انقلاب اسلامى و نسبت آن با دانش و پندار (2 و پایانی)
«حکمت آرمانخواهى» و آرمانگرایى یعنى حکمت مبتنى بر شناخت حقایق نه اندیشه هاى پندارى. جایگاه حقیقى تفکر آرمانخواهى که مبتنى بر «نمونه هاى عالى» هستند، دقیقاً در همین تفاوت بین شناخت حقیقى و اندیشه هاى پندارى است.
نمونه هاى آرمانى صرفنظر از منشأ پیدایش و خاستگاه آنها در باورها و اندیشه هاى پیروان این حکمت، چنین نقشى را دارند.
آنها نمادهاى حقیقى اى هستند که به ما کمک مى کنند تا هستى و نظم موجود و پدیده هاى آن را نه براساس پنداشته هاى فردى یا جمعى، بلکه براساس حقایق موجود درک کنیم و تغییر دهیم.
این بحث وقتى وارد حوزه اجتماعى و سیاسى مى شود، آثار عمیقى برجاى مى گذارد. اگرچه عقلاً تنها مى توان آن نمونه هاى آرمانى را منطبق با حقیقت دانست که مبتنى بر تعالیم حقیقى انبیا است اما تأملات حکیمانه و فیلسوفانه بشر در طول تاریخ به دلیل عدم حضور تفکر انبیا در ساحت زندگى اجتماعى، تلاش هاى قابل قبولى هست که بشر براى نزدیکى به حقایق اشیا در مقابل پنداشته هاى خود داشته است. پنداشته هایى که در قالب حقوق طبیعى و قرارداد اجتماعى در نهایت دستاوردى جز خشونت، سلطه، جنگ، فقر و گرسنگى، ظلم و ستم و بى عدالتى به همراه نداشته است. بنابراین، («حکمت آرمانخواهى» دیگر مبتنى بر تخیل نیست، آرمان شاخص تشخیص حقیقت از پنداشته است.) آرمانها به ترجیح و تمیز نیاز ندارند، چون عقلى هستند و عقل به ترجیح و تمیز نیاز ندارد. چون همه چیز با عقل سنجیده مى شود. بنابراین، در حوزه سیاست، آرمانها نیز نیاز به ترجیح و تمیز ندارند، چون مبناى عقلى دارند.
در اینجا فقط تأکید به حقیقى بودن این طلب وتمنا است که بناى عقلى بشر در سیر تحولات تاریخى بوده است. حقایق عالم هستى که پدیده ها نیز جزئى از این حقایق هستند، به خودى خود منشأ هیچ خیر و شرى نیستند، پنداشت انسان نسبت به این پدیده ها موجب خیر و شر است. خیر، همین حقیقت عینى پدیده هاست و شر، پنداشتى است که ما از پدیده ها، جایگاه آنها در هستى و نسبت خود با این پدیده ها داریم) و مبتنى بر حقیقت اشیا نیست چون مبتنى بر حقیقت اشیا نیست تبدیل به پدیده هایى مى شوند که مراد خالق از خلقت آنها غیر این بود.
زن و فرزند، مال و ثروت، دولت و حکومت و امثال اینها همه پدیده هایى هستند که در ماهیت حقیقى، ابزار رفع حوائج و تسلاى انسانها در زندگى فردى و جمعى مى باشند، اعتبار و ارزش اینها در حدهمین رفع حوائج است.
اما وقتى پنداشته هاى انسان نسبت به این پدیده ها(اعم از حقیقى و اعتبارى) حاکم بر ارزش حقیقى آنها مى شود، بتها، اسطوره ها، اساطیر، ظلم و ستم، زور و سلطه، بى عدالتى و خشونت، شوکت و قدرت و هزاران پنداشته دیگر متولد مى گردند.
با این توصیف، «نمونه هاى آرمانى» که مبتنى برارزش حقیقى پدیده ها هستند به ما کمک مى کنند تا هستى و نظم موجود و پدیده هاى آن را نه براساس اندیشه هاى پندارى، بلکه براساس جایگاه حقیقى آنها درک کنیم. این بحث در حوزه سیاست نیز اهمیت ویژه اى دارد. زیرا، همان طورى که گفته شد، نمونه هاى آرمانى را به جایگاه حقیقى آن در معرفت سیاسى بر مى گرداند. آرمان دیگر تخیل و توهمى که زاده ذهن کودکى جوامع انسانى هست، تلقى نمى شود و به جاى آن پنداشته هاى انسان از دولت، سیاست، قدرت، حکومت، قرارداد و قانون و دهها مفهوم دیگر جایگزین نمى گردد، پنداشته ها فردى هستند. هرکسى براساس این پنداشته ها ممکن است از پدیده هاى مربوط به معرفت سیاسى تعابیر متفاوتى داشته باشد، بدیهى است که براساس این پنداشته هاى فردى، هیچ نظم اجتماعى شکل نمى گیرد. اگر پنداشته ها با فرمان اجتماعى تثبیت نشوند، انسانها نمى توانند به زندگى ادامه دهند.
لئواشتراوس در کتاب حقوق طبیعى و تاریخ متوجه اهمیت این مسئله گردیده است. او مى نویسد: «پنداشت اما ذاتاً متغیر است»، اگر پنداشتها با فرمان اجتماعى تثبیت نشوند، آدمیان نمى توانند به زندگى ادامه دهند. //) پس پنداشت به صورت امر مستقر در مى آید، تبدیل به جزم جمعى، تبدیل به جهان بینى مى شود. ملاحظه مى کنیم که حتى پنداشتها براى این که امر اجتماعى شوند باید تبدیل به آرمان گردند.
چون جزم اجتماعى مبتنى بر آرمان هست. بدون آرمان یعنى نمونه مطلوب، جزم اجتماعى و جهان بینى متولد نمى شود. (لئواشتراوس، حقوق طبیعى و تاریخ، ص ۳۰) /
ملاحظه مى کنیم حتى پنداشته ها براى این که تبدیل به امر اجتماعى شوند باید تبدیل به آرمان گردند. چون جزم جمعى مبتنى برآرمان است. بدون آرمان یعنى نمونه هاى مطلوب، جزم جمعى و جهان بینى متولد نمى شود، اما آرمانها حتماً زاییده دانشها یا شناخت مبتنى بر حقایق نیستند، بسیارى از آنها ممکن است مبتنى بر پنداشته ها باشند.
بنابراین، انسان در زندگى اجتماعى خود با دو گونه آرمان سر و کار دارد؛ آرمان هاى مبتنى بر دانشها و آرمان هاى مبتنى بر پنداشته ها.
اولین نقطه افتراق آرمانخواهى جهان سکولار با جهان توحیدى در همین جا نهفته است. فى البداهه مى توان ادعا نمود که آرمانخواهى جهان سکولار و غربگرا، آرمان خواهى مبتنى بر پنداشته هاست در حالى که در تفکر توحیدى و آرمان هاى انقلاب اسلامى که مبتنى بر چنین تفکرى است، آرمانهاى مبتنى بر پنداشته ها جایى ندارد.
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۷/۱۱/۱۲
نویسنده : مظفر نامدار
نظر شما