مسیحیت صهیونیسم خود ساخته (1)
مقدمه:
درست از زمانیکه حملات وحشیانهی آمریکا به بهانهی انهدام برجهای دوقلو به افغانستان و عراق شروع شد، تبلیغات مسیحیت تبشیری در ایران و دیگر کشورهای منطقه جانی دوباره گرفت. کافی است ورقی به اتفاقات اخیر منطقهی خاورمیانه در چند سال اخیر بزنید یا کمی در سایتهای اینترنتی، جستجو کنید تا متوجه شوید در چند سال اخیر چقدر تبلیغات مسیحیت تبشیری در قالب شبکههای ماهوارهای فارسیزبان، کلیساهای رسمی، کلیساهای خانگی، سایتهای اینترنتی، وبلاگهای شخصی، کلیساهای مجازی اینترنتی و... شدت گرفته است!
و صد البته خوانندهی فهیم این سطور میداند که منظور نویسندگان این مقاله از مسیحیت تبشیری و وابسته، آندسته از انسانهای خدا پرست و پاکطینت مسیحی و مسیحیت اصیل یعنی مسیحیانی که به شوق دعوت به توحید و آزادگی انسان در تلاش هستند، نیست. نگاه نقادانهی ما به مبلغان وابستهای است که دین مسیحیت را به عنوان حربهای برای استعمار و بهرهبرداری ظالمانه به کار میبرند و در راستای اهداف استکباری و استعماری و همگام با آنان، به تبلیغ و ترویج گسترده، میپردازند و با استفاده از ابزارهای ناپاکی همچون افترا، تهمت، دروغپردازی و مخدوش جلوه دادن تعالیم اسلام، سعی در دستیابی به اهداف خود داشته و دارند و از این رو از به کارگیری هیچ وسیلهای چشمپوشی نمیکنند و از تمام وسایل و مناسبتها برای انحراف افکار از حقیقت، استفاده میکنند.
سالیان دراز است که ادیان توحیدی با هدف گسترش معنویت و عدالت در میان جوامع بشری رشد و توسعه یافتهاند. پروردگار متعال با تکیه بر بار امانتی که بر دوش بشر نهاد، در سراسر تاریخ تکامل حیات، او را تنها نگذاشته و با ارسال رسولان به هدایت تشریعی آنان اقدام نموده است. ادیان الهی؛ قوانین و فرامینی هستند که پیوسته و در طول سالیان متمادی از جانب پروردگار متعال به منظور هدایت و راهنمایی انسانها، بر پیامبران الهی نازل میشد تا آنکه این سیر تدریجی و تکاملی هدایت با توجه به رشد فکری و اجتماعی بشر، و با ظهور پیامبر اسلام (ص) تکمیل گشت و حجت بر آدمیان، تمام شد و از آن پس ختم نبوت نوید داده شد. معجزهی جاوید و همیشگی پیامبر خاتم (ص) یعنی قرآن کریم در ابعاد مختلف، بیانگر اعجاز و خاتمیت بوده و هست. آن حضرت به همراه یاران باوفایش در سراسر عمر پر برکت خود به تبلیغ عالمانهی اسلام و نشر پیام مودت و دوستی آن به سراسر جهان مبادرت ورزید.
تغییرات ژرف و غیر قابل انکار و غیر قابل تصوری که در جامعهی اعراب در آن زمان، رخ داد، همه دلائلی آشکار بر دعوت الهی و حقانیت راه نورانی رسول خاتم (ص) بود. لذا برای گسترش و عالمگیری این پیام، رسول اعظم(ص) در زمان حیات خویش با ارسال نامه به پادشاهان و قدرتهای زمانه، آنها را دعوت به پذیرش دین خدا و پیروی از فرمانهای الهی نمود. در این راستا زمینههای تبلیغ دین با تکیه بر نمادهای الهی و معنوی آن، صورت میگرفت. تلاشهای بیدریغ و دلسوزانهی رسول اعظم (ص) و بیان سراسر معرفت و مبتنی بر فطرت و عدالت او که در رفتار و عملش نیز متجلی بود، تمام غیر معتقدان و بتپرستان و حتی دشمنان سرسخت او را تحت تأثیر گذارده و پیروان زیادی را به دین مبین اسلام جلب نمود و این آیین الهی، گسترش یافت.
پس از وفات رسول اکرم (ص) تا اواخر حکومت عباسیان اسلام به چنان شکوهی رسید که قسمتهایی از اروپا و آفریقا را نیز درنوردید، به گونهایکه امروزه بخش قابل توجهی از جمعیت جهان را مسلمانان تشکیل میدهند.
