موضوع : پژوهش | مقاله

دنیای قشنگِ نو


اگر در عصر کنونی، مراد از جهانی شدن را گستردگی مناسبات پیچیده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دول و جوامع سازنده نظام معاصر بین المللی در راستای غلبه بر فواصل فضایی و زمانی و رابطه ای تعبیر کنیم در این صورت می توانیم دو نکته بلافصل را استنتاج نماییم. نخست آن که در جهان فعلی اگر دولت ها نخواهند قدرت خود را کاملا در زمینه فرهنگ، ارتباطات و اطلاع رسانی به کار گیرند … دیگر قادر به اعمال سیاست های ملی نخواهند بود.
از سوی دیگر، دومین استنتاج از قضیه فوق آن است که سیاست های ملی هم از شناسایی مولفه ها، کارگزاران، ساخت و کارکرد جامعه اطلاعاتی چونان وجه جدید نظام های اجتماعی معاصر مایه می گیرد و در واقع بدون اتکا به چنین شناختی، سیاست های ملی راه به جایی نمی برند. بر این پایه در مقاله حاضر می خواهیم بدانیم اولا جامعه اطلاعاتی چگونه جامعه ای است و در این عرصه، فحوای مولفه اطلاعات و کارگزار تکنولوژی اطلاع رسانی چه می تواند باشد؟ ثانیا جامعه اطلاعاتی از چه اجزای ساختی و مقتضیات کارکردی برخوردار است؟ و ثالثا گفتمان های تحلیلی معطوف به ساخت و کارکرد جامعه اطلاعاتی را در قالب چه دسته بندی هایی می توان به نقد و سنجش گذاشت. در نهایت نیز کوشش نوشتار حاضر بر آن است که تصویری مجمل از ادراک جامعه شناختی نسبت به جامعه اطلاعاتی و ابعاد آن استنتاج و ترسیم نماید.

تعریف جامعه اطلاعاتی
جامعه اطلاعاتی (information society) بر پایه تکنولوژی های ارتباطی و اطلاع رسانی معطوف به خواست انسانی، عهده دار باز تولید سازمان یافته ساخت سرمایه داری جهانی معاصر است. به دیگر سخن، جامعه اطلاعاتی چونان مخلوق و خالق نظام سرمایه داری جهانی نو، فضایی عمومی جدیدی را بر اساس ارتباطات الکترونیکی و فرایندهای اطلاع رسانی پی می افکند تا از این طریق حیات خود و نظام مخلوق و خالق خود را به اتکای گسترش علم، پیوند اطلاعات و عمل، تعمیم کاربرد نظامی اطلاعات به همه حوزه های زندگی از حیث کارایی و صرفه اقتصادی، تحول مشارکت اجتماعی، افزایش تکثر فرهنگی، تجدید مهارت کاری و نه مهارت زدایی از آن ارتقای نگرش ها و غنای منافع، تغییر مناسبات طبقاتی، تعمیق امکان تنازع و ستیزه عقلانی گروه ها و حکومت ها و رشد جنبش های جمعی مستدام دارد و طرحی نو از خلقت در افکند.
