موضوع : پژوهش | مقاله

عقل و وحى از دیدگاه مسیحیت ارتدکس در گفتگو با پدر میتالینوس


مصاحبه حاضر در حاشیه سومین دیالوگ میان اسلام و مسیحیت ارتدکس، که‏به سال 73 در تهران برگزار شد، انجام گرفته است.

نقدونظر: سوالاتى را که مطرح مى‏کنیم، از یک مجله کلامى است که از حوزه علمیه قم صادر مى‏شود. این مجله نظریات متکلمین ادیان الهى را مطرح مى‏کند و به بحث و نقدونظر مى‏گذارد.
اولین سؤال ما این است که براى فهم متون مقدس و فهم دین تا چه حدى به عقل بها مى‏دهیم و آیا براى ادراکات عقلى ارزش قائلیم؟
پدر میتالینوس: باید خدمتتان عرض کنم آنچه مدنظر ما هست، این است که ما دو نوع منطق داریم: منطق الهى و دینى; منطق علمى. من مى‏خواهم درباره این منطقها صحبت‏بکنم.
همان طورى که ما در قرن چهاردهم این مشکل را داشتیم، مى‏بینیم در شرق این تضاد وجود دارد. در نزد ما این تضاد به آن صورت وجود ندارد. در کشورهاى ما این دو منطق از هم تمییز داده شده است. دانش الهى از قلب ما برمى‏خیزد و دانش علمى از مغزها برمى‏خیزد. این است که ما اینها را از همدیگر تمایز داده‏ایم و مشکلى نداریم که این دو را با هم دربیامیزیم. این به دلیل آن نیست که علم الهى ما بخواهد علم منطق را حذف و باطل کند. علم الهى ما برحسب علم عملى ما نیست. آنچه علم عملى است و برحسب آن الهامات الهى است، برحسب آن تجسمات الهى است. برحسب آن چیزى است که ما مى‏بینیم و پایه اعتقادى ما هست. متاسفانه در اروپاى غربى این منطق الهى جایگاه خودش را از دست داد و این منطق خود را بر پایه منطق عقلانى و منطق علمى استوار کرد. یک جایى تمایز بین این دوتا شکست و منطق الهى از بین رفت. و به همین دلیل بود که بسیارى از علماى علم عملى و دانشمندان جوابهاى علم الهى را نمى‏دانستند. لذا یک سرى کنشهاى متضادانه بین این دو علم ایجاد کرد. طبیعتا این طرز فکر از اروپا حرکت کرد و متاسفانه به قسمتهاى ما (یونان) هم سرایت کرد و به طرف شرق هم سرایت کرد و براى همین است که امروز روحانیون ما این را مى‏پذیرند که در واقع یک تضادى بین علم الهیات و دانش علمى واقع شده است.

نقدونظر: تمایز و فرقى را که بین منطق الهى و منطق علمى گذاشتید این بود که منطق الهى از قلب و فیض الهى برمى‏خیزد و منطق علمى از مغز. بفرمایید این وجه تمایز را چگونه باید تشخیص داد. یک متکلم مسیحى اشکالات وارد بر دین خود را چگونه پاسخ مى‏گوید؟ آیا او از الهامات قلبى و تجربه‏هاى دینى و شخصى خودش جواب مى‏دهد و یا وقتى مى‏خواهد به اشکالات برون دینى جواب بگوید براساس معیارهاى عقلى که طرف مقابل درک کند استفاده مى‏نماید؟
میتالینوس: منظور از قلب، آن قلب فیزیکى نیست. منظورم از قلب آن دانش و نور الهى است که الهام مى‏شود و من وقتى مى‏خواهم جواب بدهم، با آن نور و با آن بینش الهى، از این مرکزى که احساس مى‏کنم الهامات بر من وارد مى‏شود، صحبت مى‏کنم.

