موضوع : پژوهش | مقاله

انرژی در خطر(2)


تهدید رهبری ایران به جلوگیری از ارسال انرژی از تنگه هرمز در صورت وقوع هرگونه تجاوز نظامی به خاک ایران توسط ایالات متحده و متحدانش، زنگ خطری بود که توجه کارشناسان مسایل بین المللی و اقتصادی را به خود جلب کرد. سیمون هندرسون در این مقاله می کوشد تا راهکارهایی را که ممکن است در بروز چنین وضعیتی پیش پای ایالات متحده قرار داشته باشد بررسی نموده است. نگاه وی به عنوان یک آمریکایی اگرچه جانبدارانه و در پی تامین منافع آمریکاست اما حاوی نکات قابل تاملی برای سیاستمداران و استراتژیست های ایرانی است. بخش دوم این مقاله تقدیم می گردد.


توان نظامی ایران
تخمین زده می شود که نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شامل 20 هزار نفر و از جمله پنج هزار تفنگدار دریایی باشد. وظیفه آن دفاع ساحلی است. جدا از 50 قایق گشت زنی، تعداد 10 مورد از آنها از نوع هودونگ چینی است که می توانند موشکهای تاکتیکی زمین به زمین سی-802 ساخت چین را که بردی معادل 75 مایل دارند را حمل کنند. چهل تای دیگر، قایقهای سریع ساخت سوئد هستند که توانایی حمله موشکهای ضد تانک، تفنگ های بدون لگد، و مسلسل را دارند. برخی از آنها ساخت ایران، مبتنی بر بدنه ای از طرح اف.بی ایتالیا، یک تولید کننده معروف قایقهای مسابقه ای است که قایق گشت زنی لورویرو را همراه با اسلکت و طرحهای آن با اجازه رسمی دولت فروخت. سایر زرادخانه های موشکی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای انجام عملیات از تاسیسات ساحلی از نوع «ایچ وای-2» زمین به زمین ساخت چین با بردی معادل 25 مایل هستند. ایران این نوع موشک را طی جنگ ایران –عراق 1980-1988 به خاک کویت شلیک کرده بود.
نیروی دریایی ایران بر اساس ساختار جداگانه ای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عمل می کند گرچه این شرایط با تسلط بیشتر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تغییر خواهد کرد.
با 18 هزار پرسنل، 2600 تفنگدار دریایی و یک نیروی هوا-دریا متشکل از 2600 نفر، این نیروی دریایی از نظر تعداد بزرگتر از نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. این نیروی دریایی دارای شش زیردریایی است که سه نوع از آن قابلیت عملیات ارسال ابزار و وسایل برای غواصان را دارند. این نیروی دریایی دارای سه یدک کش است که در اصل انگلیسی است و دو ناو جنگی تندرو دارد که در اصل آمریکایی است.
140 قایق گشت زنی و رزمی و ساحلی دارد که از جمله شامل«کاتاماران» چینی پرسرعت می باشد. در آبهای خلیج فارس، چهار کشتی مین روب و 13 کشتی آبی-خاکی که سه نوع از آن قابلیت مین گذاری دارند، را در اختیار دارد.
تیپ هوا-دریا شامل سه هواپیمای گشت زنی دریایی اوریون پی-3 است که در اصل توسط ایالات متحده تهیه شدند و سه بالگرد دریایی است که می توانند برای مین گذاری و اقدامات پیشگیرانه مورد استفاده قرار گیرند.
نیروی دریایی ایران دارای پایگاههایی در بندرعباس، بوشهر، جزیره خارک، بندر خمینی، بندر ماهشهر، و – خارج از تنگه هرمز- در چاه بهار است. پایگاههای نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بندرعباس، خرمشهر، جزیره لارک، ابوموسی، الفارسیه و سیری و سکوی نفتی حلول واقع است.