در این نگرش به جامعه اطلاعاتی چند فرض اصولی وجود دارد که بی توجه به آنها نمی توان چنین تعریفی را به شکل موضوعه در نظر آورد. نخست می توان همچون مامفورد گمان داشت که در جامعه اطلاعاتی انسان بر تکنولوژی و سایر شرایط اجتماعی تابع و متبوع یا سابق و مسبوق آن حاکم است و قادر است آن را شکل دهد، تقویت کند و برای ثروتمندی و قدرتمندی و در یک کلام برای بهروزی از آن منتفع گردد. به بیان دیگر، از این منظر، توجه به امکان حضور و مداخله اراده خلاق آدمی برای بازسازی و نوسازی جامعه اطلاعاتی در راستای رفع نیازها و اهداف فردی و جمعی ضرورت دارد و همین امر توجه به ساخت و کارکرد خرده نظام های این جامعه یعنی نظام ارگانیسم های رفتاری، نظام های شخصیتی، نظام های اجتماعی و نظام الگوهای رفتاری را حتمی و بلکه واجب می سازد. ثانیا جامعه اطلاعاتی به نحو متقارن با این خرده نظام ها، از خرده نظام های کلان اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز تشکیل شده است و لذا در آن تعین یکسویه عمودی یا افقی اقتصاد و تکنولوژی مطرح نیست. به همین جهت نیز هر چند لش ویوری و اوفه، (به تغییرات حادث در اقتصاد و سیاست و جامعه و فرهنگ نظام اجتماعی اطلاعاتی نگریسته اند اما این تغییرات را به لحاظ تعین گرایی غالبا به عنوان نوعی سازمان نیافتگی نظام سرمایه داری تعبیر کرده اند تا تجدید سازمان نظام سرمایه داری. ثالثا مناسبات سیبرنتیکی خرده نظام های اجتماعی جامعه اطلاعاتی بر حسب کنترل اطلاعاتی انرژی بدان سو میل می کند که تعاملاتی به هم پیوسته و همبسته میان خرده نظام های اجتماعی این جامعه برقرار کند تا جایی که همچون فین برگ می توان گفت در این جامعه، تکنیک به مثابه ابزاری اقتصادی است که انسان ها قادرند آن را فعالانه، ولی تحت کنترل فرهنگ و در راستای تحقق اهداف سیاسی به کار گیرند. در اینجا شایان ذکر است که این فرض، رای پست مدرن بودریار را مبنی بر اینکه تکنولوژی و نه روابط اقتصادی ـ اجتماعی اصل جدید سازمان دهنده جامعه است بر نمی تابد و سرانجام هم آواز با کلنر می توان مدعی شد که جامعه جهانی جدید، نوعی جامعه فن سرمایه دارانه است که علیرغم جامعه سرمایه داری کلاسیک و تاکیدات آن بر نقش تکنولوژی و برتری روابط تولید سرمایه ای و انباشت سرمایه و تولید و توزیع و مصرف مسلط بر قلمروهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به تغییر شکل جامعه سرمایه داری به وجهی می اندیشد که در آن تکنولوژی نه برای سلطه بر سایر خرده نظام های اجتماعی، که برای اعتلای آزادی فرهنگی انسان اجتماعی، شیوه های جدید سازماندهی اقتصاد و سیاست و اجتماع و فرهنگ را تمهید می کند.

مولفه ها و کارگزاران جامعه اطلاعاتی
چنانچه از نام جامعه اطلاعاتی بر می آید مهمترین مولفه این جامعه، اطلاعات و مهمترین کارگزار آن، تکنولوژی اطلاع رسانی است. از این نگره، اطلاعات عبارت از هر شکل ثبت شده یا نشده از دانش منتشره یا دریافتی راجع به موضوع یا محیطی ویژه است که برای استفاده جویندگان بالقوه و بالفعل، متناسب و آماده می گردد. اطلاع رسانی نیز عبارت از مجموعه کنش ها، تعاملات و پویش های مربوط به تولید، گردآوری، پردازش، پخش، توزیع، مصرف، انتقال و مدیریت اطلاعات است که با افزایش امکان مبادله اطلاعات و رشد آگاهی ها و قابلیت ها، تسهیل تصمیم گیری و ضرورتا رشد بهره وری را دامن می زند. در اینجا تولید اطلاعات ناظر به فرایند عرضه اطلاعات قابل دسترس به شکل محصولات مکتوب و مضبوط است که بهره گیران نظام اطلاعاتی یعنی اشخاص بالقوه و بالفعل مراجعه کننده با اطلاعات تولیدی یا موجود در شبکه اطلاع رسانی را منتفع می سازد.
