جریان اسلامى کردن رشته اقتصاد در دانشگاه هاى ایران
مقاله حاضر مطالب بسیارى در زمینه شکلگیرى علم اقتصاد در دانشگاهها و نیز اقتصاد اسلامى دارد که جاى تامل فراوان دارد. تفصیل مطلب از حوصله این اشاره خارج است؛ اما یادآورى دو نکته شاید ضرورى باشد.
1. اصطلاح «اقتصاد اسلامى عامیانه» یا به تعبیرى «اقتصاد اسلامى عامىگرا» وام گرفته از ادبیات اقتصادى مارکسیستى است. بر پایه تحلیل مارکس درباره مناسبات اقتصاد سرمایهدارى و اقتصاد سیاسى شیوه تولید سرمایهدارى، اقتصاددانان به دو دسته تقسیم مىگردند: 1) اقتصاددانان بورژوا؛ 2) اقتصاددانان عامىگرا. گروهى از اقتصاددانان که در پى کشف قوانین و مناسبات اقتصاد سرمایهدارى بودند و قصد توجیه هم نداشتند، اقتصاددانان بورژوا نام گرفتند؛ نظیر آدم اسمیت و دیوید ریکاردو. ولى دسته دوم اقتصاددانانى بودند که به جاى کشف قوانین و مناسبات سرمایه دارى، در پى توجیه اقتصاد سرمایهدارى بودند و به جاى تکیه بر عرصه تولید و توزیع نعمتهاى مادى، به عرصه مصرف و چگونگى تشکیل قیمت در بازار پرداختند؛ و در واقع به جاى تاکید بر کشف ریشههاى ثروت و توزیع آن، که الزاما مساله تولید و توزیع هم مادى بود، به روانشناسى افراد توجه خاصى مىنمودند. این اقتصاددانان چون به جاى پرداختن به ذات مناسبات سرمایهدارى و یا به تعبیر کانت، فنومن (جواهر)، به ظواهر پدیدههاى اقتصادى و به تعبیر کانت، فنومن (اعراض محسوس)، توجه مىدادند و در واقع، موضوع علم اقتصاد را عوض مىکردند، دیگر به جنبههاى اجتماعى نمىپرداختند. آنها به جاى اقتصاد سیاسى، فقط از اقتصاد محض بحث مىکردند. این جریان فکرى از اواخر قرن نوزدهم با نهائیون (مارژینالیستها) آغاز مىگردد و هم اکنون پایه نظرى اقتصاد خرد در کشورهاى مختلف و دانشگاههاست. در مثل، استانلى جونز مىگفت: نباید به دنبال ریشهیابى تولید رفت؛ مساله مهم اقتصاد عبارت است از مصرف، و در مصرف هم مساله مهم عبارت است از ذهن مصرفکننده. او مىگفتباید کلمه سیاسى را از جلو اقتصاد برداشت و فقط کلمه «اقتصاد» را به کار برد.
همتاى دیگر او به نام لئون والراس نام اثر خود را به عمد «اقتصاد محض» گذاشت تا تاکید کند که کارى به مناسبات اقتصادى طبقات اجتماعى ندارد و فقط بازار پول را بررسى مىکند. آلفرد مارشال هم که جزء این گروه است، صریحا مىگوید که نباید به دنبال علت رفت. زیرا، به گفته او، علت و معلول جا عوض مىکنند و کسى نمىتواند بداند که عامل تعیینکننده مسائل و پدیدههاى اقتصادى کدام است. از این رو، به جاى بررسى ریشهها و علل پدیدههاى اقتصادى، باید مسائل بازار مصرف را بررسى کنیم. براساس این تحلیل، کار اقتصاد، بررسى قوانین حاکم بر تولید و توزیع نعمتهاى مادى و بررسى مناسبات طبقات اجتماعى نیست. بنابر نظر نویسنده مقاله، اقتصاددانان اسلامى که تحت تاثیر نهائیون هستند عامىگرا مىباشند و اقتصاد اسلامى آنها اقتصاد اسلامى عامىگراست.
2. مطالعات مورد نظر نویسنده درباره اقتصاد اسلامى در حوزه علمیه قم، به سالهاى دهه 60 شمسى برمىگردد. صرفنظر از نحوه نگرش به این مساله، تحولاتى از همان سالها تاکنون رخ داده است که جاى تحلیل و مطالعات موردى دیگرى است.
بهار آزادى عصر انقلاب در دانشگاههاى ایران چندان دیر پا نبود. جنبش انقلابى مردم، دانشگاهها را به کانون فعالیتهاى سیاسى تبدیل کرده بود و اغلب، یا انبوه مردم در آنجا گرد هم جمع مىشدند و یا صحنه درگیرى گروههاى سیاسى رقیب بود؛ به گونهاى که مثلا کنترل زمین چمن فوتبال دانشگاه تهران براى برگزارى راهپیماییهاى عظیم مردمى، نمادى از قدرت سازمانهاى سیاسى تلقى مىشد.
در تاریخ 11فوریه 79 (22بهمن 1357) نخستین تانکى که از ارتش شاه آزاد گردید، به محوطه دانشگاه تهران آورده شد؛ سازمان مجاهدین خلق ایران ستاد خود را در دانشکده علوم مستقر کرد و سازمان چریکهاى فدائى خلق ایران نیز دانشکده مهندسى را پایگاه فعالیتهاى خود قرار داد.در بین این دو نیز مسجد دانشگاه، محل استقرار گروهى به نام «کمیته انقلاب اسلامى» شد که اعضاى نوجوان، آن را به انبار سلاحهاى به غنیمت گرفته شده از رژیم شاه تبدیل کرده بودند. وقتى که دانشگاهها اندکى پس از قیام 22بهمن، بار دیگر بازگشایى شد، تقسیم فضاى فیزیکى دیگر دانشگاههاى کشور نیز، کمابیش مشابه همین وضعیت در دانشگاه تهران بود. گروههاى سیاسى متعدد، معابر درون دانشگاهها را بین خود تقسیم کردند، اتاقهاى زیادى را اشغال نمودند و حتى سطح دیوارهاى دانشگاه را براى نصب انواع اعلامیه، اطلاعیه و پوستر بین خود تقسیم کردند. حیات اجتماعى درون دانشگاهها به همان اندازه حیات اجتماعى بیرون دانشگاهها آشفته بود؛ اما تفاوت اوضاع در این بود که در حالى که نظام جمهورى اسلامى در سطح جامعه در حال کسب قدرت برتر سیاسى بود، در درون دانشگاهها در حال واگذارى زمین به حریفان سیاسى خود در یک نبرد ایدئولوژیک بود.دانشگاهها نیز به مراکزى براى عضوگیرى و آموزش دانشجویان فعال سیاسى تبدیل شده بود و بسیارى از همین دانشجویان فعال، جزء سازماندهندگان مخالفتهاى سیاسى در کارخانهنجات، مزارع و محلات شهرها بودند. در آن وضعیت، تعداد دانشجویان و اعضاى هیات علمى هوادار نظام بسیار اندک شده بود.
در چنین اوضاع و احوالى، وقتى که انجمن اسلامى دانشجویان با انتشار اعلامیههایى خواستار تعطیلى دانشگاهها به منظور برپایى «بعثت اسلامى»، «انقلاب فرهنگى» و« پاکسازى اسلامى» گردید، در آوریل1980 (فروردین1359) حمله به دانشگاهها شروع شد. به دنبال این تحرکات، بسیارى از گروههاى غیر دانشگاهى مسلمان، مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و انجمن اسلامى کارگران کارخانهنجات ماشین سازى تبریز با صدور اعلامیههایى پشتیبانى خود را از مواضع دانشجویان عضو انجمنهاى اسلامى ابراز داشتند. (1) در شانزدهم آوریل 1980 (27فروردین1359)، گروهى از دانشجویان ناراضى چپ گرا در دانشگاه تبریز سخنرانى آقاى هاشمىرفسنجانى (عضو شوراى انقلاب) را بر هم زدند.سه روز بعد، شوراى انقلاب دستور داد تا ظرف سه روز دفاتر تمام گروههاى سیاسى از محوطه دانشگاهها برچیده شود و، در تدارک براى اسلامى کردن نظام دانشگاهى کشور، از تاریخ پنجم ژوئن (15خرداد) تمام دانشگاهها تعطیل گردد. (2) وقتى که بعضى از سازمانهاى دانشجویى به این تصمیم شوراى انقلاب اعتراض کردند، در تاریخ 21 آوریل 1980 (اول اردیبهشت1359) انجمنهاى اسلامى دانشجویى به امام خمینى متوسل شدند. به هنگام ملاقات این دانشجویان با آیتالله خمینى آنها مرتبا این شعار را سر مىدادند:« تحصیل استعمارى الغا باید گردد، دانشگاه اسلامى ایجاد باید گردد». آیتالله خمینى نیز در پاسخ، طى سخنرانى خود چنین گفت:
...دانشگاههاى ما وابسته است. دانشگاههاى ما دانشگاههاى استعمارى هستند. دانشگاههاى ما اشخاصى را که تربیت و تعلیم مىکنند اشخاصى هستند که غرب زده هستند. بسیارى از معلمان ما غربزده هستند و جوانهایى که به واسطه ساده لوحى خودشان تربیتهاى باطل بعضى از معلمان را قبول کردند و حالا که مىخواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادى بدهیم که مستقل بشود و وابسته به غرب نباشد، وابسته به کمونیسم نباشد...جبهه بندى مىکنند. همین دلیل بر این است که ما دانشگاه اسلامى و دانشگاهى که تربیت کرده باشد جوانان ما را نداشته و نداریم و همین شاهد است که جوانهاى ما تربیت صحیح نشدهاند.... باید دانشگاه اسلامى بشود. (3)
و به این ترتیب «انقلاب فرهنگى» شروع شد و فرداى آن روز در حالى که دانشجویان در حال دفاع از دژ نو پاى آزادیهاى دانشگاهى بودند، حمله گروههایى از مردم به «لانههاى فساد روشنفکرى» شروع شد.تعداد زیادى از دانشجویان کشته و تعداد بیشترى مجروح شدند. (4) دانشگاهها رسما تعطیل شدند و به مدت دو سال به همین صورت در انتظار «بعثت اسلامى» بسته باقى ماندند. سرانجام، زمین چمن فوتبال دانشگاه تهران در اختیار حزبالله قرار گرفت و به محل دائمى برگزارى نماز جمعه شهر تهران تبدیل گردید.
مسئولیت اسلامى کردن دانشگاهها به ستاد انقلاب فرهنگى واگذار گردید. (5) وظیفه ستاد انقلاب فرهنگى عبارت بود از تهیه برنامه درسى جدید، تدوین درسنامههاى ضرورى و برپایى یک نظام دانشگاهى اسلامى. کار اصلى ستاد بررسى برنامههاى درسى رشتههاى علوم اجتماعى و علوم انسانى، بخصوص رشتههایى مانند اقتصاد، جامعه شناسى، حقوق، علوم سیاسى و روان شناسى بود.در بین این رشتهها، اقتصاد داراى اهمیتى محورى بود. چرا که در صحنه مشاجرات سیاسى پس از انقلاب، تعریف نظام اقتصادى از مسائل حاد بین همه گروهها بود. جمهورى اسلامى خود را به برپایى نظام اقتصاد اسلامى متعهد کرده بود، ولى این که این اقتصاد اسلامى چه خصوصیاتى داشت چندان روشن نبود. بنابراین، تعریف رشته دانشگاهى اقتصاد اسلامى به معناى تعیین نظام اقتصادى کشور تلقى مىشد.
وظیفه تعریف اسلامى و تایید شده این رشتهها، به «دفتر همکاریهاى حوزه و دانشگاه» به سرپرستى حجتالاسلام محمدتقى مصباح یزدى، از مدرسین حوزه علمیه قم، واگذارشد. بعدها نیز در تلاش براى یکسان سازى نظام آموزشى دانشگاه و حوزه (دست کم در رشتههاى علوم انسانى و علوم اجتماعى که حوزه، مدعى خبرگى در آنها بود) همکارى بین حوزه و دانشگاهها مورد تشویق قرار گرفت. به طور مثال، آیتالله خمینى در ضمن یکى از سخنرانیهاى خود چنین گفت :«اسلام عمیقتر از هر کس و هر مکتب دیگرى به علوم انسانى و رشد انسان توجه کرده است.متخصص لازم دارید؟ از حوزهها درخواست کنید... دانشگاهها را باز کنید، ولى براى رشتههاى علوم انسانى باید از علما و بخصوص از علماى قم استفاده کنید». (6) مدتها بعد نیز «دفتر همکاریهاى حوزه و دانشگاه» به منظور عرضه روش اسلامى کردن رشتههاى دانشگاهى و ارائه یک برنامه درسى به ستاد انقلاب فرهنگى، از گروهى از استادان اقتصاد در دانشگاهها دعوت کرد تا به قم سفر کرده، در این زمینهبا آنها همکارى کنند. قرار بود این استادان دانشگاهى «مدرسین حوزه» را در مورد رشتههاى دانشگاهى مطلع کنند و در عوض، از یک دوره مطالعات مدرسین حوزه در زمینه جهان بینى اسلامى و روش مطالعات اسلامى برخوردار شوند. پیدا بود که بیشتر استادان دانشگاه فعالیتستاد انقلاب فرهنگى را مانع آزادیهاى دانشگاهى خود مىدیدند و بنابراین، در این امر مشارکت نکردند. وظیفه این گروه از «مدرسین حوزه» و استادان دانشگاهى عبارت بود از تحقیق در زمینه این که تا چه حد الگوهاى رایج علم اقتصاد با جهان بینى اسلامى (از دیدگاه مدرسین حوزه) انطباق دارد. یکى از هدفهاى اصلى این تحقیق عبارت بود از بررسى کارکردهاى« اقتصاد اسلامى» و همچنین جداسازى مطالب خالص و ناب اسلامى از مطالب غیراسلامى. و به این ترتیب «دفتر همکاریهاى حوزه و دانشگاه» وظیفه دوگانهاى را متقبل شد: اول بررسى علم اقتصاد دانشگاهى و دوم تبیین علم اقتصاد اسلامى، که به دنبال این کار طبیعتا بایستى نسخه اصیل اسلامى اقتصاد، از دیدگاه این گروه،عرضه مىشد.