مقامات دفاعی آمریکا معتقدند که اگر ایران اراده کند می تواند تنگه هرمز را ببندد. در جلسه اظهاریه سنا در فوریه 2005، دریاسالار لاول ای جاکوبی از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا گفت: «ارزیابی ما این است که ایران برای مدت کوتاهی می تواند تنگه هرمز را ببندد، به یک استراتژی چند لایه تکیه کند و عمدتاً از نیروهای دریایی، هوایی و تا حدودی زمینی استفاده کند. ایران از کره شمالی اژدر و قایقهای تندرو مسلح و زیردریایی کوچک خریداری و از این طریق امکانات خود را بهبود بخشیده است.» در جلسه اظهاریه بعدی وی گفت: «نیروی دریایی ایران می تواند با استقرار یک نیروی چند لایه از زیردریایی های دیزلی کیلو، قایقهای گشتی مجهز به موشک، مینهای دریایی و موشکهای ضد کشتی دریایی و مستقر در ساحل برای مدتی در جریان نفت خلیج فارس توقف ایجاد کند.»
ایران خود را قدرت مسلط طبیعی در خلیج فارس تلقی می کند و از هر نیروی نظامی غیر از کشورهای خلیج فارس متنفر است. این دیدگاه حملات مکرر سپاه پاسداران انقلاب علیه نیروی دریایی آمریکا را در اواخر سال 2007 و اوایل سال 2008 را توضیح می دهد. این دیدگاه همچنین در واکنش ایرانیان به خبر 2008 مبنی بر اینکه فرانسه در حال ساخت یک پایگاه دریایی در امارات عربی متحده است منعکس شده است. محمدعلی حسینی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت: «ما مخالف هرگونه افزایش نیروی نظامی خارجی در منطقه خلیج فارس هستیم. ما معتقدیم که چنین نیروهایی برای صلح و امنیت منطقه خوب نیستند بلکه در عوض عاملی برای کمک به ناامنی در منطقه می باشند.»
اظهارات مشابهی توسط حسین امیرعبدالهیان سفیر ایران در بحرین در سال 2007 مطرح شد. وی گفت: «شرایط منطقه در حال حاضر به سبب حضور نیروهای خارجی بسیار حساس و شکننده است. قدرتهای متکبر قصد تسلط بر امنیت، منابع انرژی و بازارهای منطقه را دارند.» وی افزود: «ایران تاکید کرده است که امنیت منطقه باید با کمک همه کشورهای منطقه تامین شود.» این فرمول شامل نیروهای فرامنطقه ای نمی شود. مهمتر از همه این که بحرین مقر فرماندهی ناوگان پنجم دریایی آمریکاست. مقامات ایرانی خواستار خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی از عراق و منطقه شده اند و استدلال کرده اند که حضور آنان این شرایط را پیچیده و دشوارتر کرده و سبب ناامنی بیشتر شده است.
محمود احمدی نژاد به هنگام بازدید از بغداد در مارس 2008 که برای اولین بار توسط یکی از رهبران ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 صورت می گرفت، گفت که حضور نیروهای خارجی در عراق، تحقیر و اهانت به منطقه است. وی گفت: «قدرتهای بزرگ نباید در امور منطقه دخالت کنند. بدون حضور نیروهای خارجی منطقه در صلح و برادری زندگی خواهد کرد.»

سایر کارتهای انرژی ایران
علاوه بر تهدیدات نظامی مستقیم ایران می تواند اقدامات ذیل را انجام دهد:
- کاهش یا توقف صادرات نفت خود به عنوان پیامد یک اقدام نظامی یا به عنوان سیاست رسمی برای اعتراض به آمریکا یا اقدام بین المللی گسترده تر.
- حمایت از خرابکاری علیه تاسیسات نفتی در سایر تولید کنندگان نفت خلیج فارس و رد هرگونه مسئولیت برای انجام چنین اقداماتی
- استفاده از اهرم های تجاری یا دیپلماتیک خود برای آسیب رساندن به جریان انرژی از کشورهای همسایه.

