بهار عربی و واکنشهای دیرهنگام
زنجیره واکنشهای انفعالی، نامتناسب و دیرهنگام دربارهای عرب در قبال خیزش ملتها در "بهار عربی" از همان ابتدا با شکست و ناکامی مطلق مواجه گردیده است. چرا که حتی امروز هم رفتار دربارها فاقد مولفههای مورد انتظار است و بوئی از حسن نیت و صداقت نبرده است. جدیدترین حرکت از این نوع توسط سلطان محمد پنجم پادشاه مراکش در قبال حرکتهای خودجوش مردمی در این کشور صورت گرفته است. وی دست بالا، پذیرفته است که از این پس براساس یک "الگوی مشروطه سلطنتی" به رژیم دیکتاتوری خود تداوم بخشد. البته این پیشنهادات وی مورد اعتراض و مخالفت وسیع نیروهای مردمی قرار گرفته است که میگویند این یک پیشنهاد نامعقول، نارسا و کاملا دیرهنگام است. با نگاهی به سیر تحولات در اردن، عربستان، کویت، لیبی، یمن و بحرین، بهتر میتوان دریافت که اقدامات شتابزده و دیرهنگام دربارهای عرب همچنان براساس مولفههای اصلی موردنظر این حکومتها یعنی "تهدید، تطمیع و سرکوب" شکل گرفته و دقیقا در جهت تحقق اهداف و برنامههای همیشگی این رژیمهای خودکامه "ریلگذاری" شده است. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که رژیمهای عربی، تقریبا به یک شکل و اندازه در قبال حرکتهای پرخروش و خودجوش مردمی واکنش نشان دادهاند و در نتیجه عملکرد آنها نیز اشتراکات فراوانی دارد:
1 - غافلگیری: تقریبا بدون استثنا، هیچ یک از رژیمهای عربی، انتظار مواجهه با چنین سیل پرخروشی را نداشتهاند. موضوع مهمتر اینکه حتی سرویسهای جاسوسی غرب یعنی حامیان اصلی این رژیمهای ارتجاعی هم در این غافلگیری شریکند و آنها نیز نتوانسته بودند کمترین ارزیابی اطمینانبخش در خصوص شروع چنین حرکتهای عظیمی را در متن دنیای عرب، پیشبینی نمایند. بلکه به عکس، دوران اخیر را تحت عنوان "دوره عبور از مقاومت در برابر صهیونیستها" و دوره همزیستی و همراهی با اسرائیل معرفی میکردند.
2 - سرکوب: توسل دربارهای عرب به شدیدترین و وحشیانهترین شیوههای سرکوب خیابانی و تبدیل زندانها به مراکز شکنجه و قتل به فجیعترین صورت ممکن، اصلیترین شاخص عملکرد رژیمهای منفور عربی در قبال بهار عربی محسوب میگردد. تصادفی نیست که رژیم یمن تهدید کرده تظاهرکنندگان مردم را عقیم خواهد کرد و رژیم خونخوار آلخلیفه با همدستی اشغالگران سعودی به هتک حرمت زنان و تجاوز به نوامیس مردم پرداخته و فجایعی به بار آورده که روی جنایتکاران تاریخ را هم سفید کرده است.
3 - فریبکاری: باز هم بدون استثناء تمامی رژیمهای عربی در قبال بهار عربی سعی کردهاند به فریبکاری متوسل شوند ولی مسئله اینست که دست آنها در پیشگاه ملتها رو شده و پیچیدهترین روشهای عوامفریبانه هم ناکارآمد جلوه می کند و از همان ابتدا محکوم به شکست و ناکامی است. این پدیده به فصل مشترک رژیمهای خودکامه تبدیل شده که همگی اعتراف می کنند پیام انقلاب مردم را شنیده اند و حتی خود را از انقلابی تر از آنها جلوه میدهند. قذافی، حتی پا را فراتر گذشته بارها به خیابانها آمد و برای انعکاس شعارهائی قویتر از شعار مردم، عربده کشید ولی هرگز پیشنهاداتش مقبول نیفتاد.
