نخبگان فکری، نخبگان اجرایی
انقلاب اسلامی پرچمدار و طراح آرمانهای بزرگ بشریت و احیاگر دین در هزاره سوم است. انقلابی که تحقق آن با ناباوری کامل همه اندیشمندان و صاحبنظران و در میان حیرت و بهت جهانیان به وقوع پیوست.
در آغاز مدافعان انقلاب صرفا برای حفظ و تثبیت اصل نظام و انقلاب تلاش میکردند و به برنامه و اهدافی فراتر از این نمیاندیشیدند، اما با تثبیت اصل نظام پس از چند سال، مرحله دوم یعنی رشد و توسعه همهجانبه در دستور کار متولیان انقلاب قرار گرفت. با پایان یافتن جنگ و فراهم شدن بسترها و زمینههای لازم، انتظارات حداقلی پایان یافت و با آغاز سازندگی کمکم و طی چند سال موفقیت در این عرصه طرح و برنامهریزی آرمانها آغاز شد که طراحی برنامه چشمانداز نمادی از این آرمانخواهی بود.
از این زمان گفتمان توسعه، محور فعالیتهای علمی اجرایی صاحبنظران و مدیران ارشد نظام قرار گرفت.
در حقیقت گام اول و اساسی تحقق توسعه و تمدن، تولید علم و نظریه توسط نخبگان فکری است، بویژه در عرصههای علوم انسانی، این مهم اهمیت ویژهای دارد. در مراحل بعد نخبگان و بویژه یک نخبه اجرایی منحصر به فرد میتواند موجب بسیج نخبگان و اراده جمعی شود تا جامعه در مسیر رشد و تعالی و ترقی قرار گیرد و البته باید چنین نخبهای تعریف و مشخصات آن ارائه شود وگرنه برخیها ممکن است افراد غیرنخبه (هرچند کارآمد) را نخبه بپندارند.
در دهههای اخیر و در عصر مدرن تعاریف جدیدی از نقشها و در این مقوله نقش ریاست جمهوری صورت میگیرد. بویژه اگر مدیر اجرایی کشور بخواهد نقش تعیینکنندهای در گذر جامعه از سنتی به مدرن و توسعهیافته و فراتر از آن محقق کننده یک تمدن بزرگ باشد. برای چنین هدف بزرگی ریاست جمهور علاوه بر ویژگیهای عام مذکور باید از ویژگیهای خاص و در سطحی خاص نیز بهرهمند باشد. این ویژگی خاص نقش ریاست جمهوری، آشنایی و تسلط وی بر مجموعهای از علوم مربوط به توسعه است. در حقیقت علوم مذکور لازمه سیاستگذاریها و تصمیمات نقش ریاست جمهور است که بدون آنها این نقش به طور ناقص یا غلط اجرا خواهد شد. این علوم شامل نظریات و استراتژیهای توسعه (در حد تسلط) علوم اجتماعی، اقتصاد، مدیریت، سیاست، علوم فرهنگی، حقوق و... تسلط در سطوح کلان و آشنایی در سطح خرد است.
به کارگیری تلفیقی از این علوم به همراه ویژگی فردی خاص قدرت تحلیل و مهارت مدیریتی ذاتی در هر یک از تصمیمات رئیسجمهور الزامی است چه بسیار اتفاق افتاده که اخذ تصمیمات به دلیل محدودیتهای شناختی و مهارتی در این عرصهها منجر به ضایعات بسیار شده است.
اولویتگذاری صادرات یا واردات، علل تورم، توجه به توسعه متوازن و پایدار، بسترهای تولید علم، آیندهاندیشی، پیچیدگیهای فرهنگ، توجه ساختاری به مقوله فرهنگ و رفتارهای اجتماعی، نحوه تعامل با نظام جهانی و... همگی وابسته به شناخت گسترده رئیسجمهور از این مقولات است. آن گاه انتخاب صاحبان نقشها (وزرا) توسط رئیسجمهور نیز ناشی از این شناخت است. مثلا انتخاب وزیر آموزش و پرورش یا آموزش عالی شاخص و معیار شناخت وی از این نقشها و عرصه فرهنگ و آموزش است. و انتخاب و نحوه انتخاب مجموعه وزرا نمایانگر تصور وی از توسعه اقتصادی اجتماعی کشور است.
