زبانهاى مقدس و متون مقدس
تقریبا در غالب سنتهاى دینى و ادیان معروف جهان به پدیده زبان اشاره شده است(1) و سنتهاى دینى و مطالعات علوم الهى همواره انگیزهاى قوى براى مطالعه زبان بودهاند، خواه براى قرائت درست و فهم متون و نصوص دینى و خواه براى ترجمه آنها.
سنت زبانشناسى هند باستان که رفیعترین قله دستاوردهاى آن، در دستور زبان سانسکریت، اثر پانینى(2) مىباشد، در اصل به منظور صیانت قرائت و تلفظ اصیل ریگ ودا، یعنى متون مقدس هندوان، تدوین شد و اساسا مطالعه زبان در هند باستان از دل نیازهاى مراسم و شعائر جوانه زد و همواره رابطه تنگاتنگى با دین داشت.(3) در ایران، ابداع خط اوستایى (دین دبیرى یا دین دپیرى) هم ناظر به ثبت تلفظ صحیح متون مقدس زردشتى بود.(4) در سنت زبانشناسى اسلامى و عربى که بنیاد آن با نامه معروف حضرت امام على ابن ابىطالب(ع) به ابوالاسود دوئلى و تعریف جامع، مانع و اقتصادى از اسم و فعل و حرف [در زبان عربى] آغاز مىشود، هدف و انگیزه اولیه آن حضرت، ثبت و ضبط قواعد زبان عربى براى قرائت و فهم درست قرآن مجید بود.(5) صرف، نحو، معانى و بیان و حتى بحث الفاظ در علم اصول فقه، که همگى بحثهایى زبان شناختىاند، ناظر به همین رابطه میان زبان و دین هستند و به طور سنتى تعلیم و تعلم تجوید قرآن مجید (آواشناسى عربى قرآنى) هم تاییدى بر پیوند میان دین و زبان است. این پدیده، خاص جهان اسلام نبوده و در مسیحیت هم رواج دارد. در آمریکا مکتب زبانشناسى نقشگاهى(6) که به مطالعه زبانهاى گوناگون مىپردازد، مطالعات زبانشناختى را با هدف ارائه ترجمههایى بهتر از کتاب مقدس (عهدین) به سایر زبانها انجام مىدهد، این نهاد علمى به همت کنث پایک(7) و با همکارى یوجین نایدا(8) - که هر دو از کشیشان زبانشناس هستند - بنیاد نهاده شد. از این رو، دین احتمالا یکى از مؤثرترین عوامل اجتماعى و جلوههاى فرهنگى بشر است که تاثیراتى شگرف بر زبان دارد و در غالب زبانها، متون دینى در زمره نخستین شواهد مکتوب از آن زبانها مىباشند.(9) افزون بر این، یکى از نظریههاى پیدایش زبان هم به منشا الهى آن مربوط مىشود.(10)
نویسنده کتاب، آقاى جان سویر، مدارج عالى علمى خود را در رشته علوم الهى و زبانهاى کلاسیک (لاتینى و یونانى) از دانشگاه ادینبورو در انگلستان گرفته و سپس مطالعات زبان عبرى و یهودشناسى را در دانشگاه عبرى بیتالمقدس (اورشلیم) ادامه داده است. او مدتى مدیر بخش مطالعات دینى در دانشگاه نیوکاسل آپن تاین بود و اکنون استاد مطالعات کتاب مقدس و یهودشناسى در دانشگاه لنکستر انگلستان مىباشد و به زبان فارسى هم آشنایى دارد.
در سرتاسر کتاب، بیشتر توجه به دین یهود و زبان عبرى مىباشد. غالبا هر جا که پدیدهاى داراى نمونههایى در ادیان مختلف بوده است، وى مثالها را از زبان عبرى و عهد عتیق مىآورد. در چند مورد، وى از کشور اسرائیل باستان سخن مىگوید و هرچند که حضرت عیسى ابن مریم(ع) آخرین پیامبر از نسل یعقوب مىباشد، اما براى شریعت وى هویتى مستقل قایل نشده و آن را داراى ریشه یهودى مىداند، حتى اعلام مربوط به اسلام، قرآن و زبان عربى را در نمایه مندرج در پایان کتاب نمىآورد. از همین روى نیز مثالهایى از زبان عربى و دین اسلام در کتاب اندک مىباشند، اما نگارنده این مقاله به دلیل ناآشنایى بیشتر ایرانیان [مخاطبان اولیه مقاله] با زبانهایى مانند عبرى، سریانى، لاتین و یونانى، برخى مثالهاى کتاب را با حفظ مفاهیم و محتواى مباحث، با معادلهاى عربى یا فارسى جایگزین نموده است. در اینجا یادآورى دو نکته لازم است: نخست آن که این کتاب از سرشتى دینى - زبانشناختى برخوردار است و آنچه در پى مىآید بیشتر ناظر بر جنبههاى زبانشناختى آن است، نه استدلالهاى دینى، کلامى، فلسفى و جز آن، زیرا نویسنده مقاله حاضر از زاویه دید زبانشناسى به این کتاب نگریسته است. دوم آن که همو - نویسنده مقاله - طى جلسات مختلف گفتگو با اساتید و همکاران زبانشناس خود به دو مطلب وقوف پیدا کرده است: اولا، شمار اندکى از این بزرگواران - زبانشناسان - جایگاه زبانشناسى معاصر را در رویکرد به متون دینى و نگاه زبانشناسانه به زبان دین را خالى مىبینند، در حالى که برخى دیگر - معالاسف - چندان بدین مهم عنایت لازم را مبذول نمىدارند. لذا بازنمایى ابعاد زبانشناختى مطروحه در کتاب با مثالهایى از فارسى یا عربى به همین منظور بوده است. ثانیا، نفس طرح مثالهاى فارسى و یا عربى به نیت گام برداشتن در این راه و ترغیب دیگر زبانشناسان به چنین مطالعاتى مىباشد. در سرتاسر این مقاله، مثالهاى فارسى و عربى که افزوده نگارنده مقاله مىباشد، در پىنوشتها آورده مىشود تا کتاب وفادارانه معرفى شده باشد.
کتاب حاضر از یازده فصل تشکیل شده است. 1 - مقدمه (ص1-8)، 2- وضعیت زبانى (ص9-22)، 3- زبانهاى مقدس (ص23-43)، 4 - قرائت و کتابت (ص44-58)، 5 - تقدسبخشیدن (ص59-75)، 6- ترجمه (ص76-95)، 7- معتقدات و نظارتها (ص 93-11)، 8 - اسماء و اعداد (ص 112-128)، 9 - سبکها و روشها (ص129-142)، 10- تفسیر (ص143-161)، 11 - نتیجهگیرى (ص162-170)، کتابنامه (ص171-182) و نمایه (ص183-190). آنچه در پى مىآید، نکات برجستهاى است که در فصلهاى کتاب مطرح شده است.
