پروگرام هستهای ما و پروگرام هستهای هند
افغانها به جای استفاده از لفظ برنامه، در محاورههای خود از اصطلاح لاتینی <پروگرام> استفاده میکنند. اتفاقا از بعضی جهات <پروگرام> جامعتر از برنامه است. شاید پیرامون موضوع برنامههای هستهایمان، کاربرد <پروگرام> گویاتر از <برنامه> باشد. ما پروگرام هستهایمان را کم و بیش بعد از جنگ و در نخستین دوره ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی شروع کردیم. آقای هاشمی شخصا روی آن تاکید و اصرار زیادی داشتند و این پروژه ازجمله پروژههایی بود که در دولت ایشان از توجه ویژه رئیسجمهوری برخوردار بود. نخستین کارهای تاسیساتی عظیم در نطنز شروع شد بدون آنکه دولت کوچکترین سروصدایی درخصوص آن به راه بیندازد. در دولت اول آقای خاتمی هم نه البته با حرارت گذشته اما کار همچنان تداوم مییافت؛ باز هم بیسروصدا.
تا اینکه سازمان منافقین اواخر سال 80 یا اوایل سال 81 آن را لو و آمریکاییها را در جریان فعالیتهای هستهای ایران قرار داد. برملا شدن برنامه سبب شد تا شورایعالی امنیت ملی تصمیم بگیرد که رئیسجمهور آن را رسما اعلام کند. در مراسم سالگرد 22 بهمن سال 81 آقای خاتمی آن خبر مسرتبخش و غرورآفرین را به ملت بزرگوار ایران اعلام داشتند. مابقی داستان را نیز از آن تاریخ تا به امروز کم و بیش میدانیم. کمااینکه هرگز معلوم نشد با توجه به اینکه برخلاف هند، پاکستان، آمریکا یا اسرائیل که خارج از چارچوب NPT به فعالیتهای هستهایشان مشغولند، ما که میخواهیم در چارچوب مقررات NPT و بازرسیهای سرزده و سرنزده آژانس فعالیت کنیم، چه اصرار، منطق یا حکمتی در این کار بود که آقای هاشمی از همان ابتدا تصمیم گرفتند تا فعالیتهای هستهایمان را اعلام نکرده و به دور از چشم آژانس انجام دهیم. <آن را که حساب پاک است>، علیالقاعده از محاسبه باکی نباید باشد. شاید به دلیل دشمنیای که تصور میکنیم دنیا با ما دارد فکر میکردیم علیرغم آنکه برنامههای ما صلحآمیز است و در چارچوب آژانس، معذلک بازهم غربیها بهانه آورده و به ما اجازه پیشبرد پروگرام هستهایمان را نمیدادند. همچنانکه از آن زمان تا به امروز نگذاشتهاند یک آب خوش هم از گلوی هستهایمان پایین برود و علیرغم آنکه همه شواهد و قرائن مورد تصدیق آژانس به علاوه گزارش رسمی یک دوجین دستگاه و سازمان اطلاعاتی و امنیتی آمریکایی هم گواه بر این معنا است، با این وجود تاکنون چهار قطعنامه در شورای امنیت علیهمان به تصویب رسیده که آخری دیگر شاهکار بود و به اتفاق آرا به تصویب رسید.
کم و بیش هندیها هم قریب به دو دهه میشود که برنامه هستهایشان را آغاز کردهاند. آنها نیز همچون ما بیسروصدا کار میکردند. اما برخلاف ما، آنان یکشبه ره صدساله رفتند. پیشرفتهای شگرف هند در عرصههای مختلف علم و صنعت، بالاخص در کامپیوتر، به همراه دستیابی آنان به منابع دیگر، دست به دست یکدیگر داده و سبب شدند تا هندیها بتوانند نخستین بمب اتمی خود را نیز سه سال پیش آزمایش نمایند. در تمام سالهایی که هندیها برنامه هستهایشان را به پیش میبردند، آنان مورد تحریم هستهای آمریکا و برخی دیگر از قدرتهای غربی بودند. معذلک انفجار هستهای هند نهتنها نگرانی و خشم و غضب آژانس، 551، شورای امنیت، اتحادیه اروپا و نه هیچ بنیبشر دیگری را به همراه نیاورد، بلکه از قضای روزگار آمریکاییها خواهان همکاری گسترده با هندیها شدند. در حالی که هند نه به پیمان NPT پیوسته، نه ظرف دو دهه گذشته اجازه داده که حتی یک بار تاسیسات هستهایاش مورد بازرسی آژانس قرار گیرد، نه کوچکترین فشاری روی هندیها اعمال شده که باید به پیمان NPT و سایر عهد و میثاقهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای بپیوندند و نه هیچیک از فشارهای دیگری که ظرف 4، 5 سال گذشته بر ما اعمال شده، هرگز بر هندیها اعمال نشد. اینها همه به کنار، آمریکاییها که خیلی نگران گسترش مسابقه هستهای در جهان هستند، انگار نه انگار که هندیها مخفیانه سلاح هستهای هم تولید کردهاند؛ خیلی جدی پیشنهاد همکاری