رشته اقتصاد در دوران پیش از انقلاب
علم اقتصاد در ایران رشته جدیدى است. در واقع، رشته اقتصاد در اوایل دهه شصت میلادى (اواخر دهه سى شمسى) در ایران پا گرفت. تا پیش از آن دوره، دانشجویان مىتوانستند با استفاده از نوعى برنامه آموزشى که مشابه برنامه درسى دانشگاههاى فرانسه در نخستین دهههاى این قرن بود در کلاس درس اقتصاد سیاسى در دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران حاضرشوند (نخستین گروه از استادان ایرانى در دهههاى سى وچهل میلادى دهههاى ده وبیستشمسى در فرانسه درس خوانده بودند).روش تدریس علم اقتصاد نیز با استفاده از یک رهیافت توصیفى بود که در آن عمدتا بر تاریخ اندیشه اقتصادى، عناصر نظریه پول و مالیات بندى تاکید مىشد. در اوایل دهه شصت میلادى (اواخردهه سى شمسى) برنامه درسى رشته اقتصاد در دانشگاه پهلوى [شیراز فعلى] و دانشگاه ملى تهران [شهید بهشتى فعلى] راه اندازى شد و اعضاى هیات علمى این دو دانشگاه نیز عمدتا تحصیلکرده دانشگاههاى انگلیس و آمریکا بودند و حتى در دانشگاه پهلوى شیراز زبان آموزش نیز زبان انگلیسى بود. دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران نیز به دنبال یک جنگ قدرت در دانشکده حقوق و علوم سیاسى اقتصادى در سال 1967 (1346) تاسیس شد. نخستین رئیس این دانشکده نیز حسین پیرنیا بود که از سویى در دانشکده پلى تکنیک فرانسه، مهندسى خوانده بود و از سوى دیگر در دانشگاه کمبریج اقتصاد را زیر نظرجان مینارد کینز j.m.kenes مطالعه کرده بود. در بین دیگر استادان، منوچهر آگاهفارغالتحصیل آکسفورد بود و منوچهر زندى حقیقى در دانشگاه پاریس زیر نظر فرانسوا پرو Francois perrOux درس خوانده بود. بقیه استادان هم در دانشگاههاى مختلف اروپا، و عمدتا پاریس، درس خوانده بودند. همچنین برنامه درسى دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران پس از مشورت با جان هیکس j. Hicks و اورسولا هیکس U.Hicks در سال 1968 (1347) که هر دو نفر مذکور به همان منظور از تهران دیدار کردند، ارائه گردید. برنامه درسى رشته اقتصاد دانشگاه تهران درست مانند برنامه درسى دانشگاه ملى [شهید بهشتى فعلى] و دانشگاه پهلوى [شیراز فعلى] بر اساس برنامه درسى دانشگاههاى آمریکا بود.
آمریکایى شدن برنامه درسى رشته اقتصاد در دانشگاههاى ایران دو عامل اصلى داشت. اولا در دهه شصت میلادى (دهه چهل شمسى) با توجه به افزایش فزاینده نیاز تشکیلات دولتى به کارمند و مدیر، طبعا در پاسخ به این تقاضا، نظام آموزش عالى کشور تجدید سازمان شد و گسترش یافت. تعداد زیادى دانشگاه و تعداد باز هم بیشترى دانشسرا و مدرسه عالى راه اندازى شد. از سوى دیگر، برنامه ریزان نظام آموزش عالى کشور کارآمدترین رویکرد در زمینه افزایش کارآیى کارمندان را، نظام درسى دانشگاهى آمریکایى تشخیص دادند. از این رو، در جریان این سالها یکى از عناصر اصلى مورد نظر سیاستگذاران نظام آموزش عالى کشور، استقرار برنامه درسى رشته اقتصاد بر اساس مدل دانشگاههاى آمریکا بود. در همین مورد، چشمگیرترین تحولات در دانشگاه تهران صورت گرفت که از زمان تاسیس، عمدتا پیرو سنت آموزشى فرانسوى بود. عامل اصلى بسیارى از تغییرات سازمانى و برنامه ریزى درسى در دانشگاه تهران دکتر فضلالله رضا بود که نامبرده پیش از انتصاب به ریاست دانشگاه تهران در سال 1967(1346) استاد رشته مهندسى برق در دانشگاه سیراکوز آمریکا بود.
انتصاب دکتر رضا به این سمتحساس دانشگاهى نقطه جدایى از سنتهاى پیشین بود. دکتر رضا نه عضو هیات علمى دانشگاه تهران بود و نه عضو هیات علمى هیچ یک از دیگر دانشگاههاى کشور (وى تنها مدت اندکى را در دانشگاه صنعتى آریامهر [صنعتى شریف فعلى] تدریس کرده بود) و تحصیلات خود را نیز نه در فرانسه، بلکه در ایالات متحده آمریکا طى کرده بود. (ضمنا در آن زمان،انتصاب رؤساى دانشگاههاى کشور از سوى شاه انجام مىگرفت.)
علاوه بر این، در اوایل دهه شصت میلادى (دهه چهل شمسى) در بسیارى از دانشگاههاى اروپایى، از جمله دانشگاههاى فرانسه، رویکرد آمریکایى انگلیسى موسوم به «نئوکلاسیک کینزى» حکمفرما بود، و مىدانیم که بسیارى از دانشجویان ایرانى در آن زمان براى ادامه تحصیلات در سطح فوق لیسانس و دکترا، در این کشور تحت چنین شرایطى تحصیل مىکردند. در نتیجه، مىتوان گفتسیاست آمریکایى کردن برنامه درسى دانشگاهها صرفا شتاب جریانى را که از قبل شروع شده بود تشدید کرد.
رشد علم اقتصاد، به صورت یک رشته دانشگاهى، با رشد تعداد متون درسى دانشگاهى همزمان و همراه شد، و نخستین درسنامه به صورت جدید در علم اقتصاد، ترجمهاى بود از کتاب پل ساموئلسون، (Paul Samuelson) با عنوان Economics (First edition 1948) که این ترجمه با عنوان فارسى اقتصاد در سال 1964 (1343) در ایران منتشر گردید. (7) در همین جهت، سازمان برنامه و بودجه به منظور گسترش انتشار درس نامههاى علم اقتصاد بودجه خاصى را اختصاص داد و به این ترتیب طى سالهاى بعد تعداد بسیار زیادى درسنامه هاى فرانسوى و انگلیسى به فارسى برگردانده شد که از این تعداد بعضى، ترجمههاى اصیل و برخى، ترجمههاى به اصطلاح آزاد (یا در واقع ترجمه و تالیف) تلقى مىشد و این نوع کتابها عموما در برگیرنده گزیدههایى از درسنامههاى مختلف خارجى بود که هیچگونه اشارهاى هم به اصل منابع خارجى نمىکرد. همچنین یکى دیگر از منابع درسى و درسنامههاى استادان، جزوههایى بود که استادان براى ارائه در کلاسهاى خود آماده مىکردند و گروههاى آموزشى مربوط، آنها را تکثیر و در اختیار دانشجویان قرار مىدادند. این نوع جزوههاى تکثیر شده، هم مایه راحتى کار استاد و دانشجو بود و هم مطالبى را که قرار بود در طول نیمسال تحصیلى تدریس شود از ابتدا مشخص و معین مىکرد. ولى تعداد درسهایى که داراى سر فصل یا فهرست منابع ضرورى باشد بسیار اندک بود؛ و در واقع، تنها مواد درسى آموزشى مورد استفاده استادان این نوع درسنامهها و جزوهها بود.
علم اقتصاد به صورتى که در دانشگاههاى ایران تدریس مىشد، اقتصاد نئوکلاسیک به روش کینزى بود، و در زمینه علم اقتصاد درسنامههایى که به طور گسترده مورد استفاده قرار مىگرفتند، خواه ترجمه فارسى و خواه تالیف استادان ایرانى، عمدتا به تقلید از همان کتاب ساموئلسون با عنوان Economics نوشته شده بود. دیگر درسنامههایى نیز که براى واحدهاى درسى دیگر ارائه مىشد، اکثرا بازتاب اقتصاد رایج آن دوره به حساب مىآیند (به پیوستیک مراجعه کنید) و بسیار بندرت پیش مىآمد که مؤلفان خود را از این محدودیتهاى سنتى رها کنند.
شاید بخشى از این محدودیت در تنوع دیدگاههاى روش شناختى، به واسطه سانسور بوده است، که در آن دوران به صورتى سازمان یافته مانع تدریس اقتصاد دانانى مىشد که داراى گرایشهاى چپگرایانه بودند، و در واقع هر گونه انتقاد از اقتصاد رایج آن دوره یا هرگونه انتقاد از نظام بازار آزاد را دال بر مواضع چپگرایانه فرد تلقى مىکرد و غالبا برچسب چپگرا مىتوانستبه معناى تضییقات سیاسى جدى براى فرد باشد؛ اما با این همه، معدودى از استادان رشته اقتصاد در دانشگاهها در کلاس یا جزوههاى خود اقدام به انتقاد از اقتصاد رایج در کشور مىکردند. ولى باید اذعان داشت که مساله سانسور، تنها بخشى از دلیل محدودیت روششناختى در اقتصاد بود. چرا که سانسور عمدتا براى تبلیغ نمونههاى افراطى اقتصاد مانع تراشى مىکرد. نکته این است که حتى از تفسیرها و برداشتهاى اقتصاد لیبرالى و اقتصادهاى نه چندان افراطى، مانند اقتصاد نهادگرا institutionalism که در بسیارى از گروههاى آموزشى دانشگاههاى محافظه کار آمریکا تدریس مىشود نیز در ایران تقریبا خبرى نبود. و گاهى اوقات نیز بندرت، استادان به ارائه جزوههاى ترجمه شده مطالعات موردى case studies یا مطالب مربوط به اقتصاد لیبرال اقدام مىکردند.
در برابر این نوع اقتصاد دانشگاهى محافظه کار و جزئىنگر یک جریان مخالف و قدرتمند «تحلیل انتقادى» یا «اجتماعى» وجود داشت که منشا آن انتشارات غیر دانشگاهى بود، و این نوع انتشارات در خدمت نیاز سیرى ناپذیر طبقه روشنفکر ایرانى طرفدار اقتصاد سیاسى بود. در آن دوران، طبقه روشنفکر ایرانى عمدتا تمایلات چپگرایانه داشت و ادبیات آنها عمدتا شامل ترجمه کتابهاى چپگرایانه بود که در واقع تفسیر رادیکال کاپیتالیسم و امپریالیسم به شمار مىآمدند. از بین مترجمان این نوع کتابها و مقالات نیز فقط تعداد معدودى در ردیف اقتصاددانان حرفهاى به حساب مىآمدند و بیشتر آنها اقتصاد و زبان انگلیسى را به صورت خودآموز یاد گرفته بودند. اغلب اوقات نیز گزینش آثار مورد ترجمه، بستگى به این داشت که آیا اصل متن در ایران یافت مىشود یا خیر، و بدیهى است در آن اوضاع و احوال، فقط بخش اندکى از این کتابهاى خارجى در کتابفروشیها و کتابخانههاى ایران یافت مىشد. به همین دلیل، مترجمان ناچار بودند براى تهیه این کتابها و مقالات یا به دوستانى که در خارج از کشور داشتند تکیه کنند، و یا به مجلات محدود بررسى کتاب متوسل شوند. براى این کار،در بیشتر مواقع، منبع اصلى ترجمهها Monthy Review Press ] »و یا« Progress publishres »بودند. چرا که این دو انتشاراتى در بین محافل مترجمان کاملا شناخته شده بودند. دلیل دیگر این بود که در واقع محدودیتهاى ایجاد شده از سوى دستگاه سانسور نیز گزینش آثار و ترجمه را دچار محدودیت هر چه بیشتر مىکرد، و به همین دلیل عناوین کلى مورد ترجمه در این زمینهها اغلب پراکنده و غیرمنسجم بود و باید خاطر نشان ساخت که فقط تعداد بسیار معدودى از متون کلاسیک اقتصاد به فارسى برگرادنده شد، به طورى که ترجمه فارسى هیچ یک از آثار مارکس «و آثار کلاسیک» مارکسیستى در ایران یافت نمىشد. (8) این گونه آثار، جز در موارد بسیار نادر، حتى به زبانهاى خارجى نیز در دسترس تحصیلکردههاى ایرانى نبود. چراکه حکومتشاه این نوع آثار را خرابکارانه تلقى مىکرد.
کیفیت ترجمهها نیز اغلب بسیار ضعیف بود و محدودیت اطلاعات زبانى و اقتصادى مترجم، در کنار محدودیتهاى ناشى از سانسور دولتى، ضعف کار را دو چندان مىکرد. ترجمهها اغلب مثله شده و غیر دقیق بود و در بیشتر موارد، مترجم ناچار مىشد بخشهایى را که سانسور، مجاز تشخیص نمىداد از ترجمه حذف کند. همچنین مترجم ناچار بود واژگانى را که دستگاه سانسور انتشار آن را ممنوع مىدانستبا دستکارى تحریف کند. به طور مثال، در برابر واژه ، class به جاى «طبقه» از واژه «گروه» استفاده مىشد، به جاى Capitalism ] »از واژه «نظام بازار»، به جاى socialism ] »از واژه «نظام برنامهاى»، به جاى [exploitation ] «بهره گیرى، بهره کشى یا استثمار» و به جاى« [employees «کارکنان یا حقوق بگیران»، به جاى [workers ] «کارگران»، به جاى [manager ] «مدیر» و به جاى capitalist ] »از «کارفرما» استفاده مىشد.