نقدونظر: این منطق و الهام اشراقى درونى آیا تابع منطق عقل است‏یا مبنا و نتایج دیگرى دارد؟
میتالینوس: الهامات قلبى، جداى از تفکرات عقلانى است. چراکه خداوند الهامات خودش را به شکل عشق و محبت و نور و دانش درونى به قلب انسانها الهام مى‏بخشد و وقتى انسان صحبت مى‏کند با آن منطق درونى صحبت مى‏کند. این به آن معنا نیست که ما متکلمان روحانى از این ابزار عقلانى استفاده نمى‏کنیم و آن را متروک مى‏دانیم. دانشمندان روحانى ما و فلاسفه و بزرگان همیشه گفته‏اند براى حل مسائل دنیا از مسائل عقلى استفاده کنید. تنها کسانى براى خدا مى‏توانند صحبت کنند که نور خدا در قلب آنها متجلى شده است; مانند پیامبران و اساتید و متکلمین دینى و تمام پیروان حواریون و بزرگان مذهبى.
استاد الهیات آتن: هرکس باید در این موارد پیروى بکند از آن منطقى که قلبش به او مى‏گوید. در آن تعالیم معنوى ما مى‏گویند اگر ایمان داشته باشید این ایمان شما را نجات مى‏دهد.
در آن سؤالى که فرموده بودید که در تعارض عقل یا دل و قلب... باز یکى از بزرگان دین حضرت «رواریوس‏»، یک متکلم بزرگ مسیحى، ادوارد کیرد Caird Edward (1835-1908)، مى‏گوید اگر در منطق عقلانى چیزى را از دست‏بدهید و شکست‏بخورید، مهم نیست و عیبى ندارد. زیرا آن شکست و بازتابهاى آن باعث مى‏شود که شما بتوانید بر آن دوباره حاکم بشوید. ولى اگر در امور ایمانى و دینى شکست‏بخورید، خیلى خطرناک و غیرقابل جبران است. حضرت کیرکه‏گور یکى از بزرگترین استادان متکلم غرب است و خود ایشان گفته‏اند در این مواقع که صحبت مى‏کنید هم مى‏توانید از قلبتان الهام بگیرید و هم از عقلتان الهام بگیرید و کسى که در امور زندگى صحبت مى‏کند از هر دو مى‏تواند الهام بگیرد. و براى همین است که اگر اشتباه کنید عیبى ندارد.

نقدونظر: مى‏خواستم درباره این سؤال توضیح بیشترى بدهم. از دیدگاه ما ایمان و فیضى پایدار مى‏ماند که داراى منطقى باشد که بتواند عقل را آرام کند و تضادى با عقل نداشته باشد و قلب آن را بپذیرد و آرام بگیرد و در زندگیش تاثیر بگذارد؟
استاد الهیات آتن: از نظر ما در متون مقدس آمده است که ایمان چیز ثابتى نیست، یک چیز دنیامیک و فعال است. ایمان همیشه به صورت کامل نیست و همیشه همراه با ایمان، عدم ایمان با ماست و همیشه دعاى ما در این جور مواقع این است که خداى من در عدم ایمان من به من کمک کن. در شک و تردیدهاى من به من کمک کن. یک روزى ایمان من زیاد است و روزى دیگر کم شده و افت مى‏کند. آنجا من از خداوند مى‏خواهم به من کمک کند که ایمان را از دست ندهم.

نقدونظر: اکثر فرق اسلامى درباره ایمان همین مطلب را دارند که قابل زیاده و نقصان است.
استاد الهیات آتن: یک منحنى است در ایمان که آن را تشبیه مى‏کنند به اعتماد بچه به پدرش. ایمان در واقع یعنى اعتماد. همان طور که یک بچه در کوچکى اعتماد کامل به پدرش دارد، ولى به مرور که بزرگتر مى‏شود این اعتمادش کم مى‏شود و بعضى از وقتها شک و تردید مى‏کند و اعتمادش اضافه و کم مى‏شود، همین طور در رابطه با خداى خودش، بعضى وقتها اعتقاد کامل و ایمان کامل دارد و بعضى از وقتها ایمانش کم شده و افت پیدا مى‏کند و یک منحنى را تشکیل مى‏دهد و هیچ وقت ثابت نیست.