قطع صادرات ایران
ایران یکی از صادر کنندگان مهم است اما اقتصاد نسبتاً ضعیف آن به این معناست که هرگونه کاهش خودخواسته یا توقف کامل صادرات خود، خطرات اقتصادی و پیامدهای سیاسی داخلی را در پی خواهد داشت. ایران ممکن است امیدوار باشد که متوقف کردن صادرات خود – یعنی حذف نقش 5/2 میلیون بشکه در روز در تامین انرژی جهان – سبب بحران بین المللی نسبت به آنچه که آن می تواند از طریق دیپلماتیک بدست آورد، گردد. دیگر کشورها نیز تلاش می کنند از این تاکتیک پیروی کنند. هنگامی که صدام حسین رهبر عراق بود و در حالیکه تحریمهای سازمان ملل نیز جاری بود، وی از صادرات نفت در اعتراض به چند مورد، از جمله اقدامات اسرائیل علیه فلسطین، خودداری کرده بود. در آن موقع، سایر تولیدکنندگان کسری تامین نفت جهان را با تاثیر اندک بر قیمت نفت جهان جبران کردند. یک نمونه کلاسیک از این تاکتیک تصمیم سال 1973 اعضای اوپک برای عدم ارسال نفت به ایالات متحده در اعتراض به حمایت واشنگتن از اسرائیل در جنگ اکتبر 1973 بود. ایران، که در آن زمان تحت حاکمیت شاه قرار داشت، در این تحریم شرکت نکرد. در هرگونه اختلال برای روند صادرات نفت، افزایش تولید عربستان سعودی از نظر تئوریکی می تواند صادرات ایران را پوشش دهد.
ظرفیتهای تولید استفاده نشده عربستان سعودی به اقتصاد جهانی، در پی اختلالات ناشی از انقلاب 1979 ایران، کمک کرد. هر چند که قیمت نفت بسیار افزایش یافت. استفاده از چنین تاکتیکی می تواند برای صنعت نفت ایران که طی 30 سال گذشته از شوکهای متعدد آسیب دیده، ویرانگر باشد. تحت حکومت شاه، تولید نفت ایران به شش میلیون بشکه در روز رسید اما طی انقلاب اسلامی به شدت کاهش یافت و به یک میلیون بشکه در روز رسید. این شرایط بتدریج بهبود یافت اما طی جنگ 1980-1988 ایران و عراق، در همان 2 میلیون بشکه در روز باقی ماند.
از آن زمان به بعد تولید نفت ایران به چهار میلیون بشکه در روز رسید و ایران را دومین تولید کننده بزرگ نفت در اوپک تبدیل کرد.( ایران همچنین دومین صادر کننده بزرگ نفت درست قبل از امارات عربی متحده که از مجموعه تولیدات کمی برخوردار است اما بسیار کم، نفت را به مصرف داخلی می رساند، است.) در فوریه 2008، حسین نوذری وزیر نفت ایران گفت، استخراج نفت به 184/4 میلیون بشکه در روز، بالاترین سطح از سال 1979، رسیده است. سه ماه قبل در نوامبر 2007، نوذری گفته بود که تولیدات ما می تواند به 5/4 میلیون بشکه در روز طی دو سال آینده برسد اما 15 میلیارد دلار برای توسعه پروژه های جدید نیاز است. در ژوئن 2007، یکی از مقامات شرکت ملی نفت ایران گفت که حوزه های نفتی ایران دست کم نیازمند 100 میلیارد دلار سرمایه گذاری شرکتهای بین المللی طی دهه آینده برای افزایش تولید تا سقف یک میلیون بشکه در روز و رساندن آن به 5 میلیون بشکه در روز رسید. رویترز به نقل از عبدالمحمد دلپریش مدیر تولید ایران گفت که این یک «ارزیابی محافظه کارانه» است و سرمایه گذاری داخلی تنها یک چهارم از نیازهای ایران برآورده خواهد ساخت.
با این وجود، افزایش تولید، حتمی و مسلم نیست. حوزه های نفتی ایران، همانند حوزه های نفتی در نقاط دیگر، نیازمند نگهداری و سرمایه گذاری برای حفظ مقدار تولید است. در سال 2006، کاظم وزیری هامامه، گفت ایران یک افت «طبیعی» در تولید خود به 500 هزار بشکه نفت در روز داشت که ناشی از بلوغ و یا سررسید حوزه های نفتی بوده است. آنگونه که حسین کاظم پور اردبیلی تخمین زده بود،حوزه های نفتی ایران نیازمند سرمایه گذاری سالانه به ارزش یک میلیارد دلار تنها برای حفظ سطح ظرفیت کنونی آنهاست. شرکت ملی نفت ایران همواره امکانات تولید مداوم نفت ایران را مورد توجه قرار داده است اما به بکارگیری سرمایه های داخلی وابسته بوده و کمتر از تکنولوژیهای پیشرفته موجود در سایر نقاط جهان استفاده می کند.