فصل 1 - مقدمه: در آغاز به یهودىالاصل بودن کتاب مقدس اشاره شده است و نویسنده آن را نکتهاى پذیرفته شده مىداند. سپس به تاریخ تاثیرگذارى متون(11) اشاره مىکند که چگونه متنى مىتواند جوامع و فرهنگها را در طى قرون متاثر سازد. وى از میان رهیافتهاى گوناگون به زبانها و متون مقدس به رهیافتهاى مردم شناختى، فرهنگ شناختى، جامعهشناختى، سیاسى، اقتصادى و جامعهشناختى زبان اشاره مىکند. وى زبانها و متون مقدس را این گونه معرفى مىکند که داراى نقشهاى گوناگون در محیطهاى دینى بودهاند و بیشتر مثالها را از عهد عتیق، زبان عبرى و آیینهاى دینى یهودیت مىآورد و همینها هم عمده مواد تحقیق وى را فراهم ساختهاند.
فصل 2 - وضعیت زبانى: در این فصل، نویسنده به تاثیر زبان بر سایر جنبههاى تمدن بشرى، اعم از سیاست، تجارت، طبقات اجتماعى و دین اشاره مىکند و از جمله پرسشهاى وى این است: چه چیزى سبب شده تا برخى زبانها به عنوان زبانهایى «مقدس» از سایرین متمایز گردند؟ ترجمه یک اثر دینى چه تاثیرى بر پیروان آن دین و آن متونى دارد که مقدس تلقى مىگردند؟ ترجمه متون دینى از زبانهاى سامى (مانند عربى، عبرى و جز آن) به یک زبان هندو اروپایى (آلمانى، فارسى، انگلیسى، ارمنى و جز آن) چه تاثیرى بر مردم دارد؟ چرا، چگونه و کدام زبانها با ادیان خاصى ملازمت و مجانست پیدا مىکنند؟ وى در پاسخ به این پرسشها به دو شهر بیتالمقدس (اورشلیم) و رم نظر مىکند که اولى مرکز ادیان ابراهیمى و جایگاه رشد و بالندگى برخى زبانهاى سامى است، و دومى - شهر رم - پایگاه حکومت کلیسا بر اروپاییان قرون وسطى بود. هر دو شهر، همچون غالب مراکز دینى و سیاسى، شهرهایى چندزبانه بودهاند. اگر غیر از این بود، شاید این امکان کمتر فراهم مىشد که برخى از این زبانها از چنین رفعت و خامتشانى برخوردار شوند.
در خصوص زبان آرامى در مشرق زمین این ویژگیها وجود داشت که زبان سوداگرى، دادوستد، سیاست و حکومت در بخش وسیعى از خاورمیانه امروزى بود: از غرب هندوستان، ایران و بینالنهرین گرفته تا عراق، سوریه، فلسطین و مصر. کتابت آن با الفبایى آسان انجام مىشد لذا فراگیرى آن چندان دشوار نمىنمود.
در اروپا، ابتدا زبان یونانى و سپس لاتینى به منزلت زبان حکومت و سیاستبار یافتند. یونانى موقعیتى فراگیر بدست آورد، زیرا که زبان فلاسفه یونان و نیز زبان حال خدایان یا اسطورههاى یونان بود. با چرخش قدرت از یونان به رم، زبان یونانى جاى خود را به لاتین داد و رم مرکز حکومتشد و لاتین نیز زبان کلیسا.
فصل 3 - زبانهاى مقدس: این فصل به بررسى زبانهاى مقدس اصلى در روزگاران باستان و روندى که به مقدس شدن آنها انجامید مىپردازد. از جمله این زبانهاى اصلى، عبرى، یونانى و لاتین را مىتوان نام برد، هر چند که بعدها زبانهایى مانند آرامى یهودى، سریانى، مسیحى و اوستایى هم بدانها پیوستند. پدیده تکلم به چند زبان(12) نیز در همینجا بررسى مىشود و عواملى از قبیل محافظهکارى دینى، ملىگرایى، دوزبانگى و خواندن و نوشتن از جمله عوامل مهم در زمینه بررسى زبانهاى مقدس هستند.
فصل مشترک همه ادیان این است که اعمال عبادى و مناسک دینى با زبانهایى خاص و گونههاى معینى از زبانها مجانست و آمیختگى پیدا مىکنند. در برخى ادیان، زبان شعائر دینى گونهاى خاص از زبان مردم بوده و در برخى دیگر گونهاى مهجور و قدیمى است که براى غالب مؤمنین ناآشنا و گنگ مىنماید، به طورى که تنها عالمان دین بدان آگاهى دارند. مثلا یهودیان هر کجا که رفتند زبان آن قوم را به خوبى فراگرفتند، لیکن در اعمال و مناسک دینى و نیز قرائت عهد عتیق همان زبان عبرى باستانى را حفظ نمودهاند. برعکس، مسیحیان از همان آغاز تمایل داشتند که مفاهیم و مطالب دینى خود را به زبان مردم عادى بیان کنند و لذا ترجمه عهدین به دست مسیحیان از رواج بسیار فراوانى برخوردار شده است.
یکى از دیگر ویژگیهاى زبان و محیط دینى، استفاده از چند زبان است که این را قدرت تکلم به چند زبان مىنامند، یعنى این که مىتوان به چند زبان با خداوند و یا دیگر موجودات روحانى صحبت کرد و این ارتباط، خاص یک زبان واحد و مشخص نیست.(13)
در صورتى که زبان به کار رفته در متون دینى به همان صورت قدیمى حفظ شود، چندین اثر دارد که اجمالا عبارتند از: 1 - تنها افراد خاصى اجازه تفسیر کتاب مقدس را دارند که این کار موقعیتى ویژه برایشان مىآورد; 2 - نامفهوم بودن زبان به کار رفته در متون دینى براى عامه مردم; 3 - در امر انتقال ادعیه و اذکار به طور شفاهى، و نه کتبى، تاکید روى تلفظ صحیح و قرائت اصلى است; 4 - هرکسى مجاز به نسخهبردارى از متون دینى نمىباشد و 5 - زبان مقدس با هالهاى از احترام و تقدس همراه است و چنین تلقى مىشود که زبان فرشتگان، خداوند و اهل بهشت مىباشد.(14)
آنچه در این میان براى نویسنده جالب است این است که چه عواملى سبب مىشوند تا یک زبان یا گونه زبانى به زبانى مقدس و دینى تبدیل شود. این عوامل دخیل عبارتند از: 1- عوامل جامعهشناختى زبان و 2- عوامل دینى - کلامى. از دسته اول مىتوان به روابط میان جامعه دینى و دیگر جوامع زبانى اشاره کرد، مثلا رابطه میان روحانیان و کاهنان با دیگر طبقات جامعه که گروه اول در درون جامعه صنفى خویش به احتمال زیاد از گونهاى خاص استفاده مىکنند. دیگر آن که زبان دینى تنها براى مقاصد خاص شعائر و مناسک دینى به کار مىرود و زبان یا گونه متداول میان عامه مردم نیست. دوزبانگى هم عامل مهمى است که سبب مىشود یکى از دوزبان، یعنى آن که به دین مرتبط است همواره محفوظ بماند.(15)
دیگر آن که قرائت و کتابت متون دینى، و در برخى سنتهاى دینى استماع نصوص دینى، مستلزم کسب دانشهاى دینى و خاصى بوده، لذا هر کسى ماذون به استنساخ متون دینى نیست. همین مطلب درباره کاهنان، دعانویسان و جنگیران هم که اورادى را مىنویسند صادق است که تنها خودشان ماذون به قرائت و کتابت و حتى رؤیت آنها مىباشند.
