موضوع : پژوهش | مقاله

ابن اخوه و اندیشه ‏های اقتصادی


یکی از کمبودهای مهم مراکز علمی، به ویژه دانشکده‏های اقتصاد، نداشتن منبعی است که در آن »نظریه‏های اقتصادی متفکّران مسلمان« در چارچوب تحلیلی کامل و منظم، جمع‏آوری شده باشند.
تدوین این مقاله، گامی است به سوی اقتصاد اسلامی و تمهیدی است برای توجه به اندیشه‏های اقتصادی جهان اسلام و گنجاندن آن‏ها در برنامه‏ریزی درسی دانشکده‏های اقتصاد. 2
در این مقاله، کلیاتی شامل ضرورت طرح اندیشه‏های اقتصادی اندیشمندان مسلمان، زندگی‏نامه، آثار، شخصیت علمی و اندیشه‏های اقتصادی ابن اخوه ارائه می‏گردد.

ضرورت طرح اندیشه‏های اقتصادی اندیشمندان مسلمان
در چند قرن اخیر، علل و عواملی سبب شدند که نظریه‏های اقتصادی دانشمندان مسلمان مورد بی‏مهری قرار گیرد و برخی از میراث اسلامی به بوته فراموشی سپرده شود. اما پیروزی انقلاب اسلامی موجب شد موضوعاتی که فراموش شده تلقّی می‏شدند، به محور بحث تبدیل شوند.
این خیزش علمی می‏تواند مانع خودباختگی و بی‏هویّتی جوامع اسلامی در برابر نظریه‏پردازان غربی باشد؛ زیرا هر نظریه‏ای هرچند به مطالعه واقعیات عصر خویش می‏پردازد و برای معضلات آن جامعه راه‏حل ارائه می‏دهد، به خاطر وجوه مشترک بین جوامع، می‏تواند به گونه‏ای در سایر جوامع و اعصار مورد استفاده قرار گیرد و اثر مستقیمی بر زندگی معاصران داشته باشد. با بررسی اندیشه‏های متفکّران مسلمان، می‏توانیم به شناسایی پیش‏فرض‏ها، روش‏ها، اصول حاکم و اهداف آنان پی ببریم و در جهت تکمیل و ادامه راهشان بکوشیم و علوم انسانی مطلوب و مبتنی بر ارزش‏های اصیل اسلامی ارائه کنیم. همچنین با این بررسی‏ها، می‏توانیم ثابت کنیم در ساختن پایه‏های کاخ رفیع علم و تمدن، همه اقوام و ملل سهم داشته‏اند.
کاوش‏هایی از این دست، همچنین می‏توانند ردّی باشند بر اروپاییان که عقب‏ماندگی جوامع دیگر را ناشی از تفاوت‏های نژادی یا جغرافیایی می‏دانند. مطالعه وضع اجتماعی ملل مسلمان در قرون گذشته و چگونگی تطوّر زندگی مادی و معنوی آنان امری است که برای محققان علوم اجتماعی و جامعه‏شناسان و مردم‏شناسان کاملا ضروری می‏نماید. چگونگی اداره شهرها، وضع بازرگانان، کسبه و اصناف، نحوه داوری قاضی و حدود اختیارات وی، رفتار محتسب در اجرای مقرّرات و مراقبت امور شهر، شیوه داد و ستد مردم، توجه به حفظ بهداشت عمومی، وضع پزشکان، دام‏پزشکان، معلمان، مکتب‏داران، روحانیان و واعظان و جز آن‏ها از اموری است که یک محقق از آشنایی با آن‏ها ناگزیر است و برای افراد عادی نیز آگاهی از آن‏ها لذت‏بخش می‏باشد.

زندگی‏نامه و آثار علمی ابن اخوه
ابن اخوه در سال 648ق / 1250م چشم به جهان گشود و پس از 81 سال زندگی علمی و اجرایی، در سال 729ق / 1329م دیده از جهان فرو بست. نام و نسب وی، ضیاءالدین محمّد بن محمّدبن احمدبن ابی‏زید قرشی است. مورّخان احتمال می‏دهند وی مصری بوده باشد.
ابن اخوه در مقدّمه کتاب خود (ص 3) تصریح کرده که در فروع، پیرو فقه شافعی و در اصول، اشعری بوده است.
تنها اثر شناخته شده ابن اخوه، کتابی در موضوع «حسبه» است که در سال 1938به کوشش روبن لوی بر اساس چهار نسخه خطی و با عنوان مَعالِمُ القُربةِ فی احکامِ الحِسبةِ به همراه ترجمه انگلیسی آن در کمبریج به چاپ رسیده و ترجمه فارسی آن به قلم جعفر شعار با نام آیین شهرداری در قرن هفتم هجری در سال 1347ش در تهران منتشر شده است. 3
موضوع کتاب بیان احکام حسبه است. «حسبه» در اصطلاح اداری اسلامی، رسیدگی به کار بازار و کوی و برزن و خرید و فروش و جلوگیری از تقلّبات و کلاه‏برداری‏های کسبه و اصناف و تعلیمات آن‏ها و کارهایی نظیر این‏هاست4 که از لحاظ تشکیلات اداری جدید، قسمت‏هایی از وظایف شهرداری، نیروی انتظامی و دادستانی را در برمی‏گیرد و در واقع، یکی از واجبات دینی (امر به معروف و نهی از منکر) است که از صورت فردی خارج شده و به صورت اجتماعی درآمده است.
از محاسن این کتاب، آن است که مؤلّف تنها به بیان حکم فقهی بسنده نکرده، بلکه وارد موضوع و مصداق نیز شده و موارد علمی هر یک را نشان داده و وظایف محتسب را در آن موارد یاد کرده است. در این کتاب، به گونه‏ای درباره مسائل اقتصادی، کسب و کار، پیمانه‏ها و وزن‏ها، جامعه‏شناسی و مناسبات مردم با یکدیگر، حسن معاشرت و منع از تجاوز و تعدّی افراد به همدیگر و حتی منع از آزار رسانیدن به ستوران و در نهایت، درباره بهداشت عمومی بحث شده که مایه شگفتی است.
محقق هرچه بیشتر در مطالب کتاب دقت کند، به نکته‏ها و آگاهی‏های تازه‏ای که روشنگر گوشه‏هایی تاریک از نظام اجتماعی مسلمانان در قرن هفتم هجری است، برمی‏خورد.
کتاب مَعالِمُ القُربةِ فی احکامِ الحِسبةِ از منابع با ارزش اجتماعیات در دوره اسلامی گذشته بوده و دارای فواید چندی است:
اول اینکه حاوی اطلاعات سودمندی درباره اصناف آن زمان است و نوع معیشت و حِرَف و پیشه‏ها را در آن دوره اسلامی معلوم می‏کند و زمینه‏ای برای مطالعه و تحقیق در تحوّل پیشه‏ها به دست می‏دهد.
دوم اینکه قواعد دستوری رفتار اجتماعی را برمی‏شمرد و دوگانگی میان این قواعد را با رفتارهای واقعی مردم نشان می‏دهد.
و مهم‏تر از همه اینکه برخی از ویژگی‏های زندگی شهری و تسلط دستگاه حکومت را بر جزئیات امور و رفتارهای اصناف شهری تا حدی روشن می‏کند و از این‏رو، مأخذی برای شناخت برخی از ویژگی‏های تاریخ زندگی شهری و سازمان‏های صنفی در دوره اسلامی گذشته به دست می‏دهد.

