رایانه به مثابه نشانه و کلاس درس
این مقاله بررسی و تحلیلی درباره فهم فرهنگی رایانه و شبکه در مدرسه و آموزش و پرورش و بخصوص کلاس درس از منظر مطالعات فرهنگی، با توجه به شناخت های شهودی، تجربه های زیسته و فهم های نظری نگارنده از موضوع مورد بحث است. هدف کلی ما توصیف و تحلیل مردمنگارانه برخی وجوه معنایی و کارکردی رایانه و شبکه (اینترنت) در مدرسه و کلاس درس است، وجوهی که احتمالا در نظرگاه محققان و کارشناسان مدرسه کمتر جلب توجه می کند اما از نظرگاه مطالعات فرهنگی اهمیت دارند.
مسلما رایانه و شبکه در مدرسه و کلاس درس دارای ابعاد مختلفی است. از نسبت بین رایانه و شبکه با دانش آموزان، معلمان، برنامه های درسی و شیوه تدریس گرفته تا مدیریت مدرسه و معماری و زیباشناسی کلاس درس، هر کدام به طریقی بر رایانه و شبکه تاثیر گذاشته و متقابلا از آنها تاثیر پذیرفته و می پذیرند. پر واضح است که نه این مقاله و نه هیچ مقاله دیگری نمی تواند این مجموعه گسترده موضوعات را یکجا توصیف و تحلیل نماید، بخصوص اینکه هر یک از این موضوعات تاکنون در رشته ها و منظرهای گوناگون بحث شده و گفتمان غنی و وسیعی را شکل داده اند. از اینرو، ما هم در اینجا صرفا بر روی برخی نکات تمرکز کرده ایم و با غربال رویکرد مطالعات فرهنگی، برخی چیزهای را برگزیده و برخی دیگر را رهانیده ایم.
لب مطلب و بحث و استدلال اصلی ما این است که عصر حاضر متاثر از مجموعه ای فرایندهای فرهنگی مختلف است که این فرایندها عمدتا بوسیله و تحت تاثیر رایانه و شبکه اند. آموزش و پرورش نه تنها تافته جدا بافته ای از تحولات جاری و معاصر نیست بلکه پیشگام این تحولات است. رایانه و شبکه را می توان به عنوان مهمترین ابژه فرهنگی دوره حاضر تفسیر و تاویلی نشانه شناسانه کرد. این رویکرد نشانه شناختی می تواند فهم و برداشت درونی یا "ذهنی" دانش آموزان و معلمان در مدرسه را تا حدودی توصیف کند. و در عین حال کارکردهای ارتباطی و رسانه ای آن در مجموعه فعالیت های آموزشی و فراغتی و خلاقه دانش آموزان مورد توجه قرار داد. این تحلیل کارکردی می تواند نسبت های ممکن و موجود "عینی" میان رایانه و شبکه با نهاد مدرسه، خانواده و جامعه بطور کلی را تا حدودی توضیح دهد. همچنین با در نظر گرفتن فهم های تفسیری و ذهنی کارکردهای عینی رایانه و شبکه، می توان گفت زیست جهان دانش آموزان و معلمان در مدرسه تحت تاثیر تجربه فرهنگی کار با رایانه و شبکه تغییر می کند.
اینها مجموع استدلال ها و ایده هایی است که در این مقاله ارائه شده اند. از نظر روش شناختی، مباحثی که در اینجا ارائه می شود بر اساس بررسی های تجربی نظام مند نیست. اما در عین حال قصد تجزیه و تحلیل های فلسفی و نظری محض نیز نداریم. تلاش کرده ام تا با کاربستن رویکرده مطالعات فرهنگی به مثابه شیوه ایی برای تحلیل فرهنگ معاصر، نکاتی که در این رویکرد است و به آنها اشاره کردیم توضیح دهم. کانون روش شناختی رویکرد مطالعات فرهنگی، معناکاوی ابژه های فرهنگی در بستر و بافت اجتماعی- تاریخی آنها و همچنین شالوده شکنی مفروضات پنهان و آشکار کارکردها و عملکردهای ابژه های فرهنگی است. اما شاید بیان این نکته نیز لازم باشد که ایده های اصلی این مقاله، در یک گفت و گو بدست آمده است. از اینرو، گفت و گو نیز پاره ای روش شناسی این مقاله است. ما اغلب اهمیت گفت و گو به مثابه روش تولید دانش را دست کم یا حتی نادیده می گیریم. تجربه حاضر اگرچه نخستین تجربه نگارنده در زمینه گفت و گو نیست اما از پربارترین تجربه های این حوزه است. این مقاله از چند بخش عمده زیر تشکیل شده است. نخست به بررسی رایانه به مثابه یک مسئله می پردازیم و رویکرد نظری و روش شناختی اتخاذ شده در این مقاله را توضیح می دهیم. بخش دوم بررسی رایانه به مثابه نوعی نشانه است که در آن فهم فرهنگی دانش آموزان و برخی وجوه معنایی رایانه و شبکه در مدرسه کاویده و توصیف می شوند. بخش سوم به بررسی بعد رسانه ای و ارتباطی رایانه و کارکردهای مختلف آن می پردازم. در بخش چهارم به تجزیه و تحلیل نقش رسانه در شکل دادن نوعی تجربه فرهنگی متفاوت در فضای مدرسه و کلاس به عنوان مهمترین تاثیر فرهنگی رایانه و شبکه پرداخته ایم. در نهایت، بخش پنجم، به بررسی رایانه به مثابه نوعی چالش فرهنگی پرداخته و برخی وجوه آسیب شناختی رایانه و شبکه در مدرسه را تحلیل کرده ایم.
رایانه به مثابه مسئله
در این بخش می خواهم رایانه و شبکه را به مثابه نوعی مسئله فرهنگی شرح دهم و رویکرد و روش شناسی خود را به این مسئله بیان کنم، زیرا این موضوع، مقوله ای چند معنایی، ذو ابعاد و گسترده است و از دیدگاه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فنی و حتی فلسفی به آن نگریسته شده و هر دیدگاهی وجوه خاصی از موضوع را توضیح می دهد. رایانه ها و شبکه همانطور که در بخش بعد توضیح می دهیم ابزار بازنمایی و تولید و انتشار نشانه ها هستند و در عین حال خود پاره ای از دنیای نشانه ها و بازنمایی های عصر ما می باشند. ادوارد سعید در کتاب مشهور «فرهنگ و امپریالیسم» به درستی اشاره می کند که «ما نه تنها در جهان تولیدات و فراورده ها زندگی می کنیم، بلکه در دنیای نشانه ها و بازنمایی ها هم زندگی می کنیم» (سعید 1383: 108). از اینرو، می توان گفت مهمترین وجه رایانه و شبکه، وجه بازنمایانه و نشانه ای آن و نقش آنها درنظام بازنمایی معاصر است. درباره رایانه و شبکه موضوعاتی وجود دارد – مانند اینکه رایانه کارها را سهل تر، سریع تر، ارزان تر، مطمئن تر و بهتر انجام می دهد - که دیگر اکنون بیان آنها توضیح واضحات و بدیهیات است. بداهت و روشنی موضوعات مذکور باعث گسترش سریع و بی چون و چرای این نوآوری شگفت تاریخ بشر در هر جای این عالم شده است. این گسترش آنقدر سریع و شتابان بود که کمتر مجال اندیشیدن درباره بسیاری از ابعاد فرهنگی آن را به ما جوامع جنوب داد. امروزه تقریبا همه با رایانه و شبکه آشنایی و سروکار دارند و فایده ها و اهمیت آن را می شناسند. عمری از رایانه در جهان سپری شده است و این جاودوی بزرگ تاریخ بشر به سرعت به هر کوی و برزن راه یافته و به تمام سوراخ سنبه های مجاز و ممنوع زندگی انسان سرک کشیده و می کشد. چیزی که اکنون بحث درباره آن ضرورت دارد "معنای فرهنگی" رایانه در بسترها و فرهنگ های مختلف است. حال شنیدن داستان سیر و سفر رایانه در سراسر گیتی و حضور آن در تجربه فرهنگی همه ساکنان زمین باید شنیدن باشد. این که چگونه و چرا توانست به هر جایی راه یابد و بعد از راهیابی، چگونه از این مهمان ناخوانده و ناگهانی استقبال کردند، او را چه نامیدند و به چکاری گماردند و از انجام چه کارهایی منع اش داشتند، با چه کسانی سروکارش بیشتر شد و با چه کسانی کمتر، وجوه سازنده و مخرب اش چه بود و چه هست، در چه کارها و زمینه هایی سازنده تر و در چه حوزه هایی ناموفق تر بوده است، این پدیده نو با ساختارهای جااقتاده سنتی در سنت های مختلف چه کرد، و آن ساختارها و سنت ها با این نوپدید چه کردند؟دین ها، دولت ها، فلسفه ها، زبان ها، هنرها، آیین ها، قومیت ها، هویت ها، زن ها، مردها و نهادهای مختلف اجتماعی هر کدام به تفکیک چرا، چگونه و به چه میزانی رایانه و شبکه را جذب یا دفع نمودند؟ اینها و پرسش هایی از این نوع، مسئله های فرهنگی امروز رایانه و شبکه اند. و این مسئله ها آنقدر گسترده و با اهمیت اند که "گفتمان" رایانه و شبکه پژوهی یا "مطالعات رایانه و شبکه" را تشکیل داده است، و مفاهیم "فرهنگ سایبر"، "فرهنگ دیجیتال"، "جامعه اطلاعاتی"، "جامعه الکترونیک"، "سخت افزار"، "نرم افزار" و دهها مفهوم مشابه دیگر، زبان گفتمان رایانه و شبکه پژوهی است که به "گفتمان عمومی" راه یافته و پاره ای از زبان محاوره عمومی مردم سراسر جهان شده است.
