موضوع : دانشنامه | ب

سید مرتضی برقعی


سید ابوالحسن برقعی


سید ابوالحسن برقعی، مشهور به سید مرتضی، در سال 1282 ش. در خانواده ای روحانی، در شهر مقدّس قم، چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حجت الاسلام سید عیسی برقعی، روحانی ای وارسته و باتقوا و زبانزد خاص و عام بود؛ به طوری که مردم معتقد بودند دستان آقاسید عیسی شفابخش است.
سید عیسی دارای 3 فرزند پسر و 4 فرزند دختر بود. یکی از پسران در سنین نوجوانی درمی گذرد؛ امّا دو فرزند پسر او، سیدمرتضی و سیدرضا، همچون پدر به تحصیل علوم دینی می پردازند. سیدمرتضی، خطیبی نام آور می گردد و سیدرضا، چون علاوه بر کارهای حوزوی دستی نیز در فرهنگ داشت، مدیریت مدرسه اسلامی باقریّه را بر عهده می گیرد.

تحصیلات
سیدمرتضی از همان اوان کودکی در مکتب خانه، قرآن و کتب متداول آن زمان را فرا می گیرد و با جدیت و پشتکار به خواندن دروس حوزوی نزد اساتید مشهور آن زمان می پردازد.
مرحوم برقعی پس از اتمام سطح، در دروس خارج شرکت می کند و در فقه و اصول از بزرگانی مثل حضرات آیات: حاج آقاحسین بروجرودی، سیدمحمدتقی خوانساری و سیدمحمد حجت - قدّس اللّه اسرارهم - استفاده می کند. او با این که در خطابه و منبر نام آور بود، در علم و فضل نیز به مراحل عالی راه یافت؛ به طوری که به اخذ درجه اجتهاد از حضرات آیات بروجردی و حجت نائل آمد.(1)
ایشان از درس تفسیر استاد علامه طباطبایی نیز استفاده می کرد. وی از آغاز طلبگی به منبر می رفت و به علت داشتن ذوق و قریحه فراوان و نیز صدای حزین و سوزناک، منبرش به اصطلاح عوام «گُل» می کند.
یک روز که در حرم مطهر حضرت معصومه (س) سخنرانی می کرد مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری مجذوب خطابه ایشان می شود و او را پیش خود فرامی خواند و کمی او را نصیحت می کند، مخصوصاً او را از غلبه هوای نفس برحذر می دارد و بعد می فرماید: «این سید جوان منبر را فتح خواهد کرد.» سیدمرتضی در آن موقع 17 سال بیش نداشت.(2)

شیوه منبر
ایشان در ابتدا، خطبه و سپس اشعاری را مناسب با موضوع سخنرانی با صدای بلند می خواند؛ آن گاه آیه ای و یا روایتی را ذکر می کرد. عجیب آن که تمامی روایات را با ذکر سند کامل آن در روی منبر می خواند و سپس به ترجمه کامل آیه و یا روایت می پرداخت. بعد از تشریح آیه یا روایت، با آوردن مثال هایی از تاریخ و زندگی بزرگان و از زندگی روزمره خود مردم و نیز ضرب المثل و اشعار عربی و فارسی، موضوع سخنرانی را به روضه ربط می داد و شروع به خواندن روضه می کرد. موضوع منبر او، مناسب با حال مخاطب بود؛ اگر مخاطبان عوام بودند، منبر او کشکولی بود و اگر اهل علم بودند، منبر او هم علمی بود.
در نوارهای سخنرانی به جا مانده و نیز در سخنرانی های چاپ شده ایشان، گاه روایتی به چشم می خورد که در چند کتاب و از چند طریق روایت شده است. او حتی، اسم راویان حدیث را ذکر می کرد که این، نشانه حافظه قوی و تقیّد ایشان به ذکر سندِ روایت و حرف زدن مستند است.(3)

ویژگی های خطیب «برقعی»

