موضوع : پژوهش | مقاله

تحلیل رفتار انتخاباتی؛ موردشناسی انتخابات نهم ریاست جمهوری


تحلیل انتخابات با عواملی پیوند دارد که رفتار انتخاباتی را شکل می‌دهند. در میان نظریه‌های گوناگون تحلیل رفتار انتخاباتی، نظریه‌هایی بر اهمیت هویّت حزبی و دل‌بستگی‌های همیشگی تأکید می‌کنند؛ نظریه‌هایی بر اهمیت عضویت گروهی و صف‌بندی اجتماعی تأکید دارند؛ نظریه‌هایی مبتنی بر انتخاب عقلانی و محاسبه منافع شخصی است؛ و نظریه‌هایی که معتقدند انتخاب‌های فردی به وسیله تدبیر و کنترل ایدئولوژیکی شکل می‌گیرند. نویسنده مقاله حاضر درصدد است با استفاده از موردشناسی انتخابات نهم ریاست جمهوری، رفتار انتخاباتی در جمهوری اسلامی ایران را، به ویژه در دهه اخیر، بر اساس نظریه انتخاب عقلانی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.


مشارکت انتخاباتی به عنوان یکی از گونه‌های مهم مشارکت سیاسی، جایگاه ویژه‌ای در مباحث جامعه‌شناسی سیاسی به طور عام، و جامعه‌شناسی انتخابات به طور خاص دارد. تحلیل رفتار انتخاباتی یکی از کارویژه‌های اساسی جامعه‌شناسی انتخابات است که پژوهشگران تاکنون با مطالعه انتخابات گوناگون توانسته‌اند الگوهای متعددی در تحلیل رفتار انتخاباتی ارائه دهند. مطالعه رفتار انتخاباتی خاص با توجه به الگوهای ارائه شده در این باب، کار محقق را نظام‌مند و تا حدی آسان می‌گرداند. با این حال، گرچه پدیده «انتخاب» به مفهوم سیاسی امروزی، پدیده‌ای است نوین و خاستگاه تمدنی در غرب دارد، اما تاکنون در مقایسه با پدیده‌های دیگر همچون «انقلاب» مورد تجزیه و تحلیل دقیق قرار نگرفته است. در حالی که، هر ساله شاهد انتخابات متنوّع و متعدد در نقاط مختلف جهان هستیم، اما در مقایسه با پدیده انقلاب که به ندرت اتفاق می‌افتد، دارای ضعف‌های عمده نظری و بررسی کلان است. افزون بر این، متأسفانه منابع فارسی در این باب نیز بسیار اندک است. کتاب‌هایی که در زمینه جامعه‌شناسی سیاسی به فارسی تألیف و یا حتی ترجمه گشته‌اند یا اساسا به این بحث نپرداخته‌اند و یا بسیار اندک و گذرا به آن اشاره کرده‌اند. با این همه، پژوهش حاضر از سه بخش نظریه‌های تحلیل رفتار انتخاباتی، جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات و تحلیل آن تشکیل شده است. در بخش اول، مروری به نظریه‌های مهم تحلیل رفتار انتخاباتی خواهد شد؛ در بخش دوم، به دو موردشناسی می‌پردازیم: موردشناسی اول، که با استفاده از روش‌های کمی (به عنوان ابزار جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات)، وضع رأی‌دهندگی جامعه آماری خاص را مورد بررسی قرار می‌دهیم و موردشناسی دوم، که مربوط به پیام‌ها و سخنان یکی از نامزدهای مهم و برجسته سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. در بخش سوم نیز به طور مختصر، با استفاده از نظریه انتخاب عقلانی (به عنوان ابزار تحلیل و همچنین فرضیه پژوهش حاضر)، به تحلیل رفتار رأی‌دهندگان در انتخابات نهم ریاست جمهوری می‌پردازیم.

نظریه‌های تحلیل رفتار انتخاباتی
علاقه آکادمیک به رفتار انتخاباتی همزمان با ظهور علم سیاسی رفتاری بود. انتخابات به عنوان گسترده‌ترین و قابل اندازه‌گیری‌ترین شکل رفتار سیاسی در کانون توجه فنون جدید نمونه‌پژوهی و تحلیل آماری قرار گرفت. کتاب رأی‌دهنده آمریکایی1 محصول پژوهشی دانشگاهمیشیگان بود که به عنوان کار اصلی در این زمینه موجب رشد بسیاری از مطالعات مشابه مانند کتاب تغییر سیاسی در بریتانیا2 گردید. در اوج انقلاب، چنین تصور می‌شدکه رأی‌گیری کلید افشای همه اسرار نظام سیاسی است. با این حال، چنین امیدی چندان رضایت‌بخش نبود. بنابراین، انتخابات‌شناسی یا مطالعه علمی رفتار انتخاباتی، هنوز جایگاه مهمی در تحلیل سیاسی دارد؛ زیرا رأی‌گیری یکی از از غنی‌ترین منابع اطلاعات تعامل میان افراد، جامعه و سیاست را فراهم می‌کند. با مطالعه اسرار رفتار انتخاباتی، می‌توان درس‌های مهمی درباره ماهیت نظام سیاسی آموخت و در فرایند تغییر اجتماعی و سیاسی معرفت حاصل کرد. 3 حاصل انتخابات‌شناسی تاکنونکشف و ارائه نظریه‌هایی بوده است که مهم‌ترین آنها عبارتند از: نظریه هویّت حزبی، نظریه جامعه‌شناسانه، نظریه انتخاب عقلانی و نظریه ایدئولوژی مسلط.

1. نظریه هویّت حزبی4
نظریه هویّت حزبی به عنوان اولین نظریه رفتار انتخاباتی، مبتنی بر دل‌بستگی روان‌شناختی مردم به احزاب است. در این نظریه رأی‌دهندگان انسان‌هایی هستند که با یک حزب هویّت می‌یابند. بنابراین، «وابستگی حزبی» مهم‌ترین متغیر تبیین آراء رأی‌دهندگان می‌باشد. محققان مرکز تحقیقات و مطالعات دانشگاه میشیگان، در کتاب رأی‌دهنده آمریکایی معتقدند، علاقه روانی و عاطفی که بین رأی‌دهندگان و حزب محبوبشان برقرار است، عامل بسیار مهم برای به پیروزی رساندن نامزدهای مورد نظر در انتخابات است. اینان در تبیین ایجاد چنین رابطه عاطفی می‌گویند: «این وابستگی عاطفی، اغلب از زمان کودکی و نوجوانی در افراد ایجاد می‌شود و معمولاً از خانواده‌ها به فرزندان منتقل می‌گردد و محیط شغلی و اجتماعی هم در تثبیت این پیوندها مؤثرند.»5 بنابراین، این نظریه تأکید فراوان بر جامعه‌پذیری سیاسی اولیه دارد؛ بدین معنا که خانواده ابزار مهمی است که از طریق آن وابستگی‌های سیاسی درست می‌شود و بعدها به وسیله عضویت گروهی و تجارب اجتماعی تقویت می‌شود. 6
بر اساس این نظریه، هرچند احزاب جایگاه ویژه‌ای دارند، اما تبلیغات انتخاباتی چندان تأثیری در تغییر گرایش‌های مردم ندارد؛ چراکه مردم پیش از انتخابات دارای علقه‌هایی عاطفی با احزاب مورد علاقه‌شان می‌باشند و از این‌رو، هر نامزدی که از سوی حزب محبوب معرفی گردد، طرف‌داران به آن رأی خواهند داد و اساسا خواسته «حزب»، خواسته «رأی‌دهنده» نیز می‌باشد. البته، تبلیغات انتخاباتی می‌تواند در جهت کسب آراء افرادی که از لحاظ تحصیلات در سطحی پایین‌تر قرار دارند و از نظر سیاسی و اجتماعی هنوز جایگاهی مشخص پیدا نکرده‌اند، مؤثر باشد. مکتب میشیگان معتقد است، وابستگی حزبی در طول زمان، کمتر دستخوش تغییر می‌شود و دارای استمرار و پیوستگی است و تنها در بحران‌های سیاسی و اجتماعی است که در معرض دگرگونی قرار می‌گیرد. 7 در این نظریه، آرای افراد تا حد زیادی «موروثی» است؛ یعنی گرایش به یک حزب خاص و محبوب به صورت نسل به نسل در خانواده‌ها جریان دارد و تنها حوادث اجتماعی بزرگ می‌توانند این گرایش را دستخوش تغییر و تحول قرار دهند. مهم‌ترین شاخصه‌های این نظریه عبارتند از:
1. فرد نقش کم‌رنگی دارد.
2. «وابستگی حزبی» بسیار مؤثر است.
3. تبلیغات انتخاباتی چندان تأثیری ندارد.
4. رأی افراد «موروثی» است.

