موضوع : دانشنامه | ر

سید ابوالحسن رفیعی قزوینی


تبار علم
تبار آیة اللّه رفیعی قزوینی از خاندانهای علمی شیعه در قزوین است. آنان از سادات حسینی به شمار می‏آیند و از ذریه سید میرزا محمد زمان طالقانی قزوینی، از اکابر علمای عصر خویش و از شاگردان ملا خلیلا قزوینی‏اند.(1)
سید میرزا رفیع ( متوفی 1272ه.ق) از فرزندان سید محمد باقر، از مجتهدان و حکمای الهی عصر خویش بود که نامش عنوان این خاندان جلیل گشت. بدین ترتیب این سلسله به «آل رفیعی» شهرت یافتند.
نسب آیة اللّه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی با یک واسطه به سید میرزا رفیع می‏رسد و سیادت و علم را از این تبار پاک به ارث برده است.
«سید میرزا رفیع - سید ابراهیم - سید ابوالحسن رفیعی قزوینی.»
نسب مادریش نیز به واسطه آیة اللّه حاج سید علی مجتهد قزوینی به «آیة اللّه سید ابراهیم» می‏رسد.(2)

تولد ابوالحسن
واژه خجسته ابوالحسن، کنیه پنج تن از امامان شیعه (ع) است که به ترتیب عبارتند از: 1.امام علی 2. امام سجاد 3. امام کاظم 4. امام رضا 5. امام هادی.(3)
لذا وقتی خانواده‏ای نام «ابوالحسن» را بر فرزند خویش می‏نهد، به یادکرد پنج تن از ائمه(ع) این نام را انتخاب می‏کند. آل رفیعی نیز که از سادات پاک سرشت قزوین هستند، پس از تولد «سید ابوالحسن» در سال 1310ه.ق برابر 1268ه.ش با انتخاب این نام، یاد پیشوایان علم و تقوا را پاس می‏دارند.

تربیت فرزند
پدر سید ابوالحسن که از خاندان علم و از پارسایان عصر خویش است، تربیت آغازین فرزند را خود بر عهده می‏گیرد و با نام خدا «گوهر معرفت» را به وی می‏آموزد و جان ابوالحسن را با خالق هستی بخش آشنا می‏سازد.
آقا سید ابراهیم تصمیم می‏گیرد تا فرزند را پیش از آموزش الفبای نگارشی و علم آموزی از طریق کتاب و کتابخوانی، با پدیده‏های جهان خلقت آشنا سازد و او را به پدیدآورنده بزرگ آنها رهنمون باشد.(3)

حوزه قزوین
حوزه علمیه قزوین که سابقه تاریخی آن به قرن سوم هجری می‏رسد از باشکوه‏ترین حوزه‏های جهان تشیع که با تربیت فرزانگان نامدار چون ؛ احمد بن ابراهیم قزوینی و حسین بن ابراهیم قزوینی (5)بر تارک جهان علم می‏رخشد و در طول تاریخ صدها دانشمند را در خود جای داده و به تربیت دانش پژوهان و دانشجویان پرداخته است.
سید ابوالحسن با راهنمایی پدر به تحصیل دانشهای رایج می‏پردازد. دانش پژوه آل رفیعی درصدد است تا با فراگیری آنها جامع علوم عقلی و نقلی شود. از این رو در مکتب درسی فقیهان، اصولیان، ریاضیدانان، حکیمان و عارفان حاضر می‏آید.
وی پس از تحصیل کتب ادبی و بلاغی در مدرسه صالحهیه قزوین سطوح علمی و کتب فقهی و اصولی را نزد فرزانگان قزوین، حاج ملا علی طارمی و آیة اللّه ملا علی اکبر تاکستانی آغاز نمود.(7) لیکن تشنه معارف الهی بر آن است تا علوم عقلی را نیز بیاموزد.