ولى به رغم این وضعیت، قبل از پیروزى انقلاب برخى از کتابهاى اقتصاد مارکسیستى در ایران منتشر شدند. از نمونههاى بارز این آثار،چند جلد کتاب بود که فرهاد نعمانى ترجمه و ویرایش کرده بود و در آنها برخى از نمونههاى ادبیات اقتصاد مارکسیستى به دانشجویان ایرانى عرضه مىشد. (9) اولین نمونه یک متن اقتصادى کاملا مارکسیستى در اواخر دهه1970 (دهه پنجاه شمسى)در ایران به چاپ رسید و این کتاب، درسنامهاى بود که گرد آورندگان آن، اعضاى فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروى بودند. (10) شهرت گسترده این کتاب باعث جلب توجه ماموران سانسور شد؛ اگرچه همین ماموران، قبل از اشتهار کتاب بدون توجه به محتواى آن، انتشار آن را بلا مانع اعلام کرده بودند. (11) کتاب به سرعت ممنوع اعلام شد و مترجم آن نیز زندانى گردید. اما بعدها زمانى که جنبش انقلابى مردم باعثباز شدن دروازه کتابهاى ممنوعه گردید، این کتاب [تجدید چاپ شد و] دوباره در بازار نایاب گردید. این کتاب جزء متون اصلى اقتصاد مارکسیستى مورد استفاده آن دسته از روشنفکران بود که به چنین کتابهایى به زبانهاى خارجى دسترسى نداشتند.
این دو رویکرد یعنى رویکرد اقتصاد رایج دانشگاهى و نقطه مقابل آن، رویکرد اقتصاد سیاسى انقلابى هر دو، نارسا و رشد نایافته بودند. ولى در هر حال،این دو رهیافت زمینه مساعدى برا ى رشد گروهى از دانشجویان جستجوگر، علاقه مند و عموما باهوش شد که بسیارى از آنها اقتصاد سیاسى را بخشى جدایى ناپذیر از مبارزات سیاسى خود مىدانستند؛ این گروه از دانشجویان به طور کلى از «کتابهاى مهم» اقتصاد سیاسى و نقد اجتماعى موجود در بازار کتاب با خبر بودند. علاقه این نوع دانشجویان عموما متوجه ادبیات، تاریخ و دیگر علوم اجتماعى، بخصوص جامعه شناسى، بود. چراکه در این زمینهها طیف وسیعترى از مطالب مکتوب در دسترس بود. (12) میزان تاثیر گذارى این کتابها را مىشد از طریق تعداد سؤالاتى که دانشجویان در درون و بیرون کلاسهاى درس در مورد مطالب آنها مطرح مىکردند مورد ارزیابى قرار داد. دانشجویان اغلب اقدام به مطالعه آن دسته از کتابهاى اقتصاد سیاسى مىکردند که مطالعه آنها ضرورت و الزام درسى نداشت و بیشتر اوقات نیز از مباحثات و مجادلات این نوع کتابها براى مقابله و یا دست انداختن استادان محافظه کار (که به باور بسیارى از دانشجویان، کارشان فقط بلغور کردن مزخرفات ارتجاعى بود) استفاده مىکردند.
بدین ترتیب، دانشجویان دوره کارشناسى اقتصاد تحصیلات نامتعارفى را پشتسر مىگذاشتند: از سویى در چارچوب یک برنامه درسى عمدتا تخصصى، اصول علم اقتصاد رایج (غربى) را یاد مىگرفتند و از سوى دیگر، مطالب زیادى در مورد آمار و اقتصاد سنجى فرامىگرفتند، و مکمل این برنامه درسى نیز مطالعات گسترده خود دانشجویان در زمینه اقتصاد سیاسى (عمدتا اقتصاد مارکسیستى) بود (البته تعداد معدودى واحد درسى علوم تربیتى نیز قرار داشت که نه استاد و نه دانشجو، چندان توجهى به آنها نمىکردند). (13) به همین دلیل بود که معمولا در آخر دوره لیسانس اقتصاد یک دانشجوى معمولى مقدارى با مبانى مارکسیسم آشنا مىشد و قدرى نیز با ادبیات اقتصاد سیاسى موجود در ایران آشنایى پیدا مىکرد. (14) اما تردیدى نیست که این نوع اطلاعات، هم پراکنده و هم غیر مدون بود. به هرحال، با این که معمولا دانشجویان در زمان تحصیلات رسمى خود در دانشگاه در اندیشهورزى انتقادى درگیر نمىشدند (چرا که فرصتبحث آزاد مطالب بسیار کم بود و بندرت پیش مىآمد که دانشجو ملزم به ارائه پژوهشهاى انتقادى و یا شرکت در امتحانات اصولى و پرمایه باشد)، ولى براى تحلیل انتقادى مسائل اجتماعى داراى انگیزه بودند و معمولا دانشجویان بین خودشان جلسات بحث و جدل زیادى را برگزار مىکردند. بنابراین، ذوق فکرى، فعالیتسیاسى، و قدرت تحلیلى قوى دانشجویان (دانشجویانى که امتحان کنکور سراسرى را با آن همه تاکید بر ریاضیات پشتسر گذاشته بودند) سه عاملى بودند که تا حدودى نقایص و نارساییهاى موجود در ساختار تحصیلات رسمى این رشته را جبران مىکردند. باید متذکر شد که بسیارى از فارغالتحصیلان رشته اقتصاد در دهههاى شصت و هفتاد میلادى، بعدها به صورت تکنوکراتهایى قابل و توانمند در سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزى، مرکز آمار ایران و نیز در بسیارى از وزارتخانهها، بانکها و دیگر مؤسسات خصوصى و دولتى به کار گمارده شدند. برخى نیز بعدها در دهههاى هفتاد و هشتاد میلادى (دهههاى پنجاه وشصتشمسى) در خارج از کشور (عمدتا در آمریکا) موفق به دریافت درجه دکترا شدند، و از این تعداد نیز گروهى در دانشگاههاى آمریکا و اروپا مقیم شدند و بقیه به ایران بازگشتند.
اقتصاد انقلابى-اسلامى
از مبحث اقتصاد اسلامى تا پیش از شروع نهضت انقلابى ملت در سال 1357 چندان خبرى نبود. کتاب اسلام و مالکیت نوشته آیتالله محمود طالقانى (چاپ نخست، تهران، 1330) و ترجمه فارسى کتاب اقتصادنا نوشته آیتالله سید محمد باقر صدر (چاپ نخستبه زبان عربى در بیروت، 1340) که در سال 1971 (1350) با عنوان اقتصادما در ایران منتشر گردید چندان مایه جلب توجه نگردید. در واقع وضع به گونهاى بود که هیچ کدام از مردان و زنان اقتصاددان کشور، خود را اقتصاددان اسلامى نمىدانستند و حتى کتاب و مقالهاى نیز از دیدگاه اسلامى به دست این گونه اقتصاددانان نوشته نشده بود که بتوان آن را مقدمهاى بر علم اقتصاد اسلامى به حساب آورد. لازم به ذکر است که در سال 1976 (1355) از سه نفر اقتصاددان ایرانى شرکت کننده در نخستین کنفرانس بینالمللى اقتصاد اسلامى در مکه هیچ کدام «اقتصاددان اسلامى» نبودند. (15) در حقیقت، اقتصاددانان موسوم به اسلامى تنها در ماههاى آخر رژیم سلطنتى شاه وارد صحنه روشنفکرى ایران شدند. کتاب اقتصاد توحیدى نوشته ابوالحسن بنى صدر نخستین بار در سال 1978 در خارج منتشر شد و تقریبا همزمان با آن نیز تعداد زیادى جزوههاى متفرقه و پراکنده در مورد ابعادى از اقتصاد اسلامى در اواخر سال 1978 (1356) در کشور منتشر گردید. اما واقعیت امر این بود که این جزوهها را کسانى نوشته بودند که از اسلام و اقتصاد اطلاعات چندانى نداشتند. (16)
عمدهترین شخصیتى که زمینه طرح بحث اقتصاد اسلامى را در ایران ایجاد کرد، دکتر على شریعتى بود که روشنفکرى مسلمان با دیدگاهى جهان سومى (مشابه فرانتس فانون) بود. دیدگاههاى وى نزدیکى بسیارى با دیدگاههاى مارکس و سارتر داشت و تا حدودى نیز با جریانهاى فکرى اروپاى معاصر آشنایى داشت. دکتر شریعتى دوره فعالیتهاى دانشگاهى خود در ایران را در سال 1964 (1343) پس از بازگشت از کشور فرانسه و اخذ درجه دکتراى جامعه شناسى از دانشگاه سوربن پاریس آغاز کرد. وى در دوره کارى کوتاه، اما پربار خود در مقام یک روشنفکر حرکت آفرین اقدام به طرح مباحثى در زمینه شناخت اسلام از دیدگاه اجتماعى نمود. او با اعلام این نظر خود که اسلام دین مستضعفان، و مبتنى بر فلسفه آزادى ( و نه یک مجموعه اصول غیرپویا و ایستا) است، مخالفت روحانیون سنتى و محافظه کار را برانگیخت. (17) نقطه محورى تفسیر و برداشت انقلابى شریعتى از اسلام،دیدگاه وى در مورد «فلسفه تاریخ» است. این برداشت در واقع به طور آشکار، یک برداشت اسلامى شده از مفهوم ماتریالیسم تاریخى است. به اعتقاد وى، جنگ بین هابیل و قابیل بازتاب یک تضاد اساسى در طول تاریخ است: تضاد و مقابله حاکمیت مالکیتخصوصى در مقابل مالکیت جمعى، و به گفته شریعتى، هابیل که شتر عرضه مىکند «نماینده عصر اقتصاد مبتنى بر گله دارى و دوران اشتراک اولیه است که این دوره پیش از پیدایش مالکیتبود» و قابیل که گندم عرضه مىکند «نماینده نظام کشاورزى و مالکیت انحصارى و انفرادى است». (18) به اعتقاد وى، قتل هابیل به دست قابیل نیز نماد پایان یافتن کمونیسم اولیه و شروع الکیتخصوصى است و همین نکته، معرف جنگ همیشگى بین مالکان و افراد فاقد ابزار تولید است. شریعتى از نوعى تحلیل طبقاتى استفاده مىکند که هم از نظر شکل و محتوا و هم از نظر زبان، کاملا مارکسیستى است. (19) و جاى شگفتى ندارد که بعدها مخالفان سنتى و مسلمان وى، او را متهم به «مادیگرى» کردند و[مىدانیم که] نسبت دادن این اتهام به یک مسلمان، مترادف استبا اعلام ارتداد وى. اما شریعتى در عین حال که برخى از تشابهات بین دیدگاههاى خود و اندیشههاى مارکس را مىپذیرفت، اتهام مادیگرى را رد مىکرد. (20) برداشتهاى خاص شریعتى از اسلام باعث جذب بسیارى از جوانان فعال طرفدار مارکسیسم [به اسلام] شد. واقعیت این است که شریعتى از گرایشهاى مارکسیستى روشنفکران ایرانى خبر داشت و به همین دلیل، به طور مرتب احساس حقارت روشنفکران مسلمان در قبال مارکسیسم را مورد ملاحظه قرار مىداد. (21)
یکى از جنبههاى جالب توجه طرح بحث اسلام و مارکسیسم از دیدگاه شریعتى، استفاده صریح و تحریف ناشده وى از اصطلاحات مارکسیستى است؛ آن هم در دورانى که استفاده از اصطلاحاتى مانند «استثمار»، «پرولتاریا» (و اصولا هر گونه اشاره به انقلاب یا مبارزه طبقاتى) از زیر دیدگاه سانسور حق عبور نداشت و به همین علت، نویسندگان چپگرا ناچار بودند تا صرفا به خاطر نیاز به در صحنه ماندن، اصطلاحات مارکسیستى خود را تغییر دهند. شریعتى با انجام این کار موفق شد تا با بحث و طرح آزاد تحلیلهاى مارکسیستى و با استفاده نسبتا صحیح و منسجم از اصطلاحات مارکسیستى، به ترویج مارکسیسم و نقد امپریالیسم در ایران کمک کند. طنز قضیه در این است که همین روش کار شریعتى باعثشد تا برخى محافل چپگراى ایران او را متهم به همدستى با رژیم شاه براى حمله به مارکسیسم کنند؛ به طورى که وقتى که پس از آزادى شریعتى از زندان، کتاب ردیه او بر مارکسیسم با عنوان انسان، مارکسیسم و اسلام در روزنامه کیهان منتشر گردید، اتهام چپگرایان نسبتبه شریعتى که او را ضد «مارکسیسم» قلمداد مىکردند تشدید شد. (22) از سوى دیگر، روحانیون محافظه کار نیز مدعى شدند که رژیم پشتیبان حمله شریعتى به اسلام است. ولى در هر صورت، با توجه به شهرت شریعتى در بین روشنفکران مذهبى، هیچ یک از این دو گروه مخالف وى اتهامهاى خود نسبتبه او را علنى نکردند.
