وجه تسمیه اراضی زنبیلآباد قم
حمید صادقی
حسن بن محمد بن حسن بن سائب بن مالک اشعری قمی در کتاب تاریخ قم (۳۷۸ ق) در ذیل عنوان طسوج و ناحیه رودآبان، از اراضی زنبیلآباد نام برده است. تا چند دهه اخیر بخش وسیعی از اراضی مذکور به صورت باغی باصفا پابرجا بود و به دلیل مالکیتی که سیدابوالفضل تولیت متولی آستان مقدسه حضرت معصومه (س) بر آن داشت محل تردد رجال مملکتی گردیده بود. هماکنون خیابان مجاور باغ سابق به نام آیتالله صدوقی نامگذاری رسمی شده است، لکن خیابان مذکور به همراه محدوده وسیع باغ که اغلب مسکونی است در افواه عموم هنوز زنبیلآباد اشتهار دارد.
یادداشتهایی راجع به باغ تاریخی زنبیلآباد نوشته شده لکن به طور خاص دربارۀ معنای “زنبیلآباد” تحقیقی جامعی صورت نگرفته است. در این گفتار بر آن شدیم تا معنای زنبیلآباد را واکاوی کنیم.
فرهنگ دهخدا در معنای زنبیل آورده، زنبیل آن است که چیزها در آن نهند و از جایی به جایی برند. سبدمانندی که از حصیر یا برگهای خرما بافند و بر آن دستهای نصب کنند و چیزهای خوردنی مانند گوشت و پنیر و جز آن در وی گذاشته حمل و نقل کنند. جزء دوم ترکیب، آباد است، که با جزء اول، معنای جای آباد از زنبیل یا مملوء از زنبیل میدهد.
البته صورت اولیه ثبت شده زنبیلآباد در کتاب تاریخ قم خالی از دخل و تصرف نیست. مؤلف کتاب تحت تأثیر عرف تازه تأسیس آن زمان، برخی نامجایها را با پسوند آباد همراه ساخته. این پسوند در قرون اسلامی متداول و برای بسیاری از جایها و دیهها به کار رفت و موجب مهمل گردیدن نامجایها مانند سرخآباد یا گامیشآباد گردید. از همین روی زنبیل چگونه میتواند موجب آبادانی گردد. فلذا برای رسیدن به معنای اصیل، پسوند مذکور را نباید در نظر گرفت. در توجیه انتساب زنبیلآباد در معنای پیشین، گفته شده که در باغ زنبیلآباد پِشکههای فراوانی برای قراردادن سبزیجات و میوهجات بوده است.
پِشکه زنبیل حصیری دو طرفه بوده که در آن ثمرات باغ را گزارده و روی حیوان باربر قرار میدادند. اما این انتساب منطقی به نظر نمیرسد؛ چرا که اراضی زنبیلآباد در کتاب تاریخ قم در زمره باغ ثبت نگردیده است تا وجود زنبیل در باغ را بدان نامگذاری منتسب کنیم. وانگهی استفاده از واژه زنبیل با معنای پیشگفته در گذشتههای بسیار دور مسلم نیست حتی در چند دهه پیش آنچه در باغ مرسوم بوده است عنوان پِشکه داشته نه زنبیل. لذا به نظر اینگونه نظرات مبانی عامیانه و غیر علمی دارد و ساخته و پرداخته ذهن مردم عوام است.
برای رسیدن به معنای اصیل زنبیل باید به ریشههای لغوی زنبیل بازگردیم. یوزف مارکوارت ایرانشناس آلمانی ریشه نام زنبیل (ژونبیل) را زَویه در نظر میگیرد که در زبان اوستایی به معنای یاری خواستن و استعانت است و از این ریشه کلمه اوستایی زَوَن را داریم که به همین معنی است. اما جزء بیل باید مأخوذ از پال سانسکریتی بوده باشد که به معنای حامی و پشتیبان و پیشوا است. بنابراین زنبیل یا زونبیل به معنای رهبر منجی و فریادرس مردم، سرور حامی مردم و معادل سوتر یونانیان باختری و پَهلَوهای سمت هیرمند و سیستان بوده است.
حسب کتاب ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس نوشته پروفسور یوزف ماراکوارت، “زنبیل” لقب حاکمان زابل و سگستان بوده است. «پس از کشته شدن “زنبیل” اول، جانشین وی، “زنبیل” دوم، به مخالفت با اعراب برخاست. چون ما در زمان خلیفه المهدی و الرشید نیز با نام “زنبیل سگستان” روبهرو می شویم و حتی در زمان یعقوب بن لیث (سال 257 هجری/ ۸۷۰ میلادی) نیز امیری با همین نام در کابل حکومت میکرد. این گمان خودبهخود پیش میآید که “زنبیل” نام شخص نبوده است، بلکه به صورت “عنوان” به کار میرفته است و تا حدودی مانند “یبغو” در میان ترکان … بوده است.»
وی در بخش دیگری از کتاب آورده است: «از این یادداشتها چنین بر میآید که اسپهبد ترجمه پارسی عنوان زنبیل است.» این مطالب با معنای لغوی زنبیل مطابقت دارد؛ چه اینکه عنوان زنبیل را بر همان معنای لغوی، به معنای پیشوای مردم میتوان تطبیق داد و حاکمان سگستان این عنوان را برای نشان دادن فرّ ایزدی و مبنای مشروعیت خود بر میگزیدند. لذا “زنبیل” اصطلاحی است که از وجه اعتقادی و سیاسی برخوردار است.
منابع:
۱. تاریخ قم حسن بن محمد بن حسن بن سائب بن مالک اشعری قمی (۳۷۸ ق)، تحقیق محمدرضا انصاری قمی، کتابخانه حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره) چ اول، ۱۳۸۵.
۲. کاروند کسروی، به کوشش یحیی ذکاء، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ دوم، ۱۳۵۶.
۳. نامهای ایرانشهری (نسخه الکترونیک)، پارسی انجمن، زیر نظر پرویز شاهچراغی، چاپ نخست، ۱۳۹۵.
۴. ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، یوزف مارکوارت، ترجمه مریم میراحمدی، ص ۱۵۷ و ۱۹۷، انتشارات طهوری، ۱۳۸۳.
۵. لغت نامه دهخدا.
نظر شما