«طعمه» و تحوّل آن در تشکیلات ادارى و مالى صدر اسلام
«طعمه» در تشکیلات مالى و ادارى مسلمانان در دورههاى مختلف معناهاى متفاوتى داشته است؛ این واژه، در دوره پیامبرصلى الله علیه وآله به مفهوم واگذارى و بخشیدن سهمهاى مشخصى از محصولات اراضى خالصه به افراد بوده است. پس از آن در دوره خلافت، به نوعى از اقطاع استغلال اطلاق مىشده و به معناى واگذارى حق بهرهبردارى از عواید یک منطقه حکومتى به کار مىرفته است. در این مقاله با استناد به شواهد و مدارک تاریخى، مدلول اصطلاح طعمه در صدر اسلام (زمان پیامبرصلى الله علیه وآله و خلفاى راشدین و اموى) مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد.
یکى از نکات اساسى در بررسى واژهها و مصطلحات تخصصى(terms)، توجه به معنا و مفهوم آنها در مراحل تاریخى است. چه بسا بىتوجهى به این نکته، محقق را در بررسى و تحلیل مسئله دچار مشکل سازد و او را به سمت استنتاج نادرست سوق دهد. از جمله مصطلحات رایج در تشکیلات دیوانى اسلام که در دورههاى مختلف معنا و مفهوم یکسان نداشته، مصطلح «طعمه» است. در این تحقیق، معنا و مدلول «طعمه» در صدر اسلام با توجه به مصادیق آن، به اجمال بررسى مىشود.
به طور کلى مىتوان «طعمه» را نوعى اعطاى حق بهرهبردارى (موقت یا دائمى) از محل عواید دولتى از سوى حاکم اسلامى دانست. در عصر جاهلى نیز این واژه به معناى واگذارى امتیاز جمعآورى و اختصاص بخشى از باج و عوارض مرسوم به افراد به کار مىرفت، 2 اما همین واژه در عصر پیامبرصلى الله علیه وآله به معناى «اختصاص بخشى از محصولات اراضى دولتى (اراضى خالصه یا اراضى در اختیار پیامبر) به شمارى از افراد با مقادیر متفاوت» بوده است پس از دوره پیامبرصلى الله علیه وآله، به ویژه در عهد امویان، این واژه به مفهوم «واگذارى موقت یک منطقه حکومتى (ولایت) براى استفاده از مازاد عواید و درآمدهاى آنجا» به کار رفته است. در خصوص این که آیا واژه فارسى «نان پاره» معادل واژه عربى «طعمه» به کار رفته است یا نه، دلایل متقنى در دست نیست. از پارهاى شواهد و قراین چنین به دست مىآید که «نان پاره» در متون کهن فارسى3 هم به معناى مستمرى و مواجب نقدى به کار رفته و هم معادل و مترادف اقطاع زمین. بعید نیست که واژه «نان پاره» معادل اصطلاح «خبز»4 و «جرایة» یا «جرایة الخبز»5 (هر دو ابتدائاً به معناى سهمیه روزانه چند قرص نان به مستخدمان درگاه و دیوان) در متون عربى باشد.
در عهد پیامبرصلى الله علیه وآله علاوه بر اقطاع زمین، اقطاع محصولات اراضى نیز مرسوم بود. در منابع از چنین اقطاعى به «اطعام» و «طعمه» تعبیر شده است. اقطاع محصولات اراضى در این دوره با اقطاع استغلال یکى نیست، زیرا اقطاع استغلال مصطلحى است که براى «اختصاص یا واگذارى مقدار معینى از خراج اراضى به نظامیان و دیوانیان ثابت در ازاى مستمرى آنان»6 وضع شده است. ماوردى، واضع مصطلح اقطاع استغلال، 7 از اطعامات و طعمههاى پیامبرصلى الله علیه وآله به اقطاع استغلال تعبیر نکرده و نیز از آن براى جواز اقطاع استغلال شاهد نیاورده است. تعریف خوارزمى8 نیز از طعمه با طعمه معمول و مصطلح در عهد پیامبرصلى الله علیه وآله همخوانى ندارد. خوارزمى9 در تعریف اقطاع و طعمه، این دو را به نحوى در مقابل هم قرار داده است. وى واگذارى دائمى رقبه زمین (قطیعه) را اقطاع، و واگذارى موقت (مادام العمر) ضیعه را به شرط عمارت و پرداخت عشر، طعمه نامیده است.