حال، این پرسش ها را باید درباره رایانه و شبکه در ایران نیز بپرسیم و داستان سیر و سفر و حضور آن را در جامعه خودمان به دقت روایت و بازگو کنیم. بعد از سال ها کار با رایانه، اکنون باید به ارزیابی از آنچه گذشته و آنچه در راه است داشته باشیم. به نظر می رسد علی رغم منابع و متونی که نوشته و منتشر شده است، اما ما نیز مجال اندکی برای اندیشیدن درباره رایانه و شبکه داشته ایم و عمده توش و توان تا به اینجا صرف توسعه و گسترش وجوه سخت و نرم افزاری رایانه بوده و ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن کمتر کاویده و معنا شده است. اکنون مردم جامعه ما رایانه را به عنوان عضوی از خانواده، محیط کار، مدرسه و بطور کلی سرزمین خود پذیرفته اند و بخشی از درآمدها و سرمایه خود را صرف تهیه، نگهداری و استفاده از این عضو نو رسیده می کنند و رایانه فرایند تثبیت و نهادینه شدن در جامعه را اکنون دارد پشت سر می گذارد. بنابراین، پرسشی که برای جامعه ما مطرح است، این است که این عضو نو رسیده چه تاثیری بر زندگی، اندیشه و احساس ما در محیط های مختلف گذاشته است؟ چه باورها و هنجارهای تازه ای این نو رسیده خلق را کرده و چه باورها و هنجارهایی را منسوخ نموده است؟ با کدام بعد فرهنگ و شخصیت ما سازگارتر و با کدام ابعاد ناسازتر بوده است؟ ما چه تلقی از رایانه داریم و فرهنگ رایانه ایرانی چه تفاوتی با فرهنگ رایانه ای دیگر سرزمین ها دارد؟ کدام باورها و ارزش های ما بر رایانه تاثیرگذار بوده است؟ کدامیک نسبتی با آن نداشته اند؟ تا چه میزان نهاد خانواده و ارزش ها، هنجارها و کارکردهای آن تحت تاثیر رایانه و شبکه بوده است؟ و بالعکس، تا چه میزان خانواده ایرانی بر فرهنگ رایانه ای در ایران تاثیر گذارده؟ شیوه های مختلف زیست ایرانی شامل روستایی، عشایری و شهری هر کدام چه نوع فرهنگ رایانه ای را خلق کرده یا می کنند؟ گروه های اجتماعی مختلف پایین، متوسط و بالا به چه شکلی با رایانه برخورد می کنند و چه تفاوت های فرهنگی بین این گروه ها از نظر برخورد و کار با رایانه وجود دارد؟ مناسک، ارزش ها و آموزه های دینی چه تاثیری بر فرهنگ رایانه ایرانی داشته است؟ و متقابلا رایانه چه تاثیر بر فرهنگ دینی در ایران بجای گذاشته است؟ تا چه میزان فرهنگ اقتصاد و فعالیت های تجاری و اقتصادی ایرانی متاثر از فرهنگ رایانه بوده است؟ آیا شخصیت ایرانی متاثر از فرهنگ رایانه ای معاصر تاثیری پذیرفته است؟ اینها و پرسش های بسیار دیگر مسائل مهمی هستند که امروز برای شناخت فرهنگ رایانه ای و دیجیتالی ایرانی اهمیت دارند که نگارنده در جای دیگر تا حدودی به آنها اشاره کرده ام (فاضلی 1385). در زمینه ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی رایانه و شبکه، به دلیل نقش و اهمیتی که آنها در تمام ابعاد زندگی بشر در چند دهه اخیر داشته اند، مطالعات نظری و تجربی گسترده ای در رشته های مختلف علوم انسانی و اجتماعی در سطح جهان و همچنین ایران انجام شده است. همچنین در زمینه رایانه و اینترنت و رابطه و تاثیرات آنها در امر آموزش در سطوح مختلف عالی و عمومی، مطالعات انجام شده به اندازه ای گسترده است که یک شاخه دانش تخصصی را تشکیل داده و امروز عده ای متخصص این حوزه هستند. ولی در کنار متخصصان این حوزه، محققان رشته های مختلف علوم انسانی و اجتماعی مانند انسان شناسی، جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی و روان شناسی، هر کدام از دیدگاه رشته تخصصی خود به موضوع رایانه و شبکه پرداخته اند. از اینرو، رایانه و شبکه امروز یکی از "ابژه های مطالعاتی" است و در انحصار قلمرو مطالعاتی رشته خاصی نیست. بخصوص با گسترش رویکردهای بین رشته ای، رایانه و شبکه یکی از ابژه های مطالعات دانش های بین رشته ای شده است و شاخه علمی میان رشته ای به نام «مطالعات شبکه" و "مطالعات رایانه» را بوجود آورده است، و این مطالعات و هر روز اهمیت و گسترش بیشتر پیدا می کند.
با توجه به آنچه گفتیم لازم است توضیح دهم که در این بحث من از "دیدگاه تخصصی" رشته رایانه و شبکه یا حتی مطالعات رایانه و آموزش و پرورش، صحبت نمی کنم، بلکه همانطور که در ابتدا ذکر کردیم، از منظر مطالعات فرهنگی و با رویکردی میان رشته ای به موضوع می پردازم. در این رویکرد سعی می کنم نگاه جامع نگر یا "کل نگر" و همچنین "تفسیری" را دنبال کنم و ابعاد مختلف فرهنگی نسبت رایانه، شبکه و مدرسه را در کانون تحلیل هایم قرار دهم. هدف غایی رویکرد مطالعات فرهنگی در این زمینه بیشتر معطوف به فهم و توصیف چگونگی و چرایی این فعالیت ها یا شناخت آنها با تکیه بر شناخت جنبه های خاص مانند تاثیرات رایانه و شبکه بر تحول و شکل و نوع مناسبات اجتماعی بین دانش آموزان و معلمان، تاثیر آن بر روابط قدرت و میزان دموکراتیک کردن این روابط یا کاهش فاصله قدرت، نقش رایانه ها و شبکه بر توسعه فردیت و خلاقیت دانش آموزان، و بطور کلی شکل دادن مناسبات جدید داوطلبانه، آزاد و خودمختار در فضای مدرسه و کلاس درس، و همچنین بسط رویکردها و روش های مشارکتی، پرسش محور و تفکر انتقادی در کلاس درس است. البته این شناخت ها می توانند در نهایت اگر درست و روشمند بدست آیند، در خدمت محققان و مدیران آموزش و پرورش هم قرار گیرند و امیدوارم این بحث ها بتواند برای متخصصان رایانه و شبکه در آموزش پرورش مفید باشد. این متخصصان معمولا نگرش کاربردی و عملی نسبت به موضوع دارند و هدف غایی آنها حل مشکلات موجود در مسیر توسعه و گسترش رایانه و شبکه در فعالیت های آموزشی در مدارس و بهینه و موثر کردن این فعالیت ها است.
رایانه به مثابه نشانه
رایانه به مثابه نشانه، جذاب ترین وجه تفسیری و تآویلی این ابژه فرهنگی است زیرا از این نگرش می توانیم به نحو خلاقانه ای رایانه را در تخیل، ادراک و تصورمان قرار دهیم و معانی ممکن، محتمل و حتی بعید درباره ی این جعبه جادوی خلق کنیم، و ذهنیت دانش آموزان و معلمان در کلاس درس را از منظر نشانه شناسانه (دیجیتال سمیوتیکس) تحلیل نماییم. برای این کار، می توانیم از لحاظ تاریخی کلاس درس در نظام آموزشی ما را به کمک تحلیل نشانه هایش به سه دوره تقسیم کنیم. دوره پیشا مدرن یا دوره مکتبخانه ای، دوره مدرن که از اوایل قرن حاضر شروع می شود یعنی هنگام پیدایش و گسترش "مدرسه" بجای مکتبخانه، و سوم دوره حاضر که مدرسه مجازی، رسانه ای و دیجیتالی مشخصه آن است. این موضوع را به روش مردمنگارانه در ادامه بحث توضیح می دهم. بنیان توصیف و توضیح من تحلیل فرهنگ کلاس درس و فرهنگ مدرسه از طریق نشانه شناسی است. فرهنگ کلاس درس و مدرسه از دو مجموعه "مولفه های ذهنی" شامل ارزش ها و باورها، ایدالها، آرمانها، قواعد و مقررات و آیین نامه های رسمی اداری، و "مولفه های عینی" یعنی مجموعه نشانه ها و نمادهای مادی و معنوی تشکیل دهنده فضای نمادین است. در کلاس درس چیزهای زیادی وجود دارد که نمادها و نشانه های شکل دهنده "فضای نمادین کلاس" هستند. تخته سیاه معمولاً نماد و نشانه کلاس در تلقی سنتی کلاسیک آنست، اولین چیزی که کلاس درس بخاطر می اورد تخته سیاه است و بعد البته میز، نیمکت، گچ، یک فضای مستطیل یا مکعبی شکل به اضافه ی یک خانم و آقا معلم مهربان و تعدادی هم دانش آموز به اصطلاح خرد سال یا نوجوان. هر یک از اینها در بردارنده مجموعه بسیار وسیع و حتی بی نهایت معانی هستند که در تعامل با هم و ترکیب و تلفیق این مجموعه، چیزی را می سازند که ما به آن می گوییم "فرهنگ کلاس درس".