2. نظریه جامعه‌شناختی8
نظریه جامعه‌شناختی بر این مبنا استوار است که آنچه توانسته افراد را تشویق کند تا در انتخابات شرکت کرده و به منتخب مورد نظر رأی دهند، شرایط اجتماعی، محیطی، اقتصادی و فرهنگی افراد رأی‌دهنده است؛ چراکه بین شرایط اجتماعی افراد و گرایش سیاسی آنان، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. بنابراین، اگر بخواهیم تحلیل درست و واقع‌بینانه از انتخابات مورد نظر داشته باشیم، باید شرایط اجتماعی، محیطی، اقتصادی و فرهنگی افراد رأی‌دهنده را مورد مطالعه قرار دهیم. 9 در این نظریه، فرد به تنهاییمعنایی ندارد و انگیزه‌های وی تأثیر چندانی در رفتار انتخاباتی از خود نشان نمی‌دهد، بلکه فرد باید در درون فرهنگ و اجتماع خاص خود مورد مطالعه قرار گیرد. بر این اساس، تبلیغات انتخاباتی نیز چندان تأثیری بر گزینش رأی‌دهندگان ندارد، بلکه رأی‌دهندگان مدت‌ها پیش از شروع تبلیغات انتخاباتی گزینه مورد نظر خود را انتخاب کرده‌اند.
پل لازارسفلد (Paul Lazarsfeld) 10 و گروه تحقیقاتی وی در دانشگاه کلمبیا، با مطالعه میدانی و موردی چند انتخابات به این نتیجه رسیدند افرادی که دارای موقعیت اجتماعی خاص هستند و حتی در یک منطقه جغرافیایی خاص زندگی می‌کنند، سالیان دراز دارای گرایش ثابت در مسائل سیاسی می‌باشند. وی می‌گوید: «فرد از نظر سیاسی آن‌گونه می‌اندیشد که از نظر اجتماعی در آن به سر می‌برد؛ عوامل اجتماعی تعیین‌کننده گرایش‌های سیاسی افرادند.»11
آندره زیگفرید (Andre Siegfried) یکی دیگر از طرف‌داران نظریه جامعه‌شناختی، معتقد است: متغیرهایی همچون مذهب، سن، طبقات اجتماعی و امثال آن هستند که تعیین‌کننده رأی افرادند و تبلیغات در زمان انتخابات چندان اهمیتی در تغییر نگرش رأی‌دهندگان ندارد و افراد به تناسب موقعیت جغرافیایی و اجتماعی خود تصمیم می‌گیرند. 12
بنابراین، هم نظریه جامعه‌شناختی و هم نظریه هویّت حزبی بر این پایه استوارند که تبلیغات انتخاباتی چندان نقشی در تغییر گرایش سیاسی افراد ندارند، بلکه شرایط اجتماعی، محیطی (در نظریه جامعه‌شناختی) و انگیزه‌های فردی و وابستگی حزبی (در نظریه هویّت حزبی) در انتخابات گزینه مورد نظر مؤثرند. وجه افتراق این دو نظریه آن است که در نظریه جامعه‌شناختی، شرایط اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگی به صورت علّی و معلولی در زندگی فرد و رأی وی تأثیرگذار است، در حالی که در نظریه هویّت حزبی انگیزه‌های فردی و سیاسی، که در درون یک حزب محبوب سیاسی تبلور می‌یابد، عامل مهم در تصمیم‌گیری‌ها به شمار می‌رود. مهم‌ترین شاخصه‌های این نظریه عبارتند از:
1. انگیزه‌های فردی هیچ نقشی ندارد.
2. شرایط اجتماعی، محیطی، اقتصادی و فرهنگی تعیین‌کننده است.
3. تبلیغات انتخاباتی تأثیر چندانی ندارد.

3. نظریه انتخاب عقلانی13
نظریه انتخاب عقلانی با انتقادات شدید نسبت به دو نظریه گذشته، درصدد است با پررنگ‌تر کردن نقش «افراد مستقل» رفتار انتخاباتی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. کی (Key)، وربا (Verba)، نی (Nie) و دیگران، از جمله اندیشمندانی هستند که این نظریه را مطرح کرده‌اند. اینان معتقدند با توجه به گسترش سطح سواد و آگاهی مردم در جوامع گوناگون، رأی‌دهندگان سعی می‌کنند خود را از وابستگی‌هایی که تا به حال وجود داشته است، خارج سازند و خود به صورت مستقل تصمیم‌گیری نمایند. در این نظریه، احزاب سیاسی مشروعیت سیاسی خود را از دست داده و بنابراین، با بحران‌های جدی حمایتی مواجه شده‌اند. علاوه بر آنکه، بر خلاف دیگر نظریه‌ها، در این نظریه «تبلیغات انتخاباتی» نقشی بسیار تعیین‌کننده، حساس و مؤثر در جذب آرای مردم بازی می‌کند؛ چراکه افراد به صورت مستقل بوده و گرایش آنان از قبل تعیین شده نیست. رأی‌دهندگان سعی می‌کنند از میان تبلیغات نامزدها، به نامزد و برنامه‌ای رأی دهند که منافع آنان را به خوبی تأمین می‌کند.
در اینجا لازم است به دو دیدگاه دیگر که باید در درون نظریه عقلانی مورد بررسی قرار گیرند، اشاره شود: الف. دیدگاه اقتصاد محور؛ ب. دیدگاه نسل‌ها.
آنتونی داونز (Anthony Downs) در کتاب نظریه اقتصادی دموکراسی14 بر اساس دیدگاه اقتصادمحور، رأی‌دهنده را مظهر واقعی یک انسان اقتصادی معرفی می‌کند. وی با مقایسه و تشبیه احزاب سیاسی با شرکت‌های تجاری، معتقد است همان‌گونه که شرکت‌های تجاری در میدان رقابت سعی می‌کنند کالاهای موردپسند مصرف‌کنندگان را تولید و عرضه کنند، احزاب سیاسی نیز در تلاشند، نامزدها و برنامه‌هایی موردپسند رأی‌دهندگان ارائه دهند. 15 در این میدان انتخاباتی، آن حزبی موفق است که بتواند جذاب‌ترین فرد و جذاب‌ترین برنامه را ارائه دهد و به پیروزی برسد. بنابراین، همان‌گونه که در بازار اقتصادی، قانون عرضه و تقاضا وجود دارد، در بازار سیاست نیز قانون عرضه و تقاضا چشمگیر است. از این‌رو، رأی‌دهندگان در این بازار در تلاشند که کالاهایی را برگزینند که بیشترین منافع را برای آنان تأمین نماید. البته، پیر بوردیو (Pierre Bourdieu) با انتقاد از دیدگاه اقتصادمحور، معتقد است که نمی‌توان طرف‌داران احزاب را عقلانی محض، به معنای اقتصادی آن در نظر گرفت، بلکه «فرهنگ و ایدئولوژی» نیز در تصمیم‌گیری سیاسی افراد نقش دارند. علاوه بر اینکه، تشبیه احزاب به شرکت‌های اقتصادی نیز اشتباه است؛ چون مشتریان یک شرکت وابستگی فکری و اقتصادی به شرکت موردنظر پیدا نمی‌کنند و به راحتی و با کوچک‌ترین نارضایتی می‌توانند شرکت مورد نظر را رها کرده و کالاهای خویش را از دیگر شرکت‌ها تهیه نمایند. این در حالی است که افراد دارای وابستگی حزبی یا جناحی به سختی می‌توانند از حزب مورد علاقه‌شان صرف‌نظر کرده و به احزاب دیگر روی آورند.
نئولیبرال‌ها با پر رنگ کردن تغییر و تحوّل در نسل‌ها، در صددند رفتار انتخاباتی را با این دیدگاه مورد تحلیل قرار دهند. اینان با انتقاد از نظریه‌پردازان هویت حزبی، که رأی افراد را «موروثی» و تا حدی ثابت می‌دانستند، معتقدند هر نسل سیاسی در برخورد با پدیده‌ها می‌تواند رفتاری از خود بروز دهد که کاملاً مغایر با رفتار نسل قبلی باشد و در واقع، آنچه که معیار بروز رفتار است، نه انگیزه‌های حزبی و موروثی، بلکه معیاری کاملاً عقلانی در موقعیت‌های زمانی و مکانی خاص است. این دیدگاه نیز معتقد است شکاف سیاسی جوامع، ناشی از شکاف نسل‌هاست و احزاب سیاسی نقش چندانی در این شکاف ندارند. 16 مهم‌ترین شاخصه‌های این نظریه عبارتند از:
1. فرد نقشی بسیار مؤثر و تعیین‌کننده دارد.
2. احزاب سیاسی مشروعیت سیاسی خود را از دست داده‌اند.
3. میزان درصد «افراد مستقل» بسیار بالا رفته است.
4. تبلیغات انتخاباتی بسیار مؤثر و تعیین‌کننده است.