تقریباً همه طعمههاى پیامبرصلى الله علیه وآله از محل عواید کتیبه خیبر، اعم از خرما، جو و نواة (هسته خرما) بوده است. اکثر مورخان، کتیبه را خمس اراضى گشوده شده خیبر دانستهاند. 10 این نظر با توجه به مقدار محصول سالانه کتیبه: هشت هزار وَسْق11 و نسبت یک پنجم آن با عواید سالانه کل اراضى خیبر: چهل هزار وسق نیز تأیید مىشود. 12
در منابع از مقدار طعمهها و شمار «مُطْعِمان» (صاحبان طعمه) به صورتهاى گوناگون سخن گفته شده است. 13 از گزارش واقدى14 و ابن هشام15 مىتوان به نام و نشان حدود 80 مُطْعِم دست یافت که مقدار طعمه آنان فى المجموع نزدیک به 3500 وسق (تقریباً 85% کل عواید کتیبه که سالانه در اختیار پیامبرصلى الله علیه وآله قرار مىگرفت) بوده است. منابع به این مسئله که «آیا طعمههاى اعطایى همواره در خاندان مطعمان - به عنوان حقى ثابت و دائمى - برقرار بوده است یا نه؟» پاسخ روشنى ندادهاند. پاسخ فقهى مسئله بنابر دیدگاه ماوردى16 (دیدگاه کلى ماوردى درباره اموال متعلق به بیتالمال، نه مشخصاً درباره طعمهها) این است که طعمهها حداکثر در طول حیات صاحبان طعمه معتبر است. این نظر فقهى در برخى از گزارشهاى مربوط به عملکرد عمر بن خطاب نیز تأیید شده است. 17 معالوصف، روایتهاى دیگرى نیز متعارض با روایتهاى پیشین وجود دارد. بر اساس یکى از این روایتها، طعمهها پس از مرگ صاحبان طعمه، از عهد پیامبرصلى الله علیه وآله تا زمان عثمان بن عفّان به ورثه آنان مىرسید و آنان در نگهدارى، فروش و هبه آن آزاد بودند. 18 در گزارش دیگرى آمده است که عمر بن خطاب زمانى که مىخواست اراضى خیبر را پس از کوچاندن یهودیان میان صاحبان سهام تقسیم کند، ازواج النبى را میان طعمههاى اعطایى از سوى پیامبرصلى الله علیه وآله و اقطاع آب و زمین مخیّر کرد. به دنبال این پیشنهاد، عایشه و حفصه زمین را اختیار کردند و دیگران وسوق تضمین شده را. 19 عایشه بعدها وقتى که مىدید مروان بن حکم، در ایام خلافت خود وسوق تضمین شده را به موقع و یا تمام و کمال به صاحبان طعمه نمىپردازد، از پیشنهاد عمر و قبول اقطاع زمین به جاى طعمه اظهار رضایت مىکرد. 20
بنا بر روایت دیگر، همه مطعمان - نه فقط ازواج النبى - مشمول این پیشنهاد عمر واقع شدند. 21 بر پایه روایت اخیر، صاحبان طعمه مجاز به فروش آنها نیز بودند. از همین رو اشعرىها و رهاوىها22 طعمه خودشان را که [سالانه] به مقدار صد وَسْق بوده به قیمت پنج هزار دینار، به ترتیب به عثمان بن عفّان و معاویه بن ابى سفیان فروختند. 23 واقدى همچنین به نقل از شعیب بن طلحه، (از نوادگان ابوبکر)، گزارش داده است که طعمه ابوبکر، به مقدار صد وَسْق، تا زمان عثمان در اختیار فرزندان او و سپس تا زمان عبدالملک بن مروان در اختیار همسرانش امّ رومان و حبیبه قرار داشت. 24 آخرین گزارش موجود که از پرداخت طعمهها به ورثه مطعمان حکایت مىکند، گزارشى است از بلاذرى به نقل از متصدى زمینهاى کتیبه خیبر در عهد عمر بن عبدالعزیز. 25
همانطور که گذشت، تقریباً همه طعمهها از محل کتیبه خیبر اطعام شده بود. تنها دو مورد از طعمههاى پیامبرصلى الله علیه وآله، خارج از عواید کتیبه گزارش شده است: 1. طعمه پیامبرصلى الله علیه وآله به مُخَوِّس از نمایندگان وفد حضرموت، از محل صدقات آنجا؛ 26 2. طعمه پیامبرصلى الله علیه وآله به بنىعُرَیض (از یهودیان وادى القرى) به مقدار ده وَسْق گندم و ده وَسْق جو در هر برداشت، و پنجاه وَسْق خرما در هر سال. 27 گزارش واقدى از دائمى بودن طعمه پیامبرصلى الله علیه وآله به یهودیان بنىعُرَیض حکایت مىکند.
