بحران اقتصادی، مشخصه ذاتی سرمایه داری
یکی از ویژگی های اقتصادی نظام سرمایه داری، پیدایی بحران های اقتصادی است که به صورت دوره ای، هر چند ده سال یک بار، ایجاد می شود. این مسئله یکی از مباحث مهم علم اقتصاد است که توسط اندیشمندان و نظریه پردازن تحلیل و بررسی شده است، ولی پاسخی منطقی و عینی به آن داده نشده است. بسیاری از نظریه پردازان اقتصاد غرب، سعی کرده اند تا از ارائه پاسخی علمی و منطقی پرهیز نمایند، لذا سعی می شود تا با بررسی بحران اقتصادی و سابقه آن در جوامع سرمایه داری، پاسخی به این سئوال داده شود.
بحران اقتصادی در نظر اول عبارت است از پیدا شدن اضافه تولید یعنی پر شدن بازار از کالاهایی که مشتری قدرت به پرداخت ندارد. وقتی در بازار مشتری نباشد و کالاها فروش نرود، طبعاً تولید کالاها نیز کاهش یافته و متوقف می شود و به دنبال آن تعطیلی کارخانه ها و بیکاری وسیع و میلیونی کارگران پیش می آید که به نوبه خویش فروش کالاها را باز هم دشوارتر کرده و بر عمق بحران می افزاید. اولین گروهی که در بحران اقتصادی آسیب می بینند، اقشار کارگر و طبقات پایین جامعه است، زیرا کارگران با از دست دادن تنها منبع درآمد زندگی خود، از طرف هیچ موسسه یا نهاد دولتی حمایت نمی شوند و چرخه زندگی آنها در سراشیبی فقر قرار می گیرد.
با تعطیلی کارخانه ها و موسسات تولیدی، سیستم اعتباری سرمایه داری از کار باز می ماند، بدهکاران توان پرداخت بدهی خود را در سر موعد از دست می دهند، بهای سهام شرکت ها در بازار تنزل می کند، موسسات سرمایه داری یکی پس از دیگری ورشکست می شوند. در جریان این ورشکستی، همان گونه اقشار پایین جامعه آسیب دیدند، موسسات و کارگاه های کوچک بیشتر از دیگر نهادها آسیب می بینند. بنابراین بحران اقتصادی بیشتر به زیان موسسات کوچک و کارگران تمام می شود.
به این ترتیب آنچه در نظر اول و گام نخست به صورت وجود کالاهای زیادی در بازار تظاهر کرده و در سیر تکاملی خویش مجموعه اقتصاد سرمایه داری را در هم می ریزد و فاجعه ای پدید می آورد که به مراتب از شدیدترین سوانح طبیعی ویرانگرتر است. در سال 1933-1929 بحران بزرگی درگرفت که حجم تولید در جهان سرمایه به 44 درصد رسید و بزرگترین کشورهای سرمایه داری از نظر حجم تولید به سطح 20 یا 30 سال پیش از بحران برگشتند. چهل میلیون نفر کارگر از کار بیکار شده و به خیابان ها ریختند و هزاران موسسه ورشکست گردید. زیانی که از این بحران اقتصاد سرمایه داری وارد شد، بیش از خسارات ناشی از جنگ جهانی اول بود.
لبه تیز بحران اقتصادی و نیروی ویرانگر آن به طرف طبقه کارگر و تولید کنندگان و سرمایه داران کوچک است. کارگران در چنین بحرانی از کار برکنار می شوند، موسسات کوچک که آسیب پذیرترند، با همان نخستین ضربات فرو می ریزند. در عوض موسسات غول پیکر از زیر امواج بحران، قدرتمندتر از سابق بیرون می آیند و بر سلطه خود می افزایند. چرا که توانسته اند رقبای ضعیف و کوچک خود را از میان برداشته و در عرصه میدان رقابت، به تنهایی فعالیت اقتصادی و تجاری خود را انجام دهند. بحران به تمرکز سرمایه در دست گروه هر چه معدودتر سرمایه داران بزرگ کمک می کند. مطمئناً این سرمایه داران از حمایتهای سیاسی و مالی دولت برخوردار هستند که می توانند از چالش های اقتصادی موفق بیرون آیند.