طی قرون اخیر آن چه که قاعدهی رشد و توسعهی ادیان الهی در میان جوامع مختلف بشری بوده است، سیر تدریجی و طبیعی گسترش ادیان الهی به موازات فعالیتهای تبلیغی و تبشیری مبلغان هر یک از ادیان میباشد. مبلغان مسلمان، میسیونرهای مسیحی و سایر فرق و مذاهب دنیا همواره فعالانه و با تلاش و ممارست به گسترش و بسط کیش خود اقدام مینمایند. تبلیغ و تبشیر ادیان الهی، به خصوص مسیحیت طی تاریخ و ادوار گذشته به واسطهی روشهای نادرست و اعمال سختگیریها و کارکرد نادرست اربابان کلیسا به گونهای انجام میگرفت که رشد آن بطئی و تقریبا ناملموس و غیر آشکار بود. اما در دورانی که در آن زندگی میکنیم اقداماتی نیتمندانه و تلاشهایی آشکار برای رقابت در عرصهی دین و ابزار قرار دادن آن در عرصهی سیاسی دیده میشود. مبلغان مسیحی در سراسر جهان با تکیه بر هزینههای گزاف و مبالغ هنگفتی که از بودجهی سالانهی دولتها بدان اختصاص مییابد به گسترش مسیحیت وابسته و تبلیغ آن مبادرت میورزند. در سالهای اخیر، جهان شاهد رشد ده چندان این مبلغان برای مسیحی کردن جهان و گسترش آیین مسیح است.
در دوران گذشته تبلیغ و پیامرسانی ادیان به صورت محدود و کند انجام میگرفت و انسانها در برابر طوفانی از تبلیغات گوناگون ادیان، به خصوص؛ مسیحیت، قرار نداشتند، اگرچه حکومتهای غربی، آیین مسیحیت را بهانهای برای بقاء و نزاع خود در روابط بینالملل نموده و همچون مرکبی راهوار از آن استفاده مینمودند، اما در دوران کنونی با توجه به عصر انفجار اطلاعات و فراگیری غیرقابل تصور رشد، گسترهی نفوذ رسانهها، تبلیغ و پیامرسانی دینی، رنگی دیگر به خود گرفته است. بهویژه آنگاه که این تبلیغات از حریم تعقل و عشق به انسان خارج گشته و ابزاری برای ایجاد سلطه و نفوذ در کشورها و فرهنگهای سایر ملل قرار میگیرد.
فعالیتهای چندجانبه و کوشش مبلغان مسیحی این بار هدف اصلی خود را نه فقط کشورهای لائیک و بیدین جهان، بلکه مردم صاحب کتاب به ویژه مسلمانان قرار داده است. آن چه امروز بر همگان آشکار شده، فعالیتهای تبلیغی مبلغین مسیحی در کشورهای اسلامی نظیر؛ عراق، الجزایر، اردن، لبنان و کشورهای آفریقایی برای تغییر نگرش آنهاست که خود علاوه بر اثرات اعتقادی، بر ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... جوامع نیز اثرگذار خواهد بود. استفاده از ابزارهایی نظیر تطمیع، کمکهای مالی و قول به همکاری برای مهاجرت به کشورهای دیگر از جمله روشهایی است که این مبلغین دینی برای رسیدن به مقاصد خود به کار میگیرند و راه را بر روی هرگونه استدلال منطقی و آزاداندیشی بستهاند.
یورش مسیحیت به اسلام چنان واضح و آشکار است که پاپ در سفر به جمهوری آذربایجان با صراحت اعلام کرد «در هزارهی اول اروپا و در هزارهی دوم آفریقا را به جمع خود افزودیم. اکنون در هزارهی سوم آسیا را با مسیحیت آشنا خواهیم کرد.»1
و مسیحیت صهیونیسم یکی از جدیترین و قویترین جریانات تبشیری مسیحیت است. سعی کردهایم به طور خلاصه و مستند اطلاعات مفیدی را در اینخصوص، ارائه دهیم. باشد که نام ما در لیست سربازان گمنام حضرت مهدی (عجلالله تعالی فرجهالشریف) قرار گیرد و شما خوانندهی گرامی و فهیم بیشتر به فکر تربیت و مراقبت دینی خانواده و اطرافیان خود باشید.
