موضوع : پژوهش | مقاله

اقتصاد فرهنگی و تجربه‌های جهانی‌(1)


توسعه شهری، ازمنظر شهرشناسی، مقوله‌ای محدود به توسعه کالبدی از جنبه‌های فنی و عمرانی و زیرساخت‌های شهری نبوده، بلکه پیشاپیش و از منظر جریان زندگی شهری و حیات مدنی و به تبع آن، فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی را نیز شامل می‌شود. شهرهای بزرگ جهان، امروزه، جذاب‌ترین ویترین‌های توسعه‌یافتگی خود را با کالاهای فرهنگی به نمایش می‌گذارند، تا جایگاه خود را در استراتژی‌ها و چشم‌انداز توسعه شهری، در قلمرو فعالیت‌های فرهنگی و عرضه محصولات هنری تعریف کنند. تا آنجا که بسیاری از این شهرها، توسعه فرهنگی را با توجه به آثار بیرونی آن در اقتصاد شهری، پویاترین بخش اقتصادی در شهر قلمداد کرده، و اقتصاد فرهنگی را عامل اصلی رشد و شکوفایی اقتصادی در دیگر بخشها می‌دانند. ‌
در اقتصاد شهری نیویورک، بازارهای هنری، در مقایسه با دیگر بخشهای اقتصادی، رتبه چهارم را از نظر اشتغال دارا هستند. ارزش اقتصادی (بازار) در این بخش از اقتصاد شهری نیویورک، که بیش از یکصد و پنجاه هزار نفر در آن شاغل هستند، در سال 2007 بیش از 21 میلیارد دلار بوده است. این آمار کماکان نشان‌دهنده اهمیت و ارزش مستقیم اقتصاد فرهنگ و هنر در اقتصاد شهری، یکی از ابرشهرهای جهان است. اما سهم آثار بیرونی این بخش اقتصادی، در دیگر بخشهای اقتصاد شهری نیویورک، بسیار بیش از اینهاست. مجموعه این سهم به طور مستقیم و غیرمستقیم، اقتصاد فرهنگی شهر نیویورک را تشکیل می‌دهد. ‌
ابرشهرها
ویژگی توسعه از منظر فرهنگ، تنها مختص شهرهای مرکزی کشورهای توسعه‌یافته در جهان نیست، بلکه بسیاری از شهرهای بزرگ آسیایی همچون دهلی، سئول، پکن، مالزی و سنگاپور نیز، در این عرصه گامهای بزرگی برداشته‌اند. تا جایی که امارات متحده عربی و در راس آنها دوبی نیز به آن روی آورده است. اما شهر تهران، به عنوان یکی از 120 کلان‌شهر جهان، که در زمره 20 ابرشهر جهان نیز هست، به تناسب نقش و جایگاه ملی و بین‌المللی خود، سهم عمده‌ای در عرصه اقتصاد فرهنگی در مقایسه با دیگر شهرهای بزرگ جهان ندارد؛ هرچند تهران، سهم عمده‌ای را در عرصه تولید فرهنگی و هنری در کشور دارد، و بیش از نود درصد بنگاهها و کارآفرینان فرهنگی و هنری در شهر تهران فعالیت می‌کنند یا مرکزیت اصلی آنها در تهران است. با وجود این، سهم اقتصاد فرهنگ و هنر در شهر تهران، در مقایسه با دیگر شهرهای مشابه، یا در مرتبه‌های پایین‌تر از تهران در کشورهای توسعه‌یافته یا حتی توسعه یابنده، سهم چندانی در اقتصاد شهری تهران و اقتصاد ملی ایران ندارد. ‌
امروزه در بیشتر کشورهای اروپایی، به اقتصاد فرهنگی اهمیتی فراتر از دیگر بخشهای اقتصاد شهری می‌دهند، زیرا اهمیت این بخش را صرفاً محدود به ارزش اقتصادی بخش فرهنگ و هنر نکرده، آثار بیرونی آن را در رونق بخشیدن به اقتصاد شهری، دارای اهمیتی مضاعف می‌دانند. ‌

