چگونه چین در نبرد فلزات استراتژیک برنده شد
چین بر تولید فلزاتی که دستگاه های برخوردار از تکنولوژی های پیشرفته را از آنها گزیری نیست، یا همان «خاک های نادر»، مسلط گشته و صادرات آنها را محدود ساخته است. «بازی بزرگ» ژئوپولیتیک آغاز شده و چین برای پایدار ساختن کنترل خویش بر این مواد معدنی استراتژیک، تدبیری را در پیش گرفته است که سرمایه داری غرب از آن روی گردانده: یک سیاست صنعتی دورنگر.
بیشتر انتظار می رفت که مسئله «خاک های نادر»، از بهره برداری ها در معادن رو باز مغولستان داخلی یا معادن عمیق بوته زاران استرالیا سر بردارد. اما درست درقلب آب های مه گرفته دریای مشرف به چین خاوری بود که رشته سردرگم این فلزات، با ارزش افزوده فراوان در فنآوری، بار دیگر در خبرهای روز بیرون زد. روز ۷ سپتامبر۲۰۱۰ یک قایق ماهیگری چینی، که بخت خود را در صید آب های سرزمینی ژاپن می آزمود، نگهبانان ساحلی در میان گرفتند. ناخدای چینی کوشید تا از مهلکه بگریزد و در تکاپوی یافتن مفری، با یک ناو نظامی ژاپن برخورد کرد. دریانوردان ژاپنی سرنشینان قایق ماهیگری را بازداشت کردند. این حادثه درآب های نه چندان دور از مجمع الجزایر «سنکاکو» (Senkaku) که چینی ها آنرا «دیااویو» (Diaoyu) می نامند رخ داد. این هشت جزیرۀ کمابیش متروک، که در صد و هفتاد کیلومتری شمال خاوری جزیره فرمز (تایوان) پراکنده اند به کشور ژاپن تعلق دارند، اما پکن از سال ۱۹۷۰ ادعای مالکیت آنها را دارد. گرچه پیشترها نیز زمزمه این مطالبات در میان بود، اما تصریح مجدد سرسختانه و پایدار کنونی آن بازتاب تحولی تدریجی در توازن نیرو میان چینی است در حال صعود و گرفتار تنگی آب های کم عمق، و ژاپنی در موضع دفاعی.
بالا گرفتن اصطکاک دیپلوماتیکی که برخورد روز ۷ سپتامبر برانگیخت، پرده از دامنه تنبیهات و تلافی جوئی هائی برداشت که چین در صیانت از ناحیه ای با اهمیت استراتژیکی دامن گستر می تواندآنها را به کار بندد. توقیف ناخدای قایق چینی، که حکم دادگاه ژاپنی در روز ۱۹ سپتامبر بازداشت وی را به درازا کشانید، وزیر امور خارجه چین را بر آن داشت تا به تهدید بگوید «اگر ژاپن به چنین رفتارهای بی رویه و ناسنجیده ای ادامه دهد، خود مزه میوه تلخی را خواهد چشید که به بار آورده است.» از پکن تا شانگهای، اعتراضات «میهن پرستانه» و به آتش کشیدن پرچم کشور آفتاب تابان، خودجوش یا برانگیخته شده، فزونی گرفت. تا جائی که «میوه تلخ» سرانجام حدود ۲۰ سپتامبر، به شکل توقف ناگهانی صادرات «خاک های نادر» چین به سوی بندرهای ژاپن، معنائی واقعی به خود گرفت. هرچند رسماً گفته نشد، اما دلالان معاملات مواد اولیه از هنگ کنگ تا توکیو با گذر از لندن، تائید کردند که بارگیری این عناصر به تأخیر افتاده، یا حتی متوقف شده است (۲). اثر آن چشم گیر بود.
با پنجه در افکندن ها به قصد زور آزمائی در قلمرو منابع انرژی زا، پکن پرتوی بر ضعف ژاپن و بسیاری دیگر از قدرت های مشتاق دستیابی به این مواد معدنی گرانبها انداخت؛ ضعفی که به آسانی بر آن فائق نتوانند آمد.