حوزه علمیه تهران
حوزه علمیه تهران یکی از پربارترین حوزه‏های فلسفی جهان اسلام است و سابقه درخشانی دارد. سید ابوالحسن قزوینی در سال 1333هجری قمری به مجلس درس آیةاللّه حاج شیخ عبدالنبی نوری راه می‏یابد و علوم عقلی و عرفانی را از او فرا می‏گیرد. البته وجود فرزانگان دیگری چون؛ حاج میرزا مسیح طالقانی، آیة اللّه سید محمد تنکابنی و آیة اللّه شیخ محمد رضا نوری را هم مغتنم شمرده و دانش فقهی و اصولی خویش را تکمیل می‏کند.
دانشجوی حکمت و عرفان و ریاضیات در حوزه تهران حکیمان دیگری را می‏یابد و با حضور در مکتب حکیم متأله میرزا حسن کرمانشاهی، حاج فاضل تهرانی شمیرانی، میرزا محمود رضوان قمی، حکیم محمد هیدجی زنجانی، حاج شیخ محمد رضا مسجدشاهی اصفهانی و آقای میرزا هاشم اشکوری در فلسفه و عرفان بهره‏های فراوان می‏برد و علوم ریاضی را از میرزا ابراهیم زنجانی و شیخ علی رشتی می‏آموزد.(6)
آیة اللّه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در طی آموزش علوم عقلی در حوزه علمیه تهران، در مدرسه صدر ساکن و پس از فراغت از تحصیل به قزوین باز می‏گردد و مدّت یک سال در زادگاه خود توقف می‏کند.
معظم له پس از بازگشت به حوزه تهران در مدرسه عبداللّه خان به تدریس کتب فقهی و اصولی چون شرح لمعه و قوانین می‏پردازد و از تدریس کتب فلسفی غفلت نمی‏ورزد و شرح منظومه حکیم سبزواری و اشارات شیخ الرئیس ابو علی سینا را تدریس می‏کند. حوزه درسی وی چنان شهرت می‏یابد که شاگردان مدارس دیگر نیز در درس آیة اللّه رفیعی حاضر می‏شوند.(8)

هجرت به قم
در سال 1340هجری قمری، حضرت آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم آمد و حوزه قم را رونق دوباره بخشید. آیة اللّه رفیعی با هجرت به قم قصد دارد تا هم دانش فقهی و اصولی خویش را در مکتب آیة اللّه حائری به کمال رساند و هم علوم عقلی را در حوزه علمیه قم رواج دهد. لذا به دارالعلم قم هجرت می‏کند و به تدریس کفایة الاصول، رسائل، مکاسب شیخ انصاری، اسفار اربعه و شرح منظورمه می‏پردازد و در محضر فقیه و اصولی فرهیخته آیة اللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیة اللّه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی حاضر می‏گردد.
آن جناب مورد عنایت مؤسس حوزه علمیه قم قرار می‏گیرد و به امر ایشان در ماه رمضان 1344هجری قمری در مسجد بالاسر بر کرسی تدریس می‏نشیند و همزمان با تدریس، به تحریر تعلیقاتی بر شرح منظومه و رسائل همت می‏گمارد.
آیة اللّه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در سال 1348هجری قمری با اجازه صریح مراجع تقلید به مقام اجتهاد نایل می‏آید. علاوه بر آیةاللّه العظمی حائری یزدی در قم، آیةاللّه العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی از نجف اشرف و آیةاللّه شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی هم به ایشان اجازه اجتهاد و نقل روایت می‏دهند.(9)


زیارت خانه خدا
علامه رفیعی قزوینی پس از اخذ درجه اجتهاد در سال 1348هجری قمری، در همان سال به زیارت خانه خدا می‏شتابد تا شکرگزار نعمت حق باشد. او، تاریخ سفر حج را بر پشت جلد کتاب منظومه سبزواری( ره) چنین یادداشت کرده است:
«یوم حرکت عصر از قزوین به عزم زیارت مکه معظّمه زادها اللّه شرفا یکشنبه بیست و یکم شهر شوال هزار و سیصد و چهل و هشت 1348هجری، دوم برج حمل 1309شمسی.
مراجعت از مکه معظمه و ورود به قزوین، عصر یوم سه شنبه دهم شهر صفر من شهور 1349تقریبا چهار ماه طول مسافرت بوده است...»(10)
ایشان پس از مراجعت از قم و زیارت خانه خدا در قزوین اقامت می‏گزیند.