ریشه و ماهیت این بحران، مسئله ای است که توسط نظریه پردازان اقتصاد تحلیل می شود و آنها سعی می نمایند تا پاسخی برای این جریان اقتصادی پیدا کنند. مسئله جالب در این است که با وجود تمامی پیشرفت ها و ترقی هایی که در علم اقتصاد صورت گرفته است، بزرگ ترین اقتصاددانان غرب، ریشه بحران را به مسائل طبیعی، محیطی و نجومی نسبت داده اند. در دانشگاه های سرمایه داری هنوز این نظریه به عنوان یکی از نظریات معروف تدریس می شود که «علت بحران های اقتصادی، تغییرات لکه های خورشید است. این لکه ها تغییر محل می دهند و تغییرات آنها هر ده سال به ظهور می رسد و موجبات رواج بازار و یا بحران و کسادی را فراهم می آورد.» برخی از دانشمندان آمریکایی نیز می گویند: «علت بحران های اقتصادی به جای این که مربوط به لکه های خورشیدی باشد، بستگی به ستاره زهر دارد که وقتی بین زمین و خورشید قرار می گرد، سبب دوران های اقتصادی و بحران ها می شود.» اقتصاددان آمریکایی پل ساموئلسن که کتاب او به عنوان آخرین دستاورد سیاسی معاصر در بزرگ ترین دانشگاه های جهان تدریس می شود، عینا همین نظریات را تکرار می کند. او نیز ریشه بحران اقتصادی را در مسائل فضایی و نجومی می داند.به نظر می رسد، بحران های اقتصادی ناشی از ترکیب عوامل خارجی و داخلی است. ارتباط تجاری و اقتصادی با جوامع دیگر و در سطح بین المللی و میزان تأثیر پذیری از مبادلات خارجی و تجارت جهانی می تواند در پیدایی بحران نقش داشته باشد، ولی ریشه اصلی چالش اقتصادی در مسائل داخلی است. بحران اقتصادی در عین اینکه پدیده ای اقتصادی و اجتماعی است، پدیده ای طبیعی و فنی نیز تلقی می شود. با اینکه عواملی طبیعی چون بارش زیاد یا کم باران در پیدایش بحران نقش دارد، ولی ریشه اصلی آن در محتوای نظام اقتصادی جامعه است.
آنچه در مسئله بحران اقتصادی در درجه اول به چشم می خورد، این است که بحران اقتصادی تنها به شیوه نظام سرمایه داری مربوط است و باید در داخل این نظام مورد مطالعه قرار گیرد. اصول و قوانین اقتصادی سرمایه داری، در ایجاد بحران نقش اصلی را دارد. مثلاً علت پیدایش بحران می تواند تغییر رویه و الگوی مصرفی جامعه باشد، نه اینکه تولید کالا و محصولات جامعه در یک برهه زمانی به صورت انبوه انجام گرفته است، از این لحاظ بحران ناشی از اضافه تولید مطلق نیست، بلکه اضافه تولید نسبی است، کالاها به این علت در بازار ازدیاد می شوند که به دلیل قیمت و بهای بالا، مصرف کننده قادر به خرید آن نیست. زمانی که قیمت تمام شده کالا و خدمات بیشتر از توانایی مالی و اقتصادی اعضای جامعه باشد، مصرف کنندگان قادر به استفاده از کالاهای تولیدی مورد نیاز خود نخواهند بود، لذا این تولیدات بدون مصرف و استفاده باقی می ماند. از آنجایی که بحران اقتصادی در شیوه سرمایه داری ریشه دارد، باید در بطن و محتوای این نظام نیز مطالعه شود.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۱/۲/۳۱
نویسنده : رضا علویان راد
نظر شما