نقدونظر: براى اینکه سؤال تکمیل بشود عرض مى‏کنم که از دیدگاه ما مسلمانان عقل جت‏خداوند است. یعنى یک موهبت الهى است که خداوند به انسان داده، ولى به حیوانات مثلا نداده است این متون مقدس هم حجت‏خداوند هستند. یعنى وحى الهى هستند که توسط پیامبران خداوند و بزرگانش براى ما فرستاده شده است. یعنى عقل موهبت الهى است و وحى و متون مقدس هم موهبت الهى است و بین این دو موهبت الهى از نظر ما مسلمانان هرگز نمى‏تواند تضادى باشد. این دو مکمل یکدیگرند. آیا دیدگاه مسیحیت ارتدوکس هم همین است؟
میتالینوس: شکى نیست از نظر ما هم، عقل و منطق انسان یک موهبت الهى است و وحى هم یک موهبت الهى است.
آن عقل و منطقى که ما به آن در اینجا اشاره مى‏کنیم براى اینکه بتواند آن ابعاد الهى را درک کند، باید از آن نور الهى متبلور شده باشد. باید آن نور الهى به عقل و منطق تابیده باشد، والا یک نفر دانشمند، که صرفا دانشمند علمى و عقلانى است، بدون اینکه عقل و قلبش از این لطف الهى سیراب شده باشد، نمى‏تواند خداوند را تجسم و توصیف بکند. خداوند را کسانى توانسته‏اند توصیف بکنند که به نحوى توانسته‏اند آن را مجسم بکنند وبه‏نحوى ببینند و لمس کنند. فقط الهیون و مقدسیان هستند که توانسته‏اندببینند و لمس کنند، دانشمندان نمى‏توانند. خداوند را با منطق مى‏توانیم بشناسیم، ولى نه صرفا با منطق تنها جایى که ما تفاوت داریم با علم دنیوى ( Knowladge Secular) جایى است که دانشمندان مى‏گویند خداوند را صرفا با منطق باید شناخت، ولى ما مى‏گوییم نه.
ما در مذهب ارتدوکس، مى‏توانیم درباره‏اش صحبت کنیم، این است که خداوند چگونه در جامعه و در میان انسانها تجلى مى‏کند; آنچه نمى‏توانیم درباره خداوند توصیف بکنیم، این است که خداوند چگونه است؟ توصیفات الهى را نمى‏توانیم درباره خداوند بکنیم، ولى طریقه تجلى ایشان را در جامعه مى‏بینیم.

نقدونظر: ما با منطق و عقل خداوند را اثبات مى‏کنیم و مى‏گوییم وجود دارد، ولى درک پروردگار و شناخت او چیزى است که از راه الهام قلبى و وحى الهى درست مى‏شود. آیا شما هم این گونه معتقدید؟
میتالینوس: تنها چیزى که من زیاد با شما موافق نیستم، این است که با منطق علمى نه مى‏توانیم خداوند را ثابت کنیم و نه عدم وجود خداوند را.

نقدونظر: شاید منظور از منطق منطق تجربى نیست که بر آزمون و خطا استوار باشد بلکه مراد ما از منطق، منطق عقلانى است مانند آنچه که ارسطو به صورت یک دستگاه تفکر به آن شکل و صورت داد یعنى ما از راه فلسفه مانند فلسفه ارسطو یا افلاطون یا حکمت متعالیه خداوند را اثبات مى‏کنیم آن طورى که قدیس اوگوستین و قدیس آنسلم و توماس اکوئیناس خداوند را اثبات مى‏کردند که منطق فلسفى است، نه منطق تجربى.
میتالینوس: لمس خداوند یک تجربه است، یک چیز ملموس است.

نقدونظر: با تشکر از اینکه وقت‏خود را در اختیار مجله قرار دادید.

 

منبع:  فصلنامه / نقد و نظر / 1373 / شماره 2، بهار 

نظر شما