از جمله عوامل دینى - کلامى مىتوان به احترام و تقدس براى متون اصلى دینى به دلیل اصالتشان اشاره کرد که همین امر سبب محفوظ ماندن آنها شده است. عامل دیگر، محافظهکارى دینى است که از هر گونه دستیازیدن به متون دینى، و لو املاى کلمات، هم جلوگیرى مىکند. حتى اگر در متن دینى اشتباهى هم وجود داشته باشد، به اعتبار آن متن ممکن است درست تلقى شود و لذا جلو هر گونه ابداع، نوآورى و بدعت گرفته مىشود. همین امر عاملى است در جهتحفظ رابطه و تحکیم و تنسیق آن با گذشته و سرچشمه منابع دینى.
جالب استبدانیم که مثلا در دین یهود، تمامى گونههاى زبان عبرى مقدس تلقى نمىشوند، بلکه مراد از زبان عبرى «مقدس» گونه به کار رفته در مکتوبات عبرى خاخامى یا زبانى است که طومارهاى مکشوفه در بحرالمیتبه آن نوشته شده است. به همین دلیل نزد یهودیان، مراد از زبان مقدس، زبان عبرى متون مقدس دینى یهود بوده است.(16) به همین نحو، پیروان ادیان گوناگون در شعائر و مناسک دینى خود، همانگونه قدیم و اصلى به کار رفته در متون مقدس را به کار مىبرند که حاکى از وجود محافظهکارى و احتیاط مىباشد. البته در گذر زمان عقایدى تابو وار(17) حول زبان مقدس به وجود مىآید که آن را با عقایدى خاص درمىآمیزد، از جمله قداست آن زبان و نیز ازلى، الهى و قدیم بودن آن است.
اما این وضعیت در خصوص مسیحیت و زبان یونانى وضعیت تفاوت مىکند. وجود اساطیر و خدایان یونانى، آثار فلسفى یونانى و نیز ترجمه هفتادى یا سبعینى(18) از عهد عتیق به یونانى شان و منزلتى دینى به زبان یونانى بخشید که با اقتدار سیاسى یونان در هم آمیخت و سبب شد که یونانى هم از شانى دینى برخوردار شود، اما نه در سطح و ساحت عبرى یا عربى. اندک اندک در کلیساى امپراطورى روم غربى، لاتین جاى یونانى را گرفت و تا تشکیل شوراى واتیکانى دوم در سالهاى 65-1962، زبان کلیساى کاتولیک رومى بود.(19)
در خصوص زبان اوستایى، وضعیت زبانى همان است که درباره عهد عتیق یا قرآن گفته شد. گاتاها که به قولى عینالفاظ صادر شده از زردشت تلقى مىشوند به زبان اوستایى باستان بوده و همچنان حفظ شدهاند.
از طرفى تحقیقات جدید در زمینه تکلم به چند زبان در بافت دینى ناظر به پدیدههاى جالبى مىباشد; زبان متعارف مشخص و مشترکى میان عابد و معبود برقرار نیست، بلکه صرفا رابطه با خداوند مطرح است و حتى این که خداوند تبارک و تعالى را در عبرى ئیل، (El) ،در عربى الله، در فارسى خدا و یا در اوستایى اهورامزدا بخوانند، تفاوتى نمىکند.(20) دیگر آن که کلمات و الفاظ ادعیه با یک همخوان (صامت) و سپس یک واکه (مصوت) آغاز مىشود و دو همخوان (خوشه همخوانى) در آغاز هجا نبوده و تکیه بر روى هجاى اول کلمه است، طول عبارتها تقریبا یکسان بوده و تفسیر ادعیه در صلاحیت عالم دینى است، ترجمه ادعیه تلاش و تقلایى فردى نبوده، بلکه در ذیل عنایات رحمانى امکانپذیر مىباشد.
فصل 4 - قرائت و کتابت: این فصل به رواج قرائت و کتابت در یونان عهد هلنى اشاره دارد که اوج قرائت و کتابت در آن دوره در تاسیس مدرسهها و آکادمیها مشهود بود. در سنت تعالیم تلمودى هم کتابت و آداب آن شان والایى داشته و به گفته خاخام حیسدا(21) (متوفاى 309 میلادى) هر کس که کتاب شریعت، انبیاء و مکتوبات را تحریر کند و در اختیار دیگران گذارد، هم در این جهان و هم در آن جهان رستگار خواهد شد.(22) نویسنده کتاب به کتابخانههاى بزرگ یونانى در آتن، اسکندریه، انطاکیه و دیگر جاها اشاره مىکند. همین تاثیر در رم هم مشهود بود که به صورت علاقهاى احیا شده نسبتبه تاریخ، علم، فلسفه و فرهنگ یونانى تجلى پیدا کرد.
