ابن اخوه و اندیشه های اقتصادی
یکی از کمبودهای مهم مراکز علمی، به ویژه دانشکدههای اقتصاد، نداشتن منبعی است که در آن »نظریههای اقتصادی متفکّران مسلمان« در چارچوب تحلیلی کامل و منظم، جمعآوری شده باشند.
تدوین این مقاله، گامی است به سوی اقتصاد اسلامی و تمهیدی است برای توجه به اندیشههای اقتصادی جهان اسلام و گنجاندن آنها در برنامهریزی درسی دانشکدههای اقتصاد. 2
در این مقاله، کلیاتی شامل ضرورت طرح اندیشههای اقتصادی اندیشمندان مسلمان، زندگینامه، آثار، شخصیت علمی و اندیشههای اقتصادی ابن اخوه ارائه میگردد.
ضرورت طرح اندیشههای اقتصادی اندیشمندان مسلمان
در چند قرن اخیر، علل و عواملی سبب شدند که نظریههای اقتصادی دانشمندان مسلمان مورد بیمهری قرار گیرد و برخی از میراث اسلامی به بوته فراموشی سپرده شود. اما پیروزی انقلاب اسلامی موجب شد موضوعاتی که فراموش شده تلقّی میشدند، به محور بحث تبدیل شوند.
این خیزش علمی میتواند مانع خودباختگی و بیهویّتی جوامع اسلامی در برابر نظریهپردازان غربی باشد؛ زیرا هر نظریهای هرچند به مطالعه واقعیات عصر خویش میپردازد و برای معضلات آن جامعه راهحل ارائه میدهد، به خاطر وجوه مشترک بین جوامع، میتواند به گونهای در سایر جوامع و اعصار مورد استفاده قرار گیرد و اثر مستقیمی بر زندگی معاصران داشته باشد. با بررسی اندیشههای متفکّران مسلمان، میتوانیم به شناسایی پیشفرضها، روشها، اصول حاکم و اهداف آنان پی ببریم و در جهت تکمیل و ادامه راهشان بکوشیم و علوم انسانی مطلوب و مبتنی بر ارزشهای اصیل اسلامی ارائه کنیم. همچنین با این بررسیها، میتوانیم ثابت کنیم در ساختن پایههای کاخ رفیع علم و تمدن، همه اقوام و ملل سهم داشتهاند.
کاوشهایی از این دست، همچنین میتوانند ردّی باشند بر اروپاییان که عقبماندگی جوامع دیگر را ناشی از تفاوتهای نژادی یا جغرافیایی میدانند. مطالعه وضع اجتماعی ملل مسلمان در قرون گذشته و چگونگی تطوّر زندگی مادی و معنوی آنان امری است که برای محققان علوم اجتماعی و جامعهشناسان و مردمشناسان کاملا ضروری مینماید. چگونگی اداره شهرها، وضع بازرگانان، کسبه و اصناف، نحوه داوری قاضی و حدود اختیارات وی، رفتار محتسب در اجرای مقرّرات و مراقبت امور شهر، شیوه داد و ستد مردم، توجه به حفظ بهداشت عمومی، وضع پزشکان، دامپزشکان، معلمان، مکتبداران، روحانیان و واعظان و جز آنها از اموری است که یک محقق از آشنایی با آنها ناگزیر است و برای افراد عادی نیز آگاهی از آنها لذتبخش میباشد.
زندگینامه و آثار علمی ابن اخوه
ابن اخوه در سال 648ق / 1250م چشم به جهان گشود و پس از 81 سال زندگی علمی و اجرایی، در سال 729ق / 1329م دیده از جهان فرو بست. نام و نسب وی، ضیاءالدین محمّد بن محمّدبن احمدبن ابیزید قرشی است. مورّخان احتمال میدهند وی مصری بوده باشد.
ابن اخوه در مقدّمه کتاب خود (ص 3) تصریح کرده که در فروع، پیرو فقه شافعی و در اصول، اشعری بوده است.
تنها اثر شناخته شده ابن اخوه، کتابی در موضوع «حسبه» است که در سال 1938به کوشش روبن لوی بر اساس چهار نسخه خطی و با عنوان مَعالِمُ القُربةِ فی احکامِ الحِسبةِ به همراه ترجمه انگلیسی آن در کمبریج به چاپ رسیده و ترجمه فارسی آن به قلم جعفر شعار با نام آیین شهرداری در قرن هفتم هجری در سال 1347ش در تهران منتشر شده است. 3
موضوع کتاب بیان احکام حسبه است. «حسبه» در اصطلاح اداری اسلامی، رسیدگی به کار بازار و کوی و برزن و خرید و فروش و جلوگیری از تقلّبات و کلاهبرداریهای کسبه و اصناف و تعلیمات آنها و کارهایی نظیر اینهاست4 که از لحاظ تشکیلات اداری جدید، قسمتهایی از وظایف شهرداری، نیروی انتظامی و دادستانی را در برمیگیرد و در واقع، یکی از واجبات دینی (امر به معروف و نهی از منکر) است که از صورت فردی خارج شده و به صورت اجتماعی درآمده است.
از محاسن این کتاب، آن است که مؤلّف تنها به بیان حکم فقهی بسنده نکرده، بلکه وارد موضوع و مصداق نیز شده و موارد علمی هر یک را نشان داده و وظایف محتسب را در آن موارد یاد کرده است. در این کتاب، به گونهای درباره مسائل اقتصادی، کسب و کار، پیمانهها و وزنها، جامعهشناسی و مناسبات مردم با یکدیگر، حسن معاشرت و منع از تجاوز و تعدّی افراد به همدیگر و حتی منع از آزار رسانیدن به ستوران و در نهایت، درباره بهداشت عمومی بحث شده که مایه شگفتی است.
محقق هرچه بیشتر در مطالب کتاب دقت کند، به نکتهها و آگاهیهای تازهای که روشنگر گوشههایی تاریک از نظام اجتماعی مسلمانان در قرن هفتم هجری است، برمیخورد.