مجتهد قزوین
آیة اللّه رفیعی با اخد درجه اجتهاد به حوزه علمیه قزوین بازگشته و با تدریس متون فقهی و حکمی و سطوح عالی فقه و اصول به عنوان مجتهد قزوین، مرجع خاص و عام در عقد و حلّ امور و علوم و معارف الهی شناخته می‏شود و در مسجد سلطانی قزوین به اقامه نماز جماعت پرداخت و بر فعالیت اجتماعی مردم نظارت می‏کند.
در ایام اقامت سی و دو ساله‏اش در قزوین، گروهی از طلاب علوم عقلی و پژوهندگان حکمت به قزوین مهاجرت کرده و از مکتب فلسفی وی بهره می‏برند، تا اینکه در سال 1380قمری حکیم متأله به قم رفته و با برپایی حوزه درسی در علوم فقه، اصول و فلسفه به رونق حوزه قم می‏افزایند؛ لیکن این اقامت بیشتر از دو ماه به طول نمی‏انجامد و در مراجعت به قزوین با اصرار مشتاقان معارف، در حوزه تهران به تدریس می‏پردازد.

شاگردان حکیم
آیةاللّه رفیعی قزوینی، ترجمان حکمت و علوم الهی است و چون نسیم سحرگاهان اهل معرفت را به وادی عرفان هدایت می‏کند و با معارف حقه الهی و لطایف قرآنی آشنا می‏سازد، او چون دریایی پر جنب و جوش در حرکت از شهری به شهری و تدریس در حوزه‏های گوناگون است از این شاگردان مکتب آیةاللّه رفیعی در حوزه‏های قزوین، قم و تهران پراکنده‏اند، از آن جمله:
امام خمینی (ره)حسن زاده آملی، محی الدین انواری، سید رضی شیرازی، شاهچراغی، مصطفی امام جمعه‏ای، حکیم ذهبی شیرازی، مهدوی کنی، میرزا عبدالحسین ابن الدین، سید مهدی کشفی، شیخ شعبان لنگرودی، سید جلال الدین آشتیانی، سید محمد یزدی، سید مصطفی خوانساری، شیخ محمد ابن الشیخ قمی، سید مرتضی مبرقعی، علاء الدین کرمانشاهی، سید احمد قمی، حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی، میرزا حسین نوری، سید محمد رضایی، محمدرضا ربانی تربتی، شیخ محمد حسین اویسی، میرزا ابوالقاسم خرمشاهی، مهدی باقری کنی، دکترغلامحسین دینانی، امامی کاشانی، شیخ محمد تقی شریعتمداری، نجم الدین اعتمادزاده، نظام الدین قمشه‏ای، دکتر سید حسین نصر، سید محمد مهدی تقوی، شیخ هادی سلمانی، غلامرضا رضانژاد، سید محسن رفیعی ( فرزند آیةاللّه رفیعی) ، ذوالمجد طباطبایی، حاج احمد سیاح، سید ابوترب ابوترابی قزوینی.