در کنار این احترام نسبتبه کتابت متون دینى که هم در تمدن یونانى - رومى و هم در سنتیهودى وجود داشت، نویسنده عنوان مىنماید که افلاطون بر تقدم زبان گفتارى تاکید مىورزید و این که عمیقترین حقایق را نمىتوان مکتوب کرد. همین احترام و تقدس براى قرائت و تلفظ متون دینى به اهمیت دادن به سنت نقل شفاهى مطالب منجر شد تا آنجا که واژه qara در عبرى به مفهوم قرائت کردن بود و از این ریشه است که یکى از واژههاى عبرى براى کتاب مقدس یعنى مقراء Miqra گرفته شده است.(23) علاوه بر این، واژه ha-ketubim در عبرى، hai graphai در یونانى و scriptura در لاتین، حتى بدون صفاتى با مفهوم «مقدس» و جز آن، به مفهوم «کتاب مقدس» مىباشند.(24)
فصل 5 - تقدسبخشیدن: تقدسبخشیدن روند پیچیدهاى است که در ادیان گوناگون به صبغه قدسى و دینى متون خاصى منجر مىشود. آنچه به تقدس یافتن یک متن منجر مىشود، تنها در زبان و یا گونه زبانى به کار رفته در آن نهفته نیست، بلکه منبع و مصدر ایجاد آن نقش مهمترى ایفا مىکند. از قرن چهارم میلادى، اصطلاح canon یعنى «قانون شرع» از سوى نویسندگان مسیحى به کتابهایى اطلاق مىشد که رسما به عنوان متون مقدس پذیرفته شده بودند.(25) بدینسان برخوردار بودن یک متن از مفاهیم کلامى - عقیدتى مربوط به مصدر کتاب، اصل و منشا الهى آن و عصمت از سهو و اشتباه مىتواند به تقدس یک متن منجر شود. روند تقدس یافتن یک متن اغلب بدین صورت است که کتابهایى در طول سالیان متمادى از محبوبیت و رواج بیشترى برخوردار شده و منحصرا هم در رابطه با مناسک و شعائر دینى به کار مىروند، طورى که گویى رابطه میان آن کتابها و مناسک و شعائر دینى تفکیکناشدنى به نظر مىآید.(26) در دین یهود هم میشنا،(27) مجموعه گفتههاى شفاهى و متداول خاخامهاى یهودى تا آغاز قرن سوم بود و سپس به طور موضوعى مبوب و مرتب شد و از حیثیتیک متن دینى برخوردار گشت. البته هر چند که واژه عبرى qadosh ،یعنى «مقدس»، برخلاف عهد عتیق، در مورد میشنا هرگز به کار نمىرود، ولى گاهى از مؤلف آن به صورت rabbenu ha-qadosh یعنى «خاخام مقدس ما» یاد مىگردد. جالب این که در خصوص مقدس بودن متون دینى، سلسله مراتبى هم وجود دارد. در دین یهود، تلمود تفسیرى بر میشنا یا همان متن مقدس شفاهى است و میدراش(28) هم تفسیرى بر کتاب مقدس یعنى همان عهد عتیق مىباشد.(29)
فصل 6 - ترجمه: در رابطه با ترجمه، مسیحیتبه کلى متفاوت از یهودیت و اسلام مىباشد. در حالى که در مسیحیت، ترجمه عهدین به سایر زبانها کاملا رایج است، در یهودیت هنوز هم ادعیه روزانه به همان زبان عبرى اصلى قرائت مىشوند.(30)
نکته قابل تامل در اینجا آن است که چرا معمولا متون مقدس به زبانهاى دیگر ترجمه نمىشوند. نویسنده ادله زیر را در این خصوص ارائه مىدهد: (1) اهتمام به حفظ زبان اصلى متن یا متون دینى; (2) دلایل سیاسى که در آن متون مقدس همواره در لفافهاى از زبان اصلى پیچیده شدهاند; (3) دلایل اقتصادى، زیرا ترجمه کردن کتب دینى هزینه هنگفتى را دربردارد. هنوز هم در کنیسهها یک سنت قرن چهارمى وجود دارد که در آن نگاه کردن مترجم به متن اصلى عهد عتیق ممنوع بوده، هرچند قارى دعا هم نباید یک لحظه چشم از متن اصلى بگرداند; (4) فاصله زمانى فراوان میان متن و قاریان آن. در کنار اینها، در ترجمه عهد جدید، تاثیر کلیسا بر روند ترجمه کردن متون دینى یونانى به زبانهاى قبطى، سریانى، ارمنى و غیره هویدا است.
یکى از موانع بر سر راه ترجمه متون مقدس احساس رایج مطلق ترجمهناپذیرى از زبانى به زبان دیگر مىباشد، بدین معنا که در ترجمه همواره یا چیزى حذف شده و یا فداى چیز دیگرى مىشود، لذا متن باید به زبان اصلى خوانده شود. واضح است که ترجمه واژهها از زبانى به زبان دیگر آن ژرفاى معنایى و اثر روى خواننده را همانند کلمه اصلى ندارد.
قدمت پدیده ترجمه به زبان آرامى برمىگردد. تصادفى نیست که معادل دو واژه translator و interpreter در غالب زبانهاى متداول در خاورمیانه اعم از عبرى، عربى، فارسى، ترکى و نیز انگلیسى (با احتساب واژه (dragoman همگى از ریشه targum در زبان آرامى گرفته شدهاند.
در خصوص ترجمههاى مسیحى کتاب مقدس، سه جنبه قابل تامل وجود دارد: نخست آن که چرا تمایل اندکى به حفظ عین کلمات و سخنان حضرت عیسى مسیح(ع) وجود داشته است، دوم، تاثیر علاقه و اشتیاق تبشیرى مسیحیتبر وضعیت زبانى به طور اعم مىباشد و سوم، تاثیر ترجمه بر تاریخ مسیحیت است. اول آن که شواهدى وجود دارد که حضرت مسیح(ع) خود به چندین زبان صحبت مىفرمودند. دلیل دوم به گونه زبان آرامى شهر جلیله (در فلسطین) مربوط مىشود; این گونه نزد یهودیان تحصیلکرده، خصوصا اهالى اورشلیم و یهودیه از حسن شهرت برخوردار نبوده و آن گونه که در اناجیل آمده است، اهالى اورشلیم نسبتبه این که مسیح از جلیله برخواهد خاست، نظر چندان مساعدى نداشتند. در انجیل یوحنا، باب 7، آیات 41 و 52 پرسش تحقیرآمیزى هست که مىگوید: «آیا تو هم اهل جلیله هستى؟». علاوه بر این، از نظر جامعهشناسى زبان، گونه آرامى متداول در شهر جلیله نزد دیگران گونهاى مضحک و ناخوشایند مىنمود و لذا چنین مىنمود که آرامى، آن هم گونه شهر جلیله، محمل مناسبى براى کلام خداوند نیست. دلیل سوم هم این است که آرامى همانند عبرى در فلسطین با دین یهود ممزوج شده بود و تلاشهاى فراوانى از سوى آباء کلیسا به عمل آمده بود تا حضرت مسیح(ع) را از زمینه اصلى یهودىاش دور نمایند. آخرین دلیل هم عدم علاقه کلیسا به حفظ عین کلام مؤسس شریعت عیسوى به زبان اصلى و تمایلشان به زبان یونانى بود. دلیل این کار هم آن بود که این شریعت را باید به زبان مردمانى که مورد تبلیغ قرار مىگیرند بیان کرد و البته در آن زمان، زبان یونانى این حسن را داشت که زبان مشترک اقوام فراوانى بود. زبان یونانى به دلیل برخوردارى از آثار فلسفى و ظرایف آن و به دلایل سیاسى و جامعهشناختى زبان به زبان حرکتهاى دینى مسیحى تبدیل شده بود و لذا نهضتهاى ترجمه عهد جدید غالبا از زبان یونانى به سایر زبانها صورت مىپذیرفت.