الف) آشنایی با تاریخ
سیدمرتضی در تاریخ و رجال صاحب نظر بود بخصوص از تاریخ اسلام آگاهی کافی داشت. خطیب فقید استاد محمدتقی فلسفی می فرمود: «آقای برقعی خیلی تاریخ می دانند».(4) مرحوم آیت اللّه العظمی نجفی مرعشی «ایشان را بهترین استادِ تاریخ» می دانست.(5)
سیدمرتضی، نسبت به نقل اقوالِ ضعیف، حساس بود و به هیچ وجه آن را نقل نمی کرد و به منبریان جوان همیشه در این باره تذکر می داد و البته این تذکرات گاهی شامل حال بزرگان نیز می شد. به همین دلیل یکی از نقدهای سیدمرتضی بر کتاب شهید جاوید این بود که: «ایشان(مؤلف کتاب) به موضوعیت شهادت دقت نکرده است».(6)

تحلیل جالب تاریخ
در مورد سخنرانی شیرزن کربلا در مجلس ابن زیاد، می فرمود: حضرت زینب (س) در مجلس ابن زیاد خودش را از طریق مادرش معرّفی کرد تا اوّلاً، نسبتش را به رسول اللّه برساند و ثانیاً، اگر نام پدر بزرگوارش را می برد، با توجه به فرهنگ غلط آن زمان که مولا علی (ع) را سبّ می کردند، احتمال داشت ابن زیاد نیز به حضرت امیر اسائه ادب کند. این نکته نشان از درک عمیق جامعه شناسانه و مردم شناسانه حضرت زینب (س) داشت.(7)

ب) آشنایی با ادبیات
سیدمرتضی در ادبیات نیز دستی داشت و در موارد لازم به بررسی زبان شناسانه لغات و ترکیبات می پرداخت و اغلاط املایی را در کتب کتابخانه اش تصحیح می کرد. و نیز لغاتی را که معمولاً دیگران آن را به صورت غلط تلفظ می کردند و یا غلط معنا می شد، اعراب گذاری می کرد و در حاشیه کتاب توضیح می داد، به گونه ای که اکثر کتب کتابخانه اش مُحَشّی به خط ایشان است.

بررسی یک لغت
ایشان به این داستان معروف که یاران پیغمبر از فرط گرسنگی سنگ بر شکم می بسته اند، اعتراض داشت و معتقد بود که: تعبیرهای غلط از واژه «حَجَر» باعث این اشتباه شده است؛ چرا که واژه حَجَر (بفتحتین) به معنی سنگ است؛ اما حَجِر(به فتحه و کسره) که مفرد حجار است، به معنی دامن و جامه است(8) که در این داستان کلمه حَجِر(به فتحه و کسره) صحیح است. در این صورت معنای عبارت، محکم بستن دامن به شکم است و الّا معنی ندارد که انسان گرسنه با بستن سنگ بر شکم خویش فشار مضاعفی را به خود تحمیل کند.

ج) آشنایی با مباحث تفسیری
ایشان به تفسیر آیات قرآن احاطه عجیبی داشت. او با آقای فلسفی در خانه آیت اللّه بروجردی منبر می رفت و موضوع سخنرانی هر دو، تفسیر بود. آقای برقعی تفسیر سوره فتح را می گفته که روز پنجم آقای فلسفی موضوع را عوض می کند، امّا آقای برقعی با تسلط و بدون تکرار مطالب روزهای قبل، تفسیر سوره فتح را ادامه می دهد و طلاب از سخنرانی ایشان یادداشت برمی داشتند.(9)
ایشان با آن که شاگرد مرحوم علامه طباطبایی بود، گاهی در تفسیر آیات، ذوق و قریحه خود را به کار می برد و مطالبی را بیان می کرد که در تفاسیر به آن اشاره نشده بود. از باب نمونه، به دو مورد از نکات تفسیری وی اشاره می شود:
مثال اول: ایشان در تفسیر آیه (ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت)(10) می فرمود: چون عنکبوت برای دیگران دام می گذارد و موجود ظالمی است، خداوند هم خانه او را بر باد قرار داده است.
مثال دوم: در جلسه ای مطرح شده بود که چرا در اوّل سوره توبه بسم اللّه نیامده است؟ مرحوم اشراقی که سیدمرتضی او را استاد خود در تبلیغ و منبر می دانست، می فرماید: برای این که آن جا نفرین است. یکی از آقایان می گوید: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، تبّت یدا ابی لهب.» سیدمرتضی گفته بود که نفرین است؛ ولی در سوره «تبّت» نعمت است و در سوره «برائت» نقمت. در توضیح گفته بود: در سوره تبت، نفرین شده تا آدم پستی چون ابولهب از بین برود و چون پاک شدن چنین انسانی از جامعه، نعمت است، لذا قبلش «بسم اللّه» آمده است.(11)

