موضوع : پژوهش | مقاله

سلامت ایمان و عمل در فعالیت‌ها و مدیریت‌ها


یکی از بینش‌های معنوی و اخلاقی که دست‌یابی به آن بسیار حیاتی می‌باشد و با فرجام نهایی انسان پیوند می‌یابد و کوچک‌ترین غفلت و مسامحه‌ای نسبت به آن، همه عبادات و اذکار و اعمال نیک را بر باد می‌دهد، مراقبت همه‌جانبه از خویش برای به انتهارساندن زندگی دنیا با سلامت "ایمان و عمل" است.
این مراقبت همه‌جانبه فقط در زندگی فردی ضرورت نمی‌یابد و در آن محدود نمی‌شود، بلکه در عرصه‌‌های گوناگون حیات اجتماعی،‌اقتصادی، فرهنگی،‌سیاسی و حکومتی نیز سریان دارد. متاسفانه یکی از غفلت‌های بزرگ این است که اولا ما فقط به سلامت ایمان و عمل در زندگی فردی می‌اندیشیم و فرجام نهایی خود را با تحقق آن مرتبط می‌سازیم. ثانیا نه تنها این ضرورت را به عرصه فعالیت‌های کلان به ویژه مدیریت‌های سیاسی و حکومتی تعمیم نمی‌دهیم، بلکه از این واقعیت انکار‌ناپذیر غافلیم که تشکیلات حکومتی به دلیل تراکم قدرت و ریاست و ثروت و امکانات وسیع در آن "لغزنده‌تر" است و به مراتب بسیار بالا سلامت ایمان و عمل را به خطر می‌افکند و از همین‌رو مراقبتی صدچندان را می‌طلبد.
مواعظ معنوی و اخلاقی امام خمینی که پشتوانه بزرگی برای همه افراد جامعه و به ویژه صاحبان قدرت و مدیریت‌های کلان سیاسی و حکومتی می‌باشد، به این مهم به طور دقیق نظر می‌گسترد و راه و مقصد می‌نمایاند.
در نگاه امام خمینی همه انسان‌ها در هر صحنه از فعالیت و هر عرصه از مدیریت باید مراقب باشند که در مسیر تهذیب نفس برای دست‌یابی به "ایمان خالص" و "عمل صالح" حرکت کنند و در کنار این تلاش و حرکت،‌به شدت از خویش مراقبت ورزند که ایمان و عمل خود را در فراز و فرودهای حیات فردی و جمعی در "سلامت" نگاه دارند و در چنین حالتی بار سفر بربندند و از این دنیای فانی به سرای باقی کوچ آغازند.
اگر انسان به مرض دنیاپرستی و هواخواهی مبتلا شد، محبت دنیا قلب او را فراگرفت، از غیر دنیا و مافیها بیزار می‌شود - العیاذ بالله - نسبت به خدا و بندگان خدا و با پیامبران و اولیای الهی و ملائکه‌الله دشمنی می‌ورزد، و احساس حقد و کینه می‌کند؛ زیرا می‌بیند که خداوند و ملائکه‌الله می‌خواهند او را از محبوبش (دنیا و امور دنیوی) جدا سازند؛ و ممکن است با عداوت و دشمنی حضرت حق تعالی از دنیا برود. یکی از بزرگان قزوین - رحمه‌الله تعالی - نقل می‌کرد که (به) بالین مردی که در حال احتضار بود حاضر شدم. در آخرین دقایق زندگی چشم باز کرد و گفت:‌ظلمی که خدا به من کرد، هیچ کس نکرده است! زیرا با چه خون جگری این بچه‌ها را پرورش داده، بزرگ کرده‌ام؛ اکنون می‌خواهد مرا از آنان جدا سازد! آیا ظلمی بالاتر از این می‌شود؟ اگر انسان خود را مهذب نکند و از دنیا منصرف نسازد و حب آن را از دل بیرون ننماید، بیم آن می‌رود که هنگام مرگ با قلبی لبریز از بغض و کینه نسبت به خداوند و اولیای او جان سپرد. با چنین سرنوشت شومی دست به گریبان است. آیا این بشر افسارگسیخته اشرف مخلوقات است، یا در حقیقت شر مخلوقات می‌باشد؟ و العصر ان الانسان لفی خسر الاالذین آمنوا و عملواالصالحات و تواصوابالحق و تواصوابالصبر در این سوره فقط "مومنین" را که دارای عمل صالحند استثنا فرموده است، و "عمل صالح" عملی است که با روح، سازش داشته باشد؛
