آیا مى رسیـم ؟
نقد و بررسى وضعیت علم در کشورهاى اسلامى
از هر پنج نفر انسان، یکى مسلمان است. ولى در تحقیقات، مسلمانان آخرین هستند.
زمانى مسلمانان در دنیا در رأس قرار داشتند - اگر چه این به حدوداً هزار سال پیش بازمى گردد. زمانى که، در دوران قرون وسطى اروپا در چنگال کلیسا قرار داشت، دانشمندان اسلامى، آنهایى که وارثان دانش عصر عتیق بودند، دانش یونانى ها را دوباره کشف نموده، نگه دارى کرده، ادامه و رشد دادند. از قرن نهم تا سیزدهم میلادى، علم در ممالک اسلام یک دوران شکوفایى را طى کرد. ولى ورق برگشت.
بین سال هاى ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ بودجه پژوهشى - توسعه اى ۲۰ کشور از این کشورها فقط ۰/۳۴ درصد تولید ملى آنها بوده است (در مقایسه سرمایه گذارى متوسط دنیا براى این منظور ۲/۳۶ در صد بوده است).
تولیدات علمى: کشورهاى عضو این گروه به طور متوسط تنها ۱۳ مقاله براى هر میلیون نفر جمعیت داشته اند. در سطح جهانى این رقم ۱۳۷ و در آمریکا ۶۶۶ است. از ۲۰۰هزار مقاله علمى منتشر شده در دنیا، نیمى از امریکا، یک سوم از کشورهاى جامعه اروپا و هفت درصد از ژاپن بوده اند.
از میان ۱۸۰۰ دانشگاه از این گروه کشور ها فقط ۳۱۲ دانشگاه مقاله علمى داشته اند. ۲۶ دانشگاه در ترکیه و ۹ دانشگاه از ایران.
از ۲۸ کشور رده آخر تولیدکننده انتشارات علمى، ۱۴ کشور عضو این گروه هستند.
جمعیت دانشگران در کشورهاى اسلامى
تعداد دانشگران این کشورها:جمعیت دانشگران در کشورهاى اسلامى ۵۰۰ نفر در هر میلیون است. (در ژاپن و سوئد این نسبت ۵۰۰۰ در میلیون نفر) است. در بین فقیرترین کشور هاى اسلامى، در جنوب صحراى آفریقا این رقم فقط ۲۰ در هر میلیون نفر جمعیت است.
تا به حال فقط دو نفر مسلمان برنده جایزه نوبل علمى بوده اند: عبدالسلام (در رشته فیزیک در ۱۹۷۹) و احمد زوایل (در رشته شیمى در ۱۹۹۹).
در برخى از این کشور ها پیشرفت هایى دیده مى شوند: ترکیه تولید خود را طى ۱۰ سال گذشته ۱۰ برابر کرده است و تولید علمى در ایران حتى ۲۰ برابر شده است. در سال ۲۰۰۳ کشور ترکیه با شش هزار مقاله در صدر کشورهاى اسلامى قرار داشت. همین طور در زمینه تعلیمات دانشگاهى بهبودهایى رخ داده اند: در سال ۲۰۰۴ در دانشگاه هاى پاکستان ۴۰۰ هزار دانشجو مشغول تحصیل بوده اند، تقریباً دو برابر سال ۲۰۰۱. اگر در سال ۱۹۷۹ تعداد دانشجویان ایران ۱۰۰ هزار نفر بوده اند، اکنون دو میلیون نفر شده اند. با تعجب، تعداد دختران بسیار زیادند: در سودان و در پاکستان نسبت آنها تقریباً برابر با پسران است، در ایران حتى تا ۷۰ درصد دانشجویان دختر هستند. اما در دانشگاه هاى مصر درصد دختران فقط ۳۵ درصد، در کویت ۶۷ درصد و در عربستان ۲۷ درصد است. اما براى اغلب آنها دانشگاه پایان راه است. بیشتر اوقات، آنها آزادى هاى اجتماعى براى استفاده از آنچه را که فرا گرفته اند، ندارند.