نکته دیگر، تاثیر گسترش مسیحیتبر زبان است که فىنفسه درخور بررسیهاى علمى مىباشد. نفس این پدیده که یک زبان محلى(31) به شان زبانى مقدس بار یابد و خطى براى کتابت آن وضع شود، مسئلهاى استبسیار درخور بررسى. هر چند که تا پایان قرن دوم، زبان یونانى حتى در رم هم، زبان تعاملهاى اجتماعى و روشنفکرى در میان قاطبه اهل علم بود، اما زبان مادرى بسیارى از مردم نبود. لاتین هم اندکاندک از قرن دوم در میان متکلمان مسیحى به کار مىرفت. با این حال، جالب است که یکى از ویژگیهاى گسترش اولیه مسیحیت تولید ترجمههاى کتاب مقدس به زبانهاى بومى بود. البته گسترش مسیحیت در همان قرون اولیه سبب شد که خط سریانى تبدیل به یکى از موفقترین خطوط شود و رواج یابد. طرفه آن که ترجمه کتاب مقدس به زبانهاى محلى مانند قبطى در مصر، آشورى در عراق و سوریه و ارمنى در ارمنستان و دیگر جاها به ابداع خط براى آن زبانها منجر شد و آن که آن زبانها را از حد زبانى عامیانه به سطح و ساحت زبانهاى مقدس و لایق کتابت مطالب دینى ارتقا بخشید.
مسئله دیگرى که در این فصل مورد بررسى قرار مىگیرد، امکان تولید ترجمهاى موفق و مطابق با اصل از متنى به یکى از زبانهاى سامى (مانند عربى، عبرى، آرامى، مندایى و غیره) به یک زبان هندو اروپایى (مانند فارسى، یونانى، ارمنى و جز آن) مىباشد. واضح است که امکان ایجاد ترجمهاى صددرصد مطابق اصل وجود ندارد، هر چند که مترجمان ترجمه سبعینى از عهد عتیق بر این ادعا بودند که ترجمهشان از هر جهتبا اصل برابر است. کوتاه سخن آن که ویژگیهاى ساختارى زبانى و فرهنگى - اجتماعى امکان چنین چیزى را به طور صددرصد فراهم نمىسازد. نفس همین مسئله که هیچ دو واژهاى - یعنى دو واژه به اصطلاح مترادف - در یک زبان واحد (تا چه رسد به دو واژه و یا دو ساختار در دو زبان) انطباق معنایى صددرصد ندارند، خصوصا در باب مفاهیم انتزاعى و اسمهاى معنا، در امر ترجمه متون دینى از عبرى به یونانى، پدیدههایى همچون وامگیریهاى واژگانى و گاه نحوى و ترجمههاى قرضى را امرى اجتنابناپذیر مىنمود.(32) از اینرو نویسنده کتاب بحق معتقد است که ترجمه سبعینى از عهد عتیق و نیز کل کتاب مقدس به یونانى دقیقا عین مطالب کتاب مقدس به زبان عبرى نمىباشد.
فصل 7 - اعتقادات و نظارتها: این فصل ناظر به نظام دقیق مشرف بر اعتقادات دینى و قواعدى که در جهتحفظ تقدس آنها است، معطوف مىباشد. این قواعد به تلاش عالمان دین در راستاى تثبیت عقیده خدشهناپذیرى متون مقدس و وحى الهى مربوط بوده و این که اعمال و مناسک دینى باید طبق آداب و شعائر خاصى جارى گردد. این دستورات ناظر به قرائت و تلفظ عبارات متون دینى، کتابت و محفوظ نگهداشتن متون مقدس مىباشد. از سوى دیگر، عامه مردم هم به متون دینى با هالهاى از قداست و احترام دینى نگاه مىکنند که گاه منجر به بروز افسانهها و خرافات مىگردد.
انسان طبیعتا در پى شناختن نویسنده یا راوى هر متنى مىباشد. این امر در متون مقدس با این اعتقاد همراه مىگردد که مصدر کلام، خداوند یا یکى از پیامبران و اولیاء الهى است که خود به قدسیت و دینیت متن مىافزاید. از اینرو قرائت، کتابت و تفسیر متن بر عهده عالمان دین گذاشته مىشود و در طى قرون و اعصار غالبا دستنخورده باقى مىماند. همین غیرقابل دسترس بودن مصدر کلام دینى و ناشناخته بودن غالب مصادر و متون دینى جایى را براى تقلب، فریبکارى و تقدسبخشیدن به متنى بافته و سر همبندى شده از پیش خود به جاى کلام دینى اصیل فراهم مىسازد.(33) دستنخوردگى متن اصلى و ازلى، سرمدى و الهى بودن زبان متن و لزوم طى طریق براى تحصیل علوم دینى و سیر و سلوک دینى خاص براى تبلیغ دین به مکانیزمهاى کنترل در اعتقادات و انجام دادن شعائر دینى منجر مىگردد.
فصل 8 - اسماء و اعداد: این فصل به نقش اسماء و اعداد در متون و اعتقادات دینى مىپردازد. نخستین بحث، پیرامون رابطه مستقیم میان شیئ و نام آن مىباشد که در رساله کراتیلوس سقراط مطرح شد. به طور اجمال این که اعتقاد به درستى و حقانیت اسمها در غالب سنتهاى دینى وجود دارد. در اسلام هم برخى از افراد جمله «الاسماء تنزل من السماء» را ناظر به همین مفهوم به کار مىبرند.
در خصوص نام خداوند، تطابق جالبى میان زبانهاى هندو اروپایى با زبانهاى سامى برقرار است. در همه اینها خداوند داراى جنس مذکر مىباشد، نه مؤنث. علىرغم این پدیده تاریخى و روشن، برخى از زنسالاران (فمینیستها) در پى آنند که مؤنثبودن خداوند را اثبات نمایند(!) سبحانه و تعالى عما یصفون (انعام/100).
همچنین نویسنده از نظریه جیمز بار(34) تحت عنوان «مغالطه ریشهاى»(35) صحبت مىکند که در بسیارى از نوشتههاى اصیل دینى در باب کتاب مقدس یا مباحث کلامى به معناى ریشهاى کلمه توجه شده است. وى این نظر را بر اساس پژوهشهاى جدید خدشهپذیر مىداند و مىگوید هر چند مدتهاى مدیدى در تحقیقات لغتشناسى، معناى ریشهشناختى کلمه محور تشکیل یک مدخل در فرهنگ لغتبود، ولى مؤلفان فرهنگ عبرى کلاسیک شفیلد (1993)(36) تصمیم گرفتند که به کلى از اطلاعات ریشهشناختى صرفنظر کنند، زیرا که معمولا معناى یک کلمه با تکیه بر روابط معنایىاش با دیگر کلمات به کار رفته در همان بافت معین مىشود، نه با اتکا به معناى ریشهاى آن.(37) با این حال، در غالب زبانها هنوز هم ریشهشناسى عامیانه وجود دارد که در آن مشابهتهاى آوایى (و نه شواهد تاریخى و علمى) حجتى براى اثبات اشتقاق واژهاى از واژه دیگر قلمداد مىشود. معهذا، علىرغم اثبات بطلان مبانى اتکا به ریشهشناسى در تعیین معناى واژه، هنوز هم معناى ریشهشناختى نقش عمدهاى در بررسیهاى مربوط به تاریخ زبان و ادبیات دینى ایفا مىکند.