بهبود در تولید، افزایش مداوم مصرف داخلی را که از 1979 تقریبا به دو برابر یعنی از 600 هزار بشکه در روز به 2/1 میلیون بشکه رسیده است را تا حدی جبران خواهد کرد. پالایشگاههای ایران قادر نیستند همه محصولات نفتی مورد نیاز کشور را تامین کنند و بویژه بنزین باید وارد شود.
این آسیب پذیریها – گرچه به طور کامل از بین نخواهد رفت – هنگامی که روزآمد شدن پالایشگاههای ایران در 2012 تکمیل شوند، مرتفع خواهند شد. انتظار می رود تقاضای بنزین به سبب افزایش تولید خودروهای داخلی افزایش یابد. این خودروهای عمدتا تحت لیسانس داخلی تولید می شوند. اما این تقاضا عمدتاً به دلیل ورود اتوبوسها و کامیونهای گاز سوز، کاهش یافته است.
ایران ذخایر ارزی عظیمی دارد، که در اواخر 2007 حدود 70 میلیارد دلار برآورد می شد، که برای تامین بودجه واردات هشت ماه کافی است. بر اساس گزارش بانک مرکزی ایران، در سال مالی 2007،مجموعه صادرات ایران حدود 75 میلیارد دلار بود و واردات فقط 49 میلیارد دلار بود. بدهیهای خارجی بالغ بر 5/23 میلیارد دلار بود که این میزان به استثنای اعتبار اسنادی مفتوحی بود که هنوز ارسال نشده بودند که با احتساب آن مجموعه، به 45 میلیارد دلار می رسید. بازپرداخت تعهدات در سالهای 2007 – 2008 با 4/12 میلیارد دلار که باید پرداخت شوند بسیار زیاد است اما این مقدار در 2008 – 2009 به 8/2 میلیارد دلار و در 2009 – 2010 به 2/1 میلیارد دلار و در 2010-2011 به 7/1 میلیارد دلار و در 2011 – 2012 به 5/4 میلیارد دلار خواهد رسید.
مطالعه ای که در این خصوص طی سال 2006 در آمریکا صورت گرفت متذکر می شود که ایران از کاهش عواید نفتی آسیب می ببیند و پیش بینی می گردد که اگر این روند ادامه یابد این درآمد در سال 2015 تقریبا محو می شود. افزایش قیمت نفت جدا از آنکه هرگونه کاهش درآمدها را جبران کرده بلکه بودجه سرمایه گذاری اضافه غیرقابل پیش بینی را برای بازسازی حوزه نفتی فراهم نموده است.
معهذا هرگونه توقف در صادرات به شدت بر اقتصاد داخلی اثر گذاشته و احتمالاً اعتراض گسترده را سبب خواهد شد. بعد از سهمیه بندی بنزین در ژوئن 2007، واردات بنزین از 200 هزار بشکه در روز به 90 هزار بشکه در روز کاهش یافت. در اوایل سال 2008، دولت ایران به امید تضعیف بازار سیاه، تصمیم به فروش رسمی بنزین جدا از سهمیه بندی و با قیمت بالاتر گرفت.
اثرات اقتصاد داخلی یکی از دلایلی است که بسیاری از ناظران می گویند؛ ایران هیچ نفعی در ایجاد اختلال در جریان انرژی که از خلیج فارس می گذرد، ندارد. در واقع ایران به نحو قابل استدلالی بیش از اهداف مورد نظر از ایجاد چنین اختلالی متاثر خواهد شد، زیرا عواید مازاد ایران، گرچه در حال حاضر بالاست، اما از کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات عربی متحده کمتر است و جمعیت زیاد ایران ممکن است پاسخ منفی به این اقدام بدهند. با 65 میلیون نفر، جمعیت ایران از مجموعه همه اعضای شورای همکاری خلیج فارس و عراق بیشتر است.

