موضوع : پژوهش | مقاله

اقتصاد معنویت محور، اساس جهاد اقتصادی


براساس آموزه های قرآنی، اقتصاد مایه قوام جامعه است. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا آموزه های قرآنی، اقتصاد را زیربنا می داند؟ یا آن که این قوام بودن با محوریت جامعه و اجتماع دارای چارچوب های مشخصی است؛ یا این که اگر زیربنایی برای اقتصاد فرض شود تنها در این چارچوب خواهد بود؛ یا این که اصولا مراد از قوام بودن، زیربنا قرار گرفتن نیست، بلکه معنایی دیگر از آن مراد است؟
نویسنده در این مطلب بر آن است که نقش اقتصاد را در آموزه های اسلامی و جایگاه و میزان اهمیت و ارزش آن را تبیین و تحلیل نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.


اقتصاد مایه قوام جامعه
براساس آموزه های قرآنی، اقتصاد به معنای مدیریت تولید، توزیع و مصرف ثروت و دانش دخل و خرج و هزینه، از اهمیت و جایگاه مهم و اساسی برخوردار است چرا که اقتصاد و ثروت، مایه قوام جامعه است. (نساء، آیه 5) این قوام بودن سرمایه و ثروت برای جامعه به این معناست که یکی از ستون های اصلی جامعه راتشکیل می دهد؛ چرا که جامعه به مجموعه ای از افراد انسانی گفته می شود که به هدف دست یابی به امنیت، آرامش و آسایش در کنار هم گرد آمده اند و هر یک با گذشت از برخی از حقوق و اتخاذ نقشی اجتماعی، مسئولیتی را به عهده می گیرد تا این مهم و اهداف تحقق یابد.
بنابراین، آسایش و نوعی از آرامش و امنیت در سایه اقتصاد و ثروت به دست می آید. از این رو هر جامعه ای ماموریت اصلی خود را تامین این اهداف می داند و اگر جامعه ای ناتوان از تامین این اهداف باشد از مشروعیت خارج شده و همگرایی و همدلی به واگرایی و گریز از همدیگر تبدیل شده و جامعه فرو می پاشد؛ زیرا اگر جامعه نتواند ماموریت و رسالت خود را انجام دهد، انگیزه ای برای همگرایی و بقا در جامعه به عنوان عضو و شهروند وجود ندارد و شخص خواستار خروج از تابعیت، اقامت و شهروندی شده و به جا و جامعه دیگر منتقل شده و به تابعیت و اقامت آن جامعه درمی آید. این گونه است که هجرت و تابعیت مجدد در جوامع بشری شکل می گیرد.
همین مسئله قوام و ستون بودن اقتصاد در جوامع بشری است که قرآن بر آن تاکید می کند و با اشاره به این جایگاه بر اهمیت اقتصاد تاکید کرده و به افراد جامعه اجازه نمی دهد تا ثروت را در دست سفیهان و نابخردان قرار دهد؛ زیرا این عمل موجب از میان رفتن ثروت و سرمایه جامعه و کاهش قدرت تامین و تحقق اهداف می شود. (نساء، آیه5)
نقش و جایگاه مهم و اساسی اقتصاد در جامعه چنان است که خداوند در آیاتی از جمله 15 سوره سباء، اقتصاد و ثروت را نعمت الهی و نشانه ای از عنایت و توجه خداوند معرفی می کند و به ارزشی بودن اقتصاد و ثروت از این جهت توجه می دهد.
اما این بدان معنا نیست که اقتصاد در ماموریت، اهداف و ارزش های والای انسانی زیربنا باشد؛ زیرا اگر بپذیریم که نقش زیربنائی و قوام بودن را برای جامعه بازی می کند، ولی انسانیت انسان به جامعه و یا اجتماعی بودن انسان باز نمی گردد، بلکه براساس آموزه های قرآنی، انسانیت انسان به متاله و ربانی بودن اوست که می تواند نقش خلافت الهی را به عهده گیرد. از این رو معنویتی چون باورها و نگرش ها زیربنا قرار می گیرد و مبانی و اصول فرهنگی در جایگاه برتر جای می گیرد و ارزش و اعتبار واقعی را به دست می آورد.
خداوند در آیاتی چند سعادت انسان را در اصول و مبانی معنوی چون یکتاپرستی و توحید می داند؛ زیرا این اصول و مبانی است که جهت گیری کلان بشر را نشان می دهد و زیربنای انسان و انسانیت را تشکیل می دهد؛ چرا که حرکت به سوی متاله شدن و ربانی گشتن و دست یابی به خلافت انسانی را تنها می توان در سایه این بینش و نگرش به دست آورد و تحقق بخشید.