کتاب مَعالِمُ القُربةِ فی احکامِ الحِسبةِ از منابع با ارزش اجتماعیات در دوره اسلامی گذشته بوده و دارای فواید چندی است:
اول اینکه حاوی اطلاعات سودمندی درباره اصناف آن زمان است و نوع معیشت و حِرَف و پیشهها را در آن دوره اسلامی معلوم میکند و زمینهای برای مطالعه و تحقیق در تحوّل پیشهها به دست میدهد.
دوم اینکه قواعد دستوری رفتار اجتماعی را برمیشمرد و دوگانگی میان این قواعد را با رفتارهای واقعی مردم نشان میدهد.
و مهمتر از همه اینکه برخی از ویژگیهای زندگی شهری و تسلط دستگاه حکومت را بر جزئیات امور و رفتارهای اصناف شهری تا حدی روشن میکند و از اینرو، مأخذی برای شناخت برخی از ویژگیهای تاریخ زندگی شهری و سازمانهای صنفی در دوره اسلامی گذشته به دست میدهد.
محتسب و نظارت دولت5
حرفهها در جامعه اسلامی از آزادی مطلق برخوردار نبودند، بلکه دولت بر امور آنها نظارت میکرد. میتوان «حسبه» را برجستهترین دستگاه رسمی دانست که با تشکیلات اصناف رابطه مستقیم داشته است.
محتسب ـ چنانکه پیداست ـ اختیارات وسیعی داشت. او کسی بود که امام یا نایب امام او را برای رسیدگی به وضع مردم و شناخت مشکلات و مصالح آنها منصوب میکرد و مأموریت او دینی و اجتماعی و اقتصادی بود. آنچه برای ما حایز اهمیت است جنبه اقتصادی آن است که به اصناف مربوط میگردد. محتسب موظّف بود بر همه صاحبان حِرَف و مشاغل در شهر اسلامی نظارت داشته باشد. او وظیفه داشت اوزان و پیمانههایی را که در بازارها به کار میبرند بازرسی کند، مانع خیانت و تقلّب پیشهوران گردد، مراقب نانوایان باشد تا نان را با نخود و باقلا یا آرد جو و برنج درنیامیزند، بر کلاهدوزان نظارت کند تا کهنه پارههای پوسیده را در کار، مورد استفاده قرار ندهند، آهنگران و مسگران را از درآمیختن آهن کهنه و نو و فروش آن به عنوان نو باز دارد، شیرفروشان را از آمیزش شیر با آب منع کند، مراقب کتانفروشها باشد تا از پاشیدن آب بر کتانها برای سنگین کردن وزن آنها خودداری کنند، مواظب خیانت و تقلّب زرگران و رنگرزان و دیگر گروهها باشد. کیفر خیانتگر، تعزیر و رسوا ساختن او و در صورت تکرار، اخراج از بازار بود.
از وظایف محتسب، رسیدگی به پاکیزگی فرآوردهها و ابزارهای تولید و دکانهای پیشهوران و بازارهای آنان بود. محتسب میکوشید تا افراد هر صنف بازاری مخصوص به خود داشته باشند. وی برای هر صنف محلی خاص تعیین میکرد: ماهیفروشان میبایست بازاری دور از راه عمومی برگزینند تا بوهای ناخوش آن به مردم نرسد. نانوایان را از مجاورت پیشهورانی مانند ماهیفروشان، دامپزشکان، حجامتگران و نظیر آنان که موجب پدید آمدن کثافت و آشغال میشدند، بازمیداشت. فرنیپزان را بنابر نیاز مردم، در دروازهها و محلهها و اطراف شهر پراکنده میساخت. رنگرزان را به دلایل بهداشتی، خارج از شهر جای میداد. همچنین فرمان میداد که محل آجرپزها بیرون از شهر باشد.
از تکالیف محتسب بررسی میزان دقت و خوبی کارها بود. گاهی به آزمایش صاحبان حرف و مشاغل میپرداخت تا از میزان تخصص و مهارت و خبرگی آنان در آن صنعت آگاه گردد.
از نکات جالب توجه اینکه محتسب اهل اصناف را بر تولید مقداری معیّن از فرآوردههای خود ملزم میساخت. بنابراین، غلّهفروشان و آردفروشان را وادار میکرد تا روزانه مقداری معیّن آرد تحویل نانوایان دهند و برای هر دکان نانوایی، سهمیهای که هیچگونه نارسایی و کمبودی پیش نیاورد و پاسخگوی نیاز مردم باشد تعیین میکرد تا روزانه پخت کنند. همین مقررّات را در مورد شیرفروشها اعمال میکرد، به نحوی که آنها بیش از نیاز مصرفکنندگان تولید نمیکردند تا فرآوردههایشان دستخوش فساد و تباهی نگردد. غالبا محتسب فهرستی از نام پیشهوران و تعداد و محل دکانهای آنان را در دفتر خود ثبت میکرد تا در مواقع لزوم، بدانها مراجعه کند. یکی از وظایف محتسب جلوگیری از احتکار بود.
به علت مسئولیتهای بسیاری که محتسب بر عهده داشت، چنین معمول گردیده بود که اعوان و انصاری به منظور تعقیب و پیگرد متخلّفان برای خود برگزیند. این امر موجب میگردید ترس و بیم بازاریان از او بیشتر گردد. پاکدامنی و شهامت و نیز دلبستگی و پشتکار از صفاتی بود که این دستیاران باید دارا باشند. تربیت آنان و تعلیم و شناسایی متخلّفان زیر نظر محتسب انجام گرفت. معمولا این دستیاران حقوق ثابتی داشتند.
همچنین محتسب نمایندگانی در کنار دریا، که محل ورود کالاها بود، داشت تا از آنچه وارد و صادر میگردد، او را مطلع گردانند و بر ذخیره کردن آنها در انبارها برای مواقع ضروری نظارت کنند. گاهی پلیس جزو دستیاران محتسب بود.