خطیب خوش ذوق
آقای یثربی نقل کرده است: در شهادت آقامصطفی خمینی، فرزند امام (ره) آقای برقعی به منبر رفت. من (آقای یثربی) با مرحوم کوثری نوار سخنرانی ایشان را به خدمت امام در نجف بردیم. در آن سخنرانی آقای برقعی آیه شریفه (والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماماً)(12) را مطرح کرده بود، حضرت امام بعد از شنیدن نوار سخنرانی، فرموده بود: «هنوز هم کسی ذوقیات برقعی را ندارد».(13)

خصوصیات اخلاقی
شجاعت یکی از صفت های بارز ایشان بود؛ به گونه ای که در موارد متعدد این صفت در زندگی ایشان مشاهده می شود که دو نمونه را نقل می کنیم:

کُلینی بر وزن خُمینی
زمانی که بردن نام مبارک امام خمینی در سخنرانی ها و مجالس ممنوع بود، مرحوم برقعی در سخنرانی های خود، به بهانه های مختلف، نام حضرت امام را در منبر ذکر می کرد؛ مثلاً می فرمود: در کتاب اصول کافی مرحوم کُلینی، بر وزن «خُمینی» چیز دیگری نخوانید، این روایت آمده است.(14)

وادی مقدّس
او روزی در بیت آقای بروجردی بود که در آن اثنا یکی از وابستگان شاه، که به نمایندگی از محمدرضا پهلوی به خدمت آقای بروجردی می رسد، گویا برای تحقیر مقام مرجعیت، با کفش وارد مجلس می شود. همه از این جسارت او ناراحت می شوند، اما هیچ کس حرف نمی زند. در این میان آقاسیدمرتضی برقعی به او نهیب می زند: (فاخلع نعلیک انک بالوادی المقدّس طوی)(15) و با این کار شجاعانه خود، از حریم مرجعیت در مقابل طاغوت دفاع می کند.(16)

آرامش روحی
به عنوان نمونه دو حکایت ذیل نقل می شود:
آقاسید علی، فرزند مرحوم برقعی نقل می کند که: حاج آقا مریض شد و آزمایش های مختلف پزشکی از ایشان به عمل آمد. اما ایشان در مورد جواب آزمایش ها چیزی به ما نگفت. به طور اتفاقی به پاکتی برخوردم که در آن حاج آقا جهت عمل غده سرطانی به یکی از بیمارستان های تهران معرفی شده بود. وقتی متوجه موضوع شدم، عرق سردی بر بدنم نشست. ایشان با همان چهره متبسّم و بشّاش خود پاکت را از من گرفت و در جیب گذاشت، بدون این که دلهره ای داشته باشد. بالاخره به تهران رفتیم. در بیمارستان به پدرم تذکر دادند که متخصّص بیهوشی با آقایان علما خوب نیست و بهتر است اگر چیز ناشایستی از ایشان شنیدید، حساسیت به خرج ندهید. پدرم را عمل کردند و ما در ملاقات بعد از عمل متوجه شدیم که متخصّص بیهوشی مُرید ایشان شده است. وقتی قضیه را پرسیدند، آن دکتر بیهوشی جواب داد: من بیماران بسیاری را بیهوش کرده ام که معمولاً همه از بیهوشی و عمل شدن وحشت دارند و ضربان قلبشان تغییر می کند؛ اما آقای برقعی بی هیچ ترسی و در حالی که ذکر می گفتند، بیهوش شدند و من انسان های شجاع مثل ایشان را دوست دارم.(17)