به همین سان، شبکه اطلاع رسانی متضمن مجموعه مراکز اطلاع رسانی ملی و منطقه ای و بین المللی است که به مبادله مشروط اطلاعات با یکدیگر می پردازند. در این فرایند اطلاع رسانی نیز سه عنصر مضمون، محمل و کاربرد بسیار حائز اهمیت دارد. از این زاویه در واقع مضمون، تبلور دانش پدید آورنده است و بواسطه متناسب سازی، قابلیت بازیابی اطلاعاتی می یابد؛ محمل، وسیله یا مجرای انتقال پیام یا اندیشه است و کاربرد، حاکی از مجموعه عوامل تمهید کننده قابلیت دریافت مضمون متکی به محملی خاص برای استفاده کنندگان است.
در این میان اطلاع رسانی ملی، مهمترین رکن شبکه اطلاع رسانی را تشکیل می دهد. نظام اطلاع رسانی ملی، مجموعه هدفمندی از عناصر مادی (نهاد ملی اطلاع رسانی، نیروی انسانی، تجهیزات، سخت افزار، متون و مدارک) و غیر مادی (قوانین، مقررات، آیین نامه ها، استانداردها، ضوابط و شرایط مورد توافق) است که در جهت تحقق اهداف نظام اطلاع رسانی به تعامل و سازگاری می رسند. افزایش حجم اسناد و پیچیدگی آنها، رشد امکانات بهره گیری از این اسناد، افزایش استفاده از اطلاعات، دگرگونی روش کار با اسناد و هماهنگی سیاست های ملی اطلاع رسانی از مهمترین ضرورت های تشکیل نظام ملی اطلاع رسانی است و در این راستا نظام مزبور کارکردهایی چون شناسایی و رفع نیازهای ملی اطلاع رسانی، تضمین وجود و امکان دسترسی به اطلاعات، ذخیره سازی اطلاعات و گردآوری و روزآمد سازی اطلاعات و تهیه استانداردها و استراتژی های همسازی نظام اطلاع رسانی ملی و بین المللی را بر می آورد. به این ترتیب روشن است که تدوین سیاست های اطلاع رسانی، ایجاد انگیزه استفاده از اطلاعات در کاربران بر پایه سنجش نیازهای آنان، ترویج عادت مطالعه و تحلیل منابع اطلاعاتی موجود بر حسب نیازهای منابع انسانی نیز از عمده ترین اهداف نظام ملی اطلاع رسانی به شمار می آید.

ساخت جامعه اطلاعاتی
با الهام از پارسونز، ساخت جامعه اطلاعاتی در سطوح خرد و کلان و با فرض کنترل سیبرنتیکی انرژی توسط اطلاعات، در قالب ذیل قابل پیگیری است:
در سطح اول چنین تحلیلی به نظر می رسد که جامعه اطلاعاتی مبتنی بر اقتصاد اطلاعات یا به عبارتی صنایع اطلاعاتی است. اصلی ترین این صنایع نیز با تاکید بر تولید ناخالص ملی (GNP) عبارتند از نهادهای آموزشی (مدارس، کتابخانه ها، دانشکده ها)، وسایل ارتباط جمعی (رادیو و تلویزیون، تبلیغات)، ماشین های اطلاعاتی (کامپیوتر، آلات موسیقی)، خدمات اطلاعاتی (قانون، بیمه، دارو، درمان) و سایر فعالیت های اطلاعاتی (تحقیق و توسعه، فعالیت های غیرانتفاعی). در هر حال این جامعه از اقتصاد مبتنی بر کالا … به اقتصاد مبتنی بر دانش انتقال یافته است، ویژگی ممتاز آن … نیز این است که در آن دانش و سازمان، خالق اصلی ثروتند. در این بین برای نمونه ایالات متحده آمریکا اکنون دارای یک اقتصاد اطلاعاتی است که صنایع اطلاعاتی