مهمترین دستیاران محتسب، «عریف»6 بود. محتسب از میان افراد هر حرفه، عریفی آگاه و دانا بر اسرار آن حرفه، که از معتمدان اهل بازار و از بزرگان صاحبان نعمت و متصف به امانت و شرف بود، برمیگزید. در این امر، به حدیثی از پیامبر استناد میکردند که فرمود: «استَعینوا علی کل صنعةٍ بِصالحِ اهلِها»؛ 7 در هر حرفه، از شایستگان آن یاری بجویید. از مهمترین وظایف عریف، نظارت بر همه اموری بود که محتسب در رابطه خود با اهل اصناف، میخواست آنها را بشناسد و نیز آگاه ساختن او از اخبار و اوضاع پیشهوران. از اینرو، عریف وضع همصنفان خود را مورد بازرسی قرار میداد و در اخبار آنان تحقیق میکرد و از اسرار آنان آگاه میگردید و آنان را در خفا و آشکارا از خطاها مطّلع میساخت. هرگاه برای عریف روشن میشد کسی در کار خود خیانت ورزیده، او را برای کیفر دادن نزد محتسب میبرد. غالبا محتسب برای شناخت میزان بیعیب و نقص بودن و خوبی کارها، به عریف مراجعه میکرد. عریف دفتری مخصوص داشت که صاحبان حرف و مشاغل، نمونههایی از تولیدات خود را بدانجا میبردند تا او درباره میزان بیعیب و نقص بودن و خوبی آنها اظهارنظر کند. عریف محتسب را در تنظیم کیفیت کارها در رابطه با پیشهوران یاری میداد. از وظایف عریف، نظارت بر کالاهایی بود که به بازار وارد و از آن صادر میشد. همچنین گاهی عریف به حل اختلافات و برخوردهایی که میان افراد صنف خود پیش میآمد، میپرداخت و بدون آنکه به اطلاع حاکم برساند، خود داوری میکرد. هرگاه میان دو صنف برخوردی روی میداد، عریفهای آن دو صنف به حل و رفع آن اقدام میکردند.
تاریخچه حسبه و نظارت بر بازارها در جوامع اسلامی
بازارها از نخستین عهد تاریخ دولت اسلامی، تحت نظارت و مراقبت بودهاند. روایت شده است که پیامبر اکرم (ص) بر انباری از گندم گذر کرد، دستش را در آن فرو برد، رطوبتی در آن یافت، فرمود: ای صاحب گندم، این چیست؟ گفت: یا رسول اللّه، باران بر آن باریده است. فرمود: «چرا آن را بر روی گندم نگذاشتهای تا مردم آن را ببینند؟ هر که خیانت ورزد از ما نیست. »8 در احادیث و وصایای آن حضرت، عنایتی آشکار نسبت به بازار مییابیم.
پیامبر اکرم (ص) امر نظارت بر بازارها را به مأمورانی خاص محوّل مینمود. پس از فتح مکّه سعدبن سعید بن العاص را بر بازار مکّه گماشت و عمربن خطّاب را مأمور بازار مدینه فرمود.
خلفای راشدین نیز به نظارت بر بازارها اهتمام داشتند. عمربن خطّاب در حالی که تازیانهای به دوش داشت، در بازارها میگردید و به وضع بازاریان رسیدگی میکرد و بارها کسانی را که در بازارها کار میکردند، ولی احکام را نمیدانستند، تازیانه زد. روایت شده است: مردی را دید که شیر را با آب درآمیخته است، آن را بر سر و روی او ریخت. 9
همچنین به فروشندهای که مویز در بازار میفروخت، فرمان داد از نرخی که میفروشد بکاهد، وگرنه از بازار اخراج میگردد. 10
بدین سان مشاهده میکنیم عمر خود به طور مستقیم بر بازارها نظارت داشت، ولی مأموران ویژهای نیز برای این منظور تعیین میکرد؛ سائب بن یزید و نیز عبداللّه بن عقبه را مأمور بازار مدینه کرد و سلیمان بن ابیحثمه را نیز، که از برگزیدگان مسلمانان مهاجر بود، بر بازار گماشت. گفته شده است: عمربن خطّاب امر نظارت بر بازارها را به عهده زنی به نام شفاء بنت عبداللّه، که یکی از برگزیدگان زنان صحابی بود، نهاد.
نظارت بر بازارها در زمان عثمان نیز ادامه یافتند. حارثبن العاص در زمان او عامل بازار بود و در آنجا بر فروشنده و خریدار نظارت داشت و ترازوها را بازرسی میکرد و عشریه از آنها میگرفت.
اما امام علی (ع) خود در بازارها قدم میزد و گمراهان را ارشاد میکرد و به فروشنده و بقّال فرمان میداد که از فساد دوری کنند و کالای خوب بفروشند و از خیانت در پیمانه و ترازو خودداری نمایند. بسیاری از اوقات به بازار شترفروشها و خرما فروشها و ماهیفروشها سرکشی میکرد و آنان را پند و اندرز میداد و پیوسته بازاریان را به اخذ حق و اعطای حق توصیه میکرد.
مراقبت و رسیدگی به بازارها در طول عهد اموی نیز ادامه یافت. از کسانی که در عصر اموی سرپرستی بازارها را بر عهده داشتند داوود و عیسی پسران علی بن عبداللّه بن عبّاس بودند که از طرف خالدبن عبداللّه (125ه. ق) در عراق بر بازارها نظارت داشتند.
از این موارد روشن میگردد که نظارت بر بازارها از صدر اسلام وجود داشته و در خلال عصر اموی ادامه یافت. مأموری را که عهدهدار نظارت بر بازارها میگردید «عامل بازار» مینامیدند، و از وظایف مهم او رسیدگی به اوزان و پیمانهها و گرداوری مالیاتهایی بود که بر دکانها و صنعتگران وضع میگردید.
همچنین به نظر میرسد که از کارهای دیگر او داوری در اختلافاتی بود که میان صاحبان حرف و مشاغل پدید میآمد. برخی این وظیفه را در جامعه اسلامی از وظایف محتسب میدانند. 11
مراحل احتساب از دیدگاه ابن اخوه
احتساب برای این انجام میشد که کیفیت کالا و خدمت تأمین شود. منظور از «کیفیت» مجموع مختصات و مشخصههای یک تولید یا خدمت است که قادر به برآورده کردن نیازهای از پیش تعیینشده به نحو احسن و با کمترین هزینه است. از تعریف مزبور، چنین استنباط میشود که آنچه کیفیت کالا یا خدمت را تعیین میکند میزانانطباق آن با نیازها، معیارها و انتظارات مشتری است.