علم به عنوان یک وسیله
در جوامع اسلامى رابطه اى مستقیم بین پیشرفت در علوم به عنوان زیرساخت رفاه دیده نمى شود. به عقیده فرقانى، رئیس مرکز پژوهشى المشکات در قاهره و نویسنده اصلى گزارش پیشرفت هاى انسانى مردم عرب، کشورهاى خیلى ثروتمند کمترین نگرانى را دارند. آنها راحت روى ذخایر نفتى خود نشسته اند. آنها نیازى نمى بینند که خودشان به نوآورى بپردازند؛ چون به راحتى مى شود آن را خرید. حتى فناورى هاى لازم را که مستقیماً به آنها نیاز دارند، مانند آنچه که براى تولید نفت لازم دارند، از بیرون از مناطق نفت خیز مى خرند. در ایران و پاکستان مذهب در حکومت دخالت دارد. با وجود این در طى چند سال اخیر ایران تولید مقالات علمى خود را به طور قابل توجهى افزایش داده است. حتى در زمینه هایى که مى توانند مسائل اخلاقى تلقى شوند، ایران در خاور میانه پیشرو بوده است: آنها از طریق تلقیح مصنوعى سلول هاى پایه، جنین تهیه کرده اند. در پاکستان، حکومت پرزیدنت مشرف سیستم آموزش عالى را نوسازى و تعداد زیادى دانشگاه هاى جدید تأسیس کرده است، دانشجویان را براى فراگیرى دانش هاى نوین به خارج فرستاده و دانشمندان خارجى را استخدام کرده است.
در کشور هاى اسلامى از علوم به شکلى هدفمند استفاده مى شود. در وهله اول قرار است که علوم کمک کنند تا آزادى از سلطه غرب تضمین شود. طبق نظر رضا منصورى، فیزیکدان ایرانى، اسلحه و نیز بویژه فناورى هسته اى رشته هایى هستند که کشورش در آنها پیشرفت هاى چشمگیرى داشته است. اصولاً مخارج براى امور نظامى همه کشور هاى اسلامى چندین برابر هزینه هایى هستند که براى پژوهش علمى صرف مى شوند. درصد آنچه که براى تسلیحات طى سال هاى ۲۰۰۳ -۱۹۹۶ اختصاص یافته، به طور متوسط در کویت ۷/۹۵ درصد، براى عربستان ،۱۰/۷۳ سودان ۲/۷۵ و ایران ۴/۰۱ در صد بوده است.
علم حتى باید در خدمت مذهب قرار گیرد. «همه دانستنى ها در قرآن وجود دارند. علم باید خود را با قرآن هماهنگ کند»، این را توماس آیش دانشگر علوم اسلامى در دانشگاه بوخوم آلمان مى گوید. آیا اسلام با علوم سازگار نیست آیا به این ترتیب علم همیشه در اشتباه و بازنده نیست نهایتاً علم باید نوشته هاى قران را تأیید نماید. علم قرار نیست به دانش جدیدى منتهى شود، بلکه باید دانسته هاى موجود را حفظ کند. این دیدگاهى است که منصورى هم آن را تأیید مى کند. به گفته او این باعث مى شود که منابع راحت تر براى خرید کتاب هاى نو مصرف شوند تا براى تجهیزات آزمایشگاهى یا براى رایانه و انجام آزمایش ها.