البته این بدان معنا نیست که ما نقش اقتصاد و سلامت آن یعنی اقتصاد عدالت محور را نادیده بگیریم، چرا که از نظر قرآن، جامعه برای تحقق بخشیدن به این هدف والای آفرینش یعنی خدایی و ربانی شدن، نیازمند سلامت اقتصادی است؛ از این رو خداوند در آیه 85 سوره اعراف و آیات 84 و 85 سوره هود بر نقش کلیدی و حساس سلامت اقتصادی در کنار سلامت اعتقادی تأکید می کند و تأمین سعادت انسانی را در گرو هر دو امر می داند. این بدان معناست که هرگونه فساد در اعتقاد و اقتصاد می تواند دسترسی به سعادت انسانی را با مشکل مواجه سازد. بر همین اساس حضرت شعیب(ع) بر تصحیح و اصلاح روابط اقتصادی ناسالم جامعه خویش در کنار اصلاح مسائل اعتقادی پا می فشارد و آن را در صدر آموزه های خود قرار می دهد. (اعراف، آیه85 و نیز هود، آیات 84 و 87 و شعراء، آیات177 و نیز 181 تا 183)
نقش محوری اقتصاد در کنار مسایل اعتقادی را می توان از کنار هم قرار گرفتن این دو در آیاتی از جمله 3 سوره بقره و 41 و 43 و 83 و 177 و 277 همین سوره و 39 سوره نساء و نیز 2 و 3 سوره انفال و آیات دیگر قرآن به دست آورد. البته در همه این آیات همچنان نقش تقدمی اعتقاد مورد تأکید است و از نظر رتبه و درجه، اصول اعتقادی زیربنا قرارگرفته است؛ چرا که بینش ها و باورهاست که همگرایی را سبب می شود و جامعه را شکل می بخشد و جهت اقتصادی را سامان می دهد. چنان که بینش ها و باورها و نگرش های اعتقادی است که انسانیت انسان را معنا می بخشد؛ هر چند که اقتصاد به این معنا کمک می کند تا تحقق و فعلیت یابد.
برهمین اساس می توان از قوام بودن اقتصاد به یک معنا سخن گفت ولی هرگز این به معنای این نیست که اصول معنوی و فرهنگی در درجه دوم قرار گیرد و یا در کنار آن نهاده شود، بلکه اصول معنوی و فرهنگی همواره زیربنای جامعه است و اقتصاد به همان معنای پیش گفته نقش قوام بودن برای جامعه را به عهده دارد و در تحقق و فعلیت یابی انسان و خلافت و متاله و ربانی شدن او کمک می کند.
بر پایه این استدلال و آموزه های قرآنی است که بر اقتصاد معنویت محور به معنای بنیاد و زیربنای حرکت های اقتصادی تأکید می شود؛ چرا که جهت گیری های اقتصادی و سمت و سوی آن را معنویت و بینش ها و نگرش ها و باورها مشخص می سازد. این گونه است که جامعه ایمانی و دینی از نظر نگاه به مسایل اقتصادی تفاوت جوهری و جدی با جوامع غیرایمانی پیدا می کند و نگرش اسلام به اقتصاد بر خلاف نگرش اشتراکی مارکسیسم یا کاپیتالیسم سرمایه دار محور خودنمایی می کند.
جهت گیری های اقتصاد براساس معنویت و باورها از نظر آموزه های قرآنی جهاد اقتصادی باید براساس باورها شکل گیرد و جهت گیری و سمت و سوی آن را باورها و نگرش ها تعیین کند؛ چرا که اقتصاد هرچند که قوام جامعه است و جامعه برای تحقق اهدافی از جمله اهداف اقتصادی یعنی آسایش شکل می گیرد، ولی خود این اهداف اقتصادی از اهداف میانی است؛ زیرا جامعه هدفی والاتر را در نظر دارد که همان سعادت واقعی با متاله و ربانی شدن انسان است.
بر این اساس خداوند به صراحت بر لزوم وسیله قرار گرفتن ابزار اقتصادی برای تحصیل امور معنوی و آخرتی در آیاتی از جمله آیه 77 سوره قصص تأکید می کند. این معنا در آیه 34 سوره مورد اهتمام بیشتر قرار می گیرد و بر لزوم ترجیح اهداف و ارزش های والای معنوی بر امور اقتصادی تأکید می شود.
بنابراین، توجه و اهتمام به امور اقتصادی و قوام دانستن آن برای جامعه به معنای زیربنا قرار دادن اقتصاد و روبنا دانستن امور معنوی نیست؛ زیرا نقش اقتصاد از نظر اسلام و قرآن، بهره مندی از آن در اهداف معنوی یعنی ربانی شدن انسان است. (توبه، آیه 75 و نیز صف، آیات 10تا12)