شریعتى ارائه کننده نوعى تفسیر و برداشت انقلابى از تشیع بود. به گفته وى، تعالیم اسلام به ستمدیدگان و مستضعفان این نکته را مىآموزد که خود را از رذالت روابط طبقاتى (که آنها را اسیر فقر و استثمار کرده است) آزاد کنند. (23) چرا که وى اعتقاد داشت انسان فقط و فقط با از بین رفتن مالکیت و بر پایه نظام بى طبقه توحیدى است که به آزادى دست مىیابد. (24)
بسیارى از مریدان شریعتى، فعالان جوانى بودند که به سازمان مجاهدین خلق مىپیوستند و یا هوادار آن سازمان مىشدند. دیدگاه این سازمان در مورد فلسفه تاریخ، با دیدگاه شریعتى مشابه بود؛ اگرچه ابراز وابستگى آنها به مارکسیسم صریحتر از وى بود. (25) این سازمان تنها نیروى اصلى قادر به ایجاد تغییرات تاریخى را جنگ طبقاتى مىدانست و اعتقاد داشت که نظام اجتماعى توحیدى،نظام و جامعه بى طبقه است. (26)
سازمان مجاهدین نیز مانند دکتر شریعتى مخالف امپریالیسم بود. (27) ظاهرا این سازمان با آگاهى از نظریه «وابستگى»، طرفدار شیوه تحلیل و دیدگاههاى این نظریه بود. این سازمان معتقد بود که با توجه به حاکمیت امپریالیسم در نظام اقتصادى جهان، دیگر براى کشورهاى پیرامونى، راهبرد رشد سرمایهدارى ممکن به نظر نمىرسد و بنابراین تصور مىشد که هدف،باید از بین بردن وابستگى و پىگیرى نوعى راهبرد باشد که به الغاى روابط اجتماعى [موجود] بینجامد. (28)
سازمان مجاهدین، از دیدگاهى کاملا مارکسیستى بر شیوه تحلیل روابط بازار تکیه مىکرد. این سازمان حتى براى آموزش علم اقتصاد به اعضا و هواداران خود در یک دوره مخفیانه آموزش عقیدتى، داراى درسنامهاى با عنوان اقتصاد به زبان ساده بود. (29) این جزوه را که فقط 209 صفحه حجم داشتیکى از اعضاى سازمان به نام محمود عسگرى زاده نوشته بود و در واقع، نسخه ساده شدهاى از «نظریه ارزش کار» مارکس بود. وقتى که در اواخر دهه 1970 (دهه 50 شمسى) در جریان انقلاب اسلامى، سانسور برچیده شد این کتاب خوانندگان زیادى پیدا کرد و حتى در دوره اولیه پس از پیروزى انقلاب در بسیارى از دانشگاههاى کشور به صورت درسنامهاى دانشگاهى مورد استفاده استادان و دانشجویان قرار گرفت.
درآثار مصلحان مسلمان که پیش از انقلاب، در مورد جنبههایى از اقتصاد اسلامى دستبه انتشار کتاب و رساله زدند، نیز نشانهها و رگههایى از دیدگاههاى مارکسیستى کاملا هویداست. از جمله این مصلحان، دکتر حبیبالله پیمان است که وى نیز روابط مبتنى بر مالکیت را در اسلام مردود مىداند. اما دیدگاه پیمان، بر خلاف دیدگاههاى شریعتى و مجاهدین خلق، صبغهاى پژوهشى دارد. او با تسرى دادن مفهوم مالکیتخداوند، هرگونه جلوگیرى از دستیابى کارگران و زحمتکشان به ابزار تولید را نفى مىکند. به گفته پیمان، با توجه به آیه قرآنى «لله ملکالسموات والارض» (30) باید دستیابى افرادى که مایلند با استفاده از نیروى کار آفرینشگر خود به آن منابع دسترسى پیداکنند، امکان پذیر باشد. (31) این مبحث در واقع همان بحثیا اصل «مالکیت ناس» است که ناظر بر این معناست که مفهوم مالکیت در اسلام، یک مساله جمعى است. (32) وى همچنین عقیده دارد که ابزارهاى تولید محصول تمدن بشرى هستند و به همین دلیل، مالکیت این ابزار را نمىتوان انحصارى کرد؛ یعنى این که همه افراد بشر حق دارند ابزار تولید را مالک شوند. (33) علاوه بر این،پیمان معتقد است که فرد باید فقط مالک دسترنج کار خود باشد وداراییهاى او نباید فراتر از نیازهایش باشد. (34) دکتر پیمان انباشت ثروت را اقدامى غیراسلامى و مردود مىداند؛ چراکه به اعتقاد وى، سرمایه فقط از طریق استثمار حاصل مىشود. او با استفاده از تحلیلى کاملا مارکسیستى، این موضوع را تبیین و توجیه مىکند. وى مىگوید که از درآمد اضافى مىتوان براى خرید ابزار و منابع جدید استفاده کرد. [زیرا در غیر این صورت،] کارگران فاقد ابزار تولید، جز این که نیروى کار خود را در خدمت دارندگان ابزار تولید قرار دهند، چارهدیگرى نخواهند داشت. صاحبان ابزار تولید نیز از طریق تخصیص ارزش اضافى تولید شده به وسیله کارگران، آنها را مورد استثمار قرار مىدهند. (35) استثمار نیز به نوبه خود منجر به افزایش سطح تولید مىشود و بدین ترتیب سرمایه داران قادر خواهند بود تا کارگران بیشترى را به کار گیرند و ارزش اضافى بیشترى را تخصیص دهند. بنا به نظر پیمان، چنانچه این امکان وجود داشت که همه افراد توانایى مالکیت ابزار تولید را داشته باشند، چنین اتفاقى روى نمىداد. (36) و بدین ترتیب، دکتر پیمان به نتایجى مشابه نظرات سنسیمون مىرسد و سرمایهدارى خرده بورژوازى را پیشنهاد مىکند. (37)
نقد پیمان از سرمایهدارى و استثمار، و دیدگاه او در مورد جامعه آرمانى اسلام، بین مسلمانان انقلابى جاذبه خاصى پیدا کرد (بخصوص بین گروهى از انقلابیون که از لحاظ عقیدتى، پذیرش ماتریالیسم تاریخى مجاهدین خلق براى آنها کار سادهاى نبود)؛ بویژه پس از این که رهبران جمهورى اسلامى در سال 1981 (1360) این سازمان را «سازمان منافقین» نامیدند. پیمان پیروان خود را در گروه کوچکى به نام «جنبش مسلمانان مبارز» سازماندهى کرده بود. البته گستره نفوذ افکار و اندیشههاى اقتصادى دکتر پیمان بسیار فراتر از چارچوب گروه مزبور بود.همچنین در اوایل دهه هشتاد میلادى (دهه شصتشمسى) نشریه هفتگى این گروه به نام هفته نامه «امت» بین جوانان انقلابى و طرفدار نظام جمهورى اسلامى خوانندگان بسیارى داشت و بسیار اثر گذار بود. این تاثیرگذارى آنچنان چشمگیر بود که خط مشیهاى جناح انقلابى و تندرو جمهورى اسلامى (موسوم به «جناح خط امام») نیز گاهى اوقات با عنوان نظرات «امتىها» مورد اشار قرار مىگرفت.
برداشت انقلابى پیمان از اقتصاد اسلامى، در واقع نمود فقهى کلامى نظرات اقتصادى مخالف رژیم شاه بود. اما این برداشت علىرغم تمایلات پژوهشى خود که مىکوشید بر حجیت قرآن و دیگر منابع فقه اسلامى تاکید کند، بازهم «الگویى» بود که هم از نظر عقیدتى و هم از نظر روش کار، مارکسیستى بود. و همین نکته دلیل معروفیت و محبوبیت تفسیرهاى انقلابى از اقتصاد اسلامى،بویژه در بین روشنفکران مسلمان فعال و جوان است. این نکته، بخصوص در مورد گروهى از دانشجویان دانشگاهى صدق مىکند که خود را سرسپرده یک نظام سوسیالیستى و عرفى مىدانستند. به هر حال، در صحنه عمل اجتماعى، پیدا کردن نوعى خط تمایز شناختشناسانه بین این دو گروه کار مشکلى بود. چرا که به نظر مىرسید براى این دو گروه (مسلمان و غیرمسلمان) منابع تغذیه فکرى به یک اندازه داراى اعتبار و حجیت است.
اقتصاد اسلامى عامیانه
دیدگاههاى انقلابى شریعتى، سازمان مجاهدین و امتىها، صرفا بر روششناسى مارکسیستى تکیه داشت؛ در صورتى که دیدگاه اقتصادى اسلامى و عامیانه آیتالله سید محمد باقر صدر را مىتوان بازنگرى کلامى در اقتصاد نئوکلاسیک تلقى کرد. آیتالله صدر که رساله اقتصادى او با عنوان اقتصادنا [اقتصاد ما] در بین نظریه پردازان نظام جمهورى اسلامى بسیار تاثیر گذار بوده است، در مورد جهت گیرى و روش کار اقتصاد اسلامى زبان و بیان صریحى دارد. (38) به باور او، اقتصاد اسلامى یک علم نیست که در تلاش براى تبیین و توجیه پدیدههاى عینى باشد، بلکه «انقلابى ستبراى دگرگون کردن واقع فاسد و تحول ن به واقع سالم». (39) به عقیده نامبرده، تنها در صورت برپایى نظام اقتصادى اسلامى است که علم اقتصاد اسلامى قادر خواهد بود کارکرد آن نظام را تبیین کند. بنابراین به اعتقاد آیتالله صدر، ادعاى وجود علم اقتصاد اسلامى ادعاى بىاساسى است. (40) علاوه بر این، وى به این نکته اشاره مىکند که علم اقتصاد اسلامى مىتواند به تحقیق و تفحص در مورد گرایشهاى عامى بپردازد که در شرایط استقرار یک نظام اقتصاد اسلامى مفروض وجود دارد. (41)
برداشت آیتالله صدر (42) از نظام اقتصاد اسلامى عبارت است از نوعى اقتصاد تنظیم شده بازار؛ و به اعتقاد وى کارکرد این نوع اقتصاد بازار بر اصولى مانند مالکیتبه صورت مختلط، آزادى محدود اقتصادى و عدالت اجتماعى مبتنى است. مفهوم «مالکیتبه صورت مختلط» مورد اعتقاد صدر بر اساس این نص صریح اسلامى است که خداوند را مالک تمامى منابع طبیعى عالم مىداند. (43) بنابراین، دولت اسلامى حق دارد تا مالکیتخود را بر انفال (زمین، آب، منابع معدنى و نیز غنایم جنگى) اعمال کند و هر جا نیز فقه اسلامى تعیین کند، دولت اسلامى مىتواند به شیوه خاصى از این منابع و یا درآمد حاصل از آنها چشم پوشى کند.
آیتالله صدر معتقد است در اسلام، آزادى فردى مشروط به مراعات احکام اسلام است و بنابراین چنانچه افراد با اعمال و کردار خود به رفاه و سلامت جامعه آسیب برسانند، دولت اسلامى مىتواند براى آزادى عمل افراد (از جمله حق مالکیت آنان) محدودیتهایى وضع کند. (44) توصیه آیتالله صدر این است که هر گاه حداقل سطح رفاه براى تمام اعضاى جامعه فراهم شد، دولت اسلامى مىتواند در نقش عامل تنظیم کننده «توازن اجتماعى» ایفاى نقش کند؛ به باور وى، تثبیت توازن اجتماعى مستلزم محدود کردن تمرکز سرمایه از سوى افراد است. (45)
نظام اقتصاد اسلامى مورد توصیه آیتالله صدر در اصول، مشابهت زیادى با نظام سرمایهدارى (کاپیتالیسم) دارد. چرا که مىدانیم در نظام سرمایهدارى نیز نقش دولت در تامین ثبات اجتماعى مورد پذیرش قرار گرفته است. نزدیکى دیدگاههاى اقتصادى آیتالله صدر با اصول نظام اقتصاد سرمایهدارى، همچنین در روش تحلیل او از روابط بازار نیز منعکس شده است. تقریبا تمامى حجم جلد اول کتاب اقتصاد ما صرف رد بر روششناسى مارکسیستى شده است. ایشان در تلاش براى رد و طرد مفهوم «استثمار از طریق سرمایه»، نظریه ارزش کار مارکس را رد مىکند. نامبرده دراین بحث نظرى بر چگونگى تشکیل ارزش بر اساس بحث مطلوبیت تاکید مىکند:
رابطه بین ارزش استعمالى و ارزش مبادلهاى در یک چارچوب روانى قابل فهم است. چرا که ارزش استعمالى منبع مطلوبیت مىباشد و مطلوبیت معیار و منشا ارزش است... اما ارزش استعمالى، على رغم این که منشا ارزش مىباشد، ولى خود به تنهایى تعیین کننده میزان مطلوبیت کالا نیست .... میزان مطلوبیت کالا رابطه معکوسى با میزان موجودى یا در دسترس بودن کالا دارد. بنابراین، هر چه موجودى یک کالا بیشتر باشد میزان مطلوبیت آن نیز کمتر شده و در نتیجه ارزش کالا کمتر مىشود. (46)
آیتالله صدر با توجه به این که دریافته بود که ممکن است این نوع تحلیل، او را در جبهه مدافعان سرمایهدارى قرار دهد، تاکید مىکرد که تحلیل او منعکس کننده عناصر مشترک بین اسلام و سرمایهدارى است، ولى این به این معنا نیست که او مدافع سرمایهدارى غربى با همه خطاها و ستمگریهاى آن است. (47) با توجه به گفته آیتالله صدر مبنى بر این که اسلام مدعى داشتن هیچگونه الگوى روششناسى اقتصادى نیست، بداهت این امر قابل فهم است؛ اما براى مسلمانان فعال و اصلاح گراى دوره وى (که نه سرمایهدارى را قبول داشتند و نه الگوى روششناسى آن را) این موضع گیرى باعث اطمینان خاطر و رفع نگرانى نمىشد. جریان نیرومند اقتصاد سیاسى موفق شده بود تا در حوزههاى فکرى و اجتماعى کشور واقعیت اجتماعى سرمایهدارى و بنیانهاى روششناسى اقتصاد نئوکلاسیک را به صورت هویتهایى کاملا مجزا و قابل تشخیص عنوان کند. یعنى در واقع، اوضاع فکرى اندیشمندان مسلمان بهگونهاى بود که حتى مترجم ایرانى کتاب اقتصادما (محمد کاظم موسوى بجنوردى) را نیز برانگیخت تاتایید آیتالله صدر از نظام سرمایهدارى را قابل اعتراض بداند و آشکارا، مخالفتخود را با این دیدگاه بیان کند. (48)
اقتصاد اسلامى مورد تایید حوزه علمیه قم
«جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» کتاب اقتصاد اسلامى مورد تایید خود را در سال 1984 (1363) منتشر ساخت. (49) این دیدگاه اقتصادى مبتنى بر تفسیر سنتى فقه اسلامى است که جامعه مدرسین این نوع تفسیر را با نظام بازار و اقتصاد نئوکلاسیک قابل انطباق مىداند. نکته اینجاست که، با این که جامعهمدرسین در این اصول با آیتالله صدر توافق و موضع مشترک دارد، توصیه نامبرده به دولت اسلامى را (در مورد تامین «توازن اجتماعى» و وضع محدودیتهایى جهت جلوگیرى از گردآمدن سرمایههاى بزرگ) مردود مىداند و در عوض بر «رشد اقتصادى» در زمینهاى از «مساوات اجتماعى» تاکید مىکند، و سودجویى را یک انگیزه مشروع اسلامى مىداند. به اعتقاد جامعه مدرسین، نتیجه روابط بازار نه تنها عقلایى، بلکه منصفانه و عادلانه نیز مىباشد. جامعه مدرسین حتى پا را از ادعاهاى اقتصاددانان کلاسیک (که از مساله «عدل و انصاف» چشم پوشى مىکنند) نیز فراتر مىگذارد. بنا به اعتقاد جامعه مدرسین هدف نظام اقتصادى اسلام، دستیابى به «حداکثر رفاه» (به مفهوم نئوکلاسیکى کلمه) است. (50) اما از آنجا که جامعه با مشکل دوگانه «نیازهاى نامحدود منابع محدود» (51) روبه رو مىباشد، لذا دولت اسلامى باید محدودیتهایى براى حقوق افراد وضع کند. (52) به همین دلیل است که جامعه مدرسین با استفاده از نوعى تحلیل ارسطویى این قضیه، نتیجه گیرى مىکند که براى پیشگیرى از ناهنجاریهاى اجتماعى، باید حقوق مالکیت مورد حمایت قرار گیرد. (53) این دیدگاه جامعه مدرسین در مورد حقوق مالکیت در چارچوب نوعى اقتصاد بازار در واقع مبتنى بر پذیرش دو اصل متعارف اقتصاد نئوکلاسیک است. این دو اصل عبارتند از: 1. محدودیت منابع؛ و 2. مشروعیت انباشتسود.