در اسلام بین ایمان و علم فاصله مشخصى وجود ندارد. علوم سکولار مفهوم ندارند. طبق گفته منصورى اصطلاح علم با ریشه در عربى، که در زبان هاى منطقه به کار برده مى شود، بیشتر به معناى درک مفاهیم دینى است. بعضى روشنفکران، مانند دانشمند ایرانى، سید حسین نصر، که در دانشگاه جورج واشنگتن تدریس مى کند، به یک سنت واحد علمى اسلامى اعتقاد دارند. که نباید به عنوان فصلى در تاریخ علوم غربى دیده شود. دانشمندان اسلامى هیچوقت راه دکارت و نیوتن را نرفته اند. آنها دنیاى مادى را به مشتى مواد و فرمول هاى مکانیک کاهش نداده اند. طبق نظر نصر، مسلمانان باور ندارند که بشود دنیاى موجود را صرفاً با روش هاى تجربى درک کرد. به جاى آن دانشمندان اسلامى فکر مى کنند که براى درک کامل طبیعت باید براى اجزاى آن هدف والایى دید. به عقیده نصر، در پى استیلاى غرب، روش هاى علمى و تفکر غرب نیز به مسلمانان تحمیل شده، اما هیچ گاه به طور کامل پذیرفته و بومى نشده است. اصولاً اسلامى واحد وجود ندارد. هر کدام از کشور هاى اسلامى با بسیارى از مسائل اخلاقى- بیولوژیکى دیدگاه و برخوردهاى خاص خود را دارند. عربستان سعودى با تولید گیاهان تغییر ژن یافته مشکلى ندارد، ولى تشخیص جنسیت جنین در شکم مادر، قبل از تولد بچه، ممنوع و مخالف خواست خداوند است. در پاکستان اهدا و پیوند اعضا ممنوع است. صحبت کردن در باره انفجار اولیه و تکامل بیولوژیکى از موضوعات حساس است. در مدارس مصر داروینیسم و تکامل آموزش داده مى شود اما در سودان و عربستان ممنوع است. همان طور که تانر ادیس، فیزیکدان و نویسنده کتاب «توهم همدلى: علم ومذهب در اسلام»، در روزنامه نیویورک تایمز نوشته است، دیدگاه قرآن خلقت گرایى است. در نتیجه مشکل است دانشمند مسلمانى را بیابید که مدافع نظریه داروین باشد.
گاه گاه اتحاد و هماهنگى هاى عجیبى به وجود مى آیند: در عین حال که بنیادگرایان اسلامى، غرب و مسیحیت را مردود مى شناسند، اعتقادات خلقت گرایى مسیحیان بنیادگرا را به کار مى گیرند. آدنان اکتر، نویسنده ترک، یک ناشر خستگى ناپذیر کتب درباره خلقت گرایى است. او بدون هرگونه درخواستى و به صورت رایگان، کتاب ۸۰۰ صفحه اى و گرانقیمت خود را با عنوان اطلس خلقت که در آن به نظریه داروین حمله مى شود براى متفکرین و نویسنده هاى دنیا ارسال مى کند. طبق گزارش مرکز حفاظت از قانون اساسى آلمان، ریشه هاى مطالب این کتاب را در افکار مسیحیان مدافع خلقت گرایى و بویژه در کارهاى انستیتوى پژوهشى درباره خلقت (ICR) در ساندیگو در کالیفرنیا مى یابیم. همینطور توماس آیش معتقد است که خلقت گرایى اسلامى بسیار تحت تأثیر افکار محیط هاى غیراسلامى قرار گرفته اند. شاید یک منشأ این تفکر، تحصیل کردگان مسلمان در خارج باشند.
علم روشى است که طى آن فرضیه ها بدون توجه به مرجعیت مذهبى و یا سیاسى مرتب و از نو بررسى و آزمون مى شوند. امیرعلى هودبوى، فیزیکدان پاکستانى این مسأله را این طور جمع و جور مى کند: «اگر روش هاى علمى کنار گذاشته شوند، دیگر مهم نیست که چه مقدار اعتبارات به بررسى هاى علمى تخصیص داده مى شود. تحت این شرایط، روند پیشرفت علوم تنها یک نمایه سازى از علم است، صرفاً مانند جمع آورى شاپرک یا تمبر خواهد بود، ولى نه یک جریان خلاق پرسش و باز هم پرسش در باره فرضیاتى که باید مکرراً مورد آزمون قرار گیرند.»
بدین ترتیب هنوز باید منتظر ولتر اسلامى باشیم.
