عقیوا ابن یوسف
موضوع : دانشنامه | ع

عقیوا ابن یوسف


ربى عقیوا


عقیوا (حدود 50 ـ 135م.) یکى از تناهاى برجسته یهودی که تأثیر ژرفى در رشد و تحول هلاخا داشت.

عقیوا بن یوسف در مناطق جلگه اى یهودیه به دنیا آمد. هلِوى(1) عقیده دارد که زمان تولد عقیوا بسیار پیش تر از این تاریخ است. او مدعى است که حتى پیش از تخریب معبد (در سال 70 میلادى)، عقیوا یکى از دانشمندان پیشتاز بود. زندگى عقیوا در تاریخ یهودیت حاخامى بسیار چشمگیر است. در باره او بیشتر به زبان حکایت سخن گفته شده است، اما واقعیت این است که او در سال هاى اولیه زندگى نه تنها فردى بى سواد، که دشمن کینه توز دانشمندان و عالمان بوده است: چنان که خود در این باره بیان مى کند «وقتى یک غم هاآرِص (از مردم عوام و بى سواد) بودم، با خود گفتم: اگر دانشمندى در چنگ خود داشته باشم با او به سان یک الاغ رفتار خواهم کرد.» مخالفت بعدى بارکالبا با ازدواج دخترش، راحیل، با عقیوا میان این دو و پدر فاصله انداخت. راحیل حتى از شدت تنگدستى یک بار موى خود را فروخت تا از پول آن غذایى تهیه نماید. راحیل ازدواج خود با عقیوا را مشروط به این دانست که او زندگى اش را صرف مطالعه و تحصیل تورات نماید. عقیوا، برخلاف انتظار، زودتر از هر دانش آموز عادى به پیشرفت هاى علمى نایل آمد تا آن جا که به چهره اى سرشناس و برجسته، در زندگى جدیدى که آغاز کرده بود، مبدل شد.
روشن است که او نمى توانست بى درنگ به تحصیلات عالى بپردازد. ابتدا باید همراه پسرش با الفبا آشنا مى شد.(2) چند سال بعد از ازدواج به ناچار براى حضور در یکى از مدارس علمیه بزرگ لیدّا. برخلاف آنچه در رساله آوُوتِ ربى ناتان آمده است ـ که او پیش از آن که به مقام استادى برسد سیزده سال به تحصیل اشتغال داشت. تلمود اظهار مى دارد که وقتى عقیوا همراه با دوازده هزار طلبه بعد از غیبتى دوازده ساله به منزل مراجعت کرد، شنید که همسرش خطاب به همسایه مى گوید: «اگر شوهرم بتواند دوازده سال دیگر به تحصیلش ادامه دهد و اندوخته علمى خود را دو برابر کند، من این مدت را مشتاقانه و با میل تحمل مى کنم.» عقیوا با شنیدن این کلمات، بدون دیدار با همسرش، آن جا را ترک کرد و دوازده سال بعد بازگشت.(5)
در این زمان، رفته رفته عقیوا را «یکى از پدران عالَم» به حساب مى آوردند.(6) ثروت و اعتبار او به نظام مند کردن میدراشِ هلاخاها و میدراشِ آگاداها (یا اصولى که این دو میدراش بر آن بنا شده بودند)(7) برمى گردد. احترام فراوان هم دوره اى هاى عقیوا از این ناشى مى شد که او به هنگام تکفیر و طردشدن ربى الیعزر انتخاب گردید تا اخبار را به اطلاع او برساند.(8) علاوه بر این ها در مشاجره اى بزرگ که میان ربّان گملیئل دوم و ربى یشوعا بر سر جواز وصلت یک نو آیین عمّونى با یک خانواده یهودى در گرفت و منجر به برکنارى گملیئل از سِمتش شد، ربى عقیوا به رغم آن که جانشین بلامنازع وى بود، صلح و آشتى را میان آنان برقرار کرد(9) و در نهایت این که او یکى از اعضاى هیأت نمایندگى اعزامى به دربار روم بود که برضد دستورهاى دربار در ممنوعیت عمل و آموختن یهودیت، دادخواهى کرد. عقیوا یکى از اساتید برجسته عصر خویش نیز بود. در میان شاگردان او حکیمان مشهور نسل بعدى مانند ربى مئیر، ربى شیمعون بَریوحاى، ربى یوسه بَرحَلَفْتا، ربى الیعزر بن شموعا، ربى نحمیا دیده مى شوند.