مسیحیت چیست و مسیحیان کیستند؟
مسیحیان کسانىاند که از مسیحیت پیروى مىکنند و مسیحیت، دینى است که به عیسى مسیح علیهالسلام منسوب است و مانند هر دین دیگرى، مشخصههایى دارد؛ مثلا عیسى مسیح، پسر خدا یا تجسد واقعى خالق هستى است که عدالت، آسایش و الگوى خوب زیستن را براى بشریت به ارمغان آورد. او آمد تا فقیران را بشارت، اسیران را رستگارى، کوران را بینایى، سرکوب شوندگان را آزادى دهد. از این رو، عیسى مسیح علیهالسلام، محورىترین عنصر مسیحیت به شمار مىآید؛ اگر چه در این که آیا باید او را پرستید یا تنها گرامىاش داشت و از او اطاعت نمود یا فقط او را تحسین کرد و...، اختلافاتى وجود دارد؛ ولى همه مسیحیان متفقند، ایمانى که از آن دم مىزنند، بدون عیسى مسیح، بىمعناست و نیز عقیده دارند که عیسى به دلیل مخالفت با دستگاه سیاسى روم، دستگیر و مصلوب شد؛ اما او زنده است و روزى باز مىآید. آنان کریسمس (روز تولد مسیح)، جمعه مقدس یا روز به صلیب رفتن عیسى، عید پاک یا هنگامه رستاخیز مسیح و جشن باردارى پاک مریم را گرامى مىدارند و کتاب عهد قدیم (تورات) و جدید (انجیل) و نیز رساله پولس و چهار انجیلِ متى، مرقس، لوقا و یوحنا را به عنوان حجت دینى پذیرفتهاند. 2
مسیحیت به سه شاخه کاملاً جدا و مخالف یکدیگر، یعنى کاتولیک (جنوب اروپا و آمریکاى لاتین)، ارتدکس (اروپاى شرقى) و پروتستان (شمال اروپا و آمریکا) تقسیم یافته است. پروتستان، بر پایه اندیشه مارتین لوتر آلمانى و ژان کالونِ انگلیسى شکل گرفته و طى پنج قرن گذشته، در نزاعِ با کاتولیکها بهسر برده و نمونه زنده این جدال، ایرلند شمالى است. از دیگر ویژگىهاى پروتستان، رابطه بسیار نزدیک آنها با دولتهاست؛ تا حدى که در انگلیس، ملکه الیزابت، در رأس دولت و کلیسا قرار دارد. 3
صهیونیسم:
صهیون داراى چهار معناى لغوى، جغرافیایى، دینى و سیاسى است؛ صهیون در عبرى، به معناى پُر آفتاب و نیز نام کوهى در جنوب غربى بیتالمقدس است که زادگاه داود نبى و جایگاه سلیمان پیامبر بود؛ البته، گاهى این واژه نزد یهودیان به معناى شهر قدس، شهر برگزیده خداوند و شهر مقدس آسمانى به کار مىرود و به طور اعم، به سرزمین مقدس، صهیون گفته مىشود؛ ولى در متون دینى یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوى ملت یهود براى بازگشت به سرزمین داود و سلیمان و تجدید دولت یهود دارد. 4
صهیونیسم دینى و فرهنگى:
پیروان این اندیشه، گروهى یهودىاند (صهیونیست یهودى) و شمارى عیسوىاند (صهیونیست مسیحى) و در عوض، صهیونیسم که منسوب به صهیون و مشتق از آن است، به نهضتى گفته مىشود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین (ارض موعود) و تشکیل دولت یهود است. در این نوع از صهیونیسم که آن را صهیونیسم لائیک مىنامند، کسانى جاى دارند که با تکیه بر استدلالهاى تاریخى، سیاسى و علمى، بر اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت مىبخشند. واژه صهیونیسم، نخستینبار توسط تئودور هرتصل به کار رفت و بعد ناحوم ساکولو، مورخ صهیونیستى، آن را در کتاب تاریخ صهیونیسم به کار بُرد. 5
صهیونیسم مسیحی را با عبارت "حمایت مسیحیان از صهیونیسم" تعریف میکنند، البته گفته شده که یک جنبش قومی است که برای بازگشت ملت یهود به فلسطین و حاکمیتشان بر زمین تلاش میکند. صهیونیستهای مسیحی خود را مدافع ملت یهود، به ویژه "دولت اسرائیل" میدانند. ضمنا حمایتی که از آن سخن گفتیم، شامل مخالفت و دشمنی با تمام کسانی میشود که از اسرائیل انتقاد میکنند.
"والتر ریگنز"، دبیر کل "سفارت بین المللی مسیحیت" که یکی از مدرنترین و خطرناک ترین نهادهای صهیونیستی است و مرکز آن در قدس قرار دارد، به شیوهای سیاسی به تعریف اصطلاح صهیونیسم مسیحی میپردازد و میگوید: "این واژه بر هر مسیحی که از اهداف صهیونیستی حکومت، ارتش، دولت و فرهنگ اسرائیل حمایت میکند، اطلاق میشود.
گری فالویل از کشیشهای مسیحی و بنیانگذار جمعیت فعالیتهای سیاسی اصولگرایانه موسوم به "اکثریت اخلاقی" که سالهاست دین اسلام را به تروریستی بودن متهم میکند، میگوید: "هر کس که به کتاب مقدس ایمان داشته باشد، میبیند که مسیحیت و دولت جدید اسرائیل پیوندی جداناشدنی دارند. بیگمان تأسیس دولت اسرائیل در سال 1948 ـ در نگاه هر مسیحی که به کتاب مقدس ایمان دارد، تحقق پیشگوییهای موجود در دو کتاب عهد قدیم و جدید است. "
اندکی بعد به این مسئله خواهیم پرداخت. باید خاطرنشان کرد بر اساس بیانیه کمیته اجرایی شورای کلیساهای خاورمیانه که در آوریل سال 1986 صادر شد، صهیونیسم مسیحی عبارت است از یک تراژدی و فاجعه در استفاده از کتاب مقدس، سوء استفاده از احساسات دینی در راستای تلاش برای تقدس بخشیدن به جریان تأسیس یک دولت و گسترش سیاستهای یک حکومت خاص.