یکى از پدیدههاى مربوط به نامگذارى در جوامع دینى، گرایش مردم به برگزیدن نامهایى مرکب، ماخوذ و یا مشتق از نام خداوند یا دیگر موجودات و پدیدههاى روحانى و مقدس است. مثلا در زبان عبرى، «حزقیل» به معناى «خدا [ئیل [El قوى است»، «مایکل یا میکائیل» یعنى «خداوند بىهمتا است».(38) نوع دیگر از نامها به مصغر تحبیب شده مربوط مىشود که در آن جزء مربوط به نام خداوند یا الهه آن قوم حذف شده و نام کوتاهتر مىشود، مانند دانیال، (Daniel) که در آن ئیل، (El) پایانى که ناظر به نام خداوند در زبانهاى سامى است،(39) حذف شده و این نام به دن Dan تبدیل مىشود.(40)
بحث دیگر در این فصل به قدرت نامها و نامگذارى مربوط مىشود که در آن نیرو و قوه نامگذارى در انسان را همان عطیه الهى بر بشر مىداند و به سفر پیدایش در عهد عتیق، باب 2، آیات 119-120 اشاره مىکند که خداوند با عطا فرمودن نام موجودات به آدم، قدرت تسلط بر آنها را بدو بخشید.(41)
بحثبعدى به نام خداوند مربوط مىشود. اصولا یکى از مکانیزمهاى احترام و رعایت ادب، اشاره غیرمستقیم به آن پدیده است. به همین دلیل در غالب زبانها، نام شخصیتها (خواه روحانى و خواه غیرروحانى) به صورت غیرمستقیم ذکر مىشود که پدیده الفاظ حرام یا تابو هم ناظر به همین مطلب است. مثلا در عبرى چند نام براى خداوند هست: یهوه که نام خداوند است، آن گونه که خداوند خودش را نام مىبرد، آدوناى نام خداوند است که تنها علماء یهود و خاخامها ماذون به ذکر آن هستند و مابقى مردم با لفظ ha-shem (همان اسم [مخصوص]) از خداوند یاد مىکنند.(42) همچنین در برخى سنتهاى یهودى، نام یهوه، (Yahweh) را بدون درج مصوتها و به صورت YHWH نوشته و با نام «کلمه چهار حرفى»(43) (ى ه. و ه) شناخته مىشود. به همین نحو در برخى از مخطوطههاى ترجمه یونانى کتاب مقدس از آکیلا(44) همین کلمه چهار حرفى، یعنى ى ه . و ه، به صورت pipi درج شده است و بر همین اساس در ترجمه معیار تجدید نظر شده کتاب مقدس(45) هر چهار حرف واژه LORD با حروف بزرگ نگاشته شده است.(46)
نکته مهم دیگر آن است که در برخى زبانها و فرهنگها، ذکر نام شخص به صورت مستقیم نشانه بىنزاکتى مىباشد و براى رعایت ادب بهتر است که از مکانیزم اشاره غیرمستقیم(47) به شخص استفاده کرد. چنین پدیدهاى در گونه دینى فراوانتر به چشم مىخورد. مثلا در دین یهود، به جاى گفتن «یهوه» از «آدوناى» یا ha-shem استفاده مىشود. برخى از فرقههاى مسیحى هم به جاى ذکر نام حضرت عیسى مسیح(ع) از عبارت Our Lord استفاده مىکنند و هنگام قرائت عهد جدید، اگر به نام آن حضرت برخورد کنند، سر را به نشانه احترام به پایین خم مىکنند،(48)
نکته بعدى استفاده از نامهاى مقدس در انجام دادن کرامات و معجزات یا اعتقاد به حرزها و ادعیه و تعویذها است که حاوى نام یا نامهاى خداوند یا دیگر موجودات و شخصیتهاى دینى مىباشد. اعتقاد به ارزش عددى حروف(49) (شبیه حساب ابجد) هم نکته دیگر درخور تامل است.(50)
فصل9 - سبکها و روشها: در این فصل گونه کاربردى(51) تعریف مىشود که عبارت است از گونه خاصى از زبان که برحسب موقعیتهاى کاربردى، موضوعى و محیطى از سوى گوینده به کار مىرود. در غالب متون دینى پدیده دو زبانگونگى(52) وجود دارد که اجمال آن این است که در کاربردهاى رسمى زبان (که مناسک و شعائر دینى جزئى از آن است) گونهاى که فاخر و به لحاظ اجتماعى فخیمتر است، به کار مىرود. مثلا در عربى دو گونه وجود دارد: فصیح یا عالى(53) و عامیانه یا دانى.(54) از جمله ابعاد قابل توجه در زبان دینى کیفیت صحبت کردن درباره خداوند و یا مورد خطاب قرار دادن خداوند و دیگر شخصیتهاى دینى و روحانى مىباشد.(55) البته لازم به ذکر است که امروزه کاربرد thou و دیگر صورتهاى همان صیغه در انگلیسى رایج امروزى کاربرد فراوانى ندارد.
فصل 10 - تفسیر: این فصل به بررسى رابطه میان متون مقدس و تاثیر آن بر مخاطبان از سه زاویه دریافت،(56) تفسیر(57) و انتقال مفاهیم(58) مىپردازد. در خصوص دریافت، هر یک از ادیان به اصالت دینى و الهى کتاب مقدس خود ایمان دارند، ولو اینکه با واسطه باشد که این واسطه یا خود انبیاء عظام هستند یا عالمان دین و مفسران خاص متون دینى.(59) این دریافت وحى به دو صورت مىتواند باشد: کتبى و شفاهى. در خصوص ادیان، غالبا وحى به صورت شفاهى دریافتشده اما به صورت کتبى ثبتشده است.(60)
در مورد تفسیر، از جمله جنبههایى که مطرح شده است، یکى تفسیر متن توسط خود همان متن است و بخشهایى از یک متن بخشهاى دیگر را تفسیر مىکند،(61) جنبه دیگر، حکایتها و امثال مندرج در کتب دینى است که آیا تفسیر و تاویل آنها باید به همان داستان مربوط شود یا مصادیق آن مىتواند تکثر و تعدد یابد. در اینجا بحثبه مجاز بودن یا نبودن تفسیر داستان یا امثال بیرون از معناى صریح و تحتاللفظى آنها در متن مربوط مىگردد. نکته دیگر آن ارتباط دادن میان متن کهن دینى و برداشتهاى اخلاقى و اجتماعى امروزى از آن داستانها و امثال مىباشد. این مطلب دقیقا ناظر به سطوح مختلف معنایى در تفسیر کتب مقدس مىباشد. البته هر چند که غالب محققان به سطوح معنایى مختلف در کتاب مقدس و تفسیر آن رسیدهاند، ولى باز هم رعایت جانب حزم و احتیاط سبب شده است که ترجمه تحتاللفظى بیشتر از ترجمه آزاد مورد عنایت قرار گیرد. البته در مسیحیت دو جریان عمده وجود داشته است: یکى در شرق در مکتب انطاکیه که تاکید آن روى معناى تحتاللفظى بوده و دیگرى در غرب که به تمثیلى و نمادین بودن داستانها به دیده شک نگریسته و لذا عرفان را با برخى عقاید بدعتآمیز بهم آمیخته است.
