موضوع : پژوهش | مقاله

واقعیت و خیال در اقتصاد


مقالاتی که در کنفرانسی با عنوان « واقعیت یا خیال» برگزار شد توسط اوسکالی ماکی در مجله متودولوژی منتشر شده است که به بررسی آن می‌پردازیم.

 

 

«اوسکالی ماکی» استاد فلسفه دانشگاه اراسموس روتردام است. وی ریاست آکادمی ‌موسسه فلسفه و اقتصاد اراسموس را به عهده دارد و هم‌چنین یکی از مولفان مجله متودولوژی اقتصاد است. در سال 1997 به مناسبت کسب درجه‌ی استادی اوسکالی ماکی در دانشگاه اراسموس روتردام، کنفرانسی با عنوان « واقعیت یا خیال» برگزار شد. درواقع متفکرانی که موجب شکل گیری تفکرات ماکی در باب اقتصاد و فلسفه بوده اند، به این کنفرانس دعوت شده بودند. مقالاتی که در این کنفرانس ارائه شدند، اکنون به کوشش وی در این مجله گرد هم آمده است.

از این مقالات برخی برای بار نخست منتشر می‌شوند، اما برخی دیگر پیش تر در مجلات متعدد به چاپ رسیده اند. در این مجله مقالات در گروه‌هایی دسته بندی شده اند تا با یکدیگر انسجام موضوعی داشته باشند. یکی از مزیت‌های چاپ آن‌ها در یک جلد این است که تا حدی می‌تواند جو توام با دیالیکتیکی که در کنفرانس حاکم بوده را بازسازی نماید.

در قسمت ابتدایی کتاب، معرفی کوتاهی از تمام کسانی که مقالاتی از آن‌ها در این کتاب آمده، ذکر شده است. این مجلد از پنج فصل و 18 مقاله تشکیل شده است. اوسکالی ماکی قبل از شروع فصول کتاب ، پیشگفتاری به قلم خود آورده که با مطالعه‌ی آن می‌توان فهمید که چرا نام این مجله را واقعیت یا خیال در اقتصاد نهاده است.
فصل اول به تک مقاله‌ی« ماکسی» تحت عنوان «دیباچه» اختصاص یافته است. وی سخن خود را با این سوال آغاز کرده است که آیا اقتصاد یک رشته معرفتی قابل احترام و مفید واقعیت محور است یا فقط یک بازی ذهنی یا نوعی ماسه بازی است؟ به عبارت دیگر، ماکی با زبانی طنز آمیز فعالیت اقتصاددانان را به کودکانی که در لب ساحل به نگارگری خیال آمیز مشغول هستند تشبیه می‌نماید. روشن است که اشکال ایجاد شده به وسیله کودکان با وقوع موجی کوچک به کلی پاک می‌شود و اثری از آن‌ها باقی نمی‌ماند. در ادامه اما گرچه رویکرد اقتصاددانان تحت عنوان خیال بافی مورد تخطئه واقع می‌شود، ولی به طرز شگفت آوری از نقش بی‌بدیل آن همپای حقیقت و واقعیت در ترسیم خطوط اندیشه برای تحلیل جهان اجتماعی پرده برداری می‌شود. بدین ترتیب، تاکید در ادامه بر نقش توامان حقیقت و خیال در شکل گیری تحلیل اقتصادی تاکید می‌ورزد؛ اما معتقد است موفقیت در راه ترکیب خیال و واقعیت، به اقتصاددانان و یا فلاسفه‌ای نیاز دارد که به فلسفه و اقتصاد بها داده و سعی در ترکیب این دو نمایند. ولی چه کسی هست که نداند که چنین اقتصاددانان و فلاسفه‌ای بسیار انگشت شمار هستند. وی در این مقاله‌ی بسیار مهم اقتصاد را «ملکه‌ی ملال آور علوم اجتماعی» نامیده و به بررسی جنبه‌های واقعی و خیالی اقتصاد و هم چنین مدل‌های اقتصادی پرداخته است.