اولین مرحله احتساب تعیین شاخصها و معیارهای متناسب برای کیفیت کالاها و خدمات موردنظر است. ابن اخوه به طور مفصّل در کتاب خود، به تعیین این معیارها و شاخصها میپردازد. برای نمونه، در مورد سوزن مینویسد: «بهترین سوزنها سوزن خیاطی است که "مسودّه" خوانند و عالیترین آنها گرد چشم است. سوزنسازان موظّفند که سوزن را پس از ساختن در آتش بگذارند و سپس سرد کنند... جوالدوز نیز باید از فولاد ساخته شود. جوالدوز گونههای مختلف دارد. از آن جمله است "حزامیّه" و "مزابلیّه" که هر ده عدد یک رطل مصری وزن دارد و "محیّره" و "فقاعیّه" که سه عدد یک رطل است و "خیاطیّه" و "نقشیه" هر صد عدد یک رطل و "رکابیه" هر پانزده عدد یک رطل و "مکانسیّه" و "جوالدوز تضریب" چهار عدد یک رطل و "خرجیه" و "اباریّه" صد عدد دویست درم و "کفیّه" 25عدد یک رطل است». 12
همچنین در مورد شانه مینویسد: «باید مراقبت شود که شانهسازان شانههای مردانه و زنانه را از چوب و شمشاد رومی بسازند که بهترین چوب برای شانه است... ». 13
دومین مرحله احتساب، تهیه و تدوین اطلاعات مربوط به کیفیت کالاها و خدمات است. ابن اخوه در این زمینه مینویسد: «محتسب باید همواره بازارها را مراقبت کند و هر زمان به بازاریان و فروشندگان و دکانها و راهها و ترازوها و وزنهها سرکشی کند و طرز معاش و خورک و نیز تقلّباتی را که میکنند، بنگرد. شب یا روز در اوقات مختلف به بازرسی پردازد و این کار را غفلتا انجام دهد. و اگر بازرسی بعضی از دکانها به هنگام روز میسّر نباشد، در موقع شب مهر زند و بامداد به بازرسی پردازد. »14
سومین مرحله احتساب، مقایسه اطلاعات مدوّن با معیارها و شاخصهاست. اگر اطلاعات به دست آمده با معیارها و شاخصها منطبق باشند، یعنی همه چیز تحت کنترل است و نیازی به اقدام اصلاحی نیست. اما اگر اطلاعات به دست آمده با معیارها و شاخص تطابق نکردند، اقدامات اصلاحی الزامی هستند؛ چرا که اگر نسبت به کسانی که از ادای وظایف سرباز زدهاند و آنها که وظایف خود را به خوبی انجام دادهاند تفاوت لازم وجود نداشته باشد انگیزهها برای انجام دادن درست وظیفه و دلسوزی در کار و فعالیت از بین میرود.
شیوههای اصلاحی ابن اخوه
ابن اخوه شیوههای گوناگونی برای اصلاح امور و تصحیح انحرافات و کژیها توصیه کرده است:
1. شیوههای ارشادی با گفتار و کردار: اشکالات و انحرافاتی که در افراد و گروهها به وجود میآیند باید در مرحله اول، با سخنان ملایم و نصایح و رفتار و کردار شایسته اصلاح شوند. تذکر دادن و نصیحت کردن بخشی از روشهای مؤثر در اصلاح فرد و جامعه است. ابن اخوه معتقد است: «محتسب باید در هنگام حسبه، نرم گفتار و گشادهرو و خوشخو باشد؛ چه این روش سبب گرایش دلها و رسیدن به مقصود است». 15
2. تنبیه افراد خطاکار و بیتوجه به وظایف: هنگامی که عیب و گناه جنبه فردی و شخصی دارد و جامعه را به مخاطره نمیاندازد، تجسّس و افشای آن ممنوع است و جرم محسوب میگردد. اما چنانچه فرد با عمل خلاف خود نسبت به جامعه خیانت روا دارد و نظام اجتماعی را مختل سازد، دیگر بحث رازداری مطرح نیست، بلکه باید جرم و خیانت او را افشا نمود تا دیگران از آن عبرت گیرند و جرئت تکرار چنین خلافی به خود ندهند.
