ابداع
در لغت به معنی «نوآوردن،طرز نو نهادن، ایجاد و آفرینش» و در اصطلاح علم بدیع، آفریدن معنی و مضمون تازه و انتظامِ آن در رشتۀ الفاظی نیکو، چنانکه از تکلّف به دور ماند، به شرط آنکه دیگری مانند آن معنی و مضمون را در سخن خود نیاورده باشد. مانند:
وادی پیموده را از سرگرفتن مشکل است
چون زلیخا عشق میترسم جوان سازد مرا
(صائب)
مطابق این تعریف، ابداع از صناعات معنوی بدیع است. امّا رشید وطواط مؤلّف «حدائق السّحر فی دقائق الشّعر» ابداع را از جملۀ صنایع بدیعی نمیداند و میگوید:
«سخن عقلا و فضلا در نظم و نثر چنین مییابد،
و هر چه بر این گونه نباشد، سخنِ عوام بوَد»
برخی دیگر ابداع را آوردن چندین صنعت بدیعی در یک عبارت میدانند. طبق این تعریف، ابداع هم صنایع لفظی و هم صنایع معنوی را در برمیگیرد، مانند:
ندانم از سر و پایت کدام خوبتر است
چه جای فرق که زیبا زفرق تا قدمی
(سعدی)
که صنعتهای تجاهل عارف، تضاد، مراعات نظیر، و جناس تامّ در این بیت جمع شده است.
در ادبیات عرب بهترین مثال ابداع آیۀ زیر است:
«وَقِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءکِ وَ یا سَمَاء أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْمَاء وَ قُضِی الأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِی وَ قِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ » (هود/۲۳)
«و گفته شد: اى زمین، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتى) بر (دامنه کوه) جودى، پهلو گرفت و (در این هنگام،) گفته شد: دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»
از این آیه شریفه بعضی ادیبان، بیست وسه صنعت و بعضی همۀ صنایع بدیعی را از آن استخراج کردهاند.
برخی در تعریف ابداع طریقِ سومی در پیش گرفته، و آوردهاند که ابداع آن است که مادِح به گونهای از ممدوح یاد کند که اسمِ ممدوح از آنجا حاصل شود، مانند این شعر عنصری در مدح سلطان محمود:
تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب
جهود و گبر و ترسا و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل
الهی عاقبت محمود گردان
امّا آنچه ایشان آوردهاند ظاهراً صنعتی مستقلّ نیست، بلکه آن را میتوان جزو صنعت ایهام به شمار آورد.
این صنعت بدیعی (ابداع) را اِختراع، حُسنِ اختراع، و سلامةُ الاختراع نیز خواندهاند، و سخنی را که به آن آراسته شده باشد بدیع و مُخْتَرع میگویند.
منابع :
دانشنامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر: اسماعیل سعادت؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۸۱.
نظر شما