کارشنکی های مورد حمایت اما انکارپذیر ایران
واکنش نظامی احتمالی ایران به اقدام نظامی آمریکا، مقابله به مثل نامتقارن به منافع نفتی آمریکا است – که شامل متحدان آمریکا در منطقه نیز خواهد بود. هم القاعده و هم دزدی دریایی مرتبط با القاعده تهدید مستقیمی در منطقه خلیج فارس و مسیرهای دریایی نزدیک آن است. تنها گزارش از حمله القاعده مربوط به نفتکش «لیمبورگ» فرانسه در اکتبر 2002 بود که در سواحل یمن و خارج از تنگه هرمز مورد هدف قرار گرفت. در این حمله یک قایق تندرو مملو از مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفت. یکی از خدمه های لیمبورگ کشته شد و 90 هزار بشکه نفت به دریا ریخت. در آوریل 2008، یک کشتی نفتکش ژاپنی در راه ورود به بندر ینبوع عربستان سعودی بوسیله شلیک راکت که توسط یکی از پنج قایق تندروی نامشخص، که حدود یک ساعت آن را از سواحل سومالی تعقیب می کردند، هدف قرار گرفت.
در درون خلیج فارس، در فوریه 2006، تروریستهای القاعده به تاسیسات فرآوری بقیق در عربستان سعودی حمله کردند و گرچه آسیب کمی به آن رساندند اما آسیب پذیری این کارخانه را برملا ساختند. در اکتبر 2006 گزارش تهدیدآمیزی برای حمله ساحلی علیه ترمینالهای نفتی اصلی عربستان سعودی یعنی راس التنوره منتشر شد. در پی حادثه بقیق دولت عربستان سعودی تلاش مضاعفی را برای بهبود امنیت تاسیسات نفتی خود انجام داد. مقامات شرکت نفت متذکر شدند که این حادثه آسیب پذیری تاسیسات عربستان در برابر خرابکاری را برملا ساخت. بقیق و اکثر شرکتهای نفتی این کشور پادشاهی، در استان شرقی عربستان سعودی، جایی که اقلیت شیعه یعنی همکیشان ایران قرار دارند، واقع است.
در جولای 2007، عربستان سعودی شکل گیری و ایجاد یک نیروی امنیتی برای حفاظت از تاسیسات نفتی عربستان را که تحت کنترل وزارت کشور قرار دارد، اعلام نمود و به نظر می رسد که جایگزین گارد ملی عربستان سعودی گردند.
نیروی امنیتی تاسیسات نفتی عربستان، که در مجموع 35 هزار نفر را شامل می شود، زیرنظر یک سازمان بزرگ وزارت دفاع آمریکا به نام لاکهید مارتین که قبلا به حفظ زرادخانه های هسته ای جمهوریهای سابق شوروی کمک کرده بود، آموزش می بینند. تاسیسات نفتی عربستان سعودی، که به تنهایی 10 درصد از نفت روزانه جهان را تامین می کند هدفی وسوسه انگیز است.
گرچه چنین سناریویی به نظر می رسد مبالغه آمیز باشد اما آسیب پذیری شبکه نفتی به اندازه کافی واقعی است. محمد علی عزیز جعفری، فرمانده جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، با مطالعه نقاط ضعف و قوت نظامی آمریکا در افغانستان و عراق گفت: «جنگ نامتقارن، استراتژی ما برای مقابله با امکانات قابل ملاحظه دشمن است.» وی همچنن با حمایت از توانایی موشکی ایران افزود: «امکانات موشک بالستیک و دفاعی ما یکی از امتیازات کنونی ماست و هدف ما کسب تفوق و برتری است.»