این ابعاد عینی و ذهنی از یکدیگر تفکیک پذیر نیستند زیرا این مجموعه به کمک مجموعه ای از مفروضات بنیادی درباره هستی، انسان، علم و آموزش که بستر معنایی آنها را شکل می دهند، تفسیر و معنادار می شوند. این مفروضات بنیادین در خانه، جامعه و تاریخ شکل گرفته و به فر د منتقل می شوند. مثلا، این که جهان را بصورت دو قطب خیر و شر بپنداریم یا قائل به جهان اخروی باشیم، یا اینکه انسان را مختار یا مجبور تصور کنیم، قائل به دموکراسی باشیم یا ارزش های اقتدارگرایانه را بپذیرم، اینها همه مفروضات بنیادین معنا کننده مولفه های عینی و ذهنی مدرسه و کلاس درس اند. از اینرو، دانش آموز وقتی که به مدرسه و کلاس درس وارد می شود، تنها بدن و فیزیک خود را وارد کلاس نمی کند، بلکه مهمتر از آن، احساسات، عواطف و مجموعه چیزهایی را که خانواده و جامعه به او منتقل کرده اند با خود به مدرسه می آورد. همچنین اشیاء و موادی که در کلاس هستند یعنی میز، نیمکت، تخته، گچ و مصالحی که ساختمان را با آن شکل داده اند، نیز مجموعه ای از معانی و ارزش ها را تولید می کنند و در هر دوره تاریخی مجموعه خاصی از اشیاء و نمادها کلاس درس را تشکیل می دهند. برای فهم موضوع اجازه دهید مکتبخانه ی صدساله پیش را در نظر بگیریم. خانه ای با معماری سنتی روستایی یعنی سقف کاه گلی و گنبدی شکل و درهای چوبی ساده یا منبت کاری شده، قالیچه زیرانداز کوچک که محصل یا "مکتبی" با خودش می آورد، ملا یا مکتبدار با عبا، قبا، تسبیه، "چوب تنبیه" و انگشتر و کتاب گلستان و بوستان سعدی در دست. اینها تقریبا مجموع نمادهای مکتبخانه بود. آن تصویر مادی تداعی کننده، دنیای پیشا مدرن یا سنتی است. چیزهای درون کلاس فقط شی نیستند، اینها از جنس معنایند. هر چیزی که در کلاس درس نصب می شود و استقرار پیدا می کند، با خودش مجموعه ای از ایده ها و معنا ها را می سازد و منتقل می کند و وقتی در درون کلاس اینها با هم همنشین و ترکیب می شود، معنای هر شی شکل پیدا می کند. قرائت دانش آموزان، معلم و مدرسه از اشیاء است که به آنها معنا می دهند. اشیاء فارغ از آن خوانش دانش آموزان و معلمان، معنای از پیش تعیین شده ای ندارند، حال چه تخته سیاه یا میز و نیمکت و چه دستگاه رایانه. حال از همین دیدگاه نشانه شناسی می پرسیم معنای فرهنگی رایانه در کلاس درس چیست؟ جهان امروز، مجموعه ای از فرایندهای مختلف دمکراتیک، رسانه ای، اطلاعاتی، دیجیتالی، فردی، صنعتی، عقلانی، مشارکتی، گفتگویی، فرهنگی، زیبایی شناسانه، زنانه، جهانی، جهان/محلی، بصری و سرگرمی یا عامه پسند شدن است. این جهان تمام مولفه ها، اشیاء و اموری مادی و غیر مادی اش را لاجرم در پرتو همین فرایندها خلق و سپس فهم و معنا می کند. ممکن است شیء ای سنتی، تاریخی و قدیمی داشته باشیم، ولی وقتی آن را در زیست جهان امروز بکار می بریم، معنایش با زمانیکه آن را در بستر و بافت سنتی بکار می گیریم فرق می کند. اشیاء تاریخی و نمادهای تاریخ و فرهنگ ایران مانند سفالینه ها، آثار هنری و بناهای تاریخی در ساختارهای پیشامدرن گذشته بار معنایی دینی، متافیزیکی، اسطوره ای و همچنین ارزش های کاربردی داشتند. برای مثال، قالیچه برای ایرانی 200 سال پیش بیشتر "ارزش کاربردی" داشت تا "ارزش نمادین" یا زیبایی شناسانه. در گذشته قالیچه پاره ای از کلیت زندگی اقتصادی و اجتماعی ایرانی بود. اما امروزه قالیچه ایرانی کالای کمیاب و "میراث فرهنگی" شناخته می شود و "ارزش نمادین" آن بیش از "ارزش کاربردی" اش اهمیت دارد. این امر، یعنی نمادین شدن، منطق تحول فرهنگی برای تمام چیزهاست.
اکنون به سراغ رایانه در کلاس درس برویم. امروزه لاجرم همه چیزهای کلاس در پرتو فرایندهایی که گفتیم معنا می شوند. رایانه کلیدی ترین عنصر همه ی فرایندهای ذکر شده بخصوص فرایندهای رسانه ای، جهان/محلی، دیجیتالی، اطلاعاتی،، فرهنگی، زیبایی شناسانه و حتی، دمکراتیک، مشارکتی و گفتگویی شدن است. این فرایندها تماماً یکی از ارکانشان همین پدیده ی رایانه است. چرا که رایانه حامل، ناقل و شکل دهنده ی همه ی این فرایند هایی است که دنیا را امروز را دربر می گیرد. بگذارید برای مثال به برخی از آنها بپردازیم. از طریق رایانه می توانیم بهتر گفتگو و ارتباط برقرار کنیم. بنابراین، آن فرایند گفتگویی شدن و ارتباط دو سویه برقرار کردن و مشارکت بیشترامروزه در تمام زمینه های اقتصادی اجتماعی فرهنگی از طریق رایانه اتفاق می افتد. رایانه همچنین در رشد فردیت هم نقش دارد زیرا به خلاقیت ها دامن می زند و می تواند فرصت و زمینه ای را فراهم کند که همه ی افراد با توجه تنوعات فرهنگی اجتماعی و تاریخی و میزان سرمایه فرهنگی شان، توانمندیهای بالقوه و بالفعلشان بتوانند مشارکت کنند. دانش آموزان و دانشجویان بیش از گروه های دیگر.
به علاوه، زیبایی شناسانه شدن یکی دیگر از پیامدها و تاثیرات رایانه است. رایانه خود به لحاظ طراحی صنعتی و مهندسی از مجموعه ای از اسلوب، سبک های، الگوها، نمادها و نشانه هایی تشکیل و ترکیب شده است. از اینرو، رایانه ها نه تنها تولید کننده ی تصاویر و ایماژهای زیبایی شناسانه اند بلکه خودشان هم پاره ای از یک نظام زیبایی شناسانه هستند. کافی است به انواع رایانه و تجهیزات شان نگاهی بیفکنیم، آنگاه می بینیم که با چه طراحی و رنگ آمیز جالبی رایانه ها طراحی و تولید می شوند. در بحث های بعدی این موضوع را بیشتر تحلیل می کنیم. شی نمادین رایانه، ابزار مولد نمادهاست و در عین حال از مجموعه نمادهای دنیای معاصر تاثیر می پذیرد. رایانه به عنوان مهمترین نشانه دنیای پسا مدرن یا به تعبیری دنیای نیمه دوم قرن بیستم است. اگر زمانی کتاب مهمترین نشانه ی تمدن و تجربه بشری شناخته می شد و زمانی نیز نیروی بخار و لوکوموتیو و بعد قطار و بعد تکنولوژی ارتباطی تلگراف، تلفن، رادیو و تلویزیون و همینطور تا به امروز تجربه های مختلف موبایل و ماهواره های هر کدام در لحظاتی از تاریخ چند سده ی بشر به عنوان یک آیکون فرهنگی شناخته می شوند. امروز رایانه به عنوان مهمترین آیکون و نشانه ی تمدن ما در این لحظه است. دانش آموز ایرانی در هرجای کشور، به طور نا خودآگاه درک می کند که اگر کلاسش رایانه دارد، حتی اگر خاموش باشد و هیچ استفاده ای از آن نشود، کلاسی است همسو با جهان امروز و صرف حضور رایانه در کلاس درس به مثابه نشانه ای از به روز و به هنگام بودن محیط و ساختاری که او در آن قرار گرفته بر ذهنیت آموزشی و تربیتی دانش آموز و معلم و مجموعه عوامل در محیط مدرسه تاثیر می گذارد. و البته عقلانی نخواهد بود رایانه را خاموش بگذاریم و حتما از آن استفاده می کنیم. از اینجا به بعد دنیای معنایی ما بسط پیدا می کند و رایانه ابزاری در امتداد ذهن و ضمیر معلم و دانش آموز می شود. رایانه ابزاری بیرون از شخصیت، بدن، فکر و مجموعه وجود دانش آموز نیست، بلکه امتداد چشمها، گوشها، اندامها ی حسی و عواطف دانش آموز می شود. از اینجاست که رایانه قدرت پیدا می کند تا تاثیراتش را بگذارد. پس یک بعد نشانه شناختی رایانه در کلاس درس، رایانه به مثابه "نشانه به هنگام بودن یابه روزبودن" یا همسو بودن با تمدن و تکنولوژی و کاروان دانش امروزی جهان است. دانش آموز با قرار گرفتن در مدار شبکه و کار با مونیتور بطور ناخودگاه احساس می کند از عالم منزوی نیست و خود را با دنیا مرتبط می بیند و احساس می کند محیط آموزشی و زندگی اش پیشرفته، مترقی، تکامل یافته و توسعه یافته است.