نمونه لندن
گزارش سایت London ---MLA حاکی از آن است که در سال 2006 بیش از 91 میلیون نفر در شهر لندن، به 600 مرکز آرشیو اسناد، 1500 کتابخانه و 250 موزه لندن مراجعه کرده‌اند. طبق گزارش این سایت، حدود 24 هزار نفر در این مراکز به کار اشتغال دارند که جمعیت متنوع فرهنگی لندن را، که دارای 300 زبان مختلف و 14 مذهب گوناگون است و در مجموع به حدود یکصد میلیون مراجعه‌کننده در سال می‌رسد، پاسخگو هستند. ‌
ده سازمان فرهنگی در حرکتی مشارکتی در سال 2004 شورای آرشیو اسناد، کتابخانه‌ها و موزه‌های لندن ‌‌‌‌(MLA) را ایجاد کرده‌اند، تا در چشم‌اندازی واحد، و برنامه و ماموریتی مشترک، حرکتی توانمند را در جهت منافع همگانی جامعه شهری لندن، سازماندهی کنند. این ده سازمان فرهنگی، خود را صدای واحدی قلمداد می‌کنند، که در جهت بهبود زندگی شهروندان، از طریق پشتیبانی دسترسی همگان به منابع فرهنگی و هنری، و تولید دانش و انگیزش خلاقیت‌ها، به بسط آموزش همگانی فرهنگ و مهارت‌های فردی و ظرفیت‌سازی برای مشارکت همگانی در توسعه اقتصادی جامعه شهری یاری رسانند. از دیدگاه این سازمان وسیع مشارکتی، آرشیوها و کتابخانه‌ها و موزه‌ها نمایندگان واقعی و اصیل جامعه در فرهنگ‌سازی هستند، و می‌بایستی از کاری که آنها انجام می‌دهند، حمایت شود، زیرا این سه رکن فرهنگی، قلب تپنده ملی، منطقه‌ای و محلی جامعه هستند و بر اثر به هم پیوستن آنها، جامعه‌ای موفق، فرهیخته، هماهنگ و مجهز به فرهنگ مشارکت همگانی سر بر می‌آورد. ‌
تحقق اهداف برشمرده بر اثر چنین توجهی به امر گسترش فرهنگی در لندن، طی بررسی‌های انجام شده توسط‌MLA، حاکی از آن است که اثرات اقتصادی این حرکت عظیم، که از طریق انتقال دانش از طریق آموزش مستمر فردی و جمعی به شهروندان بوده است، موجب پدیدارشدن جوامع شهری توانمندتر، حوزه‌های فعالیتی گسترده‌تر در شهر، جلب گردشگران بیشتر، و ایجاد چشم‌اندازی بسیار قوی‌تر در توسعه اشتغال برای جمعیت شهر لندن شده است ودر نتیجه باعث بهبود محسوس وضعیت اقتصادی شهروندان شده است. با توجه به پویایی و اثربخشی این حرکت مشارکتی، MLA، نقش چنین جنبشی را، در ارتقای سلامت و توسعه فرهنگی جامعه، و رشد سرمایه اجتماعی انکارناپذیر می‌داند. ‌
جفری باند، رئیس شورای‌MLA، در تحلیلی بر نقش این سه رکن اساسی فضاهای فرهنگی بر اقتصاد شهری لندن بیان می‌دارد در ارزیابی اثرات اقتصاد گردشگری بر اقتصاد شهری 10 % از کل ارزش افزوده ناخالص اقتصادی لندن را اقتصاد گردشگری لندن ایجاد می‌کند و موزه‌ها و کتابخانه‌ها و آرشیوها، نقش بسزایی در ایجاد این ارزش افزوده دارند؛ تا جایی که، پنج جاذبه اصلی از ده جاذبه برتر گردشگری لندن را، موزه‌های ملی لندن تشکیل می‌دهند، که سالانه بیش از 18 میلیون دیدارکننده را به خود جلب می‌نمایند.

