موضوع : پژوهش | مقاله

تئاتر و ارتباط

با هر تعریفی که سراغ فرهنگ انسان برویم، مقوّم اصلی آن ارتباط است، بدون شکل‌گیری ارتباط پیدایش فرهنگ امکان‌پذیر نبود. ریشه‌های فرهنگ در دل ساده‌ترین ارتباط‌های انسان جای دارد. تاریخ تمدن انسان تاریخ پیچیده‌تر شدن ارتباط‌های انسانی است، ارتباط انسان با خویش ارتباط انسان با هستی و ارتباط انسان با همنوعانش.
زیرساخت تمام فعالیت‌های فرهنگی انسان تولید اشکال و صور نمادین است، این صور ایجاد معنی می‌کند و معنی بُن ‌مایه ارتباط است. معنی منتقل می‌شود، دریافت و تفسیر آن کنش ایجاد می‌کند، تولید معنی و دریافت آن زندگی اجتماعی را می‌سازد، مجموعه انسانی به خلق، تعبیر و تفسیر معانی می‌پردازد. گردش اطلاعات نقش اکسیژن را برای حیات اجتماعی دارد و جامعه با آن نفس می‌کشد. رسانه‌های اطلاعاتی در طول تاریخ انسان شکل‌های متفاوت داشته و روندی از ساده به پیچیده دارد، اما انسان همواره موجودی رسانه‌ای است و ابعاد شخصیت او با فرم و گستره رسانه‌های اطلاعاتی پیوند می‌خورد و از آن تأثیر می‌گیرد. انسان کاشف رمزها و خالق معانی است و تعبیر و تفسیر معانی ویژگی‌خاص اوست. این خصوصیت به فضای ارتباطات انسان شکل خاص داده که او همواره بیشترین نگرانی را نسبت به آن داشته، انسان اهمیت ارتباط درست را درک کرده، ارتباط یک پدیده دوسویه است که درستی آن در گرو هر دو سوی آن است، بیشترین نگرانی او در سوی مخاطب است، زیرا ایجاد معنی بیشتر از آنکه مدیون چگونگی ارائه باشد وامدار چگونگی دریافت است، پیام ارسال شده به سوی مخاطب در نگاه او و گستره آگاهی و دانش مخاطب بازسازی، معنی و تفسیر می‌شود پس باید نگران چگونگی فهم مخاطب بود. روزهای زندگی‌انسان بر روی کره زمین نشان می‌دهد که انسان خیلی خوب از عهده پیام‌رسانی و تحویل گرفتن پیام برآمده است و از توان‌های گوناگون خود در این مسیر استفاده کرده است، هرگاه به یاری علائم و حرکات یا به کمک نشانه‌های زبان و مفهوم‌سازی‌های فلسفی، منطقی و عملی نتوانسته واقعیت یا تجربه‌ای انسانی را منتقل کند به هنر پناه آورده است و با کمک گرفتن از توان بی‌نظیر هنر مشکل را حل کرده است، هنر بهترین سفیر پیام‌های به شدت پیچیده و ژرف انسان بوده است، پیام‌هایی که فقط از این مسیر می‌توانسته ارسال شود. دنیای زیبای هنر با ظرافت کامل نقص دیگر رسانه‌ها را جبران کرده و موجب شده است که ایجاد ارتباط یعنی مهم‌ترین کار انسان با تجربه زیبایی‌شناختی او به هم بیامیزد و محتوای پیام با گذر از سد موانع متفاوت به صورت زیبا منتقل شود. پیام‌های نشسته بر بال هنر رمزآلود است و مخاطب در برخورد با آن تلاش می‌کند رمزها را بگشاید و در این کار از مهارت‌ها و تجربه‌های خویش سود می‌گیرد، در این زمان همراه با بازگشایی رمزها معرفت و شناختی زیبا و خوشایند شکل می‌گیرد که این پیام اثر هنری است. پیام‌های عمیق و ژرف بر بال هنر می‌نشیند و آن‌گاه که جدالی از عمق و ژرف از