ولی می‌بینی که بسیاری از اعمال انسان با جسم سازش دارد. "تواصی" هم در کار نیست. اگر بنا باشد حب دنیا و حب نفس بر شما غلبه کند و نگذارد حقایق و واقعیات را درک کنید، عمل خود را برای خدا خالص گردانید، شما را از تواصی به حق و تواصی به صبر باز دارد، سد راه هدایت شما گردد، در خسران قرار گرفته‌اید، خسرالدنیا والاخره هستید، زیرا جوانی را داده‌اید، از نعمتهای جنت و مزایای اخروی نیز محروم مانده‌اید، و دنیایی هم ندارید. دیگران اگر به بهشت الهی راه ندارند، درهای رحمت خداوندی به روی آنان بسته شده و در آتش جهنم مخلد خواهند بود. اقلا" دنیایی دارند، از مزایای دنیوی برخوردارند، ولی شما
بپرهیزید از اینکه خدای نخواسته حب دنیا و حب نفس بتدریج در شما رو به فزونی نهد، و کار به آنجا رسد که شیطان بتواند ایمان شما را بگیرد. گفته می‌شود تمام کوشش شیطان برای ربودن ایمان است.(1) تمام وسایل و جدیتهای شبانه روزی او برای این است که ایمان انسان را برباید. کسی سند نداده که ایمان شما ثابت بماند، شاید ایمان "مستودع" باشد، (2) و آخر کار شیطان از شما بگیرد، و با عداوت خداوند تبارک و تعالی و اولیای او از دنیا بروید. یک عمر از نعمتهای الهی استفاده کرده، سر سفرة امام زمان(عج) نشسته و آخر کار خدای نخواسته بی‌ایمان و با دشمنی با ولینعمت خود جان بسپرید.
بکوشید اگر علقه، ارتباط و محبتی به دنیا دارید، قطع نمایید. این دنیا با تمام زرق و برق ظاهری‌اش ناچیزتر از آن است که قابل محبت باشد،... این زندگی زودگذر به ظاهر شیرین (بنا بر اینکه خیلی شیرین بگذرد) در مقابل عذاب غیرمتناهی چه ارزشی دارد؟ عذاب اهل دنیا گاهی نامتناهی است. تازه اهل دنیا که خیال می‌کنند به دنیا دست یافته و از اتمام مزایا و منافع آن بهره‌مندند، دچار غفلت و اشتباه می‌باشند هر کسی دنیا را دریچة محیط و محل زیست خود می‌نگرد و خیال می‌‌کند دنیا همان است که او دارد. این عالم اجسام وسیعتر از آن است که بشر تصور کرده بر آن دست یافته، و آن را کشف و سیر می‌نماید. این دنیا با تمام این ابزار و وسایل در روایت وارد شده که: ما نظر الیها نظر رحمه،(3) بنابراین باید دید عالم دیگر، که خداوند تبارک و تعالی به آن نظر رحمت فرموده،چگونه می‌باشد."معدن عظمت"که انسان را به آن فرا می‌خواند چیست و چگونه است. بشر کوچکتر از آن است که بفهمد معدن عظمت چه می‌باشد.
شما اگر نیت خود را خالص کنید، عمل خود را صالح نمایید، حب نفس و حب جاه را از دل بیرون کنید، مقامات عالیه و درجات رفیعه برای شما تهیه و آماده می‌باشد. مقامی که برای بندگان صالح خدا در نظر گرفته شده، تمام دنیا و مافیها با آن جلوه‌های ساختگی، در مقابل آن به قدر پشیزی ارزش ندارد. بکوشید به چنین مقامات عالیه برسید، و اگر توانستید، خود را بسازید و ترقی دهیدتا آنجا که به این مقامات عالیه و درجات رفیعه هم بی‌اعتنا باشید، و خدا را برای رسیدن به این امور،عبادت نکنید، بلکه چون سزاوار عبادت و کبریایی است، او را بخوانید(4) و در مقابل او سجده کرده، سر به خاک بسایید. آن وقت است که "حجب نور" را پاره کرده به "معدن عظمت" دست یافته‌اند. آیا شما با این اعمال و کرداری که دارید، با این راهی که می‌روید، به چنین مقامی می‌توانید دست یابید؟ آیا نجات از عقوبات الهی و گریز از عقبات هولناک و آتش جهنم به آسانی ممکن خواهد بود؟ شما خیال می‌کنید گریه‌های ائمة طاهرین و ناله‌های حضرت سجاد(ع) برای تعلیم بوده و می‌خواسته‌اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا می‌گریستند، و می‌دانستند راهی که در پیش دارند، پیمودنش چقدر مشکل و خطرناک است. از مشکلات، سختیها، ناهمواریهای عبور از صراط (که یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت می‌باشد و از میان جهنم می‌گذرد)، خبر داشتند، از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن، آگاه بودند، از این روی هیچ‌گاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می‌بردند.
