ابن علقمی بغدادی
محمدبن احمدبن محمد+مؤیّدالدین بن علقمی
محمدبن(1) احمدبن محمد(2) معروف به «ابن علقمی» دانشمند بزرگ شیعی قرن هفتم هجری و وزیر آخرین خلیفه عباسی بود که خدمات شایانی به مکتب شیعه کرد.
لقب او مؤیّدالدین(3) و کنیه اش ابوطالب(4) معروف به ابن علقمی(5)/(6) بود و در سال 593 ه.ق دیده به جهان گشود.
ابن علقمی، وزیر با کفایت شیعه، اهل بغداد بود و در آن شهر رشد یافته سرانجام به وزارت رسید. به همین دلیل محدث قمی(7) و محقق مصری که کتاب نهج البلاغه ابن ابی الحدید را تحقیق و بررسی کرده است، هر دو با عنوان. ابن علقمی بغدادی(8) از وی یاد کرده اند. همچنین تا آنجا که نویسنده مقاله تتبّع کرده است در بیشتر کتابها او را به بغداد نسبت داده اند و کسی با عنوان قمی و «ایرانی الاصل» از وی یاد نکرده است.
البته مرحوم شهید قاضی نوراللّه، مؤلف کتاب «مجالس المؤمنین» می نویسد:
«چون وزیر قمّی الاصل بود، در مذهب تشیع و محبّت اهل بیت (ع) و شیعه ایشان غلوّ می کرد(9).»
ولی به نظر می رسد این دیدگاه، با حقایق تاریخی موافق نباشد و شاید مرحوم قاضی به اندازه کافی دقّت نکرده است. آری! ممکن است وجود وزیر دیگر به نام «مؤیدالدین محمدبن محمدبن عبدالکریم قمّی» (وزیر مستنصَر عباسی)(10) و «شرف الدین ابوطاهربن سعدالقمی» (وزیر ملکشاه سلجوقی) که هر دو شیعه بودند(11)، موجب این اشتباه شده باشد.
مورّخ معروف اهل سنت «محمد شاکر کتبی» می نویسد: ...«علی مؤیدالدین» از دنیا رفت، و او یکی از استادان «دارالخلافه» بغداد بود(12).
لذا نویسنده بر این باور است، چون لقب ابن علقمی همانند لقب محمدبن معروف به مؤیدالدین وزیر مستنصر بود، چنین اشتباهی روی داده است.
اعتقاد مذهبی
این وزیر باکفایت و مدبّر به مذهب مبارک اهل بیت و مذهب شیعه امامیّه اعتقاد راسخ و محکم داشت. «ابن کثیر شامی»، از مورخان بزرگان اهل سنت، می نویسد: «او از رافضیان بوده»(13) صاحب کتاب: «النجوم الزاهره»(14). معتقد است: تمام این کارها (کشته شدن خلیفه عباسی و فتح بغداد بدست سپاه مغول) از کارهای وزیر، ابن علقمی رافضی بود(15).
ابن عماد حنبلی در «شذرات الذهب» تصریح می کند: ابن علقمی مرد بسیار فاضل، اما در عقیده و مرام تشیع خود بسیار متعصّب و تندرو بود(16).
در میان علمای شیعه نیز مرحوم قاضی شهید، شیعه بودن او را مسلّم دانسته است و محدث قمی از وی با عبارت «ابن علقمی وزیر بغدادی و شیعه»(17)/(18) یاد می کند.
مورخ معروف صاحب کتاب «النجوم الزاهره» نیز ابن علقمی را حریص به ساقط کردن دولت بنی عباس می دانست و معتقد بود که ابن علقمی می خواهد حکومت را به دست علویّین بسپارد.
شخصیّت ادبی وزیر
با اینکه ابن علقمی از رجال سیاسی و دولتی بود در عین حال یکی از چهره های فرهیخته و فرهنگ دوست نیز شمرده شده. او به دانش و اعتلای آن، اهمیت فراوان می داد به همین دلیل تمام مورخین شخصیت فرهنگی و علمی او را قبول دارند، حتی بعضی از علمای عامّه که عبارات تندی بر ضد وی به کار برده اند نتوانسته اند این بُعد مهمّ از شخصیت او را انکار کنند. ابن کثیر شامی که نویسنده ای متعصّب و مخالف سرسخت ابن علقمی است، درباره اثرش می نویسد: «او در امر انشاء و نویسندگی و شعر و ادب، از افراد بسیار فاضل بود(19).»
مؤلّف «الوافی» نیز درباره اش می گوید:
«در نزد ابن علقمی فضائل زیادی بود(20) در زمینه نویسندگی و ادب و فرهنگ ولی او یک شیعه انقلابی پرشور و رافضی بود(21).»