پس صهیونیسم مسیحی هیچ جایگاهی در خاورمیانه ندارد و باید از سوی کلیسای بین المللی نیز طرد شود. صهیونیسم مسیحی در واقع انحراف از ایمان حقیقی به مسیحیت و دفاع از برنامههای سیاسی و قومی خاصی است که یهود را نژاد برتر میداند. یکی از رهبران کلیسای انجیلی میگوید: "آنها هیچ توجهی به مسیح ندارند. "
یک کشیش فلسطینی درباره صهیونیستهای مسیحی میگوید: "آنها تنها ابزار ویرانگری و تخریب هستند و به هیچ وجه اهمیتی به مسیحیان اصیل فلسطین نمیدهند. " 6
تاریخچه:
صهیونیسم مسیحی یک ایدئولوژی دینی سیاسی تقریبا جدیدی است که ریشههایش را باید در قرن اول ظهور مسیحیت و در یک جریان دینی موسوم به هزاره (Millenarianism) جستجو کرد.
هزاره یک اعتقاد دینی است که در محافل مسیحی که اصالتی یهودی داشتند، مجال ظهور یافت. "هزاره" نشأت گرفته از یک باور یهودی به نام "المشیحیا" و تفسیر لفظی آن چیزی است که در سفر رویای یوحنا ـ 20/3 ـ 6 و با این مضمون آمده است: "حضرت مسیح به این دنیا بر میگردد در حالی که قدیسها در اطراف او حلقه زدهاند تا اینکه هزار سال بر روی زمین حکومت کند. "
شاید ادعای نبوت مونتانوس در سال 172، تعبیری آشکار از نتایج عملی جنبش هزاره باشد. مونتانوس معتقد بود که حیات معنوی و اخلاقی مردان کلیسا به خاطر تأثیر جهان فاسد اطراف، رو به انحطاط گذارده است و از همین رو، برای آنکه آن را به عصور اولیه مسیحیت باز گرداند، مدعی شد پیامبر جدیدی است که خداوند مبعوث کرده است. بعد از آن نیز نوید حضور در اورشلیم، ظهور حضرت مسیح در "آسیای صغیر" و تاسیس دولتی با دوام هزار ساله را به مردم داد.
جنبش هزاره فراز و نشیب زیادی را طی کرد. مومنان به هزاره در قرون وسطی، اندیشههای مسیحی را که به دور از ایمان حقیقی بود، برای خود انتخاب کردند و موضعی مخالف را در مقابل کلیسای رم، پاپ اعظم و کاتولیکها برگزیدند و از پایان قرن یازدهم تعداد زیادی از این مومنان به هزاره تحت لوای حملات صلیبی حاضر شدند؛ ولی تا قرن هفده، جنبش هزاره که معتقد به بازگشت دوباره مسیح و حکومت هزار سالهاش بر روی زمین بود، هیچ صبغه یهودی که به بازگشت یهودیان به فلسطین تأکید داشته باشد، نداشت. 7
هزارهگرایی:
هزارهگرایی یکی از مسائل مهم در تاریخ و حوادث مربوط به آن بوده است. این تفکر بر این اساس استوار است که در ابتدای هر هزاره اتفاق مهمی رخ خواهد داد. «مجدد الف سنه» یکی از مهمترین آثار مسلمانان در اینباره می باشد. مسیحیان نیز به این تفکر معتقدند. آنها میگویند جنگ آرماگدون در ابتدای هزاره سوم (یعنی تا سال 2026) رخ خواهد داد. 8
به نظر "هزاره باورها"، نابودی جهان به هیچوجه باعث نگرانی نیست چرا که بستر را برای ظهور دوباره مسیح آماده میکند، ولی قبل از ظهور ایشان برخی حوادث باید رخ دهد که نشانه آخرالزمان به شمار میرود. از آن جمله بازگشت یهودیان، شکلگیری مجدد دولت "اسرائیل"، ظهور مسیح دجال و به راه افتادن موجی از خشونت و درگیری در جهان است.