محتسب و نظارت دولت5
حرفه‏ها در جامعه اسلامی از آزادی مطلق برخوردار نبودند، بلکه دولت بر امور آن‏ها نظارت می‏کرد. می‏توان «حسبه» را برجسته‏ترین دستگاه رسمی دانست که با تشکیلات اصناف رابطه مستقیم داشته است.
محتسب ـ چنان‏که پیداست ـ اختیارات وسیعی داشت. او کسی بود که امام یا نایب امام او را برای رسیدگی به وضع مردم و شناخت مشکلات و مصالح آن‏ها منصوب می‏کرد و مأموریت او دینی و اجتماعی و اقتصادی بود. آنچه برای ما حایز اهمیت است جنبه اقتصادی آن است که به اصناف مربوط می‏گردد. محتسب موظّف بود بر همه صاحبان حِرَف و مشاغل در شهر اسلامی نظارت داشته باشد. او وظیفه داشت اوزان و پیمانه‏هایی را که در بازارها به کار می‏برند بازرسی کند، مانع خیانت و تقلّب پیشه‏وران گردد، مراقب نانوایان باشد تا نان را با نخود و باقلا یا آرد جو و برنج درنیامیزند، بر کلاه‏دوزان نظارت کند تا کهنه پاره‏های پوسیده را در کار، مورد استفاده قرار ندهند، آهنگران و مسگران را از درآمیختن آهن کهنه و نو و فروش آن به عنوان نو باز دارد، شیرفروشان را از آمیزش شیر با آب منع کند، مراقب کتان‏فروش‏ها باشد تا از پاشیدن آب بر کتان‏ها برای سنگین کردن وزن آن‏ها خودداری کنند، مواظب خیانت و تقلّب زرگران و رنگرزان و دیگر گروه‏ها باشد. کیفر خیانتگر، تعزیر و رسوا ساختن او و در صورت تکرار، اخراج از بازار بود.
از وظایف محتسب، رسیدگی به پاکیزگی فرآورده‏ها و ابزارهای تولید و دکان‏های پیشه‏وران و بازارهای آنان بود. محتسب می‏کوشید تا افراد هر صنف بازاری مخصوص به خود داشته باشند. وی برای هر صنف محلی خاص تعیین می‏کرد: ماهی‏فروشان می‏بایست بازاری دور از راه عمومی برگزینند تا بوهای ناخوش آن به مردم نرسد. نانوایان را از مجاورت پیشه‏ورانی مانند ماهی‏فروشان، دام‏پزشکان، حجامتگران و نظیر آنان که موجب پدید آمدن کثافت و آشغال می‏شدند، بازمی‏داشت. فرنی‏پزان را بنابر نیاز مردم، در دروازه‏ها و محله‏ها و اطراف شهر پراکنده می‏ساخت. رنگرزان را به دلایل بهداشتی، خارج از شهر جای می‏داد. همچنین فرمان می‏داد که محل آجرپزها بیرون از شهر باشد.
از تکالیف محتسب بررسی میزان دقت و خوبی کارها بود. گاهی به آزمایش صاحبان حرف و مشاغل می‏پرداخت تا از میزان تخصص و مهارت و خبرگی آنان در آن صنعت آگاه گردد.
از نکات جالب توجه اینکه محتسب اهل اصناف را بر تولید مقداری معیّن از فرآورده‏های خود ملزم می‏ساخت. بنابراین، غلّه‏فروشان و آردفروشان را وادار می‏کرد تا روزانه مقداری معیّن آرد تحویل نانوایان دهند و برای هر دکان نانوایی، سهمیه‏ای که هیچ‏گونه نارسایی و کمبودی پیش نیاورد و پاسخگوی نیاز مردم باشد تعیین می‏کرد تا روزانه پخت کنند. همین مقررّات را در مورد شیرفروش‏ها اعمال می‏کرد، به نحوی که آن‏ها بیش از نیاز مصرف‏کنندگان تولید نمی‏کردند تا فرآورده‏هایشان دست‏خوش فساد و تباهی نگردد. غالبا محتسب فهرستی از نام پیشه‏وران و تعداد و محل دکان‏های آنان را در دفتر خود ثبت می‏کرد تا در مواقع لزوم، بدان‏ها مراجعه کند. یکی از وظایف محتسب جلوگیری از احتکار بود.
به علت مسئولیت‏های بسیاری که محتسب بر عهده داشت، چنین معمول گردیده بود که اعوان و انصاری به منظور تعقیب و پیگرد متخلّفان برای خود برگزیند. این امر موجب می‏گردید ترس و بیم بازاریان از او بیشتر گردد. پاک‏دامنی و شهامت و نیز دل‏بستگی و پشتکار از صفاتی بود که این دستیاران باید دارا باشند. تربیت آنان و تعلیم و شناسایی متخلّفان زیر نظر محتسب انجام گرفت. معمولا این دستیاران حقوق ثابتی داشتند.
همچنین محتسب نمایندگانی در کنار دریا، که محل ورود کالاها بود، داشت تا از آنچه وارد و صادر می‏گردد، او را مطلع گردانند و بر ذخیره کردن آن‏ها در انبارها برای مواقع ضروری نظارت کنند. گاهی پلیس جزو دستیاران محتسب بود.
مهم‏ترین دستیاران محتسب، «عریف»6 بود. محتسب از میان افراد هر حرفه، عریفی آگاه و دانا بر اسرار آن حرفه، که از معتمدان اهل بازار و از بزرگان صاحبان نعمت و متصف به امانت و شرف بود، برمی‏گزید. در این امر، به حدیثی از پیامبر استناد می‏کردند که فرمود: «استَعینوا علی کل صنعةٍ بِصالحِ اهلِها»؛ 7 در هر حرفه، از شایستگان آن یاری بجویید. از مهم‏ترین وظایف عریف، نظارت بر همه اموری بود که محتسب در رابطه خود با اهل اصناف، می‏خواست آن‏ها را بشناسد و نیز آگاه ساختن او از اخبار و اوضاع پیشه‏وران. از این‏رو، عریف وضع هم‏صنفان خود را مورد بازرسی قرار می‏داد و در اخبار آنان تحقیق می‏کرد و از اسرار آنان آگاه می‏گردید و آنان را در خفا و آشکارا از خطاها مطّلع می‏ساخت. هرگاه برای عریف روشن می‏شد کسی در کار خود خیانت ورزیده، او را برای کیفر دادن نزد محتسب می‏برد. غالبا محتسب برای شناخت میزان بی‏عیب و نقص بودن و خوبی کارها، به عریف مراجعه می‏کرد. عریف دفتری مخصوص داشت که صاحبان حرف و مشاغل، نمونه‏هایی از تولیدات خود را بدان‏جا می‏بردند تا او درباره میزان بی‏عیب و نقص بودن و خوبی آن‏ها اظهارنظر کند. عریف محتسب را در تنظیم کیفیت کارها در رابطه با پیشه‏وران یاری می‏داد. از وظایف عریف، نظارت بر کالاهایی بود که به بازار وارد و از آن صادر می‏شد. همچنین گاهی عریف به حل اختلافات و برخوردهایی که میان افراد صنف خود پیش می‏آمد، می‏پرداخت و بدون آنکه به اطلاع حاکم برساند، خود داوری می‏کرد. هرگاه میان دو صنف برخوردی روی می‏داد، عریف‏های آن دو صنف به حل و رفع آن اقدام می‏کردند.