هستهای هم به هندیها دادهاند. شگفتتر آنکه نه واشنگتن، نه آژانس و نه هیچ مرجع، مقام و حکومتی از هندیها نخواسته که در قبال همکاریهای همهجانبه هستهای با دهلی جدید، آنها باید نخست به NPT بپیوندند. فیالواقع رویکرد آمریکا به فعالیتهای هستهای هندیها آنقدر حیرتانگیز بوده که برخی از مخالفان جورج بوش، او را به تشویق <خطاکاران> و اعطای پاداش به کسانی که آشکارا ضوابط و مقررات آژانس را نقض کردهاند متهم میکنند. یکی از منتقدان جورج بوش از وی پرسید <ما از ایران توقع داریم که فعالیتهای علنیاش را که در چارچوب NPT صورت گرفته، کنار بگذارد. در حالی که به هند که حتی به NPT هم نپیوسته و سلاح هستهای هم تولید کرده جایزه هم میدهیم؟>
اما آمریکاییها اکنون حتی از این هم جلوتر رفتهاند. به دنبال فشار و رایزنیهای گسترده، جورج بوش توانست تمامی تحریمها و محدودیتهای شرکتها و موسسات دولتی و غیردولتی آمریکایی که بیش از یک دهه علیه هندیها اعمال میشد را لغو کرده و مجوز کمک به ساخت نیروگاههای هستهای در آن کشور به همراه فروش قطعات و صدور تکنولوژی پیشرفته هستهای به هند را از سنای آمریکا در چهارشنبه هفته گذشته 100 مهرماه) دریافت کند. حکایت پروگرام هستهای ما و پروگرام هستهای هند شده حکایت آن شاهزادهای که روی شانه او <فرشته نجات> و کبوتر خوشبختی نشسته و برعکس شاهزاده دیگری که اگر به طلا هم دست میزد، خاکستر میشد. نیاز به توضیح ندارد که در قصه هستهای، <فرشته نجات> روی شانه ما نشسته یا هندیها.
شاید اگر این داستان برای یک کشور وابسته به غرب و آمریکا اتفاق افتاده بود، مسوولان ما میگفتند که خیلی تعجب ندارد. آن کشور نوکر استکبار، غلام استعمار و بنده صهیونیسم است؛ آنان که مستقل نیستند و یک کشور وابسته به آمریکا هستند و همه مصالح و منافع ملیشان را دو دستی تقدیم جهانخواران کردهاند و قس علیهذا.
بنابراین طبیعی است سنای آمریکا مصوبه هم تصویب کند و کمکهای پیشرفته مهم در اختیار آنان قرار دهد. اما تصور نمیرود که حتی بدبینترین و غیرمنصفترین چهرهها و مسوولان جمهوری اسلامی هم، بتوانند هند را کشوری <وابسته>، <مزدور>، <نوکر استعمار>، <غلام استکبار> و در <زمره ایادی صهیونیسم> توصیف کنند. به هند و نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن هر عیب ایرادی بتوان وارد کرد، نمیتوان هندیها را <وابسته> و <نوکر> دانست. اگر هند کشوری است مستقل (که هست) و به هیچ روی در مقابل قدرتهای جهانی سر خم نمیکند (که نمیکند) پس چرا به آن کشور همه گونه کمک در پیشبرد پروگرام هستهایاش میشود ولی از ما همه چیز دریغ میشود و اینچنین نیز ما را در منگنه قرار میدهند؟ شاید یک دلیل این پارادوکس آن باشد که هندیها برخلاف ما برای خود یک رسالت جهانی احساس نمیکنند. رسالتی که براساس آن هندیها خود را موظف بدانند که با قدرتهای جهانی در بیفتند به نابرابریها، ظلمها و ستمهای جهانی پایان دهند؛ شاید تبعیض و تمایزی که 551 یا آمریکا میان ما و هند قائل میشود به واسطه آن است که هندیها برخلاف ما یک رسالت تاریخی برای پالایش جهان و بشریت برای خودشان قائل نیستند. به جای چنین رسالتی، هندیها توانستهاند بدون آنکه یک بشکه نفت یا یک کپسول گاز در اختیار داشته باشند، حداقلی از عدالت اجتماعی و انصاف سیاسی را در جامعهشان اتخاذ کنند. شاید اعمال این تبعیض آشکار علیه برنامه هستهای ما و هند به واسطه آن باشد که هندیها اجازه میدهند مذاهب دیگر، حتی مذاهبی که مذهب اکثریت مردمان هند را کفر و شرک و خودشان را نیز نجس میپندارند به آرامی در کشورشان به سر برند. شاید اینها باعث تبعیض و تمایزات دیگران با ما و هندیها میشود و شاید هم آنگونه که مسوولان ما میگویند طرحها و تئوریهای پیچیده صهیونیسم بینالملل و استکبار جهانی علیه پروگرام هستهای ما به واسطه روح آزادیخواهی، استقلالطلبی، ظلمستیزی، نوستیزی و استکبارستیزی ما است. والله اعلم بحقایق الامور.
منبع: / روزنامه / اعتماد ملی ۱۳۸۷/۰۷/۱۳
نویسنده : صادق زیباکلام
نظر شما