بر مبنای این دیباچه، سایر فصول این کتاب از سه منظر مرتبط به مساله واقعیت و خیال می‌پردازند: از نقطه نظرمدل‌های اقتصادی، ماهیت اقتصاد، و ساختار اجتماعیِ خوددیسیپلین اقتصاد. بدین ترتیب سه سوال کلیدی مطرح در این ارتباط بدین شرح خواهد بود: مدل‌های اقتصادی در ارتباط با واقعیت چطور عمل می‌نمایند؟ جهان در ارتباط با جنبه‌های اقتصادی خود چطور عمل می‌نماید؟ نهادهای دیسیپلین اقتصاد در مورد جهت‌گیری‌شان نسبت به حقایق و خیالات چگونه عمل می‌نماید؟ البته سوال‌های متعدد دیگری نیز می‌توان در باب این مسائل و ارتباطاتشان با یکدیگر مطرح نمود.

فصل دوم با عنوان «تعیین چشم انداز»، خود از سه مقاله تشکیل شده که مقاله‌ی اول حاوی مقاله «مارک بلاگ» است با عنوان «جریان‌های ناخوشایند اقتصاد مدرن». مقاله دوم مقاله‌ای است از «پارتا داسگوپتا» با عنوان «اقتصاد مدرن و نقدهای وارد بر آن» و مقاله سوم از خود «اوسکالی ماکی» با عنوان «دلایلی ناموجه برای رئالیسم در اقتصاد» می‌باشد.

فصل سوم با عنوان «مدل‌ها و واقعیت‌های اقتصادی» از 6 مقاله تشکیل شده است. در این فصل مقالاتی از «رابرت سوجن»، «نانسی کارت رایت»، «کوین هوور»، «ماری مورگان»، «راجز بک‌هاوس» و «ایلکا نینی لوتو» گنجانده شده است.
فصل چهارم (ساختار واقعیت اقتصادی) نیز از پنج مقاله تشکیل شده است. ماکی در این فصل مقالاتی از «فلیپ پتی» «شانن‌هارگریوز هیپ»، «رایمو توملا» و «ولف گنگ بالزر». (مشترک) «بروس کالدول» و« نیل دمارکی»را آورده است.
فصل پنجم تحت عنوان«نهاد‌های اقتصادی»دربردارنده‌ی سه مقاله است از «مک لاسکی»، «وید هندز» و «زامورابونیلا».

در این مجال کوتاه نمی‌توان در باب همه مقالات این کتاب سخن گفت، اما لازم به ذکر است اثر احیا کنندگی جو حاکم بر کنفرانس بیش از همه در فصل سوم کتاب دیده می‌شود. مدل سازی یکی از داغ ترین مباحث مطرح در دهه‌ی اخیر در روش شناسی اقتصاد بوده است، و در این بخش مقالاتی از پنج دانشمند مطرح این حوزه گنجانده شده است.

مقاله «باب سوجن» با عنوان «وضعیت مدل‌های نظری در اقتصاد» یکی از این مقالات است. سوجن در این مقاله با مرجع قرار دادن دو مدل اقتصاد خرد، یعنی «بازار لیمو»ی «جورج آکرلوف» و مدل‌های تفکیک شطرنجی«توماس شلینگ» به بررسی نقادانه‌ی برخی نکات اصلی در باب ارتباط میان مدل‌های نظری و دنیای واقعی و به شکافی که میان این دو وجود دارد می‌پردازد. وی هم‌چنین به دیدگاه‌های مختلفی می‌پردازد؛ از جمله این که «مدل‌ها ابزاری برای اکتشاف ذهنی یا ابزاری برای پیش بینی، استعاره و یا کاریکاتور هستند.» وی سخن خود را با بحثی انتقادی نسبت به مباحث استقرایی «استورات میل» به پایان می‌برد. وی مدعی است که هیچ یک از این مباحث به درستی رابطه میان مدل‌ها و واقعیت را توصیف نمی‌کند. وی معتقد است یک مدل موجودیتی خاص است که با نحوی نمایانگر طبقه‌ی وسیع‌تری از موجودیت‌هاست. بنا به نظر وی، مولفه‌های ضروری یک مدل خوب آن است که «یک جهان غیر واقعی قابل باور را تصویر بکشد، جهانی که با وجود آنکه همه‌ی ما می‌دانیم واقعیت ندارد، واقعی به نظر آید». بنابراین سوجن معتقد است یک مدل خوب، همچون یک کتاب خوب باید شخصیت‌های باور پذیر داشته باشد، شخصیت‌هایی که مانند مردم واقعی هستند، مردمی که در یگ محیط باورپذیر، به اعمالی باور پذیر مبادرت می‌کنند؛ اما یکی از تکان دهنده ترین جنبه‌های ایده سوجن این است که وی تماما مسائل آزمون تجربی را نادیده می‌انگارد.