4. نظریه ایدئولوژی مسلط17
نظریه ایدئولوژی مسلّط، به عنوان نظریه رادیکال رفتار انتخاباتی نگریسته می‌شود. بر اساس این نظریه، هرچند افراد خود انتخاب می‌کنند، اما انتخاب‌های فردی با کنترل ایدئولوژیکی شکل می‌گیرند. از این منظر، شاید این نظریه با نظریه جامعه‌شناختی شباهت داشته باشد؛ چراکه انتخاب و گزینش، انعکاس موقعیت شخص در سلسله مراتب اجتماعی است. در حالی که میان این دو نظریه تفاوت ظریفی وجود دارد. در ایدئولوژی مسلّط، انتخاب تحت تأثیر آموزشی است که حکومت می‌دهد و حتی بالاتر، تحت تأثیر رسانه‌های گروهی است. بر خلاف نظریه جامعه‌شناختی، که رسانه‌های گروهی صرفا اولویت‌های موجود را بیان می‌کنند، نظریه ایدئولوژی مسلط بیانگر آن است که رسانه‌ها توانایی دارند جریان ارتباطات سیاسی را هم به وسیله تعیین موضوع بحث و هم به وسیله ساختن اولویت‌ها و حمایت‌ها تحریف کنند و آن را وارونه جلوه دهند. نتیجه اینکه، اگر نگرش‌های رأی‌دهندگان با عقاید ایدئولوژی مسلط مطابقت داشت، احزاب قادر نخواهند بود سیاست‌هایی را که بیرون از آن ایدئولوژی قرار دارند بسط دهند. بدین ترتیب، نه تنها چالش توزیع قدرت و منابع در جامعه پیش می‌آید، بلکه فرایند انتخاباتی تمایل به حفظ آن دارد. 18 مهم‌ترینشاخصه‌های این نظریه عبارتند از:
1. انتخاب فردی تحت کنترل ایدئولوژی مسلط و رسانه‌های گروهی است.
2. تبلیغات رسانه‌های گروهی در تحریف واقعیات بسیار تعیین‌کننده هستند.
از میان چهار نظریه ارائه شده به نظر می‌رسد، نظریه انتخاب عقلانی صلاحیت لازم را در تحلیل رفتار انتخاباتی مردم در دهه اخیر نظام جمهوری اسلامی ایران دارا باشد؛ چراکه مؤلّفه‌ها و شاخصه‌هایی که این نظریه ارائه می‌دهد، در انتخابات سال‌های اخیر ایران کاملاً محسوس بوده و نقش بسیار حایز اهمیتی را ایفا کرده است. بر این اساس، فرضیه‌ای که از این نظریه به دست خواهد آمد، بدین صورت خواهد بود: «شکل‌گیری نسل جدید سیاسی مستقل و نوع تبلیغات انتخاباتی، دو عامل اساسی و مهم در پیروزی انتخابات سال‌های اخیر در ایران بودند.» همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، این فرضیه از دو متغیر اصلی تشکیل شده است: 1. نسل جدید سیاسی مستقل؛ 2. نوع تبلیغات انتخاباتی.
در بخش شکل‌گیری نسل جدید سیاسی مستقل، شاخصه‌های ذیل دارای اهمیت هستند:
1. میزان سطح سواد و دانش و آگاهی‌های افراد در نقاط مختلف کشور؛
2. رشد جمعیت جوان کشور با ویژگی‌های متفاوت از قبل (پیش از پیروزی انقلاب)؛
3. حضور سیاسی فعال زنان؛
4. پیشرفت سطح فرهنگی و اقتصادی افراد؛
در بخش نوع تبلیغات انتخاباتی، شاخصه‌های ذیل می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد:
1. نقش صدا و سیما (مثبت و منفی)؛
2. نقش نشریات مکتوب و الکترونیکی؛
3. عملکرد تبلیغاتی رقیب؛
4. شعارهای تبلیغاتی؛
5. برنامه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی؛
6. خصوصیات فردی و شخصیتی؛
7. نحوه عملکرد ستادهای انتخاباتی؛
8. عملکرد دستگاه‌های مجری انتخابات؛
9. عملکرد دستگاه‌های نظارتی انتخابات؛
10. عملکرد نهادهای فرهنگی (بخصوص حوزه و دانشگاه).
همان‌گونه که روشن است شاخصه‌های مذکور جامع و مانع نبوده، بلکه می‌توان برخی را درهم ادغام و برخی دیگر را به آن افزود؛ علاوه بر آنکه در این مختصر نمی‌توان برای تک‌تک موارد شواهد مستند و مجزا ذکر نمود. از این‌رو، در بخش داده‌ها و اطلاعات مقاله حاضر، به دو موردشناسی می‌پردازیم که مربوط به انتخابات نهم ریاست جمهوری می‌باشد.

داده‌ها و اطلاعات

موردشناسی اول: پژوهش میدانی
موردشناسی اول، پژوهشی میدانی در خصوص مرحله دوم انتخابات نهم ریاست جمهوری ایران می‌باشد. ویژگی این پژوهش عبارت است از:
1) پژوهش حاضر به صورت میدانی صورت پذیرفته و داده‌ها و اطلاعات آن از یک پرسش‌نامه نُه گزینه‌ای به دست آمده است.
2) این پژوهش از تجزیه و تحلیل دست اول برخوردار بوده؛ بدین معنا که یافته‌های موضوع مورد بحث توسط نویسنده مقاله فراهم شده است.
3) پرسش‌نامه تنظیم شده به صورت تشریحی است تا نگاه نویسنده موجب تحدید در پاسخ‌ها نگردد.
4) پرسش‌نامه بر اساس نظریه انتخاب عقلانی به عنوان چارچوب نظری حاضر تنظیم شده، به گونه‌ای که پس از انجام پرسش‌نامه، به خوبی می‌توان اثبات، نفی و یا تفصیل فرضیه مذکور را تبیین کرد.
5) پرسش‌ها به ترتیب عبارتند از:
1. در مرحله دوم انتخابات به چه کسی رأی دادید؟ چرا؟
2. به نظر شما چرا مردم به آقای احمدی‌نژاد رأی دادند؟
3. اولویت اول مردم در رأی به ایشان کدام بود؟ (فرهنگی؛ سیاسی؛ اقتصادی؛ اجتماعی؛ غیره)
4. شما چند درصد احتمال پیروزی ایشان را می‌دادید؟ (دور دوم).
5. مردم تا چه میزان ایشان را می‌شناختند؟ این آشنایی مربوط به دوران تبلیغات بود یا قبل از آن؟
6. نظر علما و مراجع دینی تا چه اندازه در انتخاب ایشان تأثیرگذار بود؟
7. نظر احزاب و گروه‌های سیاسی تا چه اندازه در انتخاب ایشان تأثیرگذار بود؟
8. تبلیغات انتخاباتی به ویژه رسانه ملّی تا چه اندازه در شناسایی و پیروزی ایشان نقش مؤثر داشت؟
9. سن، جنس، تحصیلات؟
6) همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، این پرسش‌نامه معطوف به دور دوم انتخابات و پیروزی آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد است. جامعه آماری مربوط به محققان و دانش‌پژوهان دو مرکز حوزوی و دانشگاهی قم، یعنی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس‌سرهو دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام می‌باشد که به صورت اتفاقی به 25 نفر از آنان پرسش‌نامه مذکور ارائه شده که 22 نفر به آن پاسخ دادند.
7) مشخصات کلی پاسخ‌دهندگان عبارتند از:
سن: به لحاظ سنی، میانگین سن پاسخ‌دهندگان 5/34 سال می‌باشد که از 25 سال تا 46 سال را شامل می‌گردد. جزئیات آن بدین صورت است: 25 سال (1 نفر)؛ 30 سال (2 نفر)؛ 31 سال (3 نفر)؛ 32 سال (6 نفر)؛ 34 سال (1 نفر)؛ 35 سال (1 نفر)؛ 36 سال (2 نفر)؛ 37 سال (2 نفر)؛ 40 سال (1 نفر)؛ 43 سال (1 نفر)؛ 44 سال (1 نفر)؛ 46 سال (1 نفر).
جنس: به لحاظ جنسیتی همه پاسخ‌دهندگان (22 نفر) مرد می‌باشند.
تحصیلات: از حیث تحصیلات، همه پاسخ‌دهندگان علاوه بر داشتن تحصیلات حوزوی، از تحصیلات دانشگاهی در مقاطع مختلف؛ کارشناسی (3 نفر)؛ کارشناسی ارشد (14 نفر) و دانشجوی دکتری (5 نفر) نیز برخوردارند.

