موضوع : پژوهش | مقاله

جامعه علوى، مدیران علوى


جامعه‏اى که داعیه هدایت انسان‏ها را دارد و مدیران حکومت دینى که خود را منتسب به حکومت علوى مى‏دانند، به راستى باید رفتارى زیبنده جامعه علوى و مدیریت و رفتارى علوى داشته باشد. سالى که در پیش‏روى داریم، مزین به سال مولى و تحقق رفتار علوى است. به همین مناسبت، این مقال‏گونه نیم نگاهى به اوصاف مدیران در یک جامعه علوى دارد. باشد تا با الگوگیرى از جامعه و حکومت علوى، در سال مولى، مدیران شایسته‏اى براى جامعه اسلامى انتخاب کنیم. مدیران نیز پیش از پیش در جامعه اسلامى خود را به اوصاف مدیران علوى نزدیک کنند.
حضرت على علیه السلام در راستاى تشکیل حکومت دینى، ابتدا به مساله نیروى دفاعى و ارتش قدرتمند اسلام پرداخته و سپس به کارکنان و کارگزاران حکومت، قضات، امور تجارى، صنعتى و اقتصادى، عطف توجه نموده و سرانجام به مسائل مربوط به نیازمندان و محرومان جامعه مى‏پردازند در فرمانى به مالک‏اشتر به مشاوران و کارگزاران حکومتى و اجرایى دستور مى‏دهد که وزراى خود را از میان افراد خوش‏سابقه، آگاه، صریح‏اللهجه، اهل صداقت و به دور از هرگونه تملق و چاپلوسى برگزیند و در همه حال، در تشخیص مصالح کشور با علماء و خردمندان مشورت نمایند. (1)
اوصاف و ویژگى‏هاى یک مدیر علوى و لایق از منظر حضرت على علیه السلام بدین قرار است:
1. علم و آگاهى در بالاترین سطح
2. سعه‏صدر و گشادگى فکر و آمادگى پذیرش حوادث مختلف. اله‏الریاسه سعه الصدر، ابزار ریاست و مدیریت‏سعه صدر و گشادگى روح و فکر و تحمل فراوان است.
3. آگاهى به مسایل زمان
4. رعایت عدالت و عدم تبعیض در میان مردم؛ سه چیز است اگر آن را به خوبى حفظ کنید و عملى نمایى تو را از امور دیگر بى‏نیاز مى‏کند و اگر آنها را ترک نمایى چیزى نیز از آن تو را سود نمى‏دهد.
الف اجراى حدود الهى نسبت‏به افراد دور و نزدیک؛
ب - حکم بر طبق کتاب خدا در خشنودى و غضب؛
ج - تقسیم عدالت در میان سیاه و سفید؛
5. توجه به پاداش نیکوکاران و گذشت و اغماض نسبت‏به گنهکارانى که امید به بازگشت و توبه دارند؛
6. منافع مردم و خویش را یکسان دیدن.
از جمله توصیه‏هایى که على علیه السلام به محمدبن ابى‏بکر داد، هنگامى بود که او را به زمامدارى مصر برگزید. وى مى‏فرماید: براى عمومى مردم چیزى را دوست‏بدار که براى خود و خانواده خود دوست مى‏دارى و براى آنها چیزى را خوش دار که براى خود و خانواده خود ناخوش دارى. چرا که این کار منطق تو را قوى‏تر مى‏کند و مردم را به صلاح و اصلاح نزدیکتر مى‏سازد.
7. پیوند عاطفى با مردم؛
در بعضى از روایات اسلامى سلطان عادل به منزله پدر شمرده مى‏شود و به مردم توصیه شده که همانند پدر او را گرامى دارند. مفهوم سخن این است که او هم باید با چشم فرزندى نگاه کند و به این ترتیب یک رابطه عاطفى نیرومند آن‏گونه که میان پدر و فرزندان حاکم است، میان او و مردم برقرار باشد.
8. دورى از بخل، جهل و نادانى، جفا و ستم؛
شما مى‏دانید که کسى که بر نوامیس، خون‏ها، غنائم، احکام مسلمین حکومت مى‏کند نباید بخیل باشد. مبادا در جمع‏آورى اموال آنان براى خویش حرص ورزد و نباید جاهل و نادان باشد که با جهلش آنها را گمراه مى‏سازد و نه جنایتکار باشد که پیوندهاى آنها را بگسلد و نه ستمکار که گروهى را بى‏دلیل بر گروهى دیگر مقدم دارد و نه رشوه‏خوار در قضاوت که حقوق آنها را پایمال کند و در رساندن حق به صاحبش کوتاهى ورزد و نه تعطیل‏کننده سنت پیامبر صلى الله علیه و آله که امت را به هلاکت‏بیفکند: (هیچ یک از اینها شایسته حکومت و وزارت نیستند.)
9. دورى از سازشکارى و هماهنگى با اهل باطل؛
فرمان خدا را تنها کسى مى‏تواند برپا دارد که سازشکار نباشد و با روش اهل باطل عمل نکند و پیرو فرمان طمع نگردد.
10. به مقام و منصب خویش به چشم امانت‏بنگرد.
این نکته قابل توجه است که در روایات پست‏ها و مناصب و مقام‏ها در حکومت اسلامى به عنوان امامت الهى معرفى شده است نه به عنوان یک وسیله برترى‏جویى و استفاده شخصى. حتى در بعضى از آیات قرآن نیز به آن اشاره شده است.
خداوند به شما دستور مى‏دهد که امانت‏ها را به اهلش بسپارند و هنگامى که میان مردم داورى مى‏کنید از روى عدالت داورى کنید، خداوند پند و اندرزهاى خوبى به شما مى‏دهد. خداوند شنوا و بیناست. (2)

پى‏نوشت‏ها:
1- ر. ک. به: نهج‏البلاغه، فرمان امام به مالک اشتر
2- سوره نساء /58


منبع:  سایت ای رسانه ۱۳۸۵/۰۶/۰۷

نظر شما