تاریخچه حسبه و نظارت بر بازارها در جوامع اسلامی
بازارها از نخستین عهد تاریخ دولت اسلامی، تحت نظارت و مراقبت بوده‏اند. روایت شده است که پیامبر اکرم (ص) بر انباری از گندم گذر کرد، دستش را در آن فرو برد، رطوبتی در آن یافت، فرمود: ای صاحب گندم، این چیست؟ گفت: یا رسول اللّه، باران بر آن باریده است. فرمود: «چرا آن را بر روی گندم نگذاشته‏ای تا مردم آن را ببینند؟ هر که خیانت ورزد از ما نیست. »8 در احادیث و وصایای آن حضرت، عنایتی آشکار نسبت به بازار می‏یابیم.
پیامبر اکرم (ص) امر نظارت بر بازارها را به مأمورانی خاص محوّل می‏نمود. پس از فتح مکّه سعدبن سعید بن العاص را بر بازار مکّه گماشت و عمربن خطّاب را مأمور بازار مدینه فرمود.
خلفای راشدین نیز به نظارت بر بازارها اهتمام داشتند. عمربن خطّاب در حالی که تازیانه‏ای به دوش داشت، در بازارها می‏گردید و به وضع بازاریان رسیدگی می‏کرد و بارها کسانی را که در بازارها کار می‏کردند، ولی احکام را نمی‏دانستند، تازیانه زد. روایت شده است: مردی را دید که شیر را با آب درآمیخته است، آن را بر سر و روی او ریخت. 9
همچنین به فروشنده‏ای که مویز در بازار می‏فروخت، فرمان داد از نرخی که می‏فروشد بکاهد، وگرنه از بازار اخراج می‏گردد. 10
بدین سان مشاهده می‏کنیم عمر خود به طور مستقیم بر بازارها نظارت داشت، ولی مأموران ویژه‏ای نیز برای این منظور تعیین می‏کرد؛ سائب بن یزید و نیز عبداللّه بن عقبه را مأمور بازار مدینه کرد و سلیمان بن ابی‏حثمه را نیز، که از برگزیدگان مسلمانان مهاجر بود، بر بازار گماشت. گفته شده است: عمربن خطّاب امر نظارت بر بازارها را به عهده زنی به نام شفاء بنت عبداللّه، که یکی از برگزیدگان زنان صحابی بود، نهاد.
نظارت بر بازارها در زمان عثمان نیز ادامه یافتند. حارث‏بن العاص در زمان او عامل بازار بود و در آنجا بر فروشنده و خریدار نظارت داشت و ترازوها را بازرسی می‏کرد و عشریه از آن‏ها می‏گرفت.
اما امام علی (ع) خود در بازارها قدم می‏زد و گم‏راهان را ارشاد می‏کرد و به فروشنده و بقّال فرمان می‏داد که از فساد دوری کنند و کالای خوب بفروشند و از خیانت در پیمانه و ترازو خودداری نمایند. بسیاری از اوقات به بازار شترفروش‏ها و خرما فروش‏ها و ماهی‏فروش‏ها سرکشی می‏کرد و آنان را پند و اندرز می‏داد و پیوسته بازاریان را به اخذ حق و اعطای حق توصیه می‏کرد.
مراقبت و رسیدگی به بازارها در طول عهد اموی نیز ادامه یافت. از کسانی که در عصر اموی سرپرستی بازارها را بر عهده داشتند داوود و عیسی پسران علی بن عبداللّه بن عبّاس بودند که از طرف خالدبن عبداللّه (125ه. ق) در عراق بر بازارها نظارت داشتند.
از این موارد روشن می‏گردد که نظارت بر بازارها از صدر اسلام وجود داشته و در خلال عصر اموی ادامه یافت. مأموری را که عهده‏دار نظارت بر بازارها می‏گردید «عامل بازار» می‏نامیدند، و از وظایف مهم او رسیدگی به اوزان و پیمانه‏ها و گرداوری مالیات‏هایی بود که بر دکان‏ها و صنعتگران وضع می‏گردید.
همچنین به نظر می‏رسد که از کارهای دیگر او داوری در اختلافاتی بود که میان صاحبان حرف و مشاغل پدید می‏آمد. برخی این وظیفه را در جامعه اسلامی از وظایف محتسب می‏دانند. 11

