موضوع : پژوهش | مقاله

عکس یادگاری با مشاور لانه جاسوسی آمریکا


روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز هم در این خصوص نوشت: «تغییری که در عبدی روی داده همان تغییری است که در بسیاری از ایرانیان روی داد که پذیرفته اند انقلاب بی اعتبار شده است.»
اگرچه عبدی در یک جلسه مطبوعاتی با طرف آمریکایی از اقدام دانشجویان دفاعی اجمالی کرد و از عملکرد حکام وقت آمریکا انتقاد نمود اما در رسانه های غربی این دیدار را «نوعی اعتراف به اشتباه » تلقی نمودند و با تاکید به بخش هایی از صحبت عبدی که خواستار ایجاد فضایی جدید، فارغ از آنچه در گذشته رخ داده، شده بود، ایران را پشیمان و کرنشگر در برابر غرب ترسیم نمودند. و البته باید پذیرفت که اگر عبدی را مساوی با ایران در نظر می گرفتیم، شاید پر بیراه نگفته بودند.
به عنوان نمونه رادیو کلن در این خصوص گفت: «عباس عبدی با دیداری که با باری روزن، یکی از گروگان های سفارت آمریکا، در پاریس داشت و با همکاری های دیگری که با آمریکائی ها به عمل می آورد به جبران اقدامات خود در تسخیر سفارت آمریکا در تهران پرداخته است.»
در روز جمعه، نهم مرداد ماه 1377، اتفاقی در فرانسه رخ داد که می توان آن را تعبیری دانست از خوابی که عده ای در ایران مشغول دیدن آن بودند: عباس عبدی (که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی حضور داشت) و باری روزن (مشاور مطبوعاتی لانه جاسوسی آمریکا) با هم دیدار و گفتگو کردند.
این جلسه توسط اریک رولو، سهامدار نشریه لوموند و دیپلمات سابق فرانسوی (که گرایش های صهیونیستی دارد) در پاریس و در هتلی که متعلق به همسر رولو بود، برگزار شد. پس از آن لوموند نوشت: «آشتی گروگان و گروگانگیر، باید اصلاحات سیاسی ایران را باور کرد»! و این عبارتی بود که می توانست به وضوح نشان دهد که «اصلاحات» مورد نظر «فعالان دوم خردادی» در ایران چیست.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز هم در این خصوص نوشت: «تغییری که در عبدی روی داده همان تغییری است که در بسیاری از ایرانیان روی داد که پذیرفته اند انقلاب بی اعتبار شده است.»
اگرچه عبدی در یک جلسه مطبوعاتی با طرف آمریکایی از اقدام دانشجویان دفاعی اجمالی کرد و از عملکرد حکام وقت آمریکا انتقاد نمود اما در رسانه های غربی این دیدار را «نوعی اعتراف به اشتباه » تلقی نمودند و با تاکید به بخش هایی از صحبت عبدی که خواستار ایجاد فضایی جدید، فارغ از آنچه در گذشته رخ داده، شده بود، ایران را پشیمان و کرنشگر در برابر غرب ترسیم نمودند. و البته باید پذیرفت که اگر عبدی را مساوی با ایران در نظر می گرفتیم، شاید پر بیراه نگفته بودند.
به عنوان نمونه رادیو کلن در این خصوص گفت: «عباس عبدی با دیداری که با باری روزن، یکی از گروگان های سفارت آمریکا، در پاریس داشت و با همکاری های دیگری که با آمریکائی ها به عمل می آورد به جبران اقدامات خود در تسخیر سفارت آمریکا در تهران پرداخته است.»
شبکه تلویزیونی «سی. ان. ان» نیز ضمن با اهمیت خواندن میزگرد عباس عبدی و باری روزن اعلام کرد که به دلیل بی سابقه بودن این رویداد آن را به طور کامل پخش می کند.

ماجرا از کجا آغاز شد؟
عباس عبدی در پاسخ به سؤال روزنامه سلام در مورد اینکه آیا قبل از این جلسه در ایران با مقامات دولت مشورت داشته است، گفت: «من ربطی به دولت ندارم که مشورت کنم. از مشورت بدم نمی‌آید ولی چون می‌دانستم در ادای پاسخ مثبت یا منفی برخی محذور داشتند، مشورت بلاموضوع شد. اما مشورت های غیررسمی با خیلی ها شد که نمی‌خواهم اسم کسی را بیاورم.»
این صحبت عبدی بود ولی رضا رئیس طوسی اینگونه این اجمال را کمی بسط داد و درباره روند دعوت عبدی روایت کرد که: «اولین جلسه ای که بین دعوت کنندگان گذاشته بودند، در مجله کیان بود، با حضور بشیریه، رضا تهرانی، حسین قاضیان، جواد مظفر، علیرضا رجایی، حقیقی، محمد علی اکبری و.... در این جلسه عبدی گفت که با روزن می خواهد گفتگو کند و هرکس نظری دارد بگوید. هر کس از دیدگاهی اظهار نظر کرد... در پایان بنا شد که هر کس نظرات خاص خود را تهیه کند و در اولین جلسه قبل از گفتگو که در پاریس برگزار می شد، برای آمادگی نهایی مطرح کند.» رییس طوسی، علیخانی را عامل هماهنگی در پاریس معرفی کرده که کنفرانس قبرس را نیز برگزار کرده است.