1. گزینه انتخاب
در پاسخ به بخش اول پرسش اول، مبنی بر اینکه در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری به چه کسی رأی دادید؛ 16 نفر با 64/72 درصد از پاسخ‌دهندگان به آقای محمود احمدی‌نژاد و 6 نفر با 24/27 درصد از آنان به آقای علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی رأی دادند.

2. دلایل انتخاب آقای احمدی‌نژاد
در رابطه با دلایل انتخاب آقای احمدی‌نژاد دو نوع پرسش مطرح گردید: 1) دلایل انتخاب آقای احمدی‌نژاد از سوی پاسخ‌دهندگان؛ 2) دلایل انتخاب آقای احمدی‌نژاد از سوی مردم؛ تمایز این دو نوع پرسش بدان سبب است که در پاسخ به پرسش اول، دلایل مطروحه فقط مربوط به کسانی است که به آقای احمدی‌نژاد رأی دادند، در حالی که در پاسخ به پرسش دوم، این دلایل هم از سوی طرف‌داران آقای احمدی‌نژاد و هم از سوی طرف‌داران آقای هاشمی رفسنجانی ارائه شده است.
در خصوص دلایل انتخاب آقای احمدی‌نژاد از سوی پاسخ‌دهندگان، موارد زیر بدون حذف تکرار ذکر شده است: «فاقد ادعای خودبرتربینی، عاشق خدمت و کمک به پیشرفت میهن اسلامی، لایق ملت و مردم مظلوم و مستضعف»؛ «صداقت، توجه به محرومان، کارایی، ساده‌زیستی، دین‌محوری، مبارزه با رانت‌خواری»؛ «عدالت‌خواهی، اسلام‌خواهی، صداقت با مردم»؛ «انقلابی بودن، دغدغه دین داشتن، برهم زدن روابطی که بر پایه نظام‌های لیبرالی متکی بود و به منزله وحی منزل در روابط سیاسی تلقّی می‌شد»؛ «در اجرای عدالت و توزیع عادلانه ثروت موفق‌تر است»؛ «اعتقاد به انقلاب، جزو سیستم موجود نبود»؛ «سادگی در رفتار، صداقت در گفتار، پرهیز از تکلفات، محوریت دین در عمل سابق، تأکید بر محوریت اسلام در شعارهای انتخاباتی، دوری از هرگونه وامداری شخصی و گروهی، صراحت و استقامت در موضع‌گیری‌های اصولی»؛ «اقبال عمومی مردم به ایشان، ایجاد حس مطلوب از انتخاب ایشان در جامعه، مفید بودن برای انقلاب»؛ «عدالت‌محوری، معنویت‌گرایی، عدم اعتقاد به برنامه‌ها و سیاست‌های رقیب ایشان»؛ «به فکر دین و سازندگی دنیای مردم هستند»؛ «پای‌بندی به ارزش‌های انقلاب»؛ «اعتقاد به ایجاد تحول از طریق ایشان در حوزه‌های مختلف»؛ «مردمی بودن، دوری از مراکز قدرت و ثروت، سوابق خوب، رایحه خوش خدمت، ساده‌زیستی، مکتبی بودن، روحیه خدمتگزاری، صحبت ایشان در مورد عدالت»؛ «برنامه‌های ضد تبعیض و فسادهای مالی»؛ «اصرار آقای هاشمی بر اجرای سیاست‌های قبلی خود (اقتصاد آزاد و آزادی فرهنگی).»
پاسخ‌های مذکور را می‌توان به طور نسبی در شاخصه‌هایی همانند: مردمی بودن، دین‌مداری، استقلال سیاسی، انقلابی بودن، خدمتگزاری، عدالت‌خواهی، ساده‌زیستی، مبارزه با فساد و کارآمدی مطرح نمود.
در خصوص دلایل انتخاب آقای احمدی‌نژاد از سوی مردم نیز موارد ذیل ذکر شده است: «چون او را لایق این مقام دیدند»؛ «صداقت، ساده‌زیستی، توجه به قشر محروم و حل مشکلات‌معیشتی، فرهنگی و اداری و رانت‌خواری برخی مدیران»؛ «عدالت‌جویی، اسلام‌خواهی، تحوّل‌طلبی»؛ «صادق بودن، عملکرد موفق در مسئولیت‌های پیشین، مردمی بودن»؛ «خستگی مردم از احزاب و در پی توجه مسئولین به مشکلات اصلی آنها»؛ «روحیه مردمی و شعار عدالت»؛ «صداقت، سادگی قول و عمل، دین‌محوری، تنوّع‌طلبی»؛ «مقابله با عملکرد مسئولان گذشته، ساده‌زیستی، صادق بودن، بی‌ریا بودن و خدمتگزار بودن»؛ «ایمان به صداقت و راستی ایشان در گفتار و کردار (صادقانه سخن گفتن و بر سخنان خود پایدار ماندن + مشی ساده‌زیستانه)، طرح شعارهای عدالت‌طلبانه و برخاسته از فرهنگ دینی، تخریب‌های منفی رقیب ایشان و احساس خطری که طیف خاصی از جامعه از حضور ایشان می‌کردند»؛ «مطرح کردن حرف‌های دل مردم؛ مثل: مبارزه با فقر و فساد، داشتن زندگی سالم و به دور از اشرافی‌گری»؛ «ساده‌زیستی»؛ «غرور و تکبّر برخی رقیبان و تبلیغات مردمی»؛ «نزدیکی آقای هاشمی به مراکز قدرت و ثروت و حمایت شدید احزاب از ایشان و گریز مردم از احزاب»؛ «احساس همگانی که قسمت عمده بیت‌المال توسط عده‌ای بسیار کم از اعضای دولت به نادرستی استفاده می‌شود، احساس خستگی از بحث‌های بی‌ثمر سیاسی و نیاز مردم به حل مسائل اقتصادی»؛ «اولاً، ادبیات گفتاری او همان ادبیات دینی و اسلامی اول انقلاب بود، ثانیا، در حالی که دیگران بر اجرای سیاست‌های گذشته تأکید داشتند، او صادقانه از رفع فقر و فساد و تبعیض سخن می‌گفت، ثالثا، احساس کردند او مظلوم واقع شده است و مردم نسبت به مظلوم از خود واکنش نشان می‌دهند و به دفاع برمی‌خیزند»؛ «تغییر و تحوّل، جوان و جدید بودن»؛ «تبلیغات سازمان یافته، وجود هاشمی رفسنجانی به عنوان رقیب، نابرابری اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و...»؛ «فشار وارده از سوی کارگزاران و مسئولان محلی، ترس از پیدایش فشارهای اقتصادی و سیاسی که در دوره سازندگی به وجود آمد»؛ «از مخالفت با روحانیت تا انگیزه‌های اقتصادی و اجتماعی تا تحقق ارزش‌های عمیق دینی و عدالت‌طلبانه تا جنگ طبقاتی فقیر و غنی»؛ «حدود 10 میلیون نفر از 17 میلیون طرفدار ایشان بودند، 7 میلیون به جهت رأی ندادن به آقای هاشمی و روحانیت و جمهوری اسلامی»؛ «چون شخصی بود تازه سر کار آمده، گفتند شاید این یکی معجزه کند»؛ «مردم در سیمای او صداقت می‌دیدند، بر مشکلات درصد زیادی از کسانی که معمولاً در انتخابات شرکت می‌کنند، انگشت نهاده بود، نحوه تبلیغات و پرهیز از اسراف، چهره جدید و نو محسوب می‌شد».
پاسخ‌های مذکور را نیز می‌توان در شاخصه‌های مردمی بودن، خدمتگزاری، ساده‌زیستی، مخالفت با رقیب، تنوع‌طلبی، فسادزدایی، دین‌مداری، عدالت‌خواهی، تبلیغات، غیر روحانی و کارآمدی بیان نمود.

3. دلایل انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی
در خصوص دلایل انتخاب آقای هاشمی رفسنجانی از سوی پاسخ‌دهندگان، موارد ذیل بدون حذف تکرار ذکر شده است: «تجربه، امین بودن، اعتدال»؛ «مردی که عبور از بحران‌های موجود را خوب می‌داند»؛ «جاافتادگی در سطح داخلی و بین‌المللی، فراجناحی بودن، داشتن برنامه‌های قابل اجرا و تیم کاری، تجربیات سال‌های گذشته»؛ «دانایی، کارایی، جامع‌نگری، کلان‌نگری»؛ «دارای برنامه، توان مدیریتی لازم، در زمینه انقلاب اسلامی بودن، یادگار تاریخ انقلاب اسلامی، برخوردار نبودن آقای احمدی نژاد از برنامه و نداشتن توان اداری و مدیریتی»؛ «نسبت به آقای احمدی نژاد اصلح بودند».
پاسخ‌های مذکور را می‌توان به ترتیب در شاخصه‌هایی همانند: برنامه، تجربه، کارآمدی، اعتدال و انقلابی تقسیم نمود.