آن یا موجد اطلاعات جدیدند یا اطلاعات جدیدی را مخابره می کنند. از سوی دیگر، حلقه نهادینه واسط میان اقتصاد و نظام ارگانیسم رفتاری در چنین جامعه ای، تکنولوژی است. از این منظر، جامعه اطلاعاتی مبتنی بر نوآوریهای فنی به وجهی است که پردازش، ذخیره سازی و انتقال اطلاعات را به کلیه عرصه های زیست جمعی بسط می دهد. در این جامعه مسئله اصلی، کاهش شگفت قیمت کامپیوتر و افزایش حیرت انگیز قدرت و کاربرد آن در هر جا و همه جاست. وانگهی در این جامعه بر برکت تلفیق ارتباطات راه دور و محاسبه گری، سازمان ها و نهادها و افراد به لحاظ مبادله اطلاعات با یکدیگر مرتبط می شوند. به دیگر سخن، در این جامعه انقلاب کامپیوتری … تاثیری شدید و قطعی دارد و هیچ شانی از شئون زندگی را بی نصیب نمی گذارد؛ تا جایی که در مقایسه این تاثیرگذاری میان ادوار تاریخی می توان گفت در این جامعه، تکنولوژی کامپیوتر برای عصر اطلاعات مانند مکانیزاسیون برای انقلاب صنعتی نمودار شده است. سرانجام، در همین سطح اگر نظام ارگانیسم رفتاری را حامل نقش های شغلی تلقی کنیم می توانیم بگوییم که جامعه اطلاعاتی از روشنفکران و زبدگان فنی تشکیل شده است. به دیگر سخن، جامعه اطلاعاتی از برتری مشاغل اطلاعاتی (کارمندان، معلمان، وکلا) نسبت به مشاغل غیر اطلاعاتی (کارگران صنایع و معادن) برخوردار است. هر چند در این حیطه طبقه بندی های کار که مشمول عناوین مختلف می گردند، اغلب بی نهایت ناهمگنند، لیکن در چنین جامعه ای تنها اقلیتی کاهنده از نیروی کار در کارخانه زحمت می کشند .. و بازار کار اینک به وسیله کارکنان اطلاعاتی که زندگی خود را از راه دسترسی به اطلاعات لازم جهت انجام امور می گذرانند تسخیر شده است. اضافه بر این، هر چند دسته بندی کارکنان اطلاعاتی از سلسله مراتب و دیگر ویژگی های اجتماعی آنان چیزی نمی گوید و همچنین تعیین اینکه دقیقا چه کسی کارکن اطلاعاتی هست و نیست موضوع خطیری می نمایدلیکن در یک نگاه اجمالی می توان کارکنان مزبور را به اتکای مشاغل آنان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول شامل کارکنانی می شوند که نتیجه کار آنها به صورت فعالیت اولیه، تولید و فروش دانش است. این دسته شامل دانشمندان، نوآوران، معلمان، کتابداران، روزنامه نگاران و مولفان می شود. دومین طبقه اصلی کارکنان نیز شامل آنهایی است که اطلاعات را جمع آوری و منتشر می کنند.
این کارکنان اطلاعات را در شرکت ها و بازارها حرکت می دهند و به علاوه، اطلاعات بازار را جستجو، هماهنگ، طرح ریزی و پردازش می کنند. در این دسته مدیران، منشی ها، کارمندان و بطور کلی دلالان و ماشین نویسان قرار می گیرند. آخرین طبقه نیز شامل کارکنانی می شود که دستگاه ها و تکنولوژی های اطلاعاتی مقوم دو فعالیت قبلی را اداره می کنند. این دسته هم شامل کاربران کامپیوتر، نصابان تلفن و تعمیر کاران تلویزیون می باشند .