در سال 132 میلادى شورشى تمام عیار علیه روم به رهبرى بَرْکوخبا رخ داد. سهم عقیوا در این شورش روشن نیست. بدون شک، او با شور و اشتیاق از این شورش استقبال کرد و ظاهراً بَرْکوخبا را مسیحیاى موعود معرفى کرد که بنى اسرائیل سال هاى طولانى انتظارش را مى کشد تا آنها را از دست ظالمینِ ستمکار نجات دهد و این آیه را که «ستاره اى از یعقوب طلوع خواهد کرد و عصایى از اسرائیل خواهد برخاست و اطراف موآب را خواهد شکست و جمیع فتنه گران را هلاک خواهد ساخت» (اعداد 24:17) در باره او تأویل برد. اما هم ردیفان او بسیار متزلزل و مردد بودند. اندکى بعد، رومیان ربى عقیوا را به اتهام تدریس و تعلیم علنى تورات، که بنا به حکم دربار روم ممنوع شده بود، دستگیر و به زندان انداختند.(10) او را فوراً اعدام نکردند و ظاهراً دوران زندانى بودن، چندان بدو سخت نگرفتند؛ چرا که او مجاز بود با کسانى که به دیدار وى مى آمدند، ملاقات کند.(11) اما این امتیاز سرانجام مى بایست از او سلب مى شد، چون یکى از شاگردان او براى دستیابى به حکم شرعى مجبور شد تا از طریق پنجره سلول او، حکم را دریافت کند که ظاهراً نگهبانان متوجه نشدند.(12) عقیوا که به سن پیرى پاگذاشته بود، از سوى دربار روم به شکنجه و اعدام محکوم شد و جسم او با سرنیزه هاى آهنین پاره پاره شد. او شکنجه و رنج را نعمتى براى خویش مى دانست و از شهادت به سان تنها شانس عمل به حکم شرعى مذکور در این آیه، استقبال کرد: «خداوندخداى خود را با تمام وجود و از صمیم قلب دوست بدارید... حتى اگر مجبور باشید در این راه از جان خود مایه بگذارید.»
عقیوا نسبت به فقیران احساس و عواطف عمیقى نشان مى داد و رنج سفرهاى بسیار را به جان مى خرید تا براى آنها اعانات و کمک جمع آورى کند.[14] اما فروتنى سد راه پیشرفت و افتخار او نشد. او دیدگاه هاى ربّان گملیئل را با ترشرویى رد کرده بود(14) و بر حاکمیت نظر اکثریت (بر خلاف نظر گملیئل) تأکیدى دوباره ورزید.
از سوى دیگر، از اعتبار مقام ناسى حمایت مى کرد و به همین منظور، به آیه اى از کتاب مقدس استناد مى جست تا ثابت کند که «هر آن چه را ربى گملیئل انجام مى دهد باید پذیرفت و از آن پیروى کرد.» این مسئله با حکایت «وارد باغ شدن» (یعنى وارد شدن در تأملات عرفانى و دورنى) آن چهار مرد مطابقت دارد. ربى بن عَزَى دیوانه شد و مرد، ربى بن زوما عقل خود را از دست داد؛ عاحِر (ربى اِلیشاع بن أوویا) گیاهان را از ریشه درمى آورد (یعنى مرتد شد)؛ تنها عقیوا سرفراز بیرون آمد یعنى با موفقیت به درک آموزه هاى عرفانى نائل آمد.
عقیوا الهام بخش شاگردش اکیلاى نوآیین گردید، تا ترجمه یونانى کتاب مقدس عبرانى را در پرتو تعالیم او به رشته تحریر درآورد[20]بنابراین عقیوا به تقسیم بندى سه گانه موضوعات هلاخایى نیز است:
1. هلاخاى مدون (یعنى میشنا)؛
2. توسفتا؛
3. میدراش هلاخا.
بخش سوم دربردارنده مجموعه هایى است به نام مخیلتاى ربى شمعون بن یوحاى در تفسیر سفر خروج، سیفرا در شرح سفر لاویان و سیفرئى زوتا (سیفرئىِ کوچک) در تفسیر سفر اعداد (که خلاصه اى از آن در یالکوت شمعونى و در میدراش ها گادول که بقایاى آنها در گنیزاه و سفرئىِ قاهره، در شرح سفر تثنیه، یافت شده است. تمامى این مجموعه ها بر اساس روش تفسیرى ربى عقیوا نوشته شده اند.
