موضوع : پژوهش | مقاله

تقدیرگرایی عامیانه؛ ریشه‌ها و پیامدها


«تقدیرگرایی» از مسایل دیرینه‌ای است که در تمام تمدن‌ها به صورت یک مسأله بارز مطرح بوده و علاقه نوع انسان‌ها به سوی آن کشیده شده است. این مسأله که آیا انسان در انجام کارها مختار است و زور و فشاری پشت سر او نیست و یا اینکه مجبور است و در حقیقت عوامل مرئی و نامرئی او را به سوی هدف خاصی سوق می‌دهند از قدیم‌الأیام مورد توجه همه یا اکثریت افراد بشر بوده و هر یک از آنان در حدود استعداد خود به تحلیل آن پرداخته‌اند.
تفسیر رایج و عوامانه این است که دست تقدیر به عنوان یک عامل نامریی و مرموز گریبان هر انسانی را گرفته و از بدو تولد تا لحظه‌ی مرگ او را به همان جهتی که می‌خواهد هدایت می‌کند و انسان‌ خواه ناخواه، همان مسیر را طی کرده و هیچ‌گونه حق انتخاب ندارد. در هر حال تقدیرگرایی «پدیده‌ی اجتماعی» است که ریشه در تجربه‌های تاریخی و مسایل سیاسی دارد لذا درمان ان نیاز به واکاوی ریشه‌ها و پیامدها دارد. استفاده‌ی نامناسب از واژگان و عبارات، در پاره‌ای از موارد موجب می‌شود تا این گونه مفاهیم نه تنها به صورتی غلط رواج یابند بلکه موجب دور شدن از مفهوم اصلی نیز گردند. بشر همیشه در برابر این مسأله قرار گرفته که آیا خود حاکم بر سرنوشت خویش است و می‌تواند آینده‌ی خود را بر نیروی سعی و عمل خویش بسازد و یا اینکه نیروهای خاص بر سرنوشت او حکومت می‌کند و او متعهد و محکوم این نیروهاست و جز تسلیم، چاره‌ای ندارد.
تقدیرگرایی با نگرش امروزین در تقابل می‌باشد. با این حال این پدیده‌ی اجتماعی هنوز در ساختار جامعه‌ی ایران از بین نرفته است. سؤال اینجاست که چرا این باور تاکنون در اندیشه‌ی اجتماعی ایرانیان به صورت یک مسأله باقی مانده است؟ اعتقاد به تقدیر، مقاومت انسان‌ها را در مقابل سختی‌ها و ناملایمات، قوت می‌بخشد و تحمل مصائبی را که آدمی بر آن احاطه ندارد را آسان‌تر می‌کند. ایرانیان به سختی توانستند پس از هجوم اسکندر، اعراب، مغولان و... انسجام لازم را کسب کنند و همین امر منجر به بی‌ثباتی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی شد و هر بار که این بی‌ثباتی‌ها تکرار می‌شد، اندیشه‌ی «دست تقدیر» را در ساختار فکری ایرانیان زنده می‌کرد.
حال این مقاله با رویکردی جامعه‌شناختی، در پی پاسخ به این سؤالات است که چه عواملی زمینه‌ساز پذیرش باورهای تقدیرگرا می‌گردد؟ تقدیرگرایی چه پیامدهایی را در جامعه در پی خواهد داشت؟ چه عواملی سبب‌ساز تقویت و تداوم تقدیرگرایی می‌شود؟ برای پاسخ به این سؤالات باید به موقعیت جغرافیایی و شرایط تاریخی ایران پرداخته و در نظر داشته باشیم ایران، کشوری است که در کمربند بیابانی و گرم و خشک کره زمین قرار دارد و بنابراین با محدودیت منابع آبی مواجه است. کمبود آب از یک طرف موجب شده تا جماعت‌های روستایی به ناگزیر به صورت پراکنده و جدا از هم شکل بگیرند و از طرف دیگر برای ‌تأمین منابع حیاتی، با تلاشی خستگی‌ناپذیر دائماً در حرکت و کوچ باشند.
بی‌ثباتی و ناامنی (داخلی و خارجی) حاصل از این شرایط، تشکیل حکومت متمرکز را ایجاب می‌کرد. ضرورت کارکردهای نهاد شاهی، دولت را به عنوان متولی اصلی امور جامعه معرفی کرد. لزوم این کارکردها به لزوم وجود نهادی در رأس جامعه بدل شد و شاهان بعد از به دست گرفتن قدرت، برای استوارتر کردن پایه‌های حکومت، برای خود «محملی مابعدالطبیعی» قائل شدند و خود را «سایه‌ی خدا» معرفی کردند. به این ترتیب هرگونه اعتراض و مخالفت با سایه، مخالفت با ذات الهی قلمداد شد. مردم در چنین جایگاهی به عدم اطمینان خود واقف شده و کل جامعه‌ پذیرای قدرت مافوق گردید و طبیعی است که بازتاب چنین فضایی جز عدم اطمینان به فردا، گوشه‌گیری و انزوا نخواهد بود. در چنین شرایطی، چشم دوختن به شانس و بخت آسمانی جانشین برنامه‌ریزی و فعالیت‌های جمعی و گروهی می‌شود.