برخى از اقتصاددانان مسلمان، مفهوم «محدودیت منابع» را مغایر با تعالیم اسلامى مىدانند. چراکه به اعتقاد آنها خدواند علیم و حکیم تمام مواهب و نعمتهاى خود را براى انسان فراهم کرده است :«انا کل شىء خلقناه بقدر». این دسته از اقتصاددانان مسلمان بر این باورند که هرگونه محدودیت ظاهرى منابع، نتیجه ترتیبات نامناسب اجتماعى است. به عنوان مثال، ابوالحسن بنىصدر مىگوید کمبود و محدودیت منابع چیزى نیست جز تجلى «روابط ظالمانه اجتماعى»، که او عقیده دارد این گونه روابط ظالمانه در جامعه آرمانى اسلام جایى ندارند. (54) وى معتقد است «علم اقتصاد فعلى به ما این نکته را مىآموزد که براى دستیابى به حداکثر قدرت ظالمانه به چه ترتیب مىتوان منابع محدود را مورد دخل و تصرف قرار داد و یا حتى محدودیت آنها را تشدید کرد» (55) ؛ اما از نظر «مدرسین» آیاتى از قرآن که دلالتبر وفور نعمات الهى در زمین دارند در واقع تنها به اوضاع زمان ظهور امام زمان اشاره دارند؛ یعنى زمانى که«زمین تمام منابع خود را بیرون خواهد داد و نعمات و مواهب الهى به وفور در خدمت مؤمنان قرار مىگیرد». (56)
«مدرسین» همچنین مشروعیت تجمع سرمایه را مورد پذیرش قرار دادهاند. اما دکتر پیمان که بر اساس اصل مالکیت الهى، جمع و انباشت ثروت را مردود مىداند معتقد است که وقتى تعدادى افراد معدود اقدام به انباشتسرمایه مىکنند، تعداد بسیار زیادى از افراد از دستیابى به منابع طبیعى محروم مىشوند، و این وضعیت زمینه را آماده بهره کشى از افرادى مىکند که جز نیروى کار خود، منبع دیگرى در اختیار ندارند و این بهرهکشى طبیعتا از سوى کسانى انجام مىگیرد که منابع خدادادى را به صورت انحصارى در اختیار خود گرفتهاند. (57) بنابراین، از دیدگاه دکتر پیمان انباشتسرمایه و کار مزدورى،دو روى سکه ستثمار هستند.
اما «مدرسین» در برابر این موضع، پاسخ دوگانهاى ارائه مىدهند. آنها به شیوه اقتصاددانان کلاسیک مىگویند که تساوى همگانى یا توزیعى distributional equity رشد اقتصادى و در نتیجه، گسترش رفاه اجتماعى را به خطر مىاندازد. آنها همچنین بر این باورند که کار در برابر مزد به کسانى که «پول دارند» اما توانایى کار آنها محدود است کمک مىکند. (58) پس در نتیجه، جامعه از نتیجه اتحاد کار و سرمایه بهتر منتفع مىشود. ثانیا، آنها اظهار مىکنند که کار در برابر مزد به هیچوجه غیر اسلامى نیست. موضع مخالفتبرخى اقتصاددانان مسلمان با کار به صورت مزدورى، بر اساس مفاد این آیه قرآنى است که مىگوید: «لیس للانسا’ن الاما’ سعى’» [نصیب انسان نیست مگر آنچه به خاطرش کوشیده است]. این گروه اقتصاددانان، مانند آیتالله صدر، دکتر پیمان و دکتر بنىصدر، معتقدند که فقط کسانى مىتوانند صاحب «محصولات و ثمرات طبیعت» شوند که خود در نتیجه کار مستقیم به آن محصولات دستیافته باشند. اما «مدرسین» قائل به این هستند که تعیین کننده مالکیت فرد بر منابع طبیعى فقط کار مستقیم شخص نیست. به عقیده ایشان، چنانچه به کارگران مزد «منصفانه» پرداختشود، اسلام استخدام کارگران مزدور را مىپذیرد. (59) به اعتقاد آنها وقتى که مزد «منصفانه» پرداختشود، کارگران از این بابت که شخصا براى خودشان کار نکردهاند (بلکه در استخدام کسان دیگرى بودهاند) نه سودى مىبرند و نه زیانى مىبینند. چرا که ارزشى که آنها به منابع طبیعى افزودهاند برابر استبا مزدى که دریافت کردهاند. (60) نظر «مدرسین» در مورد روابط معاملاتى این است که مزدها و نرخهاى بازار «منصفانه» هستند. همچنین نوسانات بازار نیز «براى افزایش کارآیى نظام اقتصادى» ضرورى است. (61) بنابراین، از دیدگاه «مدرسین»هر مقدار مزدى که به کارگران پرداختشود چنانچه مطابق با نرخ بازار باشد، منصفانه و عادلانه است.
«مدرسین»اعتقاد دارند که فرد هر چه را از طریق فعالیتهاى سود آور در بازار به دست آورده باشد (مشروط به این که از راه فریبکارى و دیگر کارهاى غیر مشروع مثل ربا نباشد) مشروعیت دارد. (62) در نتیجه،«مدرسین» علىرغم محکوم کردن موضعى و گهگاهى سرمایهدارى غرب، اهمیت «کار آفرینیهاى فردى» Private initiative در بازار را (به عنوان ابزارى براى افزایش ظرفیتهاى تولید اقتصادى)مورد تاکید قرار مىدهند. (63)
در واقع، دیدگاه اقتصاد اسلامى «مدرسین» معرف چارچوبى استبراى ایجاد نوعى اقتصاد بازار با حداقل دخالت دولت؛ و به این ترتیب «مدرسین» طرفدار محافظهکارانهترین تفسیر از اقتصاد جدید هستند که این تفسیر حتى «نقایص و عیبهاى بازار» را نیز مورد چشم پوشى قرار داده و نادیده مىگیرد. و به همین دلیل، این گروه بسیارى از حوزههاى مداخله دولت در امور اقتصادى (مثل قوانین کار و محدودیتهاى مبادله ارزى در کشورهاى صنعتى و در حال توسعه) را مردود مىدانند. دیدگاه اقتصاد اسلامى مورد تایید جامعه مدرسین حوزهعلمیه قم،به لحاظ عقیدتى از روابط تولیدى نظام سرمایهدارى دفاع مىکند و دیدگاه اقتصادى مساوات طلبانه انقلابى اسلامى را بر نمىتابد.از دیدگاه «مدرسین»، حتى نظر عامىگراى آیتالله صدر مبتنى بر «توازن اجتماعى» نیز مردود است. از نظر روششناسى نیز این دیدگاه دقیقا همان دیدگاه اقتصاددانان نئوکلاسیک است. تعیین کننده مزدها و قیمتها بازار است، و این قیمتها و مزدها (مشروط به این که با آگاهى کامل طرفین معامله باشد و مشروط به این که عارى از فریبکارى و کلاه بردارى باشد) عادلانه و منصفانه تلقى مىشوند. در این دیدگاه اقتصادى، کارآمدى و رشد اقتصادى از ولویتبسیارى برخوردار هستند، و اعتقاد بر این است که راهکارهاى بازار مىتواند ضامن کارآمدى و رشد اقتصادى باشد. بنابراین، در چارچوب تحلیلى «مدرسین»، علم اقتصاد رایج فعلى مجموعهاى است از دیدگاههاى علمى، و به همین لحاظ ضرورتا با اسلام منافات و مغایرتى ندارد.
برنامه درسى اسلامى: نئوکلاسیکى کینزى
بر اساس این نوع بیانیه عقیدتى روششناختى اقتصادى از دیدگاه «مدرسین»، در فوریه 1984 (بهمن 1363) ستاد انقلاب فرهنگى براى رشته اقتصاد در کلیه دانشگاههاى ایران (که قرار بود در پاییز همان سال بعد بازگشایى شوند) یک برنامه درسى سرتاسرى پیشنهاد کرد. بعد در حالى که این برنامه درسى پیشنهادى هنوز از سوى شوراى عالى برنامه ریزى وزارت فرهنگ و آموزش عالى مورد بحثبود،در دانشگاههاى کشور به کار گرفته شد. سپس بعد از سالها مشورت، در دسامبر سال 1991 (آذر 1370) وزارت فرهنگ و آموزش عالى نسخه تجدید نظر شده این برنامه را رسما به عنوان «برنامه سرفصل دروس رشته اقتصاد» در سرتاسر دانشگاههاى کشور مورد پذیرش قرارداد.
بر اساس یکى از صور ت جلسههاى وزارت فرهنگ و آموزش عالى، هدف برنامه درسى رشته اقتصاد عبارت است از آموزش کارشناسانى که: 1. داراى جهان بینى و اندیشه اسلامى بوده، و جهان بینى آنها با اصول بنیادین اقتصاد اسلامى منطبق باشد؛ 2. قادر باشند مسائل و مشکلات مؤسسات خصوصى و عمومى را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده، با کارشناسان عالىرتبه در این زمینهها همکارى کنند؛ 3. قادر باشند در مؤسسات خصوصى و دولتى مسئولیتهاى مختلف در سطوح گوناگون مدیریتى را بر عهده گیرند و 4. براى ادامه تحصیلات در سطح تحصیلات تکمیلى داراى زمینه کافى باشند. (64)
این برنامه درسى شامل 144 واحد درسى مىشود که دانشجویان این تعداد واحد را در طول 8 ترم تحصیلى17 هفتهاى مىگذرانند؛ از این تعداد واحد، 23 واحد دروس علوم تربیتى، 81واحد اختصاصى و 40 واحد تخصصى گرایش خاص دانشجو مىباشد. گرایشهاى خاص دانشجو با شش عنوان مشخص شدهاند: اقتصاد نظرى، اقتصاد تجارى، اقتصاد صنعتى، اقتصاد حمل و نقل، پول و بانکدارى، و اقتصاد کشاورزى. ساختار برنامه درسى رشته اقتصاد در دانشگاههاى ایران مشابه با ساختار برنامه درسى دانشگاههاى آمریکاست؛ البته به جز تاکید بسیار زیاد آن بر واحدهاى درسى اقتصاد و بى توجهى کامل آن به دروس اختیارى غیر تخصصى. یکى از ویژگیهاى تحصیلات دانشگاهى ایران،همواره تاکید بر دروس تخصصى رشته مورد نظر بوده است. چرا که تصور بر این بوده که هدف از تحصیلات دوره کارشناسى، یا آموزش حرفهاى است و یا آمادگى براى ادامهتحصیلات در مقطع تحصیلات تکمیلى. آیین نامه سر فصلهاى مصوب وزارت فرهنگ و آموزش عالى صراحتا این نکته را مورد تاکید قرار داده مىگوید که انتظار مىرود فارغالتحصیلان این رشته، یا کارشناسانى باشند که بتوانند با دیگر کارشناسان ارشد همکارى کنند، و یا کارشناسانى باشند که شخصا وارد مرحله تحصیلات تکمیلى بشوند.
کلیت این برنامه تحصیلى شدیدا با واحدهاى درسى اسلامى گره خورده است. 14 واحد از 23 واحد دروس علوم تربیتى به دروس اسلامى اختصاص دارند (جدول یک). در این برنامه از دروس ادبیات، فلسفه، علوم، و تاریخ غیراسلامى خبرى نیست. در واقع، هیچ یک از دانشجویان رشته اقتصاد فرصت مطالعه تاریخ ایران، تاریخ جهان، و یا فرصت آشنایى با مکتب فلسفى دیگرى غیر از اسلام را به دست نمىآورند. برنامه دروس عمومى تنها جایى است که فرد مىتواند چنین واحدهاى درسىاى را بگذراند. چرا که بقیه واحدهاى درسى دوره کارشناسى، تنها مختص واحدهاى اقتصادى است و دانشجو نیز ناچار است دروس انتخابى خود را از بین دروس اقتصادى گرایش مورد نظر خود انتخاب کند.
