موضوع : پژوهش | مقاله

نظارت بر بخش مالی ضروری است


هنوز پاسخ قطعی برای این سوال که چه چیز به بحران انجامید، وجود ندارد. بحران مالی سال 2009- 2008 در حال پایان گرفتن است؛ اما همچنان کارشناسان در مورد دلایل وقوع آن بحث می‌کنند، اتاق‌های فکر به همفکری می‌پردازند و چهار کمیته کنگره و کمیسیون تحقیق در مورد بحران مالی، دلایل وقوع بحران اخیر را بررسی می‌کنند؛ اما واقعا چرا این بحران اتفاق افتاد؟
در مورد بحران مالی اخیر تنها در برخی از موارد جزئی توافقی نسبی وجود دارد. همه موافقند که حباب مسکن در سال 2007، ترکید و باعث شد که درصد زیادی از وام‌های کم اعتبار اعطا شده نکول شوند. بیر استرنز در مارس 2008 به خاطر بحران وام‌های رهنی دچار مشکل شد و همین امر به وخامت اوضاع افزود. بالاخره زمانی که دولت اعلام کرد تصمیم ندارد لمان برادرز را نجات ندهد، رکود جهانی ناگزیر شد. لمان برادرز بزرگ‌ترین ورشکستگی تاریخ را تجربه کرد و پس از آن رکود اقتصادی قطعی شد؛ اما از این جا به بعد توافق‌ها به پایان می‌رسد.
در واقع هنوز در مورد شرط کافی وقوع بحران (یعنی عاملی که حتی در صورت عدم وجود دیگر عوامل باز هم به بحران می‌انجامید) اتفاق نظری وجود ندارد. در این بین تعداد زیادی شرط لازم –یعنی فاکتورهایی که بدون آن‌ها بحران اتفاق نمی‌افتاد- نیز معرفی می‌شود.
اغلب تحلیل گران معتقدند که آلن گرین‌اسپن، رییس سابق فدرال رزرو اشتباهات مهمی را مرتکب شده است. اقتصاددانان محافظه کار-که به شدت مخالف سیاست‌های تورم زا هستند- گرین‌اسپن را به خاطر پایین نگه داشتن نرخ‌های بهره بین سال‌های 2003 و 2005 مقصر می‌دانند. آن‌ها معتقدند این اقدام گرین‌اسپن به تشکیل حباب بازار املاک و حباب اعتبار انجامید. جان تیلور استاد استنفورد و مشاور سابق ریگان معتقد است که سیاست‌های پولی انبساطی فدرال رزرو باعث شد که بانک‌ها و مردم رویکردی غیرمسوولانه نسبت به وام دادن و وام گرفتن اتخاذ کنند.
اما تحلیلگران لیبرال عموما معتقدند که اشتباه گرین‌اسپن آن بود که به‌اندازه کافی مقررات اعمال نمی‌کرد. عدم وجود مقررات کافی باعث شد که ابزارهای مالی ابتکاری به کار گرفته شوند و همچنین نسبت بدهی‌های بانک‌ها به شدت افزایش یابد. به بیان پل کروگمن، ستون نویس نیویورک تایمز«در سال‌های اخیرقانون‌گذاری همگام با سیستم مالی توسعه پیدا نکرد» . این دسته از افراد معتقدند ظهور یک بازار نظارت نشده و رواج به کار گیری انواع مختلف اوراق مشتقه (مانند سوآپ‌های ورشکستگی اعتباری (CDS) ، تعهدات رهنی وثیقه دار (CDO) و سوآپ‌های ورشکستگی تعهدات رهنی که آخری به نابودی‌ای آی جی منجر شد) باعث شد موسسات مالی بی‌احتیاط کل سیستم مالی را به خطر بیندازند. پل کروگمن معتقد است:«ابتکار مالی در کنار مقررات ناکافی باعث فاجعه در بخش مالی می‌شود.» بن برنانکه، جانشین گرین‌اسپن در فدرال رزرو نیز این توضیح را بیشتر می‌پسندد. وی پایین بودن نرخ‌های پایین بهره را در وقوع بحران چندان مهم نمی‌داند (شاید چون در آن زمان خود وی از کاهش نرخ‌های بهره حمایت می‌کرد) . بنابراین برنانکه نیز وقوع بحران را به ناکافی بودن مقررات نسبت می‌دهد.
