برصیصا
برصیصا: راهبى عابد و زاهد که با اغواگرى شیطان بدفرجام شد
برصیصا را برخى در لغت، برگرفته از واژه «صیصا» در زبان آرامى و به معناى سینهبند مرصّع اسقف اعظم یا کاکلهاى کلاه او دانستهاند که یادآور برترین مقام کلیساست. [1] برصیصا شخصیتى شبه تاریخى است که نام و سرگذشت او به صورت نمونهاى عبرتآموز از تلاش بىوقفه شیطان براى اغواى انسان و نیز امکان بدفرجامى آدمى به رغم سابقه درخشان، بازتابى عمدتاً گسترده در منابع تاریخى [2]، تفسیرى [3]، حدیثى [4]، اخلاقى [5] و کلامى [6] مسلمانان یافته است. گاه به سبب شباهت در سرگذشت و سرنوشت، نام برصیصا در کنار ابلیس و بلعم باعورا یاد مىشود که هر سه به رغم پیشینه درخشان در عبادت و بندگى خدا، بدفرجام و کفرآیین شدند. [7]
نام و سرگذشت برصیصا در قرآن نیامده است؛ اما همه مفسران شیعه [8] و سنى [9] هرچند با دیدگاه وچند و چونى متفاوت، در ارتباط با آیه 16حشر/59 داستان او را آوردهاند: «کَمَثَلِ الشَّیطـنِ اِذ قالَ لِلاِنسـنِ اکفُر فَلَمّا کَفَرَ قالَ اِنّى بَرىءٌمِنکَ اِنّى اَخافُ اللّهَ رَبَّ العــلَمین». این تمثیل درباره تحریک و فریب یهود بنىنضیر از سوى منافقان مدینه است. [10] در پى پیمانشکنى بنىنضیر در جریان دسیسه کشتن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و براساس توافق حاصل شده، آنان باید خانه و دارایى خود را رها ساخته، جلاى وطن مىکردند. [11] (نک:حشر/59، 2، 6) منافقان با وعده همیارى و همراهى در صورت جنگ با پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا جلاى وطن (حشر/59، 11) بنىنضیر را به مخالفت با تصمیم یاد شده و خوددارى از کوچ اجبارى تحریک کردند. [12] خداوند با دروغگو خواندن منافقان، از همیارى و همراهى نکردن آنها و رویگردانیشان از بنىنضیر در صورت جنگ و جلاى وطن خبر داده (حشر/59، 12) و آنان را همانند شیطان مىنامد که به سبب دشمنى دیرینه و با وعدههاى دروغین و وسوسه انگیزش به اغواگرى انسان مىپردازد و هنگامى که آدمى در دام کفر گرفتار آمد و درماندهشد از او برائت و بیزارى مىجوید. [13] (حشر/59، 16) اینکه «انسان» به معناى جنس آن و آیه بیانگر تعامل شیطان با نوعبنىبشر است یا اینکه به شخصى معیّن در حادثهاى خارجى و تاریخى اشاره دارد مورد اختلاف است. گروهى از مفسران شیعه [14] و شمارى از اهل سنت [15] به پیروى از مجاهد «ال» در «الانسان» را به معناى جنس دانستهاند. این دیدگاه با سیاق [16] و مفهوم [17] آیه و کاربردهاى دیگر «انسان» در قرآن که به معناى جنس آمده سازگار است. (براىنمونه نک: یوسف/12، 5؛ اسراء/17، 53؛ فرقان/25، 29؛ معارج/70، 19؛ تین/ 95، 4؛ عصر/103، 2) براساس این دیدگاه که آلوسى آن را به جمهور مفسران نسبت داده است [18] معناى آیه عام و فراگیراست و مىتواند درباره همه آدمیان صادق باشد [19]، بر این اساس، شیطان با وعدههاى دروغین، زیبا جلوه دادن بهرهمندیهاى زندگى و آرزوهاى رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادى کفر مىکشاند و هنگامى که دروغ بودن وعدهها آشکار شد، آدمى را بىهیچ یار و یاورى رها ساخته، از اوبیزارى مىجوید. [20] چنین مضمونى در برخى دیگر از آیات نیز آمده است که مىتواند مؤیّد دیدگاه یاد شده باشد. (نک: ابراهیم/14، 22؛ فرقان/25، 29) دسته دوم از مفسران «ال» را به معناى «عهد» و «انسان» را اشاره به شخصى معین مىدانند. ابنجوزى هم، این دیدگاه را به جمهور مفسران نسبت مىدهد [21] که با ادعاى گفته شده آلوسى در تناقض است. برخى به کار رفتن صیغههاى ماضى (قال و کفر) و امر (اکفر) را در آیه مؤیّد این دیدگاهدانستهاند، با این استدلال ضعیف و شکننده که صیغههاى یاد شده نشان مىدهد که محتواى آیه در زمان گذشته روى داده و شخصى معین، مورد خطاب شیطان