موضوع : پژوهش | مقاله

دین عامه همگرایی عقیده و شریعت؟‏


کوشش برآن‌است که نحوه دین‌ورزی توده مردم بیان شود و نشان داده شود که آنچه آنان به نام دین انجام می‌دهند، تا چه اندازه با حقیقت آموزه‌های دینی در ارتباط است و تا چه اندازه برایند فکر خود آنان یا حوزه‌های غیردینی و ورود ما خارج عن الدین فی الدین است. ازاین‌رو تلاش بر این است که نحوه شناخت طیف عظیم پیروان دین از مفاهیم و مقولات دین بررسی شود و به آثار زیانبار و آسیب‌های ناشی از این نحوه تدین یا شیوه تلقی از دین، اشاره شود. بر این اساس ناگزیر به بررسی اجمالی معنی دین در متون اصلی و دست اول دین می‌پردازیم تا میزان فاصله و گریز این دسته از مومنان از آن اصول و مفاهیم بهتر روشن شود. نکته شایان تذکر نیز این است که در اینجا منظور از دین، دین اسلام، به معنایی است که پس از بعثت حضرت رسول اکرم (ص) به عنوان یک نظام و برنامه مطرح شده است.

معنای لغوی «دین»
در اینجا به صورت خلاصه به بررسی کوتاهی درباره معنای اصطلاحی دین در قرآن می‌پردازیم و به همین خاطر، ناگزیر در دایره لغات و واژگان همریشه این اصطلاح قرآنی، در زبان عربی نظری گذرا می‌افکنیم.‏
در زبان عربی واژه «دین» یک اصل است و همه زیرشاخه‌ها، فروع و مشتقاتش به آن برمی‌گردد. معنای اصلی آن نیز نوعی پیروی و تسلیم شدن است.[1] این واژه معانی مختلفی دارد؛ ولی به طور کلی می‌توان همه او را در چند بخش دسته‌بندی کرد:
1. سلطه، سیطره، حاکمیت، فرمان دادن، واداشتن به پیروی و فرمانبری و به کارگیری قوه قاهره در برابر طرف مقابل و به اطاعت درآوردن او.‌[2]
2. اطاعت، بندگی، خدمت، در اختیار کسی قرار گرفتن، فرمانبری از امر کسی و پذیرش تسلیم در برابر غلبه و قدرت او.
3. شرع، قانون، طریقه، مسلک، عادت و آداب و رسوم.
4. جزا، سزا، داوری و حساب و کتاب.
براین اساس عرب‌های زمان نزول قرآن هرگاه واژه دین یا یکی از مشتقات آن را به نوعی به کار می‌بردند یا می‌شنیدند، منظورشان یکی از معانی چهارگانه فوق بود.‏

معنای اصطلاحی دین در قرآن
بدیهی است افق واقعی این واژه در سطح روابط و مناسبات حاکم بر امور جاری و ساری در زندگی محدود می‌شد تا اینکه قرآن مجید نازل شد و همه معانی چهارگانه این واژه را نه به عنوان اجزای پراکنده و جدا از هم، بلکه به عنوان یک «اصطلاح» به کارگرفت تا به این صورت بیان‌کننده دیدگاه قرآن درباره «نظام» مورد نظری باشد که دقیقا دارای چهاررکن اساسی است و آن چهار رکن عبارتند از:
1. حاکمیت و سلطه برتر. 2. اذعان به آن حاکمیت و سلطه و اطاعت از آن.
3.‌ ‌نظام فکری و عملی مندرج در ذیل آن حاکمیت. 4. سزا و جزایی که حاکمیت برتر در قبال اجرا یا عدم اجرای آن نظام فکری اعمال می‌کند.
در قرآن مجید، گاه واژه دین به معنای یکم و دوم به کار می‌رود[3]، گاه به معنای سوم به کار می‌رود[4]، گاه نیز به معنای چهارم به کار می‌رود[5] و بالأخره گاه به صورتی به کار می‌رود که بیانگر همان نظام کامل مورد نظر قرآن با اجزا و ارکان چهارگانه آن است.[6]‏
بر این اساس، با توجه به آنچه در پژوهش لغوی واژه دین گفته شد، می‌توان معنای اصطلاحی دین در قرآن را به این صورت بیان کرد که دین عبارت است از: برنامه و نظام کامل، شامل و فراگیری که از یک سو بیان‌کننده وجود فرمانروا و فریادرس مطلقی است که بر اجزا و اعضای پیدا و پنهان هستی احاطه کامل دارد و از سوی دیگر نمایانگر فرمان‌پذیری و بندگی پناه‌جویی است که وجود، فرمان، قدرت و احاطه آن فرمانروا را پذیرفته است.
آنچه میان این دو طرف موجود در تعریف را پر می‌کند، قوانین، اصول، مبانی و برنامه‌هایی است که از طرف فرمانروا و فریادرس مطلق طراحی و ارائه شده است تا موجود فرمان‌پذیر و فرمانبر براساس آنها عمل کند و ضمن برآورده ساختن نیازهای خود در این دنیا، انتظار دریافت ثواب را داشته باشد. بدیهی است عدم اجرای این برنامه‌ها، علاوه بر پدیدآوردن مشکلاتی در این دنیا، عقاب و عذاب اخروی را نیز به همراه دارد.[7]