سجایای اخلاقی و اسلوب تدریس
شاگردان حکیم الهی حضرت آیةاللّه رفیعی قزوینی که سالها با وی معاشرت داشتند، او را در عین کمال و فضیلت به فروتنی و بزرگداشت اهل علم یاد می‏کنند.
آیةاللّه حسن زاده آملی که با رشادات آیةاللّه شعرانی، در درس آیةاللّه رفیعی حاضر می‏شود، می‏فرماید:
«... در جلسه درس آن جناب شرکت کردم، دو درس می‏فرمود یکی معقول که کتاب اسفار بود و دیگری درس خارج فقه. چون شروع به تقریر درس فرمود، گویی دریای متلاطم و بحر زخاری به حرف آمد. در اثنای تقریر چه کلیدها و مفاتیح علمی که امهات معارف اصیل انسانی و قرآنی‏اند از بیانات و ارشادات او استفاده می‏کردیم، و همچنین از دقت و باریک‏بینی و نازک‏بینی ایشان در مسائل فقهی.
در این اندیشه افتادم که این بزرگمرد چرا قبلا در قزوین بسر می‏برده - «نهنگ آن به که با دریا ستیزد» - باید در آنجا چه شاگردانی داشته باشد و چه کسانی را تربیت کرده باشد که از این شخصیت جهانی بهره‏ها برده‏اند.
جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروی برگشتیم و درسها را نوشتیم و یادداشت کردیم. روز بعد که به محضر استاد علامه شعرانی رسیدیم، پرسیدند: به درس آقای قزوینی شرکت کردید؟ عرض کردم در کنار دریای دیگری نشسته‏ام. فرمودند: آن محضر را مغتنم بدار.
هفته‏ای به سر نیامد که بعد از درس به من ( آیةاللّه رفیعی) اشاره فرمود: شما باشید، آقایان همدرس رفتند و بنده برخاستم به نزدیکش آمدم و خم شدم و زانویش را بوسیدم و گفتم آقاجان امری دارید؟
فرمود: خواستم از شما حال بپرسم و از درسها و اساتید شما با خبر باشم... هفته دوم آمد و یک دو روزی بگذشت و باز بعد از درس به من اشاره کرد که شما باشید، من نشستم و رفقا رفتند. فرمود: شما اظهار داشتید که شرح قیصری بر فصوص الحکم را محضر آقای فاضل تونی درس خوانده‏اید، گفتم آری، فرمود: مصباح الانس را درس خوانده‏اید؟ گفتم: خیر. فرمود: حاضر هستید که مصباح الانس را با هم - مشروط به اینکه دو به دو من و شما باشیم، مباحثه کنیم؟ دو زانویش را بوسیدم و اشک شوق در چشمم حلقه زد و عرض کردم:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها می‏کنی ای خاک درت، تاج سرم
خود آن جناب مصباح الانس را در محضر آقامیرزا هاشم اشکوری که محشی مصباح الانس است تلمذ کرده بود... ببینید آیةاللّه رفیعی( رفع اللّه درجاته) از تعلیم و تعلّم و مقام معلم چه خبرها دارد که با طلبه‏ای از آمل برای تحصیل علم به تهران آمده و هیچ آشنایی و خویشاوندی با او ندارد، اینگونه رفتار می‏کند، این اولیای الهی چه دیده‏اند و چه چشیده‏اند؟» (11)