خط مقدم انرژی: روابط دو جانبه با ایران
ایران به تلاش های خود برای توسعه روابط دو جانبه با کشورها و شرکتهای نفتی در مقابله با تلاشهای آمریکا و سایر کشورهایی که خواستار منزوی کردن ایران و فشار بر آن جهت تغییر سیاستهای هسته ای و سایر سیاستهایش هستند، افزوده است. فشار بین المللی می تواند به بهترین وجه مورد توجه قرار گیرد و آثار روشن این تاثیرات را نشان دهد. برای مثال در ماه می 2008، شرکتهای نفت و گاز اروپایی یعنی شرکت شل و رپسون اعلام کردند که به دلیل فشار آمریکا آماده امضای قراردادی با ایران به منظور اکتشاف ذخایر عظیم گاز ساحلی ایران نیستند.
مهمترین جنبه روابط دوجانبه ایران در ارتباط با گاز است. ایران با ذخایر عظیم گاز خود بعد از فدراسیون روسیه، برای چند دهه صادر کننده گاز بوده است. حتی قبل از انقلاب 1979، ایران به جمهوریهای جنوب شوروی سابق یعنی آذربایجان و ارمنستان گاز صادر می کرد و طرحهایی برای صادرات بیشتر را در نظر داشت. با این وجود، ایران یک صادر کننده معتبر نیست. در ژانویه 2008، ایران صادارت گاز به ترکیه را به علت افزایش سرما در ایران و افزایش تقاضای داخلی به مدت سه هفته قطع کرد. حتی زمانی که ایران صادرات خود را از سرگرفت، ارسال گاز کمتر از حد نرمال بود یعنی 5/1 تا 2 میلیون متر مکعب به جای 29 میلیون متر مکعب در هر روز. این مشکل صادرات با توقف ارسال گاز ترکمنستان به ایران به همان دلایل و افزایش تقاضای داخلی همزمان شد.
برای مقابله با این بحران، ترکیه مجبور شد که صادرات گاز خود به همسایه جنوبی یعنی یونان را متوقف و واردات خود را از روسیه افزایش دهد. در ژانویه 2007، ایران مشابه همین توقف صادرات گاز را انجام داد اما این توقف برای پنج روز ادامه یافت. در طولانی مدت ایران باید تغییراتی را در لوله های گاز کنونی با ترکیه ایجاد نماید یا اینکه خط دوم را احداث کند. ایجاد چنین خط لوله ای گاز شهرهای مسیر این لوله را تامین خواهد کرد.
از نظر جغرافیایی، ایران نزدیکترین مشتری ترکمنستان است اما ترکمنستان بر این باور نیست که قمیت خوبی دریافت می کند و هنوز خواستار یافتن فرصتهای صادرات به سایر جمهوریهای شوروی سابق است. رسانه های ایران اعلام کردند که ترکمنستان خواستار دو برابر شدن قیمت گازی است که به ایران صادر می کند، یعنی به میزان 140 دلار برای هر هزار متر مکعب. یک شرکت روسی تقریبا با پرداخت 130 تا 150 دلار برای هر هزار متر مکعب گاز ترکمنستان موافقت کرده است.
کلید بلندپروازی گازی ایران، حوزه عظیم گاز ساحلی پارس جنوبی در خلیج فارس است که ایران مایل است هر سال بیش از 150 میلیادر متر مکعب از این گاز را به اروپا صادر کند. در جولای 2007، ایران و ترکیه قراردادی را در خصوص همکاری انرژی امضا کردند و توافق نمودند بخشی از این حوزه را توسعه دهند. اما این عامل مشروط به تکمیل مطالعه امکانات توسط ترکیه بود.
این معامله بخشی از یک توافق بزرگتر است که شامل انتقال گاز طبیعی ایران به اروپا از طریق ترکیه، همچنین انتقال گاز از ترکمنستان به ترکیه از طریق ایران می شود. طرف اروپایی این پروژه تحت عنوان خط لوله نابوکو خوانده می شود و شامل شرکت اتریشی «او.ام.وی» می گردد.
این توافقنامه که ارزش آن 32 میلیارد دلار می باشد، در اتریش مورد انتقاد واقع شد. دولت اتریش که 5/31 درصد از شرکت او.ام.وی را در اختیار دارد اعلام کرد که نمی تواند در این قضیه دخالت کند زیرا او.ام. وی یک شرکت خصوصی است.