مراحل احتساب از دیدگاه ابن اخوه
احتساب برای این انجام می‏شد که کیفیت کالا و خدمت تأمین شود. منظور از «کیفیت» مجموع مختصات و مشخصه‏های یک تولید یا خدمت است که قادر به برآورده کردن نیازهای از پیش تعیین‏شده به نحو احسن و با کمترین هزینه است. از تعریف مزبور، چنین استنباط می‏شود که آنچه کیفیت کالا یا خدمت را تعیین می‏کند میزان‏انطباق آن با نیازها، معیارها و انتظارات مشتری است.
اولین مرحله احتساب تعیین شاخص‏ها و معیارهای متناسب برای کیفیت کالاها و خدمات موردنظر است. ابن اخوه به طور مفصّل در کتاب خود، به تعیین این معیارها و شاخص‏ها می‏پردازد. برای نمونه، در مورد سوزن می‏نویسد: «بهترین سوزن‏ها سوزن خیاطی است که "مسودّه" خوانند و عالی‏ترین آن‏ها گرد چشم است. سوزن‏سازان موظّفند که سوزن را پس از ساختن در آتش بگذارند و سپس سرد کنند... جوالدوز نیز باید از فولاد ساخته شود. جوالدوز گونه‏های مختلف دارد. از آن جمله است "حزامیّه" و "مزابلیّه" که هر ده عدد یک رطل مصری وزن دارد و "محیّره" و "فقاعیّه" که سه عدد یک رطل است و "خیاطیّه" و "نقشیه" هر صد عدد یک رطل و "رکابیه" هر پانزده عدد یک رطل و "مکانسیّه" و "جوالدوز تضریب" چهار عدد یک رطل و "خرجیه" و "اباریّه" صد عدد دویست درم و "کفیّه" 25عدد یک رطل است». 12
همچنین در مورد شانه می‏نویسد: «باید مراقبت شود که شانه‏سازان شانه‏های مردانه و زنانه را از چوب و شمشاد رومی بسازند که بهترین چوب برای شانه است... ». 13
دومین مرحله احتساب، تهیه و تدوین اطلاعات مربوط به کیفیت کالاها و خدمات است. ابن اخوه در این زمینه می‏نویسد: «محتسب باید همواره بازارها را مراقبت کند و هر زمان به بازاریان و فروشندگان و دکان‏ها و راه‏ها و ترازوها و وزنه‏ها سرکشی کند و طرز معاش و خورک و نیز تقلّباتی را که می‏کنند، بنگرد. شب یا روز در اوقات مختلف به بازرسی پردازد و این کار را غفلتا انجام دهد. و اگر بازرسی بعضی از دکان‏ها به هنگام روز میسّر نباشد، در موقع شب مهر زند و بامداد به بازرسی پردازد. »14
سومین مرحله احتساب، مقایسه اطلاعات مدوّن با معیارها و شاخص‏هاست. اگر اطلاعات به دست آمده با معیارها و شاخص‏ها منطبق باشند، یعنی همه چیز تحت کنترل است و نیازی به اقدام اصلاحی نیست. اما اگر اطلاعات به دست آمده با معیارها و شاخص تطابق نکردند، اقدامات اصلاحی الزامی هستند؛ چرا که اگر نسبت به کسانی که از ادای وظایف سرباز زده‏اند و آن‏ها که وظایف خود را به خوبی انجام داده‏اند تفاوت لازم وجود نداشته باشد انگیزه‏ها برای انجام دادن درست وظیفه و دل‏سوزی در کار و فعالیت از بین می‏رود.

شیوه‏های اصلاحی ابن اخوه
ابن اخوه شیوه‏های گوناگونی برای اصلاح امور و تصحیح انحرافات و کژی‏ها توصیه کرده است:
1. شیوه‏های ارشادی با گفتار و کردار: اشکالات و انحرافاتی که در افراد و گروه‏ها به وجود می‏آیند باید در مرحله اول، با سخنان ملایم و نصایح و رفتار و کردار شایسته اصلاح شوند. تذکر دادن و نصیحت کردن بخشی از روش‏های مؤثر در اصلاح فرد و جامعه است. ابن اخوه معتقد است: «محتسب باید در هنگام حسبه، نرم گفتار و گشاده‏رو و خوش‏خو باشد؛ چه این روش سبب گرایش دل‏ها و رسیدن به مقصود است». 15
2. تنبیه افراد خطاکار و بی‏توجه به وظایف: هنگامی که عیب و گناه جنبه فردی و شخصی دارد و جامعه را به مخاطره نمی‏اندازد، تجسّس و افشای آن ممنوع است و جرم محسوب می‏گردد. اما چنانچه فرد با عمل خلاف خود نسبت به جامعه خیانت روا دارد و نظام اجتماعی را مختل سازد، دیگر بحث رازداری مطرح نیست، بلکه باید جرم و خیانت او را افشا نمود تا دیگران از آن عبرت گیرند و جرئت تکرار چنین خلافی به خود ندهند.
ابن اخوه در کتاب خود، در موارد گوناگون به این مسئله پرداخته است. برای نمونه، در مورد صرّافان معتقد است: اگر محتسب صرّافی را ببیند که ربا می‏خورد یا به کار ناروا می‏پردازد، او را تعزیز کند و در صورت تکرار عمل، او را از بازار براند. 16
همچنین در مورد آهنگران نوشته است: محتسب باید در ساختن انواع میخ، بیل، کلنگ، گاو آهن و همه ابزارهای آهنی مراقبت کند و متقلّب را تعزیز نماید و برملا سازد و اگر تکرار کند، از میان مسلمانان تبعیدش کند. 17 یاد در مورد سقّایان معتقد است: «بر محتسب است که شب و روز غفلتا دکان‏های آنان را بازرسی کند و اگر خُمی سرگشاده یا کوزه‏ای کثیف ببیند، یا مشاهده کند که آب دریا را به آب چاه می‏آمیزد تأدیبش کند و آب‏ها را بیرون ریزد و دکانش را ببندد تا دیگران پند گیرند». 18