منبع: اشپیگل
نقد و بررسى
این مقاله را به چند دلیل به فارسى ترجمه کرده ایم:
نخست، لازم مى دانیم که در این شرایط متشنج بین المللى، مردم ایران بدانند که دیگران- دوستان و یا دشمنان- درباره ما ایرانى ها - سایر مسلمانان جهان- درست، یا غلط، چگونه فکر مى کنند. مقاله فوق بى شک تحت تأثیر جو حاکم، به بهانه تحقیق و توسعه هسته اى که اکنون در ایران صورت مى گیرد و نیز با توجه خاص غرب به «تروریسم اسلامى» نوشته شده است. در این مقاله، نویسنده مسلماً ما ایرانیان را خطاب قرار نداده است، بلکه مردم خود یعنى آلمانى زبان ها را مدنظر داشته است. نویسنده احتمالاً سعى در اطلاع رسانى واقعى و علمى ننموده است، بلکه براى مشروعیت یافتن سیاست هاى عموماً خصمانه دولت هاى غرب علیه همه مسلمانان جهان نزد مردم خود این مقاله را نوشته است. با این حال، نویسنده این مقاله اشپیگل آنلاین معترف است که در دوره اى به طول چهار قرن اجداد ما در کشور هاى اسلامى خدمت بزرگى به علم و دانش بشر نموده اند. اما، ننوشته است که همه دانشى که در ممالک اسلامى جمع شده بود، از قرن ۱۰ میلادى به بعد به اروپا منتقل شد و اروپاى بیدار شده توانست با کمک آن به یک جهش علمى - صنعتى پرشتاب دست یابد. نیز نگفته است، آنچه که در آن زمان از دانش ما را نبرده بودند، در دوران جدیدتر- دوران استعمارى مستقیم - از حفارى ها یا کاوش هاى «شخصى» سیاحان و مستشرقین آنها در کتابخانه هاى خصوصى ما گرد آورى کرده و بردند.
به هر حال، خود ما هم که معمولاً شیفته بزرگ جلوه دادن گذشته مان هستیم، کمابیش معترف هستیم که در قرون پنج و یا شش هجرى در جهان اسلام اتفاقاتى رخ دادند که طى آن این پویایى علمى میان اجداد ما گویا ناگهان به پایان رسید. ولى به زعم بعضى از ما، این سکون لااقل در ایران دیگر به پایان رسیده و اکنون سیر صعودى شروع شده است. دانشمندان ما قرار است طى فقط چند سال آینده در میان ۱۵ کشور اول جهان بدرخشند. اگر چنین باشد، نوشتن این سطور، لااقل به زبان فارسى و براى خوانندگان ایرانى بى مورد خواهد بود و شاید بهتر و مفید تر بود این گونه مطالب را به زبان هاى عربى، اردو، ... و یا ترکى مى نوشتیم.
با این حال، باور ما براین است که فاصله واقعى و عملى کشور ما و همه کشورهاى مانند ما، با چنین رؤیاهایى، هنوز بسیار زیاد است. خصوصاً که ما هنوز از آن دوران خواب رفتگى عبور نکرده ایم، یا لااقل هنوز کاملاً بیدار نشده ایم تا علل و عمق سقوط از دوران شکوفایى ۱۰ تا شش قرن پیش کشور هاى خود را درک کرده، علل واقعى به خواب رفتن اجدادمان و خواب ماندن طولانى نسل هاى بعدى را درک کنیم. شاید که همه یا بخشى از آن علل هنوز هم در ما، نسل امیدوار و خوش باور کنونى، باقى مانده است. در آنچه که اینجا و آنجا مى خوانیم و مى شنویم کماکان علل را در دیگران، مثلاً، مغولان و آخر سر، همین ورود ناجوانمردانه اروپائیان به میان مان، مى بینیم. لحظه اى تعمق نمى کنیم که نکند ورود پى در پى و خانمانسوز این همه اجانب، در اثر همین خواب رفتگى اجداد و خواب زدگى نسل هاى نزدیک تر به ما باشد.
اکنون همگى باید بدانیم که بروز اغلب امراض در بدن ما، لزوماً در اثر موذى گرى میکروب ها، انواع ویروس ها و یا حتى مواد سرطان زا به بدن ما نیست، بلکه ضعف درونى ما و نبود آنتى بادى هاى مربوطه عامل اصلى است. با رودررو شدن با غربیان حیله گر و همیشه فروشنده، عادت داده شده ایم که به جاى فراگرفتن روش هاى تقویت بدن مان، خیلى راحت و ساده تر، سراغ آنتى بیوتیک هاى قوى برویم. این فقط در مورد داروها صادق نیست، زیرا نه تنها مصرف سرانه دارو در کشورمان بسیار بیش از کشورهاى تولید کننده و فروشنده این داروها است، بلکه همگى مراجعینى بسیار حریص، براى استفاده از انواع دستگاه هاى نوین و گرانقیمت آم آرآى، سى تى اسکن، و... شده ایم. امان از دست مهارت این فروشندگان حرفه اى غربى و همزمان از دست راحت طلبى و راحت باورى خودمان.