بوده است. در غیر این صورت باید، صیغه مضارع به کارمىرفت. [22] این دسته از مفسران در تعیین مصداق انسان، به اختلاف گراییدهاند؛ برخى بر اساس دیدگاه زمخشرى که بدون اشاره به مصداق انسان، آیه را مربوط به اغواگرى شیطان نسبت به مشرکان قریش در جریان جنگ بدر مىداند [23]، انسان را اشاره به ابوجهل دانستهاند. بنابراین نظر، محتواى آیه همان است که در آیه 48 انفال/8 به گونه روشنتر و مبسوطترى آمده است [24]: «واِذزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم و قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الیَومَ مِنَ النّاسِ واِنّى جارٌلَکُم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیهِ و قالَاِنّى بَرِىءٌ مِنکُم اِنّى اَرى ما لا تَرَونَ اِنّى اَخافُ اللّهَ». در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم، با اشاره به داستانى مشهور، مصداق «انسان» را برصیصا خواندهاند. براساس این حکایت، برصیصا، راهبى از بنىاسرائیل است که روزگارى دراز، در صومعهاى دور از مردم، زاهدانه به عبادت خدا پرداخته و بنا به روایتى، مستجاب الدعوه شده است. شیطان که خشمناک از پرهیزگارى، ریاضت و عبادتهاى پیوسته برصیصا، سالها، بىهیچ توفیقى در پى فریب او بود سرانجام با وسوسههاى خود، وى را بر آن مىدارد تا با زنى درآمیزد و سپس از ترس رسوایى، او را کشته، مدفون سازد. راز این رسوایى که آشکار مىشود، برصیصا را به صلیب مىکشند. در این هنگام، شیطان در آخرین مرحله از اغواگریهایش، در برابر دیدگان او ظاهر شده، از نقش اصلى خود در رقم خوردن چنین سرنوشتى براى برصیصا و نیز رهاسازى او در صورت سجده بر وى خبر مىدهد. برصیصا ناامید از همه جا و با سجدهاى به اشارت، کافر شده و شیطان بدون هیچ کمکى، از وى بیزارى جسته، در کام مرگ رهایش مىسازد. [25]
در کنار این روایت مشهور، روایت نادر و کاملا متفاوتى نیز درباره سرگذشت برصیصا در برخى منابع گزارش شده است. بر اساس این روایت، برصیصا عابدى مسلمان و مؤذّن در یکى از مساجد مصر است که روزى هنگام اذان بر بالاى مأذنه با دیدن دختر ترساى همسایه، دلبسته او شده، در پى وصال آن دختر و به درخواست خانواده او از آیین مسلمانى دست برمىدارد؛ اما پیش از آنکه کام دل برگیرد، در حادثهاى از بالاى بام افتاده، مىمیرد. [26]
داستان مشهور برصیصا با سندهاى گوناگون از ابنعباس (م. 68 ق.)، ابنمسعود (م. 33 ق.)، طاووس و همچنین از امیرمؤمنان، على(علیه السلام) [27] و در پارهاى منابع از پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) [28] روایت و بیشتر سندهاى آن تضعیف شده است [29]؛ از جمله، روایت منسوب به پیامبر(صلى الله علیه وآله) را عبیدبن رفاعه نقل مىکند که برخىبا نفى صحابى بودن، [30] روایت او را مرسل دانستهاند. [31] از سوى دیگر به رغم آنکه برخى پژوهشگران، سند روایت منسوب به على(علیه السلام) را صحیح پنداشتهاند، [32]اساساً اثرى از حکایت برصیصا در احادیث شیعه به چشم نمىخورد و روایت ابنعباس و ابنمسعود که به احتمال زیاد اززمان شیخ طوسى (م.460ق.) به بعد به تفاسیر شیعه راه یافته، [33] از منابع اهل سنت گرفتهشده [34] و حتى برخى آن را با عقل و مذهب امامیه ناسازگار خواندهاند. [35]