اصل راهنما در نظام تفسیرى ربى عقیوا این است که: تورات از خدا گرفته شد و هیچ چیز در آن زائد نیست و حتى املاى خاص یک واژه (در جایى که براى آن واژه چند نوع املا ممکن باشد) هدف و غرض معینى دارد. او مى گوید هر جاى تورات که حرف اضافه إت (et) در آن به کار رفته، ظاهراً داراى اهمیت و ارج هلاخایى است.(17) تلمود نقل مى کند که خود موسى نمى توانست به احکامى که از تأملات ژرف در آکادمى عقیوا به دست آمد دست یابد و تنها در صورتى ذهن موسى آسوده مى شد که عقیوا خود بیان دارد که «این حکم هلاخایى است که بر طور سینا بر موسى نازل شده است.»(18) در همین مطلب به عقیوا مباهات مى شود که توانسته است حتى آرایه هاى حروف را که به طور سنتى براى آرایش کلمات به کار رفته اند، تفسیر کند؛ تفسیرى که در هیچ یک از نوشته هاى تلمودى و میدراشى نمى توان یافت. روش عقیوا مخالفان خاص خودش را داشت که در رأس همه ربى ییشماعِل بود. او بر این باور بود که زبان تورات تابع استعمال عرفى کلمات نزد آدمیان است.(19) در نگاه عقیوا مطالعه تورات براى یهودیان raison detreبود. در زمان و دوران سخت و دشوار هادِرْیانى که مطالعه تورات و عمل به یهودیت ممنوع بود، بحث مهمى در باره این که آیا مطالعه بر عمل ترجیح دارد درگرفت. عقیوا عقیده داشت که مطالعه تورات بر عمل به آن ترجیح دارد، چون «مطالعه مقدمه عمل است.» و نیز از تعلق خاطر شخصى اش به إرِصِ ییسرائل (سرزمین بنى اسرائیل) پرده برداشت: کسى نباید خاک اسرائیل را ترک کند، مبادا که در دامن بت پرستى گرفتار آید: کسى که در سرزمین اسرائیل دفن شود، مثل آن است که در زیر مذبح معبد و حتى در زیر کرسى خدا دفن شده است.(24) این آموزه او که تمام بنى اسرائیل پسرانِ پادشاهان اند،(25) نه تنها از روحیه میهن پرستى افراطى او که از میل به دمکراتیک کردن شریعت حکایت دارد که مطابق آن دارد هیچ دستاویزى براى برترى و برخوردارى بیشتر غنى در مقابل فقیر وجود ندارد.
عقیوا از خوش بینى بسیار بالایى برخوردار بود: «هر آن چه خدا انجام مى دهد خیر محض است.»(26) بر اساس این خوش بینى بود که به رغم وضعیت رنج آور آن دوران بارها هم قطارانش را نسبت به رهایى ملى امیدوار و مطمئن مى ساخت. این خبر به طرز شگفت انگیزى در یک عبارت بسیار محرّک در انتهاى رساله مکّوت(24b) آمده است. به هنگامى که همقطاران ربى عقیوا در وضعیت بغرنجى قرار گرفته بودند، به گونه اى که نمى توانستند مانع از گریستن خود شوند و چون شغال، از درد خرابى معبد زوزه مى کشیدند، ربى عقیوا با اشاره به این که به محض سپرى شدن این وضعیتِ غمبار معبد نیز بازسازى خواهد شد، امید را در دل ها زنده کرد. او بسیار جدى و با صلابت از آموزه هاى اختیار انسان و علم مطلق خدا طرفدارى مى کرد: «هر چیزى قابل پیش بینى است، و اختیار (براى آدمى) مقرر شده است»(27) و هیچ توجهى به تعارض آشکار میان آنها نمى کرد (اگر چه زافویى zafui به «پیش بینى» ترجمه شده است اما مى تواند صرفاً به معناى «وحى شده» باشد). او به این مى اندیشید که: «اى بنى اسرائیل چه خوشبخت هستید! چه کسى شما را پاک کرده است؟ پدر شما در آسمان ها.»(28) او با آن که فکرش را به صفت عدالت خدا معطوف کرده بود، صفت رحمت خدا را تعدیل کننده آن مى دانست.(29) روحیه جهان شمولى در تعالیم و آموزه هاى عقیوا ظهور و بروز خاص دارد، «انسان به خاطر این که به صورت خدا آفریده شده، محبوب و خواستنى است.»(30) در یکى از جمله هاى مشهورش این بیان تورات را اصل بنیادین تورات معرفى مى کند: «باید خداى خود را مثل خودتان دوست بدارید.»