در سطح دوم این تحلیل، موضوع سیاست جامعه اطلاعاتی خودنمایی می کند. از این حیث در جامعه اطلاعاتی، نوآوری های جدید اطلاع رسانی شامل مجموعه مصنوعات و فعالیت هایی است که برای اجرای طرح ها و برنامه های گروهی و فردی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. از این نگره با اصلاح بخش عمومی توسط جامعه اطلاعاتی، دولت بازآفرینی می شود. اصلاح بخش عمومی نیز مترادف کاهش هزینه ها، جلوگیری از اتلاف و سوء مدیریت، افزایش کارایی، تضمین امنیت، رشد و توسعه موزون و افزایش ژرفای رفاه اجتماعی از طریق مکانیزم های بوروکراسی است. برای تحقق این امور نیز بخش عمومی بایستی به ارضای بوروکراتیک نیازها، جایگزینی مشارکت به جای سلسله مراتب، تبدیل درمان به پیشگیری، کسب درآمد به جای هزینه کردن، قدرتمندسازی به جای خدمتگزاران، و هدایت و رهبری به جای فعالیت و اجرا تمایل یابد. در این صورت، احساس تعلق جمعی که از این رهگذر به نظام شخصیتی دست می دهد متضمن عناصری چون خود ارزیابی، واگذاری اختیار تصمیم گیری و اجرای هماهنگ خواست ها بر طبق منافع جمعی می باشد. شایان ذکر است که در این جامعه، شبکه های اطلاعاتی با اتصال نقاط مکانی و زمانی و تسریع پردازش و تبادل سریع و موثر اطلاعات، سازمان زمان و فضا را از محدودیت خارج می کند و بزرگراه های اطلاعاتی آن بر وسعت حق انتخاب و عملکرد آدمیان می افزاید.
سطح سوم این تحلیل، اجتماع را از طریق آموزش به نظام اجتماعی می پیوندد. از این لحاظ جامعه اطلاعاتی در عرصه بین المللی، نظامی به نسبت خودکفا را به نمایش می گذارد که یگانگی نظام های اجتماعی ملی را از کانال فرهنگ پذیری و جامعه پذیری، درونی و نهادینه می کند. چنین عرصه ای، انسجام اجتماعی نوی پدید می آورد که در آن عنصر مسئولیت پذیری، ممد شکوفایی فردی و جمعی می گردد. وانگهی، رشد فرصت های اجتماعی، فارغ از فشارها و موانع متعدد، زمینه را برای غنای روحیه مشارکت جمعی فراهم می سازد؛ زیرا در جامعه اطلاعاتی علیرغم ظاهر فردگرایانه رابطه با کامپیوتر و اطلاعات، تماس های متنوع اجتماعی گسترش می یابد و همین امر علایق جمعی را پیوند می دهد. چنین مهمی از طریق آموزش رسانه ای تحقق پیدا می کند و تا جایی پیش می رود که استقلال رشد و شکوفایی اعضای نظام اجتماعی از زمان و مکان را برمی آورد. بدینسان در جامعه اطلاعاتی، نظام های اجتماعی و جامعه ای از طریق آموزش رسانه ای در هم تلفیق می شود و عصر جدیدی را در تاریخ جامعه بشری به تصویر می کشد.
سرانجام، چهارمین سطح تحلیل اجتماعی، متضمن توجه به خرده نظام فرهنگ در ساخت جامعه اطلاعاتی است. چنان که روشن است در جامعه اطلاعاتی با فزونی اطلاعات در چرخه زیست اجتماعی و ضرورت استفاده از پیام های رسانه ای آن به منظور تداوم پایدار زندگی اجتماعی مواجه ایم. از این رو مبادله چنین گستره ای از اطلاعات بر شناخت، باورها، آداب و رسوم و سبک های زندگی به شکل عام تاثیر می گذارد.
در این جامعه، اطلاعات برای تشریح آن چیزی آمده است که برای انتقال از طریق کانال متصل کننده یک منبع به یک گیرنده صرف نظر از محتوای معنای آن می تواند کد گذاری شود. در این فرهنگ اشباع شده از پیام های رسانه ای، هویت معنا به خطر می افتد؛ زیرا در این جامعه اطلاعات بیشتر و بیشتر، و معنا کمتر و کمتر حضور دارد. معنای این گفته نیز آن است که از قدرت دلالت نشانه ها در این جامعه بسیار کاسته می شود و احتمالات تفسیری در آن قوت می گیرد و لذا نشانه ها، مافوق واقعیت قرار می گیرند. بنابراین، در جامعه اطلاعاتی به لحاظ فرهنگی اطلاعات وجود دارد و نیازی به درک وجود آن نیست. به دیگر سخن، لازم نمی آید در این جامعه وجود اطلاعات فهمیده شود و تفسیر آن نیز هیچ ذکاوتی نمی طلبد. در این عرصه، اطلاعات هم لازم نیست برای وجود داشتن، معنا داشته باشد؛ چرا که در هر حال اطلاعات وجود دارد. پس از آنجا که در جامعه اطلاعاتی، مجموعه معانی داریم که مخابره شده اند؛ اما هیچ معنایی ندارند لذا برای نظریه پرداز اطلاعاتی، آنچه انتقال می دهیم خواه یک قضاوت، یک کلیشه سطحی یا آموزش عمیق یک حقیقت والا باشد و خواه استدلالی ناخوشایند اساسا موضوعیت ندارد. بدینسان معنایی که جامعه اطلاعاتی در این جامعه اطلاعات سنجه کمی محضی برای مبادلات ارتباطی در نظر آید و از این رهگذر، معنای واقعیت غایی فرهنگی به ابزاری عقلانی و فارغ از اهداف عاطفی تحویل گردد.