استراتژی بستن راه نفس
«خاک های نادر» مجموعه هفده فلز با خواص یگانه ای است (۳)، که بیش از پیش به شکل انبوهی در صنایع نوآور و فنآوری پیشرفته به کار برده می شوند. پرتوهای لیزری، دستگاه های تلفن همراه، صفحه های نمایشگر رایانه از تبلور های مایع، همگی این فلزات را در خود دارند و بخشی از عملکردهای جدید آخرین نسل های ترمینال های «اتصال انبوه» و یا تلفن دستی حساس به تماس iPhone را خواص این فلزات میسر ساخته اند. صنایع تازه «سبز» [سازگار با زیست بوم]، هم از وابستگی به این عناصر برکنار نمانده اند: باتری های خود روهای دو سوختی [با نیروی محرکه درون سوز و نیروی الکتریکی]، صفحه های جذب و تبدیل انرژی خورشیدی، لامپ هائی با مصرف اندک یا توربین های مولد برق از نیروی باد، همگی به فلزات «توان بخشی» چون «نئودیم» (Néodyme)، «لوته سیوم» (Lutécium)، «دیس پروسیوم» (Dysprosium)، «اروپیوم» (Europium)، یا «تربیوم» (Terbium) مدیون اند که در عین حال نوید ایفای نقش کاتالیزور در واکنش های شیمیائی در پالایش نفت در آینده را نیز در بر دارند. سرانجام، صنایع دفاعی هم عناصر «خاک های نادر» را در سیستم های حساسی چون موشک های قاره پیما، مهمات هدایت شونده، ردیاب ها یا پوشش ارابه های جنگی با زره های واکنشی (•) به کار می برند.
تقاضای جهانی برای «خاک های نادر» هرساله ۱۰% افزایش می یابد. در طول یک دهه این تقاضا از چهل هزار، به صدو بیست هزار تُن در سال رسید. همانگونه که سیندی هرست (Cindy Hurst) تحلیل گر، در مطالعه تازه ای به سفارش وزارت دفاع خلاصه کرده است، صنایع آمریکائی، ژاپنی یا اروپائی هم اینک هم دیگر نمی توانند از این عناصر چشم پوشند: «بدون "خاک های نادر"، بخش بزرگی از فنآوری مدرن در کنه، متفاوت خواهد بود، و حتی کاربردهای بسیاری، دیگر امکان پذیر نخواهد بود. برای نمونه، ما دیگر شاهد مینیاتوری شدن تلفن ها و رایانه های دستی نخواهیم بود (۴).» عموماً هرچه یک مدل صنعتی نو آورتر باشد (مقاومت، سبک وزنی، ابعاد کاهش یافته، «سازگاری با زیست بوم») وابستگی آن به «خاک های نادر» افزون تر خواهد بود. ژاپن نمونه آموزنده ای است: فقط برای برهم سوار کردن باتری ها خودرو دو سوختی مدل Prius، تویوتا به تنهائی به ده هزار تُن «خاک نادر» در سال نیاز دارد (۵). فراگیرتر از آن، پیدایش صنایع «سبز» شاید تقاضای جهانی سالانه را تا دویست هزار تُن در سال بالا ببرد. در یک توربین بزرگ اندام مولد برق با نیروی باد، چندین صد کیلو «خاک های نادر» می توان یافت.
بیشتر این عناصر «کمیاب»، با اینهمه به معنی اکید کلمه نادر نیستند. به موجب گزارش بررسی زمین شناسی ایالات متحده (US Geological Survey)، پکن شاید فقط میان ۴۰ تا ۵۰% ذخیره های جهانی را در دست داشته باشد. تمرکزهای مسلّمی از این عناصر در شماری از کشورها، از ایالات متحده گرفته تا استرالیا با گذار از کانادا، قزاقستان یا ویتنام نیز موجود است. در این اوضاع و احوال، چرا در ژاپن و دیگر جاها چنین حساسیتی برانگیخته شده است؟ زیرا از بیست و پنج هزار تُن اکسید «خاک های نادر» که سالانه از سطح کره زمین استخراج می شود، ۹۷% آن در سال ۲۰۱۰ به چین تعلق داشت؛ انحصاری نزدیک به مطلق، و کمابیش تازه.
از سال ۱۹۲۷، تاریخ کشف ذخایر هنگفت «خاک های نادر» در «بایان اوبو» (Bayan Obo)، تا حدود سال های دهه ۱۹۶۰، چینی ها فقط دلبستگی ناچیزی به بهره مندی خویش از مزیتی نسبی داشتند. در آن هنگام ایالات متحده بر تولیدات این مواد مسلط بود. در سال ۱۹۸۶، در دوران زمامداری دنگ ژیائوپینگ (Deng Xiaoping) با «برنامه ۸۶۳» او بود (۶) که پکن به گزینه استراتژی دراز مدتی روی آورد تا چیرگی ماندگاری در بهره برداری از «خاک های نادر»، از استخراج تا تولید کالاهای نیم ساخته، با گذار از جدا کردن و تفکیک مواد و عناصر بنیادین آنها را گسترش دهد.