اینها حس اعتماد به نفس و تعلق به محیط و به اصطلاح غرور و افتخار و منزلت بزرگی در دانش آموز امروزی را تقویت می کند. دانش آموز روستایی آذربایجان یا استان مرکزی هر جای دیگر ایران را در نظر بگیرید که مقابل رایانه پیشرفته و زیبایی در گوشه ی کلاس یا در مدرسه اش نشسته و می تواند آن را روشن و با آن کار کند و با دنیای امروز ارتباط برقرار نماید. رایانه در اینجا یک ماشین نیست بلکه اقیانوسی می ماند که نه فقط اطلاعات، افکار و ایده ها بلکه سیلی از احساسات و عواطف را در وجود او جاری ساری می کند. سال 2000 برای ادامه تحصیل بریتانیا رفتیم. پسرم کلاس دوم ابتدایی بود. روز اولی که پسرم از مدرسه بازگشت کتابچه ای آورد که یک دفتر خالی مجلد شده بود و روی جلد نوشته بود «کتاب فرهنگ فاضلی». گفت «امروز خانم معلممون من را پای کامپیوترشان نشاند و کمک کرد که کتاب بنویسم. اسم کتابم را هم گذاشتم فرهنگ فاضلی. » کتاب محتوا نداشت اما درست مثل کتاب طراحی شده بود. معلم شان به او نشان داده بود که چگونه می تواند به کمک رایانه کتاب بنویسد. تجربه جالبی بود. پسرم یک دفعه احساس کرد که خلاقیت بروز داده وچیزی را تولید کرده است، آن هم چیز بزرگی که هیچ وقت نمی توانست تصورش را کند: کتاب نوشته، آن هم به کمک دستگاهی که فکر نمی کرد به این زودی و به این سادگی با آن ارتباط برقرار کند. ممکن است ما احساس کنیم هر قدر رایانه گسترش بیشتری پیدا کند، بتدریج امری عادی در زندگی مردم می شود و در نتیجه تاثیر نشان شناختی آن کم می گردد. این امر ممکن است، اما بجای آن تاثیرات دیگری بوجود می آورد. یکی از آنها این است که به نشانه و وجه مشترک خانه و مدرسه تبدیل می شود. می دانیم که به طور تاریخی بین کلاس درس و خانه شتراکی چندانی وجود نداشته است. یعنی مجموعه چیزهای متشکله کلاس درس مانند میز و نیمکت، تخته سیاه و گچ، در خانه نسبت. و مجموعه چیزهایی که در خانه هست مانند لوازم آشپزخانه، مبلمان، تلویزیون، آیینه و امثال اینها، در کلاس درس نیست.
به همین دلیل یکی از واکنش هایی که اغلب دانش آموزان اول ابتدایی هنگام ورود به مدرسه نشان می دهند شوک ناشی از این تفاوتهای بین خانه و مدرسه است. اما امرزوه چون اغلب مردم در منزل رایانه دارند، رایانه از معدود نشانه های مشترک خانه و مدرسه شده است. امروز دیگر بچه ها از پشت رایانه خانه شان به رایانه مدرسه شان می روند. این شی نمادین به او این امکان را می دهد تا در مدرسه محیط خیلی نامانوسی را تجربه نکند و به سرزمین عجایب و غریبه ای وارد نشود. رایانه در مدرسه برای دانش آموز مثل یک آشنا در سرزمین غریب است. همچنین رایانه حامل و حاوی مجموعه ای از چیزهاست - مثل بازیهای کامپیوتری، وبلاگها و وب سایتها - که بخش زیادی از آنها همانهایی است که دانش آموز در خانه اش به آنها دسترسی دارد، دانش آموز از طریق سیستم آن لاین خانه مجازی و محیط بازی و سرگرمی اش را با خودش به مدرسه می آورد. از آنجا که بیشتر وقت نسل امروز حتی وقتی در خانه اند، در فضای مجازی سپری می شود، از اینرو وقتی وارد مدرسه می شود و آن خانه مجازیش را با خودش به مدرسه می آورد، حال احساس می کند چیزی را در مدرسه از دست نمی دهد. به این طریق، رایانه ها محیط خانه و مدرسه را به هم نزدیک می کنند. به علاوه، رایانه در هر جا اعم از خانه، خیابان، پارک، ورزشگاه، فروشگاه، دانشگاه، کارخانه و همه جا هست و حضور دارد. از اینرو، مدرسه از طریق رایانه با کل محیط و جهان زیست ما وجه مشترک تازه ای پیدا کرده است. دیگر آن فاصله هایی که بطور تاریخی و کلاسیک بین کلاس درس با محیط و جامعه وجود داشت - چون اینها خیلی مشترکات کمی داشتند، - به کمک رایانه های کم تر می شود. رایانه امروز مثل نخ تسبیح تمام مهره ها و محیط های زندگی دانش آموز را به هم وصل می کند و به او کمک می کند تا تجربه های خودش را سامان دهد. همچنین رایانه نقش مهمی در تقویت کردن، شکل دادن، توسعه و تکوین ابعاد زیبایی شناختی دانش آموز، معلم و محیط مدرسه دارد. نخست اینکه می توان به کمک رایانه زیبایی را خلق کرد. تقریبا معدودند چیزهایی که در مدرسه و کلاس درس، دانش آموز بتواند به کمک آنها این کار را به سهولت و گستردگی نامحدود انجام دهد. ما به کمک تخته سیاه می توانیم اطلاعات، اعداد و ارقام را نشان دهیم، اشکال را ترسیم و ایده ها را مکتوب کنیم. اما تخته سیاه برای خلق نشانه های زیبایی شناسانه خیلی محدودیت دارد. همچنین در دفتر و کاغذ سفید هم می توانیم نقاشی بکشیم و تصاویری را خلق کنیم. مسلما دفتر بیش از تخته سیاه این قابلیت را دارد. اما هر دو در مقایسه با صفحه مانیتور رایانه بسیار قابلیت ناچیزی دارند، چون صفحه مانیتور رایانه قادر است تابی نهایت تولید نماد و نشانه کند و از خطاطی، نقاشی، گرافیک، بازی با کلمات و اعداد گرفته تا چیزهای تخیلی دیگر. دومین وجه کارکرد زیبایی شناختی رایانه نقش آن در زمینه تولید آثار صوتی است که دفتر و تخته سیاه و ابزرا های سنتی قادر به انجام آنها نیستند. زیبایی های صوتی و موسیقیایی که کامپیوتر می تواند خلق و ارائه کند منحصربفرد و قابلیت بسیار مهمی برای آموزش، مشارکت بیشتر دانش آموز در فرایند یادگیری و همچنین خلاقیت است. ضبط صوت در گذشته می توانست فقط آنچه که از قبل تولید شده ارائه کند اما رایانه می تواند خلق کند. یعنی دانش آموز خودش می تواند به کمک رایانه آهنگی را بسازد، یا از میان تقریبا بی نهایت موسیقی موجود در جهان مجازی یکی را به دلخواه خود انتخاب کند. حتی از حیث ایده پردازی و خلق دانش نیز اینطور است. رایانه کار خلاقیت شعری و ادبی را هم برای دانش آموزان تسهیل می کند و دانش آموزان به کمک آن می توانند قطعات و انشاهایی را بنویسند که در گذشته به سختی امکان پذیر بود زیرا اکنون بی نهایت الگوها، سبک ها و راهنمای های نگارش از طریق اینترنت در اختیار دانش آموزان است. البته اهمیت رایانه در زمینه خلاقیت های ادبی و نگارشی بیش از آنچه گفتیم به قابلیت تایپ و تولید متن حروفچینی، صفحه آرایی، منظم و زیبا مربوط می شود. یکی از موانع تاریخی تولید دانش به صورت مکتوب این بوده و هست که نویسنده قدرت مانور محدودی روی کاغذ برای جابجا کردن کلمات دارد. نویسندگان که تجربه نوشتن دارند بخوبی می دانند خط زدن، دوباره نوشتن، و خط ناخوانا و نازیبایی و فقدان یک چارچوب و یک صفحه ی منظم بر انگیزه فرد تاثیر می گذارد و گاه انگیزه نوشتن را از فرد می گیرند زیرا او را خسته می کند اما کامپیوتر و تایپ کردن چارچوبی فراهم می کند، قدرت مانور برای جابجایی و بازی با کلمات و بالا و پایین رفتن روی صفحه این امکان را ایجاد می کند تا نویسنده بتواند اطلاعات وسیعی را از جاهای مختلف گزینش کند و بدون این که زحمت زیادی بکشد آنها را با هم ترکیب کند و آنها را کنار هم بگذارد و متنی زیبا و دلخواه را تولید کند. نویسنده به کمک رایانه می تواند دادهایش را ذخیره کند و در موقع دلخواه از آنها استفاده نماید. همه ی این امکانات، ابداع جدیدی است بر ای خلاقیت بیشتر، موفق تر و سریع تر در زمینه تولید متن ادبی و کلامی. رایانه توجه به زیبایی خط و دستخط را هم بیشتر از گذشته کرده است زیرا با آمدن رایانه ها این نگرانی به نحو جدی برای مدرسه و معلمان ایجاد شده است که مبادا دانش آموزان تحت تاثیر رایاته و تایپ نوشتن را بدرستی یاد نگیرند.. به معلمی گفتم که مبادا رایانه باعث خرابی دستخط ها شود. گفت نه، اتفاقاً برای اولین بار دستخط در تاریخ تهدید می شود و رقیبی برایش پیدا شده است. در نتیجه، حساسیت های ویژه ای از طرف سیستم آموزش و پرورش نسبت به موضوع ایجاد شده است. نوشتن با