غربیان علاوه بر اختراع انواع دارو و دستگاه هاى تشخیص امراض، همزمان، فرهنگ استفاده صحیح از آنها را نیز در میان قوم خویش، همگانى نموده اند. مى توان گفت که قدرت اختراعى غربى، همگام با معرفت او از استفاده بهینه و به جاى ابزار نوساز او بالا مى رود. اگرچه او براى استفاده جامعه خود، مثلاً کیسه و ظروف پلى اتیلنى و انواع پلاستیک ها را اختراع مى کند، به افراد جامعه خود همزمان آموزش مى دهد که آنها را پس از مصرف، در کوچه، خیابان، رودخانه و بیابان ها رها نکنند. یا اگر تلفن همراه را اختراع مى کند، براى مصرف کننده خودى شرایطى را وضع مى کند که او از آن فقط براى امور اضطرارى استفاده کند. ولى او، با نیم نگاهى که به انبوه جمعیت مصرف کننده در جهان سوم مى اندازد، نه مى تواند و نه به صرفه اوست که مصرف کننده جهان سومى را در رابطه با مضرات این اختراعات آموزش دهد. اروپایى بیدار و هوشمند، نه تنها مانند تیمور و چنگیز به موقع به غارت و تخریب جوامع ما روى مى آورد، بلکه با شناختى بسیار دقیق از رفتار گویا نیمه خواب ما، با دست خودمان نیروى مقاومت درونى و طبیعى ما را با تجویز آنتى بیوتیک هاى متوالى تحلیل مى برد.
بازگردیم به مسأله علم، که به قول برخى از ما، نماد آن مقالات ISI و پیشرفت ما به سوى پانزدهمین کشور در میان جماعات پیشرفته بشر است. علم سازى در غرب با عادت نوشتن یافته ها به زبان هاى محلى و انتشار وسیع آنها در میان مردمى تشنه دانستن شروع شد. علاوه بر این، انقلاب علمى اروپا تنگاتنگ با انقلاب صنعتى آنها پیش مى رفت، اگرچه انقلاب نوع اخیر آنها، رسماً تاریخى نزدیک تر دارد. با گسترش هر چه وسیع تر اطلاعات، از رأس هرم دانش به سوى مردم عادى، تعداد افرادى که در زایش علم شریک مى شدند، از یک نسل به نسلى دیگر افزایشى انفجارى یافت. افراد از دانش بهره مى بردند و همزمان با کاربرد دانش به آن مى افزودند. در علم شیمى به این روند «اتوکاتالیز» نیز مى گوییم - تسهیل کننده اى، که در عمل، تسهیل کننده بیشترى را تولید مى کند.
مقاله نویسى اروپائیان از قرن ۱۶ میلادى شروع شد و به تدریج به واسطه نیاز به سازمان دهى این نوشته ها، جوامع علمى ملى و فراملیتى شکل گرفته و توسعه یافتند. با افزایش نتایج و کاربرد مستقیم آنها در اقتصاد کشورها، دولت ها به گروه حامیان پژوهش و پژوهشگران پیوستند. با تأسیس مراکزآموزشى - پژوهشى، اختصاص اعتبارات و پشتیبانى از انجمن هاى علمى، محافظت هاى قانونى از یافته هاى نوین افراد، کم کم تعداد پژوهشگران و مقالات آنها آنقدر افزایش یافت که حتى به نظر مى رسد دیگر انجمن هاى علمى و دولت ها از سازمان دادن آنها عاجز شده اند. در نوشته اى دیگر ( نقش استعمار جهانى در توسعه آموزش دانشگاهى و تحقیقات در جنوب و ایران، روزنامه شرق، ۸۵/۱۲/۵)، از نیاز غربیان براى فروش کالاهاى روز افزون خود به مردم جهان سوم نوشتیم. در آن نوشته اشاراتى داشتیم که کالاهاى آنها به امثال دارو و تلفن همراه محدود نشده است. آنها به زودى به سود هاى کلان انتقال بسیارى از ابزار تولید نیز به میان مردم جهان سوم پى بردند. در اینجا فقط به یک مورد کشف سودآورى آنها