به نظر جماعت مذکور، تمامی این مسائل با جنگ "آرماگدون" به اوج خود میرسد. آرماگدون روستایی است که نام آن در سفر رویای یوحنا آمده است. در این روستا که در شمال قدس قرار دارد، جنگ میان حق و باطل که شمار زیادی از ملتها نیز در آن شرکت خواهند کرد، در خواهد گرفت و در لحظهای که جهان در آستانه نابودی است، حضرت مسیح ظهور خواهد کرد. توضیحات تفصیلی زیادی در مورد این حادثه وجود دارد که فرصت ذکر آن در این مجال نیست. نکته مهمی که در این میان وجود دارد، آن است که از سلاح هستهای به عنوان ابزاری برای تحقیق مقاصد الهی یاد میشود و با توجه به اینکه هزارهباوران، خاورمیانه را عرصه جنگ آخرالزمان میدانند، تمایل برای تفسیر حوادث جاری در سیاست از نقطه نظر "پایان جهان" امری مشروع و بلکه ضروری است. 9
مسیحیت یهودی:
نهضت اصلاح دینی، با لوتر و آرای اعتقادی جدید او آغاز شد. وی پیش از آغاز نهضت، تحت تأثیر عمیق آموزههای عبرانی بوده و از این رو، بخشی از اصلاح دین مسیحیت را بر آن استوار ساخت؛ از جمله: رویکرد به بهشت دنیوی یهودی، به جای آخرتگرایی کاتولیکی نشست. ربا که در مسیحیتِ کاتولیک تحریم و در یهودیت مجاز بود، در پروتستان هم مجاز شناخته شد. به علاوه، بزرگداشت و برتر شمردن قوم یهود و تعلق سرزمینهای فلسطینی یا ارض موعود به این قوم، از دیگر مشخصههای به عاریت گرفتهی لوتریها از عهد عتیق به شمار میآید. لوتر در ستایش و تمجید از قوم برگزیده خدا ! به اندازهای پیش رفت که شبهه یهودی بودن او مطرح گردید.
انتشار کتابی از او به نام «مسیح، یک یهودیزاده«(چاپ 1523) که در آن یهودیان را خویشاوندان (برادران و پسرعموهای) عیسی مسیح میداند و از کاتولیکها میخواهد اگر از اینکه او را کافر بنامند، خسته شدهاند، بهتر است وی را یهودی بخوانند، این شبهه را بیش از پیش دامن زد و سبب گردید که برخی، پروتستانیسم را مسیحیتی بدانند که بر بنیادها و شالودههای یهودی شکل گرفته و شاید از این نظر، بتوان به نحوی پیدایی «مسیحیت یهودی» را توضیح داد. خاخام آبراهام لوی در تأیید چنین نگرشی میگوید: «لوتر در لایههای پنهان یهودیت تلاش میکرد، تا آرام آرام مسیحیان را به انعطاف وا دارد.» البته، اقدام لوتر در نوشتن مطالبی علیه یهودیان، در سالهای پایانی عمرش، تنها توانست اندکی از این شبهه را از لوتریها دور سازد؛ در حالی که یهودیان از مجموعه اقدامات یهودگرایی لوتر خرسند بودند و از این رو، به دفاع از نهضت اصلاح دینی پرداختند؛ نتیجه آنکه پروتستان دشمن دیرینهی یهودیان یعنی کلیسای کاتولیک را از اریکهی قدرت مذهبی به زیر کشید. 10
پس از لوتر، پروتستانیزم به سه دسته کلی تقسیم شد:
1- پروتستانیزم سنتی(Mainline Protestans): این دسته از پروتستانها معتقد به رفتار مهربانانه با سایرین هستند و از بقیه پروتستانها تعصب کمتری دارند. مهمترین دستههای موجود میان آنها مسیحاییها، متدویستها (یا مکتبیها)، لوتریها، کلیسای اصلاح طلب، اسقفیها و... هستند.
2- انجیلیها (Evangelicals): افرادی با احساس، از لحاظ مذهبی متعصب و متمایل به روشهای نوین تفکر و اندیشیدن هستند.
3- بنیادگرایان(Fundamentalists): این افراد نیز در اعتقادات خود متعصباند و تفکراتی بسیار نزدیک به یهودیان صهیونیست دارند. این گروه را در این نوشته مسیحیان صهیونیست مینامیم. فعالیت عمده این گروه پس از جنگ جهانی دوم مشهود شد. رویکرد کلی این گروه در سیاستهای امریکا بسیار موثر است. چهار رویکرد مهم این فرقه (که سه تای اولی در سیاستهای امریکا کاملا مشهود است) عبارتند از:
1- احساس برگزیدگی الهی: آنها معتقدند خداوند آنها را برگزیده تا همه انسانها را نجات دهند و راه نجات آنها از بلایای آخرالزمان پیروی از مسیحیت است. بوش در سخنان خود در این باره میگوید: «ایالات متحده فراخوانده شده تا آزادی را که یکی از مواهب الهی است، به تمام مخلوقات در سراسر جهان ارزانی کند.»
2- احساس عمیق نسبت به اینکه اکنون جهان در آستانه آخرالزمان است: از سال 1916 رؤسای جمهور امریکا با این مفهوم آشنا و بدان معتقد شدند. اولین رئیس جمهوری که به این مفهوم ایمان آورد، «ویلسون» بود. رؤسای جمهور دیگر نیز به صورت جدی این امر را دنبال میکردند. معروف است که میگویند آرزوی ریگان آغاز جنگ آرماگدون به دست او بوده است.