اقدام پروفسور گزو گوآنگژیان (7Xu Guangxian) ()، «پدر مغناطیس های "خاک های نادر" چین» سرنوشت ساز بود. در سال ۱۹۸۷ او نخستین آزمایشگاهی را برپا داشت که به ویژه به شیمی کاربردی «خاک های نادر» می پرداخت. پاگرفتن این آزمایشگاه، موقعیت مؤسسه گرانقدر پژوهشی «بوآتو» (Baotou) را که در سال ۱۹۶۳ بنیاد یافته بود استواری بخشید. میان سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۹، تولیدات سالانه این مواد در چین ۴۰% افزایش یافت (۸) و از همان هنگام از تولیدات آمریکا، که خود رفته رفته رو به افت داشت، فراتر رفت. چینی ها به اعتماد دسترسی آسان به ذخایر خویش و وفور آنها در مغولستان داخلی، که سالیان سال فروش ارزان قیمت «خاک های نادر» را میسر می ساخت، اندک اندک راه تنفس تولید کنندگان دیگر را بستند. این تولیدکنندگان نیز ترجیح دادند که قاعده مزیت نسبی را به کاربندند و رشته تولیدی مزبور را با کاهش سرمایه گذاری های «رقابتی» و جابجائی ها به سوی چین رها سازند.
از میان برخاستن رقیبان خارجی در این بیست سال اخیر را می توان با دست و پاگیری این رشته تولیدی تشریح کرد: عملیات جداسازی و ارزش دهی به آمیزه های «خاک های نادر» بسیار سرمایه بر اند و زیانبار برای زیست بوم. در واقع تفکیک عناصر «خاک های نادر» نیاز به مواد شیمیائی بسیار آلاینده ای دارد، و تفاله های رادیو اکتیوی از خود برجای می گذارد. چین با فدا کردن سلامت کارگران معادن «بوآتو»، و آلودن پهنه طبیعت همجوار آن، تنها کشوری است که به رغم «آثار بیرونزای زیان آور»، عامدانه گزینه توسعه تولید انبوه آن را پیش گرفته است. ریختن مواد زائد معادن «فولاد بوآتو» (Boatou Steel) در رود زرد اینک مشکلی غول آسا پدید آورده است. میزان ابتلاء به سرطان نزد کارگران به کلی غیر طبیعی می نماید. کریستیان هوکار (Christian Hocquard) اقتصاد دان دفتر پژوهش های زمین شناسی و معادن و متخصص سرشناس این رشته به «تعارضی مسجل میان استفاده از "خاک های نادر" در تولید انرژی های [پاکیزه] بازیافتنی و فرایندهای آلایندۀ دستیابی به آنها (۹)» اشاره کرده است.
بیش از این ها می باید تا چین از این رشته تولیدی دست بشوید. به یمن این هفده فلزی که دنگ ژیائوپینگ (Deng Xiaoping) از همان سال های دهه ۱۹۷۰، از روی دل آگاهی، با «نفت» آینده «چین» مقایسه کرده بود، پکن توازن نیروئی با مشتریان آمریکائی، ژاپنی یا اروپائی برقرار کرده که به چرخه های بسیار کوتاه مدت ابداعاتی وابستگی یافته اند که «خاک های نادر»، «توان بخش» هریک از آنهاست. چنانکه ماجرای جزایر «سنکاکو» (دیااویو) نشان داد، اندک اندک برتری تأمین کننده این عناصر بر مصرف کنندگان آن ها، به درد استفاده ابزاری در قلمرو سیاست نیز می خورد.
برخی بر این باورند که چین شاید رفته رفته سیاست خود درباره «خاک های نادر» را به راهی دیگر برد و به جای راهبرد گرفتن راه نفس [خواستاران این فلزات]، به افزودن وابستگی [آنها] روی آورد. اگر این گمانه درست باشد، می توان پنداشت که پکن کم کم با کاهش حجم صادرات خود دو هدف را پی گیرد. از یک سو بر قیمت ها بیافزاید و بدینگونه انحصار عملی خود را سودآور سازد (بهای هر تُن «نئودیم» در ماه اوت ۲۰۱۰ به ۳۲ هزار دلار رسید، یعنی معادل ۶۰% در یک سال افزایش یافت)؛ و از سوی دیگر «خاک های نادر» خود را برای بهبود مرغوبیت تولیدات صنعتی بومی ذخیره نماید. زیرا چین پس از تولید «خاک های نادر» «خام» یا محصولات نیم پرداخته و تضمین انحصار خود، از این پس خیال دور پروازانه ساختن کالاهای نهائی با ارزش افزوده بسیار را در سر دارد، که هدفش گنجاندن کامل این رشته تولیدی در بافت اقتصادی کشور است. آمیزه این دو جنبه [یعنی افزایش قیمت و ساخت کالاهای تکامل یافته] با اتکاء به تقریبا توقف صادرات این مواد معدنی، برگ برنده استراتژیکی چشم گیری به دست چین خواهد داد. بدینگونه فدا کردن زیست بوم که، برخلاف برخی پیشداوری ها، چین دست کم نمی گیرد، در دراز مدت دلائل روا دارنده ای خواهند یافت، البته به شرط آنکه بپذیریم که چنین فاجعه ای به دلائل اقتصادی پذیرفتنی باشد.
