علوم مردمی و پیشرفت
- 1 فرمول پیشرفت را به گونه های متفاوتی ابراز کرده اند یکی از این فرمول ها، فرمول پیشرفت براساس فرهنگ معنوی و مادی است که در یک نظام منسجم بیان و تشریح می شود یعنی در یک هماهنگی کامل و تطابق این دو حوزه بنیادی فرهنگ، پیشرفت رخ می دهد.
2 - فرهنگ معنوی، نظام دانشی و معرفتی یک جامعه را تشکیل می دهد که نرم افزار جامعه را به وجود می آورد و فرهنگ مادی، فن آوری یک جامعه را تشکیل می دهد که از دو قسمت فن و ابزار تشکیل شده است که تعامل فن و ابزار در جامعه، مهارت را به وجود می آورد و فرهنگ مادی یک جامعه را وسعت و بعد می بخشد.
3 - دانش عمومی یک جامعه به گونه ای غایت گرایانه تبدیل به فن و افزار می شوند تا به نتیجه برسند و تبدیل به ساختار شوند چرا که با فن آوری است که نرم افزار تبدیل به سخت افزار و دانش تبدیل به ساختار می شود و در این جا است که پیشرفت تحقق پیدا می کند و تاریخ فن آوری و فلسفه فن آوری به آن می پردازد.
4 - فرمول فن آوری عبارت از ترکیب دانش موجود در یک جامعه با عقلانیت تولیدی آن می باشد که از خلال این ترکیب، فن آوری تولید می شود پس قطعا معرفتی و دانش یک جامعه برای تولید عقلانیت به کار گرفته می شود و تمامی نظام دهی و سیاستگزاری دانش و معرفتی یک جامعه در قالب سازمان های آموزشی و پژوهشی در جهت تولید عقلانیت بومی آن جامعه برنامه ریزی می شوند. در غیر این صورت جامعه دچار اختلال می شود و از پیشرفت باز می ماند.
5 - مهم ترین دانشی که در تولید عقلانیت نقش بنیادی دارد، دانش مربوط به زندگی انسانی است که علوم انسانی نامیده می شود و این نامش (نامیدن) دارای یک چارچوب تئوریک و نظری است که بدون آن این نامش رخ نمی دهد و علوم انسانی از چارچوب تئوریک اومانیسم تغذیه می کند (Humanism) که جایگزینی انسان به جای خدا را پیام می دهد و فاعل خود مختار، انسان است و جهان را براساس غریزه و خواسته های خود شکل می دهد.
6- پیشرفت ترسیم شده از طرف علوم انسانی با این نام و چارچوب تئوریک، یک نوع عقلانیت انسان محور و خدای محذوف شده را ترسیم می کند (ید الله مغلوله) که براساس جهان تقلیل داده شده به علت و معلول مادی و قدرگرایی (بدون قضا)، تصویر شده است و پیشرفت مادی بشر براساس فن آوری و یرانگر طبیعت و انسان زندگی و حیات طبیعی و انسانی شکل گرفته است و شاهد آن جنگ های جهانی و آلوده سازی طبیعت و فضا و نابودی خانواده انسانی و عاطفه های لطیف انسانی است.
7 - در مقابل علوم انسانی با این چارچوب تئوریک، علوم مردمی شکل گرفته است که حد غرب در حاشیه قرار گرفته است. مردم در این مفهوم به گروهی از انسانی ها گفته می شود که در یک حوزه جغرافیایی با یک فرهنگ خاص زندگی می کنند و علوم مردمی به دنبال یافتن تاروپود زندگی انسانی است که در طول تاریخ و در جغرافیاهای انسانی شکل گرفته است پس فرهنگ شناسی و تمدن شناسی در مرکز مختصات آن واقع می شود.
8 - در علوم انسانی، علوم تجربی اصل واقع می شود که مهمترین و بنیادی ترین حوزه و عنصر علوم تجربی، زیست شناسی است که الگوی علوم انسانی واقع می شود و علوم انسانی مقلد پا به پای آن می شود که تجلی آن اقتصاد محوری علوم انسانی است و معادل علوم زیستی در علوم تجربی است و عقلانیت ترسیمی آن اقتصاد محوری است و زندگی انسانی و طبیعی فدای اقتصاد و رشد اقتصادی می شود و پیشرفت نیز فقط پیشرفت اقتصادی است که صورت تقلیلی یافته پیشرفت است.
9- پیشرفت تقلیلی همیشه با کنترل و خشونت نرم و سخت همراه می باشد و این نابودی گری را با وسایل نرم خود یعنی رسانه ها و فن آوری سخت خود را انجام می دهد که عقلانیت تصاعدی جامعه را رقم می زند و انسان ها مسخ شده و زندگی های نابوده شده را ترسیم می کند ولی علوم مردمی با زندگی محوری یک عقلانیت زندگی محوری را ترسیم می کند.
10 - عقلانیت زندگی محور بر نظریه شناختی میان ذهنیت بنا می شود (برعکس عقلانیت پیشرفت محور که بر ذهن خود بنیاد ترسیم می شود) پس انسان و شخص و فردمحوری در آن وجود دارد تا دیگری در آن شکل بگیرد و خشونت ورزی نسبت به آن صورت پذیرد چرا که میان ذهنیت همان ذهنیت مردمی است که براساس آن علوم مردمی شکل می گیرد و عقلانیت ترسیمی نیز براساس دیگری شکل می گیرد نه بر ضد دیگری مثل فرد گرایی.
11 - عقلانیتی که علوم مردمی ترسیم می کند معنویت گراست (نه ضد معنویت مثل عقلانیت ابزاری که علوم انسانی آن را مطرح می کند) چرا که عقلانیت زندگی محور براساس از خود گذشتگی و دیگر محور شکل می گیرند و زندگی مردمی نیز براساس همین اساس به وجود می آید و ادامه می یابد گاهی از این عقلانیت به دیالکتیک منفی یا اپوخه یاد می شود) پس فن آوری ایجادی نیز ضد طبیعت و ضد انسان نیست چرا که علوم مردمی با عقلانیت زندگی محور، خود با علوم تجربی ترکیب می شود و فن آوری خاص به خود به وجود می آورد.
12 - علوم انسانی اسلامی همان علوم مردمی است که براساس مبانی کلامی فطرت بنا می شود عقلانیت خود را براساس عرف استخراج می کند و فطرت و عرف به عنوان مبانی معرفتی و روش قرار می دهد فطرت براساس تامس و مردم و زندگی انسانی و حیات، تفسیر و تبیین می شود و عرف در فقه اسلامی ترسیم شده که عقلانیت اسلامی نیز از آن استخراج می شود و این علوم مردمی با آن عقلانیت اسلامی ترکیب شده و تکنولوژی و فن آوری اسلامی را تولید می کند که پیشرفت اسلامی از آن به وجود می آید.
منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 270، آذر ۱۳۸۸/۰۹/۰۰
نویسنده : ابراهیم فیاض
نظر شما