ابن اخوه در کتاب خود، در موارد گوناگون به این مسئله پرداخته است. برای نمونه، در مورد صرّافان معتقد است: اگر محتسب صرّافی را ببیند که ربا میخورد یا به کار ناروا میپردازد، او را تعزیز کند و در صورت تکرار عمل، او را از بازار براند. 16
همچنین در مورد آهنگران نوشته است: محتسب باید در ساختن انواع میخ، بیل، کلنگ، گاو آهن و همه ابزارهای آهنی مراقبت کند و متقلّب را تعزیز نماید و برملا سازد و اگر تکرار کند، از میان مسلمانان تبعیدش کند. 17 یاد در مورد سقّایان معتقد است: «بر محتسب است که شب و روز غفلتا دکانهای آنان را بازرسی کند و اگر خُمی سرگشاده یا کوزهای کثیف ببیند، یا مشاهده کند که آب دریا را به آب چاه میآمیزد تأدیبش کند و آبها را بیرون ریزد و دکانش را ببندد تا دیگران پند گیرند». 18
سایر دیدگاههای ابن اخوه
1. تعیین بهای کالا
ابن اخوه در این زمینه معتقد است: «روا نیست محتسب برای کالاهای فروشندگان بها تعیین کند؛ زیرا بها گذارنده خداوند متعال است و امام و کاردار را نشاید که در آن تصرف کنند و تسعیر جز در سالهای قحط به ایشان حرام است؛ چنانکه در روزگار حضرت پیامبر قیمتها گران شد، مردم گفتند: ای رسول خدا، قیمت تعیین کن. فرمود: خداست که تنگ میگیرد و گشایش میدهد و روزی میبخشد و بها میگذارد، و من امید چنان دارم که به روز رستاخیز در پیشگاه خدا، کسی از من درباره نفسی یا مالی شکایت نکند. »19
در عین حال، او معتقد است: فروشنده نباید بهای کالا را زیاده از حدّ معمول گران کند و مردم را بفریبد؛ چه این کار حرام است. »20
2. احتکار
در زمینه احتکار، او معتقد است: «چون محتسب ببیند کسی آذوقه را احتکار کرده؛ یعنی به هنگام گرانی خریده و منتظر است تا بر بهای آن بیفزاید، باید او را به فروش آن وا دارد؛ چه احتکار حرام است و محتکر ملعون. رسول خدا فرمود: هر کس طعامی را چهل روز نگاه دارد، آنگاه بهای آن را صدقه دهد، کفاره احتکارش نتواند بود. و از علی (ع) روایت شده است: هرکس طعامی را چهل روز نگاه دارد، سختدل میشود. باید دانست نهی از احتکار مطلق است، ولیکن باید وقت و جنس هم در نظر گرفته شود؛ اما از نظر جنس، اقوات عموما مشمول نهیاند. از اینرو، احتکار غیر اقوات ممنوع نیست، اما احتکار چیزهایی که به اقوات کمک میکنند مانند گوشت و میوه و نیز آنچه در بعضی موارد جانشین اقوات میشود، مورد اختلاف است؛ چنانکه برخی علما احتکار روغن، عسل، روغن کنجد، پنیر و زیتون و نظایر آنها را حرام دانستهاند. اما درباره وقت نهی از احتکار، محتمل است نهی شامل همه اوقات باشد و یا آنکه اختصاص داشته باشد به موقعی که طعام اندک و مورد احتیاج مردم است و تأخیر در فروش آن زیان دارد، لیکن اگر طعام فراوان باشد و مردم از آن بینیاز باشند و بدان جز به بهای اندک رغبت نکنند و فروشنده بدین سبب در فروش درنگ کند و منتظر قحط نباشد، در این امر زیانی نیست. و هر گاه قحط اتفاق افتد و در ذخیره کردن خوردنیهایی از عسل و روغن کنجد و مانند آنها زیانی باشد، شاید که به تحریم آن حکم کنند. از اینرو، حرام یا جایز بودن احتکار بر مبنای ضرار است و این امر از تخصیص احتکار به طعام معلوم میشود، و در صورتی که ضرار نباشد باز احتکار اقوات خالی از کراهت نیست؛ چه فروشنده بالطبع منتظر بالا رفتن قیمتهاست که مقدّمه ضرار است و این ممنوع و نارواست و از اینرو، درجات کراهت و تحریم برحسب شدت و ضعف ضرار فرق میکند. »21
3. استقبال از کاروانهای تجاری
وی در این زمینه مینویسد: «استقبال کاروان برای داد و ستد روا نیست. و آنچنان است که کسی به استقبال قافله به بیرون شهر رود و برای ارزان خریدن، کالای آنان را کساد قلمداد کند. رسول گرامی از این کار نهی کرد و گفت: کالاها را نخرید، مگر آنگاه که به بازار رسد و هرکس چنین کند فروشنده خیار فسخ دارد؛ یعنی عقد بنا به مذهب شافعی صحیح، و استقبالکننده گناهکار و خیار فسخ برای فروشنده بنا به نص حدیث ثابت است. »22
4. ربا
در زمینه ربا، ابن اخوه معتقد است: «خدای متعال ربا را حرام کرده و در حرمت آن تأکید فرموده است. واجب است صرّافان در معامله زر و سیم و نیز بازرگانان طعام در خرید و فروش اطعمه از ربا بپرهیزند، و ربا جز در زر و سیم و طعام نیست. و نیز صرّاف باید از بیع نسیه و زیاده گرفتن احتراز کند. اما احتراز از نسیه چنان است که جواهر زرّین و سیمین را به جواهر زرّین و سیمین دست به دست فروشد؛ یعنی قبض دو طرف در مجلس باشد، و اینکه صرّافان به ضرابخانه طلا دهند و در برابر دینارهای مضروب بگیرند حرام است، به سبب نسیه بودن و نیز به سبب اینکه معمولا زیادهای در کار است؛ چه عادتا سکّه مضروب به اندازه وزن طلای تسلیم شده نیست. اما زیاده گرفتن که باید از آن بپرهیزند، مانند معامله شکسته با درست که در آن هر دو همجنساند؛ یعنی زر در مقابل زر، و سیم در مقابل سیم است، لیکن اگر در جنس مختلف باشند رواست؛ چنانکه رسول گرامی فرمود: طلا در برابر طلا و نقره در برابر نقره است؛ جنس در مقابل جنس (همجنس باشند)، و با یکدیگر برابر باشند و هر که زیادت دهد یا بخواهد مرتکب ربا شده، و هر گاه جنسها مختلف باشند داد و ستد کنید. »23