برخی بر این موضع چنین خرده میگیرند که نیازی نیست یک مدیر کلان کشوری دارای تسلط بر همه این حوزهها باشد. او میتواند افراد متخصص در هر حوزه را به کار گیرد و نیز از مشاوره افراد نخبه در عرصههای موردنیاز برخوردار باشد. اما نکته اینجاست که رئیسجمهور فاقد تسلط و آشنایی کافی در این عرصه، نه میتواند کارشناسان لازم را برای هر عرصه بخوبی شناسایی و به کار گیرد و نه میتواند با حداقل کارشناسان و نخبگان شایسته نیز تعامل فکری و اجرایی داشته باشد و حتی در پارهای از موارد تواناییها و ظرفیتهای آنان را نیز ضایع خواهد کرد.
اکنون این سوال مطرح میشود که ظهور چنین فرد و ایفاگر چنین نقشی چگونه ممکن است؟
گاه ممکن است برآمدن و تربیت چنین نخبهای مبتنی بر ویژگیهای ذاتی و انگیزههای درونی فرد و گاه برآمده از برنامهها و فعالیتهای سازمانی نهادهای اجتماعی همچون احزاب باشد. چه در حالت اول و چه در وضعیت دوم نخبگان آرمانی تحت آموزشها و تلاشهای علمی و بهرهگیری از فرصتهای مدیریتی قرار میگیرند و با تلاقی نظر و عمل بر اندوختههای خود میافزایند. علاوه بر این دو عامل رسانهها نیز به عنوان رکن اساسی جامعه در حال توسعه به فرهنگسازی لازم پرداخته و زمینههای لازم را برای ظهور چنین فرد یا افرادی فراهم میآورد.
شکلگیری ساختار نخبهپرور و هم ویژگیهای نخبه شدن در این عرصه یک فرآیند طولانی و پرتلاش است که در آن فرد مستعد به یک نخبه علمی یا اجرایی تبدیل میشود. این فرآیند زمانمند و هدفمند شامل آموزشهای مستقیم حزبی، تحقیقات گسترده در زمینههای توسعه، اخذ مدارج و مدارک علمی عالی مرتبط، شرکت در سمینارهای متعدد، نقدهای علمی، تدوین کتب و نشریات، انجام پروژههای شرکت موثر در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کلان، ایفای نقشهای سیاسی و دولتی و... صاحبنظر بودن و نخبه شدن را در چنین فردی محقق میسازد. آنگاه اگر چنین فردی تصمیم داشته باشد و به اجماع احزاب و تشکلها هم برسد تا به ایفای نقش ریاست جمهوری بپردازد، با اتکای به چنین اندوخته ارزندهای و هم چند سال قبل از برگزاری انتخابات و کاندیدا شدن با تلاشهای بسیار توان تقبل و ایفای چنین نقشی در آنان ایجاد شود.
در آخر لازم است به نقش مهم مطبوعات و سایر رسانهها در این خصوص تاکید کنیم. آگاهیبخشی و روشنگری و تعمیق فرهنگ و بینش سیاسی از کارکردهای اصلی رسانهها و مطبوعات است. آنها میتوانند با معیارسازی در مصداقسازی نقشی تعیینکننده داشته باشند. علیرغم چنین انتظاری متاسفانه تیتر و محتوای مطبوعات و حتی برنامه «انتخاب اصلح» تلویزیون و سایر برنامهها تاکید یکبعدی بر حضور کمی برای غلبه و پیروزی یک نامزد یا صرفا نتایج مثبت حضور کمی و کلی دارند. عدم جامعیتنگری رسانهها در این برهه آنها را در عمل به رسالت و نقش اجتماعیشان ناموفق مینمایاند. آری اگر میخواهیم پیشرفت توام با عدالت را محقق سازیم، اگر میخواهیم به اهداف چشمانداز 20 ساله و حتی بیش از آن به تحقق آرمان بزرگ انقلاب یعنی شکلگیری تمدن اسلامی نائل شویم، باید معیارهای آرمانی را طرح و مصادیق آرمانی مطابق آن را بپروریم و به عرصه آوریم.
منبع: / روزنامه / جام جم ۱۳۸۸/۰۵/۱۲
نویسنده : محمد تقی عینی زاده
نظر شما