شما برای این عقبات هولناک توانفرسا چه فکری کرده‌ و چه راه نجاتی یافته‌اید؟ چه وقت می‌خواهید در مقام اصلاح و تهذیب خود برآیید؟ شما که اکنون جوانید، نیروی جوانی دارید، بر قوای خود مسلط می‌باشید و هنوز ضعف جسمی بر شما چیره نشده است، اگر فکر تزکیه و ساختن خویش نباشید، هنگام پیری که ضعف، سستی، رخوت و سردی بر جسم و جان شما چیره شد و نیروی اراده، تصمیم و مقاومت را از دست دادید و بار گناه و معصیت، قلب را سیاهتر ساخت،‌ چگونه می‌توانید خود را بسازید، و مهذب کنید؟ هر نفسی که می‌کشید، هر قدمی که برمی‌دارید و هر لحظه‌ای که از عمر شما می‌گذرد، اصلاح مشکلتر گردیده، ممکن است ظلمت و تباهی بیشتر شود. هر چه سن بالارود، این امور منافی با سعادت انسان زیادتر شده، قدرت کمتر می‌گردد،پس به پیری که رسیدید دیگر مشکل است موفق به تهذیب و کسب فضیلت و تقوا شوید، نمی‌توانید توبه کنید زیرا توبه به لفظ اتوب الی‌الله تحقق نمی‌یابد، بلکه ندامت و عزم بر ترک لازم است.(5) پشیمانی و عزم بر ترک گناه برای کسانی که پنجاه سال یا هفتاد سال غیبت و دروغ مرتکب شده، ریش خود را در گناه و معصیت سفید کرده‌اند، حاصل نمی‌شود. چنین کسانی تا پایان عمر مبتلایند.
جوانان ننشینند که گرد پیری سر و روی آنان را سفید کند. (ما به پیری رسیده‌ایم و به مصایب و مشکلات آن واقفیم) شما تا جوان هستید می‌توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می‌توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته‌های حیوانی را از خود دور سازید، ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید فکری کنید، نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان، لطیف و ملکوتی است و انگیزه‌های فساد درآن ضعیف می‌باشد، لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قویتر و محکمتر می‌گردد، تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست. چنانکه در روایت است: قلب انسان ابتدا مانند آینه، صاف و نورانی است، و هر گناهی که از انسان سر بزند، یک نقطه سیاه بر روی قلب فزونی می‌یابد،(6) تا جایی که قلب را سیاه کرده، ممکن است شب و روزی، بدون معصیت پروردگار بر او نگذرد، و به پیری که رسید، مشکل است قلب را به صورت و حالت اول بازگرداند. شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلبهای سیاه، چشمها، گوشها و زبانهای آلوده به گناه از دنیا رفتید، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و پاکی به شما سپرده شده، چگونه با آلودگی و رذالت مسترد خواهید داشت؟ این چشم و گوش که در اختیار شماست، این دست و زبانی که تحت فرمان شماست، این اعضا و جوارحی که با آن زیست می‌کنید - همه امانات خداوند متعال می‌باشد که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده است - اگر ابتلا به معاصی پیدا کرد، آلوده می‌گردد، خدای نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پیدا می‌کند، و آنگاه که بخواهید این امانات را مسترد دارید، ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانتداری اینگونه است؟ ما این امانت را اینطور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به شما دادیم چنین بود؟ چشمی که به شما سپردیم اینگونه بود؟ دیگر اعضا و جوارحی که در اختیار شما قراردادیم چنین آلوده و کثیف بود؟ در مقابل این سئوالها چه جواب خواهید داد؟ خدای خود را با این خیانتهایی که به امانتهای او کرده‌اید چگونه ملاقات خواهید کرد؟ (منبع: جهاد اکبر)
* پاورقی:
1- قال فیما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم. شیطان گفت چون تو مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست تو مانع می‌شوم.(اعراف/16). در تفسیر
علی‌بن ابراهیم در ذیل آیه 17 از سوره اعراف آمده است: اگر افراد بر راه هدایت روند، شیطان می‌کوشد تا آنها را از راه دین خارج سازد. تفسیر علی‌بن ابراهیم، ج 1، ص 224، تفسیر برهان، ج 2، ص 5.
2- در روایات منقول از اهل بیت(ع) در ذیل آیه 98 سوره "انعام": فمستقر و مستودع ایمان افراد به دو نوع ثابت و عاریتی تقسیم شده است. مانند روایت محمدبن الفضیل از موسی‌بن جعفر(ع) که فرمود: ما کان من الایمان المستقر، فمستقر الی یوم القیامه [اوابدا]، و ما کان مستودعا سلبه‌الله قبل الممات. آنچه از"ایمان مستقر" باشد، تا روز قیامت ثابت می‌ماند، و آنچه از "ایمان مستودع" باشد، خداوند آن را پیش از مرگ می‌گیرد. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 401.