در منابع، گزارشى دال بر تجدید طعمه - با همان مفهوم رایج در عهد پیامبرصلى الله علیه وآله - در دو دوره خلفاى راشدین و امویان نیامده، اما از این واژه در مفهوم دیگر استفاده شده است. البته بنا بر شواهد تاریخى، مطعمان زمان پیامبرصلى الله علیه وآله و یا وارثان آنان - چنانکه گذشت - تا عهد عمر بن عبدالعزیز سهم خود را از طعمه مقرر دریافت مىکردند و پس از آن گزارشى در این باره نیامده است. همچنین در یک مورد28 از طعمه بخشى از خراج آذربایجان به اشعث بن قیس کندى از سوى عثمان بن عفّان سخن به میان آمده است.
چنانکه گذشت، تعریف خوارزمى درباره طعمه با مفهوم و مصداق طعمه مرسوم در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله منطبق نیست. از تعریف خوارزمى چنین برمىآید که طعمه نوعى اقطاع موقت و غیر موروثى بوده و صاحب طعمه در مدتى که طعمه را در اختیار داشت موظف به آباد و دایر داشتن آن و پرداخت عشر از محل عواید آن بوده است. 29 با این وصف، اگر تنها موقت بودن اقطاع را شاخص اصلى طعمه بدانیم، تعریف خوارزمى با طعمه مرسوم در دوره امویان، با استناد به شواهد اندکى که از کاربرد طعمه در این دوره وجود دارد، قابل انطباق است؛ از جمله این طعمهها، یکى طعمه سرزمین مصر است که معاویه در حیات عمرو بن عاص، به او داد. 30 عمرو عاص از طریق این طعمه مازاد عواید مصر را پس از پرداخت عطایاى سپاهیان و تأمین سایر هزینهها براى خود برمىداشت و دیگرى وعده طعمه مصر و خراسان از سوى عبدالملک بن مروان است، به ترتیب به عبدالعزیز بن مروان و عبدالله بن خازم سلمى.
بنا بر گزارش یعقوبى، عبدالملک بر آن شد تا عبدالعزیز را از ولایتعهدى خلع و پسرش ولید را جانشین خود کند؛ بدین منظور کسى را به نزد عبدالعزیز، والى مصر، فرستاد و از او خواست که در ازاى دریافت طعمه مصر، خود را از ولایتعهدى بر کنار نماید. 31 طبرى نیز در گزارشى آورده است که عبدالملک در سال 72ه در نامهاى به عبداللهبن خازم سلمى به او وعده داد که اگر دست از مخالفت بر دارد و با وى بیعت کند، خراسان را به مدت هفت سال و به روایتى ده سال طعمه او خواهد کرد. 32
با این همه، باید بین طعمه ایالتى وسیع همچون مصر و خراسان و طعمه «ضیعه» که به طور خاص در تعریف خوارزمى - در مقابل قطیعه در تعریف اقطاع - آمده است، تفاوت قائل شد. بعید نیست که لمبتون33 با توجه به همین تمایز، طعمههاى رایج در دوره امویان34 را تقریباً معادل اقطاع دیوانى (به معناى دقیق کلمه) ذکر کرده است.
با توجه به شواهد اندکى که وجود دارد، مىتوان گفت که مصطلح طعمه در عهد امویان وجود داشت. مشخصههاى طعمه معمول در این دوره را مىتوان چنین برشمرد: 1. موضوعٌ له طعمه در این دوره هیچ یک از قطیعه یا ضیعه و یا سهم معینى از عواید اراضى دولتى نبوده، بلکه عمل (ناحیه) حکومتى بوده است؛ 2. «مُطْعِم»35 یا صاحب طعمه در این دوره در مقام والى بود و یا پس از واگذارى طعمه در مقام والى جاى مىگرفت و طعمه نیز از سوى خلیفه واگذار مىشد؛ 3. طعمه موروثى نبود و حداکثر تا پایان عمر صاحب طعمه اعتبار داشت و 4. مازاد عواید منطقه مورد طعمه، پس از صرف هزینههاى محلى، به جاى اینکه به مرکز خلافت ارسال شود، در اختیار و تصرف صاحب طعمه قرار مىگرفت.