سایر دیدگاه‏های ابن اخوه

1. تعیین بهای کالا
ابن اخوه در این زمینه معتقد است: «روا نیست محتسب برای کالاهای فروشندگان بها تعیین کند؛ زیرا بها گذارنده خداوند متعال است و امام و کاردار را نشاید که در آن تصرف کنند و تسعیر جز در سال‏های قحط به ایشان حرام است؛ چنان‏که در روزگار حضرت پیامبر قیمت‏ها گران شد، مردم گفتند: ای رسول خدا، قیمت تعیین کن. فرمود: خداست که تنگ می‏گیرد و گشایش می‏دهد و روزی می‏بخشد و بها می‏گذارد، و من امید چنان دارم که به روز رستاخیز در پیشگاه خدا، کسی از من درباره نفسی یا مالی شکایت نکند. »19
در عین حال، او معتقد است: فروشنده نباید بهای کالا را زیاده از حدّ معمول گران کند و مردم را بفریبد؛ چه این کار حرام است. »20

2. احتکار
در زمینه احتکار، او معتقد است: «چون محتسب ببیند کسی آذوقه را احتکار کرده؛ یعنی به هنگام گرانی خریده و منتظر است تا بر بهای آن بیفزاید، باید او را به فروش آن وا دارد؛ چه احتکار حرام است و محتکر ملعون. رسول خدا فرمود: هر کس طعامی را چهل روز نگاه دارد، آن‏گاه بهای آن را صدقه دهد، کفاره احتکارش نتواند بود. و از علی (ع) روایت شده است: هرکس طعامی را چهل روز نگاه دارد، سخت‏دل می‏شود. باید دانست نهی از احتکار مطلق است، ولیکن باید وقت و جنس هم در نظر گرفته شود؛ اما از نظر جنس، اقوات عموما مشمول نهی‏اند. از این‏رو، احتکار غیر اقوات ممنوع نیست، اما احتکار چیزهایی که به اقوات کمک می‏کنند مانند گوشت و میوه و نیز آنچه در بعضی موارد جانشین اقوات می‏شود، مورد اختلاف است؛ چنان‏که برخی علما احتکار روغن، عسل، روغن کنجد، پنیر و زیتون و نظایر آن‏ها را حرام دانسته‏اند. اما درباره وقت نهی از احتکار، محتمل است نهی شامل همه اوقات باشد و یا آنکه اختصاص داشته باشد به موقعی که طعام اندک و مورد احتیاج مردم است و تأخیر در فروش آن زیان دارد، لیکن اگر طعام فراوان باشد و مردم از آن بی‏نیاز باشند و بدان جز به بهای اندک رغبت نکنند و فروشنده بدین سبب در فروش درنگ کند و منتظر قحط نباشد، در این امر زیانی نیست. و هر گاه قحط اتفاق افتد و در ذخیره کردن خوردنی‏هایی از عسل و روغن کنجد و مانند آن‏ها زیانی باشد، شاید که به تحریم آن حکم کنند. از این‏رو، حرام یا جایز بودن احتکار بر مبنای ضرار است و این امر از تخصیص احتکار به طعام معلوم می‏شود، و در صورتی که ضرار نباشد باز احتکار اقوات خالی از کراهت نیست؛ چه فروشنده بالطبع منتظر بالا رفتن قیمت‏هاست که مقدّمه ضرار است و این ممنوع و نارواست و از این‏رو، درجات کراهت و تحریم برحسب شدت و ضعف ضرار فرق می‏کند. »21

3. استقبال از کاروان‏های تجاری
وی در این زمینه می‏نویسد: «استقبال کاروان برای داد و ستد روا نیست. و آن‏چنان است که کسی به استقبال قافله به بیرون شهر رود و برای ارزان خریدن، کالای آنان را کساد قلمداد کند. رسول گرامی از این کار نهی کرد و گفت: کالاها را نخرید، مگر آن‏گاه که به بازار رسد و هرکس چنین کند فروشنده خیار فسخ دارد؛ یعنی عقد بنا به مذهب شافعی صحیح، و استقبال‏کننده گناه‏کار و خیار فسخ برای فروشنده بنا به نص حدیث ثابت است. »22

4. ربا
در زمینه ربا، ابن اخوه معتقد است: «خدای متعال ربا را حرام کرده و در حرمت آن تأکید فرموده است. واجب است صرّافان در معامله زر و سیم و نیز بازرگانان طعام در خرید و فروش اطعمه از ربا بپرهیزند، و ربا جز در زر و سیم و طعام نیست. و نیز صرّاف باید از بیع نسیه و زیاده گرفتن احتراز کند. اما احتراز از نسیه چنان است که جواهر زرّین و سیمین را به جواهر زرّین و سیمین دست به دست فروشد؛ یعنی قبض دو طرف در مجلس باشد، و اینکه صرّافان به ضراب‏خانه طلا دهند و در برابر دینارهای مضروب بگیرند حرام است، به سبب نسیه بودن و نیز به سبب اینکه معمولا زیاده‏ای در کار است؛ چه عادتا سکّه مضروب به اندازه وزن طلای تسلیم شده نیست. اما زیاده گرفتن که باید از آن بپرهیزند، مانند معامله شکسته با درست که در آن هر دو همجنس‏اند؛ یعنی زر در مقابل زر، و سیم در مقابل سیم است، لیکن اگر در جنس مختلف باشند رواست؛ چنان‏که رسول گرامی فرمود: طلا در برابر طلا و نقره در برابر نقره است؛ جنس در مقابل جنس (همجنس باشند)، و با یکدیگر برابر باشند و هر که زیادت دهد یا بخواهد مرتکب ربا شده، و هر گاه جنس‏ها مختلف باشند داد و ستد کنید. »23

5. داد و ستد اطعمه
وی طبق مذهب شافعی معتقد است: «در معامله اطعمه، دو طرف باید در مجلس مبیع و ثمن را قبض کنند، خواه مبیع و ثمن همجنس باشند و خواه نباشند. در صورت همجنس بودن، علاوه بر قبض، رعایت مماثلت هم لازم است؛ چنان‏که در معامله با قصّاب، به وی گوسفند می‏دهند و گوشت می‏خرند به نقد یا به نسیه، که این امر حرام است؛ زیرا پیامبر از بیع گوشت در برابر حیوان نهی کرد و همچنین است نانوا که به او گندم دهند و نان بخرند به نسیه یا به نقد، که این نیز حرام است، و نیز معامله عصّار که بدو کنجد یا زیتون دهند و از او روغن بخرند، و نیز معامله لبنیات فروش که بدو شیر دهند و از او پنیر و روغن و کره و سایر لبنیات بخرند که همه این‏ها حرامند. اطعمه را به غیر جنس نتوان فروخت، مگر به نقد و هرگاه همجنس باشند نیز به نقد است، خواه مماثل باشند خواه کم و زیاد. از این‏رو، گندم را با آرد یا سویق (آرد نرم) نمی‏توان معامله کرد و همچنین است انگور با شیره انگور یا سرکه یا عصیر و نیز شیر با روغن یا کره یا شیری که کره آن گرفته شده باشد یا پنیر، که معامله آن‏ها درست نیست. »24

