نگاهى به تاریخچه آموزش علوم پایه در ایران - چرا شکست خوردیم
اسفندیار معتمدى
روزنامه شرق، یکشنبه ۱۱ دى ۱۳۸۴ - - ۱ ژانویه ۲۰۰۶
نخستین خبر از ورود علوم جدید در ایران را در کتاب تاریخ ایران، نوشته سرجان مالکوم مى خوانیم. جان مالکوم که بین ۱۸۰۰ تا ۱۸۱۰ میلادى، سفیر انگلیس در دربار فتحعلى شاه قاجار بود، مى نویسد: «در سایر علوم، اهالى حالیه ایران، مثل مردم قدیم این ملک اند. از ریاضى کم سررشته دارند و نجوم را هم بیشتر به جهت تعیین اوقات و احکام رایجه تحصیل مى کنند. و این علم است که جمیع ملت از پادشاه تا گدا، به آن اعتقاد دارند. قواعد بطلمیوس درباب صور و حرکات اجرام سماویه و هیئت و سطح زمین معتقد ایشان است. در این اواخر مختصرى از قواعد کاپرنیکس با شرح نیوتان در فارسى ترجمه شده است بلکه سبب ترقى مردم در این باب شود و چند نفرى هم تحصیل کرده اند. لکن محتمل نیست که این گونه انواردانش به زودى ظلمت زداى ابر جهالتى که هم از قرن هاى دراز محیط به آفاق مملکت بوده، شود. از جغرافیا من حیث هو علم خبر ندارند... از علم مساحت و پیمایش زمین نیز مقدرى باخبرند که همین قطعه از کره را که در تصرف ایشان است نمى توانند به هیچ طور درست تحدید و تحطیط کنند... آن چه در عهد پادشاهان مقتدر و کاردان اندوخته شده است، در حکومت سلاطین جاهل ضعیف، بر باد رفته است... تا به حال بنابر تغییرات ملکى و انقلابات دولتى، دریاى دانش در ایران على الاتصال در جزر و مد بوده و مادامى که مردم این ملک در تحت حکومت بى ثابت و بالغلبه اند، بر همین نهج خواهد بود.» (تاریخ ایران، جان مالکوم، جلد دوم، در بیان علوم صنایع اهل ایران، ص ۵۹۸ تا ۶۰۰) جالب است که وقتى دولت ایران در تلاش آن بود که با استفاده از آموزش هاى علمى و فنى مستشاران فرانسوى، به سرپرستى ژنرال گاردان مانع حمله روسیه شود و ثباتى در کشور فراهم آورد «به علت تحریکات و پول افشانى هاى انگلیس، بالاخره در ربیع الاول ۱۲۲۴ [این هیات] به ترک ایران مجبور گردیدند و به همین جهت اقدامات مفیدى که انسان در مدت کوتاه اقامت خود در ایران شروع کرده بودند و ممکن بود براى این همه سپاه و سلاح این کشور بنیان بسیار خوب و صلاحى باشد، چنانکه مى بایست نتیجه ثابتى ندارد. (تاریخ موسسات تمدنى جدید در ایران، جلد اول، دکتر حسین محبوبى اردکانى، دانشگاه تهران، ص ۷۴) این هیات بنابر درخواست فتحعلى شاه به فرمان ناپلئون به ایران آمده بودند با خروج هیات فرانسوى از ایران، مستشاران نظامى و سیاسى انگلیسى به ایران آمدند و به آموزش نظامیان و تجهیز نیروها پرداختند. اما نه آموزش فرانسوى ها و نه انگلیسى ها، مانع از شکست ایران در برابر روسیه نشد و ایران براى توقف جنگ ناچار به قبول دو عهدنامه گلستان و ترکمانچاى شد و بخشى از شمال ایران به روسیه واگذار شد.