4. اولویت اول در انتخاب آقای احمدی‌نژاد
در پاسخ به این پرسش که اولویت اول مردم در انتخاب آقای احمدی‌نژاد، کدام مورد از موارد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا غیره بود، پاسخ‌های ذیل مطرح گردید: «رئیس‌جمهور در همه این زمینه‌ها باید فعالیت کند و خدمت نماید، مردم از همه جهت او را لایق دیدند، بخصوص اینکه آنچه مردم کوچه و بازار، مردم محله‌های فقیرنشین به دنبال آن بودند، جنبه اقتصادی بود»؛ «اقتصادی و فرهنگی»؛ «عدالت‌جویی»؛ «اقتصادی و فرهنگی»؛ «اقتصادی»؛ «فرهنگی»؛ «انگیزه همه مردم را نمی‌توان در یک قالب جای داد، اما می‌توان گفت آراء همچون احمدی‌نژاد ریشه در اولویت فرهنگی و اقتصادی دارد»؛ «خدمتگزاری ایشان و پیگیری کار مردم و سعی در حل آن»؛ «اجتماعی (عدالت‌محوری) »؛ «شاید جنبه فرهنگی و اقتصادی بر سایر گزینه‌ها اولویت داشت»؛ «ترکیبی از همه اینها»؛ «اقتصادی»؛ «فرهنگی و اقتصادی»؛ «اقتصادی و اجتماعی»؛ «اجتماعی»؛ «اقتصادی و اجتماعی»؛ «اقتصادی»؛ «نمی‌توان اولویت خاصی را تشخیص داد، اجمالاً شعارها در تحقق عدالت و مبارزه با فساد و... مؤثر بوده است که بیشتر جنبه اجتماعی و تا حدی اقتصادی است»؛ «به ترتیب چنین به نظر می‌رسد: اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی»؛ «سیاسی: 1. محدودیت در نامزدها؛ 2. عدم آگاهی و اجازه اطلاع‌رسانی؛ 3. فشار تبلیغاتی علیه رقیب؛ 4. شعار دادن بدون برنامه؛ 5. سطح نازلی که برای فکر و اندیشه و روحیه مردم فراهم شد؛ 6. گرایش توده‌گرایانه؛ 7. محدودیت‌های احزاب و مطبوعات»؛ «هریک برای خود اولویت خاص خود را داشت، همه مردم یکسان نبودند ولی به نظر می‌رسد بیشتر مردم اولویت اقتصادی را مدّ نظر داشتند»؛ «به نظر می‌رسد درصد زیادی از کسانی که به ایشان رأی دادند دغدغه اقتصادی داشتند؛ در مرحله دوم، دغدغه فرهنگی وجود داشت و می‌توان به دغدغه اجتماعی (چرخش نخبگان) نیز اشاره کرد».
پاسخ‌های مذکور را می‌توان به ترتیب در شاخصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، همه موارد و سیاسی بیان نمود.

5. میزان احتمال پیروزی آقای احمدی‌نژاد
در خصوص میزان احتمال پیروزی آقای احمدی‌نژاد، در دور دوم انتخابات، پاسخ‌های ذیل مطرح گردید: «70 تا 80 درصد»؛ «90 درصد»؛ «از 60 درصد در روز شنبه تا 95 درصد در روز پنجشنبه»؛ «80 درصد»؛ «حدود 70 درصد»؛ «70 درصد»؛ بیش از 70 درصد»؛ «تقریبا یقین داشتم»؛ «حدود 70 درصد»؛ «80 درصد»؛ «بیش از 90 درصد (پیش‌بینی من این بود که ایشان 60 درصد آراء را به خود اختصاص خواهد داد) »؛ «50 درصد»؛ «75 درصد»؛ «تا چند روز مانده به انتخابات 30 درصد و در روزهای آخر 60 درصد»؛ «100 درصد»؛ «30 الی 40 درصد»؛ «شاید 40 درصد»؛ «احتمال پیروزی می‌دادم»؛ «80 درصد»؛ «بالای 50 درصد: به خاطر جوّی که ایجاد شده بود و حمایت‌هایی که از ایشان می‌شد»؛ «99 درصد»؛ «با توجه به موجی ایجاد شده در سطح مردم، به نظر می‌رسید با اختلاف کمی پیروز شود».
پاسخ‌های مذکور را می‌توان در شاخصه‌های 70 تا 80 درصد؛ 90 تا 100 درصد؛ 50 تا 60 درصد و 30 تا 40 درصد تقسیم نمود.

6. میزان آشنایی مردم
در رابطه با میزان آشنایی مردم با آقای احمدی‌نژاد و اینکه آیا این آشنایی مربوط به دوران تبلیغات می‌شود و یا قبل از آن، موارد زیر بیان شده است: «مردم تا حدود 40 درصد در سطح کشور او را می‌شناختند، پس از دوران تبلیغات این رقم به 60 درصد رسید»؛ «شناخت مردم تهران، قم و کسانی که با مواضع ایشان در شورای شهر و شهرداری تهران از طریق روزنامه‌ها آشنا بودند مربوط به قبل از دوران تبلیغات است»؛ «مردم تقریبا ایشان را در دوران تبلیغات بخصوص برنامه‌های صدا و سیما شناختند»؛ «شناخت زیادی نداشتند، در دوران تبلیغات ایشان شناخته شد»؛ «بیشتر آشنایی مردم مربوط به دوران تصدّی ایشان در مسئولیت شهرداری تهران است»؛ «عمدتا دوران تبلیغات»؛ «شناخت نسبت به شخص ایشان در میان مردم بسیار کم بود، اما به دلیل اینکه مردم با ویژگی‌های شخصیتی ایشان به عنوان ویژگی‌های آرمانی آشنایی داشتند و همیشه کسی با این خصوصیات را آرزو می‌کردند با کم‌ترین تبلیغات مصداقی برای ویژگی‌های روحی بلند یافتند و دیگر نیازی به تبلیغات سنگین و نیمه‌سنگین نبود. بنابراین، آشنایی با شخص ایشان مربوط به دوران تبلیغات بود»؛ «پیش از تبلیغات آوازه خدمتگزاری ایشان در مملکت پیچیده بود و می‌توان گفت عملکرد ایشان بهترین تبلیغ بود، اما در دوره تبلیغات نقش فیلم ایشان در تأیید ذهنیت قبلی خیلی مؤثر بود»؛ «اگر منظور از مردم، مردم شهرهای بزرگ نظیر تهران، اصفهان و... باشد، باید بگویم مردم با عملکرد خوب و رفتار ایشان در تصدی مسئولیت شهرداری تهران کم و بیش آشنا بودند، اما مردم شهرهای کوچک و دور از مرکز، در ایام انتخابات و از طریق تبلیغات، به ویژه صدا و سیما با ایشان آشنا شدند»؛ «مردم شناخت چندانی از ایشان نداشتند، منتها دیدند پشت سر ایشان یک سری علمای صالح و متدینان دیندار ایستاده‌اند و از ایشان حمایت می‌کنند، آنان نیز به چنین علمای ربّانی اقتدا کردند»؛ «بیشتر مردم در دوران تبلیغات با ایشان آشنا شدند»؛ «در مرحله اول، آشنایی کم بود ولی با تبلیغات مرحله دوم، بیشتر شناخته شدند»؛ «شناخت از ایشان بسیار کم بود»؛ «به میزانی اندک تا پیش از انتخابات، اما اینکه شعارهای انتخاباتی در خود تبلیغات انتخابات جامه عمل پوشیده شد، خود تبلیغ بسیار بزرگی بود»؛ «ایشان را در دوران تبلیغات شناختند ولی موفقیت ایشان در زمان استانداری و شهرداری برای مردم اعتماد و امید ایجاد کرد»؛ «به نظر می‌رسد که رقابت ایشان در برابر هاشمی رفسنجانی مهم‌ترین عامل شناخت ایشان در دور دوم بود و بعد از آن، کارهایی که ایشان در زمان شهرداری در سطح تهران و بعضا در نقاط دیگر انجام دادند مؤثر بوده است»؛ «ظاهرا مردم ایشان را نمی‌شناختند و به نظر می‌رسد که هنوز هم نمی‌شناسند و انتخاب ایشان هنوز برای مردم در ابهام است»؛ «چندان شناخت دقیقی از ایشان در نزد مردم وجود نداشت، خود ناشناخته بودن و شعارهای جذابی که مربوط به دوران تبلیغات بود، مؤثر واقع شد»؛ «آشنایی مردم با ایشان، آشنایی محدود جهت‌دهی شده بود و در دوران تبلیغات فراهم شد»؛ «مردم تهران زیاد، اما مردم ایران فقط در زمان تبلیغات او را شناختند»؛ «به غیر از تهران، مردم کمتر او را می‌شناختند و بیشتر شناخت مردم در زمان انتخابات شکل گرفت. علاوه بر اینکه، مردم تهران با نحوه تبلیغات کم‌هزینه او و بر صداقت و درستی او واقف شدند که کسی نیست که برای رسیدن به ریاست جمهوری هزینه‌های گزاف صرف کند».
آنچه از پاسخ‌های مذکور روشن است، میزان آشنایی مردم نسبت به آقای احمدی‌نژاد بسیار کم بوده و این آشنایی مربوط به دوران تبلیغات است. بر این اساس، موارد مذکور را می‌توان در شاخصه‌های میزان آشنایی در دوران تبلیغات و پیش از آن بیان نمود که در جدول ذیل ملاحظه می‌شود:

7. میزان تأثیر علما و مراجع دینی
در خصوص میزان تأثیرگذاری نظر علما و مراجع دینی در انتخاب آقای احمدی‌نژاد، موارد ذیل بیان شده است: «10 درصد»؛ «تأثیرگذار بود و قطعا تأثیر بیشتری از احزاب و گروه‌های سیاسی داشت»؛ «تأثیر مستقیم ناچیز بود، اما غیرمستقیم تأثیر قابل توجهی داشتند»؛ «حدود 30 تا 40 درصد»؛ «چندان ملموس نبود»؛ «خیلی کم»؛ «تأثیر قابل توجهی در بخش زیادی از مردم داشت»؛ «خیلی کم، چه اینکه این را در دوره‌های قبلی هم دیده بودیم، علما معیارهایشان برای انتخاب اصلح به طور کلی و زیربنایی با معیارهای توده مردم متفاوت است»؛ «خیلی کم، حتی حمایت عده‌ای از علما از جمله آیه‌اللّه مصباح تأثیر منفی در ذهن مردم ایجاد کرده بود و این به دلیل تخریب‌های فراوانی بود که در چند سال اخیر نسبت به ایشان شده بود»؛ «شاید حدود 80 درصد»؛ «شاید حدود 40 درصد»؛ «تا حدی (حد کم) »؛ «بسیار زیاد، حمایت آیه‌اللّه مصباح، آیه‌اللّه مظاهری و...»؛ «تقریبا بی‌تأثیر بود»؛ «مطلقا تأثیر نداشت»؛ «چندان مؤثر نبود، چون حریف انتخاباتی ایشان نیز مؤیّد به تأییدات علما و مراجع بود»؛ «خیلی تأثیرگذار نبوده است»؛ «تأثیری نداشته است و یا بسیار اندک بوده است، علما از ایشان طرف‌داری نکردند، مگر به تعداد انگشت‌شمار»؛ «خیلی مؤثر نبود»؛ «اگر منظور طیف خاصی مانند استاد مصباح باشند، به هر حال مؤثر بود، اما علما و مراجع تقریبا هیچ»؛ «متوسط»؛ «مراجع بیشتر بر حضور در انتخابات تأکید داشتند، عده‌ای که از فرد خاصی حمایت کردند، حمایتشان چندان تأثیرگذار نبود که نتیجه کلی انتخابات را دگرگون کند؛ هم حمایت کسانی که از هاشمی حمایت کردند و هم عالمانی که از احمدی‌نژاد حمایت کردند».

8. میزان تأثیر احزاب و گروه‌های سیاسی
درباره میزان تأثیرگذاری مواضع و نظر احزاب و گروه‌های سیاسی در انتخاب آقای احمدی‌نژاد این موارد ذکر شده است: «هیچ تأثیری نداشت»؛ «تأثیر بسیار کمی داشت»؛ «تأثیر احزاب رسمی تقریبا صفر بود، اما گروه‌های مردمی و سیاسی تأثیرگذار بودند»؛ «تأثیر چندانی نداشت»؛ «شاید هیچ، بلکه مخالفت آنها با آقای احمدی‌نژاد تأثیر عکس داشت»؛ «خیلی کم»؛ «این تأثیر بعکس بوده است، یکی از علل موفقیت ایشان استقلال وی از چنین عاملی بوده است»؛ «تبلیغات منفی آنان اصلاً تأثیرگذار نبود، بلکه تأثیر بر عکس داشت؛ چراکه مردم را به انتخابشان مطمئن‌تر می‌کرد»؛ «بسیار کم؛ چون هیچ یک از احزاب مطرح و شناخته شده کشور به طور جدی از ایشان حمایت نکرد»؛ «البته آنها به زعم خویش می‌خواستند چهره ایشان را مخدوش کنند، ولی در حقیقت باطن خویش را آشکار کردند»؛ «خیلی کم»؛ «هیچ»؛ «تقریبا هیچ تأثیری نداشت»؛ «تقریبا بی‌تأثیر بود»؛ «مطلقا تأثیر نداشت»؛ «50 درصد»؛ «گروه‌های متشکلی که نام حزب به خود نداشتند، در انتخاب ایشان تأثیرگذار بودند»؛ «تأثیری نداشته است، گرچه دخالت‌هایی انجام شده است که بیشتر خود مردم تصمیم گرفتند»؛ «چندان تأثیرگذار نبود»؛ «ادعا می‌شود حمایت بسیج و سپاه از ایشان مؤثر بوده است»؛ «خیلی کم»؛ «آقای احمدی نژاد در پیروزی خود وامدار هیچ حزب و گروهی نبود، هرچند برخی احزاب برای پیروز نشدن رقیب وی، بدون چشمداشتی مبالغی در تبلیغات وی هزینه کردند».
پاسخ‌های مذکور را می‌توان در شاخصه‌های بی‌تأثیر، خیلی کم و متوسط مطرح نمود.

9. میزان تأثیر تبلیغات انتخاباتی
در رابطه با میزان تأثیرگذاری تبلیغات انتخاباتی، به ویژه صدا و سیما، در شناسایی و پیروزی آقای احمدی‌نژاد موارد ذیل بیان شده است: «تنها راه شناخت عمومی مردم روستاها و اقصا نقاط دوردست کشور از ایشان از راه صدا و سیما بود. البته، برای سایر نامزدها هم این فرصت برابر تقسیم شده بود و همه نامزدها به طور یکسان از آن بهره‌مند بودند»؛ «تأثیر بسیاری داشت»؛ «تقریبا 80 درصد آشنایی با ایشان از طریق تبلیغات انتخاباتی صدا و سیما بود و 20 درصد دیگر تبلیغات مردمی و متفرقه»؛ «خیلی، حدود 80 درصد، بخصوص فیلم تبلیغاتی ایشان خیلی مؤثر بود»؛ «خوب بود»؛ «خیلی زیاد»؛ «به مقدار زیاد»؛ «نقش تعیین‌کننده‌ای در معرفی دیدگاه‌های تمامی نامزدها داشت. از این‌رو، نمی‌توانیم درباره عملکرد آن جانبدارانه قضاوت کنیم»؛ «خیلی زیاد؛ چون صدا و سیما به دلیل وسعت مخاطبان و همین‌طور اجرای عدالت در تهیه برنامه‌ها و تبلیغاتی در داوری مردم نسبت به افکار و رفتار نامزدها بسیار مؤثر و موفق بود»؛ «تا حد بسیار زیادی، بخصوص فیلم تبلیغاتی خود ایشان که عملکرد مسئولان پیش را به نمایش گذاشته بود»؛ «در تبلیغات صدا و سیما بیشتر طرف‌داران آقای هاشمی (امثال مرعشی) بودند که کفّه ترازو را به نفع احمدی‌نژاد سنگین کردند»؛ «فیلم تبلیغاتی وی مؤثر بود»؛ «تأثیر بسیار زیادی داشت»؛ «نقش بسیار بالایی داشت. البته، شعارها و برنامه‌های ایشان که در قالب رسانه آمد تأثیرگذار بود، اما از جهت قالبی صدا و سیما 90 درصد نقش داشتند»؛ «نقش مؤثری داشت و مهم‌ترین تأثیر، نقش مؤثر آقای خوش‌چهره در معرفی ایشان و نقش تخریبی طرف‌داران آقای هاشمی بود»؛ «15 درصد»؛ «نقش خوبی را ایفا کرد»؛ «تأثیری نداشته است، دو قطبی شدن انتخابات در مرحله دوم روند خاصی را پدید آورده بود»؛ «تا حد قابل توجهی مؤثر بود»؛ «مؤثر بود، نه تنها برنامه‌های تبلیغاتی و یا جهت‌گیری تلویزیون، بلکه فرهنگ بی‌محتوا و شکلی و توده‌گرایی که تلویزیون فراهم آورد، اسلام روضه و مداحی و مدیحه و مولودی، اسلام بدون علمیت و تحریف شده، تفکر و اندیشه سیاسی بدون تحلیل و معنا»؛ «بسیار زیاد»؛ «نقش زیادی در معرفی نامزدها و برنامه‌هایشان داشت و از این طریق مردم برنامه‌های آقای احمدی‌نژاد را بر برنامه‌های رقیبش ترجیح دادند».
پاسخ‌های مذکور را می‌توان در شاخصه‌های بسیار زیاد، زیاد و کم تقسیم نمود.