مملکت داری
اداره کشور در حدّ وزارت نیازمند تجربه و کفایت و سیاستمداری است که این صفت در ابن علقمی به طرز بارزی ظهور یافته بود. «محمّدبن شاکر کتبی» صریحا اعلام می کند که این وزیر مستعصم، وزیری با کفایت، مطّلع و آشنا به امور مملکت داری بود(22). مرحوم محدّث قمی نیز همین نظر را در کتاب «الکنی و الالقاب» بازگو می کند(23).
احترام به علما و دانشمندان
وزیر کاردان شیعی در برابر دانشمندان و اهل فرهنگ و ادب مراتب احترام را به جا می آورد و با مردمان دانش پژوه و افراد صاحب زهد و تقوی رفتار کریمانه داشت و برای رُشد دانش و علم در جامعه اسلامی آنان را تشویق می کرد، لذا نوشته اند: وزیر به علماء و افراد با تقوی بسیار علاقه مند بود(24). او کارهای عامّ المنفعه زیادی انجام داد، از جمله به ساختن مساجد، مدارس دینی، بیمارستان، آب انبار و پلها رو می آورد. ابن ابی الحدید معتزلی، کتاب «شرح نهج البلاغه» را که از مهمترین شرح های این کتاب مبارک است، به تشویق و تأیید این وزیر علم دوست نوشته و در مقدمه کتابش از ابن علقمی بسیار ستایش کرده است و تعابیری درباره او به کار برده که گویای بزرگی مقام این وزیر بافرهنگ است(25).
ابن علقمی در برابر این خدمت بزرگ «ابن ابی الحدید» هزار دینار زر سرخ و خلعت ها به او هدیه کرد(26).(27)
یکی دیگر از عالمان بزرگ اهل سنّت به نام «صنعانی» کتاب «عُباب زاخر و لُباب فاخر» را به نام او نوشت و مدح و ثنای فراوانی از این وزیر شیعه کرد(28).(29)
سیاست و ابن علقمی
مدّت وزارت و دولت این شخص با کفایت چهارده سال به طول کشید(30). در این زمان طولانی وی وزیر آخرین خلیفه عباسی به نام «مستعصم» بود، چون این خلیفه در سال 640ق به خلافت رسید و در سال 655ق کشته شد(31).
آغاز و فرجام حکومت عباسیان
دوران حکومت و خلافت سلسله بنی عباس از طولانی ترین و سخت ترین دوره های حکومت است سلطنت آنها در قالب خلافت اسلامی (متأسفانه آنچه وجود نداشت خلافت اسلامی بود). آنها خود را جانشینان پیامبر اکرم (ص) و خلفاء راشدین می دانستند ولی در عمل تنها به فکر سلطنت و قدرت طلبی بودند به مصلحت و سرنوشت امّت اسلامی نمی اندیشیدند.در عهد حکومت این سلسله چندین تن از امامان معصوم، بزرگان و دانشمندان بزرگ مکتب شیعه شهید شده یا در زندان با غربت و تنهایی و شکنجه جان دادند آغاز حکومت این خاندان از سال 132 ه.ق شروع و تا سال 655 ه.ق طول کشید که حدودا 523 سال سلطنت کردند(32).
سقوط حکومت بنی عباس
هلاکوخان با سپاه انبوه و جنایتکار خود از همدان به قصد بغداد حرکت کرد، خبر حمله ور شدن او به وزیر ابن علقمی رسید. در مرحله اوّل وزیر به خلیفه عباسی پیشنهاد کرد هدایایی گرانبها به رسم پیشکش به او اهداء کند تا هلاکو از تصرّف بغداد، پایتخت عباسیان منصرف شود، اما بعضی از اطرافیان خلیفه را از این کار باز داشتند و چنین وانمود کردند که وزیر می خواهد هدایا را خود بردارد.
خلیفه هدایای کم ارزشی را روانه کرد. هلاکوخان آنها را کوچک شمرد و دستور داد آنها را به خود خلیفه برگردانند و آنگاه دستور حمله به بغداد را صادر کرد. سپاه مغول این شهر را از طرف شرق و غرب محاصره کرد و به گفته مورخان، لشکر مغول حدود دویست هزار نفر بودند(33). قبل از اینکه سپاه مهاجم شهر را تصرّف کند، وزیر باتفاق اهل و خاندان و حَشَم خود به اردوگاه سپاه مغول آمد و با هلاکو گفتگو نمود. بعد از مذاکرات به بغداد برگشت و با خلیفه ملاقات کرد و به او گفت: نزد هلاکوخان برو، تا شاید مصالحه و سازشی شود و نصف خراج عراق از مغول و نصف دیگر از آن تو شود.
خلیفه با هفتصد نفر از بزرگان پیش سلطان مغول آمد. هلاکو دستور داد جز خلیفه و شش نفر دیگر همه را کشتند.
