موضوع : پژوهش | مقاله

اسلامى‌سازى علم


چهار نگرش اسلامى براى توسعه مدرنیته اسلامی
جهان‌بینى علمى مدرن غرب، که از عصر روشنگری، اصلاحات و انقلاب علمى قرن هفدهم سر بر آورده است، اکنون در اغلب نقاط دنیا قدرت یافته است. این قدرت عمدتاً با پیشرفت‌هاى تکنولوژیکى به‌دست آمده است که توهمى از حقیقت آفریده‌اند؛ دور از حقیقت اصلی، با چنان وجهه‌ى نیرومندى که در نظر اغلب انسان‌ها، شگفتى دستاوردهاى تکنولوژیکى مدرن هم‌چون معجزه به‌نظر مى‌آید: انتقال آنى صدا بین قاره‌ها، گزارش زنده رویدادها به محض آنکه کیلومترها دورتر اتفاق مى‌افتند، سفر به سیارات دور دست و امثالهم، همگى ثمرات توسعه و پیشرفتى هستند که دگرگونى بنیادین در جهان‌بینى پیشگامان تفکر علمى مدرن، آن‌ها را ممکن کرده است. امروزه، علم تنها به مطالعه‌ى طبیعت محدود نمى‌شود، بلکه مى‌کوشد تا پایه‌هاى هستى‌شناسى سنتى دانش را نیز دگرگون کند. این تعدى و درازدستى علم در حوزه‌اى که از گذشته در اختیار دین بوده است، به مجادلاتى در مورد ارتباط بین علم و دین، نقاط اشتراک و افتراق و دیگرموضوعات مرتبط منجر شده است. این پرسش‌ها همواره توسط پیروان ادیان مختلف مورد بحث قرار گرفته و مى‌گیرد، و این در حالى است که همراه با پیشرفت‌هاى چشمگیر علمى به‌ویژه در حوزه‌هایى همچون بیوتکنولوژی، جنین‌شناسى و مهندسى ژنتیک، علم همچنان به تعدى بیشتر و بیشتر به نظام‌هاى اعتقادى انسان معاصر ادامه مى‌دهد. این مشاجرات بحث‌هاى صرفاً فلسفى نیستند، بلکه موضوعاتى مرتبط با زندگى واقعى انسان‌ها هستند؛ موضوعاتى که طرح ‌آن‌ها، انسان‌ها را به سمت گزینش‌هایى سوق مى‌دهد که بر بنیادى‌ترین ابعاد هستى او تأثیر مى‌گذارند. دانش مدرن همراه با خود نظام اقتصادى جدیدى آفریده است که در آن جایى براى خدا وجود ندارد. این نظام اعتقادى همراه با تمام ارزش‌ها و اصول اخلاقى خاص خود، در تلاش براى ایجاد یک جهان‌بینى مدرن در رقابت و تقابل با جهان‌بینى الهى است.
از آغاز بحث‌هاى مطرح‌شده در مورد ارتباط میان اسلام و علم نوین، بیش از صد سال مى‌گذرد. ارنست‌ رنان (وفات 1892) را مى‌توان نخستین اندیشمندى دانست که بحث میان اسلام و علم را با هدف تهاجم به اسلام در سال 1883 مطرح کرد. پاسخ جمال‌الدین افغانى (وفات 1887) به ادعاى رنان، نخستین پاسخ دنیاى اسلام به جهان‌بینى علمى مدرن بود. با طرح چنین بحث‌هایى بود که تا سازگارى میان اسلام و علم به‌معناى جدید آن، نمایان شد. از آن پس، بحث بسیار پیچیده شد. در طول نیمه دوم قرن بیستم، ارتباط اسلام نه فقط با علم، بلکه با کلیت دانش مدرن با تمام متدولوژى‌ها و مفروضاتش، به یک کانون جدل تبدیل شد. دیدگاههاى مطرح‌شده در این بحث‌ها بسیارى از مفاهیم بنیادى اسلام را زیر سوال برده و درصدد دگرگونى یا تضعیف آن‌ها برمى‌آید. از همین روست که ادامه چنین مشاجراتى مى‌تواند پیامدهاى گسترده و دور از انتظارى به همراه داشته باشد. تا آنجا که این بحث، دیگر یک فراغت یا تفریح فلسفى براى دانشمندان مسلمان به‌شمار نمى‌آید. آنچه مشهود است اینست که قدرت علم نوین، تنها به صدا و تصاویرى که با استفاده از فناورى‌هاى جدید به منازل میلیون‌ها مسلمان تحمیل مى‌شود، محدود نیست؛ بلکه گونه‌هاى بى‌شمار آن روزبه‌روز و به صورتى عمیق‌تر در بسیارى از تاروپودهاى نظام‌هاى اعتقادى اسلام، رخنه مى‌کند: علم مدرن تنها در صدد آن نیست که پاسخى به پدیده‌هاى فیزیکى بدهد، بلکه علاوه‌بر آن‌ها، مى‌کوشد تا "پاسخ‌هایی" به دکترین‌هاى بنیادینى که منشا و سرنوشت عالم و زندگى بشر را بیان مى‌کنند، ارائه دهد.