آیة اللّه حسن زاده آملی در ادامه سخن می‏فرماید:
«حضرت آیةاللّه رفیعی کسی بوده است که پیش از ما مرحوم امام خمینی (ره)در محضر انورش زانو زده است و معارف اندوخته است. یک روز در درس مصباح الانس به مناسبتی سخن از آن جناب به میان آورد و فرمود: آقای خمینی خیلی باهوش بود.»
باری حضرت آیةاللّه رفیعی نابغه‏ای جامع معقول و منقول بود و حقیقت امر در وصف و تعریفش چنان است که عارف رومی گفته است:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام (12)
آقای غلامحسین رضانژاد می‏نویسد:
«در این اواخر که علی الاصول استاد بی‏همتای حکمت اسلامی، به تدریس فقه و اصول اشتغال داشت، در حوزه درس وی در مسجد جامع تهران، یکی از پربرکت‏ترین و بارآورترین حوزه‏های علمی در شمار می‏آمد.
این بی بضاعت، چون ابتهاج ایشان را در تدریس فقه و پاسخ به پرسشهای فقهی می‏دانستم با چند سؤال فقهی، یکی از مباحث حکمی را می‏آمیختم تا از پاسخ دادن بدان سؤال فلسفی طفر نروند، و هرگاه ایراد به نظرم می‏رسید و آن را بیان می‏کردم، با جمله «چقدر فطن!» مرا در پرسش و تعلّم تشویق و تفقد می‏کرد.
از بر عکس ظواهرش از بهجت علمی خاصی برخوردار بود و قدر علوم الهی را خیلی خوب می‏دانست و از تعلیم آن به نااهل برحسب وصیّت بوعلی سینا و تکرار خواجه طوسی، خودداری می‏کرد و آن را به هر کسی تعلیم نمی‏داد.
به خاطر دارم، آنگاه که در بیماری سکته مغزی که او را تقریبا زمین گیر کرده بود، احوال ایشان را پرسیدم، با دو کلمه «فی الجمله بد نیستم» پاسخ گفت و من قصیده‏ای که در تجلیل و بزرگداشت او سروده بودم، برایش قرائت کردم، وقتی بدین ابیات رسیدم:
سلمان روزگارا، پرهیزت
بخشید روح، قالب تقوا را
بنشین یکی به مسند و فتوا ده
کامروز نیست، غیر تو فتوا را
به بنده فرمودند: «چرا هست، دیگران هم هستند» و سپس اضافه نمود: «من شصت و پنج سال عمر خود را در فقه و اصول و حکمت و کلام و عرفان گذراندم، و امروز که به خود نگاه می‏کنم، می‏بینم که نه مرا فقیه و اصولی می‏توان گفت و نه حکیم و عارف» و یاللعجب از این همه فروتنی و خضوع» .(13)
این فروتنی موجب شد تا حکیم قزوینی در شبهای جمعه خطاب به عامّه مردم و بازاریان سخن به موعظه گشاید و لطایف عرفانی و براهین عقلی را به زبانی ساده بیان دارد و آیات قرآنی و احادیث معصومین را به مردم القاء نماید و رابطه قرآن و برهان و عرفان را در سلوک علمی خویش بنمایاند.