دو مقاله دیگر این بخش اما به طور مستقیم به مسئله آزمون تجربی پرداخته‌اند. «نانسی کارت رایت» به اختصار از دیدگاهی که در کتابش با عنوان دنیای رنگارنگ در سال1999 ارائه کرده، دفاع می‌نماید. وی سخن خود را با تحلیل هستی شناسانه از منشا مواردی که دانشمندان تجربی اندازه گیری می‌کنند، آغاز می‌نمایند. وی معتقد است که قوانین بنیادین نیستند، اما از عملکرد مکرر ساختارهای علی و یا بنا به گفته وی از «ماشین‌های قانون محور» منتج می‌شوند. بنابراین مدل‌ها نوعا توصیف کننده‌ی قواعد نیستند، بلکه «نسخه چاپی» ماشین‌های قانون محور هستند که در واقع قواعد را باز می‌نمایند. ادعای بحث انگیز کارت رایت این است که تنها تحت این شرط که «مجموعه ای از داده‌ها توسط یک ماشین قانون محور منحصر به فرد و ثابت ایجاد شده باشد.» حق خواهیم داشت از تکنیک‌های استنتاجی آماری استاندارد برای برآورد ارتباطات ضمنی احتمالی میان متغیر‌های مدل مان استفاده کنیم. به عبارت دیگر بر مبنای رویکرد وی، عملا بخش عمده‌ای از مبانی اقتصادسنجی که لزوم در نظر گرفتن علیت را در تبیین و پیش نگری رد می‌کنند، باطل و نارس است. کارت رایت از ادعای خود با بحث در مورد سه مدل دفاع می‌نماید: یک مدل که از تئوری فیزیکی ابررسانایی گرفته شده و دو مدل که از اقتصاد برگرفته شده است.

مباحثات میان وی و «هوور»را می‌توان یکی از نکات قابل توجه کنفرانس روتردام دانست، که البته در نسخه‌ی چاپی اندکی از عمق و شدت این مباحثات کاسته شده است. هوور در مقاله‌ی خود با استفاده از بخشی از علوم اجتماعی به نقد یک ادعای فلسفی پرداخته است. او با استفاده از داده‌های آماری مربوط به فرصت‌های شغلی موجود و بیکاری ثابت می‌کند که اقتصاد سنجی بر مبنای فرضیه‌هایی ضعیف تر از آنچه کارت رایت ضروری دانسته نیز می‌تواند کار خود را به پیش ببرد. او معتقد است وجود یک ماشین قانون محور ثابت برای بررسی‌های آماری یک پیش نیاز به شمار نمی‌آید، زیرا بخش زیادی از اقتصاد سنجی کشف قواعد قوی و محکم همبستگی است نه سنجش ساختارهای علی. بنابراین بنا به نظر هوور، مدل‌ها نسخه چاپی ماشین‌های قانون محور نیستند، بلکه مکانیسم‌های ممکنی هستند که می‌توانند البته به قواعد سخت اقتصاد سنجی نیز منجر شوند.

در واقع تمام کسانی که زمینه اقتصادی دارند به سمت تاکید بر ماهیت سست و بی قاعده‌ی رابطه‌ی میان مدل‌های نظری و مدل‌های تجربی یا واقعیت متمایلند. «ماری مورگان» بر اسا نظریات «گیبارد»، «رایان» و «مک لاسکی» سعی دارد نشان دهد که اقتصاددانان چگونه می‌توانند به کاربردی نمودن مدل‌ها کمک کنند. وی معتقد است مدل‌ها برای پاسخ به سوالات به کار می‌روند.