برخلاف برخی گزارش ها که بر ماکیاولیسم صنعتی چین اصرار می ورزند، این حرکت را صاحب منصبان کمیته مرکزی در کمترین جزئیات آن هدایت نمی کنند. زیرا راهبرد «بهبود مرغوبیت» با انفجار رشد و مصرف در چین همپا و همگام است، که این پویه را «به آهنگ خویش به پیش می راند» و چین را وادار می سازد که بی تردید سریع تر و سرسخت تر از آنچه بخواهد، تأمین نیازهای صاحبان صنایع کشور را برتر شمارد تا تقاضای آنها را برآورده سازد. از اینرو به سبب مجموعه ای از دلائل مکمل، هم خود خواسته (استراتژی نفوذ سیاسی، بلندپروازی های صنعتی) و هم تحمیل شده (صعود بازار مصرف داخلی)، چین در هفت سال اخیر از صادرات «خاک های نادر» خود درعمل ۴۰% کاسته است؛ و در ماه ژوئیه ۲۰۱۰ اعلام کرد که در شش ماهه دوم سال ۲۰۱۰ باز از صادرات آنها بیش از ۷۰% خواهد کاست و در مقایسه با حدود بیست و هشت هزار تُن در سال گذشته در همین مقطع، به هشت هزار تُن خواهد رساند (۱۰). چینی ها حتی اگر مایل هم باشند، دشوارشان خواهد بود که تولید را به ضرب آهنگی که تقاضای جهانی ایجاب می کند افزایش دهند. توقف تأمین مواد مورد نیاز مشتریان خارجی، ناگزیر، از همین رو است، گیریم چین را از چشم انداز مقررات سازمان جهانی تجارت در موقعیت باریکی بگذارد و اعتراضات رسمی و شائبه توطئه را در دیگر نقاط جهان بر انگیزد.
اما نگرانی صاحبان صنایع ژاپنی، اروپائی و آمریکائی هم از ملاحظاتی عینی بر می خیزد. از ماه اوت ۲۰۱۰، این رشته تولیدی در چین به ساماندهی مجدد خود بر محور چند بنگاه بزرگ دولتی پرداخته است. شرکت فولاد بوستون (Boston Steel)، که ۷۵% تولید ملی از آن وی است، بدینگونه کنترل شرکت های تولیدات معدنی جنوب چین، مانند معدن «خاک های نادر» «گزینگفن گزینلی» (Xinfeng Xinli) را با هدف اداره بهتر مسائل مربوط به زیست بوم به دست گرفته. اما مهمتر از آن خواسته است، مانع از قاچاق «خاک های نادر»ی شود که، به اعتبار برخی برآوردها، گویا میزان آن نزدیک به یک سوم کل حجمی باشد که هرساله از چین به خارج می رود. مزیتی جانبی: پوشش انحصارگرانه شرکت، شاید رخنه و روزنه پر ترددی را مسدود سازد تا سرانجام این انحصار بتواند با تمام وزن خود در بازار یکه تازی کند. سازندگان خارجی محصولاتی با کیفیت مرغوب، که چاره دیگری ندارند، ناگزیر در چین استقرار می یابند تا دسترسی ماندگاری به عناصر بنیادین کالاهای خویش را تصمین کنند. بسیاری از آنها هم اینک هم چنین کرده اند. به موجب برخی بررسی ها، چشم به راه بدتر از این هم باید بود. گویا پکن به قصد استمرار قدرت انحصاری خویش به هر قیمت، صاحبان صنایع کشور را تشویق می کند که کنترل سرمایه چندین کمپانی خارجی را به چنگ آورند که از نزدیک (استخراج کنندگان استرالیائی، فلزکاران کانادائی) یا دور (تبدیل کنندگان اروپائی) دستی در شبکه «خاک های نادر» دارند.
در سال ۲۰۰۹، شرکت سرمایه داری چین (China Investment Corporation)، ۱۷% سهام یک شرکت بسیار مهم بهره برداری از معادن کانادا، به نام «Teck Resources Ltd» را خرید. در استرالیا زیاده خواهی چینی ها در تکاپو برای در اختیار گرفتن کنترل «Lynas Corporation» در سال ۲۰۰۹، کانبرا را برآشفت، اما مانع از آن نشد که شرکت چینی دیگری در همانسال ۲۵% سهام یک تولید کننده محلی مغناطیس های «خاک های نادر» به نام «Arafura Resources Ltd»، را بدست آورد.