اقتصاد فرهنگی
اقتصاد فرهنگی، در مبحث اقتصاد دانش‌محور جای می‌گیرد. هدف برنامه‌ای این مبحث، ارزیابی آثار اقتصاد فرهنگ است که در مقام یک سند پایه، برای ارزش افزوده اقتصاد فرهنگی شهر قابل استناد باشد. این اقتصاد، از طریق شناخت سرمایه فرهنگی شهر، و همچنین شناخت دامنه تنوع عوامل ذی‌مدخل در ایجاد ثروت فرهنگی در شهر، با هدف شناخت بخش‌ای دارای نقش موثر، به منظور تدوین راهبردهای توسعه اقتصاد شهری مبتنی بر اقتصاد دانش‌محور است. شناسایی بنگاههای فرهنگی - هنری فعال در این بخش، و میزان و سطح اشتغال در این بنگاهها، کار پایه برای شروع چنین مطالعاتی است. با وجود این، تاکید بر بخشهای اصلی فرهنگ میزان مراجعه به آن، گام پیش‌نیاز چنین مطالعاتی است. این بخشها، در بیشترین نظام‌های برنامه‌ریزی شهری اروپایی، شامل مراکز اسناد (آرشیوها)، و کتابخانه‌ها و موزه‌هاست. برای پی بردن به میزان این اثرگذاری، یکی از شاخصهای مبنا، مراجعه فیزیکی به این مراکز، و نیز ارزش افزوده ناخالص(‌‌GVA) اقتصاد گردشگری (توریسم) در شهر است؛ زیرا بین مراجعه مستقیم به مکان‌های بخش‌های پایه‌ای فرهنگی، یعنی آرشیو اسناد و کتابخانه‌ها و موزه‌ها، با تعداد گردشگران شهری رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. از سویی این رابطه از منظر کیفی، با ایجاد جوامع پایدار محلی در شهرهای بزرگ قابل تشخیص است. جوامع محلی، به ویژه حول محور کتابخانه‌ها در مرتبه اول، و در مرتبه بعد موزه‌ها، و در مرتبه آخر مراکز اسناد، شکل گرفته و هویت می‌یابند. زیرا رشد گردشگری داخلی و محلی در شهرهای بزرگ، تابعی از وجود کتابخانه‌ها، موزه‌ها، و مراکز اسناد است، که با جوامع محلی در ارتباط هستند. هر میزان که این ارتباط، پایدارتر و کارآمدتر باشد، رشد گردشگری شهری و داخلی و ملی و بین‌المللی در آن شهر قوی‌تر و شکوفاتر است. ‌

نمونه اینگرسول
برنامه‌های فرهنگی در شهرهای کوچک جهان نیز، به الگوها و راهبردهای پیشتاز در توسعه پایدار شهری بدل شده‌اند. این الگوها، شهر را نه تنها با تکیه بر فرهنگ و هنر، بلکه به مثابه شاهراهی در نظر می‌گیرند، که جوامع پایدار شهری با عبور از آن و بهره‌مند شدن از ابعاد محیطی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، قوام می‌یابند، و به شهری می‌رسند که فرهنگ، قلب تپنده آن است. این الگوها، برنامه‌های فرهنگی را تنها بخشی از اهداف توسعه قلمداد نکرده، بلکه آن را جوهر توسعه می‌دانند. یکی از نمونه‌های موفق توسعه فرهنگی شهرهای کوچک، شهر اینگرسول در کاناداست.
برنامه راهبردی فرهنگی این شهر کوچک، کیفیت زندگی شهری را هدف قرار داده، و آن را در دو فرایند توامان - تقویت جوامع شهری و باز زنده‌سازی مرکز تاریخی شهر - برنامه‌ریزی کرده است. این دو فرایند برنامه‌ای در اینگرسول، نشان داده است که شهروندان تا چه میزان برای فرهنگ ارزش قائلند. بازنده‌سازی مرکز تاریخی این شهر کوچک، در بازنمایی و احیای تاریخ، سنت‌ها، فرهنگ و اقتصاد شهری نقشی چشم‌گیر داشته و چشم‌انداز تصویر شده را به سرعت تحقق بخشیده است. برنامه فرهنگی شهر اینگرسول، منابع فرهنگی شهر را به دو دسته منابع ملموس و منابع ناملموس تقسیم کرده است؛ مراکز هنرهای نمایشی، موزه‌ها و کتابخانه‌‌ها، محیط مصنوع و بناها و فضاهای شاخص شهری، گردشگری و جشن‌ها و رویدادها و همایش‌ها، بنگاه‌های خرد دادوستد فرهنگی، پرورش اسب و محیط طبیعی و منظر عمومی شهر، در زمره بخش ملموس فرهنگی، و تجارب و خاطره‌های مشترک جوامع شهری، سنت‌های بومی، تنوع فرهنگی و مذهب و پشتوانه تاریخی و شخصیت‌های مشاهیر شهر که در جهان معاصر تاثیرگذار بوده‌اند، بخش ناملموس آن هستند، که آمیزه این دو، منظر فرهنگی(‌‌Cultural Land Escape) شهر را تشکیل می‌دهد. ‌
هدف کلی این برنامه راهبردی فرهنگی برای شهر اینگرسول، ایجاد جوامع پایدار شهری با پشتوانه فرهنگی است، که نهایتا به تولید منافع اقتصادی و اجتماعی برای عموم شهروندان می‌انجامد. شهر کوچک اینگرسول، برای دست‌یابی به اهداف و چشم‌انداز چنین برنامه‌ای، دارای اصول راهنمای برنامه، روش‌شناسی برنامه، محتوای برنامه و فهرست اقدامات پایه‌ای است. شهرداری اینگرسول، پشتیبان اصلی برنامه است؛ اما راهبری و تحقق برنامه را شش سازمان اصلی فرهنگی شهر، که تماما به دست مردم اداره می‌شوند، برعهده دارند. خلاصه برنامه راهبردی شهر اینگرسول در یک سند 70 صفحه‌ای در اختیار همگان قرار داده شده است.