اوریگن(62) نخستین محقق بزرگ کتاب مقدس سه سطح معنایى را متناظر با سه سطح روانشناسى انسانى به شکل زیر برشمرد: معناى تحت اللفظى، اخلاقى و روحانى که به ترتیب با جسم، روان و روح آدمى متناظر است.
آخرین مطلب درباره استخاره(63) و تفال است که خود از مکانیزمهاى زبانشناختى جالب و پیچیدهاى در تاویل و تفسیر برخوردار است.
فصل 11 - نتیجهگیرى: در این فصل به نتیجهگیریهایى درباره سرشت، منشا و نقش زبانهاى مقدس و متون دینى پرداخته شده است. نخستین مطلب درباره اهمیت ویژه پدیده زبان در تاریخ ادیان مىباشد. خلقت عالم با امرى کلامى صورت پذیرفت (عهد عتیق، سفر پیدایش، باب 1، آیه 3).(64) نکته دیگر در خصوص رابطه میان نامگذارى یا نام بردن و خلقت مىباشد. هر گاه دانستن نام واقعى شخصى، عامل اعمال کنترل و تسلط بر روى وى باشد، پس دانستن نامهاى خداوند هم قدرت و نیروى فوقالعادهاى به شخص عالم به نامهاى خداوند مىبخشد.(65) در عالم مسیحیت، زبان همواره به عنوان نشانه هویتیک جمع مؤمن کلیسایى تلقى شده است. شاید بدلیل همین رابطه بوده است که در ترجمههاى اخیر از کتاب مقدس (عهدین) به زبان انگلیسى، ضمایرى مانند thee ,thou و غیره حذف شدهاند تا به زبان عامه مردم نزدیکتر باشد.
یادداشتها:
1. قرآن مجید، سوره الرحمن، آیه3 و سوره روم، آیه 22; عهد عتیق، سفر پیدایش، باب 11، آیات 1-9; عهد جدید، انجیل یوحنا، باب 1، آیات 1-2.
2. Panini (c. 7-3 BC)
3.
4. محمدتقى بهار (ملک الشعراء)، ج1 سبکشناسى، 3 مجلد، چاپ هفتم (تهران: امیرکبیر، 1373)، ص81-83
5. ابوالقاسم عبدالرحمن بن اسحق الزجاجی (م. 340ه.)، امالی الزجاجی، تحقیق عبدالسلام هارون، الطبعة الثانیة (بیروت: دارالجیل، 1407ه./1987م)، ص238-239 و همچنین ر.ک: ابوالبرکات عبدالرحمن بن محمد الانباری، (م.575ه.)، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، تحقیق علی یوسف (بىجا: جمعیة احیاء مآثر علماء العرب، بىتا)، ص2-4
6.Tagmemics
7.KennethPike
8.Eugene Nida
9.
10.
11. به زبان آلمانى Wirkungsgeschichte و به انگلیسى impact-history
12. glossolalia
13. مثلا لازم نیست که ادعیه و مناجاتهاى شخصى حتما به عربى خوانده شوند، آنها را مىتوان به هر زبان دیگرى غیر از عربى ادا کرد.
14. به طور مثال، در برخى روایات تاریخى اسلامى زبان حضرت آدم(ع) عربى معرفى مىشود و یا عربى زبان اهل آسمان دانسته مىشود. ر.ک: عبدالرحمن جلالالدین السیوطی (م. 9110ه )، المزهر فی علوم اللغة وانواعها، تحقیق محمد احمد جاد المولى بک و همکارانش (صیدا - بیروت: المکتبة العربیة، 1804 ه / 1987م)، ص30-32. این مثال را جناب آقاى محمد سهرابى تهرانى لطف فرمودند.
15. به عنوان نمونه، گونه عربى فصیح در گفتگوهاى روزمره میان عربزبانان به کار نمىرود و گونه عربى قرآنى هم به کلى غیرقابل تقلید است، هرچند که کلمات و آیاتى از آن به صورت کلیشه به کار مىروند، مثلا، هرچند عربزبانان به هیچ وجه به گونه خاص قرآنى صحبت نمىکنند، اما بدیننکته مباهات مىکنند که به (گونهاى از) زبان قرآن، یعنى زبان عربى، صحبت مىکنند و این آیه شریفه را تلاوت مىکنند که «انا انزلناه قرانا عربیا» (سوره یوسف، آیه2).
16. نمونهاى مشابه به قرار زیر است که امروزه در میان مسلمانان هم عنوان زبان عربى، ذهن ما را اولا به سوى گونه عربى به کار رفته در قرآن مجید و پس از آن زبان ادعیه و احادیث معصومین(ع) معطوف مىکند و تنها در ردههاى بعدى است که به گویشهاى عربى امروزى مىاندیشیم. همچنین، ما گویشهاى امروزى عربى را با پسوندهاى نسبتبه کشورها و شهرها و مناطق مسکونى مىشناسیم، مانند عربى عراقى، عربى فلسطینى، عربى مصرى یا عربى بصره در مقابل عربى بغداد یا عربى خوزستان در ایران، در حالى که مراد ما از مطلق زبان عربى، عموما همان عربى قرآنى و ادعیه مىباشد.
17. taboo
تابو یا لفظ حرام، واژه یا عبارتى است که به دلیل رعایت مسائل اخلاقى، عرفیات اجتماعى و یا ملاحظات دینى کاربرد آن غالبا در خفا و یا در شرایط خاصى صورت پذیرفته و نوعا از کاربرد آن اعراض مىشود.
18. Septuagint (LXX)
ترجمه یونانى عهد عتیق که نام خود را از داستان ترجمهاش توسط هفتاد یا هفتاد و دو یهودى فلسطینى گرفت که به امر بطلمیوس فیلادلفیایى (247-284 پیش از میلاد) در طى هفتاد و دو روز در جزیره فاروس Pharos در حجرههایى مجزا از یکدیگر انجام دادند و به متن ترجمه شده کاملا یکدستى رسیدند. تحقیقات جدید دال بر این است که این ترجمه توسط یهودیان مصرى و در ادوار مختلف صورت گرفت.
19.
20. مقایسه کنید با آیه شریفه قرآن که مىفرماید: قل ادعواالله او ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى (بنىاسرائیل/110)
21. Rod Hisda
22. در تعالیم اسلامى نیز قرائت و کتابت قرآن مجید و در مرتبه بعدى احادیث جایگاهى ویژه داشته و روایات متعددى درباره منزلت این دو امر نقل گردیده است. ر.ک: ابوعبیدالقاسم بن سلام (م. 224 ه )، فضائل القرآن، تحقیق وهبی سلیمان غاوجی (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1411 ه / 1991م)، از کمک آقاى محمد سهرابى تهرانى براى این مثال متشکرم.