حضور در محفل پاریس و عکس یادگاری با روزن
عباس عبدی در پاریس حاضر شد. مهم تر از حضور باری روزن برای دست دادن با عبدی٬ حضور شخصیت هایی است که در این محفل حاضر شده بودند: معاون وزیر خارجه آمریکا، سفیر آمریکا در فرانسه، هوشنگ امیر احمدی، احسان نراقی و.... این نماد خوبی بود از آنچه این دیدار می خواست اعلام کند.
دست اندر کاران این دیدار دوستانه (که عبدی سعی دارد هنوز آن را مناظره بخواند!) برای عبدی وقتی جهت سخنرانی تعیین کرده بودند تا در آن عبدی متن خود را با عنوان «ایران و آمریکاـ گروگان گذشته» ارائه دهد:
«...همچنان که رییس جمهور، خاتمی در پیام خود به مردم آمریکا گفتند، میان دو کشور، دیوار بلند بی‌اعتمادی وجود دارد و تا هنگامی که چنین دیواری وجود دارد آن را نمی‌توان نادیده گرفت و قبل از هر کاری لازم است که با آگاهی و اراده این دیوار را ویران کرد. کوشش من در این است که توصیفی واقعی از سازندگان و ردیف‌های این دیوار ارایه کنم. برخی به خطا تصرف سفارت آمریکا را عامل اصلی این وضع میان دو ملت می‌دانند؛ در حالی که این واقعه صرفاً یک ردیف از آن دیوار بلند است و نه همه آن.... اکنون گذشته‌ها گذشته است. ما برای ساختن آینده کوشش می‌کنیم، آینده نیز قطعاً در گرو اراده ماست. این درست است که نباید خود را به گذشته محدود کنیم، ولی نگاه منصفانه و عادلانه به گذشته می‌تواند چراغ راه آینده باشد. برای برداشتن این دیوار بلند بی‌اعتمادی ابتدا باید تصمیم گرفت، سپس برای تخریب آن اقدام عملی کرد. از نظر من به عنوان یک ناظر بیرونی سیاست، گام اول برای اجرای چنین سیاستی، اضافه نکردن ردیف‌های دیگر بر این دیوار است، و این امر مستلزم تشنج‌زدایی از روابط دو کشور است یعنی چیزی که ظاهراً هر دو دولت هم به آن رسیده‌اند. ولی از این نقطه به بعد، دو طرف در دو راه متفاوت سیر می‌کنند. دولت ایالات متحده به میزانی که در عمل بر سختگیری‌های خود علیه ایرانی اضافه می‌کند، در سخن لحن آرام‌تری را به کار می‌گیرد.... من معتقدم که این جلسه فارغ از روابط رسمی و دیپلماتیک، محل مناسبی برای کالبد شکافی روابط نیم قرن اخیر ایران و ایالات متحده است و قطعاً چنین کالبد شکافی ای به اصلاح درک ما از آنچه گذشته است، کمک می‌کند و این امر ما را در ساختن آینده‌ای امیدبخش و به دور از تحقیر و سلطه میان دو ملت، تواناتر می‌سازد...»

واکنش های داخلی به این آشتی کنان!
این حضور عبدی و سخنانش در پاریس و هم کلام شدنش با آمریکایی ها اعتراضاتی را در داخل به همراه داشت، به طوری که عده ای آن را سر آغازی بر روند سازشی دانستند که در ذهن فعالان دوم خردادی وجود داشت.
در این راستا، عبدی یک مبارز شرمگین خوانده شد. وقتی از مبارزان شرمگین یاد می‌شود، ناخودآگاه نام یاسر عرفات به ذهن‌ها خطور می‌‌کند. او که زمانی انقلابی و مبارزی تمام عیار بود، بعدها دست بیوه‌ اسحاق رابین را می‌بوسد. به راستی آیا عرفات از روز اول همین گونه بود و به یک باره از اوج مبارزه و حماسه آفرینی و جهاد و جنگ به حضیض ذلت، دستبوسی و زبونی افتاد؟ عرفات اول سر میز نشست، دیالوگ برقرار کرد و گفتمان داشت. بعد اسلحه را از کمرش بازکرد. پرچم اسرائیل را آتش نزد و درنهایت به مذاکره با اسرائیل فکر کرد.»