کسب و کار فرهنگی
فرهنگ همانا کسب و کار است! اقتصاد فرهنگی، سمت‌گیری توسعه پایدار شهری را با رونق و شکوفایی کسب و کار فرهنگی ملازم می‌داند. گستره‌ای که اقتصاد فرهنگی در آن عمل می‌کند، تنها محدود به رونق اقتصادی در مراکز فرهنگی و اشتغال‌زایی مستقیم در آنها و یا حتی در عرضه مستقیم محصولات و کالاها و خدمات فرهنگی نیست، بلکه تمامی زمینه‌هایی است که دادوستدها با پشتوانه‌های متنوع فرهنگی وارد آن عرصه می‌شوند. این عرصه بنا بر تعاریف گسترده یا محدودی که در هر ساختار فرهنگی بومی وجود دارد، معنا می‌یابد. فرهنگ در بیشتر جوامعی که اقتصاد فرهنگی آنها از رونق و شکوفایی درخشانی برخوردار است و تنها محدود به تعاریف رسمی و فرمایشی و یا خلاقیت‌های محض فرهنگی و هنری، آن هم از نوع فاخر نمی‌شوند، بلکه همه‌گونه خلاقیت‌های مرتبط با گذران اوقات فراغت و ساعات خوش زندگی اجتماعی را نیز، در بر می‌گیرد. در چنین گستره‌ای، از یک فروشگاه گل گرفته تا یک رستوران هم، در عرصه‌ اقتصاد فرهنگی جای می‌گیرد.
جنبش توسعه یابنده‌ای که بین فرهنگ و توسعه اقتصادی پیوند برقرار کرده است، حاصل هم‌افزایی تعاریف و معانی متنوعی است که پدیده اقتصاد فرهنگی را توصیف می‌کند. مفاهیمی از قبیل اقتصاد خلاق، صنایع خلاق، صنایع فرهنگی، اقتصاد فرهنگی و طبقه خلاق، تنها چند نمونه پرکاربرد از آن است. تعریف این مفاهیم، چالشی بسیار گسترده‌تر از نام‌گذاری این مفاهیم است. از این میان، سه تعریف، کاربردی وسیع‌تر یافته‌اند.

صنایع خلاق: (‌‌Creative Industries)
پرکاربردترین تعریف برای صنایع خلاق، از سوی دپارتمان فرهنگ و رسانه و ورزش انگلستان(‌‌DCMS) درسال 1998 به این مضمون ارائه شده است: <صنایعی که اساس آنها مبتنی بر خلاقیت‌های فردی و مهارت و استعدادی است که توانش بازآفرینی و به کارگیری مالکیت فکری را داراست. > این صنایع؛ تبلیغات، معماری، بازارهای هنری و آنتیک، صنایع دستی، طراحی، مد، فیلم و ویدئو، نرم‌افزارهای تفریحی، موسیقی، هنرهای نمایشی، انتشارات، بازی‌های نرم‌افزاری و کامپیوتری، و تلویزیون و رادیو را دربر می‌گیرد.