«راجر بک‌هاوس» سخن را با نظر به مقالات فوق جمع بندی می‌نمایند. بک‌هاوس این جریانات را تحت چهار عنصر مجزایی که به اعتقاد وی در برداشت مورگان و هوور ترکیب شده است، مورد بررسی قرار می‌دهد. . بر این مبنا وی ادعا می‌کند که مدل‌های نظری در درجه اول برای اثبات وجود احتمالی مکانیسمی‌که می‌تواند متمضن وجود برخی روابط علی باشد به کار می‌روند. وی معتقد است تحمیل اقتضائات بسیار سخت بر روش شناسی اقتصاد کار خطرناکی است. بدین تربیت وی نیز با این رویکرد تا حدی به عنوان منتقد کارت ظاهر می‌شود.
دو مقاله‌ای دیگر از « مارک بلاک» و « پارثا داسگوپتا» نیز مقالات حائز اهمیتی هستند. مارک بلاک که در سال‌های اخیر موضعی انتقادی نسبت به جهت‌گیری اقتصاد متعارف داشته، در فصلی که به خود اختصاص داده به سه «جریان ناخوشایند» یعنی نظریه تعادل عمومی، نظریه بازی و اقتصاد کلان نئوکلاسیک پرداخته است. بلاک معتقد است هر سه‌ی این جریانات نقیصه‌های مشترکی دارند. بلاک همچنین به برخی ایرادات فرمالیستی در سطح رو شناختی می‌پردازد، به خصوص به گونه‌های متاثر از پست مدرنیسم که اهمیت شواهد تجربی را نادیده می‌انگارد و رویکردهایی که امکان پیش بینی در اقتصاد را انکار می‌نماید. وی معتقد است همه‌ی این رویکردهای متاثر از پست مدرنیسم، به طور طنزآمیز و تناقض گونه‌ای، گرچه درصدد نقد رویکرد متعارف هستند، اقتصاددانان این جریان را به پافشاری بر برخورد راحت طلبانه‌ی خود و همچنین پرهیز از رویارویی با مسائل دنیای واقعی و داده‌های تجربی تشویق می‌کند.

داسکوبتا نیز مانند بلاک، اقتصاددان مشهوری است که از زاویه‌ی تجربیات شخصی‌اش به جریانات اخیر این دیسلین می‌پردازد، اما برخلاف بلاک در حوزه‌ی نظریه پردازی روش شناختی اشتغال زیادی نداشته است و از آن مهم‌تر، در باب پیشرفت‌های اخیر علم اقتصاد، چشم اندازی بسیار متفاوت دارد. وی با شور و حرارت بسیاری در مقابل انتقادهای عمده‌ی وارده به دفاع از اقتصاد می‌پردازد. داسکویتا به بحث پیرامون فرمالیسم و مشکلات ناشی از انفصال آن از دنیای واقعی می‌پردازد. وی هم چنین به مسائل دیگری هم چون ارتباط میان اخلاق و اقتصاد، دوگانگی دولت و بازار و بسیاری موارد دیگر پرداخته است.