دسیسههاى گام به گام ابلیس، یارى جستن وى از شیاطین دیگر در پى ناتوانى در فریب برصیصا، مأمور شدن شیطانى به نام «ابیض» براى این کار و وارد شدن او از راه عبادت و در شکل و شمایل یک راهب، چگونگى راهیابى زن یاد شده به صومعه برصیصا و نقش شیطان در فاش شدن خیانت و جنایت او، از موضوعات دیگرى است که گاه با جزئیاتى متفاوت در روایتهاى گوناگون داستان بهچشم مىخورد. در بیشتر روایتها برصیصا راهب و در برخى دیگر، عابدى از بنىاسرائیل خوانده مىشود، چنانکه در اغلب پرداختهاى داستان، راهیابى زن یاد شده به صومعه، با بیمارىاو و دعاى برصیصا براى شفاى وى در ارتباط است. [36] بنابر روایت منسوب به امیرمؤمنان، على(علیه السلام)او زنى است که شیطان دچار جنونش کرده و در دل برادرانش القا مىکند که شفاى او به دست برصیصاست. در روایت ابنعباس از برادران سهگانهاى یاد مىشود که خواهر بیمار خود را به دست برصیصا به عنوان فردى مورد اعتماد سپرده، روانه سفر مىشوند. روایت ابنمسعود از زن چوپانى یاد مىکند که شب را به صومعه برصیصا پناه مىبرده است. حکایت برصیصا در منابع متأخر با بسط و جزئیات بیشترى آمده است. [37] حتى در برخى منابع از باردار شدن آن زن، تولد نوزاد و کشته شدن او نیز به دست برصیصا یاد مىشود. [38] اصل داستان عبرى و از اخبار بنىاسرائیل است [39]؛ ولى منبع پیش از اسلام آن معلوم نیست و به احتمال فراوان از زبان اهل کتاب شنیده شده است. [40] در برخى منابع از وهببن منبه نیز نقل مىشود.
نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله تفاسیر نخست شیعه [41] و سنى [42]، بدون ذکر نامى فقط از یک راهب و گاه عابد یاد مىشود؛ گویا این نام براى نخستین بار در اواخر قرن چهارم قمرى به وسیله ابولیث سمرقندى (م.375 یا 383 ق.) و در کتاب تنبیه الغافلین، بر شخصیت داستان نهاده شده است. [43] برخى چون ابنکثیر، نام برصیصا را براى راهب نامبرده، با تردید یاد کردهاند. [44] این نام یادآور سرگذشت «آنتونى قدیس» (251 ـ 355 یا 356م.) از راهبان و زاهدان نخستین مسیحى است. او روزگار درازى را در غارها و قلعهاى کهن (صیصه) در مصر به عزلت و عبادت و ترک و تجرد گذراند. زندگى او سراسر پیکارى افسانهاى با ابلیس و وسوسههاى اغواگرانه اوست. آنتونى که سرگذشت وى بازتابى گسترده در هنر و ادبیات مسیحى دارد هنوز هم براى شمارى از راهبان، اسطورهاى آرمانى به شمار مىرود.
محلى که ماجراى برصیصا در آن روى داده، مورد اختلاف است؛ ابنبطوطه (م. 779 ق.) در سفرنامه خود از قصر برصیصاى عابد یاد مىکند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است. [45] در تاریخ شهر حلب از کوه برصایا که مقام و قبر برصیصا در آن قرار دارد یاد مىشود. [46]
برخى پژوهشگران اروپایى همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع مسلمانان، تحقیقاتى را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و سیر بسط و تحول آن انجام دادهاند. [47] برخى از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخى دیگر حلب را محل داستان گفتهاند [48]، چنانکه این اعتقاد نیز وجود دارد که رمان سهجلدى «آمبروسیو یا راهب» (Ambrosio or the Mark)با الهام از این داستان که در اواخرقرن 18 میلادى وارد انگلستان شده، به رشته تحریر درآمده است. [49] شخصیت اصلى این رمان، راهبى از مادرید است که سرانجام در دام وسوسههاى شهوانى گرفتار و پس از ارتکاب زنا و از ترس رسوایى، مرتکب قتل مىشود. [50]
با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر مىرسد داستان برصیصا، فارغ از اینکه واقعیت تاریخى داشته باشد یا نه نمىتواند مورد اشاره آیه باشد. حداکثر مىتوان آن را همانند مشرکان شرکتکننده در جنگ بدر، از مصادیق و نمونههاى اغواگرى شیطان دانست. به احتمال زیاد، در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولى بعدها و از سر بىدقتى، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در منابع تفسیرى راه یافته است. مقایسه روایتهاى متفاوت و گزارشهاى منابع گوناگون نشان مىدهد که داستانْ درگذر زمان، براى انطباق بیشتر با آیه، تأثیر عمیقوماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش اسلامى به شیطان، وسوسهها و چگونگى تعامل وى با انسان، شرح و بسط بیشترى یافته است.