در نهج‌البلاغه نیز آمده است: فمن الایمان ما یکون ثابتا مستقرا فی القلوب، و ما یکون عواری بین القلوب و الصدور الی اجل معلوم. قسمی از ایمان در دلها ثابت است،‌ و قسمی دیگر در میان قلبها و سینه‌ها عاریت است تا هنگامی که مرگ در رسد. نهج‌البلاغه، "خطبه"231.
3 - متن روایت چنین است: فما لها عندالله - عزوجل - قدر و لاوزن، ولا خلق فیما بلغنا خلقا ابغض الیه منها، و لانظر الیها مدخلقها. نزد خداوند - عزوجل - دنیا را ارج و بهایی نیست، و خدای تعالی بین موجوداتی که آفریده، و خبر آن به ما رسیده، موجوی نیافریده است که پیش او از دنیا مبغوضتر باشد، و خداوند از وقتی که دنیا را آفریده در او نظر رحمت نکرده است. بحارالانوار، ج 70، "کتاب ایمان و کفر"، باب 122، ح 109، ص 110.
4 - از امام صادق(ع) روایت شده: العباده ثلاثه: قوم عبدواالله - عزوجل - خوفا، فتلک عباده العبید، و قوم عبدواالله تبارک و تعالی طلب الثواب،‌ فتلک عباده الاجرآء و قوم عبدواالله - عزوجل - حبا فتلک عباده الاحرار، و هی افضل العباده. پرسش سه گونه است: گروهی خداوند - عزوجل - را از ترس می‌پرستند، و این پرستش بندگان است، وگروهی خداوند تبارک و تعالی را برای رسیدن به پاداش می‌پرستند، و این پرستش مزدوران است، و گروهی خداوند عزوجل - را از روی محبت می‌پرستند، و این پرستش آزادگان است، و این از همه پرستشها برتر است. وسائل الشیعه، ج 1، "ابواب مقدمه العبادات"، باب 9، ح 1، ص 45، "اصول" کافی، ج 3، "کتاب ایمان و کفر". "باب عبادت"، ح 5، ص 131.
5- از امیر مومنان است که فرمود: ان الاستغفار درجه العلیین، و هو اسم واقع علی سته معانک اولها الندم علی ما مضی، والثانی العزم علی ترک العود الیه ابدا... همانا استعفار درجه علیین است، و آن اسمی است که واقع می‌شود بر شش معنی: اول آنها،‌ پشیمانی برگذشته است. دوم، عزم بر بازنگشتن به سوی آن الی الابد... نهج‌البلاغه، ص 1281، "حکمت"409، و برای اطلاع بیشتر درباره توبه، رجوع کنید به: خمینی. روح‌الله، شرح چهل حدیث، ح 17.
6 - از امام باقر(ع) روایت شده: ما من عبد الا و فی قلبه نکته بیضاء فاذا اذنب ذنبا. خرج فی النکته نته سوداء فان تاب، ذهب ذلک السواد، و ان تمادی فی الذنوب، زاد ذلک السواد حتی یغطی البیاض، فاذا تغطی البیاض، لم یرجع صاحبه الی خیر ابدا... هیچ بنده‌ای نیست مگر آنکه در قلب او نقطه سفیدی است. چون گناهی انجام داد،‌ نقطه سیاهی درآن پیدا شود، پس اگر توبه کند، آن سیاهی از بین می‌رود، و اگر به گناه ادامه دهد، بر آن سیاهی افزوده شود چندانکه سفیدی را بپوشاند، و چون سفیدی پوشیده شد، صاحب آن قلب هرگز به نیکی و خوبی باز نمی‌گردد... "اصول" کافی، ج 3، "کتاب ایمان و کفر"، "باب الذنوب"، ح 20، ص 274.
*اگر انسان خود را مهذب نکند و از دنیا منصرف نسازد و حب آن را از دل بیرون ننماید، بیم آن می‌رود که هنگام مرگ با قلبی لبریز از بغض و کینه نسبت به خداوند و اولیای او جان سپرد.
* این چشم و گوش که در اختیار شماست، این دست و زبانی که تحت فرمان شماست، این اعضا و جوارحی که با آن زیست می‌کنید، همه امانات خداوند متعال می‌باشد که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده است. اگر ابتلا به معاصی پیدا کرد، آلوده می‌‌گردد.
* بپرهیزید از اینکه خدای نخواسته حب دنیا و حب نفس به تدریج در شما روبه فزونی نهد، و کار به آنجا رسد که شیطان بتواند ایمان شما را بگیرد.
* تمام وسایل و جدیت‌های شبانه روزی شیطان برای این است که ایمان انسان را برباید. کسی سند نداده که ایمان شما ثابت بماند.


منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۵/۲۲

نظر شما