6. وظایف بازاریان
در این زمینه، وی معتقد است: «کسی را روا نیست در کوچه‏های تنگ بنشیند یا مصطبه دکان خود را از پایه‏های سقف بازار به گذرگاه بیرون کند. پس بر محتسب است که از این عمل باز دارد تا به مردم زیانی نرسد. همچنین است بیرون آوردن فاصله‏ها و تعبیه روزنه‏ها و نصب دکّه در راه‏های تنگ که منع از آن‏ها واجب است. همچنین است هرآنچه سبب آزار و زیان رهگذران باشد، و نیز بستن ستور در راه‏ها در صورت تنگی راه و واماندن عابران؛ زیرا شارع مشترک‏المنفعه است و کسی حق ندارد منفعت آن را به خود اختصاص دهد. و نیز جایز نیست انداختن زباله به راه‏ها و پراکندن پوست خربزه یا هندوانه و آب پاشیدن راه که در آن بیم لغزیدن و افتادن باشد و نیز نصب ناودان‏هایی که از دیوار بیرون آید و آب آن به کوچه‏های تنگ ریزد؛ زیرا سبب نجاست لباس‏ها و تنگی راه می‏شود، و همچنین است باقی گذاشتن آب باران و گل در کوچه و فرو رفتن آن. بر محتسب است که مردم را به رعایت این امور مکلّف سازد. »25
محتسب باید در اوقات اذان بازارها را زیر نظر گیرد، هرکس به هنگام نماز به کسب بپردازد یا لهو و لعب او را از نماز باز دارد، مجازاتش کند و به پیری و مقام اشخاص اعتنا نکند تا مسلمانان پست و زبون نشوند. و نیز باید محتسب بازاریان را به جارو کردن و تنظیف بازار از کثافت انباشته، که مردم را زیان‏بخش است، فرمان دهد. و نیز مردان را روا نیست که بی‏هیچ حاجتی بر سر راه زنان بنشینند. هر که چنین کند تعزیر او بر محتسب واجب است. 26

7. وظایف هیزم‏کشان و ستورداران
او معتقد است: «محتسب را سزاست که بار هیزم، کاه، آب، علوفه و خار و خاشاک را مراقبت کند؛ زیرا سبب پارگی لباس مردم می‏شود. محتسب باید دارندگان آن‏ها را که در میدان‏ها ایستاده باشند، موظف بدارد که بارها را از پشت ستور به زمین گذارند، زیرا بارها به هنگام ایستادن ستور را می‏رنجاند و رسول خدا از آزار دادن حیوان جز در مورد استفاده از گوشت آن باز داشته است». 27
«ستورداران باید در گردن ستوران زنگ و پاره‏های آهن و مس ببندند تا به هنگام گذشتن از بازار طنین‏انداز شود و اشخاص نابینا و ناآگاه و بچه‏ها دور شوند، و محتسب ایشان را بدین کار موظّف بدارد. »28

8. وظایف گندم‏فروشان و آسیابانان
ابن اخوه در این زمینه معتقد است: «گندم‏فروشان نباید گندم بد را به خوب و کهنه را به تازه بیامیزند و آسیابانان باید غلّه را پیش از آرد کردن غربال کنند، و محتسب باید در هر سه ماه یا کمتر از آن، آسیابان را به تعویض غربال وادارد و آرد را بررسی کند؛ زیرا گاهی آرد نخود یا باقلا را بدان می‏آمیزند و نگذارند پس از کندن و تراشیدن سنگ آسیاب، بلافاصله غلّه را بدان آرد کنند؛ زیرا آرد آلوده می‏شود. و در شب و روز به اندازه احتیاج، آسایش ستور را تأمین کنند و ستوری را در آرد کردن بیش از شش مُد به کار نگمارند. همچنین محتسب باید سهمیه‏ای برای آسیابانان تعیین کند که هر روز آن را به دکان‏های نانوایی ببرند. »29

9. وظایف نانوایان
وی معتقد است: «محتسب باید نانوایان را ملزم کند تا سقف تنور را بلند بسازند و دودکش‏های فراخ تعبیه کنند و ظروف را بشویند و آب پاکیزه به کار برند و هرگز خمیرگیر به وسیله پاها و زانوان و آرنج‏های خود خمیر به عمل نیاورد؛ چه این کار خوار گرفتن طعام است و چه بسا از عرق بغل یا بدنش در خمیر می‏افتد. و نیز به هنگام خمیر گرفتن، جامه‏ای با آستین‏های تنگ پوشد و دهان‏بند داشته باشد؛ زیرا چه بسا به هنگام عطسه یا سخن گفتن از آب دهان و یا بینی او در خمیر می‏افتد. و بر گریبانش دستاری سفید ببندد تا از قطرات عرق مانع باشد و نیز موهای ذراعین را بسترد تا در خمیر نیفتد. و چون به هنگام روز خمیر گیرد، کسی را نزد خود بگمارد که مگس‏پران به دست گیرد و مگس‏ها را براند. محتسب باید نانوایان را از پختن نان پیش از عمل آمدن خمیر باز دارد؛ زیرا نان فطیر در ترازو سنگین و بر معده ثقیل است. بهتر است محتسب بر هر دکانی روزانه سهمیه معینی مقرر کند تا به هنگام کمیابی نان، امور شهر مختل نشود و باید که در پایان هر روز، دکان‏های نانوایی را بازرسی کند و نگذارد کسی از کارگران در روی کیسه‏های آرد یا در محل خمیر گرفتن بخوابد و دستور دهد کیسه‏ها را پس از تکان دادن و شستن بر طناب‏ها آویزند. »30

10. وظایف شیرفروشان
ابن اخوه در این زمینه معتقد است: «بر محتسب است که شیر فروشان را موظف بدارد تا ظروف خود را بپوشانند و دکانشان سفید و سنگ فرش و نیز پوشش‏ها تازه باشد؛ زیرا مگس محلی را که در آن شیر باشد، دوست می‏دارد... و شیر فروش باید هر روز ظروف و دیگ‏ها را با مسواکی که از برگ تازه خرما ساخته شده باشد و با آب تمیز بشوید تا شیر در هوای گرم فاسد نشود. هیچ‏یک از فروشندگان نباید زیادتر از سهمیه خود شیر داشته باشند؛ زیرا فاسد و ترش می‏شود و باید جز شیر چربی‏دار خوب، مصرف نکنند و شیر چربی گرفته هم نباشد؛ زیرا به سبب فقدان چربی مزه ندارد. »31