صنایع فرهنگی: (Cultural Industries)
اخیراً نیز یونسکو، سازمان آموزش و علمی و فرهنگی ملل متحد(UNESCO)، تعریف کاربردی دیگری را برای صنایع فرهنگی ارائه داده است، که جایگاه فرهنگ و هنرهای سنتی را به روشنی توصیف می‌کند. این تعریف بیان می‌دارد: <صنایع فرهنگی، آن صنایعی هستند که محصولات خلاقانه ملموس و ناملموس هنری را تولید می‌کنند، و دارای توانش بازتولید درآمد و ثروت از طریق به کارگیری داراییهای فرهنگی و تولید کالاها و خدمات دانش پایه (اعم از سنتی و معاصر) هستند. ویژگی مشترک صنایع فرهنگی در این تعریف، بهره‌گیری از خلاقیت دانش فرهنگی و مالکیت معنوی به منظور تولید محصولات و خدمات با محتوای اجتماعی و فرهنگی است. >‌

طبقه خلاق: (Creative Class)
این تعریف برخلاف دو تعریف دیگر، محصول و صنایع را موضوع تعریف قرار نداده، بلکه نیروی خلاق را موضوع تعریف می‌داند. اما مفهوم طبقه خلاق از عرصه فرهنگ و هنرها فراتر رفته و همه کنشگران دانش را نیز در برمی‌گیرد: <هسته فوق‌العاده خلاق این طبقه جدید شامل دانشمندان، مهندسان، اساتید دانشگاه، شاعران و داستان‌نویسان، هنرمندان، دست‌اندرکاران سرگرمی‌ها، بازیگران، طراحان، معماران، و همین طور رهبران فکری جامعه مدرن (سردبیران و یادداشت‌نویسان مطبوعاتی)، چهره‌های فرهنگی، پژوهشگران اتاقهای فکر، تحلیل‌گران و ایده‌پردازان می‌باشد. طبقه خلاق همچنین دربرگیرنده <حرفه‌مندان خلاق> است که عرصه وسیعی از صنایع دانش‌ محور مانند: بخش فناوری‌های نوین، خدمات مالی، حرفه‌های حقوقی و بهداشتی، و مدیران کسب و کار را دربرمی‌گیرد. >