23. واژه قرآن از ریشه ق ر ء هم به لحاظ ریشهشناسى با همین ریشه عبرى ارتباط دارد. ر.ک. مدخلهاى «قراء» و «قرآن» در: دکتر محمد جواد مشکور، فرهنگ تطبیقى عربى با زبانهاى سامى و ایرانى، 2مجلد (تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1357)
24. به همین نحو در قرآن مجید در سوره بقره آیه2، عبارت «ذلک الکتاب» اشاره به قرآن مجید دارد.
25. واژه عربى «قانون» هم از همین ریشه یونانى گرفته شده است. ر.ک: «قانون» در مشکور، فرهنگ تطبیقى... .
26. مثلا در ایران کتاب مفاتیح الجنان، تالیف حاجشیخ عباس قمى(ره) از همین ویژگیها برخوردار است و لذا در اغلب مراسم دینى مورد استفاده قرار گرفته، غالب ادعیه از روى آن خوانده مىشوند و در کنار قرآن قرار گرفته است.
27. Mishna
28. Midrash
29. مشابه این سلسله مراتب در جهان اسلام هم هست که از قرآن مجید آغاز شده به احادیث، ادعیه و سپس به سایر متون دینى مىرسد.
30. در جهان اسلام هم ترجمه قرآن مجید تا اندکى پیش از این چندان جدى گرفته نمىشد.
31. vernacular
32. همین پدیده میان عربى و فارسى صادق است که بخش عمدهاى از اصطلاحات و حتى ساختارهاى مربوط به مفاهیم و فرهنگ اسلامى به کار رفته در فارسى یا عینا از عربى گرفته شدهاند و یا ترجمههاى قرضى هستند و یا این که سبب گسترش حوزه معنایى برخى واژههاى فارسى شدهاند.
33. مقایسه کنید با آیه شریفه فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا (بقره/79)
34. James Barr
35. root fallacy
همین مطلب را لاینز، زبانشناس انگلیسى، تحت عنوان «مغالطه ریشهشناختى، (etymological fallacy) »مطرح مىکند.
لازم به یادآورى است که آنچه در حوزههاى علمیه عصر حاضر تحت نام «ریشهشناسى» عربى معروف است، در حقیقت «اشتقاق، ( derivation) »و یا «تصریف، (inflecton) »واژه از یک ریشه سه یا چهار حرفى مىباشد. «ریشهشناسى» واقعى آن است که تحول آوایى، املایى و معنایى یک واژه را در تاریخ تا دوردستترین زبان مورد بررسى، که این واژه از آن برگرفته شده است، را مطالعه نماید. نمونهاى از این مطالعات ریشهشناختى را در فرهنگهاى ریشهشناسى مذکور در همین پىنوشتها و نیز در کتاب ارجمند سیدحسن مصطفوى تحت عنوان التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 10 مجلد (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب) مىتوان دید.
36.
37.
38. به همین نحو در عربى نامهایى مانند عبدالله، عبدالقادر و یا در فارسى نامهایى مانند خداکرم، خدابخش، خداداد و یا عبدالحسین، عبدالامیر، عبدالحمید و جز آن را داریم.
39. بر اساس آنچه در فرهنگ لغت ریشهشناسى انگلیسى آکسفورد (1966) آمده است، لفظ جلاله «الله» از دو جزء ال (حرف تعریف معرفه) و اله گرفته شده است. واژه اله در عربى از elah در آرامى و eloah در عبرى گرفته شده است.
همچنین مرحوم دکتر مشکور در فرهنگ تطبیقى فوقالذکر خود، ذیل مدخل «الله» مىنویسد: «از لحاظ ریشهشناسى کلمه «الله» ممکن است مرکب از حرف تعریف «ال» با کلمه «اله» باشد». وى سپس ذیل مدخل «اله» ریشه آن را ئیل El مىداند و به ذکر سایر صورتهاى آن در زبانهاى عبرى، آرامى، سریانى، سبئى، مندائى و آرامى باستان مىپردازد.
40. صورت مصغر محبتآمیز یا تحبیب شده در عربى هم هست که نمونه بارز آن نام مبارک حسین است که صورت مصغر محبتآمیز حسن است و بر همین قیاس است نامهایى مانند: جمیل، زهیر و جز آن.
41. به همین نحو هم در قرآن مجید داریم «و علم آدم الاسماء کلها» (بقره/31).
42. در اینجا شایسته است از نکات و بحثهاى سودمندى که طى جلسات متعدد با همکار گرامى و استاد بزرگوار جناب آقاى دکتر سعید عریان داشتم یاد کنم که مطالب ارزشمند فراوانى از ایشان آموختم.
43. Tetrammaton
44. Aquila
45.Revsed Standard Version (RSV)
46. برخورد تابووار و با احترام دینى را در فرهنگ اسلامى و شیعى در دو جا مىتوان دید، یکى درباره حضرت رسول اکرم(ص) است که قرآن مجید مىفرماید: «لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا» (نور/63) و دیگرى درباره نام اصلى حضرت بقیةالله(عج) است که نام مبارکشان گاهى به صورت «م ح م د» ذکر شده و از ذکر این نام در زمان غیبت نهى شده است.
47. indirect reference
48. درست همانطور که برخى هنگام شنیدن شهادت به رسالتحضرت ختمى مرتبت در اذان و یا اقامه چنین مىکنند.
49. gematria
50. شبیه این مسئله را در فرهنگ اسلامى درباره تاریخ وفات علماى دینى و برگردان آن به ارزش حروفى از حساب ابجد مىتوان دید.
51. register
52. diglossia
53. high language
54. low language
55. استفاده از ضمیر «تو» در فارسى، «انت» در عربى به جاى استفاده از «شما» در فارسى و یا «انتم» و یا «انتن» در عربى همواره در متون دینى وجود داشته است.
56. perception
57. interpretation
58. transmission
59. در اسلام هم اعتقاد بر این است که قرآن مجید عین کلام خداوند است و شک و شبههاى در آن راه ندارد، «ذلک الکتاب لاریب فیه» (بقره/2) و نیز «ولو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» (نساء/82) و البته هم غیرقابل تقلید است «قل فاتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین» (بقره/23).
60. درباره اصل تورات، ظاهرا به صورت کتبى دریافتشده و در قرآن مجید خداوند متذکر مىگردد که متن مکتوب در الواح را به حضرت موسى(ع) مىدهد «وکتبنا له فی الالواح» (اعراف، 145). (یادآورى جناب آقاى محمد سهرابى تهرانى).
61. این مطلب مشابه همان نظر معروف مرحوم علامه طباطبایى است که فرمودند: القرآن یفسر بعضه بعضا و یا تفسیر القرآن بالقرآن.
62. Origen
63. divination
64. در قرآن کریم هم داریم: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» (یس/82).
65. شاید این مطلب به تاثیرات دانستن اسم اعظم هم مربوط گردد
منبع: سایت / ای رسانه ۱۳۸۲/۰۴/۱۶
نویسنده : محمد رضا فخر روحانى
نظر شما