منابع
احیاء علوم الدین؛ الاصابة فى تمییز الصحابه؛ اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان؛ انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، بیضاوى؛ انوار درخشان در تفسیر قرآن؛ بحارالانوار؛ البدایة والنهایه؛ بغیة الطلب فى تاریخ حلب؛ بیان السعادة فى مقامات العباده؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ تفسیر جامع؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیر القمى؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر المنسوب الى الامام العسکرى(علیه السلام)؛ تفسیر من وحى القرآن؛ تفسیر منهج الصادقین؛ تفسیر نمونه؛ تلبیس ابلیس؛ تهذیب الکمال فى اسماء الرجال؛ جامعالبیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ الجرح والتعدیل؛ الجواهر الحسان فى تفسیر القرآن، ثعالبى؛ الجوهرالثمین فى تفسیر الکتاب المبین؛ دائرةالمعارفالاسلامیه؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامى؛ الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ رحلة ابنبطوطه؛ روح المعانى فى تفسیرالقرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فى علم التفسیر؛ سیر اعلام النبلاء؛ شعب الایمان؛ فتحالقدیر؛ الفرقان فى تفسیر القرآن؛ الکبائر؛ الکشاف؛ کنزالعمال فى سنن الاقوال والافعال؛ مجله سخن؛ مجمعالبیان فى تفسیر القرآن؛ المستدرک على الصحیحین؛ معالمالتنزیل فىالتفسیر والتأویل، بغوى؛ معرفة الثقات؛ المنتظم فى تاریخ الملوک والامم؛ منالحوار اکتشفت الحقیقه؛ من عنده علم الکتاب؛ المیزان فى تفسیر القرآن.
Britanica.
The new Catholic Encyclopedia.
Dictionary.
پی نوشت:
[1]. مجله سخن، دوره 13، ش 2، «هشت تحریر از داستان برصیصاىعابد».
[2]. المنتظم، ج2، ص158، 161؛ سیر اعلامالنبلاء، ج5، ص48؛ البدایة والنهایه، ج2، ص162.
[3]. جامع البیان، مج14، ج28، ص63، 65؛ التبیان، ج9، ص570؛ تفسیر ابنکثیر، ج4، ص364.
[4]. کنزالعمال، ج1، ص399؛ الدرالمنثور، ج8، ص117ـ119؛ بحارالانوار، ج14، ص486.
[5]. شعبالایمان، ج4، ص372ـ373؛ اغاثةاللهفان، ج1، ص184؛ احیاء علوم الدین، ج3، ص31.
[6]. من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص91.
[7]. الکبائر، ص228؛ منالحوار اکتشفت الحقیقه، ص92؛ من عنده علم الکتاب، ص191.
[8]. التبیان، ج9، ص570؛ مجمع البیان، ج9، ص397ـ398؛ المیزان، ج19، ص215.
[9]. جامع البیان، مج14، ج28، ص63ـ65؛ تفسیر قرطبى، ج18، ص25؛ تفسیر ابنکثیر، ج4، ص364.
[10]. جامعالبیان، مج14، ج28، ص63ـ65؛ مجمعالبیان، ج9، ص397ـ398؛ المیزان، ج19، ص213.
[11]. جامع البیان، مج14، ج28، ص63ـ65؛ التبیان، ج9، ص559؛ مجمعالبیان، ج9، ص387ـ388.
[12]. تفسیر قمى، ج2، ص371؛ تفسیر بغوى، ج4، ص286؛ تفسیرقرطبى، ج18، ص23ـ24.
[13]. جامعالبیان، مج14، ج28، ص63؛ مجمعالبیان، ج9، ص397ـ398؛ تفسیر بغوى، ج4، ص294.
[14]. التبیان، ج9، ص570؛ روضالجنان، ج9، ص132ـ139؛ المیزان، ج19، ص213؛ الفرقان، ج28، ص255.