نمونه لوئیزیانا
برنامه فرهنگی لوئیزیانا، که در سال 2005 تحت عنوان <لوئیزیانا، جایی که فرهنگ به معنای کسب و کار است. >زیرنظر مستقیم فرماندار ایالتی لوئیزیانا تهیه و به اجرا گذاشته شده است، نمونه برجسته‌ای از نوعی برنامه‌ریزی فرهنگی در مقیاس یک ایالت است. لوئیزیانا، یکی از جنوبی‌ ترین مناطق ایالات متحده آمریکا سرنوشتش با نفت و پالایشگاه گره خورده است.
اما مردمان این سرزمین، با تکیه بر پیشینه فرهنگی و هنری ایالت خود، سرنوشتی دیگر را برای آن رقم زدند. آنان نفت و پالایشگاه را متعلق به کارتلها دانستند و میراث فرهنگی و هنری را تنها ثروت واقعی خود.
لوئیزیانا و نیواورلئان در آمریکا به معنای موسیقی جاز و بلوز برآمده از آمیزه سنتهای موسیقایی آفریقایی - آمریکایی تبار است. سالیانه پانصد جشنواره هنری و موسیقی در این ایالت برگزار می‌شود.
فرهنگ لوئیزیانا، فرهنگی بسیار متنوع و آمیخته است که ریشه در فرهنگهای فرانسوی، اسپانیایی، و آفریقایی دارد که به اوائل قرن نوزدهم بازمی‌گردد. سنت شعرخوانی و داستان‌خوانی در قهوه‌خانه‌های نیواورلئان، که مکان گردهمایی روزانه شاعران و داستان‌نویسان است، یکی از تاریخی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین سنت‌های لوئیزیانا است. شاعران و نویسندگانی که آوازه نام‌ها و کارهای آنان، با فستیوال‌هایی که نام‌های معروفی چون ویلیام فاکنر و تنسی ویلیامز را بر خود دارند، گره می‌خورد. ادبیات داستانی لوئیزیانا، صنعت تولید فیلم و سینما را در پی خود دارد. ادبیاتی که تاکنون پانصد فیلم براساس آنها در لوئیزیانا تولید شده است و لوئیزیانا برای فیلم‌های آمریکایی صحنه‌های منحصربه‌فردی(‌‌Film Location) دارد که در هیچ کجای دیگر آمریکا نمی‌توان مشابه آنها را یافت.
برنامه استراتژیک اقتصاد فرهنگی لوئیزیانا در زمستان 2004 طی کنفرانسی رقم خورد که یک هزار و یک صد نفر از نامداران - مشاهیر و دست‌اندرکاران فرهنگی و هنری به دعوت فرماندار ایالتی در آن گرد هم آمده بودند. فرماندار ایالتی در برنامه گشایش کنفرانس گفت: <دیرزمانی است که ما مردم این سرزمین، هنر و فرهنگ را از آنچه حرفه‌مندان داد و ستد توسعه اقتصادی‌اش می‌نامند جدا کرده‌ایم. اما شهروندان ما در نهایت دریافته‌اند که ما از سرمایه‌های طبیعی و استعدادهای نهفته‌مان بهره‌برداری ناچیزی نموده و توانایی‌هایمان را در ایجاد فرصتهای شغلی و رشد اقتصادی محدود کرده‌ایم. اکنون زمان آن فرارسیده است که ایالت‌مان را به سوی سرمایه‌گذاری وسیع بر روی این دارایی‌های ارزشمند برانیم. >
این کنفرانس سرآغازی بود بر دیگرگونه ترسیم‌کردن چشم‌انداز لوئیزیانا در افق زمانی 2020 میلادی. هدف این برنامه ایجاد چارچوبی بود تا لوئیزیانا از طریق آن به توانمندی‌های ذاتی خود پی برده و فرصتهای اقتصادی موجود را در کل عرصه اقتصاد فرهنگی بسط دهد. این چارچوب کل چرخه اقتصاد فرهنگی را دربرمی‌گرفت؛ از سازمانها تا تولید و بازارها، و تمامی سامانه‌هایی که این فعالیت‌ها را مورد پشتیبانی قرار می‌دادند. برنامه استراتژیک در اصل، ابزاری بود برای تحقق اهداف برشمرده و پاسخ به این سوال اساسی که چگونه می‌توان از داراییهای فرهنگی لوئیزیانا به نحوی بهره گرفت تا اطمینان حاصل شود که فرهنگ لوئیزیانا ابزارهای لازم را برای تحقق و تثبیت ارزش فرهنگی خود به دست آورده است. ‌
لوئیزیانا در این راه، روشی مبتکرانه و نه تقلیدی را آزموده است؛ روشی که با آن، نقشه راه توسعه اقتصاد فرهنگی لوئیزیانا تمامی شاهراههایش را دارد. این برنامه استراتژیک به تعاریف رایج توجه کرده است. اما بدون آنکه از یکی یا همه آنها الگوبرداری کرده باشد، اقتصاد فرهنگی لوئیزیانا را چنین توصیف کرده است: <مردم، بنگاهها و جوامعی که قادرند مهارتها، دانشها و افکار فرهنگی خود را به کالاها، خدمات و مکانهای تولید اقتصاد فرهنگی تبدیل کنند. > اما در عین حال، ارزشمندترین فراز این برنامه توجه به نقش مهم و سازنده سازمان‌های غیرانتفاعی فرهنگی و هنری، و نقش آنان در توسعه اقتصادی فرهنگی در لوئیزیانا و محدود نکردن صرف برنامه به بنگاههای درآمدزای اقتصادی بوده است.