حتی چیزی نمانده بود که «Mountain Pass»، اصلی ترین ذخیره معدنی «متروک» «خاک های نادر» در آمریکا به دست چینی ها بیافتد: در سال ۲۰۰۵، اندکی پس از بستن این معدن واقع در ایالت کالیفرنیا، شرکت ملی بهره برداری چین از ذخایر بستر دریا (China National Offshore Oil Corporation)، پیشنهادی برای تحصیل سهام شرکت نفتی آمریکائی «یونوکال» (Unocal) را تسلیم کرد. بدوا ارتباطی میان آندو به چشم نمی خورد. جزاینکه «یونوکال» که در سال ۱۹۷۸ شرکت «مولی کورپ» (Molicorp)، را به مالکیت خویش در آورده بود، عملاً و حقاً مالک «Mountain Pass» نیز بود. به دنبال هیاهوی خشماگین کنگره و افکار عموی درباره مسئله استقلال نفتی ایالات متحده سرانجام «یونیکال» آمریکائی باقی ماند، اما ناظران اندکی در آنوقت دریافتند که بسیار نزدیک بود که چین با این پیشنهاد خود با «یک تیر، دو نشان» (نفت و «خاک های نادر») بزند.
پکن از چند سال پیش در فرایندی گسترده تر، گرایش–و شایستگی– خویش را برای ساماندهی ظریف یک استراتژی فراگیر به نمایش گذاشته است. این استراتژی بر عملکرد اهرمی در بازارها [خرید اوراق بهادار از طریق استقراض به امید معامله سودآور آتی]، وفور معادن، نیروی ضرتی سرمایه ها و یگانگی تصمیم گیری در قوه اجرائی بنیاد یافته است. اما افزون بر چنین برگ های برتری که در دست دارد، برگ برنده اصلی وی، ساده تر از همه اینها، نبود هماهنگی در تدابیر کنشگران غربی در تضمین استقلال خویش در تأمین منابع انرژی زاست.
بیداری «کشورهای صنعتی» (گیریم که چنین اصطلاحی اکنون دیگر فرسوده و از رواج افتاده باشد) از آنرو بیشتر تلخکامانه بوده که به تمثیل ریشخندآوری می ماند که تعارضی مطلق میان منطق سرمایه داری کوته بین و یک استراتژی دورنگر را می نمایاند. نمونه آمریکائی چنین تعارضی بارز و چشمگیر است: میان سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۵، ایالات متحده بر همه زنجیره بهره برداری از عناصر «خاک های نادر» چیرگی داشت. «آن پائین» (سامانه معدنی کالیفرنیائی «Mountain Pass»)، نیاز های «بالائی ها» (مثلا بنگاه Magnequench در ایالت ایندیانا، شعبه ای از جنرال موتورز تولید کننده مغناطیس های دائم از منشاء «نئودیم- فر- بور» ""Néodyme-fer-bore را تأمین می کرد، که امروزه در تولید همه انواع اتومبیل های مدرن عنصری ناگزیر است.) سپس سال های اوج گیری چینی ها و فشار آنها بر قیمت ها سر رسید.
در سال ۱۹۹۵، در حالی که شکستن مصنوعی قیمت (Dumping)، چیزی از بهره وری شکننده «Maountain Pass»، که از دیگر سو با مسائل زیست بومی روبرو بود، برجای نمی گذاشت، دو شرکت چینی، پیشنهادی برای خرید شرکت بهره بردار «Mangnequench» تسلیم داشتند. آنها با یک سرمایه گذار آمریکائی نیز به همین قصد و نیت شریک شده بودند. دولت ایالات متحده سرانجام موافقت خویش را اعلام کرد به شرط آنکه چینی ها بپذیرند که این بنگاه را به مدت پنج سال در خاک ایالات متحده نگاهدارند. در پایان موعد مقرر، کارکنان آن اخراج شدند، و تأسیسات آن را تکه تکه به معنی واقعی کلمه از هم پیاده کردند و برای سوار کردن دوباره به تیانژین (Tianjin) در چین بردند (۱۲). آنگاه تولید کنندگان دیگر که از میان آنها آلمانی ها و ژاپنی ها را می توان نام برد کارخانه های خود در آمریکا را بستند و راهی همان مقصد شدند. امروز عملاً چیزی از آن بخش تولیدی در خاک آمریکا نمانده است.