دست جزء مهارتهایی بود که دانش آموزان به طور طبیعی یاد می گرفتند و اصلاً چیزی نبود که در موردش فکر کنیم، ولی حالا چون رقیب پیدا شده و تهدید می شود، منظم دستخط ها کنترل می شوند. بعد زیبایی شناسانه تایپ به مراتب اهمیتش از ابعاد دیگر بیشتر است چون دانش آموز نویسنده و کسی که با رایانه کار می کند، احساس می کند کالا، متاع و ایده هایی که تولید می کند، همان جا بسته بندی می شود و به شکلی زیبا و قابل ارائه به جامعه آماده ارائه می شود. در گذشتهاین امر فرایند طولانی طی می کرد تا متنی به دست کسی برسد. اما اکنون به کمک رایانه دانش آموز کلاس دوم یا سوم ابتدایی می تواند ایده ای را خلق و به نحو زیبا و قابل ارائه آن را چاپ و ارائه کند. این سرعت، سهولت و دیدن نتیجه کار، انگیزه آفرین است. دانش آموز همین که این حروف سربی را می بیند بر روی یک صفحه مثل تصاویر زیبا خلق شدند، اعتماد به نفس پیدا می کند و احساس می کند او هم توانایی لازم را برای این که نویسنده، شاعر، هنرمند یا دانشمند شود، دارد. کار کرد اصلی تایپ این است که به نویسنده اطمینان می دهد که متن شما قابلیت خوانده شدن توسط دیگران را پیدا می کند. و این مزیت کوچکی نیست. دست نوشته این قابلیت را ندارد. دست نوشته به دلیل سبک شخصی فرد که در آن حک شده، به صورت یک نماد تعمیم یافته نیست. در نتیجه این تردید در آن هست که آیا دیگران قادرند آن را بخوانند یا نه. یا این که نویسنده حتماً همراه نامه و متنش باید برود تا آن را بخوانند. حروف سربی پرینت شده و چاپ شده کامپیوتر تایپ، ایده ها را از از همان بدو تولد از نظر شکلی بصورت متن تعمیم یافته در می آورد. آخرین وجه زیبایی شناسانه رایانه که می خواهم توضیح دهم، قابلیت های بصری رایانه و تناسب این قابلیت ها با دوره پسامدرن امروزی است. اسکات لش در فصل هفتم کتاب «جامعه شناسی پست مدرنیسم» (1382) با عنوان «گفتار یا شکل: پسا مدرنیسم همچون نظام دلالت» استدلال می کند که مدرنیته دوره گفتار بود و دوره پسامدرن حاضر عصر فیگورال یا شکل است. اگر در گذشته انسان به کمک واژه ها و کلمات می اندیشید واحساس می کرد، در دنیای پسامدرن امروزی به کمک ایماژها، تصاویر و اشکال ارتباط برقرار می کند و می اندیشد. او می گوید فرهنگ پسامدرن نظامی فیگورال را به نظام گفتاری ترجیح می دهد و معنادار بودن از طریق شکل ها بیش از آن که به کلمات مربوط باشد، معناداری بر وجه شمایلی است. از اینرو، چشم اهمیت فوق العاده ای در دنیای پسامدرن پیدا کرده و همه ی ما بخصوص دانش آموزان و نوجوانان با صور و اشکال بهتر ارتباط برقرار کنند. در عصرهای پیشین همه رسانه در خدمت گفتار بودند و منبع، خطابه، کتاب، و متن مکتوب بطور کلی بسیار اهمیت داشت. در گذشته مردم همه ساعتهای متمادی پای خطابه ای می نشستند. به همین دلیل خطابه ها طولانی تکنیکهای خطابه بسیار پیشرفت کرده بود. و حتی مکان های تولید فکر و فرهنگ مانند سالنهای اجتماعات، کنفرانس ها، کلیسا ها و معابد، مکان های متناسب با گفتار بود. به همین ترتیب. رسانه هایی که برای تولید کلمات بود مانند مطبوعات و صنعت نشر اهمیت داشتند. حتی ماقبل و ما بعد تاریخ بر اساس تاریخ ابداع خط تعریف می شود. یعنی شروع تاریخ، زمان ابداع خط است. اما اکنون به نظر می رسد دنیای خط به پایان رسیده و دنیای تصویر شروع شده است. وجه دیگرمسئله واسطه گی رایانه است، یعنی، واسطه زیبایی شدن و عینیت بخشیدن به احساسات، عواطف و معنویات درونی دانش آموزان. به این معنا که دانش آموز تا قبل از این که ابزاری یا واسطه ای برای بروز خلاقیت ها و زیبایی های درونی اش داشته باشد، همواره این دو دلی در او وجود دارد که واقعاً آدم توانایی هست یا نه، گاه محاسن مشکوک را در خودش حس می کند اما به خود اعتماد ندارد. توانایی شعر سرودن یا نوشتن متن های زیبا، همان محاسن مشکوک اند که گاه تا آخر عمر مشکوک می مانند. حتی نویسندگان مشهور هیچ گاه به طور کامل این اعتماد را پیدا نمی کنند که آنها بزرگ و توانا هستند. برخی از انها کتاب یا رمان بزرگی نوشته اند، گفته اند اصلاً فکر نمی کردند که کتاب یا رمان شان ارزش چاپ دارد. مثلاً کتاب رمان در جستجوی زمان از دست شده اثرمعروف مارسل پروست، قبل از چاپ این نگرانی را داشته است که آیا رمانش واقعاً ارزش چاپ داشته است یا نه. و اولین ناشری هم که می دهد ناشر رمان ر امی دهد به آندره ژید ارزیابی بکند آندره ژید ردش می کند. می گوید که این اثر قابل چاپ نیست. یکی از کار کرد های مهم رایانه در کلاس درس و زندگی ما برقراری ارتباط تصویری است. هیچ ابزار دیگری به اندازه قدرت و قابلیت بصری را ندارد. درگذشته فقط بچه ها ارتباط بصری برقرار می کردند و با تصویر می اندیشیدند. به نظر می رسد بر می گردیم به دوران کودکی خودمان و به این نتیجه می ر سیم که گویا کودکان راه درست تری برای فکر کردن و خلاقیت، ت ولید کردن و اندیشیدن می روند.
رایانه به مثابه رسانه ارتباطی
وجه دوم، رایانه به مثابه یک ابزاری و وسیله ی ارتباطی است. اشکال مختلفی از ارتباط به کمک رایانه داریم. پست الکترونیکی یا "ای میل" شناخته شده ترین آنهاست. ایمیل نظام ارتباط جدید بین معلم و دانش آموز و بخصوص در دانشگاه استاد و دانشجو بوجود می آورد. در حال حاضر معلمان و دانش آموزان کمتر از ایمیل در مناسبات شان استفاده می کنند. اما ایمیل می تواند میزان ارتباطات بین آنها را گسترش داده و متراکم تر کرده و تنوع ببخشد. بسیاری چیزهایی که دانش آموزان و دانشجویان نیمی تواننند به دلیل شرم حضور در ارتباطهای حضوری با استاد و معلمشان بگویند حال به کمک ایمیل می توانند ابراز کنند. به خاطر محدودیتها و اقتضائاتی که متن مکتوب با متن نسبت به "متن محاوره ای" و شفاهی دارد، برخی ایده ها را تنها درصورت نگارش، معنادار و قابل مبادله اند و بیان شفاهی آنها بی معناست. امروزه ما اغلب به کمک رایانه ها و ای میل، وبلاگ ها و وب سایت ها، ارتباط برقرار کنیم. این ابزارهای ارتباطی تا حد زیادی مستلزم نگارش پیام ها هستند. باید حرف های خود را بهر حال بنویسیم تا قابلیت انتقال و ارائه آنها از طریق ایمیل یا وبلاگ و وب سایت میسر شود. این امر، باعث شکل گیری نظام ارتباطی تازه ای بین افراد می شود. مثال ساده ای را بیان می کنم ما می توانیم شرح مبسوط و شنیدنی از یک تجربه زیسته در زندگی روزمره مان مثل مشاهده زیبایی درختان و گل های بلوار و خیابان و محله مان را در وبلاگ یا وب سایت یا از طریق ایمیل بنویسیم و در اختیار عده زیادی از دوستان و مخاطبان مان قرار دهیم و مخاطبان هم از خواندن آن لذت ببرند. اما اگر بخواهیم این تجربه را بصورت شفاهی توضیح دهیم فاقد جذابیت است و ممکن است حوصله ی از شنیدن قصه ما سر ببریم.. شرح جزئیات، دقتها و توصیفات از احساسات و برداشت های ما از طبیعت محله مان وقتی در متن مکتوب می آید، ارزش زیباشناختی پیدا می کند و به یک اثر هنری تبدیل می شود. ای میل و رایانه به مثابه یک ابزار ارتباطی برای ما امکان های جدیدی را فراهم کرده که بتوانیم به کمک آن جزئیات بیشتری از تجربیات فرهنگی زندگی روزمره ی خودمان را ببینیم، بنویسیم و ثبت کنیم. و طبیعتاً در این فرایند، تجربیات تازه ای را در زندگی روزمره خودمان شکل می دهیم. از این رو رایانه نه تنها یک وسیله ای برای برقراری ارتباط، بلکه وسیله ای برای شکل دادن تجربه های فرهنگی متفاوت است. پس اولین وجه ارتباطی رایانه این است که ارتباطات ما را گسترده تر، آسانتر، متنوعتر و در یک بستره ی جغرافیایی بسیار نامحدودی گسترش می دهد و اشکال تازه ای از متن ها در این مناسبات تولید می شوند که در شکل های سنتی ممکن نبود.
