میلیتاریسم
میلیتاریسم عبارت است از سیاست دول سرمایهداری دایر به تحکیم و تقویت مداوم نیروهای نظامی، استفاده از نیروی نظامی در امور سیاسی و تدارک جنگهای اشغالگرانه. میلیتاریسم در عمل منجر به استقرار سیطره ارتجاعیترین و متجاوزترین عناصر سرمایه انحصاری بر حیات اجتماعی و سیاسی کشور میشود… محافل زمامدار سرمایهدار برای رفع تضادها و ادامه سیطره خویش به میلیتاریسم متوسل میشوند، ولی این سیاست خود موجب تشدید تضادها و ایجاد تضادهای جدید در در بطن نظام سرمایهداری میشود. این سیاست همزمان با سیطره انحصارات، تشبثات دول امپریالیستی علیه کشورهای سوسیالیستی و نهضت آزادیبخش ملی و زحمتکشان کشور خود و انعقاد پیمانهای نظامی تجاوزکارانه وسعت مییابد. سرمایهداری انحصاری دولتی میلیتاریسم را به طرز بیسابقهای شدت میدهد…در واقع به معنای ارتش سالاری می باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجویی ، سروری ارتش بر دستگاه دولت ، بزرگداشت سپاهگیری و بسیج کشور برای هدف های نظامی را ارتش سالاری گویند .وقتی این چهار حالت بشدت فراهم باشد (مثلا، در ژاپن در دوره هیدکی توجو، ۱۹۴۰-۴۴) ارتش سالاری کامل است. وقتی دو یا سه حالت وجود داشته باشد نسبی است. گونه های ارتش سالاری را می توان به نسبت برتری هر یک از حالتهای آن، از یکدیگر بازشناخت.ارتش سالاری به معناهای بسیار به کار می رود. گاهی آرا به معنای جنگجویی یا سیاست خارجی گسترش طلب و آمادگی برای به راه انداختن جنگ بکار میبرند. در موارد دیگر به معنای سروری ارتش بر دستگاه دولت است. در چنین موردی برای آنکه یک دستگاه دولتی ارتش سالار (میلیتاریست) نامیده شود، می باشد حوزهی قدرت نظامی و غیر نظامی آن به روشنی از هم جدا باشند و قدرت نظامی بر دستگاه اداری و سیاسی چیره باشد. نخستین نشانه های جدایی حوزه ی قدرت نظامی و غیر نظامی از یکدیگر در شاهنشاهی ایران در قرن پنجم پیش از میلاد پدید آمد. سنجهی اساسی برای شناختن میزان سروری ارتش در دولت برخورداریهایی است که ارتشیان در دستگاه سیاسی کشور دارند. امپراتوری روم در آخرین دوره خود نمونهی دیگری از این نوع حکومت بود و ویژگی آن این بود که سربازان همگی از مزایای ویژه برخوردار بودند.برتری ارتش در سازمان دولت همیشه به معنای داشتن سیاست جنگجویانه در خارج نیست، چنانکه ژاپن در دوره توکوگاوا چنین بود و بسیاری از دیکتاتورهای نظامی امریکای لاتین چنین اند.ارتش سالاری به معنای نظارت گسترده ارتش بر حیات اجتماعی و درآمدن تمام جامعه به خدمت ارتش نیز هست. این شکل از تسلط اغلب به تنظیم سازمان اجتماعی مطابق نیازهای ارتش می انجامد و جامعه، باصطلاح، «میلیتاریزه» می شود. در عین حال، ضرورتهای وضع جنگی نیز ممکن است تمامی یک دستگاه اجتماعی و اقتصادی را به خدمت ارتش درآورد، چنانکه در جنگ جهانی دوم در کشوری مانند انگلستان روی داد که در آن هرگز ارتش تمامی دستگاه سیاسی را در خدمت خود نداشته است.
نظر شما