موردشناسی دوم: پژوهش پیامی
موردشناسی دوم، پژوهشی در خصوص شیوه تصمیم‌گیری آقای هاشمی رفسنجانی برای حضور در عرصه انتخابات نهم ریاست جمهوری است. تصمیم‌گیری ایشان را نیز می‌توان با توجه به نظریه انتخاب عقلانی مورد بررسی قرار داد. البته، هرچند نظریه انتخاب عقلانی به تحلیل رفتار رأی‌دهندگان اختصاص دارد و نه تصمیم‌گیری نامزدی خاص، اما از جهتی دیگر می‌توان میزان توجه تصمیم‌گیرنده را با توجه به این نظریه مورد بررسی قرار داد. بر این اساس، می‌توان این مسئله را که آیا نامزد انتخاباتی به وضعیت و شرایط رأی‌دهندگان واقف است یا خیر، مورد بررسی و تحلیل قرار داد. به نظر می‌رسد، تصمیم‌گیری آقای هاشمی رفسنجانی برای حضور در انتخابات با اصول و شاخصه‌های نظریه انتخاب عقلانی سازگاری ندارد. برای فهم این مسئله، نظری به سه بیانیه ایشان در ایام انتخابات ریاست جمهوری (حضور در انتخابات، مرحله اول انتخابات و پایان انتخابات) و دو سخنرانی ایشان در سومین کنگره حزب اسلامی کار و چهاردهمین همایش فصلی خانه احزاب ایران می‌افکنیم و فهرست‌وار به قطعاتی از عبارات و بیانات مرتبط ایشان اشاره می‌نماییم:

1. تردید در تصمیم‌گیری
«تصمیم به حضور در انتخابات 27 خرداد، یکی از سخت‌ترین تصمیماتم در سراسر سال‌های فعالیت سیاسی من بوده است، نه از آن جهت که قبول مسئولیت خللی بر آرامش شخصی‌ام وارد می‌کند، که هرگز در خدمتگزاری عافیت‌طلب نبوده‌ام، بلکه به سبب تردیدهایی بود که تصمیم‌گیری را برای من سخت می‌ساخت.»19

2. رایزنی با نخبگان، احزاب و گروه‌ها
«با تأمّل در رویدادهای داخلی و خارجی اخیر و نیز ماه‌ها دیدار و همفکری و رایزنی با نخبگان، فرهیختگان، احزاب و گروه‌های مختلف سنّی، صنفی، قومی و دینی و کارشناسان، و متخصصان و اصحاب فکر و قلم، تحلیل‌ها و نگرانی‌های دیگری در فضای ذهنی‌ام نسبت به آینده شکل گرفت که با مبانی فلسفی تردیدهای اولیه‌ام در تعارض بود و خطیرتر از تردیدهایم می‌نمود و سرانجام، نگرانی‌ها و امیدهایم به آینده بر تردیدهایم غلبه کرد.»20

3. ادامه سیاست سازندگی
«هم‌اکنون ادامه سیاست سازندگی و تعمیق و گسترش آن در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به "ضرورت نظام" تبدیل شده است. با وجود این، هنوز توسعه از ناحیه برخی دیدگاه‌ها در معرض تهدید جدی قرار دارد. دموکراسی اقتصادی و رشد صنعتی، زیربنای دموکراسی سیاسی و رشد اجتماعی است. و این ضرورتی است که کم و بیش مجهول و مغفول مانده است.»21

4. تبلیغات تخریبی سازمان یافته
«آنچه ضرورت داشت که همپای این مشارکت همگانی در نظر گرفته شود، رعایت حُسن سلوک انتخاباتی و ادب تبلیغاتی بود که متأسفانه به دلیل پاره‌ای اقدامات و البته دخالت‌های سازمان یافته، منظره باشکوه و امیدبخش انتخابات را آلوده کرد.»22

5. انجام وظیفه و جلب رضایت خداوند
«اینجانب صرفا برای انجام وظیفه و جلب رضایت خداوند و خدمت به انقلاب، اسلام، ایران و مردم وارد رقابت‌های انتخاباتی شدم و از این به بعد نیز همچون گذشته در این راه هرکاری‌که بتوانم انجام خواهم داد.»23

6. تأکید بر فعالیت حزبی در کشور
«به هر دلیلی که البته ادلّه آن برای من روشن است، در ایران احزاب از جایگاه اصلی خود برخوردار نیستند که البته ما پس از انقلاب به خاطر عطش حزب، با وجود اینکه کارهای زیادی داشتیم، وقت زیادی صرف کردیم و حزب "جمهوری اسلامی" را تأسیس کردیم. حزب جمهوری خیلی سریع و حباب‌گونه رشد کرد، به طوری که در خیلی از بخش‌ها در سراسر کشور حضور داشتیم؛ ولی نهایتا در مقطعی به این نتیجه رسیدیم که به تعبیری فتیله حزب را پایین کشیدیم... شاید برخی فکر کنند این وظیفه حکومت است، اما وظیفه حکومت این است که راه را باز بگذارد و مانع ایجاد نکند تا این جویبارها به هم بپیوندند و فضای جامعه‌را تحت‌تأثیرخود قرار دهند.»24

7. ضرورت شکل‌گیری احزاب بزرگ
«در ایران احزاب کوچک زیاد هستند، اما احزاب بزرگ و تأثیرگذار وجود ندارد و خانه احزاب می‌تواند مرکزی برای پر کردن این خلأ موجود باشد. به خاطر سرنوشت کشور، انقلاب و اسلام باید کسانی که احساس مسئولیت می‌کنند، وارد جریان‌های سیاسی شده و به فکر کار دسته‌جمعی، تشکل و تحزّب باشند. البته من نمی‌گویم که احزاب کوچک بی‌ثمر هستند، شاید آنها هم با مواضع، بیانات و آموزش‌هایی که دارند، در منطقه خود تأثیرگذار باشند.»25

8. حزب و حاکمیت افکار عمومی
«لزوم تحزّب از روزی که مسئله دموکراسی مطرح شده و آرای مردم در سرنوشت جوامع نقش پیدا کرده‌اند، قابل انکار نبوده است. امروز دنیا به سرعت در حال تحوّل به سمت حاکمیت افکار عمومی است و اگر در 300 سال گذشته این روال با درجه‌ای از شتاب پیش می‌رفت، این شتاب اکنون چند برابر شده است. یک جزء ذاتی انقلاب اسلامی و اسلام این است که روی افکار عمومی و آرای مردم حساب کنیم؛ مردم حق دخالت در سرنوشت خود را دارند و برای این کار هیچ راهی بهتر از تحزّب نمی‌بینم.»26

9. ادغام حزبی
«دنبال تحزّب رفتن و کار دسته‌جمعی کردن، با توجه به منطق مصلحت سیاسی و عقاید دینی که داریم، ذاتا کار مقدّسی است. کار بزرگی که شما متفکران احزاب دارید، این است که کاری کنید احزاب به نحوی در جایی به هم برسند، اگر می‌خواهید تأثیرگذار بوده و در مدیریت کشور سهم واقعی داشته باشید، احزاب را به هم نزدیک کنید. آنهایی که تفکراتشان به هم نزدیک است، جبهه تشکیل داده و با هم ادغام شوند.»27

10. تعدد احزاب
«هم‌اکنون قانون اساسی ما تعدد احزاب را توصیه می‌کند، افکار عمومی جهان نیز با کار تحزّب منافاتی ندارد، خوب است که ما هم به این کار بپردازیم، یکی از مشکلات احزاب ما این است که منابع مالی قابل اتکایی ندارند، به گونه‌ای که این مشکل به تأمین ضرورت‌های اولیه آنها نیز برمی‌گردد.»28

11. آسیب‌شناسی احزاب
«نیروهایتان را جمع کنید و در مورد اینکه چرا در ایران تحزّب با سابقه یک‌صد ساله هنوز پا نگرفته است، مطالعه کنید. عوامل منفی را برای برطرف کردن آنها شناسایی و عوامل مثبتی را که برای این کار لازم است، بررسی کنید. شما 150 حزب و جمعیت دارید که می‌توانید این مسئله را در مجمع عمومی به صورت بحث آزاد مطرح کنید.»29