دانش آموزان ایرانی اکنون به کمک رایانه در گستره جغرافیایی کره زمین می توان به مبادله تجربه های خود بپردازند. ما برای اولین بار می توانیم با تمام مردم جوامع فارسی زبان در تاجیکستان، افغانستان، آسیای میانه، ایرانیان مهاجر در اروپا، آمریکا و سراسر جهان ارتباط داشته باشیم. همچنین دانش آموزان ایرانی از هر گوشه کشور اعم کرد، ترک، لر، بلوچ، ترکمن و غیره همه می توانند با هم ارتباط داشته باشند. دیگر دوستان ما صرفا همکلاسی های مقیم مدرسه ما نیستند بلکه ما می توانیم با همکلاسی های مجازی ما هم دوست شویم. رایانه ها از نظر دسترسی به داده ها، ایده ها و دانستنی های نیز تاثیر مهمی در آموزش مدارس ما دارند. هر دانش آموزی اکنون می تواند در فرصت کوتاهی از طریق جستجوی اینترنتی حجم انبوهی از اطلاعات و ادیه ها درباره هر موضوعی که می خواهد بدست آورد. امروز «تحقیق اینترنتی» یا «e-research. نه تنها برای محققان بزرگ بلکه برای دانش آموزان یک امر شناخته شده است. در زمینه موضوعات فرهنگی می توان حتی داده های دست اول از طریق اینترنت تولید کرد. در انسان شناسی امروز چیزی بنام « netnography یا مردم نگاری از راه شبکه، داریم. در گذشته اگر می خواستیم تجربیات فرهنگی مردم روستا یا قبایل را مطالعه کنیم باید به آنجا می رفتیم. ولی اکنون همه مردم زندگی آن لاین دارند و در وب سایت ها و وبلاگ ها بخش مهمی از احساسات و عقایدشان را ثبت می کنند. دانش آموزان و دانشجویان اکنون می توانند از طریق تحقیقات میدانی کنند بدون رفتن به میدان. بنابراین آن مفهوم مکان، مکان مندی به کمک رایانه برای دانش آموزان تغییر کرده است و مفهوم بودن و زیستن در یک مکان محدود به زیست در یک مکان محدود به زیست در یک مکان نامحدود تبدیل شده است. و دقیقاًٌ به کمک زندگی در فضای مجازی، دانش آموزان و معلمان احساس می کنند که مفهوم کلاس تنها چهار دیواری و فضای مکعبی محدود نمی شود بلکه سقف واقعی کلاس ها دیگر آسمان و کف آن کره زمین و دیوارهای واقعی آن قطب شمال و جنوب است. پس نوعی مکان زدایی و مادیت زدایی از کلاس به کمک رایانه صورت گرفته است. پیوستن فضای مجازی به فضای واقعی باعث شده است دانش آموز که ساعت قبل از کلاس با دوستان راه دروش در اروپا یا آفریقا از طریق وب سایت، وبلاگ یا چت مراوده می کرده و انبوهی از دانستنی ها و ایده ها و تجربه ها را اخذه کرده است، حالا آن فضای ذهنی را با خود به مدرسه می آورد. عملاً فضای مجازی را در اینجا امتداد می دهد. معلم او هم دیگر تجربیاتش را نه از محیط مکانی خودش بلکه از فضای مجازی گسترده جهانی می گیرد. یک بعد دیگر ابزاری رسانه همین دو سویه شدن ارتباط است. از ایده ال های تاریخی تفکر تعلیم و تربیت این بوده است که فضای مباحثه، مشارکت، گفتگو و رشد خلاقیت را در کلاس درس ایجاد کند. اما ابزار کار لازم را نداشتیم. رایانه ها انقلابی از طریق چند سویه و مشارکتی و دموکراتیک تر کردن نظام مناسبات کلاس در فرهنگ کلاس درس ایجاد کرده و می کنند. دانش آموزان امروز نه تنها فراگیرندگان دروس بلکه در تدوین برنامه های درسی نیز شرکت دارند زیرا آنها امروزه می توانند در فضای مجازی برنامه های درسی که خودشان دوست دارند انتخاب کنند. اکنون بزرگان و بزرگسالان در تحمیل ایده ها، احساسات و خواسته های شان بر بچه ها محدودیت پیدا کرده اند. بچه ها از طریق رایانه و شبکه و رسانه های دیگر یاد می گیرند چگونه استقلال، هویت و شخصیت خودشان را فارغ از فشار های تحمیل گر، سرکوب گر و اختلال گرایانه خانواده، مدرسه و محیط ها و عوامل رسمی شکل دهند. رایانه پنجره ای است گشوده به سوی همه عالم، پنجره ی جادویی که به تک تک افراد اقتدار، مشروعیت و جایگاه برای ابزار خودشان می دهد. دانش آموزان در لحظه مصرف با انتخاب کردن نوع کالای فرهنگی (کالاهای هنری و آموزشی ) عملاً خویشتن و وجود خودشان و همچنین محصولات هنری و آموزشی را شکل می دهند و تولید می کنند. اکنون مشارکت در آموزش،، مشارکت در تولید است نه مصرف همگانی شده. البته این امر برای بزرگتر هایی که چندین هزار سال به عقل کل بودن و تعیین تکلیف کردن عادت کرده اند، مشکل است. برای آنها سخت است ببیند و بپذیرند که "یک الف بچه آمده چه حرف های گنده تر از دهان ش بزند". بچه ای که قرار بود حرف گوش کند، مولد حرف و ایده شده است. بچه ای که قرار بود ادبش کنیم، مولد ادب و آداب شده است. از اینرو اغلب این روزها می شنویم که بچه های امروز گستاخ اند. برخی مواقعی که بزرگتر ها از پررویی و گستاخی بچه ها حرف می زنند، مواقعی است که بچه ها فردیت شان را بروز می دهند و خلاقیت و نوآوری در حوزه فکر و فرهنگ و آموزش ارائه می کنند.
رایانه به مثابه تجربه
رایانه در کلاس درس معنای مکان مندی را عوض و جغرافیا را محدود کرده است، چنانکه گویی دیگر نقشه جهان به کمک رایانه در مقیاس واقعی اش در کلاس درس ظاهر شده است. یعنی رایانه کاری کرده که جهان واقعی مقیاس هایش درست برابر همان نقشه است و به همان سهولتی که ما به نقشه را نگاه می کردیم و می گفتیم اینجا افریقا، آسیا و فلان جاست، از طریق مانیتورها می توانیم به سهولت وارد امریکا، افریقا و هندوستان شویم و هر جایی از دریاچه و کوه که دلمان خواست برویم و آنجا را مشاهده و تجربه کنیم و لذت ببریم. در قرن 16 نقشه ابداع شد و یک شگفتی عجیب بود.. چگونه ممکن است عالم را در یک صفحه چند اینچی ببینیم. امروزه شگفت انگیز تر این است که این نقشه دیگر مقیاس هایش مقیاس های واقعی شده اند و آن نقشه کوچک شده ی عالم نیست بلکه خود عالم است. حالا می توانیم بعد عالم را اینقدر کوچک کنیم و درون آن برویم. بعد زمان مندی هم تغییر کرده است. مقوله زمان دیگر مثل گذشته نیست. در گذشته ما هیچ تصوری از چند هزار سال بیش و چند هزار سال آینده نداشتیم. تخیل ما محدود بود به گذشته ای محدود که در آن نه حال وجود داشت نه آینده. با مثالی از مارگارت مید این نکته را توضیح می دهم. مارگارت مید در کتاب «فرهنگ و تعهد: پژوهشی درباره شکاف نسل ها» (ترجمه عبدالعلی دستغیب 1385) استدلال می کند که در هر جامعه ای سه نسل، پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها، پدر ها و مادرها، و فرزندان و نوه ها به طور هم زمان زندگی می کنند که هر کدام نماینده ی مفهومی از زمان هستند. پدربزرگ و مادربزرگ های نماینده گذشته و تاریخ، پدرها و مادرها نماینده حال و فرزندان و نوه ها نماینده آینده اند. فرهنگ ها نیز از لحاظ جهت گیری زمانی، برخی "گذشته گرا"، برخی "حال گرا" و برخی "آینده گرا " هستند. در گذشته های دور تقریبا همه فرهنگ ها گذشته گرا بودند چون امکانی برای فهم حال و آینده وجود نداشت. اما دنیای مدرن و تحولات مدرنیته باعث شد که جوامع به دو دسته تقسیم شوند. جوامع غربی که مدرنیته را خودشان تجربه کردند و خواستگاه و زادگاهشان بودند، گرایش شان به طرف آینده بیشتر شد. و آنهایی که در جامعه های پیشامدرن بودند، بیشتر گذشته گراشدند. جامعه گذشته گرا جامعه ایست که انتقال و آموزش و فراگیری و تولید ارزشها، باورها، مهارتها، بینشها، نگرشها و دانش ها در آن توسط پدربزرگها و مادربزرگها صورت می گیرد. یعنی فرزندان و نوه ها در دامن مادربزرگها ست که همه چیزها فرا می گیرند. به همین دلیل در آن جامعه نقش پدر بزرگ و مادربزرگ خیلی مهم است. چون حاملان و ناقلان فرهنگ اند. اما جامعه ی حال گرا در یک مرحله ای انتقال است و آرام آرام با ورود مدرسه، نقش پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها در انتقال فرهنگ کاهش می یابد. گروه های همسالان ونهاد مدرسه در این زمینه اهمیت می یابد. از اینرو پدرها و مادرها به کمک مدرسه و همکلاسی ها دست در دست هم در بستر امروز و زمان حال به انتقال فرهنگ به یکدیگر می پردازند. با آمدن و گسترش همه جاگیر و موثر رسانه های تصویری و شنیداری بخصوص تلویزیون و رادیو فرایند انتقال فرهنگ دستخوش تغییرات اساسی شد. در عین حال، توسعه تکنولوژی های جدید، تحولات مربوط به تقسیم کار اجتماعی، تفکیک خانه از محیط کار و توسعه شتابان شهر نشینی و چیزهای دیگر باعث تحول خانواده و از بین رفتن خانواده گسترده به نفع خانواده ی هسته ای شد. پدر بزرگ و مادربزرگ ها دیگر کارکرد خود را از دست دادند و این نقش به پدر و مادرها منتقل شد. از 1950 به بعد با گسترش رسانه ها