اشاره مى کنیم: با تدوین پیمان و قوانین کیوتو، مربوط به لزوم کاستن از میزان انتشارات گازهاى آلوده کننده جو زمین و در پى تعیین سهمیه انتشار آلاینده ها براى هر کشور و افزایش جرایم براى عدول از مقررات ملى، اغلب تولید کنندگان غربى، انبوه تولید خود را به جهان سوم، چین، شرق و جنوب آسیا منتقل کردند و با آن نیز بخشى از انتشارات آلاینده ها را. بعید است این ارجاع کار یا تولید برون مرزى، موفق مى شد اگر در کشورهاى مذکور کثرت لازم متخصصین محلى ارزان قیمت وجود نمى داشتند. بنابراین حمایت از توسعه فراگیر سواد تا آموزش عالى، به بخشى لاینفک از برنامه کارى استعمار یا همان فرایند جهانى شدن تجارت تبدیل شده است. آموزش عالى وسیع، بدون پرورش آموزش دهندگان محلى ناممکن است. لذا به نیاز پرورش وسیع مدرسین مى رسیم. امرى که در قرن بیستم، هنوز جزو انحصارات غربى ها بوده است.
پرورش مدرس بدون پژوهش مگر چنین چیزى ممکن است لااقل ظاهر آن را مى بایستى حفظ نمود. اما پژوهش بدون مظاهر آن پس مى بایستى مقاله نویسى - به عنوان نماد پژوهش - رایج و ضرورى شناخته شود. مقاله اى که نوشته شده، باید منتشر شود. پس مى بایست همراه با توسعه دانش مقاله نویسى، راهى هم براى انتشار آنها لااقل در لابه لاى مقالات خودشان در مجلات انجمن هاى معتبر خودشان باز کنند. ولى با بالا رفتن تعداد این نوشته ها و نیاز حفظ اعتبار علمى این گونه مجلات سنتى، تجار مطبوعاتى به میان آمده و انواع مجلات درجه بندى شده را به میدان آوردند. در این میان و در پى جهانى شدن، نه تنها کارخانه هاى آلوده کننده و یا کارگرى نیمه تخصصى، به جهان سوم منتقل شدند، بلکه لازم دیده شد که بخشى از تحقیقاتى که در گذشته محققین غربى، هم در فرآیندهاى هدفمند و هم در فرآیندهاى تحقیقات اتفاقى، انجام مى دادند نیز، به جهان سوم انتقال یابد، یا لااقل انتقال آن تسهیل شود. تحقیقات اتفاقى و یا به قولى دانش گستر، مدت هاست که براى غربى ها بسیار پرهزینه و وقت گیر تشخیص داده شده بود.
به هر حال، اکنون این فرصتى است براى مردم جهان سوم. اگر عاقلانه و هدفمند از آن استفاده کنند، مى توانند امید داشته باشند که در آینده اى نه چندان دور ولى نه آنقدر نزدیک - آنچنان که برخى براى کشور ما از هم اکنون پرچم هاى پیروزى را برافراشته اند - بعضى از مردم جهان سوم نیز، بتوانند، تنها خریدار دانش تولید شده نباشند، بلکه با در دست داشتن فناورى بومى، در داد و ستد فناورى جهانى، سهامدار شناخته شده و در درآمد- غیر از درآمدهاى فرصت جویانه مواد خام و نفتى- شراکتى داشته باشند. لذا به نظر مى رسد که مردم کشور هایى مانند ما - مسلمان و یا به قول نویسنده مقاله فوق، ته مانده هاى صف در حرکت بشر(!) - و به طور کلى ساکنین جهان سوم، نه باید و نه مى توانیم به بعضى از مظاهر جهانى شدن، از جمله پژوهش، مقاله نویسى و تن دادن به ارزشیابى پشت کنیم، بلکه باید از همه این فرصت ها هوشمندانه براى نجات کشتى حامل خود استفاده کنیم.
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۶/۱۱/۰۲
مترجم : محمد یلپانى
مترجم : اکبر حیدرى
نویسنده : ینس لوباده
نظر شما