سخنرانی در منزل امام
سیدمرتضی در سالگرد حادثه خونین پانزده خرداد، در منزل امام، به منبر رفت و(به قول منبری ها) دوازده مرتبه از دروازه کوفه به ماجرای پانزده خرداد گریز زد، بی آن که بهانه ای به دست ساواک بدهد. البته این بهانه ندادن، برای مصلحت انقلاب و جلوگیری از تشنّج بود و خود ایشان از عمّال طاغوت ترسی نداشت. به هر حال، سخنرانی در بیت حضرت امام در شرایط حادّ بعد از پانزده خرداد، کار هر کسی نبود. مرحوم برقعی با بی باکی و شجاعت به دیگران هم روحیه داد و بذر شجاعت را در دل ها کاشت.(18)

سخاوت
سخاوت یکی از ارزش های والای اخلاقی در فرهنگ اسلامی است؛ چنان که پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «السخی قریب من اللّه و قریب من الناس و قریب من الجنة؛(19) انسان سخاوتمند به خدا و مردم و بهشت نزدیک است.»
سیدمرتضی در سخاوت و گشاده دستی نیز گوی سبقت از همگنان ربوده بود؛ به طوری که سخاوت وی زبانزد شده بود. سخاوتش به گونه ای بود که بر اثر گشاده دستی و کمک به دیگران، در جیبش پول پیدا نمی شد. به چند نمونه از سخاوت های او اشاره می کنیم:

سفره بی بدیل
روزی آقای برقعی سفره می اندازد که مرحوم شیخ محمدتقی فلسفی هم آن جا بود. بعد از جمع شدن سفره، آقای فلسفی می گوید: من سر سفره های بسیاری نشسته ام؛ اما سفره هیچ کس مثل سفره برقعی نمی شود.(20)

مسافر محبوب
ایشان وقتی می خواست جایی برود، اگر تاکسی خالی از آن سوی خیابان ایشان را می دید، دور می زد. و ایشان را سوار می کرد. علّتش گشاده دستی ایشان در پرداخت کرایه تاکسی بود که معمولاً ایشان بیش از مبلغ کرایه پرداخت می کرد. گاهی که اعتراض می شد، ایشان می فرمود: مردم نباید به آخوند بدبین باشند و پیش خود فکر کنند که آخوند خسیس است و دو دستی به مال دنیا چسبیده است.(21)

سخاوت
ایشان با وجود آن که بیش از نیم قرن خطیب ارشد و پرآوزه قم بود، هرگز به جمع مال و ثروت نپرداخت؛ به همین دلیل هر آن چه از پول منبر به دست می آورد به نیازمندان می داد. و تا زمانی که به محتاجان، بذل و بخشش نمی کرد گویی آرامش نداشت.
بنابر قول برخی از اشخاص معتمد، ایشان به منبری ها و روضه خوان هایی که درآمد مناسبی نداشتند، به طور مستمرّ کمک می کرد. او به سبب همین بلندنظری، دوست داشت در دنیا سربار کسی نباشد. او قبل از تصادفی که منجر به مرگش شد، به شخصی گفته بود: آیا می شود مرگ آنی برسد و انسان سربار کسی نباشد.(22) جالب این که پزشک او را معاینه می کند و اظهار می دارد که ایشان در اثر ضربه فوق العاده شدید، در یک لحظه رحلت کرده و زحمت یک قرص را به کسی نداده است.