در سال ۲۰۱۰، ماجرای شرکت «Magnequench» در گزارش های هراس افکن «حلقه های تأمل و اندیشه» آمریکا درباره مغناطیس های «خاک های نادر»، جایگاهی درخور یافت. آن گزارش ها، به جا و به درستی یادآور شده اند که بخشی از هزینه های این شرکت عرضه کننده مغناطیس هائی که به بمب های هدایت شونده ساخت کارخانه بوئینگ، موسوم به «ساز و برگ مشترک تهاجم مستقیم» (Joint Direct Attack Munition)، امکان عمل کردن می داده است را خزانه عمومی تأمین کرده بود. با اینهمه بیرون از جمع چند عضو سندیکاها و برخی نمایندگان، اندک کسانی در آنوقت «منطق» بازاری را زیر سوال بردند که ازتکاب چنین خطای استراتژیکی را میسر ساخته بود.
اینک در ایالات متحده جز سخن از مغناطیس های «خاک های نادر» حرف دیگری در میان نیست. زیرا از سال ۱۹۹۵ این معادله بُعد دیگری به خود گرفته و آن اوجگیری توانمندی نظامی چین است. این چنین سلسله مطالعات و تحلیل هائی که به مغناطیس های «خاک های نادر» اختصاص یافته در واشنگتن گُل کرده است. از حدود یک سال پیش، حتی پیش از حادثه «سنکاکو»، تواتر این پژوهش ها شتابی بارز یافته و هشدار هائی که می دهند شکل جدی تری به خود گرفته است. پنتاگون که این امر به ویژه دامنگیرش است، کمر به تدابیر و اقداماتی آینده نگر به قصد برانگیختن حساسیت نمایندگان مجلس و قوه مجریه آمریکا بسته. بدینگونه در حوزه دفاع، «لایحه قانونی مجوز دفاع ملی» برای سال مالی ۲۰۱۰، در بخش ۸۴۳ خود از دفتر نظارت بر مسئولیت پذیری دولت (Government Accountability Office)، همتای دیوان عالی حسابرسی فرانسه (Cour des comptes)، مصراً می خواهد که به دقت جایگاه «خاک های نادر» را در زنجیرۀ تدارکات کالاهای مصرفی وزارت دفاع وارسی کند.
فهرست این ساز و برگ های جنگ دراز است (۱۳) –مهمات هدایت شونده با هدفگیری دقیق، سلاح های لیزری، سیستم های مخابراتی، سیستم های ردیاب، فنون الکترونیکی کاربردی در هوانوردی، تجهیزات دید در شب و نیز ماهواره ها–، و انتظاری جز پروار تر شدن آن نمی رود. کمابیش همه فرایندهای تولیدی یا عناصری که اینک در آزمایشگاهای صنعتی دفاعی توسعه می یابند (۱۴) همواره مغناطیس های «خاک های نادر» را در بر دارند. وزارت دفاع آشکار ساخته که در چند سال اخیر نایابی برخی سازه ها از منشاء «خاک های نادر» (به «ویژه لانتان» "Lanthane"، «سریوم» "Cérium"، «اوروپیوم» "Europium" و «گدولینیوم» "Gadolinium")، برنامه های نظامی آمریکا را به تأخیر انداخته است. نیروی هوائی که سخت سر در کار پیشبرد سرّی تکنولوژی های گسل (°) داشته است (۱۵) (مخابرات، تجهیزات گریز از ردیابی)، در گزارش داخلی سال ۲۰۰۳، از وابستگی خود به مغناطیس هائی با نیروی ربایش قوی از منشاء «نئودیم» ابراز نگرانی کرده بود؛ دانشکده صنعتی نیروهای مسلح در «گزارش صنعتی» سال ۲۰۰۹ کاربرد مغناطیس های «خاک های نادر» را در حوزه های کشتی سازی، تولید سلاح ها (۱۶) و صنایع هوا فضائی کاویده بود؛ مرکز پژوهش های تسلیحاتی نیروی زمینی و مرکز دریائی جنگ زمینی نیز، هردو، مطالعاتی در باره این وابستگی و شیوه های رهائی از آن را پیش برده اند. گویا نیروی دریائی آمریکا زمانی به فکر تأمین هزینه راه اندازی دوباره تأسیسات معدن «Mountain Pass» نیز افتاده بود.
کاردانی از کارافتاده
قرار بود «بازبینی گسترده ای» که به هدایت وزارت دفاع درباره وابستگی های آمریکا به مغناطیس های «خاک های نادر» –دربرگیرنده بیست چهار سیستم عمده سلاح های پنتاگون– تا پایان سپتامبر یا آغاز ماه اکنبر ۲۰۱۰ به پایان برسد. می توان پنداشت که چین هم از آن سو توانسته باشد «بازبینی» همسانی را به راه انداخته باشد تا ابزارهای فشار بی سرو صدائی را بسنجد که امروزه در دسترس دارد و می توانند در تأمین این یا آن عنصر بنیادین برای تکنولوژی ها راه گسلی (°) اخلال کنند که پیشتازی نظامی آمریکا بر آنها متکی است. چنانچه به اصول Sun Tzu (▪) پایبند باشیم، این شیوه کارزار خوبی است.