استنتاج
1. کاربرد اصطلاح طعمه به عنوان «امتیازى مالى» به عصر جاهلى بر مىگردد.
2. در دوره پیامبرصلى الله علیه وآله از این اصطلاح براى اعطاى عواید اراضى دولتى به افراد استفاده مىشده است.
3. در دوره خلفاى راشدین و امویان، طعمه مرسوم در عهد پیامبرصلى الله علیه وآله تجدید نشد، ولى صاحبان و ورثه طعمههاى اعطایى پیامبرصلى الله علیه وآله همچنان از آن امتیاز بهرهمند بودند.
4. طعمه به عنوان حق بهرهبردارى موقت از عواید یک منطقه حکومتى - البته بنابر شواهد اندک تاریخى - در دوره خلافت راشدین و امویان، خاصه در دوره اموى، مطرح بوده است.
پىنوشتها
1. استادیار دانشگاه تهران.
2. جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، (بیروت و بغداد، دارالعلم للملایین و مکتبة النهضة، 1971 - 1970)، ج 4، ص 48.
3. نظام الملک طوسى، سیر الملوک (سیاست نامه)، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2535) ص 21، 37، 38، 45، 156، 205 و 252؛ محمد بن على راوندى، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمد اقبال، (بىجا، امیرکبیر، 1364)، ص 110؛ محمدبن مؤید بغدادى، التوسل الى الترسل، به کوشش احمد بهمنیار، (تهران، شرکت سهامى چاپ، 1315ش)، ص 95.
4. احمد بن على مقریزى، الخطط، (قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا)، ج 1، ص 88؛ همو، السلوک، به کوشش محمد مصطفى، (قاهره، بىنا، 1970 - 1956)، ج 1، ص 85.
5. احمدبن عبدالله قلقشندى، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء، (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1987)، ج 11، ص 42؛ مقریزى، السلوک، پیشین، ج 4، ص 504؛ ابوالمحاسن ابنتغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة، (مصر، المؤسسة المصریه العامة، بىتا)، ج 6، ص 168.
6. ابوالحسن ماوردى، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، (بىجا، دارالفکر، بىتا)، ص 194 - 197.
7. عبدالرحمنبن احمدبن رجب، الاستخراج لاحکام الخراج، فى «التراث الاقتصادى»، (بیروت، دارالحداثة، 1990)، ص 731.
8. محمدبن احمد خوارزمى، مفاتیح العلوم، (مصر، بىنا، 1342ق)، ص 40.
9. همان.
10. محمدبن عمر واقدى، کتاب المغازى، (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1989)، ج 2، ص 692 - 693؛ ابن هشام، السیرة النبویة، (بیروت، دارالمعرفة، بىتا)، ج 2، ص 349؛ احمد بلاذرى، فتوح البلدان، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1978)، ص 39؛ محمدبن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1988)، ج 2، ص 140؛ قاسمبن سلام ابوعبید، کتاب الاموال، (بیروت، دارالفکر، 1988)، ص 71، ش 142.
11. واقدى، پیشین، ج 2، ص 693. هر «وَسْق» یا «بار شتر» در عصر پیامبرصلى الله علیه وآله برابر بود با 60 صاع، یعنى حدود 100 کیلوگرم (والترهینس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ص 82 و 85.
12. ابوعبید، پیشین، ص 98، ش 193؛ واقدى، پیشین، ج 2، ص 691.
13. همان، ج 2، ص 694 - 695؛ ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 349، 351 - 353؛ احمد بلاذرى، پیشین، ص 41؛ محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، (بیروت، دار احیاء التراث العربى، بىتا)، ج 3، ص 372، ش 2.
14. همان.
15. همان.
16. ابوالحسن ماوردى، پیشین، ص 168، 171.
17. واقدى، پیشین، ج 2، ص 697 - 698 و 699، روایت عبدالرحمنبن عبدالعزیز.
18. همان، ج 2، ص 699، روایت ابراهیم بن جعفر.
19. همان، ص 719 - 720؛ محمدبن اسماعیل بخارى، پیشین، ج 3، ص 371، ش 2؛ یعقوب بن ابراهیم ابویوسف، الخراج فى «التّراث الاقتصادى»، (بیروت، دار الحداثة، 1990)، ص 208.
20. واقدى، پیشین.
21. همان.
22. رهاوىها، طایفهاى از مَذْحِج که وفد آنان در سال 10 هجرى به حضور پیامبرصلى الله علیه وآله رسید (محمد ابن سعد، الطبقات الکبرى، (بیروت، دار بیروت لطباعة والنشر، 1985)، ج 1، ص 344.