بخشش به اغنیا
یکی از بازاریان محترم قم نقل کرده که: من همیشه منتظر بودم عید سعید غدیر فرا برسد تا از محضر آقای برقعی عیدی بگیرم؛ چون برای ایشان فقیر و غنی فرق نمی کرد و به صورت یکسان به همه عیدی می داد.(23)

برقعی و آیت اللّه العظمی بروجردی(24)
در شب سوم شعبان به مناسبت ولادت امام حسین (ع) ، مجلس جشن مفصلی در مسجد اعظم قم برگزار می شود که همه بزرگان حوزه قم، از جمله آیت اللّه بروجردی، در آن جشن حضور می یابند. سیدمرتضی برقعی منبر می رود و بعد از خواندن خطبه، شعری را با مطلع «زعیم المسلمین، چشم تو روشن» با صدای خوش و روح بخش خطاب به آقای بروجردی می خواند. آقای زاهدی که در کنار منبر نشسته بود، می گوید: آقای برقعی عیدی می خواهد. حجت الاسلام یثربی، که خود در آن مجلس بود و از مهمانان پذیرایی می کرد، می گوید: آقای بروجردی ما را فرستاد یک عبا خریدیم و آوردیم و آقای بروجردی در همان لحظه که آقای برقعی روی منبر بود، عبا را به ایشان هدیه می کند. مرحوم برقعی، یکی دو بار در منزل معظم له در حال منبر به خلعت عبا مفتخر شد. شاید مجموعاً چهار بار آن هم در حال منبر، بدون مقدمه قبلی، به خلعت عبا از دست آقای بروجردی مفتخر گردید.(25)
سیدعلی نقل می کرده که پدرم همیشه می گفت: بزرگ ترین افتخار من این است که آقای بروجردی به من عبا عطا کرده است.
روابط آن دو بزرگوار خیلی صمیمانه و محکم بوده است؛ به گونه ای که هر وقت آقای برقعی از مسافرت برمی گشت، آیت اللّه بروجردی به دیدار ایشان می رفته است. در واقع کمتر روزی بوده که همدیگر را نبینند. ماجرایی که در ذیل می آید، بیانگر علاقه مندی آن زعیم بزرگ به این خطیب فرزانه است:
مرحوم برقعی روزی بعد از منبر حالشان به هم می خورد. دکتر به بالینش می آورند، می گوید: ایشان مسموم شده و نباید بخوابد؛ زیرا اگر بخوابد. خواهد مرد. سیدعلی می گوید: تا صبح از خواب رفتن ایشان ممانعت کردیم. تا این که صبح صدایش تغییر کرد و حالش رو به بهبودی رفت. هنگامی که آیت اللّه بروجردی به ملاقات ایشان می آید و از ماجرا آگاه می شود، می فرماید: اگر برای معالجه اش هم وزن خودش هم طلا بخواهند، من پرداخت می کنم. امّا متأسفانه علی رغم معالجات، صدای سوزناک و حزین ایشان تا آخر عمر به حالت اولیه اش برنمی گردد. این ماجرا در حدود چهل سالگی برقعی اتفاق می افتد.(26)

مطالعه و تحقیق
ایشان با وجود مشغله های فراوان و منبرهای زیاد، هرگز مطالعه را فراموش نمی کرد و حداقل روزی چهار ساعت مطالعه داشت. بیشتر کتب را حاشیه می زد. در میان خطبا کمتر کسی مثل ایشان پیدا می شود که به مقاتل مسلط باشد؛ حتی روزی که تصادف کرد، یادداشتی از یک روایت داشت که معلوم بود همان روز نوشته است، آن هم در آن سن. همیشه به فرزندان و طلاب جوان توصیه می کرد که کتاب را از باء بسم اللّه تا تاء تمّت بخوانند، نه این که از هر کتابی چند ورقی و از هر ورقی چند سطر، آن هم فقط برای سرگرمی بخوانند.
این خطیب نامور کتابی در زمینه مقتل در دست تألیف داشت، متأسفانه دست نوشته ناتمام آن، بعد از فوتش به علت گرفتاری های خانواده گم می شود!(27)