دست یابی انسان از طریق متاله و ربانی شدن و رسیدن به حیات طیب و زندگی پاک (نحل، آیه 97) به خوبی نشان از جایگاه محوری و زیربنایی معنویت دارد، هر چند که در این آیه و آیات دیگر، بر نقش تأثیرگذار اقتصاد در تحقق این هدف والا تأکید شده است و از انسان خواسته شده تا میان این دو جمع کند؛ زیرا تحقق اهداف اقتصادی کمک شایانی در تحقق بخشی به اهداف معنوی و رسیدن آسان و ساده انسان به آن می کند. از این رو فرمان داده شده تا میان دین و دنیا و معنویت و اقتصاد جمع متعادل و متوازنی از سوی انسان و مدیران اقتصادی جوامع در برنامه ریزی و سیاست گذاری ها انجام پذیرد. (بقره، آیه 201 و نیز نساء، آیه 134 و نحل، آیات 30 و 97 و آیات دیگر)
در این راستا در آموزه های قرآنی، آزادی های اقتصادی باتوجه به بینش و نگرش خاص هستی شناختی و انسان شناختی مشخص شده و برخی از انواع شیوه ها و معاملات اقتصادی باطل و حرام دانسته و ممنوع شده است.
به عنوان نمونه هرگونه رفتار ظالمانه از تولید تا توزیع تا مصرف، تقبیح شده و اجازه داده نمی شود تا منابع تولید، ناعادلانه در دست برخی از اقشار جامعه یعنی اغنیا و ثروتمندان قرار گیرد (حشر، آیه7) و یا از تبادلات و معاملات ربوی یا کم فروشی و گران فروشی به سبب ظالمانه بودن آن نهی شده (بقره، آیات 275 و 278 و 279 و نیز هود، آیات 84 و 85 و نیز شعراء، آیات 181 تا 183) و در مقام مصرف از مصرف بی رویه و اسرافی و تبذیری برحذر داشته شده است. (انعام، آیه 141 و نیز اعراف، آیه 31 و اسراء، آیات 36 و 37)
دعوت به اصلاحات اقتصادی و تصحیح روش های نادرست از سوی خداوند و پیامبران، به سبب مخالفت آن با اصول و مبانی اصلی و نگرشی و باورها می باشد. به این معنا که بسیاری از محدودیت ها و نادرست و فاسد دانسته شدن معاملات و رفتارها و عملکردهای اقتصادی به سبب این است که با اصول و مبانی نگرشی و بینشی و باورهای اسلامی هماهنگ و سازگار نیست. از این رو خداوند خواهان اصلاحات دایمی در عرصه اقتصادی و نظارت همیشگی در این زمینه برای حفظ سلامت اقتصادی براساس آموزه های قرآنی و دینی است. (اعراف، آیه 85 و آیات دیگر)
این که برخی از اقسام معاملات، فاسد و ناصحیح دانسته می شود و از آن پرهیز داده شده به سبب این است که اقتصاد در راستای اهداف آفرینش هستی و انسان به چرخش و گردش درنیامده و لازم است تا با بازسازی و اصلاح و تصحیح، جریان درست اقتصادی و گردش سالم اقتصادی تحقق یابد و اهداف خداوندی از طریق اعمال درست مدیریت اقتصادی به دست آید. (هود، آیات 84 و 85 و 88 و نیز شعراء، آیات 177 و 181 و 182 و 183)
به هر حال از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که اقتصاد هر چند در جایگاه ارزشی مهم و نقش بنیادی در عرصه قوام جامعه و تحقق اهداف آفرینشی هستی و انسان قرار دارد، ولی هرگز نمی تواند زیربنا باشد و رفتارهای انسانی و جهت گیری ها و سمت و سوی های جامعه و انسان براساس اقتصاد شکل گیرد؛ زیرا چنین نگرشی به اقتصاد موجب می شود تا انسان به ابزاری در دست اقتصاد تبدیل شود و جایگاه والای انسانیت و معنویت سقوط کند.
اگر اقتصاد زیربنا باشد آدمی از مسیر درست و سالم آفرینش خارج می شود و ثروت و اقتصاد و مادیات سبک زندگی انسانی را تعیین می کند و ابزار به جای هدف می نشیند و هدف و وسیله جابه جا می شود. بر این اساس جهاد اقتصادی مورد نظر تحقق نخواهد یافت؛ زیرا اقتصاد هر قدر جایگاه مهم و نقش ارزنده ای داشته باشد نمی تواند در حد و اندازه هدف باشد؛ بلکه همواره وسیله و ابزاری برای تحقق اهداف معنوی و ارزشی انسانیت انسان است.
پس باید رویکردهای برنامه ریزان و سیاست گذاران همواره به گونه ای باشد که نقش ها جایگزین و جابه جا نشود و اقتصاد، محوریت نسبت به معنویت نیابد بلکه معنویت باشد که رویکردهای اقتصادی را تعیین کند. در چنین حالتی است که اقتصاد سالم معناو مفهوم می یابد و جامعه ایمانی از مسیر درست منحرف نمی شود؛ وگرنه نهایت دستاوردی که نصیب جامعه خواهد شد، یک اقتصاد بیمار سرمایه داری به ظاهر پایدار و پیشرفته است که از معنویت و عدالت رنج می برد.


منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۹۰/۲/۱۸
نویسنده : محمد شریف زاده

نظر شما