حکیم متأله
استاد علامه حضرت آیةاللّه رفیعی از افراد نادری است که علوم عقلی و نقلی اعم از فقه و اصول و فلسفه و حکمت را به خوبی فرا گرفته، مدارج عالی کمال را می‏پیماید. لذا وقتی کتاب نفیس حضرت آیةاللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری چاپ می‏شود، آن فقیه بزرگ و حیکم متأله بر «دُرَر الاصول» وی مقدمه‏ای وزین در و در خور می‏نگارد. لیکن او بیش از هر علمی با حکمت متعالیه مأنوس بود و به راستی وی را باید ترجمان حکمت متعالیه خواند.
ایشان در مورد کتاب «اسفار اربعه» صدرالمتألهین می‏فرمود:
«این کتاب اسفار( حکمت متعالی) به لحاظ حجمش، لفظش، متنش، یک جائیش، قضائیش، حکمت متعالیه است و به لحاظ تفسیرش، شرحش، بسطش، اسفار است، چنانکه لفظ اسفار هم مؤید این گفتار است» .(14)
علامه رفیعی بر این باور بود که عرفان و قرآن و حدیث و حکمت از یکدیگر جدایی ندارند و اگر کتب حکمی و عرفانی به دست انسان زبان فهم بیفتد، آن را تفسیر انفسی قرآن مجید می‏بیند.(15) لذا وقتی شاگردان فرزانه مکتب فلسفی و عرفانی خویش را می‏بیند که به سبب علاقه به علوم ریاضی به استخراج تقویم همت گمارده، می‏فرماید:
«از این که رشته‏های ریاضی را تحصیل کرده‏اید بسیار کار خوبی کرده‏اید، و لکن شما در علوم دیگر هم زحمت کشیده‏اید و این عمل شما سبب می‏شود که در عرف عام به سمت یک منجّم شناخته شوید و همه کمالات دیگر شما نادیده گرفته شوند» .(16)
او همانند بنیانگذار این مکتب فلسفی صدرالمتألهین شیرازی سیر علمی را با سلوک عملی هماهنگ ساخته بود. چنانکه بر پشت جلد دوم اسفار طبع قدیم خود، تحت عنوان فائدة علویة، اشاره می‏کند که در مبحث، لذت کتاب اسفار، و تعریف آن که آیا «لذت عین ادراک ملایم است یا امر دیگر بر آن مترتّب است؟» اشکال کردم و نفس خویش رإے؛ّّ مضطرب یافتم آنگاه به سوی امام و مولایم سید الحکما الراسخین، امیرالاولیاء الموحدین امیرالمؤمنین (ع)توجه تام کردم که با افاضه ربانی به درستی کلام صدرالمتألهین یقین پیدا کردم.(17)
آیة اللّه رفیعی به موجز نویسی شُهره است. با این حال ایجاز به اتقان بحث لطمه‏ای وارد نمی‏سازد. وی در مسائل کلامی، فلسفی و اثبات عقاید شیعه و معارف اهل بیت(ع) آثاری را از خود به ارث نهاده که مورد توجه اهل معرفت است.
این رسائل و حواشی عبارتند از:
1. شرح دعای سحر
2. رساله معراج
3. رساله اسفار اربعه
4. رساله در بیان قوه مولده
5. رجعت
6. تخلیه و تجلیه و تحلیه
7. حرکت جوهریه
8. اتحاد عاقل و معقول ( فارسی)
9. اتحاد عاقل و معقول ( عربی)
10. رساله در وحدت وجود
11. رساله در حقیقت عقل
12. رساله در شب قدر
13. سخن در معاد
14. مقاله در وجود
15. تفسیری در دو آیه از سوره یونس
16. مقاله در تشریح اجزاء حملیّه و اجزاء حدّیه
17. مقاله در قضایای ضروریّه ازلیه
18. رساله در حدوث دهری
19. مقاله در اراده و مشیت
20. مقاله در مسح رأس و وضوء
21. مقاله در شرح زندگی ملاصدرا
22. بحث شریف معاد
23. حاشیه بر شرح منظومه حکیم سبزواری
24. حواشی بر اسرار الحکم سبزواری
25. حواشی بر شرح الاسماء الحسنی، سبزواری
26. حواشی بر کتاب اسفار الاربعة صدرالمتألهین شیرازی
27. حواشی بر مشاعر
28. حواشی بر عرشیه ملاصدرا
29. حواشی بر تعلیقات ملاصدرا بر کتاب شفای بوعلی سینا
30. حواشی بر شرح اصول کافی ملاصدرا
31. حواشی بر مفاتیح الغیب ملاصدرا
32. حواشی بر کتاب شفای ابن سینا
33. حواشی بر کتاب شرح الاشارات و التّنبیهات
34. حواشی بر شوارق الالهام فیاض لاهیجی
35. حواشی بر گوهر مراد شرح حکمةالاشراق قطب الدین شیرازی
36. حواشی بر مقدمه فصوص الحکم قیصری
37. تعلیقات بر الشواهد الربوبیّة صدر المتألهین
38. تعلیقات بر اسرارالآیات صدرالمتألهین
39. حواشی بر شرح مطالع در منطق
40. حواشی بر شرح تجرید قوشچی در کلام
41. تعلیقات بر مصباح الانس ابن فناری در عرفان
42. کتابی در حول عقاید امامیّه در ردّ «جبّانی» از نویسندگان کویت
43. تقریرات درسی اصول عقاید.
وی در فقه استدلالی نیز تألیفاتی داشته‏اند که عبارتند از:
1. کتاب صلوة
2. کتاب خمس
3. کتاب حج
4. کتاب میراث
5. کتاب نکاح
6. کتاب طلاق
7. کتاب مکاسب و بیع و تجارت
8. در قاعده لا ضرر
9. توضیح المسائل
10. هدایة الانام
11. حواشی بر عروة الوثقی
12. رساله مناسک حج
13. اسرار حج
14. حواشی بر کفایة الاصول
15. تعلیقات بر رسائل شیخ انصاری
16. حاشیه بر وسیلة النجاة آقا سید ابوالحسن اصفهانی.(18)