شکست ایران از روسیه حکومتگران را با پرسش هاى جدى روبه رو کرد: پرسش این که چرا شکست خوردیم؟ لشکریان روسیه چه داشتند که ما نداشتیم؟ چگونه مى توانیم عقب ماندگى هاى خود را جبران کنیم؟
در پاسخ این پرسش ها، اصلاح طلبان جامعه، عامل پیروزى دشمن را نظم و قانون و علم و فن تشخیص دادند و راه چاره را براى جبران عقب ماندگى ها در اعزام محصل به خارج، تاسیس مراکز علمى و فنى، استخدام معلم و صنعتگر ماهر خارجى، انتشار روزنامه، ترجمه و چاپ کتاب هاى علمى و فنى یافتند.
«امروزه جهان سوم دارد به کندى به این تشخیص نزدیک مى شود که در تحلیل نهایى، تسلط در علم و تکنولوژى جدید و استفاده از آن چیزى است که اساساً شمال را از جنوب متمایز مى سازد. سطح زندگى یک ملت بستگى به علم و تکنولوژى دارد. شکاف رو به افزایشى که در اقتصاد و سلطه بین جنوب و شمال ملاحظه مى کنیم اساساً فاصله در علم و تکنولوژى است.» (مقدمه اى بر آموزش علوم و تکنولوژى در توسعه جنوب، پروفسور عبدالسلام، شرکت انتشارات علمى ۱۳۶۹)
براى اجراى این کارها، در زمان فتحعلى شاه جمعاً هفت نفر، یک بار دو نفر و چهار سال بعد چهار نفر به انگلیس اعزام شدند تا علم و فن بیاموزند. میرزا صالح شیرازى که در ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م. جزء گروه دوم اعزام شد به تحصیل حکمت طبیعى (فیزیک _ شیمى...)، زبان لاتین، فرانسه، انگلیسى و صنعت چاپ پرداخت و در بازگشت از انگلیس یک دستگاه چاپ به ایران آورد و با عنوان مهندس به کارهاى سیاسى پرداخت و نخستین روزنامه به نام «کاغذ اخبار» را منتشر کرد. میرزا صالح را از نخستین مروجان علم جدید در ایران مى دانند.
در زمان محمدشاه قاجار هم پنج نفر محصل به فرانسه اعزام شدند. یکى از آنها میرزا زکى مهندس مازندرانى است که پس از بازگشت به ایران و افتتاح دارالفنون مترجم بعضى از معلمان خارجى دارالفنون شد. میرزا زکى مترجم نخستین کتاب فیزیک است که به فارسى نوشته و چاپ شده است. این کتاب را مسیوکریزز (کریشش اتریشى، از گروه نخستین معلمانى که به ایران آمدند و فیزیک و شیمى تدریس مى کردند) نوشته، که پس از ترجمه در سال ۱۲۳۶ ش به چاپ رسید.
• تاسیس دارالفنون
دارالفنون به همت و علاقه و دستور میرزا تقى خان امیرکبیر پایه گذارى شد. امیرکبیر در سفرهایى که همراه نمایندگان ایران به روسیه و عثمانى کرده بود، با تمدن جدید اروپایى آشنا شد. او در بازدیدى که از مدارس کرد متوجه شد که حتى کر و لال ها را آموزش مى دهند. او در روسیه از مدارسى بازدید کرد که توسط فرانسوى ها و اتریشى ها دایر شده بود و در آنها اقسام علوم و فنون و صنایع و حرف تدریس مى شد. در مسکو، در آن زمان ۱۶۶ مدرسه از این نوع وجود داشت.
امیرکبیر در سال ۱۲۲۸ ش به ساختن مدرسه دارالفنون در تهران فرمان داد. نقشه ساختمان را میرزا رضاى مهندس باشى، که از محصلین اعزامى به انگلیس در زمان فتحعلى شاه بود، ظاهراً از روى نقشه سربازخانه اى در انگلیس تهیه کرد.