در مارس 2008، ایران و سوئیس قراردادی را برای صادرات گاز ایران، که از طریق خط لوله نابوکو به اروپا می رسد، امضا کردند. این توافقنامه در تهران توسط «میشیلین کالمی ری»، وزیر امور خارجه اتریش که گفت این معامله در پیروی کامل از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل می باشد، امضا شد.
جدا از صادرات گاز به اروپا از طریق خط لوله، سه طرح مختلف دیگر نیز برای صادرات گاز مایع ایران که از حوزه پارس جنوبی تولید می شود، وجود دارد. با این وجود، در اجرای آن تاخیر صورت گرفته است زیرا شرکتهای نفتی به دلیل تنش های بین المللی بر سر برنامه هسته ای ایران از سرمایه گذاری خودداری کرده اند. رویال داچ شل، توتال و رپسول مایل به انجام یک یا دو پروژه در ایران هستند.
در نوامبر 2007 ایران ادعا کرد که با یک شرکت چینی و چهار شرکت اروپایی در خصوص سه پروژه ای که تحت عنوان گاز مایع ایران نامیده می شوند، مذاکره کرده است. شرکت او.ام.وی اتریش یک توافق پارلمانی را برای سرمایه گذاری در گاز مایع ایران امضا نمود. اما این توافق تا نوامبر 2007 نهایی نشد. مقامات ایرانی اعلام کرده اند که احداث یک کارخانه با ظرفیت 10 میلیون تن در سال تا سال 2010 تکمیل خواهد شد؛ این زمانبندی غیر واقعی است حتی اگر از سال 2008 آغاز شود.
در آوریل 2008، نوذری وزیر نفت ایران به رویال داچ شل، توتال و رپسول هشدار داد که ژوئن 2008 ضرب الاجل شما برای امضای قرارداد گاز طبیعی است و این ضرب الاجل تمدید نخواهد شد. این شرکتها به علت افزایش شدید هزینه ها، سرمایه گذاری خود را به تاخیر انداخته بودند. در کنفرانس انرژی که در تهران برگزار شده بود وزیر نفت ایران به خبرنگاران گفت که این کار به جای شرکتهای خارجی به پیمانکاران داخلی واگذار خواهد شد، در حالیکه حسین نقره کار شیرازی معاون وزیر نفت گفته بود که این کار می تواند به شرکت های سوئیسی یا اتریشی واگذار گردد.
هرچند که تهدیدهای ناشی از تحریم های آمریکا بر هزینه های مالی اثر داشته است، اما وزیر نفت ایران گفت: «تهدیدها و تحریمها قدیمی، ناکارا و ضعیف برای صنعت نفت ایران هستند. شعارهای متکبرانه جهانی جایی در صنعت نفت ایران ندارد و صنعت نفت ایران هیچ نگرانی در خصوص برخورد با اهداف توسعه ای و مدیریتی ندارد.»
کشورهای غیر غربی دغدغه و نگرانی سیاسی و مالی بسیار کمتری برای معامله با ایران دارند. در فوریه 2008، شرکت بزرگ انرژی گازپروم روسیه توافق کرد که در پروژه های انرژی ایران و از جمله بخشی از حوزه پارس جنوبی و حوزه نفتی ناشناخته دیگری مشارکت کند. در همان ماه، شرکت نفت ملی ساحلی چین خاطر نشان کرد که قرار است قرار داد 16 میلیارد دلاری برای تامین حوزه گازی پارس شمالی امضا کند. گاز این منطقه قرار است به صورت گاز مایع طبیعی صادر شود. در دسامبر 2007، گروه سینوپک چین قراردادی را برای توسعه حوزه نفتی یادآوران امضا کرد. شرکت نفت ملی ساحلی چین در بورس اوراق بهادار نیویورک قراردارد. بنابراین این معامله مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت که آیا قانون تحریم های آمریکا را نقض کرده است یا خیر؟
تهران همچنین به دنبال معامله گازی با همسایگان خود در خلیج فارس است. بر اساس گزارش ایران، طرح صادرات گاز ایران به امارات عربی متحده که برای برطرف کردن نیازهای داخلی و صنایع محلی و نیروگاههای برقی خود به آن نیاز دارد، به دلیل اختلاف بر سر قیمت گاز به تعویق افتاده است. این گاز از حوزه گازی سلمان که با هزینه های معادل یک میلیارد دلار ایجاد شده است تامین خواهد شد.