4 - دروغپردازی: بخش مکمل رفتارهای فریبکارانه، دروغپردازی دربارها تشکیل میدهد. دربارهای عرب عموما ادعا میکردندکه با مردم تفاهم دارند و حتی اصل وجود بحران را تکذیب میکردند. رژیم اشغالگر آلسعود علیرغم اشغال بحرین هنوز هم به دروغ مدعیست که هیچگونه نیروئی در بحرین ندارد. رژیم آل خلیفه هم در هفتههای گذشته، پایان بحران در این جزیره را اعلام کرد اما هنوز هم با وحشیانهترین شیوههای سرکوب، مردم مظلوم بحرین را با توسل به ماشین جنگی آلسعود و آل خلیفه، درو میکند و به خاک و خون میکشد.
دربارها مرتبا مدعی هستند با مخالفین و معترضین به توافق و تفاهم رسیدهاند و سعی دارند افکار عمومی را نسبت به رهبران مخالف، بیاعتماد و نومید و سرخورده کنند و این ذهنیت را ترویج نمایند که رهبران فرصتطلب، به آنها خیانت کردهاند و از پشت به آنها خنجر زدهاند.
5 - ریخت و پاش های مالی رفاهی: با وجود آنکه قیامهای اخیر در کشورهای غرب ماهیت اقتصادی ندارد، ولی دولتهای عرب سعی دارند با ریخت و پاشهای مالی - رفاهی، دستکم بخشی از بدنه جامعه را تطمیع کنند و آنها را از همراهی و همبستگی با مخالفین، باز دارند. البته این روش، تاکنون کمترین توفیقی نداشته ولی اصرار دربارها در این زمینه به حدی است که نشان میدهد آنها به این راهکار، هنوز هم امید بستهاند.
6 - دفعالوقت: در مقایسه با سقوط سریع بن علی و مبارک، در ماههای اخیر شاهد تغییر روش دربارهای عرب را شاهدیم که با توسل به "سیاستهای زمانبر" بمنظور دفعالوقت و بهرهوری از مذاکره و شرطگذاری با هدف ارزیابی جبهه مخالفین و خسته کردن مردم، دست به هر اقدامی زدهاند و میزنند. از جمله قذافی و علی عبدالله صالح طی ماههای گذشته، بارها با تغییر تاکتیک درصدد یافتن راه حلی برای تغییر اوضاع برآمدهاند و رئیسجمهور یمن دستکم 5 بار در طول 3 ماه متعهد شد کنارهگیری میکند ولی یکماه بعد او سرانجام بر اثر انفجار خمپاره، مجروح شد و به عربستان گریخت و اکنون احتمال بازگشت مجدد وی به قدرت، بیشتر شده است.
7 - رهبری واحد، مرکز فرماندهی واحد: اگرچه دربارهای عرب در قبال بحران اخیر، ظاهرا جداگانه تصمیم گرفته و موضعگیری میکنند، ولی روند تحولات و علائم آشکاری که از ریاض دریافت میشود، نقش آلسعود در مسیر رهبری واحد در جهت مقابله با بهار عربی را به خوبی اثبات میکند. بدینترتیب کاملا قابل درک است که چرا دربار ریاض دست به حمایت مالی، سیاسی و تبلیغاتی از دربارهای عرب زده است؟ در واقع آلسعود نگران سرنوشت خویش است و با تبدیل ریاض به مرکز فرماندهی واحد برای مقابله با بهار عربی سعی دارد زمان سقوط خود را به تاخیر اندازد و تا آن زمان، فرصتی طلائی برای عبور از بحران، کسب نماید. و آن فرصتها را بیشتر و موثرتر سازد.
تصادفی نیست که آل سعود، دهها میلیارد دلار را به رژیمهای خودکامه عربی اختصاص داده تا آنها بتوانند با ریختوپاش و کمکهای رفاهی، از سقوط رژیمهای عرب جلوگیری کنند و حتی دربار اردن را از پذیرش طرح تجدیدنظر در قانون اساسی این کشور بازداشته است که از شتاب حرکت ملتها در بهار عربی، تا سر حد ممکن بکاهد. البته این آرزوی آل سعود و سایر رژیمهای خودکامه است که مرحله کنونی را مرحله عبور از بحران تلقی کنند تا فردا فرصتی برای سرکوب مجدد و عقیم ساختن حرکتهای مردمی پیدا کنند ولی تجربه نشان میدهد که اقدامات انفعالی دربارها، حرکتی انفعالی دیر هنگام است که هیچگونه تناسبی با انتظارات جوامع عرب ندارد و محکوم به شکست و ناکامی است.
منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۴/۱۱
نظر شما