کارکردهای جامعه اطلاعاتی
بر پایه آنچه گذشت بطور کلی می توان کارکردهای جامعه اطلاعاتی را در ابعاد مثبت و منفی و از حیث ساخت های مختلف آن چنین دسته بندی کرد:
- گفتمان های مربوط به کارکردهای ساختی جامعه اطلاعاتی
- گفتمان های مربوط به کارکرهای ساختی جامعه اطلاعاتی را می توان در سه جناح فن پرستانه، فن هراسانه و دیالکتیکی دسته بندی کرد.
از زاویه دیدگاه فن پرستانه به نمایندگی اندیشمندانی چون گیتس تکنولوژی اطلاعاتی جدید، ابزار حل مسائل و رهایی انسانهاست و این جامعه نوجو در واقع نوعی سرمایه دانش پژوهانه است. در این جامعه تجربیات متنوع در زمینه هنر، فرهنگ، تکنولوژی و رسانه های مدرن، فضاهای الکترونیکی آفریده اند و از این طریق ادراک حسی از فضا را تغییر داده اند. به دیگر سخن، جذابیت های حسی و ادراکی و هماهنگی زیبایی شناسانه در صورت ها و نمادها، طیفی گسترده از ادراک و دریافت را فراهم آورده و شناخت ها، نگرش ها و چشم اندازهای جدیدی خلق کرده است. بدین سان در آرمانشهرکامپیوتری، انتقال فرصت های بهتر زیست جمعی از بهره برداری نیکخواهانه از اطلاعات حکایت دارد. اما از چشم انداز فن هراسانه به سردمداری متفکرانی چون داگلاس و اولشیکرتکنولوژی اطلاعاتی جدید مایه عذاب و منشا مشکلات انسانهاست. زیرا بشر از این رهگذر به ورطه واقعیت گرایی افراطی یا بیگانگی با طبیعت و مردم و کار و خود افتاده است. به این ترتیب در جامعه اطلاعاتی، تکنولوژی ابزار حاکمیت طبقه سرمایه دار جدید و سرکوب و تفرق فرودستان و اغوای آنهاست. این جامعه درصدد انسان زدایی، توده ای کردن اجتماع، غصب آزادی و قدرت افراد است و به همین لحاظ مانعی اساسی در سر راه تحقق مردم سالاری است. وانگهی، در جامعه اطلاعاتی تلاش برای زدن برچسب قیمت بر چیزهایی مانند آموزش و پژوهش و هنر است و این امر نیز موجب غفلت از ارزشهای غایی فرهنگی می گردد؛ به وجهی که می توان مدعی شد پس اندکی در همین جامعه کامپیوتر ناقوس مرگ نظام صنعتی و تولد تمدنی جدید را به صدا در می آورد. به هر تقدیر، از این منظر جامعه اطلاعاتی رفته رفته شهر های دو وجهی را با دو قطب فقیر و غنی سامان می دهدکه چنین مکانهای استقراری حتی تحت عناوینی مانند پسامادر شهر (Post – Metropolis)، سیال شهر (Flexcity)، جهان وطن شهر (Cosmopolis)، محافظ شهر (Exocity)، قطبی شهر (Polarcity) و ساده شهر (si – city) نمی تواند از صحنه های قطبی شده شهر های آینده بشر جلو گیرد. سرانجام رای دیالکتیکی راجع به جامعه