راهکارهای مدیریت اقتصاد جهانی
در اوایل دهه 1970، بنظر می رسید که پیوندهای اقتصادی جامعه غرب، درحال تحلیل رفتن است. دلیل اصلی این بود که اروپای غربی و ژاپن، اقتصادهای خود را از ویرانی جنگ جهانی دوم، بازسازی کرده و با ایالات متحده به رقابت پرداختند. قواعد قدیمی که از رشد اقتصادی آنان حمایت نموده و درعین حال به آنان اجازه می داد بر کمک های عظیم ایالات متحده تکیه کنند، دیگر جواب نمی داد چراکه آنها ایالات متحده را وارد یک وضعیت نامساعد نموده بودند. با اینحال در اواخر دهه 1970 و دهه 1980، بدترین خصوصیات این رابطه یکطرفه، بواسطه تغییرات خط مشی، مذاکره، و توافقات متقابل، اصلاح گردید. به عنوان مثال، ایالات متحده درراستای دستیابی به نرخ مبادله بهتر برای صادرات خود، شروع به شناور کردن دلار نمود. همچنین اروپا و ژاپن را برای کاهش موانع تجاری تحت فشار قرار داد.
تاسیس گروه هفت در اواسط دهه 1970، گام بزرگی بود زیرا مجمعی را برای هماهنگ سازی نرخ مبادلات، سیاست های انرژی، و دیگر اولویت های اقتصادی ایجاد می کرد. پیشرفت به سوی موانع تجاری کمتر، به افزایش تجارت جهانی کمک کرد. خیز دوباره اقتصاد جهانی در اواخر دهه 1980 و دهه 1990 روند موثر دیگر بوده است. بسیاری از ناظران هشدار می دهند که اقتصادهای اروپا و ژاپن از اقتصاد ایالات متحده پیشی گرفته اند، و همین امر موجب ایجاد رقبایی شده است که شالوده های سیستم ائتلافی غرب را می لرزانند. ولی ازآنجایی که اقتصاد ایالات متحده در دهه 1990 توان خود را بازیافت، بحث رقابت با اروپا و ژاپن کمرنگ شد، و روابط با آنها در عرصه های سیاسی و اقتصادی وارد دوره ای از آرامش شد.
هنگامی که جنگ سرد پایان گرفت، جامعه ائتلافات امنیتی قدرتمند و روابط اقتصادی نزدیک، همچنان به قوت خود باقی ماند. ایالات متحده در عرصه اقتصادی، از سازمان هایی همچون سازمان تجارت جهانی، نفتا، آسه آن، مجمع همکاری اقتصادی آسیا-پاسیفیک، مرکوسور، و طرح های پیشنهادی همانند همکاری اقتصادی فراآتلانتیک، و انجمن تجارت آزاد آمریکائیان حمایت کرده است. همچنین بمنظور کاهش موانع تجاری و ایجاد توافقات جدید نه تنها برای حمایت از منافع خود بلکه همچنین درراستای گسترش شبکه همکاری غرب به مناطق دیگر، گفتگوهای دوحه (آخرین مرحله در گفتگوهای تجارت جهانی) مورد پیگیری قرار گرفته است. گرچه سرخوردگی های اخیر از گفتگوهای دوحه و پیشرفت انجمن تجارت آزاد آمریکائیان، موجب علاقه دوباره ایالات متحده به توافقات دوجانبه با کشورها شده، ولی دنبال کردن توافقات چندجانبه همچنان اهمیت زیاد خواهد داشت. این اقدامات را باید از چشم انداز راهبردی مدنظر قرار داشت. توافقات چندجانبه باهدف مدیریت اقتصاد جهان به خودی خود نمی تواند موجب صلح جهانی شود. درواقع قبل از برقراری همکاری های اقتصادی، بازارهای آزاد و تجارت پررونق، در بسیاری از مناطق لازمست که شالوده های روابط امنیتی پایدار، ایجاد گردد. با اینحال ایده ترویج رشد اقتصاد جهانی با این امید که می تواند به گرایش معارضان به سوی صلح بینجامد - نه ضرورتا در همه جا بلکه در بعضی مناطق- منطقی می باشد. چالش پیش روی در جهان کنونی عبارتست از کمک به هدایت اقتصادِ درحال جهانی شدن دنیا به سوی عصر رشد پایدار بگونه ای که برخوردهای سیاسی را کاهش دهد و نه آنها را تشدید نماید. این هدف از طریق رویکردهای منسجم برای همکاری کشورهای دیگر قابل تحقق است؛ اقتصاد جهان نوین اگر به حال خود واگذاشته شود، ضرورتا درراستای دلخواه پیش نخواهد رفت.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۹/۴/۱
نویسنده : فیلیپ آنتونی اُهارا
مترجم : عارف ایرانی
نظر شما