مفهوم و مقتضای دین به معنای اصطلاحی آن در قرآن‏
ازاین‌رو در ادامه این مقاله دین و نحوه دین‌ورزی افراد و گروه‌های مختلف را با این دید بررسی می‌کنیم که منظور از دین، یک نظام و کل واحد است که اجزای مختلف آن، چنان در هم تنیده و مرتبطند که تصور یکی بدون دیگری ناممکن است و اتفاقا منظور نگارنده از انحراف در دینداری و دین‌ورزی، پیش از هرچیز به معنای «احساس انفکاک این اجزا از هم» یا جدا ساختن عملی این بخش‌ها از یکدیگر است؛ ازاین‌رو باید دید که مفهوم و مقتضای تعریف اصطلاحی دین در قرآن چیست؟

مفهوم یکم: دین؛ یعنی همگرایی عقیده و شریعت
توضیح اجمالی این مفهوم به این صورت است که دین یک حالت «ذهنی»دارد و یک حالت «عینی»، یا یک حالت «نظری» دارد و یک حالت «عملی» و تا آنجا که به موضوع این مقاله مربوط می‌شود، می‌توان گفت یک حالت «معرفتی» دارد و یک حالت «معیشتی».
اما نکته ظریف اینجا است که این دو حالت مختلف که در صورت‌های گوناگونی بیان شد، به مثابه یک جزیره جداگانه و مستقل از هم نیستند؛ یعنی چنان نیست که بتوان هر یک از آنها را بدون دیگری تعریف و معرفی کرد و باز هم ادعا کرد که هر یک از این دو وجه کاملا مجزا، یکی هستند. برعکس، به نظر من جدا کردن حالت‌های دوگانه دین - با توجه به تعریف ارائه شده در ابتدای مقاله - اساسا امکان‌پذیر نیست و در صورت تجزیه و جداسازی آنها از هم، دیگر دین به حساب نمی‌آیند. داستان همگرایی و اجتماع این دو وجه از دین و عدم امکان جدا ساختن آنها از هم بسان مثالی است که مولوی در مثنوی آورده و گفته است. دقیقا درمورد اجزای دوگانه دین، عقیده و شریعت یا معرفت و معیشت نیز همین‌گونه است؛ به‌طوری‌که حضور یکی بدون دیگری، دقیقا به معنای این است که: «هر دو جفتش کار ناید مر ترا». دلیل این امر هم کاملا واضح است؛ زیرا عقیده یا نظریه‌ای که در عمل نیاید و حالت کاربردی پیدا نکند، هیچ اهمیتی ندارد و صرفا در حد حرف و سخن باقی می‌ماند. عمل یا رفتاری هم که مبتنی بر یک عقیده یا نظریه درست نباشد، نه عمق دارد و نه دوام و استمرار آن تضمین و توجیهی می‌یابد. به همین خاطر دین در اصطلاح قرآنی، همزمان به معنی عقیده و شریعت یا معرفت و معیشت است.[8]

‏پی‌نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.

 

منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۸

نظر شما