اطلاعاتی به پیشگامی خردورزانی چون بست و کلنربه هدفمندی مردم سالاری اطلاعاتی و نه انباشت صرف سرمایه و تمرکز دولت ـ شرکت ها توجه دارد و می کوشد ابعاد مثبت و منفی جامعه اطلاعاتی را یکجا مورد تامل قرار دهد. از این حیث، جامعه اطلاعاتی می تواند هم ابزار سلطه و هم وسیله رهایی باشد یا به عبارتی، هم ابزار تثبیت قدرت و هم وسیله تحقق مردم سالاری باشد. در این نگرش با تعین فن مواجه نیستیم بلکه با روابط و نیروهای فنی روبروییم که امکان کنترل آنها در هر حال وجود دارد. به دیگر سخن، میان خرده نظام های جامعه اطلاعاتی، رابطه برقرار است و نه تعیین کنندگی و از این رو اولا همچنان امکان دخالت اراده آزاد آدمی در عرصه کنترل آن باقی می ماند و ثانیا پیوستگی ها و ناپیوستگی های جامعه صنعتی و پسا صنعتی را در ادوار غیر اطلاعاتی و اطلاعاتی می توان به شکلی همپوش دنبال نمود. در هر حال از این منظر، جامعه اطلاعاتی بسط خواهد یافت و کلیه عرصه های علمی، هنری، فنی و حتی تفریحات را در خواهد نوردید؛ اما با همه اینها، امکان کنترل برنامه ای چنین جامعه ای نمی تواند منتفی باشد.
بهره سخن از نگره سیبرنتیک، اطلاعات نوعی ماده یا نیرو است که می تواند در قالب صورت، خط و امواج رادیویی ـ الکترونیکی انتقال پیدا کند. وظیفه این ماده یا نیرو نیز به ابتنای شکل پذیری و انتشار ظرفیت امکانی وجود، تقلیل ابهام تغییرات احتمالی انتخاب گزینه های عملیاتی در وضعیت تصمیم گیری یا به عبارتی، وسعت بخشی به حق انتخاب آدمی است. پس اطلاعات از زاویه اجتماعی، عامل مسلط تعیین گرایش و طرز تلقی است و بر این اساس، جهت گیری کنش ها، تاملات و پویشهای اجتماعی را سامان می بخشد. افزون بر این، ارزش اطلاعات به میزان انطباق با واقعیت و تحقق پیش بینی های عینی آن باز می گردد و از این حیث امکان استمرار خود را بر پایه سودمندی عملی به دست می آورد.
با این همه، شایان توجه است که چون ارزش های اطلاعاتی حسب خواسته های انسانی قابل تغییر می نماید لذا بدیهی است که ارتباطات نمادین محمل انتقال اطلاعات تلقی شود. از این رو، این جامعه است که حوزه تراکم و مبادلات اطلاعاتی را تکوین می بخشد و خود نیز به میزان تعیین داده رسانی به افراد حاضر در متن زندگی اجتماعی، خصلتی اطلاعاتی می یابد. به دیگر سخن می توان گفت جامعه اطلاعاتی جامعه ای است که بخش اعظم نیروهای کاری آن عهده دار جریان اطلاع رسانی هستند و با فعالیت های خویش زمینه ساز عملکرد سایر بخش های اقتصادی ـ خدماتی می گردند.