به خصوص رسانه های دصویری و رسانه های مجازی دیگر پدر و مادر ها هم نقش شان بتدریج کاهش یافت. دوره ای که کودک سالاری هم به آن می گویند. یعنی این بچه ها هستند که ایده آلها، آرمانها و باید ها و نبایدها تعیین می کنند. این بچه ها هستند که از دنیای بیکران فضای مجازی اینترنت، ماهواره و دیجیتال پیامهای خودش را دریافت می کنند و پیامهای خودش را تولید می کنند. اکنون پدر و مادر خوب کسی است که بتواند خودش را با خواست های کودکش سازگار کند. درست برخلاف گذشته که بچه ها می بایست با پدر و مادر ها را سازگار می کردند حالا دنیایی شده که پدر و مادرها با بچه ها سازگار شوند. پدر بزرگ و مادربزرگ ها هم می روند سرای سالمندان و از خانواده ها جدا می شوند. به همین دلیل قصه ها و لالاییها برچیده می شود و به جایش فولکلور اینترنتی و رسانه می آید و "فرهنگ عامه پسند" رسانه ای جای "فرهنگ قومی" را می گیرد و به تعبیری دقیق تر نوعی "فرهنگ قومی مجازی" شکل می گیرد. دنیا می شود جهان کودکان و رسانه ها که معطوف به آینده اند زیرا کودک دائماً تخیل خودش را به خدمت می گیرد تا تصور و تصویری جذاب و مهیج از عالم فردا ترسیم نماید. او امکان و توان دخل و تصور در عالم واقعی امروز را ندارد و به گذشته نیز دسترسی ندارد. پس لاجرم بسوی آینده می رود. هدف از این بحث بود بیان این نکته بود که چگونه مفهوم زمان در کلاس درس توسط رایانه عوض می شود. معلمان روسای مدارس مربیان به عنوان حاملان و ناقلان تاریخ گذشته اگر نخواهند خودشان را با اندیشه آینده گرای دانش آموزان سازگار کنند و درک بهتری از خواستها و نیازهای آینده گرای دانش آموزان داشته باشند، مدرسه در ارتباطش با دانش آموزان شکست می خورد. با توجه به تحول مفهوم مکان و زمان و همچنین تحول زبان دانش آموز از گفتار به فیگورال، اکنون می رسیم به بحث بعد یعنی تحول در تجربه فر هنگی دانش آموزان در پرتو رایانه. رایانه در کلاس درس یک زیست جهان متفاوتی برای دانش آموز و معلم بوجود می آورد در این زیست جهان طبیعتاً وقتی فضاها ارتباطی، ابزار ارتباطی زمینه ارتباطی تغییر می کنند آن چیزی که دانش آموز و معلم در کلاس درس تجربه می کنند هم یک پدیده متفاوت از گذشته است. تجربه ی رابطه معلم، دانش آموز و تجربه ی زیستن در کلاس درس تبدیل می شود به یک رابطه تکنولوژیک و صنعتی شده. کلاس ماقبل رایانه اساساً تکنولوژی و صنعت راه پیدا نکرده بود. کلاس درس یک روند تحولی از ساده به پیچیده در حرکت بوده است. ساده به این معنا که در مکتب خانه ها تکنولوژی راه پیدا نمی کند اما در کلاس مجازی و رایانه امروز به طور کامل صنعتی می شود. در مکتبخانه آنچه که از همه بیشتر ظهور و بروز دارد عامل انسانی است، یعنی مکتب خانه با معلم است که تبدیل به محیط آموزشی می شود و چیز دیگری وجود ندارد که آنجا را آموزشی کند، اما در مدرسه و کلاس درس مدرن، معلم، دانش آموز تخته سیاه، میز و نیمکت و در مراحل پیشرفته تر تکنولوژی های کمک آموزشی مثلاً تصاویر، کره، لوازم سمعی و بصری به کلاس درس راه می یابند. در وضعیت امروز چیزی که آرام آرام مدرسه و کلاس درس را شکل می دهد دیگر فقط عامل انسانی یعنی معلم و دانش آموز نیست بلکه نرمافزارها و رایانه و شبکه نیز به آنها اضافه شده است.
حداقل مدرسه فردا دقیقاً اینگونه است. اکنون از طریق شبکه های آموزشی مواد درسی و تکالیف درسی گفته، کنترل، نظارت و هدایت می شود. اکنون تجربه ی ما در کلاس درس، تجربه ی پیچیده، مجازی، واقعی/مجازی، جهانی، جهان/محلی، سنتی و صنعتی شده ای است، مرکب از عامل انسانی، فنی، محیطی، محلی و جهانی. در این شرایط روابط قدرت و سلسله مراتب بین دانش آموز و معلم هم دستخوش تغییر می شود. در جامعه ی رسانه ای شده و رایانه ای، مفهوم رابطه ای معلم و دانش آموز دیگر از بالا به پایین نیست زیرا رسانه و رایانه "فاصله قدرت" تعریف شده سنتی بین معلم و دانش آموز را کاهش می دهد. هر قدر از نظر تاریخی به دوره حاضر نزدیک تر می شویم می بینیم که عوامل واسطه ای تکنولوژیک و ابزارها حضور بیشتری پیدا می کنند و فاصله ها و روابط قدرت و سلسله مراتبی تعدیل می شود و از لطافت و بعد انسانی برابر خواهانه و مساوات طلبانه دمکراتیک تربرخوردار می شوند. رایانه بدلیل آن قابلیت و امکانات تحقق بیشتر فردیت و خلاقیت که فراهم می کند و دیوارهای مدرسه، کلاس درس را بسط می دهد و امتداد حواس دانش آموز، باعث می شود که معلمان و مدیران مدرسه ناگزیر شوند که رابطه عاطفی تر و انسانی تر با دانش آموزان پیدا کنند. دیگر آن فاصله قدرت وجود ندارد و معلم به عنوان عقل کل و دانای محض نیست و دانش آموز نیز به عنوان لوح سفید خالی که آمده بود معلم چیزهایی را روی وجودش حک کند نمی باشد. همچنین اکنون در پرتو رایانه ها دانش آموز در کلاس درس یک تجربه ی جامع و همه جانبه ای را بدست می آورد. به این معنا که اگر کلاس درس در گذشته تنها جایی بود برای انتقال ایده ها و داده های به ذهن دانش آموزان، امروز به کمک رایانه دانش آموزان و همچنین معلمان، تجربه همه جانبه ای از کل زندگی در کلاس به دست می آورند. این تجربه ی همه جانبه شامل رشد احساسات و همچنین شکوفایی خلاقیتهاست و توجه به ابعادزیبایی شناسانه تولید و مصرف کالا های فرهنگی هنری است، و هم امتداد بخشیدن خانه به مدرسه، خیابان به مدرسه و کلاس درس. آن گسست و شکافی که بین خانه و مدرسه بود بتدریج به کمک رایانه کم می شود و یا رایانه به مثابه نشانه ی مشترک یا نخ تسبیح اینها به یکدیگر می رسند. همه اینها باعث می شود دانش آموز در درون محیط کلاس، کلاس رایانه ای شده، تجربه ی جامع تر و همه جانبه تر از گذشته است. کلاس درس به کمک رایانه ها دارند جذاب تر می شوند. در همه جای زندگی، لذت یک اصل اساسی است. رولان بارت در کتاب "لذت متن" (1383) می گوید مهمترین کارکرد یک متن، اعم از متن فلسفی، دینی یا آموزشی تولید لذت است. متن وقتی خوانده می شود که نوعی لذت را تولید کند. مثلاً در مورد آثار بزرگ مثال دیوان حافظ، به این دلیل این اثر باقی مانده است که لذت بخش است. حتی قرآن کریم که کلمات آسمانی خداست صوت، لحن، وزن، کلمات، ترکیبها، تمثیلها، تصویرها، قصه ها، و استعاره هایش همه لذت بخش اند. از اینرو هر نوع متن چهاعم از تصویری یا مکتوب اگر تولید لذت نکند، محکوم به نابودی است حتی اگر انباشته از معانی بلند باشد. کلاس درس جایی است که با متن سرو کار داریم. متن به معنای این که امروزی آن یعنی فیلم، بنای معماری، مجسمه، دیوان شعر، کتاب درسی و همه ی اینها text هستند. از این حیث که همه اینها چیزها با دلالتی و نشانه ای هستند که توسط ما مخاطبان قرائت و خوانش می شوند. اگر مدرسه و کلاس درس محیطی بود که دانش آموزش فرار می کرد به این دلیل بود که متن های آن لذت بخش نبود. رایانه یکی از کار هایی که می کند، لذت بخش تر کردن متون کلاس درس است. و این چیز کوچکی نیست. امروز در مباحث مربوط به آموزش علم در مورد عامه پسند کردن علم و اینکه چگونه ریاضی، فیزیک، شیمی، زیست شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی، انسان شناسی یا دانشهای دیگر را به گونه ای بنویسم یا تولید و ارائه کنیم که جنبه ی لذت بخش و سرگرم کننده داشته باشد، یک موضوع و گفتمان گسترده شده است. این لذت بخش کردن آموزش متنهای علمی، فرهنگی و هنری و این تجربه ی جدید دانش آموز در کلاس درس به رایانه ارتباط پیدا می کند. من تجربه پسر خودم را دارم. سرم واقعاً مدرسه را دوست دارد زیرا در مدرسه با رایانه چیز می آموزد و در عین حال سرگرم می شود و لذت می برد. از اینرو، معلم، مربی،، مدرسه و مدیر خوب، آموزش و پرورش ایده آل کسی و جایی است که تکنیک ها، روشها، ابزارها و راهبردهای سرگرمی سازی و لذت بخش کردن کار آموزش را خوب بدانند و به کار ببرند. د و این لذت بخش کردن هیچگونه منافاتی یا اصالت علم و هنر ندارد. مگر دیوان حافظ کم تر از متون دیگر اصالت دارد. مگر نوشته های شکسپیر کم تر از این است. همه این آثار بزرگ اند و ماندگار چ. ن توانسته اند برای نسلهای متمادی لذت و سرگرمی تولید کنند. یعنی اگر امروزه حافظ، حافظ است بخاطر این که خوب سرگرمی و لذت تولیدی می کند دو هیجان می آفریند. اینها را گفتم بخاطر این که بگویم تجربه ی فرهنگی جدید دانش آموز در عصر رایانه، تجربه ای لذت بخش و سرگرم کننده است.