کتاب نامه
1. L. Finkelstein, akiva, scholar, saint and martyr (1936, 19622)؛
2. Bacher, tann, 1 (1903)؛ Weiss, Dor, 2 (1904), 97_106؛
3. Frankel, Mishnah (19232). 118-30؛
4. Halevi, Dorot, 7 (1923), 455-67, 620 - 659 - 64؛
5. Derenbourg Hist, 326ff...395ff...418ff؛
6. Hyman, Toledot, 988 - 1008؛
7. J. S. Zuri, Rabbi akiva (Heb., 1924)؛
8. Alon Tolebot, 1 (1958) index؛
9. I. Konovitz, Rabbi akiva (Heb., 19652(.

 

پى نوشت ها
1. Dorot, 5, Pt. 1 (1939), 455-67.
2. ARN 6:15.
3. Ibid.
4. Sifra 4:9.
5. Ned. 50a.
6. T. J. Shek. 3:1. 47b.
7. J. J. Shek. 5:1. 48c.
8. BM 59b.
9. Ber. 27b-28c.
10. Sanh. 12a.
11. Pes. 112a.
12. Yev. 12:5, 15d.
13. ARN 2:6؛ Cf. Lev. R.1:5.
14. Tosef., Ber. 4:12.
15. Meg. 3a.
16. T. J. Shek, 5:1, 48c.
17. Pes. 21b.
18. Men. 29b.
19. Ber. 31b؛:نگاه کنید Hermeneutic.
20. Shab. 64b.
21. Git. 90a.
22. Yev. 122b.
23. Shev. 8:10.
24. ARN 26:4.
25. Shab. 128a: BM 113b.
26. Ber. 60b-61a.
27. Avot 3:15.
28. Yoma 8:9.
29. Hag. 19a.
30. Avot 3:18.

منابغ:
1. فصلنامه هفت آسمان، شماره 23، نوشته هرى فریدمن، ترجمه باقر طالبى دارابى، برگرفته از:
Harry Freedman, "Akiva", Encyclopaedia Judaica, V.2, PP.488-92.

نظر شما