جدول یک: برنامه دروس عمومى رشته اقتصاد
---------------------------------------------------------------------------
شماره درس / عنوان درس / تعداد واحد
1 / فارسى(1) / 2
2 / انگلیسى(1) / 2
3 / معارف اسلامى(1) / 2
4 / اخلاق اسلامى / 2
5 / ورزش و تربیتبدنى / 1
6 / فارسى(2) / 2
7 / انگلیسى(2) / 2
8 / معارف اسلامى(2) / 2
9 / اخلاق اسلامى(2) / 2
10 / ورزش و تربیتبدنى(2) / 1
11 / تاریخ اسلام / 2
12 / انقلاب اسلامى و ریشههاى آن / 2
13 / متون اسلامى / 2
جمعا 24 واحد.
---------------------------------------------------------------------------
منبع: وزارت فرهنگ و آموزش عالى، صورت جلسه 22دسامبر 1991 (اول دیماه 1370).
بیشترین تعداد واحدهاى درسى براى دانشجویان دوره کارشناسى اقتصاد عبارت است از 25 واحد اختصاصى اقتصاد (جدول 2). درس اصول و مبانى اقتصاد در این واحدها گنجانده نشده؛ چرا که فرض براین بوده که این درس پیش دانشگاهى است. اما همه دانشگاهها این درس را ارائه و دانشجویان را ملزم به گذراندن آن مىکنند. به هر حال، با وجود این که براى دانشجویان دوره کارشناسى واحدهاى اختصاصى اقتصاد بسیار بیشتر از کل واحدهاى اختصاصى دانشجویان دوره کارشناسى همان رشته در دانشگاههاى آمریکاست، ولى ترتیب ارائه واحدها، مشابه واحدهاى درسى در دانشگاههاى آمریکا مىباشد. در عین حال، این واحدهاى درسى اساسا مشابه واحدهاى اختصاصى رشته اقتصاد در دوره لیسانس قبل از وقوع انقلاب اسلامى مىباشند. ظاهرا اسلامى شدن سر فصلهاى دروس در این مورد تاثیر بسیار اندکى داشته است. یعنى در واقع فقط دو درس اختصاصى اسلامى اضافه شده است: مبانى فقهى اقتصاد اسلامى و نظام اقتصادى صدر اسلام. و مىدانیم که هیچ یک از این دو درس جزء دروس اقتصادى دانشگاههاى دنیا نمىباشند.
به طور معمول، دانشجویان پس از تکمیل برنامه دروس عمومى باید دروس اختصاصى را در یکى از شش گرایش رشته اقتصاد بگذرانند. اما در عمل، در دانشگاههاى عمده کشور فقط دروس مربوط به دو گرایش ارائه مىشوند: اقتصاد نظرى و اقتصاد تجارى. معمولا در بین دانشجویان، اقتصاد نظرى جزء گرایشهاى دقیقتر و اسم و رسم دارتر است، و به همین جهت طرفداران زیادى دارد. این دانشجویان ملزم هستند 40 واحد اقتصاد، یعنى28 واحد (اجبارى) و 12واحد (اختیارى) را بگذرانند (جدول3). این واحدها نیز مشابه واحدهایى هستند که به طور متعارف در دانشگاههاى آمریکا ارائه مىشوند. تنها درسى که در این گروه داراى جهت گیرى اسلامى است عبارت است از درس بانکدارى اسلامى (329، اقتصاد).
از نظر محتوایى نیز بین واحدهاى درسى ارائه شده در برنامه وزارت فرهنگ و آموزش عالى ایران و واحدهاى مشابه ارائه شده در دانشگاههاى آمریکا، تفاوت خیلى کمى وجود دارد. سرفصلهاى درس اصول و مبانى اقتصاد (101، اقتصاد) درست مانند واحد درسى مشابه آن در بسیارى از دانشگاههاى آمریکاست (جدول4). سر فصل این درس با اصلهاى نئوکلاسیک «کمیابى و انتخاب» شروع مىشود و بعد نوعى تحلیل مقدماتى از نظریه قیمت و اقتصاد کلان کینزى را ارائه مىدهد. یعنى درستبه همان ترتیب که عموما این دروس به دانشجویان غیر رشته اقتصاد ارائه مىشوند. محتواى درس اصول و مبانى اقتصاد (101) در دانشگاههاى ایران برخلاف واحدهاى مقدماتى اقتصاد در دانشگاههاى آمریکا (چه از دیدگاه لیبرالى و چه از دیدگاه محافظه کارانه) هیچ گونه مساله اجتماعى را مورد بحث قرار نمىدهد.
جدول 2: دروس اختصاصى دانشجویان رشته اقتصاد
---------------------------------------------------------------------------
شماره درس / عنوان درس / تعداد واحد / پیشنیاز
101 / اصول و یا مبانى اقتصاد / 4(الف) / -
201 / انگلیسى(3) / 3 / 07
202 / اصول وسازمان و مدیریت(ب) / 3 / -
203 / قانون تجارت(ب) / 3 / -
204 / مقدمات جامعه شناسى(ب) / 3 / -
205 / ریاضیات(1) / 4 / -
206 / ریاضیات(2) / 4 / 205
207 / آمار(1) / 4 / 205
208 / آمار(2) / 4 / 206و207
209 / روش تحقیق / 3 / 208
210 / حسابدارى(1) / 3 / -
211 / حسابدارى(2) / 3 / 210
212 / جغرافیاى اقتصادى ایران(ب) / 4 / -
213 / اقتصاد خرد(1) / 4 / -
214 / اقتصاد خرد(2) / 4 / 213
215 / اقتصادکلان(1) / 4 / 213
216 / اقتصادکلان(2) / 4 / 215
217 / پول و بانکدارى / 3 / 216
218 / مبانى فقهى اقتصاد اسلامى / 3 / 214و216
219 / اقتصاد بخش عمومى(1) / 3 / 214و216
220 / نظام اقتصادى صدر اسلام / 3 / 214و216
221 / نظامهاى اقتصادى(ب) / 3 / 220
222 / تجارت بینالملل / 3 / 214و216
223 / مالیه بین الملل / 3 / 222
224 / توسعه اقتصادى / 3 / 214و216
225 / اقتصاد ایران / 3 / 224
جمعا 81 واحد
---------------------------------------------------------------------------
الف: فرض بر این است که این درس در دوره دبیرستان خوانده شده است در صورت لزوم گروه آموزشى مربوط مىتواند این درس را ارائه کند.
ب: به جاى این دروس مىتوان از دروس اختیارى،واحد انتخاب کرد.
منبع: به جدول1 مراجعه کنید.
دو درس اقتصاد خرد (213و214) و اقتصاد کلان (215و216) دروس این رشته هستند چرا که این واحدها پیشتاز تمامى دیگر دروس اقتصادى هستند. اولین درس از هر یک از این دو مجموعه (اقتصاد خرد1 و اقتصاد کلان2) معادل یک درس دو ترمى «اصول و مبانى اقتصاد» در آمریکا مىباشد که براى ورود به رشته اقتصاد در هر یک از دانشگاههاى آمریکا جزء دروس اجبارى است. هدف از ارائه درس اقتصاد خرد1 و اقتصاد کلان1 هر دو یکسان است. آییننامه مصوب سرفصلها مىگوید:
هدف این درس آموزش نظریات اقتصادى در سطح اقتصاد خرد [کلان] و ارائه آن نظریات در چارچوب اصول و مبانى اسلامى است. در طراحى چارچوب این دروس سعى شده تا بین تحلیل علمى اقتصاد و ارزشها و دیدگاههاى فقهى اسلامى رابطهاى منطقى ایجاد گردد. (65)
جدول3: دروس اختصاصى رشته اقتصاد نظرى
---------------------------------------------------------------------------
شماره درس / عنوان درس / تعداد واحد / پیشنیاز
پیشنیاز (28 واحد)
301 / اقتصاد کشاورزى / 3 / 214
302 / اقتصاد مدیریت / 3 / 208و214
303 / اقتصاد بخش عمومى(2) / 3 / 219
304 / ریاضیات در اقتصاد / 3 / 206و214و216
305 / اقتصاد سنجى / 3 / 206و214و216
306 / تاریخ اندیشه اقتصادى / 3 / 214و216
307 / ارزیابى طرحها / 3 / 214و216
308 / برنامهریزى اقتصادى / 3 / 224
309 / اقتصاد منابع / 3 / 214
310 / اقتصاد نفت و انرژى / 3 / 309
311 / مقدمات برنامه ریزى کامپیوترى / 3 / 205
312 / بودجه بندى / 3 / 219
313 / اقتصاد شهرى / 3 / 214/216
314 / اقتصاد محلى / 3 / 214/216
315 / پژوهش عملیاتى / 3 / 208
316 / حسابدارى شرکتها / 3 / 214
317 / اقتصاد کار / 3 / 214
318 / اقتصاد رفاه / 3 / 214
319 / اقتصاد تعاونىها / 3 / 224
320 / اقتصاد متمرکز / 3 / 221
321 / مسائل اقتصادى کشورهاى جهان سوم / 3 / 224
322 / حسابدارى ملى / 3 / 216
323 / حساب احتمالات و آمار استنباطى / 3 / 208
324 / ریاضیات(3) / 3 / 206
325 / مدیریت مالى(1) / 3 / 211
326 / اقتصاد صنعتى / 3 / 214/216
327 / اقتصاد حمل و نقل / 3 / 214
328 / اصول بیمه / 3 / 205
329 / بانکدارى اسلامى / 3 / 217
330 / جمعیتشناسى / 3 / 208
331 / اقتصاد سنجى کاربردى / 3 / 305
332 / مباحث اقتصادى(1) / 3-1 / 214/216
333 / مباحث اقتصادى(2) / 3-1 / 214/216
334 / مباحث اقتصادى(3) / 3-1 / 214/216
335 / انگلیسى(4) / 3 / 201
---------------------------------------------------------------------------
منبع: به جدول1 مراجعه کنید.
جدول 4: فهرستسرفصلهاى درس اصول و مبانى اقتصاد (شماره درس101)
---------------------------------------------------------------------------
الف: مقدمات علم اقتصاد
1. علم اقتصاد چیست؟
2. کمیابى و انتخاب: مشکل اقتصادى
3. عرضه و تقاضا: نگاهى گذرا
4. اقتصاد خرد و اقتصاد کلان
ب: اقتصاد کلان
5. درآمد و هزینه
6. تعادل در طرف تقاضا
7. تغییرات درطرف تقاضا (تحلیل ضریب افزایش)
8. تعادل در طرف عرضه
9. سیاست مالى و اقتصاد در طرف عرضه
10. پول و بانکدارى
11. سیاست پولى و اقتصاد ملى
پ: اقتصاد خرد
12. انتخاب مصرف کننده و منحنى تقاضاى فرد
13. تقاضاى کل براى کالاها
14.درون دادها و مخارج تولید
15. بازده مطلوب و قیمت گذارى: تحلیل حاشیهاى
16. بنگاه و صنعت در بازار رقابت کامل
17. سیستم قیمتها و معرفى آزادى اقتصادى
18. انحصار
19. بازار بین رقابت کامل و انحصار
20. مکانیزم بازار: نارساییها و راه حلها
21. قیمت گذارى عوامل تولید
22. نیروى کار: داده مهم
23. مقایسه سیستمهاى اقتصادى
---------------------------------------------------------------------------
منبع: به جدول1 مراجعه کنید.
به این ترتیب، از دیدگاه آیتالله صدر و «مدرسین»، اقتصاد رایج (غربى) به عنوان «علم اقتصاد» تلقى مىشود و اقتصاد اسلامى (همراه با ترتیبات سازمانى تشکیلاتى مورد توصیه اسلام) در کنار این نوع «تحلیل علمى» قرار داده مىشود. همچنین، اصولى مانند نفع شخصى و عقلانى عمل کردن کارگزاران اقتصادى، و نیز اصولى مانند تلاش مصرف کننده در کسب حداکثر سود یا هدف مؤسسه یا بنگاه اقتصادى در به حداکثر رساندن سود منفعتخود مورد تایید قرار گرفتهاند. به این ترتیب، روش ارائه درس و تشریح موضوع به تبعیت از همان روش سنتى تحلیل نئوکلاسیک است؛ البته منهاى بعضى توضیحات جزئى در مورد اصطلاحات مربوط به عقود اسلامى و یا طرح مطلوبیت گنجاندن اهداف اجتماعى در «تابع سود آورى مشترى و بنگاه اقتصادى».بعد از بحث و مطالعه تابعهاى تولید و هزینه نیز بحثهایى مانند : تحلیل ساختار بازار، بازارهاى عامل، توازن عمومى و تحلیل رفاه از دیدگاه نئوکلاسیک مورد بحث قرار گرفتهاند. این چار چوب ارائه درس شباهتبسیارى به چارچوب سرفصلهاى ارائه شده در درسهاى اقتصاد خرد مورد استفاده در درسنامههاى دانشگاهى آمریکا دارد. این شباهت، در واحدهاى درسى دیگر مانند اقتصادکلان، تجارت بینالملل، مالیه بینالملل و توسعه اقتصادى نیز قابل مشاهده است. حتى درس «پول و بانکدارى» (به رغم نفى و طرد مفهوم بهره پول در اسلام و جمهورى اسلامى ایران) نسخه برگردان درس «نظریه پول»در دانشگاههاى آمریکاست که درآن بر اهمیت نقش بهره پول در بازار پول تاکید مىشود. ضمنا واحد درسى «بانکدارى اسلامى» جزء دروس اختیارى دانشجویان است.
