوگ فخر خاندان علی است.
خون های بر خاک ریخته شاهد بود که میان خرقه سالوسیان سپاه کفر و ردای معصومیت عباس، چه فاصله ای از فرش تا عرش، بیداد می کرد.
شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی، نجوای درونی حضرت ابوالفضل و عظمت کار قدوسی اش را به نیکی توصیف می کند.
"ای نفس ابوالفضل! می‏خواهم بعد از حسین زنده نمانی. حسین شربت مرگ‏ می‏نوشد، حسین در کنار خیمه‏ها با لب ‏تشنه ایستاده باشد و تو آب بیاشامی‏! پس مردانگی کجا رفت، شرف کجا رفت، مواسات و همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست، مگر تو ماموم او نیستی، مگر تو تابع او نیستی‏؛ هیهات! هرگز دین من چنین اجازه‏ای به من نمی ‏دهد، هرگز وفای من چنین اجازه‏ای به من نمی ‏دهد."
حضرت عباس، فرزند شیر خدا بود و در جنگ های صفین و نهروان نیز دوشادوش پدر شمشیر زد.
جعفر، عبدالله و عثمان، سه برادر دیگر سقای کربلا بودند که آنان نیز در نبرد با جبهه باطل به فیض قرب اللهی در کربلا مفتخر شدند.
فرزند 15 ساله حضرت ابوالفضل نیز درصحرای کربلا به نبرد با قاتلان دین خدا شتافت و او نیز همسان پدر به مقام شامخ شهادت نایل شد.
شهید بهشتی در فرازی از سخنرانی اش به جملات زیبایی از امام حسین اشاره می کند که نشان می دهد حضرت ابوالفضل با اختیار و اشتیاق تمام، شهادت در راه معبود را در آغوش کشیده است.
"اى برادر من عباس، فردا دیگر براى برادرت حسین یا خواهرت زینب نجنگ، من به عنوان قوم و خویشى و برادرى از تو کمال سپاسگذارى را دارم. اینان (دشمنان) هم با من کار دارند. اگر مى‏خواهى بروى برو. من از تو گله ندارم. اگر مى‏خواهى بمانى بمان ولى نه براى حسین،‌این بار براى هدف حسین و خداى حسین بمان!"
بی تردید، فلسفه حیات پایدار شیعه را باید در همین فرهنگ تاسوعا و عاشورای حسینی جستجو کرد.
جهاد در برابر رجاله های نفس پرست و ظالم را تفکر شیعی می آموزد و الگوی این نگاه جهادی را به خوبی می توان در مکنونات حماسه کربلا یافت.
امام خمینی (ره) در اهمیت ارتباط اسلام و کربلا فرمودند: این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
درس کربلا و عباسش، ‌درس مقاومت دربرابر عداوت ظالمانه است. یعنی مقاومت در برابر آن عداوتی که از روی جهل و خود بزرگ بینی، حق خدا را ناحق جلوه می دهد و در تکثیر اندیشه های باطلش می کوشد.
رمز ماندگاری شیعه را باید در ترویج پیام "امر به معروف و نهی از منکر" کربلا دانست. چنین نگاه آموزنده ای به حماسه کربلا و جان فشانی های ابوالفضل است که اسوه ساز بوده و شیعه را به مذهبی ظلم ناپذیر مبدل کرده است.
کربلا، مکتبی برای گزینش طریق آزادگی است وگرنه علمدار بیرق حق را چه نیاز است به سوگواری ما؟!
این که کبش الکتیبه ی میدان کربلا، هفت شهر عشق را به طرفة العینی می پیماید و در لبیک گفتن به ندای حق، لحظه ای درنگ نمی کند، پرپیمان از ناگفته هاست.
بی باک بودن در مواجهه با همجمه های نا اهلان و پایداری مطلق در راه دین خدا، پیام همیشگی تاسوعا و عاشورای کربلاست که فرهنگ شیعه را تا ابد از تحریف و اضمحلال می رهاند.

 


منبع: / روزنامه / جام جم ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
نویسنده : امین جلالوند

نظر شما