5. داد و ستد اطعمه
وی طبق مذهب شافعی معتقد است: «در معامله اطعمه، دو طرف باید در مجلس مبیع و ثمن را قبض کنند، خواه مبیع و ثمن همجنس باشند و خواه نباشند. در صورت همجنس بودن، علاوه بر قبض، رعایت مماثلت هم لازم است؛ چنانکه در معامله با قصّاب، به وی گوسفند میدهند و گوشت میخرند به نقد یا به نسیه، که این امر حرام است؛ زیرا پیامبر از بیع گوشت در برابر حیوان نهی کرد و همچنین است نانوا که به او گندم دهند و نان بخرند به نسیه یا به نقد، که این نیز حرام است، و نیز معامله عصّار که بدو کنجد یا زیتون دهند و از او روغن بخرند، و نیز معامله لبنیات فروش که بدو شیر دهند و از او پنیر و روغن و کره و سایر لبنیات بخرند که همه اینها حرامند. اطعمه را به غیر جنس نتوان فروخت، مگر به نقد و هرگاه همجنس باشند نیز به نقد است، خواه مماثل باشند خواه کم و زیاد. از اینرو، گندم را با آرد یا سویق (آرد نرم) نمیتوان معامله کرد و همچنین است انگور با شیره انگور یا سرکه یا عصیر و نیز شیر با روغن یا کره یا شیری که کره آن گرفته شده باشد یا پنیر، که معامله آنها درست نیست. »24
6. وظایف بازاریان
در این زمینه، وی معتقد است: «کسی را روا نیست در کوچههای تنگ بنشیند یا مصطبه دکان خود را از پایههای سقف بازار به گذرگاه بیرون کند. پس بر محتسب است که از این عمل باز دارد تا به مردم زیانی نرسد. همچنین است بیرون آوردن فاصلهها و تعبیه روزنهها و نصب دکّه در راههای تنگ که منع از آنها واجب است. همچنین است هرآنچه سبب آزار و زیان رهگذران باشد، و نیز بستن ستور در راهها در صورت تنگی راه و واماندن عابران؛ زیرا شارع مشترکالمنفعه است و کسی حق ندارد منفعت آن را به خود اختصاص دهد. و نیز جایز نیست انداختن زباله به راهها و پراکندن پوست خربزه یا هندوانه و آب پاشیدن راه که در آن بیم لغزیدن و افتادن باشد و نیز نصب ناودانهایی که از دیوار بیرون آید و آب آن به کوچههای تنگ ریزد؛ زیرا سبب نجاست لباسها و تنگی راه میشود، و همچنین است باقی گذاشتن آب باران و گل در کوچه و فرو رفتن آن. بر محتسب است که مردم را به رعایت این امور مکلّف سازد. »25
محتسب باید در اوقات اذان بازارها را زیر نظر گیرد، هرکس به هنگام نماز به کسب بپردازد یا لهو و لعب او را از نماز باز دارد، مجازاتش کند و به پیری و مقام اشخاص اعتنا نکند تا مسلمانان پست و زبون نشوند. و نیز باید محتسب بازاریان را به جارو کردن و تنظیف بازار از کثافت انباشته، که مردم را زیانبخش است، فرمان دهد. و نیز مردان را روا نیست که بیهیچ حاجتی بر سر راه زنان بنشینند. هر که چنین کند تعزیر او بر محتسب واجب است. 26
7. وظایف هیزمکشان و ستورداران
او معتقد است: «محتسب را سزاست که بار هیزم، کاه، آب، علوفه و خار و خاشاک را مراقبت کند؛ زیرا سبب پارگی لباس مردم میشود. محتسب باید دارندگان آنها را که در میدانها ایستاده باشند، موظف بدارد که بارها را از پشت ستور به زمین گذارند، زیرا بارها به هنگام ایستادن ستور را میرنجاند و رسول خدا از آزار دادن حیوان جز در مورد استفاده از گوشت آن باز داشته است». 27
«ستورداران باید در گردن ستوران زنگ و پارههای آهن و مس ببندند تا به هنگام گذشتن از بازار طنینانداز شود و اشخاص نابینا و ناآگاه و بچهها دور شوند، و محتسب ایشان را بدین کار موظّف بدارد. »28
8. وظایف گندمفروشان و آسیابانان
ابن اخوه در این زمینه معتقد است: «گندمفروشان نباید گندم بد را به خوب و کهنه را به تازه بیامیزند و آسیابانان باید غلّه را پیش از آرد کردن غربال کنند، و محتسب باید در هر سه ماه یا کمتر از آن، آسیابان را به تعویض غربال وادارد و آرد را بررسی کند؛ زیرا گاهی آرد نخود یا باقلا را بدان میآمیزند و نگذارند پس از کندن و تراشیدن سنگ آسیاب، بلافاصله غلّه را بدان آرد کنند؛ زیرا آرد آلوده میشود. و در شب و روز به اندازه احتیاج، آسایش ستور را تأمین کنند و ستوری را در آرد کردن بیش از شش مُد به کار نگمارند. همچنین محتسب باید سهمیهای برای آسیابانان تعیین کند که هر روز آن را به دکانهای نانوایی ببرند. »29
9. وظایف نانوایان
وی معتقد است: «محتسب باید نانوایان را ملزم کند تا سقف تنور را بلند بسازند و دودکشهای فراخ تعبیه کنند و ظروف را بشویند و آب پاکیزه به کار برند و هرگز خمیرگیر به وسیله پاها و زانوان و آرنجهای خود خمیر به عمل نیاورد؛ چه این کار خوار گرفتن طعام است و چه بسا از عرق بغل یا بدنش در خمیر میافتد. و نیز به هنگام خمیر گرفتن، جامهای با آستینهای تنگ پوشد و دهانبند داشته باشد؛ زیرا چه بسا به هنگام عطسه یا سخن گفتن از آب دهان و یا بینی او در خمیر میافتد. و بر گریبانش دستاری سفید ببندد تا از قطرات عرق مانع باشد و نیز موهای ذراعین را بسترد تا در خمیر نیفتد. و چون به هنگام روز خمیر گیرد، کسی را نزد خود بگمارد که مگسپران به دست گیرد و مگسها را براند. محتسب باید نانوایان را از پختن نان پیش از عمل آمدن خمیر باز دارد؛ زیرا نان فطیر در ترازو سنگین و بر معده ثقیل است. بهتر است محتسب بر هر دکانی روزانه سهمیه معینی مقرر کند تا به هنگام کمیابی نان، امور شهر مختل نشود و باید که در پایان هر روز، دکانهای نانوایی را بازرسی کند و نگذارد کسی از کارگران در روی کیسههای آرد یا در محل خمیر گرفتن بخوابد و دستور دهد کیسهها را پس از تکان دادن و شستن بر طنابها آویزند. »30