برنامه درسى رشته اقتصاد (مصوب وزارت فرهنگ و آموزش عالى) در دانشگاههاى ایران، چه از نظر شکلى و چه از نظر محتوایى،آشکارا ماهیتى آمریکایى دارد. این تشابه همچنین در متون درسى پرکاربرد دانشگاههاى ایران (پیوست2) نیز مشاهده مىشود. با وجود این که تعداد نسبتا زیادى متون درسى اقتصاداسلامى به قلم نویسندگان غربى یا هندى پاکستانى وجود دارد که نویسندگان آنها کوشیدهاند اقتصاد نظرى رایج(غربى) را اسلامى کنند، ولى تعداد بسیار اندکى از این نوع کتابها (از انگلیسى) به فارسى ترجمه شدهاند. حتى متون درسى اقتصادى اسلامى شده برخى از نویسندگان ایرانى نیز بندرت در برنامه واحدهاى اولیه درسى دانشجویان گنجانده مىشوند. (66)
شاید مشابهتبین برنامه درسى رشته اقتصاد در دانشگاههاى ایران و آمریکا به لتحاکمیت اقتصاددانان تحصیلکرده آمریکا در دانشگاههاى ایران باشد. به عنوان مثال، مدیر بخش اقتصاد در ستاد انقلاب فرهنگى، دکتراى اقتصاد خود را از یکى از دانشگاههاى آمریکا گرفته، و تا پیش از پیوستن به ستاد انقلاب فرهنگى در سال 1980 (1359) مدتى به عنوان عضو هیات علمى دانشگاه ایالتى کلیولند آمریکا خدمت کرده بود. در سال 1993 (1372) در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، از تعداد 34 عضو هیات علمى آن، 28 نفر داراى مدرک دکترا بودند: 16 نفر از آمریکا، 4نفر از فرانسه، 3نفر از آلمان، 2نفر از انگلیس، 2نفر از ایران، و 1نفر از ترکیه. بیشتر این استادان تحصیلکرده آمریکا در تدریس خود، روى منابع درسى اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد (دهه شصتشمسى) چاپ آمریکا تاکید مىکنند.
هم ستاد انقلاب فرهنگى و هم وزارت فرهنگ و آموزش عالى، ترجمه فارسى متون درسى در بیشتر رشتههاى تحصیلى را مورد حمایت وتشویق قرار مىدهند. به عنوان مثال، مرکز نشر دانشگاهى (وابسته به ستاد انقلاب فرهنگى) در دوره تعطیلى دانشگاهها کار خود را با واگذارى ترجمه متون به افراد مختلف و نیز با تدوین درسنامههاى گوناگون شروع کرد. همچنین سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى (وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى) نیز مروج و پشتیبان ترجمه فارسى درسنامههاى دانشگاهى بوده است. فعالیت انتشاراتى این گونه مراکز دولتى، در کنار فعالیتهاى انتشاراتى مراکز سنتى انتشاراتى دانشگاهها و دیگر سازمانها و وزارتخانههاى کشور، صورت مىگیرد. به عنوان نمونه، وزارت برنامه و بودجه ناشر کتاب توسعه اقتصادى نوشته تودارو Todaro و سازمان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران ناشر کتاب اقتصاد کلان به قلم دورنبوش فیشر Durnbusch fisher بودهاند.
ساختار رشته تحصیلى اقتصاد در ایران پس از انقلاب، شاهد «اسلامى شدن» اندکى بوده است: برنامه درسها و سر فصلها تقریبا به همان صورتى است که قبل از انقلاب بود. اما برنامه مصوب وزارت فرهنگ و آموزش عالى برنامه درسىاى را براى دانشگاهها پیشنهاد مىکند که در واقع الگویى است روزآمد از رشته تحصیلى اقتصاد، به صورتى که در دانشگاههاى آمریکا ارائه مىشود. این دگرگونى در تاکید بر روشهاى کمى (که قبلا فقط در تعدادى از دانشگاهها و بندرت در برخى دانشکدههاى فنى رایجبود) و طرح برخى عناوین جدید در سرفصلهاى پیشنهادى اقتصاد نظرى بازتاب و نمود یافتهاست.
یکى از تفاوتهاى مهم بین سرفصلهاى ارائه شده از سوى وزارت فرهنگ و آموزش عالى و سرفصلهاى پیش از انقلاب، این است که در بعضى از درسهاى جدید، نظام اقتصادى بینالمللى صریحا (ولى به صورتى غیر نظاممند ) مورد انتقاد قرار مىگیرد. در سرفصل پیشنهادى درس اقتصاد بینالملل (اقتصاد222) مبحث نظریه وابستگى و نظریه امپریالیسم اجمالا مورد بحث قرار گرفتهاند. درس مالیه بینالملل (اقتصاد223) شامل بخشى در مورد « تحلیل کسب مازاد» و «مبادله نابرابر» مىباشد. در درس « توسعه اقتصادى» بحث انتقاد از نظام اقتصاد بینالملل جزء اهداف درس برشمرده شده است (اقتصاد 224) هدف این درس آموزش مهارتهاى تحلیلى به دانشجو براى پاسخ به پرسشهایى نظیر پرسشهاى زیر است:
علل فقر و رشد کند اقتصادى در مورد اکثر کشورهاى آسیایى، آفریقایى و آمریکاى لاتین کدام است؟ ... تا چه اندازه و چگونه نظامهاى سرمایهدارى جهانى و کمونیسم مسئول عقب ماندگى این نظامهاى اقتصادى هستند؟ ما چگونه قادر خواهیم بود تا خود را از وابستگى به غرب و حاکمیت امپریالیسم نجات دهیم؟ آیا نظریات مؤلفان و نویسندگان غربى مىتوانند به ملل جهان سوم کمک کنند؟ (67)
ولى محتواى این درس هیچ گونه تحلیلى در اختیار دانشجو قرار نمىدهد که از آن طریق بتوان به آن پرسشها پاسخ داد. این درس در واقع، مرور نظریه توسعه تا اوایل دهه هفتاد میلادى است. اما با وجود این، تایید گنجاندن عناوینى مانند امپریالیسم، وابستگى و مبادله نابرابر در چارچوب رسمى برنامه درسى رشته اقتصاد ( در مقایسه با سرفصلهاى درسى دوران پیش از انقلاب) نکته درخور توجهى است.چرا که اصولا در دوران پیش از انقلاب، کاربرد اینگونه اصطلاحات جز در چارچوب ادبیات مخفیانه و زیرزمینى امکان پذیر نبود.
تحول عمده دیگر، عبارت است از تلاش در جهتیکسان سازى و استاندارد کردن سرفصلهاى دروس براى تمام دانشگاههاى کشور؛ گو اینکه عملا این کار امکان پذیر نبوده است، بویژه از این جهت که تامین اعضاى هیات علمى براى تدریس بسیارى از دروس در دانشگاههاى شهرستانى امکان پذیر نیست. مىدانیم که حتى دانشگاههاى آمریکا به جز تعداد معدودى از دانشگاههاى پژوهشى عمده که داراى تعداد زیادى اعضاى هیات علمى در رشته اقتصاد هستند نیز نمىتوانند اعضاى هیات علمى لازم براى تدریس کلیه این دروس را فراهم کنند، ولى آنچه باعث وخامت این اوضاع در ایران شده موضوع کمبود استاد در رشته اقتصاد است.
اوضاع محیط تحصیلى
در طول دهه هفتاد میلادى (پنجاه شمسى) که نیاز به استادان دانشگاهى بسیار فراتر از تعداد افراد موجود در این عرصه بود، مشکل کمبود استاد تا حدودى به اصطلاح حل شد! درآن دوره، راه حل عملا به نفع گروهى از استادان شد که به «استادان منبرى» معروف شدند: کار استادان منبرى این بود که براى تدریس به صورت حقالتدریس ساعتى بین دانشگاههاى مختلف در رفت و آمد بودند. امروزه این روش در سطح وسیعترى مورد استفاده قرار مىگیرد و بخصوص با توجه به کمبود شدید استاد میزان جابه جایى و مسافرتهاى این نوع استادان هم زیادتر شده است. اغلب اوقات، این استادان منبرى هر روزه با هواپیما بین استانهاى مختلف در پرواز هستند و گاهى تا ده ساعت در روز تدریس مىکنند، و همین گروه هستند که با عنوان آمریکایى استادان پروازى flying professors نیز مورد اشاره قرار مىگیرند. براى این گروه استادان، که عموما جزء اعضاى هیات علمى ثابت دانشگاهها نیز مىباشند، تدریس سى تا چهل ساعت در هفته کار بسیار متعارف و رایجى است و این در حالى است که در بیشتر دانشگاههاى عمده جهان تعداد ساعتهاى تدریس متعارف هفتگى استادان عبارت است از دو درس در طول ترم و شش ساعت تماس یا مشاوره با دانشجویان در طول هفته.
دلیل اصلى رواج بسیار زیاد این روش، حقوق کم استادان دانشگاه است. طى دو دهه گذشته، حقوق استادان تازه کار تقریبا به اندازهاى بوده که به زحمت معادل اجاره بهاى یک آپارتمان کوچک طبقه متوسط در تهران است. (68) حقوق و درآمدى که استادان پروازى از طریق حقالتدریس فوق به دست مىآورند بسیار بیشتر از حقوق معمولى آنهاست. و پیداست که نتیجه این روش در آموزش رشته اقتصاد چیست: در دسترس نبودن استاد براى دانشجویان، تعیین حداقل تکالیف درسى براى دانشجو در حد یک درسنامه معمولى یا یک جزوه کم حجم. براى دانشجوى دوره کارشناسى تکلیف اصلى فقط در حد یک امتحان پایان ترم است؛خبرى از پژوهش، گزارش، امتحان میان ترم، آزمونک Quizz و مانند آن نیست. اما چیزى که تا حدى نقص و نارسایى آموزشى در این رشته را جبران کرده،تعداد زیاد واحدهاى اختصاصى است که معمولا با توجه به تکرار متوالى بسیارى از مفاهیم اصلى رشته و علم اقتصاد در طول دوره تحصیل این نقص تا اندازهاى برطرف مىشود. اما تعداد زیاد واحدهاى درسى رشته اقتصاد به قیمتحذف بسیارى از دروس عمومى علوم تربیتى تمام مىشود. ولى گنجاندن برنامه غنىتر درسهاى علوم تربیتى مىتوانست کمبود استاد را به کمبود استاد در رشتههاى دیگر تبدیل کند.
در سالهاى بعد از وقوع انقلاب فرهنگى، محیط اجتماعى سیاسى تحصیلى نیز دستخوش برخى تحولات اساسى شده است. از جمله اساسىترین این تحولات سیاست زدایى دانشجویان فوقالعاده سیاسى دانشگاههاى اصلى کشور و سیطره آشکار ایدئولوژى نظام جمهورى اسلامى بر نظام آموزش عالى است. وقتى دانشگاهها در سال 1984 (1363) بازگشایى شدند، دانشجویان و استادان شدیدا و به طور گستردهاى مورد پاکسازى قرار گرفتند. استادان منتقد یا به اصطلاح غیراسلامى،به شکلهاى مختلف بازنشسته شده و یا اخراج گردیدند. دانشجویان فعال سیاسى نیز یا اخراج شدند و یا از ترس دردسرهاى احتمالى به دانشگاهها برنگشتند. دانشجویانى نیز که به دانشگاهها بازگشتند ملزم به اعلام وفادارى به جمهورى اسلامى و سپردن تعهد مبنى بر عدم فعالیتبر ضد نظام شدند. دانشجویان جدید مجبور بودند براى ورود به دانشگاهها یک امتحان عقیدتى به نام «بینش دینى» را نیز پشتسر بگذارند. علاوه بر این، حدود40درصد از دانشجویانى که به دانشگاهها وارد مىشوند، از بین فرزندان شهداى جنگ ایران و عراق، داوطلبان آن جنگ (اعضاى بسیج) و از بین اعضاى سازمانهاى مختلف اسلامى انتخاب مىشوند. (69) به این ترتیب، کلاسهاى درس به صورت غیرمستقیم مورد کنترل عقیدتى قرار مىگیرند. انحراف استاد یا دانشجو به آنچه دانشجویان عضو تشکلهاى اسلامى «غیر اسلامى یا ضد اسلامى» مىنامند، هم در کلاس و هم در بیرون کلاس، پیامدهاى گوناگونى از سوى واحدهاى مختلف نظارت عقیدتى در پى خواهد داشت. شبکه انجمنهاى اسلامى و دفاتر جهاد دانشگاهى، که بخشى از ساختار رسمى مدیریت دانشگاهها هستند، جزء عناصر اصلى اعمال نظارت عقیدتى بر نظام آموزش عالى کشورند. به این ترتیب، نوعى جزمیت (شامل جهان بینى اسلامى منهاى تفسیر انقلابى آن و منهاى اقتصاد رایج غربى) بر محیط دانشگاهها حکمفرماست. و همین اوضاع باعثشده تا هم دانشجویان و هم اعضاى هیات علمى بیشتر به سمت روشهاى اقتصادى روى مىآورند و نه به روشهاى تحلیل اقتصادى. در واقع، این نوع تحصیلات سیاست زدایى شده و مدرک گرایانه را شاید بتوان نوعى مقاومت منفى در برابر تلاش برخى ازجناحهاى نظام براى حاکمیت کامل سیاسى عقیدتى (به عنوان مهمترین رسالت نظام آموزش عالى کشور) در دانشگاهها تلقى کرد.
با توجه به عدم جاذبهاى که مفهوم «اقتصاد اسلامى» در صحنه سیاسى کشور پیدا کرده است (که این خود معلول اتخاذ سیاست آزاد سازى اقتصادى از سوى دولت جمهورى اسلامى است) به نظر مىرسدکه حاکمیت ایدئولوژى اسلامى در مراکز آموزش عالى ایران رو به افول است. در حال حاضر، اوضاع به گونهاى است که به نظر مىرسد دانشجویان مسلمان و مبارز دهه هشتاد میلادى (شصتشمسى) جاى خود را به نسل جدیدى از دانشجویان مىدهند که پیدا کردن شغل براى آنها از اهمیتبیشترى، نسبتبه آرمانهاى اسلامى انقلابى همتایان سابقشان، برخوردار است. به این ترتیب، اقتصاد رایج در واقع، در حال «آزادسازى» محدودیتهاى فقهى و ایدئولوژیکى است که این محدودیتها ناشى از ادعاهاى مقامات رسمى کشور و گروهى از دانشجویان مسلمان دانشگاههاست. در هر صورت، طنز قضیه در این است که مساله برپایى انقلاب فرهنگى و پاکسازى ایدئولوژیک علم و رشته اقتصاد (یکى از رشتههایى که بیش از دیگر رشتهها مورد مخالفت نظریه پردازان جمهورى اسلامى قرار گرفته بود) در حال حاضر به صورتى درآمده که فقط باعث تحکیم فرآیند آمریکایى شدن رشته اقتصاد (که در دهه شصت میلادى دهه چهل شمسى در ایران پاگرفت) شده است.