73 منبر با 73 موضوع
بعد از رحلت آیت اللّه بروجردی، تقریباً تمام اصناف و کسبه و مردم قم در رثای آن زعیم عالیقدر به صورت جداگانه مجالس یادبود برپا کردند که اکثر سخنرانی ها بر عهده آقای برقعی بود؛ به طوری که ایشان 73 منبر رفت و جالب این که در هر مجلس، موضوع سخنرانی را به اقتضای شغل صاحبان مجلس انتخاب می کرد؛ مثلاً برای تجّار آیه شریفه (یا ایها الذین آمنوا هل ادلّکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم)(28) را می خواند و تفسیر می کرد، برای سفالگران آیه شریفه (خلق الانسان من صلصال کالفخار)(29) و برای اصحاب استفتا و دوستان ویاران آیت اللّه بروجردی آیه (ماتلک بیمینک یا موسی، قال هی عصای)(30) را می خواند. کنایه از این که شما عصای دست آیت اللّه بروجردی بودید.(31)

وفات
سیدمرتضی پس از آن که بیش از نیم قرن در شهر مقدس قم به عنوان برجسته ترین خطیب به وعظ و ارشاد مردم اشتغال داشت، سرانجام در 24 آذر 1366 ش. به هنگام عزیمت برای منبر، در تصادف رانندگی جان خود را به حضرت جانان تقدیم کرد.(32)

پی نوشت ها:
1 - مصاحبه با حضرت آیت اللّه یثربی(واعظ معروف قمی).
2 - مصاحبه با سید علی برقعی، فرزند بزرگ مرحوم سید مرتضی برقعی.
3 - جهت نمونه ر.ک: «بوستان ولایت»، محمود طلوعی گوکانی، چ اوّل، 1379، ج 2، ص 41.
4 و 5 و 6 و 7 - مصاحبه با سیدعلی برقعی.
8 - فرهنگ آنندراج، ج 2، ص 1490.
9 - مصاحبه با آیت اللّه یثربی.
10 - عنکبوت، 41.
11 - گفت و گو با آیت اللّه یثربی.
12 - سوره فرقان، 74.
13 و 14 - گفت و گو با آیت اللّه یثربی.
15 - طه، 12.
16 و 17 - مصاحبه با سیّد علی برقعی.
18 - مصاحبه با آیت اللّه یثربی.
19 - بحارالانوار، ج 73، ص 308.
20 - مصاحبه با آیت اللّه یثربی.
21 - گفت و گو با سیدعلی برقعی.
22 و 23 - مصاحبه با سیدمجتبی، برادرزاده مرحوم سید مرتضی برقعی.
24 - آیت اللّه العظمی سیدحسین بروجردی متولد 1292 ق. و متوفای 13 شوال 1380 ق. (1340 / 1 / 10 ش) ایشان در زمان خود تنها مرجع مطرح بود. از کارهای علمی ایشان(علاوه بر نوشتن متون فقهی و حاشیه بر بعضی کتب)، نظارت بر نوشتن جامع الاحادیث است. از دیگر فعالیت های ایشان ساختن، مساجد در کشورهای مختلف بود. (به نقل آیت اللّه شیخ علی پناه اشتهاردی) شخصیت های بزرگی مثل مرحوم امام خمینی، آیت اللّه گلپایگانی، آیت اللّه بهجت و... از محضرش فیض برده اند.
25 - مصاحبه با آیت اللّه یثربی.
26 و 27 - مصاحبه با سیدعلی برقعی و سیدمجتبی برقعی.
28 - صف، 10.
29 - رحمن، 14.
30 - طه، 17 و 18.
31 - مصاحبه با آیت اللّه یثربی، سیدعلی برقعی و سیدمجتبی برقعی.
32 - پیام قم، سال سوم، ش 63، دی 79 و سنگ قبر مرحوم سیدمرتضی برقعی.

منبع: www.hawzah.net

نظر شما