ضمنا از این منظر، کارکنان اطلاعاتی به افرادی اطلاق می شود که در زمینه داده ـ ستانده مولد و پویای اطلاعات با دانش فنی اطلاع رسانی سرو کار دارند و وجه عمده عملکردشان از طریق اطلاعات و وسایل ذی ربط سازماندهی می شود. از سوی دیگر گفتنی است که تملک اطلاعات بر انحصار اجتماعی و طبقاتی شدن امکانات اجتماعی دامن می زند و عدم آزادی آن، اقتصاد اطلاعاتی را حاکم بر مبادله مواد و نیروها می گرداند. بر پایه این استدلال به نظر می رسد اطلاعات جریان تغییرات اجتماعی را نیز تصریح می کند؛ زیرا تغییر به واسطه میزان حضور کارکنان اطلاعاتی در سطح جامعه و رشد شبکه ارتباطی اجتماعی است که شتابی فزاینده حاصل می نماید. همچنین اگر چه اطلاعات می تواند به یکجانشینی اقلیمی، تمرکز اجتماعی، همسانی فرهنگی و قطبی شدن طبقات بینجامد اما در عین حال می تواند فرایند رشد را به سازمان توسعه پیوند زند. بر عقلانیت برنامه ریزی های انسانی ـ اجتماعی بیفزاید و البته این امر هنگامی ممکن است که تسهیلات آموزشی و تجهیز نیروی انسانی در رابطه ای منطقی با تولید و باز تولید اطلاعات قرار گیرد. در واقع، تنها در این صورت است که اطلاعات اهداف عقلانی فرد را با ادراک کلی منافع جمع در هم می آمیزد و ضمن کاهش اثرات کمبود سرمایه و نیروی کار موجبات توازن برنامه ای، جلوگیری از عدم تعادل های منطقه ای و توزیع عادلانه درآمد متوسط سرانه را فراهم می آورد. بدین سان واضح است که ارائه اطلاعات، مساوی با کاربرد آن نخواهد بود؛ چرا که در واقع می توان اطلاعات را به سطوح فراملی صادر کرد ولی استفاده ملی از آنها منوط به وجود امکانات و تجهیزات عملیاتی است. بدین ترتیب هر چند به نظر می رسد ساختهای اطلاعاتی جامعه، انسانها را به ایفای نقشهای بهینه محدود می کند اما اشاعه اطلاعات باعث افزایش آگاهی از فاصله طبقاتی و ملی و بین المللی از حیث امکانات و شرایط حیاتی زندگی می شود و با دامن زدن به توقعات فردی ـ جمعی، جهت تحولات ناگهانی را به سمت تغییراتی اصلاحی می کشاند.
البته در این میان این احتمال نیز وجود دارد که اطلاعات اشاعه یافته از سوی صاحبان منافع نفی یا قلب شود و این سرابهای اطلاعاتی به منظور استمرار صیانت ذات خود از سوی فرودستان خصلتی شبه واقعی بیابد.
در نهایت توجه به این نکته نیز ضرورت دارد که صرف حضور اطلاعات راه حل کلی مسائل اجتماعی نیست؛ بلکه این امر مبین سلسله مراتب تحقق راه حل های مزبور می باشد و به همین لحاظ است که تفکر جامعه شناختی از یک نظر برای تمهید انطباق افراد با ابداعات منبعث از مبادلات اطلاعاتی و ترکیب اطلاعات در فرایندهای کلان ساختی ـ سازمانی جامعه لازم می آید. به دیگر سخن، اینک نظریه پردازان اجتماعی باید در مورد تکنولوژی های جدید اطلاع رسانی و تبعات آنها نظریه پردازی کنند و فعالان سیاسی نیز باید راهکارهایی برای استفاده از این تکنولوژی ها و نحوه ارتقای دگرگونی های سیاسی مترقی ارائه دهند. به علاوه، هر کدام از افراد جامعه نیز باید تعیین کنند در فضاهای ارتباطاتی جدید الکترونیک و متاثر از تکنولوژیهای جدید اطلاع رسانی، چگونه زندگی خواهند کرد یا چگونه می خواهند در برابر تکنولوژی های جدید اطلاع رسانی و فضاهای ارتباطاتی الکترونیک جدید صف آرایی نمایند و اینکه نهایتا در این صف آرایی قدرتمند خواهند بود یا فاقد قدرت.

 

 

منبع: / ماهنامه / تحلیلگران عصر اطلاعات / 1389 / شماره 33، خرداد ۱۳۸۹/۳/۰۰
نویسنده : روزبه حبیبی

نظر شما