نتیجه‌گیری
روش‌های کمّی هرچند قادر است داده‌ها و اطلاعاتی به ما ارائه نماید، اما به تنهایی در تحلیل پدیده‌ها عاجز است. بنابراین، در تحلیل رفتار انتخاباتی، روش‌های کمّی جنبه مقدّمی داشته و صرفا در جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات مؤثرند. نظریه‌هایی همچون هویّت حزبی، جامعه‌شناختی، انتخاب عقلانی و ایدئولوژی مسلّط، نظریه‌های هستند که برای تحلیل رفتار انتخاباتی ارائه می‌شوند. اما در این میان، نظریه انتخاب عقلانی بدون ارزش‌گذاری از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و قادر است رفتار انتخاباتی در جمهوری اسلامی ایران را به ویژه در سال‌های اخیر تبیین نماید. بر این اساس، در این بخش به اجمال با استفاده از نظریه انتخاب عقلانی، به تحلیل داده‌ها و اطلاعاتی، که در دو مورد شناسی مذکور به دست آمده، می‌پردازیم.
با توجه به پژوهش میدانی صورت گرفته در موردشناسی اول، به نظر می‌رسد مؤلّفه‌ها و شاخصه‌های ارائه شده در نظریه انتخاب عقلانی به طور محسوسی در انتخابات نهم ریاست جمهوری قابل مشاهده بوده و داده‌ها و اطلاعاتی که در پژوهش حاضر به دست آمده، به ویژه درباره میزان تأثیر علما و مراجع دینی، میزان تأثیر احزاب و گروه‌های سیاسی و میزان تأثیر تبلیغات انتخاباتی، به خوبی با شاخصه‌های این نظریه سازگاری و هماهنگی دارد؛ زیرا همان‌گونه که بیان شد، نظریه انتخاب عقلانی با انتقاد از دیگر نظریه‌های تحلیل رفتار انتخاباتی، درصدد است با پررنگ‌تر کردن نقش «افراد مستقل» رفتار انتخاباتی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. این نظریه معتقد است: با توجه به گسترش سطح سواد و آگاهی مردم در جوامع مختلف، رأی‌دهندگان سعی می‌کنند خود را از وابستگی‌هایی که تا به حال وجود داشته است، خارج سازند و خود به صورت مستقل تصمیم‌گیری نمایند. در این دیدگاه، احزاب سیاسی مشروعیت سیاسی خود را از دست داده و با بحران‌های جدی مواجه شده‌اند. علاوه بر آنکه، بر خلاف نظریه‌های دیگر، در این نظریه «تبلیغات انتخاباتی» نقشی بسیار تعیین‌کننده، حساس و مؤثر در جذب آرای مردم ایفا می‌کند؛ چراکه افراد به صورت مستقل بوده و گرایش آنها از قبل تعیین شده نیست. رأی‌دهندگان سعی می‌کنند از میان تبلیغات نامزدها، به نامزد و برنامه‌ای رأی دهند که منافع آنها را به خوبی تأمین می‌کند. بر این اساس، شاخصه‌های نظریه عقلانی را می‌توان در موردشناسی اول ردیابی کرد. برخی از این شاخصه‌ها عبارتند از: فرد نقشی بسیار مؤثر و تعیین‌کننده دارد؛ احزاب سیاسی مشروعیت سیاسی خود را از دست داده‌اند؛ میزان درصد «افراد مستقل» بسیار بالا رفته است؛ تبلیغات انتخاباتی بسیار مؤثر و تعیین‌کننده است.
تأکید فراوان آقای هاشمی رفسنجانی بر مسئله «تشکّل حزبی» عمدتا مبتنی بر نظریه «هویّت حزبی» است. در این نظریه، فرد نقش کم‌رنگ داشته و در مقابل، «وابستگی حزبی» بسیار مؤثر و تعیین‌کننده است. همچنین تبلیغات انتخاباتی چندان تأثیری ندارد؛ چراکه رأی افراد به نوعی «موروثی» است. این در حالی است که بر اساس نظریه انتخاب عقلانی، به دلیل آنکه میزان درصد «افراد مستقل» بسیار بالا رفته است، مؤلّفه‌های مورد تأکید نظریه هویّت حزبی به چالش کشیده می‌شوند. در نظریه انتخاب عقلانی، فرد نقشی بسیار مؤثر و تعیین‌کننده دارد. در مقابل، احزاب سیاسی مشروعیت سیاسی خود را از دست داده‌اند. بنابراین، تبلیغات انتخاباتی بسیار مؤثر و تعیین‌کننده است. ایشان بدون توجه علمی به شرایط کنونی جامعه ایران و تغییرات شگرف در تصمیم‌گیری رأی‌دهندگان، که تقریبا کمی پیش از دهه سوم انقلاب اسلامی رخ داده است، ناخودآگاه وضعیت و شرایط را همانند دهه دوم انقلاب ـ اگر نگوییم دهه اول انقلاب ـ پیش‌بینی می‌کرد. آنچه به نظر ایشان همواره اهمیت داشت، تأکید بر حمایت همه‌جانبه و فراگیر احزاب و گروه‌ها و همچنین اتکای به نظرسنجی‌ها بود. در حالی که، بر اساس نظریه انتخاب عقلانی این‌گونه امور هیچ جایگاهی در رفتار رأی‌دهندگان ندارند. همین مسئله موجب گردید تا نحوه تبلیغات انتخاباتی ایشان و ارتباط با مردم به جای آنکه مستقیم باشد، همواره با مجاری‌های واسطه‌ای صورت پذیرد. پرهیز از سفرهای استانی و شهری و تأکید بر استفاده از حامیان و طرف‌دارانی که برخی از آنان چندان وجهه مطلوب در نزد مردم نداشتند، از جمله عواملی است که به هیچ وجه با اصول و شاخصه‌های نظریه انتخاب عقلانی سازگاری ندارد. در مقابل، رقیب پیروز ایشان بر اصولی تکیه نمود که از جمله شاخصه‌های مهم نظریه انتخاب عقلانی است. تأکید بر خود مردم به عنوان اصلی‌ترین تصمیم‌گیرندگان عرصه انتخاباتی و عدم توجه و اتکا به احزاب و گروه‌های سیاسی، نحوه تبلیغات و معرفی، نحوه ارسال پیام‌ها، اعلامیه‌ها، حمایت خودجوش اقشار مردمی، تأکید بر نیازهای ضروری مردم و معضلات پیش‌رو، نقد عملکردهای پیشین و سایر موارد، همگی مورد تأکید اصول نظریه انتخاب عقلانی است.

پى نوشت ها
1. A. Campbell, P. Converse, W. E. Miller and D. Stokes, The American Voter (New York, John Wiley,1960).
2. D. Butler and D. Stokes, Political Change in Britain (London, Macmillan,2nd ed., 1969).
3. Andrew Heywood, Politics (Palgrave,2nd ed., 2002), p. 241.
4. Ibid, p. 242.
5ـ حجت‌اللّه ایّوبى، «مشارکت انتخاباتى»، مشارکت سیاسى مجموعه مقالات (تهران، سفیر، 1377)، ص 218.
6. Andrew Heywood, op. cit, p. 242.
7ـ حجت‌اللّه ایّوبى، پیشین، ص 220.
8. Andrew Heywood, op. cit, p. 243.
9. Ibid.
10ـ پل اف. لازارسفلد، برنارد برلسون و هاتسل گودت، انتخاب مردم: مردم چگونه انتخابات ریاست جمهورى تصمیم مى‌گیرند، ترجمه محمّدرضا رستمى تهران، تبلور، 1382.
11ـ حجت‌اللّه ایوبى، پیشین، ص 210.
12ـ همان، ص 212.
13. Andrew Heywood, op. cit, p. 243.
14. A. Downs, An Economic Theory of Democracy (New York, Harper & Row,1957).
15ـ حجت‌اللّه ایوبى، پیشین، ص 227.
16ـ کیومرث اشتریان، «تحلیلى بر رفتار انتخاباتى نسل‌هاى اخیر در غرب»، دانشکده حقوق و علوم سیاسى 31 فروردین 1373، ص 78.
17. Andrew Heywood, op. cit, p. 244.
18. Ibid, p. 245.
19. http://www.hashemirafsanjani.ir/manifest/manifest.shtml
20. Ibid.
21. Ibid.
22. http://www.hashemirafsanjani.ir/election/firststate.shtml
23. http://www.hashemirafsanjani.ir/election/secondstate.shtml
24ـ خبرگزارى فارس، 27 آبان 1384 (840827/ (http://www.farsnews.com.
25ـ خبرگزارى انتخاب، 24 آذر 1384 (840924 / http://www.Entekhab.ir).
26ـ همان.
27ـ همان.
28ـ همان.
29ـ همان.

 

منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 123، ویژه نامه جامعه شناسی
نویسنده : محسن رضوانی

 

نظر شما