با این وجود، امارات عربی متحده گفته است که ایران در تکمیل تاسیسات صادرات گاز مورد نیاز تاخیر کرده است. نوذری وزیر نفت ایران در آوریل 2008 گفت که اگر به توافقی بر روی بحث گاز نرسیم ایران در تهدید خود برای استفاده از این گاز جهت مصارف داخلی جدی است. اما فقدان خط لوله گاز از این حوزه به ایران این تهدید را تضعیف می کند.
ایران همچنین مذاکراتی را برای ارسال گاز به بحرین داشته است. عبدالحسین میرزا، وزیر نفت و گاز بحرین در فوریه 2008 گفت که تا پایان امسال یک کمیته مشترک این قرارداد را امضا خواهند کرد. طی دیدار احمدی نژاد از این کشور، در نوامبر 2007، یادداشت تفاهمی برای تامین یک میلیون متر مکعب در هر روز امضا شد. ایران اعلام کرد که حوزه گاز خلیج فارس را به عنوان منبع تامین گاز بحرین تخصیص داده است. همسایگان بحرین که عضو شورای همکار خلیج فارس هستند، یعنی عربستان سعودی و قطر، تامین کنندگان منطقی برای تامین گاز برای این جزیره (بحرین) هستند. یک توافقنامه پارلمانی در سال 2001 برای تامین 500 میلیون متر مکعب گاز روزانه بین قطر و بحرین به امضا رسید اما هرگز اجرایی نشد.
کویت و عمان به طور بالقوه به تامین گاز از ایران تمایل دارند زیرا توسعه سریع نیروگاههای برقی منجر به کاهش منابع گاز داخلی شده است. خط لوله دلفین – که برای کمک به قطر جهت تامین گاز ابوظبی و دبی احداث شده است – بدیهی ترین راه تسهیم گاز میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است.
در آوریل 2008، ایران و عمان معامله ای را برای توسعه مشترک حوزه گازی کیش در خلیج فارس که شرکت نفت عمان 2 میلیارد دلار سرمایه گذاری خواهد کرد را امضا کردند. پیش از این، دو کشور در خصوص توسعه حوزه هنگام، که عمان آن را بوخا غربی می نامد و در تنگه هرمز قرار دارد، گفتگو کرده بودند. در ژوئن 2007، ایران قراردادی را برای صادرات گاز به عمان امضا کرد که می تواند در داخل کشور مورد استفاده قرار گیرد یا اینکه می تواند به شکل گاز مایع طبیعی توسط عمان صادر شود.
یکی از مهمترین طرح های بلندپروازانه، خط لوله گاز ایران – پاکستان – هند به ارزش 4/7 میلیارد دلار است. با این وجود در فوریه 2008، این اقدام به یک رشته اختلافات میان اسلام آباد و دهلی نو تبدیل شد. هند در سپتامبر 2007 به دلیل ناکامی در توافق با پاکستان بر روی تعرفه انتقال گاز از مرزهایش از مذاکرات کنار کشید. ظرفیت این خط لوله طراحی شده 60 میلیون متر مکعب در هر روز است. ایران پیشنهاد داد که چین می تواند جایگزین هند در این پروژه شود. اخیراً، برخی گزارشها حاکی از آن بودند که هند و پاکستان از تقاضای ایران که گفت فرمول قیمت گاز باید هر سه سال عوض شود، در حالی که قبلاً روی هر هفت سال صحبت شده بود، ناراحت شدند.
این پروژه دوباره به سبب دیدار رییس جمهور احمدی نژاد از پاکستان و هند در اواخر آوریل 2008 تقویب شد.

ادامه دارد ...


منبع: / سایت / باشگاه اندیشه ۱۳۸۷/۰۴/۱۵به نقل از: سایت موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک
مترجم : کیانوش کیاکجوری
نویسنده : سیمون هندرسون

نظر شما