گفتنی است که هر چند شرایط محیطی و اوضاع تاریخی زمینه‌ساز تقدیرگرایی است. اما این نهاد سیاست (استبداد شاهی) است که جهت تحکیم پایه‌های حکومت و خلع سلاح مردم از حرکت‌های جمعی، به ترویج و تبلیغ تقدیرگرایی تمایل دارد. یک مصداق این ادعا، شاهان ساسانی بودند. آن‌ها با علم به اینکه «اندیشه زروانی» مشروعیت حکومت دینی واحد را به خطر می‌اندازد با پیروان این کیش مدارا کردند؛ چرا که می‌دانستند در همه‌ی عالم هیچ جماعتی به اندازه‌ی زروانی‌ها آماده‌ی تحمل زور و استبداد نیست. تفکر زروانی، تفکری کهن است و بر اساس منابع اساطیری ایران باستان، گویای آن است که هستی یک مایه‌ی آغازین بنام «زمان» (زروان) داشته است. بر اساس این آیین کهن، خداوند برای تعیین زمان و تشخیص آن از بیکران، قربانی کرده و پسری از خود می‌یابد. زمان آبستن شده و نطفه‌ی دو کودک بسته می‌شود، وقتی دیده به جهان می‌گشایند یکی مظهر نور و دیگری تجسم تاریکی می‌نماید، آن دو سپس با یکدیگر درگیر می‌شوند. بعدها این دو اصل روشنایی و تاریکی نام «اهورا مزدا» و «اهریمن» می‌گیرند. در کیش زروان، همه‌ی موجودات عالم بازیچه‌ی دست سرنوشت هستند و در دنیای زروانی نه مسئولیت وجود دارد نه پاداش و کیفر. به استناد شاهنامه، زروان‌پرستی بر زرتشتی‌گری تقدم تاریخی داشته است. به استناد تحقیق دانشمندان، بسیاری از ایرانیان در زمان ساسانیان، زروانی و آماده‌ی تحمل زور و استبداد بوده‌اند و هر نوع بلایی را ناشی از بخت و مشیت می‌دانستند، پس رعایای خوبی برای شاهان زرتشتی ساسانی بودند.
شکی نیست که باورهای مذهبی و اعتقادات دینی در پیدایش تقدیرگرایی عامیانه نقش بسزایی دارند. قرابت دین و تقدیرگرایی نشان می‌دهد که دین باوران باید نقش فعال‌تری در اشاعه‌ی «اسلام ناب» از خود نشان دهند و دین را از اوهام و افکار مسموم، تمیز دهند. هم‌چنان که اشارت رفت، تقدیرگرایی عامیانه، ریشه در آیین زروان داشته و در حوزه‌ی دین اسلام هیچ جایگاهی ندارد.
به نظر می‌رسد، بارزترین مصداق عینی و تاریخی نفی تقدیرگرایی عامیانه را بتوان در اندیشه‌ی امام خمینی(ره) جستجو کرد. حضرت ایشان آنگاه که مبارزه برای سرنگونی شاه را آغاز کردند، بسیاری از نخبگان و اندیشمندان و روحانیون و بزرگان باوری به پیروزی نداشته و نوعی تحمل یا سازگاری با رژیم پهلوی را جزو لاینفک زندگی سیاسی و اجتماعی خود تعریف کرده بودند. اما حضرت امام خمینی(ره) با الهام از قرآن (ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم) سیره‌ی حضرت رسول(ص) و ائمه‌ی اطهار(ع) به ویژه سالار شهیدان با یاران اندک وارد عرصه‌ی جهاد و مبارزه با رژیم پهلوی گردید و در نهایت با اتکال به حضرت حق و تقدیم هزاران شهید و جانباز و خسارت‌های سنگین بر غول افسانه‌ای طاغوت، پیروز گردید و تجلی اسلام ناب که توانایی اداره‌ی کشور و نظام سیاسی را در قرن بیست و یکم دارد، به جهانیان نوید داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با جریانات و افکار خرافی، تحجر و تقدیرگرایی عامیانه به مبارزه پرداختند و هیچ‌گاه در طول عمر پر برکت خود بر رفتار و اعمال آنان صحه نگذاشتند.
جا دارد هر کدام از ما به مقوله‌ی تقدیرگرایی که به ظاهر ساده می‌نماید اما در باطن، بسیار پیچیده و مرموز است، تفکر کنیم و با اصلاح نگرش خود، طرز تلقی اطرافیان خود را نیز اصلاح کنیم.

منابع:
1. تقدیر گرایی عامیانه؛ نشریه‌ی شماره‌ی 58 مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران، 1387
2. انوری، حمیدرضا؛ پژوهشی راجع به تقدیرگرایی؛ پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1373.
3. رضاقلی، علی؛ جامعه‌شناسی خودکامگی، تهران: نی، 1371.
4. سیاسی، علی‌اکبر؛ مختاریم یا مجبور؛ مجله دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران: 1347

منبع: / سایت / پژوهه دین ۱۳۸۷/۵/۲۸
نویسنده : نفیسه‌السادات شمس

نظر شما