موضوع : پژوهش | مقاله

مهندسی فرهنگی علم



رابطه علم و فرهنگ بحثی است که شاید در عرصه فکری کشور از مباحث نوین تلقی گردد. موضوعی که در آن با توجه به نقشه جامع علمی کشور ضرورت های رابطه علم و فرهنگ مطرح می شود و از نظام مندی آن سخن به میان می آید. مطلب حاضر که از سایت فرهنگستان علوم اسلامی انتخاب شده در صدد بحث از ضرورت مهندسی فرهنگی علم و شاخص های آن برآمده است. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.


مهندسی علم یعنی طراحی نظام علمی متناسب با مقاصد جامعه اسلامی. در طراحی نظام علمی لازم است تا نقش هر یک از علوم در ایجاد تکامل در جامعه مورد توجه قرار گیرد. هیچ دانشی از دانش های تخصصی خنثی فرض نشود و حتما با رفع نیاز موثر و مشخص از فرد یا جامعه پیوند داشته باشد. برای این منظور باید طبقه بندی علوم متناسب با مبانی اسلامی شکل گیرد. علاوه بر این هندسه نیازهای جامعه ترسیم و تناظری بین هندسه نیازها و طبقه بندی علوم برقرار شود.
با مهندسی علم تعامل علوم با یکدیگر روشن تر می شود، همان گونه که با مهندسی ساختمان تاثیر آهن افقی بر عمودی، تاثیر سقف بر ستون، تاثیر وزن ساختمان بر پی ساختمان و غیر، قابل محاسبه است، در مهندسی علم نیز تاثیر علوم وحیانی بر علوم عقلانی، تاثیر این دو بر علوم حسی و تجربی قابل محاسبه می شود. توجه به نظام تاثیرگذاری و تاثیرپذیری در علوم، این امکان را فراهم می آورد که در بازسازی علوم گذشته و آفرینش علوم جدید، برنامه حرکت، واقع بینانه تر تنظیم شود چرا که مثلا معلوم شده تغییر در اقتصاد منوط به تغییر در جامعه شناسی و انسان شناسی است.
با توضیح فوق رابطه و تفاوت مهندسی علم و برنامه تحول علمی روشن گردید. براین اساس نقشه جامع علمی، باید ترکیبی از این دو باشد. اگر صرفا به دنبال آن باشد که در چه رشته های علمی به چه اندازه باید پیشرفت حاصل شود و در این نتیجه گیری صرفا به مقدورات انسانی و عینی حال و آینده نظر داشته باشد (برنامه ریزی علمی) کار به ثمر نخواهد نشست. چنانچه اگر صرفا به مهندسی علم از طریق برقراری ارتباط هندسی نیازها با هندسه علوم در وضع موجود و آینده (مهندسی علم) بپردازد نیز نتیجه موردنظر در نقشه جامع علمی حاصل نخواهد شد. لذا در نقشه جامع علمی باید مبتنی بر مهندسی علم، برنامه ریزی علمی صورت گیرد.

معنای مهندسی فرهنگی علم
مهندسی فرهنگی علم، مهندسی علم است از زاویه فرهنگی. علم می تواند از زاویه اقتصادی نیز مهندسی شود. در مهندسی اقتصادی علم، تاثیر علم بر اقتصاد جامعه و همچنین تاثیر اقتصاد بر علم مورد توجه و محاسبه قرار می گیرد مثلا اگر برآورد شد طی بیست سال آینده چه رشد صنعتی در کشور به وقوع خواهد پیوست. برای تامین انرژی این حجم کارخانه و کارگاه چه میزان نیروی برق لازم است، چه بسا به این نتیجه نایل شویم که این حجم انرژی از طریق سوخت فسیلی یا نیروگاه آبی قابل تامین نیست و احتیاج قطعی به نیروگاه هسته ای وجود دارد. بدین ترتیب نیاز صنعتی، به پژوهش های علمی جهت می دهد. ملاحظه این تاثیر در مهندسی اقتصادی علم انجام می پذیرد. چه اینکه مهندسی سیاسی علم نیز امکان پذیر بلکه لازم است. در این نوع مهندسی نیز تاثیر علم بر سیاست و سیاست بر علم مورد توجه خواهد بود. نمونه جاری و واقعی آن تاثیر سیاسی دستیابی به دانش و فناوری هسته ای در کشور است. این امر به شاخص قدرت در تعامل ایران با دنیای غرب بدل شده است. اما در مهندسی فرهنگی علم، تاثیر فرهنگ بر علم و تاثیر علم بر فرهنگ مورد مطالعه می باشد.