وجهه فرهنگی شهر
وجهه فرهنگی شهر، آن مرتبتی از شهر است که به شهروند می‌آموزد و پیرامونی آموزنده را برای محیط انسانی شهر به وجود می‌آورد. شهر، به‌ویژه شهرهای بزرگ، مکانهایی هستند که آمیزه فرهنگی آنها حاصل تنوع فرهنگی‌شان است، که طی فرایند شهرنشینی با یکدیگر آمیخته‌اند و فرهنگ شهری را به وجود می‌آورند. تمامی شهرهای بزرگ جهان، جمعیتی با فرهنگهای متنوع دارند که دارای یک فرهنگ مشترک و آمیخته هستند. هرچند گروههای قومی مختلف در شهر، چه بسا فرهنگهای متفاوت بومی خود را حفظ می‌کنند.
اما این تفاوتهای فرهنگی و قومی در شهر، برخلاف مناطق روستایی و یا بومهای محدود و بسته‌تر این اقوام، مرزهای جداکننده فرهنگی و قومی جامعه شهری در شهرهای بزرگ نبوده، بلکه شهر، و به ویژه حیات مدنی در شهر، پیونددهنده فرهنگهای گردآمده در شهر است. پس شهر می‌آموزد و پیوند می‌دهد، و برجسته‌ترین شاخص شهرهای بزرگ همین آموزه‌های اجتماعی و فرهنگی مشترک و پیونددهنده در آنهاست. ‌
اما برای آنکه فرایند آموزش در شهرهای بزرگ از کارایی و تاثیرگذاری لازم برخوردار شود، نیازمند بسترهای مناسب است که در صورت فقدان این بسترها، چه بسا فرصت‌های این آمیختگی فرهنگی و قومی بدل به آسیبهای اجتماعی جبران‌ناپذیر شود. این بسترها در دو عرصه فرهنگ و هنر قابل ایجاد و ساماندهی هستند که دارای اقلام و عناصر متنوعی در چرخه‌های خود هستند. اما پس‌زمینه همه این بخشها، عناصری مانند کتابخانه، مراکز اسناد، موزه‌ها در بخش مستندات، و هنرهای نمایشی و موسیقی و تجسمی است، که هر دو بخش در ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر هستند. سرآمد این بخشها، که بیشترین گستردگی را داراست، بخش انتشارات و اشکال نوین رسانه‌ای آن است. ‌

شهر و میراث معنوی‌
تجربه‌های جهانی موفق همواره موید این واقعیت هستند که تنها با تاکید بر جنبه‌های زیبایی‌شناختی آثار ملموس فرهنگی و هنری نمی‌توان به ترسیم منظرسازی فرهنگی کارآمد دست یافت. میزان موفقیت هر جامعه‌ای در پیشبرد برنامه‌های توسعه فرهنگی به بازشناسی آثار ناملموس فرهنگی بستگی دارد. تمامی آثار ملموس فرهنگی و هنری بدون پشتوانه بخش ناملموس میراث معنوی نمی‌تواند ادراک فضایی هرچند اندک را در عرصه فرهنگ به وجود آورد. فضاهای فرهنگی تنها در چارچوب یک طرح و برنامه رسمی نمی‌تواند از تشخص عملکردی لازم برخوردار شود، مگر هنگامی که کیفیت‌های ناملموس فرهنگی در شهر، که میراثهای معنوی و فکری یک سرزمین بوده و پس‌زمینه‌های منظرسازی فرهنگی ‌‌‌‌(Cultural Land Escape) یک سرزمین را می‌سازند، از جنبه ارزشهای زیبایی‌شناختی و طبیعی و تاریخی بازشناسی شده باشند.
میراث تاریخی ارزشهای معنوی تنها زمانی بدل به سرمایه‌های اجتماعی یک جامعه می‌شود که هر نسلی قادر باشد سهم خود را، در بازشناسی و ارتقای درک زیبایی‌شناختی آنچه به نسل او به میراث رسیده، ادا کرده باشد. تلاش برای شناسایی ارزش میراثهای معنوی و فرهنگی فرایندی مستمر است که دستاوردهای آن برای هر نسلی حاصل انباشت ادراکات نسلهای پیشین است، که با تجربیات افزوده نسل او، به تمام و کمال، به نسل بعدی به ارث می‌رسد.
در صورتی که این میراث از شفافیت لازم و کافی برخوردار نباشد، بازشناسی ارزشهای زیبایی‌شناختی میراث معنوی در هر نسلی، به‌طور مستقل، غیرممکن می‌شود و به تدریج منجر به محو شدن آن ارزشها و غیرقابل شناسایی شدن آنها توسل نسلهای بعدی، و در نتیجه، نابودی دستاوردهای تاریخی یک سرزمین خواهد شد. ‌

ادامه دارد ...

منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۸۸/۰۲/۰۷
انویسنده : علی فلاح‌پسند

نظر شما