10. وظایف شیرفروشان
ابن اخوه در این زمینه معتقد است: «بر محتسب است که شیر فروشان را موظف بدارد تا ظروف خود را بپوشانند و دکانشان سفید و سنگ فرش و نیز پوششها تازه باشد؛ زیرا مگس محلی را که در آن شیر باشد، دوست میدارد... و شیر فروش باید هر روز ظروف و دیگها را با مسواکی که از برگ تازه خرما ساخته شده باشد و با آب تمیز بشوید تا شیر در هوای گرم فاسد نشود. هیچیک از فروشندگان نباید زیادتر از سهمیه خود شیر داشته باشند؛ زیرا فاسد و ترش میشود و باید جز شیر چربیدار خوب، مصرف نکنند و شیر چربی گرفته هم نباشد؛ زیرا به سبب فقدان چربی مزه ندارد. »31
11. وظایف صرّافان و زرگران
ابن اخوه درباره شغل صرّافی معتقد است: «شغل صرّافی خطر بزرگی بر دین دارد. کسی که بدین شغل میپردازد باید از پیش احکام شرع را بشناسد تا از افتادن در محظورات شرعی بپرهیزد. بر محتسب است که بازار صرّافان را بازرسی کند و اگر صرّافی را ببیند که ربا میخورد یا به کار ناروا میپردازد او را تعزیر کند و در صورت تکرار عمل، او را از بازار براند». 32
«زرگران باید ظروف زرین و سیمین و زیورآلات را به غیر جنس بفروشند تا تفاوت آن حلال شود و اگر به جنس بفروشند تفاوت حرام است. و نیز از نسیه بپرهیزند، و قبض فیالمجلس صورت گیرد». 33
12. وظایف دامپزشکان
معتقد است: «دامپزشکی دانشی بزرگوار است. معالجه بیماری حیوانات دشوارتر از معالجه بیماری انسان است؛ زیرا ستوران زبان بستهاند و بیماری و درد خود را گفتن نتوانند... این شغل را کسی باید به عهده گیرد که در فنون فَصد (رگ زدن)، قطع و داغ کردن و نظایر آن صاحب خبره باشد، و گرنه موجب مرگ یا شکستگی ستور میشود و در این صورت، ارش و کاهش بهای آن را به طریق شرع باید بپردازد و محتسب نیز او را تعزیر کند. »34 در جای دیگر مینویسد: «محتسب باید سستی نکند و دامپزشکان را بیازماید. »35
13. وظایف گرمابهداران
ابن اخوه درباره وظایف گرمابهداران معتقد است: «محتسب باید گرمابهدار را موظّف بدارد که گرمابه را بشوید و بروبد و هر روز چند بار با آب پاک پاکیزه کند و سنگهای کف حمام را با چیزهای زبر بمالد تا سدر و خطمی بدان نچسبد و سبب لغزش مردم نشود. و هر روز کثافات خزینه را بشوید و کثافتها و تهنشست را، که از مجاری آب در تیانها36 فراهم میآید در ماه یک بار بشوید؛ زیرا اگر چرکها و پلیدیها بیشتر از آن بماند مزه و بوی آب را تغییر میدهد... و باید روزانه دوبار با بخورهایی از قبیل کندر و مصطکی37 و لادن38 گرمابه را خوشبو کنند.... و شخصی جذامی یا ابرص نباید به گرمابه درآید... محتسب باید فرمان دهد تا گرمابه را از بامداد باز کنند؛ زیرا مردم پیش از نماز برای طهارت بدان نیاز دارند. جامهدار باید جامههای مردم را نگاه دارد و اگر چیزی گم شود ضامن است. باید در گرمابه خُمی بزرگ حاوی آب شیرین و گوارا تعبیه کنند تا مردم، بخصوص در تابستان، آب بیاشامند و نیز باید سدر و دلوک39 که مورد احتیاج مردم است، در گرمابه موجود باشد؛ زیرا بیرون رفتن از گرمابه برای استحمامکننده دشوار است. بهتر است، سدر فروشی بر در حمام بگمارد تا سدر و سایر ابزار گرمابه بفروشد. »40
14. وظایف آرایشگران
وی معتقد است: «آرایشگر باید استرههای خوب فولادی به کار برد... و در روز نوبت خود، چیزهایی از قبیل پیاز و سیر و تره نخورد؛ زیرا مردم از بوی آنها متأذّی میشوند،... و موی عذار41 امرد42 و ریش مخنث را نتراشد». 43
15. وظایف پزشکان
ابن اخوه درباره وظایف پزشکان معتقد است: «طبیب باید به چگونگی و ترکیب بدن و مزاج اعضا و بیماریهای اعضا و علل و نشانهها و داروهایی که آنها را بهبود میبخشند، آگاه باشد و نیز تهیه دارو و روش مداوا را بداند و هرکس چنین نباشد روا نیست که به معالجه بیماران بپردازد، بخصوص معالجهای که در آن احتمال خطر باشد. رسول خدا فرمود: هر که علم طب نداند و طبابت کند ضامن است.
شایسته است که طبیبان هر شهری را پیشوایی باشد؛ چنانکه گفتهاند: پادشاهان یونان در هر شهری حکیمی سرشناس میگماردند که طبیبان شهر را میآزمود. هر کدام را اندک مایه مییافت او را از معالجه بازمیداشت و فرمان میداد که دانش خود را تکمیل کند.
اگر بیمار بهبود یابد طبیب مزد و تحفه خود را میگیرد و اگر بمیرد اولیای وی نزد حکیم شهر آیند و نسخههایی را که طبیب نوشته است به وی عرضه کنند، اگر با علم حکمت و طب مطابق باشد و طبیب کوتاهی نکرده باشد، گوید اجلش فرا رسیده بود. و اگر بر خلاف این باشد گوید: دیه میت را از طبیب بگیرید؛ زیرا وی با نادانی و کوتاهی خود، او را کشته است. بدینسان، در امر طب مراقبت میکردند تا کسی که در طب دستی ندارد بدان نپردازد و طبیب در وظیفه خود سستی نکند.