ضرورت مهندسی علم
مهندسی محصولات، مهندسی فناوری و مهندسی توسعه جامعه همگی مرهون مهندسی علم می باشد.
در مهندسی محصولات، سامان دهی محصولات مورد مصرف جامعه، موردنظر است. در جای خود قابل بررسی است که هر نوع الگوی مصرف چه پیامد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به دنبال دارد. در مهندسی محصولات تناسب محصولات با نیازهای واقعی برگرفته از بوم و فرهنگ این کشور ملاحظه می شود و اولویت بندی و طبقه بندی محصولات بر این اساس انجام می پذیرد. اما مهم این است که هم تولید محصول و هم مهندسی محصولات به قدرت علمی جامعه وابسته است. تولید علم هدفمند، پشتوانه تولید محصول مناسب از نظر نوع و قابل قبول از نظر کیفیت است.
در مهندسی فناوری، الگوی توسعه فناوری در کشور مشخص می شود. اینکه چه نوع فناوری هایی در چه سطحی، به چه منظوری با چه هزینه ای باید در کشور مورد استفاده قرار گیرد؟ چه مرجعی رسیدگی به این امر را برعهده دارد؟ با رشد چشم گیر و روز افزون فناوری تاثیر آن بر عرصه های مختلف بر کسی پوشیده نیست، اما از موضع بررسی حاضر، مهم این است که مهندسی فناوری و نیز تولید فناوری به چه میزان به علم و به تبع مهندسی علم وابسته است؟ اگر این واقعیت مورد قبول واقع شود که فناوری محصول رشد دانش بشر در تسخیر نیروهای نهفته در جهان خاکی است، قطعا در مقام تحقق، مهندسی علم مقدم بر مهندسی فناوری است.
در مهندسی جامعه نیز الگوی توسعه جامعه مشخص می شود. الگوی توسعه جامعه بزرگترین ظرف و موضوعی است که انواع تغییرات درون جامعه را در خود جای می دهد و از خاستگاه آن است که تکلیف بقیه مسایل روشن می شود. در مهندسی جامعه، چیستی و چگونگی ایجاد تغییرات دلخواه در جامعه- در حدود قابل تشخیص و کنترل- مشخص می شود. اما مجددا باید بر این نکته تاکید نمود که تشخیص و تحقق مهندسی جامعه به توان علمی کشور وابسته است و شرط لازم توانمندسازی علمی، مهندسی علم در کشور است. شاخص عقیدتی علم تاثیر مثبت آن در تعالی (توسعه) جامعه است و تعالی جامعه منوط به بسط جریان نیاز و ارضاء نیاز الهی عموم آحاد آن جامعه می باشد.
ثمرات مهندسی علم منحصر به موارد پیش گفته نیست، اصلاح ساختاری، اصلاح مدیریتی، اصلاح آموزش و تربیت، بهبود وضعیت خانواده و مواردی از این دست هر یک به تنهایی کافی است تا عزم های ملی را بر این مهم جزم نماید، اما اگر تاثیر مهندسی علم به سامان دهی محصول، تشخیص نظام فناوری و تعیین مسیر توسعه جامعه نیز منحصر باشد برای ضرورت یافتن اهتمام این مساله کافی به نظر می رسد.

ضرورت مهندسی فرهنگی علم
با توجه به ضرورت یافتن مهندسی علم از یک سو و فراگیری مهندسی علم بر مهندسی فرهنگی علم از سوی دیگر، قهرا ضرورت مهندسی فرهنگی علم نیز ثابت شده است. تاکنون ضرورت مهندسی فرهنگی علم به همان اندازه ثابت شده است که مهندسی سیاسی یا اقتصادی علم؛ خصوصیت مهندسی فرهنگی علم آن گاه قابل اثبات است که رابطه فرهنگ با علم از یک سو و رابطه فرهنگ با توسعه از سوی دیگر مشخص باشند.
در خصوص رابطه علم و فرهنگ عمدتاً دو نظریه وجود دارد: در یک نظریه علم در عرض فرهنگ قرار دارد و در نظر دوم علم در درون فرهنگ و یک جزء مهم فرهنگ ساز محسوب می شود به همین دلیل علم نیز هویت فرهنگی دارد. ظاهرا تفکیک وزارتخانه های کشور بر مبنای تفکیک موضوعی علم و فرهنگ است چه اینکه با وجود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت آموزش عالی و آموزش و پرورش نیز وجود دارد. این تفکیک بر این اساس است که فرهنگ معطوف به فرهنگ عمومی است و دانش های تخصصی از موضوع فرهنگ خارج است. در مقابل شورای عالی انقلاب فرهنگی تنها نسبت به فرهنگ عمومی مسئول نیست و بخش عمده ای از اعضا و نیز مصوبات آن مربوط به بخش علمی کشور است لذا به نظر می رسد این شورا بر مبنای نظر دوم تشکیل یافته است.
اگر ماهیت علم غیر از فرهنگ باشد به اتفاق همه صاحب نظران حتما دارای کارکرد فرهنگی هست چرا که به طور حتم در شکل گیری با تغییر آداب و سنن، باورها و ارزش های جامعه موثر است. لذا لازم است با ملاحظه آثار فرهنگی مورد انتظار از علم آن را مهندسی نمود. اما اگر علم ذاتا ماهیت فرهنگی داشته باشد رکن مهم ایجاد و بقاء فرهنگ محسوب می شود و پرواضح است که مهندسی فرهنگی علم ضروری است. در این صورت فرهنگ، موضوع شامل و محیط بر علم می باشد [1] لذا مهندسی علم بدون محاسبه تاثیر علم و فرهنگ کاملا خطا و ناقص است. از سوی دیگر توسعه فرهنگی شرط لازم توسعه همه جانبه و پایدار در هر کشوری است. حتی در اندیشه های غربی که مادی می اندیشند و اقتصاد را محور توسعه می دانند، به این باور نایل آمده اند که توفیق در توسعه اقتصادی نیز مشروط به ایجاد فرهنگ توسعه است. باید انسان و جامعه ای ساخت که الزامات زندگی صنعتی، کلان شهرنشینی، ارتباطات دیجیتالی و... را بپذیرد، اخلاق و معاشرت خود را با آن تطبیق دهد.[2]

پی نوشتها:
[1] پیروزمند، علیرضا، تعیین الگو و طبقه بندی موضوعات فرهنگی در مهندسی فرهنگی کشور، فصل اول، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی. .1381
[2] در این رابطه مراجعه شود به؛ 1-دوپولی- گزاویه، فرهنگ و توسعه، ترجمه فاطمه فراهانی و دیگران. انتشارات علمی و فرهنگی. .1374

 

منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۹۰/۴/۲۷
نویسنده : علیرضا پیروزمند

نظر شما