تلاش برای تشنج زدایی یا قبح زدایی؟
البته عبدی کماکان از دیدار خود با روزن پشیمان نیست. او بعدها در مصاحبه ای که (که متن آن را در سایت شخصی اش منتشر کرده است) این گونه از اقدام خود دفاع کرد:
«این یک پیشنهاد بود و من هم پذیرفتم. هدف اصلی اش این بود که بگوییم گذشته گذشته است، درسته؟ یک اتفاقی می‌تواند در گذشته رخ بدهد و الآن می‌توانیم متفاوت با آن رفتار کنیم. به همان دلایلی که در گذشته به آن شکل رفتار کردیم، حالا می‌توانیم امروز به شکل دیگری رفتار کنیم. این طور نیست که رفتارها ثابت باشند. بعد هم خب مهم ترین و کلیدی ترینشان این است که اختلافی بین من و آقای روزن به شکل شخصی وجود نداشت. ما دو نفر آدمیم که دو تا نقش را در یک مقطع تاریخی بازی کردیم. مثل دو نفر که جنگ می‌کنند. ممکن است وقتی که آتش بس می‌شود، با همدیگر رابطه دوستانه هم برقرار کنند. این فرق می‌کند با دو نفر که اختلاف شخصی دارند، آنها به این راحتی از همدیگر نمی‌گذرند. اما بعد از یک جنگ و وقتی که آتش بس می‌شود، دو طرف می‌روند و با هم فوتبال بازی می‌کنند در حالی که در قبلش ممکن بود همدیگر را بکشند. این به خاطر این است که در واقع اینها به نمایندگی از دو تا موضوع دارند عمل می‌کنند و نه دو تا شخص. بنابراین، آن صحبت هم معنایش این بود که نه من و نه آقای روزن مسئله شخصی با هم نداریم. ضمن اینکه خب این می‌توانست فرصتی هم باشد برای یک بازنگری نسبت به گذشته.»

باری روزن در زمان تسخیر لانه جاسوسی
در هر حال آنچه در دیدار عبدی با باری روزن گذشت، تلاشی بود برای زدودن قبح آن چیزی که تا کنون باعث حفظ انقلاب شده و آن مستکبر دانستن کسانی است که مستکبرند. این مذاکرات دوستانه قرار بود اولین قدم باشد در مسیر آنکه آمریکا نیز کشوری تلقی شود که مانند بقیه کشور هاست و هیچ دشمنی خاصی با ما ندارد و هر چه بوده مربوط به گذشته بوده و گذشته ها هم که گذشته!
البته آنچه قبح این ماجرا را بیشتر می کرد، آن بود که روزگاری عباس عبدی و برخی دوستان او دست به کاری زدند که «انقلاب دوم» خوانده شد و حالا بریدن برخی از آنها می توانست منجر به این تصور شود که انقلاب کم آورده و دست ها را بالا برده است.

تحلیل رهبر معظم انقلاب
شاید بتوان گفت بهترین تحلیل درباره این ریزش ها تحلیلی است که دیده بان انقلاب مطرح کردند. تحلیلی که از قضا در آستانه سالگرد همان انقلاب دوم و در سال 87 مطرح شد:
«متأسفانه در داخل کشور هم یک عده آدمهاى پشیمان، آدمهاى خسته، آدمهاى هوسى - که با هوس، حرکتى را انجام می دهند، بعد دنبال زندگى راحت خودشان که می گردند، هوس ایشان عوض می شود- از بین همان جوان‏هاى آن روز، آن کار را تخطئه کردند و تخطئه می کنند! اما بدانید، کارِ بسیار بزرگى بود. همان طور که امام فرمودند، از انقلاب اول بزرگتر بود؛ چون فرو ریختن هیمنه‏ سلطه‏ى آمریکائى و استکبار آمریکائى در ایران و در جهان بود.... آمریکا می خواهد نظام جمهورى اسلامى دست هایش را بالا کند و اظهار خستگى کند؛ از کارى که کرده است، پشیمان شود و در مجموعه‏ى عوامل و مزدوران و دست‏پروردگان و دنباله‏روان نظام طاغوت قرار بگیرد.... مسئله‏ى ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دو تا موضوع جهانى یا بین‏المللى یا منطقه‏اى با هم اختلاف نظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مسئله مثل مسئله‏ى مرگ و زندگى است؛ مسئله‏ى هست و نیست است.»

منبع: / سایت خبری / شبکه ایران ۱۳۸۹/۸/۱۳صفحه اینترنتی مرتبطhttp://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=48467
نویسنده : سید احسان رئیس الساداتی

نظر شما