بالاترین درجه ظرافت هم برخوردار شد جز با تئاتر نمی‌توان آن را بیان کرد. در تئاتر، انسان به میدان می‌آید و مجبور است پیام خود را به صورت مستقیم ارائه کند. پس تلاش می‌کند آنچه در چنته ‌اش هست را به خدمت گیرد و سنگینی ارائه پیام را مستقیم بر دوش خود بگذارد. انسان در تئاتر می‌خواهد مخاطب خود را به نواندیشی و دگرگونه دیدن وادار کند. هنرمند تئاتر می‌خواهد فاصله‌های بیگانه‌‌ساز میان خود و مخاطبان را حذف کند تا مخاطبانش به بازسازی ذهنی آنچه در صحنه اتفاق می‌افتد موفق شوند. او می‌خواهد تماشاچیان صحنه را به چالشی عمیق وادار کند و زمینه توجه ایشان را به قوه سنجش و استعداد خلاقیت و ابتکار فراهم بیاورد. تمام این موارد با تکیه بر این قاعده است که تئاتر تلاش می‌کند به فرایند قانع‌کننده، هماهنگ و سازمان یافته‌ای برای تأثیرگذاری بر افکار مخاطبان خود دست پیدا کند.
تئاتر بیش از هر هنر دیگری به این واقعیت رسیده است که ارتباط ، یک کنش است و تحلیل کامل آن مبتنی بر تحلیل این کنش. به این لحاظ بیشترین اجرای ماهیت خود را وامدار پدید آوردن صحیح‌ترین کنش‌ها می‌داند که هنرمند تئاتر آن را به صورت زنده ارائه می‌کند. زنده بودن، اصلی‌ترین رکن ماهیت تئاتر است که به آن معنی و مفهوم می‌دهد و ماهیتی خاص برای آن می‌سازد که بسیار قابل مطالعه است.
تمام آثار هنری برای ارائه و در معرض نگرش و سنجش مخاطب‌قرار گرفتن خلق می‌شود. وجود مخاطب برای هنرمند بسیار اهمیت دارد، اما تئاتر بدون مخاطب شکل نمی‌گیرد و ماهیت پیدا نمی‌کند. نقاش می‌تواند در آتلیه خود بدون حتی یک بیننده اثر خود را بیافریند و از داشتن اثر خود لذت ببرد. مجسمه‌سازی که در تنهایی خویش پیکر می‌تراشد، شکل‌گیری اثر هنری را در زیر دستان خویش احساس می‌کند، نغمه‌های جاودانه موسیقی یک موزیسین بزرگ، آوای ملکوتی را در خلوت بر جان او می‌نشاند، اما تئاتر بدون تماشاچی شکل نمی‌گیرد و این مرز میان تئاتر و هنرهای دیگر حتی سینماست. آنچه به صورت پرتحرک و با جنب و جوش بسیار برصحنه اجرا می‌شود نیمی از نمایش است که مقدمه شکل‌گیری نیمه دیگر آن در ذهن تماشاچی است، تماشاچی یا مخاطب به ظاهر خاموش و آرام در سالن تئاتر، در دنیای ذهن خویش با بازسازی آنچه در صحنه اتفاق می‌افتد نیمه اصلی نمایش را کامل می‌کند و این بازسازی سهم او از اجرای نمایش است، او نمایش را فقط نمی‌بیند بلکه در ایجاد آن نقش اساسی دارد و بدون نقش او اجرای نمایش کامل نیست. حرکت بدن، تغییرات چهره، به کارگیری بیان، کمک گرفتن از دکور، استفاده از تصویر، تندیس، پرچم، علائم، لباس، نور و موسیقی یک نظام کامل نمادین را می‌سازد تا مخاطب بتواند به بهترین فرم محتوای نمایش را درک کند و این زمانی اتفاق می‌افتد که مخاطب بازسازی خوبی از اجرا در ذهن خود داشته باشد، در این بازسازی صورتی فوق‌العاده از بازنمایی تجربه زندگی ارائه می‌شود.

 


منبع:  روزنامه  رسالت ۱۳۹۰/۰۷/۰۷
نویسنده : نرگس محبی

نظر شما