موضوع : پژوهش | مقاله

در خدمت مسئله


این روزها وقتی برنامه‌های علمی کشورهای مختلف مورد مطالعه قرار می‌گیرد با واژه‌هایی همانند تولید علم، تعداد مقالات، تعداد ارجاعات به مقاله‌ها، میانگین تعداد ارجاعات به هر مقاله، تعداد ارجاعات به ازای هر مؤسسه علمی و تعداد ارجاعات به ازای هر عضو هیأت علمی، علم‌سنجی، سیاست‌های علمی و واژه‌هایی از این دست برمی‌خوریم.
اکثریت کسانی که در این وادی‌ها کار می‌کنند خود یا با اینگونه محاسبات، اعداد و ارقام بیگانه‌اند و یا برای آنها اهمیت ندارد که به این آمارها رجوع کنند؛ اما در هر کشور تعدادی از افراد دانشگاهی و متخصصان و نیز برخی مسئولان اجرایی آموزش و به‌ویژه آموزش عالی در گیر و دار این مقوله‌ها هستند.
اینها عمدتاً یا به دلیل علایق شخصی یا به‌دلیل اینکه جزء سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران علمی کشورها هستند به این مطالب می‌پردازند. اینکه بالاخره ملاک و معیار سنجش علم در یک کشور تعداد مقالات منتشر شده است یا تعداد ارجاعات و یا شاخص‌ها و معیارهایی که برخی مؤسسات و بانک‌های اطلاعاتی علمی ارائه کرده‌اند و یا چیزهای دیگری غیراز اینها و یا تلفیقی از همه این‌هاست هنوز مورد بحث و جدال است.
چون ما برخی مقولات را در سده اخیر به‌ویژه، از جهان بیرون گرفته‌ایم، در این راستا برخی از کشورها خصوصا کشورهای پیشرو در سیاستگذاری‌های مختلف برنامه‌های تعیین شده‌ای در راستای منافع ملی خویش در همه زمینه‌ها تدوین کرده و به اجرا گذاشته‌اند.
این کشورها برای ارزیابی برنامه‌های خویش و اینکه این برنامه‌ها چقدر موفق است و می‌تواند آنها را به چشم‌انداز و اهداف تعیین‌شده در برنامه برساند، ملاک‌ها و معیارهایی برای ارزیابی تدوین و تعریف کرده‌اند و حتی برای اینکه از دیگران عقب نیفتند و در عرصه رقابت‌های بین‌المللی در حیطه‌های مختلف به‌ویژه زمینه‌های اقتصادی بتوانند رقابت کنند، برخی مواقع سایر کشورها را نیز با این معیارها می‌سنجند و نتایج ارزیابی خویش را نیز منتشر می‌کنند.
این کشورها با نشر این نتایج یا به یک غرور نسبی و افتخاری ملی نایل می‌شوند و از جایگاه خویش راضی خواهند شد و یا خود را عقب می‌بینند و در برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان تجدیدنظر می‌کنند، اما کشورهایی که برنامه‌های مشخص و متقنی ندارند و یا اصولاً کارهایشان جنبه تقلیدی دارد، این شاخص‌ها را که عاریت گرفته و خویشتن خویش را، مورد ارزیابی و مقایسه قرار می‌دهند و آن وقت بحث و جدال‌های بدون نتیجه به‌راه می‌افتد و جدال‌های علمی و مباحثات وقت‌گیر که حاصل همه اینها 2 چیز است:
اول اینکه این کشورها یا وضعیت خود را مطلوب می‌بینند و یا وضعیت خویش را نسبتاً و یا به‌طور کلی نامطلوب می‌یابند و لذا تلاش برای رسیدن به معیارهای غیرخودی معین را آغاز کرده و برنامه‌ریزی‌هایی را در این راستا شکل می‌دهند تا به آن شاخص‌ها دست بیابند.
در حالی که این معیارها برای کشوری طراحی شده که شاید کلاً یا حداقل در بخش عمده‌ای از مسائل و مشکلات و مزایا و فرهنگ با آنها متفاوت باشد. بنا بر این آن چه مهم است و باید دقت شود آن است که معیارها بر مبنای رفع نیازها و مشکلات و مطابق با فرهنگ و آداب و رسوم ملی تدوین شود.