3- اقلیمگرایی جنوبی میان مذهب محافظهکار و سیاست محافظهکار.
4- تنها راه فهم و درک کامل و مطلق در بنیادگرایی است و سایرین در اینباره در اشتباهاند. 11
صهیونیسم مسیحی:
حدود صد سال پس از لوتر، فرقه پوریتنِ کالونی، بیش از دیگران در گسترش و نهادینهسازی آموزههای توراتی نقش آفرید. این فرقهی پروتستانی که هنجارهای اخلاقی آن منطبق با تورات بود، به عنوان یهودگری انگلیسی شناخته میشد و با سرنگونی پادشاه انگلیس توسط کرامول، در این کشور قدرت و قوت گرفت و در آن زمان بود که اعلام کردند: حضور یهودیان در فلسطین، مقدمهی دومین ظهور مسیح است. وابستگی پوریتنها به یهودیت به حدی رسید که از تمامی مذاهب پروتستانی پیشی یافت، لذا از انتخاب نامهای یهودی چون: ساموئل، آموس، سارا و جودیت بر فرزندانشان، نباید تعجب کرد. پوریتنهای انگلیسی اعتقاد داشتند که قبل از بازگشت مجدد مسیح، باید یهودیان به سرزمینهای مقدس باز گردند و در این راه، انگلیس اولین کشوری خواهد بود که یهودیان را به سرزمینهای ابراهیم، اسحاق و یعقوب انتقال خواهد داد. عقاید پوریتنها، پس از گسترش بیمانندش در انگلیس، به آمریکا هم راه یافت و نقشی ویژه در تأسیس آمریکا بازی کرد و نزدیک بود که به این دلیل، نام آمریکا را از «نیوانگلند» به «نیواسرائیل» تبدیل کنند. پس از آن، افکار پوریتنی، چه آمریکایی و چه انگلیسی که تا عرصههای قدرت سیاسی و نیز مذهبی گسترده شد، نقشی مهمی در پیداش صهیونیسم ایفا کرد؛ از جمله:
1. کتاب دو سفر به قدس، نوشتهی ناتانیل کروچ مسیحی (چاپ 1704) یکی از نمونههای مهم در بسترسازی صهیونیسم قبل از هرتصل است، او تنها راه تبدیل سرزمین مقدس (فلسطین) از وضعیت بیابانی و بیعلفی به سرزمین شیر و عسل وعده شدهی توراتی را، باز پسگیری آن توسط یهودیان میدانست.
2. لرد شاه فتسبری از رجال انگلیسی در 1839 نوشت: زمان انتظار دومین ظهور مسیح، تنها وقتی به پایان میرسد که یهودیان در فلسطین گرد هم آیند. شافتسبری در پایهی این استدلال که هر ملت باید دارای وطن باشد و سرزمین کهن از آن ملت کهن است، مشوق نظری و عملی مهاجرت یهودیان به فلسطین گردید.
3. ویلیام بلاکستون که به پدر صهیونیسم مسیحی آمریکا مشهور است، در اواخر قرن نوزده میلادی بر آن بود که اگر سالی در فلسطین کشور صهیونیستی اسرائیل تأسیس گردد، مسیح دوباره ظهور خواهد کرد. قبل از این، وی از دولت آمریکا خواسته بود که دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دهد.
4. در همین دوره، چهرهی مشهور دیگر صهیونیسم مسیحی، سایروس اسکوفیلد آمریکایی است که با نگارشی تفسیر عهد عتیق (انجیل آخرالزمان) بر پایهی افکارِ جدیدِ کشیش جان داربی انگلیسی، بر افکار پوریتنها تأکید ورزید. این کتاب معتبرترین تفسیر و بهترین مرجع برای انجیل شناخته میشود.
5. با چاپ کتاب دولت یهودی در 1894 و برگزاری کنگره بال (1897)، مسیحیان در جهت شکل بخشیدن به دولت یهودی، گامهای مؤثری برداشتند. مانند: پیمان سایکس پیکو (1914) اعلامیه بالفور (1917)، پیمانورسا (1919)، قیموت بر فلسطین (1923) و طرح تقسیم فلسطین(1947).
مسیحیت صهیونیستی:
سال 1948 را باید نقطهی آغازین قوامیابی اندیشهی مسیحیت صهیونیستی دانست، به آن دلیل که دو پیشبینی آن یعنی: مهاجرت یهودیان به ارض موعود و تشکیل دولت یهودی توسط یهودیان مهاجر، تحقق یافت. پیروزی در جنگهای اعراب و اسرائیل، به ویژه جنگ 1967، ارزشهای مذهبیِ مسیحیت صهیونیستی را بیش از پیش به صحنه آورد. موشه دایان ـ وزیر دفاع وقت اسرائیل ـ در همین سال گفت: «هر کس مذهبی نبود، امروز مذهبی شده است.» زیرا مرزهای اسرائیل با اشغال قدس ما با مرزهای ارض موعود، مطابقت بیشتری داشت و نیز زمینه¬ی دیگر ظهور مسیح را که تخریب مسجدالاقصی و قبهالصخره است را فراهم میآورد. به علاوه، اشغال جنوب لبنان، باز مرزهای اسرائیل را به سوی اسرائیل بزرگ یا توراتی ِاز نیل تا فرات، پیشتر کشاند.