وفات
علامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی پس از سالها مجاهدت، نیمه شب سه‏شنبه 24 دی ماه 1353شمسی، برابر اول محرم 1395قمری در سن 85سالگی در تهران به لقاءاللّه شتافت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمی، کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س)به خاک سپرده شد.(19)

پی نوشتها:
1- درباره علمای این خاندان، ر. ک به: دایرة المعارف تشیع؛ ج 1ص 173مینودر؛ ص .325 - 324تقریرات «آیةاللّه رفیعی» .
2- آیةاللّه سید ابراهیم معروف به «صاحب ضوابط الاصول» و «دلائل الاحکام» است. و فرزند او «آیةاللّه سید علی مجتهد قزوینی» که پدر مادر آیةاللّه رفیعی و صاحب حاشیه بر «قوانین اصول» است شاگرد مبرز شیخ انصاری قدس سره است. آرامگاه این دو جد مادری در صحن بزرگ حضرت ابا عبداللّه الحسین (ع) در کربلا واقع است. «رسائل فلسفی»، ص .5
3- در کتب رجال شیعه و زندگینامه‏های ائمه(ع) هرگاه ابوالحسن مطلق یا با صفت «اول» بیاید مقصود امام موسی کاظم (ع) و با صفات «ثانی» مقصود امام رضا(ع) و با صفت «ثالث» مراد امام هادی(ع) است.
4- آیةاللّه حسن زاده آملی فرماید:
وقتی پیرمردی هم سن و سال استاد بزرگوار جناب آیةاللّه حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی(رفع اللّه درجاته) حکایت می‏کرد که ما در اوان خردسالی در قزوین همین آقا سید ابوالحسن رفیعی را صدا می‏زدیم که بیا بازی، ایشان تا میدان با ما همراهی می‏کرد، ولی با ما بازی نمی‏کرد، در گوشه‏ای می‏ایستاد، یا به نبش دیواری تکیه می‏داد و دلنشین پیرمرد به یاد حضرت یحیی پیامبر(ع) افتادم که خدای سبحان در آیه سیزدهم سوره مریم قرآن فرموده است: «یا یحیی خذ الکتاب بقوّة و آتیناه الحکم صبیّا» حکم، امر حکیم محکم و متین و رصین است که بر اساس استوار حق و حقیقت قرار گرفته است و ریشه دوانده و پایدار است. «یس و القرآن الحکیم» . آسمان معرفت؛ ص .383
5- طبقات اعلام الشیعه، ج 2ص 13و .57
6- آئینه دانشوران، ص 183و رسائل فلسفی، ص .6
7- استاد سید جلال الدین آشتیانی در خصوص اساتید آیةاللّه رفیعی گوید: ایشان«سفر نفس اسفار» و «الهیات شفا» را نزد آقا میرزا حسن کرمانشاهی آموخته بود و «منظومه» را نزد حاج فاضل تهرانی و «مقدمه قیصری» و قسمتی از «فص آدمی» را نزد آقا میرزا محمود قمی فراگرفته بود.
احاطه او بر آثار ملاصدرا ظاهر و بارز بود. کتاب اسفار و حواشی ملاصدرا و مفاتیح الغیب و حواشی ملاصدرا بر حکمت الاشراق را در حافظه داشت. و خداوند گویا او را برای تدریس اسفار خلق کرده بود.
کیهان فرهنگی؛ سال دوم، شهریور 1364ش 6ص .17
8- رسائل فلسفی؛ ص 6و .7
9- رسائل فلسفی؛ ص .7
10- همان، ص .13
11- آسمان معرفت؛ ص .289 - 287
12- همان، ص .291
13- رسائل فلسفی، ص 14و .15
14- آسمان معرفت؛ ص .61
15- همان؛ ص .56
16- همان؛ ص .398
17- رسائل فلسفی، ص .19
18- در آسمان معرفت؛ ص 284 - 282و رسائل فلسفی، ص 25و .26
19- معظم له چهارده فرزند دارند؛ اولاد ذکور آنها عبارتند از: -1شهاب الدین -2ضیاءالدین -3محسن -4حسن -5کاظم -6رضا -7عبداللّه -8مهدی -9مصطفی -10صادق. جناب آقای محسن رفیعی قزوینی روحانی و مدرس سطوح عالی فقهی است. «رسائل فلسفی» ص .63

منبع: www.hawzah.net

نظر شما