پىنوشتها:
1.نگاه کنید به روزنامه کیهان، 17 آوریل 1980 (29فروردین 1359)
2. نگاه کنید به همان منبع، و روزنامه کیهان، 19آوریل 1980 (31 فروردین 1359).
3. نگاه کنید به روزنامه کیهان، 22آوریل 1980 (3اردیبهشت1359) .
4. در مورد تعداد کشتهها و زخمىها، نگاه کنید به همان منبع.
5. در تاریخ 13 ژوئن 1980، آیتالله خمینى اعضاى ستاد انقلاب فرهنگى رامنصوب کردند.
6. نگاه کنید به روزنامه کیهان، 30 نوامبر1981 (9آذر 1360).
7. این کتاب را حسین پیرنیا در دو جلد با عنوان اقتصاد (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343) به فارسى ترجمه کرد. پیرنیا علاوه براین کتاب، کتاب دیگرى را از انگلیسى با عنوان MathematicAl analysis for London(Economics Macmillan. 1964 نوشته R.G.D Allen با عنوان «ریاضیات تحلیلى براى اقتصاد» (تهران: مؤسسه تحقیقات اقتصادى، دانشکده حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى، 1343) به فارسى برگرداند. انتشار این دو کتاب با کمک مالى سازمان برنامه و بودجه انجام گرفت.
8. فقط بخش اندکى از کتاب سرمایه Capital نوشته مارکس به وسیله ایرج اسکندرى به فارسى ترجمه شد. بعضى قسمتهاى کوتاه نیز به صورت گزینشى از آثار مارکس در خارج از کشور به فارسى برگردانده شد. اما این ترجمهها در ایران در دسترس همگان نبود، و بعد از انقلاب نیزکه در دسترس همگان قرار گرفتند به علت عدم دقت و نثر ناپختهفارسى و اصطلاحات نامانوس، به سختى قابل استفاده بودند. همچنین باید یادآور شوم ترجمه آثار برتر اقتصادى، مانند آثار دیوید ریکارد و آلفرد مارشال حاکى از علاقه اندک به این نوع ادبیات بود. اما در مورد آثار کلاسیک مارکسیستى چنین وضعى وجود نداشت. روشنفکران ایرانى به صورت گستردهاى به این نوع ادبیات کنجکاوى خاصى نشان مىدادند.
9. از جمله این آثار مىتوان از این کتابها نام برد: سرمایهدارى چیست؟ ویراسته فرهاد نعمانى (تهران: انتشارات نمونه، 1352)؛ اقتصاد سیاسى توسعه نیافتگى و رشد ویراسته فرهاد نعمانى (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1354)؛ ترجمه فارسى ماتریالیزم دیالکتیک نوشته موریس کنفورث با عنوان فارسى نظریه شناخت (تهران: انتشارات امیرکبیر، 1357).
10.
11.مترجمان و ناشران عادت داشتند که براى فرار از مزاحمتهاى سانسور، هویت کامل منبع اصلى را ذکر نکنند. گاهى اوقات مترجم براى گمراه کردن مقامات اداره سانسور نام مؤلف را تغییر مىداد؛ و به این ترتیب سانسورچیان قادر نبودند بر اساس فهرست نامهاى مؤلفان و ناشران ممنوع عمل کنند و ناچار بودند در این موارد متن اصلى را دقیقا بازبینى کنند و از آنجا که بیشتر در مواقع بررسى محتواى نظرى یک کتاب مستلزم اطلاعات تخصصى سطح بالا بود (که مامورین سانسور عموما فاقد آن بودند) بسیارى از کتابها از زیر دست ماموران، به اصطلاح،در مىرفت. ولى در هر صورت، چنانچه متوجه شوق و ذوق بعضى از محافل خاص نسبتبه این گونه کتابها مىشدند دوباره حواس خود را روى آنها متمرکز مىکردند.
12. نگاه کنید به کتاب Sociology in Iran (Bethesda .Md Jahan books, 1992), 61-69 نوشته علىاکبر مهدى و عبدالعلى لهسائى زاده. به عنوان مثال، بسیارى از دانشجویان ایرانى با کتاب زمینه جامعه شناسى نوشته امیرحسین آریان پور آشنایى داشتند و دانشجویان عموما این کتاب را به عنوان یک درسنامه جامعه شناسى از دیدگاه مارکسیستى تلقى مىکردند. این کتاب را انتشارات کتاب جیبى در سال 1973 (1352) در تهران منتشر کرد.
13. محدودیت تعداد درسهایى که در زمینه آمار، اقتصاد سنجى و اقتصاد ریاضى ارائه مىشد به علت کمبود تعداد استادانى بود که مىتوانستند این درسها را تدریس کنند. بیشتر استادان سابقهدار در این زمینهها سابقه کارى اندکى داشتند. علاوه براین، تدریس درسهاى ریاضى به دانشجویانى که در درس ریاضیات قوى بودند ومدام قصد به اصطلاح «حالگیرى» از استاد را داشتند کار بسیار طاقت فرسایى بود.
14. میزان مداخله فکرى در ادبیات فوق برنامه درسى آشکارا تابعى بود از میزان فعالیتهاى سیاسى دانشجویان. به همین دلیل، با وجود صحت ادعاى من درمورد اکثریت دانشجویان رشته اقتصاد در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، احتمالا این نظر ضرورتا در مورد دانشجویان رشته اقتصاد در بقیه دانشگاهها و دانشسراها صدق نمىکند. ولى دانشجویان رشتههاى مهندسى، هم به خاطر فعالیتهاى سیاسى و هم از نظر پىگیرى فکرى ادبیات اقتصاد سیاسى و نقد اجتماعى شهرت داشتند.
15. این کنفرانس توسط دانشگاه ملک عبدالعزیز عربستان در شهر جده برگزار شد و نگارنده این مقاله یکى از سه اقتصاددان شرکت کننده در این کنفرانس بود. مجموعه مقالات این کنفرانس در مجموعهاى با عنوان Studies Islamic Studies و با ویرایش Leicester, Eng The Islamic Foundation) Khursud Ahmad در سال 1980 منتشر گردید.
16. از بین این آثار مىتوان از آثار متعدد حسن توانایان فرد نام برد. به عنوان مثال، نگاه کنید به کتاب بیتالمال، بانکدارى در اسلام (تهران: انتشارات میلاد، 1357)؛ از همان نویسنده،اقتصاد اجتماعى، همراه با برداشتى از اقتصاد اجتماعى اسلام (تهران: انتشارات میلاد، 1375)؛ از همان نویسنده،تئورى ارزش کار (تهران: نشر آزاده، 1358)؛ از همان نویسنده، بیانى ساده از اقتصاد جدید (تهران: نشر آزاده، 1358).
17. نگاه کنید به کتاب دکتر على شریعتى با عنوان انسان، مارکسیسم و اسلام (قم، 1356)؛ و از همان نویسنده،تاریخ و شناخت ادیان (جلد اول مجموعه آثار) (تهران: شرکتسهامى انتشار، 1361) ص7 و 14.
18. نگاه کنید به کتابى از شریعتى با عنوان (Berkeley: Mizan prese,) On The Sociology of Islam [ترجمه به انگلیسى از حامد الگار]ص 97 و 98.
19.
20. شریعتى،انسان، مارکسیسم و اسلام، ص63 (متن انگلیسى)
21. به طور مثال، نگاه کنید به دکتر على شریعتى «چگونه ماندن» در مجموعه آثار (دفتر تدوین و انتشار آثار برادر شهید دکتر على شریعتى در اروپا، بدون تاریخ، حدودا 1357)، جلد 2: صفحات 5350.
22. حامد الگار در مقدمه خود بر کتاب Marxism and other Western Fallacies از کتابهاى دکتر شریعتى (ص16) که ترجمه کتاب انسان، مارکسیسم و اسلام به زبان انگلیسى است مىگوید که این یادداشتها بدون رضایت دکتر شریعتى در روزنامه کیهان به چاپ رسید.
23. نگاه کنید به کتاب شریعتى به نام تاریخ و شناخت ادیان، جلد دوم صفحه 25.
24. همان منبع، صفحه 39، و کتابى از شریعتى با عنوان (ترجمه شده On the Sociology of Islam ،صفحه 100.
25. نگاه کنید به کتابى از مجاهدین خلق ایران با عنوان شناخت (متدلوژى)، ایدئولوژى، بخش اول (بدون تاریخ،مجاهدین خلق ایران، 1351).
26. به طورمثال،نگاه کنید به جزوهشناخت، بخش دهم (از انتشارات مجاهدین خلق ایران)؛ از همان انتشارات، تبیین جهان؛ قواعد و مفهوم تکامل: آموزشهاى ایدئولوژیک (انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران، 1359)، جلد نهم،ص11-14.
27. همان منبع، ص18.
28. نگاه کنید به سرى انتشارات مجاهدین خلق ایران با عنوان تبیین جهان، جلد ششم، ص 1617
29. نگاه کنید به اقتصاد به زبان ساده نوشته محمود عسگرى زاده (بى تا بى جا، حدودا 1350).
30.
31. نگاه کنید به برداشتهائى درباره مالکیت، سرمایه و کار از دیدگاه اسلام نوشته حبیبالله پایدار (پیمان) (بى تا، دفتر نشر اسلامى). در آن سالها دکتر پیمان با عنوان مستعار حبیبالله پایدارکتاب مىنوشت.
32. نگاه کنید به کتاب جزمیت فلسفه حزبى نوشته ابوذر ورداسبى (تهران، قلم، 1358)، 147-145.
33. منبع شماره 21، ص66.
34. پیشین، ص32.
35. پیشین، ص 777.
36. پیشین،ص79.
37. پیشین، ص138-137 و 273.
38. نگاه کنید به اقتصاد ما ترجمه فارسى کتاب اقتصادنا از عربى [بیروت، دارالفکر، 1961] نوشته آیتالله سید محمد باقر صدر، جلد اول (ترجمه فارسى) مترجم محمد کاظم موسوى بجنوردى (انتشارات اسلامى، 1350) جلد دوم؛ مترجم الف اسپهبدى (تهران، انتشارات اسلامى،1358).
39. پیشین،جلد اول، ص404.
40. پیشین،جلد اول، ص 405-404.
41. پیشین،جلد اول، ص405.
42.
43. آیتالله صدر، اقتصاد ما، جلد دوم، ص63-62.
44.پیشین، جلد دوم، ص363-353.
45. پیشین،جلد دوم، ص341.
46. پیشین،جلد دوم، ص231-230.
47. پیشین،جلد دوم، ص233-232.
48. پیشین،جلد دوم، ص235.
49. درآمدى بر اقتصاد اسلامى، تالیف دفتر همکاریهاى حوزه و دانشگاه (بى جا، انتشارات سلمان فارسى، 1363).
50. پیشین، ص53.
51. پیشین،ص81.
52. پیشین، ص82.
53. پیشین، ص90.
54. ابوالحسن بنى صدر،(اقتصاد توحیدى بى جا اسفند 58)، ص9 مقدمه.
55. پیشین.
56. منبع شماره 49 (درآمدى بر اقتصاد اسلامى)، ص52.
57. حبیبالله پایدار، منبع شماره 31، ص79-75.
58. منبع شماره 49، ص274.
59. پیشن، ص144-143.
60. پیشین.
61. پیشین، ص343، وص354-353.
62. پیشین، ص187-186، و ص274.
63. پیشین، ص286، 308 و 353.
64. صورت جلسه بیست و دومین جلسه شوراى عالى برنامه ریزى (اول دى 1370) وزارت فرهنگ و آموزش عالى، ص3.
65. پیشین،ص43و51.
66. به عنوان مثال، نگاه کنید به کتابى از ایرج توتونچیان با عنوان تئورى تقاضا و تحلیل اقتصادى انفاق (تهران، مرکز اطلاعات فنى ایران، 64-1363).
همچنین نگاه کنید به طرح تحلیلى اقتصاد اسلامى نوشتهمهدى بناء رضوى (مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1367). این کتاب کوشیده تا از دیدگاه نظریه سیستمى چارچوبى کلى را براى خط مشى کلى تحلیل اقتصاد اسلامى عرضه کند.
67. صورت جلسه شوراى عالى برنامه ریزى وزارت فرهنگ و آموزش عالى (بیست و دومین جلسه، یکم دیماه 1370)، ص75.
68. این تعبیر را مدیون حسین یعقوبى هستم که در اواسط دهه1970 میلادى مىگفت مدرک دکترا معادل اجاره یک آپارتمان دو خوابه در تهران است. یعقوبى مىگفت این دو داراى یک نرخ برگشت هستند. به نظر مىرسد على رغم تحولات حاصل از انقلاب این تعبیر یعقوبى همچنان به قوت خود باقى باشد.
69. دانشجویانى که از طریق کنکور فوقالعاده رقابتى دانشگاههاى ایران به دانشگاه راه مىیابند و دانشجویانى که صرفا به واسطه جایگاه خانوادگى یا موقعیتسیاسى وارد دانشگاه مىشوند نشاندهنده نوعى توزیع نامساوى تواناییها در کلاسهاى درس هستند. در این زمینه نگاه کنید به مقالهاى از نادر حبیبى در مجله Iranian studies
* سهراب بهداد، استاد بخش اقتصاد در دانشگاه دنیسون، واقع در شهر گرانویل در ایالت اوهایو است.
** مترجم وظیفه خود مىداند از لطف دوستانه آقاى جهانمیر پیشبین (مدرس اقتصاد در دانشگا ه شهید چمران اهواز) به خاطر مطالعه متن ترجمه شده فارسى و تذکر و تبیین برخى نکات تشکر و تقدیر کند.
منبع: / فصلنامه / نقد و نظر / 1378 / شماره 17 و 18، زمستان و بهار ۱۳۷۸/۱۲/۰۰
نویسنده : سهراب بهداد
مترجم : عباس امام
نظر شما