11. وظایف صرّافان و زرگران
ابن اخوه درباره شغل صرّافی معتقد است: «شغل صرّافی خطر بزرگی بر دین دارد. کسی که بدین شغل می‏پردازد باید از پیش احکام شرع را بشناسد تا از افتادن در محظورات شرعی بپرهیزد. بر محتسب است که بازار صرّافان را بازرسی کند و اگر صرّافی را ببیند که ربا می‏خورد یا به کار ناروا می‏پردازد او را تعزیر کند و در صورت تکرار عمل، او را از بازار براند». 32
«زرگران باید ظروف زرین و سیمین و زیورآلات را به غیر جنس بفروشند تا تفاوت آن حلال شود و اگر به جنس بفروشند تفاوت حرام است. و نیز از نسیه بپرهیزند، و قبض فی‏المجلس صورت گیرد». 33

12. وظایف دام‏پزشکان
معتقد است: «دام‏پزشکی دانشی بزرگوار است. معالجه بیماری حیوانات دشوارتر از معالجه بیماری انسان است؛ زیرا ستوران زبان بسته‏اند و بیماری و درد خود را گفتن نتوانند... این شغل را کسی باید به عهده گیرد که در فنون فَصد (رگ زدن)، قطع و داغ کردن و نظایر آن صاحب خبره باشد، و گرنه موجب مرگ یا شکستگی ستور می‏شود و در این صورت، ارش و کاهش بهای آن را به طریق شرع باید بپردازد و محتسب نیز او را تعزیر کند. »34 در جای دیگر می‏نویسد: «محتسب باید سستی نکند و دام‏پزشکان را بیازماید. »35

13. وظایف گرمابه‏داران
ابن اخوه درباره وظایف گرمابه‏داران معتقد است: «محتسب باید گرمابه‏دار را موظّف بدارد که گرمابه را بشوید و بروبد و هر روز چند بار با آب پاک پاکیزه کند و سنگ‏های کف حمام را با چیزهای زبر بمالد تا سدر و خطمی بدان نچسبد و سبب لغزش مردم نشود. و هر روز کثافات خزینه را بشوید و کثافت‏ها و ته‏نشست را، که از مجاری آب در تیان‏ها36 فراهم می‏آید در ماه یک بار بشوید؛ زیرا اگر چرک‏ها و پلیدی‏ها بیشتر از آن بماند مزه و بوی آب را تغییر می‏دهد... و باید روزانه دوبار با بخورهایی از قبیل کندر و مصطکی37 و لادن38 گرمابه را خوش‏بو کنند.... و شخصی جذامی یا ابرص نباید به گرمابه درآید... محتسب باید فرمان دهد تا گرمابه را از بامداد باز کنند؛ زیرا مردم پیش از نماز برای طهارت بدان نیاز دارند. جامه‏دار باید جامه‏های مردم را نگاه دارد و اگر چیزی گم شود ضامن است. باید در گرمابه خُمی بزرگ حاوی آب شیرین و گوارا تعبیه کنند تا مردم، بخصوص در تابستان، آب بیاشامند و نیز باید سدر و دلوک39 که مورد احتیاج مردم است، در گرمابه موجود باشد؛ زیرا بیرون رفتن از گرمابه برای استحمام‏کننده دشوار است. بهتر است، سدر فروشی بر در حمام بگمارد تا سدر و سایر ابزار گرمابه بفروشد. »40

14. وظایف آرایشگران
وی معتقد است: «آرایشگر باید استره‏های خوب فولادی به کار برد... و در روز نوبت خود، چیزهایی از قبیل پیاز و سیر و تره نخورد؛ زیرا مردم از بوی آن‏ها متأذّی می‏شوند،... و موی عذار41 امرد42 و ریش مخنث را نتراشد». 43

15. وظایف پزشکان
ابن اخوه درباره وظایف پزشکان معتقد است: «طبیب باید به چگونگی و ترکیب بدن و مزاج اعضا و بیماری‏های اعضا و علل و نشانه‏ها و داروهایی که آن‏ها را بهبود می‏بخشند، آگاه باشد و نیز تهیه دارو و روش مداوا را بداند و هرکس چنین نباشد روا نیست که به معالجه بیماران بپردازد، بخصوص معالجه‏ای که در آن احتمال خطر باشد. رسول خدا فرمود: هر که علم طب نداند و طبابت کند ضامن است.
شایسته است که طبیبان هر شهری را پیشوایی باشد؛ چنان‏که گفته‏اند: پادشاهان یونان در هر شهری حکیمی سرشناس می‏گماردند که طبیبان شهر را می‏آزمود. هر کدام را اندک مایه می‏یافت او را از معالجه بازمی‏داشت و فرمان می‏داد که دانش خود را تکمیل کند.
اگر بیمار بهبود یابد طبیب مزد و تحفه خود را می‏گیرد و اگر بمیرد اولیای وی نزد حکیم شهر آیند و نسخه‏هایی را که طبیب نوشته است به وی عرضه کنند، اگر با علم حکمت و طب مطابق باشد و طبیب کوتاهی نکرده باشد، گوید اجلش فرا رسیده بود. و اگر بر خلاف این باشد گوید: دیه میت را از طبیب بگیرید؛ زیرا وی با نادانی و کوتاهی خود، او را کشته است. بدین‏سان، در امر طب مراقبت می‏کردند تا کسی که در طب دستی ندارد بدان نپردازد و طبیب در وظیفه خود سستی نکند.
شایسته است محتسب از طبیبان تعهدی را که بقراط از اطبا گرفت، بگیرد و نزد او سوگند یاد کنند که به کسی داروی زیانبخش ندهند و با سم ترکیب نکنند و داروی سقط جنین را به زنان و داروی قطع نسل را به مردان نگویند، و چون نزد مریض آیند از نگریستن به محارم چشم پوشند و رازها را فاش نسازند و هتک حرمت نکنند و از کارهای ناروا بپرهیزند». 44