شایسته است محتسب از طبیبان تعهدی را که بقراط از اطبا گرفت، بگیرد و نزد او سوگند یاد کنند که به کسی داروی زیانبخش ندهند و با سم ترکیب نکنند و داروی سقط جنین را به زنان و داروی قطع نسل را به مردان نگویند، و چون نزد مریض آیند از نگریستن به محارم چشم پوشند و رازها را فاش نسازند و هتک حرمت نکنند و از کارهای ناروا بپرهیزند». 44
16. وظایف چشمپزشکان
وی معتقد است: «محتسب باید چشم پزشکان را با کتاب حُنَین بن اسحاق موسوم به مقالات دهگانه در باب چشم بیازماید. هرکس از عهده آزمایش برآید و به تشریح طبقات چشم و غدّهها و رطوبتهای سهگانه و امراض سهگانه و بیماریهایی که فرع آن است و بر ترکیب داروهای چشم و چگونگی عقاقیر آشنا باشد، اجازه دهد که به معالجه چشم بپردازد. »45
17. وظایف شکستهبندان و جرّاحان
ابن اخوه در کتابش مینویسد: «شکستهبند به شرطی میتواند به شکستهبندی پردازد که گفتار ششم از کتاب کُناشِ فولیس را فرا گیرد... و شکل و اندازه هر استخوانی را بداند تا به هنگام شکستگی یا در رفتن، آن را به جای نخستین باز برد. محتسب باید این امور را در وی بیازماید. جرّاحان نیز باید کتاب جالینوس موسوم به قاطاجانس را، که درباره زخمها و مرهمهاست، فراگیرند و تشریح و نیز اعضای بدن انسان و عضلات و رگها و شریانها و اعصاب را بدانند و نیز یک دست نیشتر که از آن جمله نیشتری که سرش گرد باشد و نیشتر مورّب و نیز ارّه بریدن و انواع مرهمها و مرهمدان و داروی کندر که برای قطع خون است، داشته باشند. »46
18. وظایف کشتیبانان
ابن اخوه درباره وظایف این گروه مینویسد: «محتسب باید مراقبت کند که کشتیبانان و صاحبان مراکب در کشتیها پیش از اندازه بار حمل نکنند تا بیم غرق نرود و نیز از حرکت به هنگام وزیدن باد سخت باز دارد و چون در کشتی زنان و مردان باشند، میان آن حایلی قرار دهند. »47
19. دیگر مشاغل
ابن اخوه علاوه بر مشاغل مذکور، به مشاغل دیگری نیز پرداخته و وظایف ایشان را هم بیان کرده است که برای اختصار تنها به ذکر نام آنها بسنده میکنیم: بریانگران و کبابفروشان، لکانهپزان، 48 جگرپزان و بواردیان، 49 سلّاخان، قصّابان، کیپاپزان، 50 طبّاخان، کبابپزان، هریسهپزان، ماهیپزان، زولبیاپزان، حلواپزان، شربتسازان، عطّاران و شمعسازان، بزّازان، دلّالان، پارچهبافان، خیّاطان و رفوگران و گازران51 و کلاهدوزان، حریربافان، رنگرزان، پنبهفروشان، کتانفروشان، صرّافان، زرگران، مسگران و آهنگران، کفشگران، سمساران، گرمابهداران، سدرفروشان، فصّادان و حجّامان، مربیّان اطفال، خادمان مساجد و مؤذّنان، واعظان، منجّمان، و نامهنگاران، قاضیان و شاهدان، امیران و کارداران، کشتیبانان، فروشندگان ظروف سفالین و کوزهگران، فخّاران و سفالگران، دوکسازان، حنافروشان، شانهسازان، تولیدکنندگان روغن کنجد و روغن کتان، غربال سازان، دبّاغان و مشکسازان، نمدمالان، پوستین دوزان، حصیربافان و کرکرهسازان، کاه فروشان، چوب فروشان و الوارفروشان، نجّاران، چوببران و بنایان، برنجفروشان، فروشندگان بادبزن، گوگرد و جاروب. 52
پینوشتها
1 ـ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق.
2 ـ منبع اصلی این مقاله کتاب مَعالِم القُربةِ فی احکامِ الحِسبة نوشته ابن اخوه میباشد که توسط محقق ارجمند جعفر شعار ترجمه شده است.
3 ـ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1367.
4 ـ جعفر شعار، آئین شهرداری در قرن هفتم هجری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1367، ص4.
5 ـ هادی عالمزاده، اصناف در عصر عبّاسی، ص 121ـ115 به نقل از: جعفر شعار، پیشین، ص27ـ31.
6 ـ همان، ص121ـ115.
7 ـ همان.
8 ـ همان.
9 ـ همان.
10 ـ همان.
11 ـ جعفر شعار، پیشین، ص25ـ27.
12 ـ همان، ص245.
13 ـ همان، ص246.
14 ـ همان، ص238.
15 ـ همان، ص 54.
16 ـ همان، ص179.
17 ـ همان، ص184.
18 ـ همان، ص 266.
19 ـ همان، ص 84.
20 ـ همان، ص163.
21 ـ همان، ص85.
22 ـ همان، ص86.
23 ـ همان، ص87.
24 ـ همان، ص87.
25 ـ همان، ص94.
26 ـ همان، ص95.
27 ـ همان، ص95.
28 ـ همان.
29 ـ همان، ص107.
30 ـ همان، ص110.
31 ـ همان، ص161.
32 ـ همان، ص179.
33 ـ همان، ص181.
34 ـ همان، ص187.
35 ـ همان، ص188.
36 ـ هرحوضچه.
37 ـ گونهای سقز که به صورت شیرابه بر اثر ایجاد شکاف از ساقه درختچه مصطکی خارج میشود. (فرهنگ فارسی معین).
38 ـ نام صمغی است خوشبوی که از گیاه عشقه حاصل میشود (فرهنگ فارسی معین).
39 ـ بوی خوش است که بر خود میمالند.
40 ـ همان، ص195.
41 ـ رستنگاه، خط ریش.
42 ـ بیریش.
43 ـ همان، ص196.
44 ـ همان، ص 204و205.
45 ـ همان، ص205.
46 ـ همان، ص206.
47 ـ همان، ص241.
48 ـ سازنده رودههای پرشده با گوشت و ادویه غداهای مختلفی که به وسیله سرکه و آب خورشت تند تهیه میشود.
49 ـ کلهپز.
50 ـ غذایی از گندم کوبیده و گوشت و روغن.
51 ـ رختشوران.
52 ـ همان، ص261ـ112.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 89، ویژه نامه اقتصاد اسلامی
نویسنده : نصراللّه خلیلی تیرتاشی
نظر شما