البته در فاصله 1948 تا 1982، جنبش مسیحیت صهیونیستی از یک سو از تأسیس و توسعهی ارضی اسرائیل خرسند بود و از سوی دیگر، از این که دولت در تسلط غیرمذهبیهای صهیونیست است، ناخرسند. تلاش این جنبش برای مسیحی صهیونیستیسازی دولت به دلیل پیروزیهای نظامی دولت لائیک اسرائیل و حمایت آمریکا از آن ناکام ماند. لذا، این جنبش کوشید مسیحی صهیونیستیسازی را از پایین (جامعه) آغاز کند و با دولت به مخالفت و مجادله برنخیزد؛ چون به اعتقاد خاخام کوک: «همین دولت غیرمذهبی صهیونیستی، ابزار ناخودآگاه تحقق ارادهی مسیح موعود به شمار میآید.» به هر روی، جنبشی یهودیسازی از پایین در اسرائیل و مسیحیسازی از پایین در آمریکا، از وجوه مشترکی در فعالیتهای مذهبی بهره دارند. آنها شعار پارسایی شخصی و پایبندی به موازین اخلاقی را به میدان آوردند و جهتگیریهای سیاسی اجتماعی مسیحیان و یهودیان غیربنیادگرای حاکم را زیر سؤال بردند و آن را به زیان رستگاری و تکاپوی اخروی و ظهور حضرت مسیح دانستند و آنها را متهم میکردند که مسئولیت ابتدایی خود در تبلیغ کلام خداوند در عهد عتیق و عهد جدید را به کنار نهادند. هفتهنامهی تایم و نیوزویک، سال 1976 را سال مسیحیان و یهودیان بنیادگرا یا مسیحیت صهیونیستی نامیدند؛ زیرا مطبوعات به اهمیت این پدیده پی بردند و به علاوه، پس از طی یک دوره تجدد حیات اخلاقی و بلوغ اخلاقی، خود را آمادهی ورود به سیاست میکردند.
پسامسیحیت صهیونیستی:
از سال 1982 به بعد، آغاز دورهای است که میتوان آن را «پسامسیحیت صهیونیستی» نامید. به آن دلیل که مسیحیت صهیونیستی، هم در آمریکا و هم در اسرائیل به قدرت دست یافت و از یک جنبش مذهبی به یک حزب سیاسیِ حاکم تبدیل شد و کار یهودی و مسیحیسازی از بالا (حکومت) را آغاز کرد. مسیحیت صهیونیستی در این دوره، دو مرحله را سپری کرده است.
مرحلهی اول:
در دوره¬ی نخست، کارتر و بیگن با برپایی کمپ دیوید به آرمانهای این جنبش خیانت کردند. در پی آن، عقب نشینی از صحرای سینا پیش آمد و این با هدف باز یافتن راه رستگاری و با فرارسیدن قلمرو توراتی اسرائیل مغایرت داشت. به بیان دیگر، به قدرت رسیدن جیمی کارترِ انجیلگرا (1976)، نقطهی آغاز مرحلهی ورود مسیحیان صهیونیست به سیاست است و مناخیم بیگن هم در 1977 از حزب لیکود به قدرت رسید، ولی آندو با برپا ساختن کمپ دیوید، آرمانهای جنبش، اندیشه و نظریهی مسیحیتصهیونیستی را موقتاً نادیده گرفتند، اما با انتخاب رونالد ریگان و اسحاق شامیر، فضای عمومی و سیاسی، بیش از گذشته در اختیار مسیحیان صهیونیست آمریکایی و اسرائیلی قرار گرفت. شاید از این رو ریگان، 1983 را سال کتاب مقدس نامید.