ممکن است این ایراد وارد شود که مگر شما می‌خواهید تنها زندگی کنید و مگر نمی‌خواهید با کل جهان و به‌ویژه جهان پیشرفته تعامل علمی داشته و وضعیت خویش را در رتبه‌بندی جهانی مشخص کنید؟ پاسخ آن است که این مطلب خوب است و چه بهتر هر کشوری وضعیت خود را در جهان رقابتی با معیارهای جهانی بسنجد و بداند و این دانستن او را در برنامه‌ریزی علمی آینده کمک کند، اما سؤال این جاست که تاکنون کدام برنامه در راستای این امر به اجرا و به‌روز رسیده است؟
و آیا بدون اینکه نیم‌نگاهی به مشکلات و مسائل درونی داشته و جهت‌گیری علمی خویش را عمدتاً بر این مبنا تنظیم و برنامه‌ریزی کنیم، باید جهانی نگریست؟! به‌علاوه مغالطه دوم از جایی شروع می‌شود که تولید علم را تولید مقاله علمی بدانیم.
چه کسی تولید مقاله را تولید علم به‌طور مطلق می‌داند؟ به‌علاوه علم از دیدگاه مکتبی و ملی، علم نافع، علم متقاضی‌محور و علم کاربردی و برطرف‌کننده برخی نیازها و مشکلات تعریف می‌شود.
پس، قبل از اینکه رتبه‌بندی خویش را در جهان بدانیم، لازم است میزان اثربخشی و کارایی علم خویش را بدانیم. دانشگاه‌ها و عالمان و متخصصان و فرهیختگان جامعه که به‌دنبال علم هستند باید با شاخص‌های معین و علمی، میزان کارایی کلی علم را در ایران و نیز میزان اثربخشی آن را در ابعاد مختلف بیان کرده و اعلام کنند و سپس بگوییم ما به این میزان اثربخشی و به این میزان کارایی علمی داشته‌ایم و در این وضعیت؛ یعنی با آگاهی از معیارهای ملی و بومی، رتبه‌بندی خود را در جهان خواهیم دانست.
بی تردید روی سخن، با مؤلفان محترم مقالات و تولیدکنندگان مقاله نیست. فعالیت آنها مغتنم و محترم، اما تولید مقاله را به‌عنوان یک مقوله فلسفی و ارزشی مطلق هم‌تراز تولید علم قرار ندهیم و مهم‌تر آنکه تصمیم‌سازان و برنامه‌ریزان را در مسیر مسابقه کمی تعداد مقالات نیندازیم. همه این اعداد کمی و آمارها نیاز به تفسیر و تعبیر دارد و صرف بالا رفتن تعداد مقاله‌ها هنر نیست که همه جا و همه وقت شعارش را بدهیم.
به‌قول جناب آقای دکتر گلشنی در شماره 4434 مورخ 15/9/86 روزنامه همشهری، چرا یک علم تجربی را فلسفی می‌کنند و چرا یک مقوله کمی را بدون تعبیر و تفسیر افتخار جلوه می‌دهند؟ باز هم تأکید می‌کنیم این امر خوب است و به جای خویش ارزش خود را نیز دارد ولی شعار «هر عضو هیأت علمی در سال 2 مقاله ISI و یا هر پایان‌نامه کارشناسی ارشد حداقل یک مقاله و هر پایان‌نامه دکتری حداقل 2 مقاله ISI » شعارهای خطرناکی هستند که متأسفانه بر در و دیوار یکی از دانشگاه‌های مهم کشور تا یکی دو سال قبل به چشم می‌خورد.
حال آنکه اگر شعار ما این باشد که «هر پایان‌نامه کارشناسی ارشد برآورد یک نیاز کوچک» و «هر پایان‌نامه دکتری برآورد یک نیاز بزرگ و حل یک مسئله کلان کشور» آیا مطلوب نیست؟ برخی اوقات گفتن برخی حرف‌ها از زبان دانشگاهیان آن هم نه از روی عمد، بعضاً از روی دلسوزی و تعهد جای بحث و تأمل دارد.
به‌هر صورت اگر وزارتخانه‌های محترم درگیر در آموزش و به‌ویژه آموزش عالی ابتدا شاخص‌های اثربخشی و کارایی علمی را تعریف کنند و وضعیت خودمان را در آن 2 مورد مشخص کنیم، آن وقت گام‌های بعدی را برخواهیم داشت.


منبع: / روزنامه / همشهری ۱۳۸۷/۰۲/۰۴
نویسنده : عباس صاحب‌قدم لطفی

نظر شما