هدف از تاسیس این مرکز علمى و فنى آموزش و ترویج علوم و فنون اروپایى بود. برنامه کار آموزش در دارالفنون با استخدام شش نفر معلم اتریشى و یک نفر ایتالیایى آغاز شد. رشته هاى تحصیلى دارالفنون بیشتر نظامى و شامل پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسى، پزشکى و جراحى، داروسازى و کان شناسى بود. در تمام این رشته ها علوم طبیعى و ریاضى تدریس مى شد. دانشجویان به طور عملى و نظرى مطالب را مى آموختند.
دانشجویان این مرکز در ابتدا از میان شاهزادگان، اشراف و اعیان که خواندن و نوشتن مى دانستند انتخاب مى شدند. در دوره هاى بعد از میان طبقات متوسط هم تعدادى پذیرفته شدند. تحصیلات رایگان بود و علاوه بر خوراک، سالیانه دو دست لباس و کمک هزینه هم به آنها داده مى شد.
ناصرالدین شاه در ابتدا به دارالفنون و گسترش دانش بسیار علاقه مند بود. به طور مرتب در آنجا حضور مى یافت و معلمان و محصلان را تشویق مى کرد. در امتحانات حاضر مى شد و به افرادى که فعالیت موثر داشتند جایزه مى داد. او عموى خود على قلى میرزا «اعتضاد السلطنه» را که از دانشمندان زمان خود بود و تالیفات بسیار داشت به ریاست دارالفنون برگزید و مرتب در جریان امور مدرسه قرار مى گرفت.
161985.jpg
• آموزش در دبیرستان
۴۳ سال پس از تاسیس دارالفنون، نخستین دبستان به سبک جدید در سال ۱۳۱۲ قمرى به همت میرزا رشدیه در تبریز تاسیس شد. چهار سال بعد به دعوت میرزا على خان امین الدوله وزیر مظفرالدین شاه، میرزا حسن به تهران آمد و مدرسه رشدیه را در تهران بنا گذاشت. (۱۳۱۵ ق) در همین سال انجمن معارف در ایران تشکیل شد و اقدام به تاسیس مدرسه علمیه کرد.
مدرسه علمیه داراى دو بخش ابتدایى و متوسطه بود و آن را «مدرسه علمیه و ابتدائیه» مى نامیدند. بخش ابتدایى چهار سال و بخش متوسطه سه سال بود. ریاست مدرسه را على خان ناظم العلوم بر عهده داشت. او از شاگردان قدیم دارالفنون و از فارغ التحصیلان مدرسه پلى تکنیک سن سیر پاریس بود که پیش از این در دارالفنون به تدریس مشغول بود و سه سال هم مدیر مدرسه همایونى اصفهان شد. یک سال پس از تاسیس، على خان از مدیریت استعفا داد و به جاى وى مخبرالسلطنه هدایت انتخاب شد.
• آغاز انحراف
برنامه کار دبیرستان علمیه همان برنامه کشورهاى اروپایى بود. در این مدرسه ملى ریاضى، فیزیک، شیمى، علوم طبیعى، ادبیات و زبان تدریس مى شد. دبیران هم از دانشمندان و نامداران زمان بودند. محمدعلى فروغى (ذکاءالملک) دبیر فیزیک، موسیو داواک و شمس العلماى قریب دبیر ریاضى، مزین الدوله و کفیل الدوله دبیر تاریخ و جغرافى بودند. از کتاب و آزمایشگاه و کارگاه خبرى نبود. دانش آموزان به جزوه نویسى مشغول شدند. دانستنى ها اغلب پراکنده از ذهن معلم سخنگو، از راه گوش به ذهن دانش آموز منتقل مى شد و پس از تحویل آنها بر ورقه امتحان فراموش مى شد.
نخستین کتاب فیزیک که براى دانش آموزان دبیرستان در ایران نوشته شده است، دوره علم فیزیک از تالیفات محمدعلى فروغى (ذکاءالملک) است. این کتاب چاپ سنگى، نستعلیق، رقعى و مشتمل بر یک مقدمه و پنج باب است.