به زعم قانونگذاران کنگره آمریکا، «عزم چین برای محدود کردن صادرات خویش، به زودی در ایالات متحده مشکل توان رقابت پدید خواهد آورد، و ما می باید از یک سو تأمین [اینگونه] عناصر برای خود را تضمین کنیم و از دیگر سو امکان توسعه معادن «خاک های نادر» را در سرزمین مان فراهم آوریم. ایالات متحده دیگر نمی تواند ۱۰۰% به واردات از چین وابسته بماند». در ماه مارس مایکل کوفمن (Michael Coffman) نماینده جمهوریخواه کلُرادو طرحی قانونی را تقدیم مجلس نمایندگان کرد که خواستار احیاء و فرآوری همه رشته های بهره برداری از مغناطیس های «خاک های نادر» و نیز انباشت ذخیره های استراتژیکی اینگونه عناصر بود.
ابتکار این نماینده به طرحی قانونی با عنوان «لایحه احیاء "خاک های نادر" و مواد حیاتی» مبدل شد که هم اینک کنگره آمریکا در دست بررسی دارد. اما به رغم التهاب و سراسیمگی اخیر در ایالات متحده در واکاوی ها در اینباره، و بحث و گفتگوها در موضوع انباشت ذخیره استراتژیکی یا بازیابی این عناصر از مصارف پیشین، وابستگی آن کشور در سال هائی که در پیش است همچنان به همین هنجار خواهد ماند. بدینسان برآورد کرده اند که بازسازی رشته بهره برداری از مغناطیس های «خاک های نادر» در خود آمریکا شاید پانزده سالی زمان برد، آنهم به شرط اینکه سرمایه گذاری های سنگین و پیگیری در کار باشد.
هر کاردانی و یا فرایند صنعتی با گذشت چند سال از میان می رود، اما چندین دهه به درازا می کشد تا باز آنرا جانی دوباره بخشید، زیرا غالبا زبردستی و استادی انسانی ملازم با آن نیز ناپدید می گردد. البته که آمریکا در سال ۲۰۱۱ سرانجام معادن «Mountain Pass» را باز دوباره خواهد گشود. البته که تویوتا اکنون مغناطیس های خاک های نادری را که نیاز دارد، به یمن مشارکت های دراز مدت، از ویتنام و دیگر جاها می خرد، و در همان حال وزارت صنایع ژاپن در معادن قزاقستان یا کانادا سرمایه گذاری می کند. البته که گروه [تولید کننده فراورده های شمیائی] فرانسوی «رودیا» (Rhodia)، رشته های ارتباطی خویش با استرالیا، که بیش از پیش چهره یدکی در برابر انحصار چین به خود می گیرد، را توسعه می بخشد. اما می باید که بحران اقتصادی بگذارد که این کشورها و یا بهره برداران خصوصی امکان یابند از پس تداوم سرمایه گذاری های دراز مدت برآیند. یقینی سست تر از این نیست. واقعیت این است که صاحبان صنایع آمریکائی، اروپائی و ژاپنی بیش از بیش به این عناصر و از اینرو به جریان یافتن ترکیبات بنیادین چینی آن وابسته خواهند ماند، که بر آنچه دیگر تولید کنندگان عرضه می دارند سخت می چربد. مگر آنکه عزم استراتژیکی قوی و بریده از قانون بازار در کار باشد.
اما اروپا چه؟ روز ۱۷ ژوئن ۲۰۱۰ کمیسیون اروپا در گزارشی در باره وضعیت تأمین چهارده ماده اولیه حیاتی برای اقتصاد اتحادیه اروپا هشدار داد. مغناطیس های «خاک های نادر» در میان آن مواد جایگاهی برجسته داشتند. چگونه می توان از خطاهای گذشته پرهیز نمود، چگونه می توان خودکفائی نسبی در تأمین مواد اولیه لازم برای اروپا را تضمین کرد و چگونه می توان کاردانی ها در بخش های استراتژیک را از دست ننهاد؟ بدون شک در دور دست «سنکاکو» (دیااویو)، در گوشه دورافتاده ایالت ایندیانا، کارگران پیشین شرکت مرحوم «Magnequench»، نظری جالب در اینباره دارند.