سایر مقالات تا حد زیادی به موضوع فراگیر رئالیسم در اقتصاد مربوط هستند اما تنها مقاله‌ای که به طور ویژه به رئالیسم پرداخته، مقاله‌ی مربوط به اوسکالی ماکی است که نقدی است نظام مند از مباحثی که در پی نشان دادن این مدعا هستند که نمی‌توان در مواجهه با اقتصاد، رئالیست بود. ماکی به خوبی نشان می‌دهد که رئالیسم می‌تواند یک موضوع پایا و ماندگار باشد. ازنظر ماکی اینکه باورداشته باشیم که هویت x می‌تواند وجود داشته باشد. یا نظریه‌ی t می‌تواند صحیح باشد، کاملا منطقی است. با این حال توانمندی رئالیسم در مقایسه با نقدهایی که در متئن فلسفی علیه انواع آن موجود است، ناقص به نظر می‌آید و هنوز رئالیسم نتوانسته است پاسخ‌های در خوری ارائه کند.
مک لاسکی نیز در مقاله‌ی خود دفاع بسیار سترگی از نوعی برداشتی خاص (غیر رئالیستی) از رئالیسم می‌کند. اعتقاد وی بر این است که برای مشارکت در هر گفتمانی (علمی‌، سیاسی، فلسفی، یا هر نوع دیگری) فرد باید نسبت به وجود هویت‌های خاصی یا حقیقت ادعاهای خاصی تعهد و سرسپردگی داشته باشد، با این حال، با توجه به نظریات مک لاسکی، این تعهد بر پایه‌های معرفتی استوار نیست، بلکه بر پایه‌های اخلاقی مبتنی است.
«وید هندز» مباحثه‌ی شناخته شده‌ی حوزه مطالعات تاریخ علم را مورد بررسی قرار می‌دهد. (مشاجره‌ی قضیه‌ی مرغ)، و از این مثال برای نشان دادن چگونگی تزریق حیاتی مجدد توسط ساختارگرایی اجتماعی به مباحثات قدیمی ‌علوم اجتماعی، مانند فرد گرایی در مقابل کل‌گرایی بهره می‌گیرد.

«ریمو توملا» و «ولفگانگ بالرز» در راستای محورهایی که در مورد دفاع «باری بارتز»، «مارگارت گیلبرت» و «جان سرل» می‌باشد، تحلیلی از هستی شناسی اجتماعی ارائه می‌دهند. مقاله‌ی «فیلیپ بتی» به یکی از رئوس مطالبی که وی از تفسیر انتخاب عقلانی دارد، هم چون حالت‌های منطقی می‌پردازد.
«بروس کالدول» و «نیل دمارچی» دو فصل مهم از این مجلد را نگاشته اند: فصولی که به «فردریش‌هایک» و «جان استورات میل» اختصاص داده شده است. کالدول در مقاله‌ی خود بر انقلاب فرهنگی‌ هایک، و بالاخص ارتباط آن با تایید هم زمان فرد گرایی روش-شناختی توسط وی تمرکز نموده است. دمارچی بر منشا ذهنی مقاله‌ی مهم میل در سال 1836 در حوزه‌ی روانشناسی متمرکز گشته و سعی دارد تاکید زیاد این مقاله بر روش استقرایی پیشینی را توضیح دهد.

مقاله‌ی «زامورابونیلا» در حوزه‌ی اقتصاد علم با این فرض آغاز می‌شود که دانشمندان نه هدف معرفتی دارند و نه هدف پیشینه سازی ثروت، بلکه هدفشان شناخت فردی است. از آنجایی که بازاری برای تبادل شناخت، توسط دانشمندان وجود ندارد، به گمان بونیلا دانشمندان در مورد هنجارهای قانونی که شناخت جمعی پژوهش را قاعده می‌بخشد، به توافق می‌رسند و این مطلب پرسش‌های روش شناختی استانداردی را مطرح می‌کند: آِیا قانون علی خوب است؟آیا قوانین می‌توانند همزمان با خدمت به اهداف خودخواهانه‌ی فردی، در خدمت اهداف معرفتی نیز باشند؟ متاسفانه هیچ ضمانتی وجود ندارد که قانون بتواند کارآمدی معرفتی ایجاد کند. و بنا به گفته‌ی بونیلا، این ناکامی‌های معرفتی ظاهرا پیامد مستقیم انگیزش شناخت محور هستند.
در پایان باید گفت برای کسی که درگیر پژوهش در حوزه روانشناسی اقتصاد است، این کتاب خبرهای خوبی به ارمغان می‌آورد: این دیسیپلین هنوز به حیات خود ادامه می‌دهد و در آن اتفاقات بسیار زیادی در جریان است.

 

با انتخاب لینک کانال تلگرام در قسمت «صفحه اینترنتی مرتبط» به ما ملحق شوید.


منبع: / ماهنامه / کتاب ماه علوم اجتماعی / شماره 65صفحه اینترنتی مرتبطhttps://telegram.me/bashgah_net
نویسنده : حمیده جلیل پور افشار

نظر شما