موارد دیگری نیز در فهرست عواملی که گفته می‌شود به بحران انجامید وجود دارد. این موارد را نمی‌توان از عوامل ریشه‌ای بحران به شمار آورد؛ اما می‌توان آن‌ها را در سرعت بخشیدن به رکود یا عمیق‌تر کردن آن موثر دانست. به عنوان مثال، عدم توازن پس انداز در سطح جهان باعث شد قیمت دارایی‌های ایالات متحده افزایش و نرخ‌های بهره در دوران تشکیل حباب کاهش یابد. تعارض منافع و عملکرد نامناسب بنگاه‌های رتبه‌بندی مودی و استاندارد اند پورز نیز باعث شد که ریسک اوراق بهادار رهنی افزایش یابد، شفافیت ریسک‌هایی که بانک‌ها متحمل می‌شوند کمتر شود و ترازنامه‌های بانک‌ها مبهم شود. اتکای بیش از حد بر مدل‌های ریاضی مانند مدل VAR و تابع گائوس کاپولا نیز باعث شد اشکال غیرقابل پیش‌بینی ریسک کمتر از واقع ارزیابی شود. ناقص بودن مدل پاداش‌دهی به مدیران اجرایی و تضمین‌های تلویحی نظیر اینکه برخی موسسات بزرگ‌تر از آنند که بتوان گذاشت ورشکسته شوند، بازرگانان و مدیران اجرایی در بنگاه‌های مالی را تشویق کرد تا ریسک بیشتری را متحمل شوند. واکنش هنک پائولسون به بحران نیز باعث کاهش اطمینان در سطح کشور شد.
برخی دیگر از کارشناسان عوامل دیگری را در نظر می‌گیرند. برخی از مردم دوست دارند بگویند که بحران به خاطر کوته نظری، حماقت و حرص ایجاد شد؛ اما پشت چنین ادعایی هیچ استدلالی نیست مگر این که فکر کنیم در دهه‌های اخیر قرن بیستم بشر حریص‌تر یا احمق‌تر از قبل شده است. این امر غیرممکن نیست؛ اما قابل دفاع هم نیست. بحث روانشناسی دیگری که پیرامون بحران وجود دارد این است که اقتصاد قربانی توهماتی شد که راجع به ریسک و حباب وجود دارد. کارمن راینهارت و کنت راگاف در کتاب«این بار فرق دارد» در این مورد مفصلا توضیح می‌دهند.
در کتاب چگونه بازارها شکست می‌خورند، جان کسیدی گزارشگر نیویورکر بر سفسطه‌های بنیادگرایان بازار آزاد (افرادی از جمله گرین‌اسپن) تمرکز می‌کند. دیگر نویسندگان مانند جوزف استیگلیتز برنده جایزه نوبل نیز به نقش جهانی شدن در گسترش بحران از یک کشور به دیگر نقاط جهان اشاره می‌کند. از سوی دیگر، ریچارد پوسنر محافظه کار در کتاب شکست کاپیتالیسم می‌گوید که بازار آزاد خودش را به خاطر این مشکلات شماتت می‌کند؛ اما در هیچ کدام از توضیحاتی که از دلایل ریشه‌ای بحران ارائه می‌شود، راه‌حل عملی برای برون رفت از بحران ارائه نشده است.
تاریخ دانان همچنان در مورد دلایل رکود بزرگ بحث می‌کنند بنابراین احتمالا بحث راجع به بحران فعلی تا مدت‌ها ادامه خواهد داشت؛ اما به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که باید از بحران فعلی بیاموزیم این است که کنترل و نظارت بر بازارهای مالی امری ضروری است.

 

منبع: / روزنامه / دنیای اقتصاد ۱۳۸۸/۱۱/۰۸
مترجم : مصطفی جعفری
نویسنده : جاکوب وایسبرگ

نظر شما