آنگاه مستعصم عباسی را به همراه خواجه نصیرالدین طوسی و ابن علقمی به بغداد آوردند و آنجا به دستور هلاکوخان آخرین خلیفه عباسی را هم کشتند. ابن کثیر که برای خلیفه عباسی خیلی متأثّر و ناراحت است، می نویسد: تعداد سربازان خلیفه از مرز بیست هزار نفر تجاوز نمی کردند. همین تعداد هم در نهایت سختی و ذلّت به سر می بردند به طوری که در خیابانها و درهای مساجد از مردم گدایی می کردند. در حالی که به گفته مورخان هنگامی که قوم غارتگر مغول در دروازه های شهر بغداد بودند، خلیفه در کاخ خود با کنیزکان و زنهای آوازه خوان مشغول خوش گذرانی بود(34).(35)
بعضی از مورخان گفته اند که براندازی حکومت خاندان بنی عباس به دستور جناب خواجه طوسی و ابن علقمی وزیر بود(36). اما این سخن دور از حقیقت است و دلیل و مستدلّی که این را اثبات نماید در دست نیست، بلکه باید عامل اضمحلال بنی عباس را در فساد داخلی و شهوت رانی خلیفه و درباریان، ظلم و ستم به رعیّت و مخالفت با مکتب اهل بیت عصمت و طهارت دانست. البته وزیر ابن علقمی تلاش می کرد تا حکومت به دست شایستگان از اُمّت و پیروان آل علی (ع) برسد گرچه متأسفانه این هدف خیر جامه عمل نپوشید، اما هرگز تمامیت جامعه اسلامی را در مقابل کفار را فدا نمی کرد.
رحلت ابن علقمی
بنا بر نظریه مشهور ابن علقمی در سال 656 و در اواسط قرن هفتم هجری در بغداد و در 63 سالگی در آنجا وفات یافت. البته در آخر عمر زندگی بر او سخت شد و با شدّت و اندوه از این جهان رخت بربست و به سوی معبود متعال پرکشید.
فرزندان و محل دفن او
دو پسر داشت(37) که گویا آنان هم مانند پدر خود اهل دانش و سیاست بودند و یکی از آنها به مرتبه وزارت رسید(38). امّا محل دفن او دقیقا معلوم نیست که در کجا واقع است، با این حال برخی گفته اند او را در گورستان شیعیان دفن کرده اند(39). تصور می شود که مقصود از گورستان شیعیان مقابر قریش باشد که همان «کاظمیّه» فعلی است و مرقد مطهر و منوّر حضرت امام موسی بن جعفر و امام جواد (ع) در آنجا است.
«پی نوشتها»
1 - الوافی بالوفیات، ج 3، ص 255.
2 - الکنی والالقاب، ج 1، ص 350.
3 - البدایه والنهایه، ج 13 - 14، ص 225.
4 - الکنی و الالقاب، ص 9.
5 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.
6 - مجالس المؤمنین، ج 2، ص 11ح.
7 - همان، ص 9.
8 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.
9 - مجالس المؤمنین، ج 2، ص 411.
10 - همان، ص 439.
11 - همان، ص 461 و منتخب التواریخ، ص 510.
12 - الوافی بالوفیات، ج 3، ص 252.
13 - رافضی در میان علماء اهل سنت اصطلاحی است وقتی امام یکی از اصحاب ائمه و یا بعضی از علمای شیعه را در کتب خود می آورند و می خواهند مذهب و اعتقاد او را بیان کنند می گویند: او رافضی است.
14 - البدایه والنهایه، ج 14 - 13، ص 227.
15 - النجوم الزاهرة، ج 4.
16 - شذرات الذهب، ج 3، ص 272.
17 - الکنی والالقاب، ج 1، ص 350.
18 - النجوم الزاهرة، ج 2.
19 - البدایه والنهایه، ج 14 - 13، ص 224.
20 - الوافی، ج 3، ص 254.
21 - وکان عنده فضیله، فی الاشاء کان شیعیا جلدا رافضیا.
22 - الوافی، ج 3، ص 254.
23 - الکنی و الالقاب، ج 1، ص 250.
24 - همان، کان محبا للعلماء والزّهاد و...
25 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.
26 - منتخب التواریخ، ج 3، ص 512.
27 - مجالس المؤمنین، ج 2، ص 460.
28 - همان.
29 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 4.
30 - الوافی بالوفیات، ج 3، ص 253.
31 - حیوةالحیوان؛ دمیری، ج 1، ص 139.
32 - البدایه والنهایه، ج 14 - 13، ص 225.
33 - همان.
34 - همان.
35 - حیوةالحیوان، ج 1، ص 139.
36 - البدایه والنهایه، ج 14 - 13، ص 226.
37 - دائرةالمعارف شیعه، ج 4، ص 326 والبدایه والنهایه، ص 225.
38 - همان.
39 - انه دفن فی صبورالروافض ابن کثیر در البدایه والنهایه و سایر کتب.
منابع:
1. http://www.hawzah.net
نظر شما