کتاب هیچ پرسش و مسئله تمرینى ندارد بنابراین دانش آموز جز گوش دادن و خواندن فعالیت دیگرى انجام نمى دهد. حسن مهم کتاب، استفاده از آخرین اطلاعات است که با جمله هایى درست، روشن و نسبتاً ساده نگارش یافته است. در آخرین فصل کتاب اشعه کاتودیک، اشعه ایکس، امواج الکتریسیته و تلگراف بى سیم است و این در حالى است که چند سالى بیشتر از کشف این پدیده ها نگذشته بود.
هر یک از دروس، سال ها فقط با استفاده از یک کتاب آموزش داده مى شد. اغلب سال ها همان یک کتاب هم نایاب بود، یا با تاخیر به دست دانش آموزان مى رسید. البته به تدریج کتاب ها سروسامان یافتند. فعالیت هایى براى دانش آموزان در نظر گرفته شد. حتى بعضى از مدارس داراى آزمایشگاه شدند اما همه این فعالیت ها براى آن بود که نوشته هاى کتاب بیشتر به ذهن سپرده شود تا با پرسش هاى امتحانى کامل تر پاسخ داده شود و نمره بالاتر کسب شود و در نتیجه ورقه دیپلم به دست آید تا امکان استخدام یا شرکت در کنکور دانشگاه فراهم شود و دارنده دیپلم از مزایاى آن بهره مند گردد.
اگر بخواهیم فعالیت یکصدساله اخیر آموزش در دبیرستان را از هدف، برنامه درسى، مواد درسى معلم، روش تدریس، ارزشیابى به اختصار از نظر بگذرانیم به واقعیت هاى زیر مى رسیم:
الف _ برنامه درسى: مهمترین پرسشى که در برابر برنامه ریزان درسى وجود داشت این بود که چه چیزى باید آموخته شود؟ یعنى محتواى آموزشى چه چیزى باید باشد؟ برنامه ریزان درسى مطابق نظر افلاطون در ارتباط با محتواى آموزشى به چهار پرسش پاسخ مى دادند.
۱ _ محتواى آموزشى (مثلاً مکانیک، گرما)
۲ _حجم محتوا (مثلاً یکصد و پنجاه صفحه)
۳ _ ساعت تدریس (مثلاً کلاس دوم ۴ ساعت در هفته)
۴ _ چگونگى ارتباط افقى محتوا در رابطه با سایر دروس و ارتباط عمودى در رابطه با سال هاى تحصیل
ب _ مواد درسى: منظور از مواد درسى وسیله و ابزارى است که با آن آموزش صورت مى گیرد. در ایران در طول سال ها فقط یک کتاب، با تخته سیاه و گچ ابزار آموزشى ما را تشکیل مى داد.
ج _ معلم: فرمانده و محور هرگونه فعالیت در کلاس است.
د _ روش تدریس: اساس آموزش ما در طول تاریخ بر روش مستقیم و ایراد سخنرانى قرار داشت. در این روش دانش آموز فعال نیست و در جریان یادگیرى و یاددهى نقشى ندارد و تسلیم معلم است. اطاعت بى چون و چرا دارد. همکارى و مشارکت در کار نیست. در کلاس هر چه آرام تر باشد، منظم تر معرفى مى شود و نمره اخلاقش بیشتر است. بیشترین تلاش معلم در جهت آن است که دانستنى هاى دانش آموز را افزایش دهد.
هـ - ارزشیابى در نظام سنتى ما: ارزشیابى به دو روش شفاهى و کتبى صورت مى گیرد. از دانش آموز پرسش هایى پرسیده مى شود که باید پاسخ آنها را بگوید و یا بر کاغذ بنویسد. معمولاً عین پاسخ در کتاب درسى نوشته شده و هنر دانش آموز آن است که پاسخ ها را به حافظه خود بسپارد و در امتحان به یاد آورد.
نتیجه کار: نتیجه این آموزش، جوانانى است که اغلب تکرو متکى به غیر، بى انگیزه که نه دستى سازنده دارند و نه در سر شورى، افسرده و گوشه گیرند.
نظر شما