مرحلهی دوم:
آنچه پروژهی قدرتیابی مسیحیت صهیونیستی را کامل کرد، انتخاب شارون از لیکود (2001) و بوش از جمهوریخواه (2001) است. همزمان با انتخاب آن دو، هال لیندسی در کتاب پر تیراژ 25 میلیونی»پیشگوییهای انجیل، جای آمریکا کجاست«، ثابت کرد که دولت آمریکا رهبری جنگ آرماگدون که پس از آن، مسیح در اسرائیل فرود میآید، را برعهده دارد. نوردونر ـ استاد دانشگاه شیکاگو و پروفسور تاریخ خاور نزدیک- نیز از شدت شباهت دستورالعملهای پیش روی سیاست خارجی بوش و شارون، شگفتزده شده و با صراحت بیان میدارد که یک رابطه¬ی طبیعی در این میان و بین این دو وجود دارد. در حقیقت، گروه بنیادگرایان مسیحی بر هیأت حاکمه¬ی آمریکا تسلط یافتهاند. اینان نه تنها عهدهدار مناصب کلیدی در دولت بوش، بلکه تشکیلدهندهی هسته و حلقههای مشاورانیاند که با شکلدادن به سیاست آمریکا و با تنظیم تأثیرگذارترین و مهمترین روزنامهها و نشریههای آمریکایی، علیه سقط جنین، همجنسبازی، هرزهگری و موادمخدر به مقابله پرداختند و به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل (1996) در مورد نحوهی مقابله¬ی اسرائیل با اعراب و لزوم سرنگونی صدام، پیشنهادهایی به او دادند. بنابراین میتوان به این نتیجه دست یافت که مسیحیت صهیونیستی نخست هدفش مبارزه با شر اجتماعی و از1990 به بعد، علاوه بر آن، به مبارزه با شر بینالمللی روی آورد. آوریآنروی، روزنامهنگار و نویسندهی اسرائیلی با تأکید بر مطالب فوق میافزاید: «آمریکا جهان را تحت تأثیر قرار داده و یهودیان آمریکا را.» 12
صهیونیسم مسیحی در اروپا:
در اروپا تاریخچه حمایت از یهود توسط مسیحیان، قدمتی طولانی دارد. جنبش بزرگ مسیحیت یهودی در اروپا از قرن ششم میلادی آغاز شده است تا قبل از این زمان دشمنی و عداوت بین یهودیان و مسیحیان بین همگان شهره بوده و کتابهای زیادی نیز در این زمینه نوشته شده است. کلیسای کاتولیک تأثیراتی دراین زمینه نپذیرفت اما جنبش اصلاحطلبان پروتستان به رهبری مارتین لوتر که جداکننده و تقسیمکننده کلیسای غرب به دو بخش پروتستان و کاتولیک بود زمینه و شرایط تشکیل مسیحیت صهیونیسم را فراهم کرد او در کتابهای خود مسیحیت و یهودیت را از یک تبار و نژاد معرفی کرده است. بطور خلاصه میتوان گفت جنبش پروتستانیسم درسطح گستردهای زمینه تحقق وعدههای یهود و بازگشت به دوران عهد عتیق را فراهم کرد که این عمل آثار اجتماعی، سیاسی، اقتصادی درسطح و سراسر جهان را بوجود آورد.
در فرانسه نیز با اعلامیه ناپلئون، موجودیت مسیحیت صهیونیسم به رسمیت شناخته شد و فلسطین به عنوان وطن و پایگاه اصلی آنان معرفی گردید. اما هدف اصلی ناپلئون از این اعلام، پیوستن یهودیان به ارتش ناپلئون برای جنگ با شام بود بنابراین مسیحیت یهودی از زمان بناپارت در اروپا و خصوصا بریتانیا طرفداران زیادی پیدا کرد.
درانگلستان نیز تا پایان دوره ویکتوریا جنب و جوش زیادی در زمینه مسیحیت یهودی بوجود آمد. درانگلستان فردی بنام لرد شافتسبری بعنوان اولین مسیحی صهیونیست معرفی شد. 13
نخستین قراین تفسیر حرفی کتاب مقدس و پیوند دادن مطالب آن با سیاست و به ویژه تصور تشکیل دولت یهودی به عنوان تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس، در انگلیس در قرن 17 مجال ظهور یافت. این تحول در عصر "پیوریتن ها" شکل فزایندهای به خود گرفت، البته بعد از آنی که در عصر "الیزابتی" یک سیر قهقهرایی را طی کرده بود. از جمله نشانه های پدیدهای که ذکر آن رفت، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
ـ زبان عبری، به زبان نماز در کلیسا مبدل شد.
ـ روز یادبود قیام حضرت مسیح از روز یک شنبه به روز شنبه (یهودیان) انتقال یافت.
ـ برخی از "پیوریتن ها" از دولت خواستند که تورات یعنی عهد قدیم را به عنوان قانون اساسی انگلستان قرار دهد.
ـ در سال 1588 یک عالم دینی انگلیس با نام "بریتمان"، به منظور تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس، خواستار بازگشت یهودیان به فلسطین میشود.
ـ در سال 1615، یکی از اعضای پارلمان انگلستان به نام "سر هنری فینش" از دولت می واهد که از بازگشت یهودیان به فلسطین حمایت کند و چنین مینویسد: "یهودیان یک اقلیت پراکنده نیستند، آنها یک امتاند و امت یهود به میهن خود باز خواهد گشت و تمامی اکناف زمین را آباد و تا ابد، به سلامت در سرزمین خود زندگی خواهند کرد. "
ادامه دارد ...
منبع: / سایت / پژوهه دین ۱۳۸۷/۰۴/۲۷
نویسنده : داود میرزایی مقدم
نویسنده : مهدی ستایش
نظر شما