23. واقدى، پیشین؛ ابن سعد، پیشین.
24. همان، ج 2، ص 698 - 699.
25. بلاذرى، پیشین، ص 41.
26. ابن سعد، پیشین، ج 1، ص 349.
27. همان، ج 1، ص 279؛ واقدى، پیشین، ج 3، ص 1006.
28. طبرى، پیشین، ج 3، ص 147.
29. خوارزمى، پیشین، ص 40.
30. ابن واضح یعقوبى، تاریخ الیعقوبى، (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1993)، ج 2، ص 85، 129؛ قس: ابنتغرى بردى، پیشین، ج اول، ص 63؛ مقریزى، الخطط، پیشین، ج 1، ص 300.
31. همان؛ ابن واضح یعقوبى، پیشین، ج 2، ص 201.
32. طبرى، پیشین، ج 3، ص 531 - 532.
33. آ. س لمبتون، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیرى، (تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1362)، ص 135؛ قس: ص 83.
34. در نوشته لمبتون عبارت «صدر اسلام» آمده نه «دوره امویان»، ولى نظر به تمایز دقیقى که میان طعمه در عهد پیامبرصلى الله علیه وآله و دوره امویان وجود دارد و با این احتمال که مراد لمبتون از «صدر اسلام» در اینجا به طور خاص «دوره امویان» بوده، در متن به جاى «صدر اسلام» دوره امویان آوردهایم.
35. واقدى، پیشین، ج 2، ص 697؛ بلاذرى، پیشین، ص 41. واژه «مطعم» را براى مشمولان طعمه در عهد پیامبرصلى الله علیه وآله به کار بردهاند. بر همین قیاس، صاحبان طعمه در دوره امویان را نیز «مطعم» نامیده شدهاند، هر چند مفهوم طعمه در این دو دوره کاملاً با هم متفاوت است.
منابع
- ابن تغرى بردى، ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة (مصر، المؤسسة المصریة العامة للتألیف و الترجمة، بىتا).
- ابن رجب، عبدالرحمنبن احمد، الاستخراج لاحکام الخراج فى «التراث الاقتصادى»، (بیروت، دارالحداثه، 1990).
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبرى (بیروت، دار بیروت لطباعة و النشر، 1985).
- ابن هشام، السیرة النبویة (بیروت، دارالمعرفة، بىتا).
- ابوعبید، قاسمبن سلام، کتاب الاموال (بیروت، دارالفکر، 1988).
- ابویوسف، یعقوببن ابراهیم، الخراج فى «التراث الاقتصادى»، (بیروت، دارالحداثة، 1990).
- بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیح بخارى (بیروت، دار احیاء التراث العربى، بىتا).
- بغدادى، محمدبن مؤید، التوسل الى الترسل، به کوشش احمد بهمنیار (تهران، شرکت سهامى چاپ، 1315ش).
- بلاذرى، احمد، فتوح البلدان (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1978).
- جوادعلى، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام (بیروت و بغداد، دارالعلم للملایین و مکتبة النهضة، 1971 - 1970).
- خوارزمى، محمدبن احمد، مفاتیح العلوم (مصر، بىنا، 1342ق).
- راوندى، محمدبن على، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمد اقبال (بىجا، امیر کبیر، 1364).
- طبرى، محمدبن جریر، تاریخ الطبرى (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1988).
- طوسى، نظام الملک، سیر الملوک (سیاست نامه)، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2535).
- قلقشندى، احمدبن عبدالله، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1987).
- لمبتون، آ. س، مالک و زارع در ایران، ترجمه منوچهر امیرى (تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1362).
- ماوردى، ابوالحسن، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة (بىجا، دارالفکر، بىتا).
- مقریزى، احمدبن على، السلوک، به کوشش محمد مصطفى (قاهره، بىنا، 1970 - 1956).
- -، الخطط (قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بىتا).
- موسوى، جمال، تکوین و تحول اقطاع دراسلام از آغاز تا پایان دوره امویان (رساله دکترى)، (دانشگاه تربیت مدرس، 1378ش).
- واقدى، محمدبن عمر، کتاب المغازى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1989).
- یعقوبى، ابن واضح، تاریخ الیعقوبى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1993).
منبع: / فصلنامه / تاریخ اسلام / 1385 / شماره 27، پاییز ۱۳۸۵/۸/۰۰
نویسنده : سید جمال موسوی
نظر شما