پی نوشت ها
• «Blandage réactif» خاصیت لیزشی اینگونه زره پوش ها، اثر اصابت هر گلوله ای را با کمانه کردن آن کاهش می دهند. (م)
° «Technologies de rupture»، به ابداعاتی در تکنولوژی گفته می شود که از شیوه پیشین بگسلد و جایگزین فنآوری مسلطی در زمینه ای باشد. پی نوشت ۱۵ را ملاحظه فرمائید. (م)
▪ جنگجوی چین باستان، که گمان برده اند رساله هنر جنگ را در قرن ششم یا پنجم پیش از میلاد او نوشته باشد. گویا رزم آرایان غربی در قرون اخیر نیز اندرزهای او را از نظر دور نداشته اند. (م)
۱- نگاه کنید به بارتلمی کورمون (Barthélémy Courmont)، ژئوپولیتیک ژاپن، انتشارات آرتژ (Artège)، پرپینیان (Perpignan)، ۲۰۱۰. همچنین مقاله «چین بلندپروازی های خویش بر پهنه دریاها را به رخ می کشد»، را درشماره ماه اکتبر ۲۰۰۸ لوموند دیپلوماتیک مطالعه فرمائید.
۲- کیت برادشر (Keith Bradsher)، «در میانه کشاکش ها، چین صادرات حیاتی به ژاپن را متوقف می کند»، نیویورک تایمز، ۲۳سپتامبر ۲۰۱۰.
۳- گروه «خاک های نادر»، دربرگیرده پانزده عنصر موسوم به لانتانید (Lanthanide) است. چگالی این فلزات در فاصله «لانتان» ( ۵۷Lanthane –La,) تا «لوته سیوم» (۷۱Lu, Lutécium –) قرار دارد که دو فلز« ایتریوم» (Yttrium) و «سکاندیوم» (Scandium) را نیز با آنها همگروه می دانند.
۴- سیندی هرست (Cindy Hurst)، «صنعت عناصر "خاک نادر" چین: غرب چه می تواند بیآموزد؟»، در گزارش مؤسسه تحلیل امنیت جهانی، مارس ۲۰۱۰.
۵- ماکیکو کیتامورا (Makiko Kitamura) و جیسون سکات (Jason Scott)، «در بحبوحه گزارش هائی در باره منع صارات چین، تویوتا نیروی ضربتی درباره فلزات "خاک های نادر" تشکیل می دهد»، ۲۹ سپتامبر۲۰۱۰، در سامانه اینترنتی زیر: www.bloomberg.com ۶- معروف به «برنامه پژوهش و توسعه فنآوری ملی پیشرفته».
۷- گزو (Xu) که میان سال های ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۱ که در دانشگاه آمریکائی کلمبیا آموزش یافته بود را یک قهرمان ملی می انگارند. در ژانویه ۲۰۰۹ او والاترین نشان افتخار کشور در زمینه علم و فنآوری را از دست هو جین تائو (Hu Jintao)، دریافت کرد.
۸- سیندی هرست، پیش گفته.
۹- مصاحبه با کریستیان هوکارد (Christian Hocquard)، که در تاریخ ۲ ژوئن۲۰۱۰ در سامانه اینترنتی زیر منتشر شد: www.actu-environnement.com
۱۰- وزارت بازرگانی چین (www.mofcom.gov.cn) و Bloomberg News، «کاهش ۷۲ درصدی سهمیه صادرات "خاک ها نادر" چین ممکن است شعله کشمکش با ایالات متحده را برافروزد»، ۹ ژوئیه ۲۰۱۰:
۱۱- خریدار Lynas، بهره بردار چینی «شرکت معدنی فلزات غیرآهنی» و در مورد Arafura، بهره بردار «شرکت چین خاوری Jiangsu برای سرمایه گذاری در فلزات غیرآهنی» بود. به سامانه اطلاع رسانی زیر مراجعه فرمائید: www.australianrareearths.com ۱۲- جفری سینت کلر (Jeffrey St. Clair)، «ماجرای دنباله دار "Magnequench"»، در نشریه Bloomington Alternative، ۲۳ آوریل ۲۰۰۶. همچنین در باره گفتمان و تولیدات کنونی این بنگاه نگاه کنید به سامانه: www.magnequench.com ۱۳- «عناصر بر گرفته ای "خاک های نادر" در زنجیرۀ عرضۀ دفاعی»، ۱۴ آوریل۲۰۱۰: www.gao.gov ۱۴- گزارش دفاع ملی، انباشت سال ۲۰۰۹، که در مطالعۀ دفتر مسئولیت دولتی که پیش از این آورده شد از آن یاد شده است.
۱۵- ابداعاتی که به جای بهبود بخشیدن به فنآوری های موجود، گسل های کافی برای جایگزینی آنها پدید می آورند.
۱۶- www.ndu.edu/icaf./programs/academic/industry/reports/2009
منبع: / ماهنامه / لوموند دیپلماتیک / 2010 / اکتبر ۱۳۸۹/۹/۲۷
مترجم : منوچهر مرزبانیان
نویسنده : اولیور زاجک
نظر شما