16. وظایف چشم‏پزشکان
وی معتقد است: «محتسب باید چشم‏ پزشکان را با کتاب حُنَین بن اسحاق موسوم به مقالات دهگانه در باب چشم بیازماید. هرکس از عهده آزمایش برآید و به تشریح طبقات چشم و غدّه‏ها و رطوبت‏های سه‏گانه و امراض سه‏گانه و بیماری‏هایی که فرع آن است و بر ترکیب داروهای چشم و چگونگی عقاقیر آشنا باشد، اجازه دهد که به معالجه چشم بپردازد. »45

17. وظایف شکسته‏بندان و جرّاحان
ابن اخوه در کتابش می‏نویسد: «شکسته‏بند به شرطی می‏تواند به شکسته‏بندی پردازد که گفتار ششم از کتاب کُناشِ فولیس را فرا گیرد... و شکل و اندازه هر استخوانی را بداند تا به هنگام شکستگی یا در رفتن، آن را به جای نخستین باز برد. محتسب باید این امور را در وی بیازماید. جرّاحان نیز باید کتاب جالینوس موسوم به قاطاجانس را، که درباره زخم‏ها و مرهم‏هاست، فراگیرند و تشریح و نیز اعضای بدن انسان و عضلات و رگ‏ها و شریان‏ها و اعصاب را بدانند و نیز یک دست نیشتر که از آن جمله نیشتری که سرش گرد باشد و نیشتر مورّب و نیز ارّه بریدن و انواع مرهم‏ها و مرهمدان و داروی کندر که برای قطع خون است، داشته باشند. »46

18. وظایف کشتی‏بانان
ابن اخوه درباره وظایف این گروه می‏نویسد: «محتسب باید مراقبت کند که کشتیبانان و صاحبان مراکب در کشتی‏ها پیش از اندازه بار حمل نکنند تا بیم غرق نرود و نیز از حرکت به هنگام وزیدن باد سخت باز دارد و چون در کشتی زنان و مردان باشند، میان آن حایلی قرار دهند. »47

19. دیگر مشاغل
ابن اخوه علاوه بر مشاغل مذکور، به مشاغل دیگری نیز پرداخته و وظایف ایشان را هم بیان کرده است که برای اختصار تنها به ذکر نام آن‏ها بسنده می‏کنیم: بریانگران و کباب‏فروشان، لکانه‏پزان، 48 جگرپزان و بواردیان، 49 سلّاخان، قصّابان، کیپاپزان، 50 طبّاخان، کباب‏پزان، هریسه‏پزان، ماهی‏پزان، زولبیاپزان، حلواپزان، شربت‏سازان، عطّاران و شمع‏سازان، بزّازان، دلّالان، پارچه‏بافان، خیّاطان و رفوگران و گازران51 و کلاهدوزان، حریربافان، رنگرزان، پنبه‏فروشان، کتان‏فروشان، صرّافان، زرگران، مسگران و آهنگران، کفشگران، سمساران، گرمابه‏داران، سدرفروشان، فصّادان و حجّامان، مربیّان اطفال، خادمان مساجد و مؤذّنان، واعظان، منجّمان، و نامه‏نگاران، قاضیان و شاهدان، امیران و کارداران، کشتیبانان، فروشندگان ظروف سفالین و کوزه‏گران، فخّاران و سفالگران، دوک‏سازان، حنافروشان، شانه‏سازان، تولیدکنندگان روغن کنجد و روغن کتان، غربال سازان، دبّاغان و مشک‏سازان، نمدمالان، پوستین دوزان، حصیربافان و کرکره‏سازان، کاه فروشان، چوب فروشان و الوارفروشان، نجّاران، چوب‏بران و بنایان، برنج‏فروشان، فروشندگان بادبزن، گوگرد و جاروب. 52

پی‏نوشت‏ها
1 ـ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق.
2 ـ منبع اصلی این مقاله کتاب مَعالِم القُربةِ فی احکامِ الحِسبة نوشته ابن اخوه می‏باشد که توسط محقق ارجمند جعفر شعار ترجمه شده است.
3 ـ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1367.
4 ـ جعفر شعار، آئین شهرداری در قرن هفتم هجری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1367، ص4.
5 ـ هادی عالم‏زاده، اصناف در عصر عبّاسی، ص 121ـ115 به نقل از: جعفر شعار، پیشین، ص27ـ31.
6 ـ همان، ص121ـ115.
7 ـ همان.
8 ـ همان.
9 ـ همان.
10 ـ همان.
11 ـ جعفر شعار، پیشین، ص25ـ27.
12 ـ همان، ص245.
13 ـ همان، ص246.
14 ـ همان، ص238.
15 ـ همان، ص 54.
16 ـ همان، ص179.
17 ـ همان، ص184.
18 ـ همان، ص 266.
19 ـ همان، ص 84.
20 ـ همان، ص163.
21 ـ همان، ص85.
22 ـ همان، ص86.
23 ـ همان، ص87.
24 ـ همان، ص87.
25 ـ همان، ص94.
26 ـ همان، ص95.
27 ـ همان، ص95.
28 ـ همان.
29 ـ همان، ص107.
30 ـ همان، ص110.
31 ـ همان، ص161.
32 ـ همان، ص179.
33 ـ همان، ص181.
34 ـ همان، ص187.
35 ـ همان، ص188.
36 ـ هرحوضچه.
37 ـ گونه‏ای سقز که به صورت شیرابه بر اثر ایجاد شکاف از ساقه درختچه مصطکی خارج می‏شود. (فرهنگ فارسی معین).
38 ـ نام صمغی است خوشبوی که از گیاه عشقه حاصل می‏شود (فرهنگ فارسی معین).
39 ـ بوی خوش است که بر خود می‏مالند.
40 ـ همان، ص195.
41 ـ رستنگاه، خط ریش.
42 ـ بی‏ریش.
43 ـ همان، ص196.
44 ـ همان، ص 204و205.
45 ـ همان، ص205.
46 ـ همان، ص206.
47 ـ همان، ص241.
48 ـ سازنده روده‏های پرشده با گوشت و ادویه غداهای مختلفی که به وسیله سرکه و آب خورشت تند تهیه می‏شود.
49 ـ کله‏پز.
50 ـ غذایی از گندم کوبیده و گوشت و روغن.
51 ـ رخت‏شوران.
52 ـ همان، ص261ـ112.

 

 


منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 89، ویژه نامه اقتصاد اسلامی
نویسنده : نصراللّه خلیلی تیرتاشی
 

نظر شما