رایانه به مثابه یک چالش
«رایانه ضمن این که به توسعه خلاقیت ها واسطه گی زیبایی شناسانه و بسط امتداد حواس ما برای تولید آفرینشهای هنری کمک می کند، در عین حال نوعی سهل انگاری سر همبندی کردن و به اصطلاح تولید محصولات فکری کم مایه و کم ارزش را دامن می زند. » این عبارات نقدی بود که یکی از کارشناسان مجله مدرسه فردا در آن نشست مطرح کرد و مرا واداشت که با نگرش انتقادی به کلیت حضور رایانه و شبکه در جامعه و کلاس درس نگاه کنم. منقدان جامعه اطلاعاتی و دیجیتال شده مطرح می سازند که توسعه رایانه و شبکه علی رغم وجوه سازنده اش، مثل هر پدیده صنعتی دیگر با مجموعه ای از چالش ها و تهدیدها همراه است. این تهدیدها را بصورت زیر و خلاصه وار می توان فهرست کرد: • رایانه ها و شبکه، افراد و بخصوص جوانان را از اندیشیدن و تمرکز و توجه و درک وجوه واقعی و واقعیت های زندگی دور کرده و در آنها نوعی پندار و تخیل مجازی را جایگزین واقع گرایی و واقع بینی کرده است. • به دلیل سلطه و غلبه کشورهای شمال در عرصه فضاهای مجازی شبکه، مردمان کشورهای جنوب درگیر استثمار شبکه ای جهانی از ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شده اند. • رایانه ها و شبکه ها انبوه بیکرانی از اطلاعات را تولید و توزیع می کنند. این امر باعث "انفجار اطلاعات" شده و به دلیل بمباران اطلاعاتی، افراد امکان و مجال تفکر انتقادی و عمیق درباره لایه های معنایی متکثر واقعیت ها را از دست می دهند. از اینرو، سطح تفکر انتزاعی، تحلیلی و مفهومی افراد تضعیف می شود و بجای آن تفکر توصیفی توسعه بیشتری می یابد. • رایانه ها و شبکه ها به دلیل ابعاد تجاری و هدف های اقتصادی که دنبال می کنند، برای جلب توجه مخاطبان و مشتریان بیشتر عامه پسند شده اند، و از اینرو در تلاش می کنند تا به تولید لذت و هیجان و پاسخگویی به نیازهای محرک و آنی افراد مانند سکس، موسیقی و فیلم و مواد عامه پسند، خشونت و سرگرمی بپردازند. این امر باعث استثمار جسم و جان افراد و همچنین اخلاق و نظم زدایی از جامعه می شود. • رایانه ها و شبکه به اتلاف نیروی و زمان افراد منجر می شوند زیرا بخش زیادی از فرصت و زمان و نیروی جسمی و فکری افراد صرف جستجوها و گشت و گذارهایی در شبکه و کار با رایانه می شود که هیچ حاصل و سودمندی ندارد. • رایانه ها و شبکه ها انگاره مصرف فرهنگی افراد را دگرگون کرده اند و سرگرم شدن و کار با رایانه و جستجو در شبکه مجال و فرصت افراد برای مطالعه کتاب های بزرگ و انجام فعالیت های فرهنگی کلاسیک و از نظر فرهنگی ارزشمند مانند رفتن به تئاتر و سینما و جشنواره های موسیقی را از افراد بخصوص جوانان گرفته است. • کار با رایانه و شبکه باعث کاهش تحرک جسمی افراد شده و چاقی و انواع بیماری های دیگر را دامن زده است. • کار با رایانه و شبکه اعتیادآور است و باعث اختلال روحی و روانی در افراد می شود. • مناسبات شبکه ای همراه با مخاطرات اجتماعی و فردی زیادی همراه است و از طریق شبکه ها انواع کلاهبرداری ها، سرقت ها، فریب کاری ها و زیان های مادی و معنوی صورت گرفته است. • رایانه ها و شبکه ها به از خودبیگانگی فرهنگی یا خویشتن گریزی فرهنگی جوامع جنوب دامن می زنند زیرا از یک سو افراد و جوانان این جوانان را کسب دانش فرهنگی عمیق از سرزمین و فرهنگ آنها باز می دارد و بجای آن ستاره های ورزشی و سینمایی و هنری فرهنگ عامه پسند غرب را معرفی می کند و از سوی دیگر قدرت نمادین و مادی جوامع غربی را بزرگ و جذاب بازنما می نماید. این فهرست را می توان باز هم بسط داد. تمام چالش های ذکر شده به مدرسه هم قابل تعمیم اند زیرا جوانان و نواجوانان، گروه های اجتماعی هستند که اغلب به عنوان آسیب پذیرترین گروه اجتماعی مخاطب رایانه و شبکه ذکر می شود. بهر حال، در اینجا مجال بررسی تمام نکات مذکور نیست. اما این فهرست نشان می دهد که رایانه ها و شبکه ها در کنار فرصت های بیشمار و ارزشمندی که فراهم کرده و می کنند، می توانند با تهدیدهای فرهنگی جدی هم همراه باشند. این نکته مهم این است که علی رغم این تهدیدها، تمام ملت های جهان رایانه ها و شبکه را پذیرفته اند و با آغوش گرم از آنها با تمام خطراتی که ممکن است داشته باشند استقبال کرده اند. آنچه بطور کلی و اجمالی در دفاع از رایانه و شبکه می توان گفت این است که این چالش ها بیش از آنکه برخاسته از ضعف ها و ناتوانی های رایانه و شبکه باشد از قابلیت ها و توانایی های گسترده آنها ناشی می شود. از اینرو، هر جامعه ای می تواند با سیاستگذاری ها، خط مشی ها و برنامه های سنجیده و کارشناسی دقیق از رایانه و شبکه به نحوی استفاده کند که کمترین تهدیدها و بیشترین فرصت ها را برای آن جامعه در پی داشته باشد. علاوه بر این، فهم و تحلیل میزان و شدت تاثیرات مخرب رایانه و شبکه به نحو قابل ملاحظه ای تابع نوع نگرش ماست. در اینجا نیز مانند تحلیل و شناخت هر پدیده دیگری می توان خوش بینانه، بدبینانه و یا واقع بینانه نگاه کرد. مسلما خوش بینی یا بد بینی مفرط ما را از درک واقعیت رایانه و شبکه در جامعه ای معین باز می دارد. و فهم و شناخت واقع بینانه مستلزم مطالعات نظری و تحقیقات تجربی است. در عین موقعیت کشورها و نوع نظام های سیاسی و نگرشی که رسانه ها درباره رایانه ها و شبکه تبلیغ و ترویج می کنند بر موضوع گیری یا میزان خوش بینی و بدبینی افراد نسبت به رایانه و شبکه تاثیر می گذارد. اگرچه این امر واقعیت دارد که رایانه ها و شبکه در تمام جوامع منتقدان و در عین حال ستایشگرانی دارند. تنها گسترش مطالعات رایانه و شبکه است که می تواند نگرش واقع گرایانه تری از این موضوع بدست دهد. تاثیرات رایانه و شبکه بر فرهنگ، زندگی و شخصیت افراد یک جامعه، موضوع ساده و امر بدیهی نیست که بتوان آنها را با اندکی ملاحظه و تامل بدست آورد. همان طور که در مباحث بالا اشاره کردیم، می توان فهرست بلند بالایی از فرصت های فرهنگی که رایانه و شبکه در جهت توسعه فرهنگی و بویژه در مدرسه ایجاد کرده است، عرضه نمود. بدون تردید هیچگاه در تاریخ بشر ما اینقدر امکانات برای تولید و اشاعه دانشها و هنرها نداشته ایم. به کمک رایانه و شبکه دسترسی به هنر و فعالیت ها و کالاهای فرهنگی چندین برابر شده است و آرمان همگانی شدن فرهنگ تا حدودی در شرف تحقق است. رایانه ها و شبکه تولید، توزیع و مصرف دانش، زیبایی، دانستنی ها و اطلاعات را همگانی و فراگیر کرده و به این طریق مشارکت عده بیشتری از مردم و توده ها را در فرایند توسعه فرهنگی تسهیل و ممکن ساخته است. این مشارکت بیشتر و همنگانی شدن فرهنگک به معنای دموکراتیک تر شدن فرهنگ است. دانش و اطلاعات دیگر در انحصار نخبگان و عده خاص افراد جامعه نیست.
منابع
- بارت، رولان. 1383. لذت متن. ترجمه پیام یزدانجو. تهران: نشر مرکز.
- فاضلی، نعمت الله. 1385. دیجیتالی شدن به سبک ایرانی و ایرانی شدن به سبک دیجیتال. فصلنامه رسانه، شماره 67. صص 25 – 49.
- لش، اسکات. 1382. جامعه شناسی پست مدرنیسم. ترجمه شاپور بهیان. تهران: انتشارات ققنوس.
- مید، مارگارت 1385. فرهنگ و تعهد: مطالعه ای در شکاف نسل ها. شیراز: انتشارات نوید.
منبع: / سایت / فرهنگ شناسی ۱۳۸۷/۰۴/۲۲
نویسنده : نعمت الله فاضلی
نظر شما