[15]. فتحالقدیر، ج5، ص205؛ تفسیر بیضاوى، ج5، ص322؛ روحالمعانى، مج15، ج28، ص85.
[16]. اغاثةاللهفان، ج1، ص184؛ المیزان، ج19، ص213؛ من وحى القرآن، ج22، ص126ـ127.
[17]. نمونه، ج23، ص537ـ538.
[18]. روحالمعانى، مج15، ج28، ص85.
[19]. تفسیر جامع، ج7، ص111؛ کنزالدقائق، ج13، ص187؛ منوحى القرآن، ج22، ص187.
[20]. التبیان، ج9، ص570؛ تفسیر ثعالبى، ج3، ص319ـ320؛ المیزان، ج19، ص213.
[21]. زادالمسیر، ج8، ص219.
[22]. بیانالسعاده، ج4، ص165؛ تفسیر منسوب به امام عسکرى(صلى الله علیه وآله)، ص619ـ620.
[23]. الکشاف، ج4، ص507؛ مجمعالبیان، ج9، ص398؛ تفسیربیضاوى، ج5، ص322.
[24]. منهج الصادقین، ج9، ص537، 539؛ الجوهر الثمین، ج6، ص191ـ192؛ انوار درخشان، ج16، ص270.
[25]. جامعالبیان، مج14، ج28، ص63، 65؛ مجمعالبیان، ج9، ص397؛ تفسیر ابنکثیر، ج4، ص364.
[26]. الکبائر، ص228.
[27]. جامعالبیان، مج14، ج28، ص63، 65؛ تفسیر بغوى، ج4، ص294، 296؛ الدرالمنثور، ج8، ص116، 119.
[28]. تلبیس ابلیس، ج1، ص37؛ شعب الایمان، ج4، ص372؛ احیاء علوم الدین، ج3، ص31.
[29]. تفسیر ثعالبى، ج3، ص319ـ320؛ دائرةالمعارف الاسلامیه، ج3، ص546، «برصیصا».
[30]. معرفة الثقات، ج2، ص117؛ الجرح والتعدیل، ج5، ص406؛ تهذیب الکمال، ج19، ص205.
[31]. تهذیب الکمال، ج19، ص205؛ الاصابه، ج5، ص208.
[32]. المستدرک، ج2، ص484ـ485؛ روحالمعانى، مج15، ج28، ص86؛ دائرةالمعارف الاسلامیه، ج3، ص546ـ547.
[33]. التبیان، ج9، ص570؛ مجمع البیان، ج9، ص438؛ روضالجنان، ج19، ص132ـ139.
[34]. الدرالمنثور، ج6، ص200.
[35]. تفسیر جامع، ج7، ص113.
[36]. جامع البیان، مج14، ج28، ص63، 65؛ تفسیر قرطبى، ج18، ص25، 29؛ الدرالمنثور، ج8، ص118ـ119.
[37]. زادالمسیر، ج8، ص219، 223؛ تفسیر قرطبى، ج18، ص25، 29.
[38]. اغاثة اللهفان، ج1، ص184.
[39]. البدایة والنهایه، ج2، ص162ـ163؛ بحارالانوار، ج108، ص192؛ مجله سخن، دوره 13، ش 2 «هشت تحریر از داستان برصیصاى عابد».
[40]. دائرةالمعارف الاسلامیه، ج3، ص547؛ من وحى القرآن، ج22، ص127.
[41]. تفسیر منسوب به امام عسکرى(علیه السلام)، ص619ـ620؛ تفسیر قمى، ج2، ص371ـ372؛ التبیان، ج9، ص570.
[42]. تفسیرعبدالرزاق، ج3، ص299ـ300؛ جامع البیان، مج14، ج28، ص63، 65.
[43]. دائرةالمعارف الاسلامیه، ج3، ص545.
[44]. تفسیر ابنکثیر، ج4، ص365.
[45]. رحلة ابنبطوطه، ص20.
[46]. بغیة الطلب، ج1، ص437.
[47]. The New Catholic Encyclopedia, I , 1055.
[48]. The Oxford Dictionary, II , P 668.
[49]. Britannica , I , P 841 The New Catholic Encyclopedia , I , P 1055.
[50]. دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج11، ص721.
● برگرفته از سایت مرکز فرهنگ و معارف قرآن www.maarefquran.com نوشته على اسدى
نظر شما