لیف اشترن‌ برگ نخستین اندیشمندى بود که گزارش جامعى از مشاجرات اخیر میان اسلام و علم را در کتاب خود، ارائه کرد. او با نگرشى تحلیلى و تجویزى و با بیانى شیوا، اندیشه و هدف خود را از طرح این بحث‌ها، به تفصیل توضیح داده و با توصیف و تحلیل دیدگاههاى مختلف در این زمینه‌، ابعاد این بحث‌ها را به‌روشنى نشان مى‌دهد. "ضیاءالدین سردار"، "سیدحسین نصر" ، "موریس بوکایله" و "اسماعیل الفاروقی" چهار اندیشمندى هستند که آرا و نظریات آن‌ها در چهار بخش این کتاب به‌طور جداگانه مطرح شده است. در هر یک از این بخش‌ها نویسنده مى‌کوشد با طرح دیدگاههاى مختلف و ساختارهاى مربوط به آن‌ها و با به‌کارگیرى عناوین و موضوعات مشابه، تحلیلى ساده از دیدگاههاى رقیب ارائه دهد. نویسنده با این اندیشمندان یا پیروان آن‌ها، ملاقات کرده و از این طریق به اطلاعات روزآمدى از زندگى و آثار آن‌ها دست یافته است. لیف اشترن ‌برگ در این کتاب تنها به طرح این مشاجرات اکتفا نمى‌کند، بلکه مى‌کوشد با در نظر گرفتن بستر تاریخى ارائه این دیدگاهها و ایده‌ها، ارتباط میان این مباحث و پدیده در حال ظهور "مدرنتیه اسلامی" برقرار کند. او با بررسى آثار نوشتارى و سخنرانى‌هاى این اندیشمندان و نقدهایى که بر این آثار نگاشته شده، ایده‌هاى هر یک از آن‌ها را معرفى کرده و به بحث مى‌گذارد. او به دلیلى نامعلوم، نظرات ضیاالدین سردار (متولد 1951) و تعداد اندکى از دیگر اندیشمندان و متفکران که نظرات مشابهى را مطرح کرده‌اند، مقدم دانسته و در ابتداى کتاب خود در بخشى با عنوان "نگاهى دیگر به اسلام: سردار و اجمالیون" بیان مى‌کند. او به شرح آثار اولیه سردار همراه با یادداشت‌هاى مختصرى در مورد منور احمد انیس، مریل وین ریویس، س. پرویز منصور و جروم آر. راوتز مى‌پردازد. سردار به مدت 2 سال (1977 تا 1979) با مرکز تحقیقات حج در جده همکارى مى‌کرد و در اوایل سال 1980 براى مدتى به‌عنوان مدیر مرکز مطالعات سیاست و آینده در دانشگاه شرق ـ غرب شیکاگو مشغول شد و اکنون نیز استادپروازى سیاست علوم و تکنولوژى دانشگاه میدل‌سکس انگلستان است. ولى او با وجود این مسئولیت‌ها تا آنجا که حرفه‌اش اجازه داده است، خارج از موسسات رسمى فعالیت کرده و مسیرهاى آزاد و مستقلى را براى ابراز نظراتش دنبال مى‌کند. با بیرون ماندن از موسسات علمى و سایر مجامع رسمی، وى توانسته است با دیدى بهتر مشکلات علم و دنیاى اسلام را نظاره کند. این امر او را قادر ساخته است که یک تحلیل منحصر به فرد از مشکلاتى که هم با بعد ایدئولوژیکى و هم با بعد عملى علم در دنیاى اسلام پیوند خورده است، ارائه دهد. انتقادهاى تند و شدید وى از موسسات متحجر و طرز تفکر شایع در دنیاى اسلام، نیز از استقلال وى حکایت مى‌کند.
در دهه 1980، گروه نامنسجم سردار و همکارانش، واژه‌ى "اجمالی" را به‌عنوان سمبل ایده‌ها و رهیافت‌هایشان در مورد موضوعات مربوط به بحث، انتخاب کردند. این واژه که از دیوان شمس مولانا اقتباس شده است، در جهت انعکاس ماهیت کل‌نگرانه رهیافت‌هاى این گروه به‌کار مى‌رود. دیدگاه "اجمالی" با این نگرش که غرب (تمدنش، فرهنگش، اقتصادش و قدرت نظامى‌اش) تهدیدى براى دنیاى اسلام به‌شمار مى‌رود، تعریف مى‌شود.
این گروه ادعاى جهان‌شمولى ایده‌ها را، که به‌وسیله تمدن غربى ابراز شده است، تهدیدى براى جهان‌بینى اسلامى مى‌داند و به علم و تکنولوژى غربى به ایده ابزارى براى ترویج اقتصاد و تمایلات سیاسى غرب مى‌نگرد. این آگاهى‌هاى سردار در آثار او که دامنه‌ى وسیعى از موضوعات، شامل علم، تکنولوژی، مباحث توسعه، فرهنگ و آینده‌پژوهى را در بر دارد، نمایان است. او مى‌داند که طى مدت توسعه این بحث در باب اسلام و علم، "علم اسلامی" با مسایل و مشکلاتى مواجه شده است، چون مبلغانى که ایده اسلامى‌شدن علم را ترویج مى‌کردند، مفروضات و ذهنیت‌هاى مختلفى داشتند. از نگاه سردار، علم به عالم و جهان‌بینى‌اش مرتبط است. براى او، علم یک فعالیت یا پدیده عینى نیست، بلکه یک فعالیت فرهنگى است. به‌نظر او علم مدرن عمیقاً در تمدن غرب ریشه دوانده است که آن نیز به نوبه خود تهدیدى براى تمدن و فرهنگ اسلامى به‌شمار مى‌آید. سردار در "سیرى در علم اسلامی" (1989) مى‌نویسد: "دیدگاه اجمالى مشابه دیدگاه غزالى است." و نیز مى‌نویسد: "اساس تفکر اجمالی، بازسازی، پیچیدگى و ارتباطات بینابینى است". سردار و دیگر اعضاى گروه اجمالیون، اخیراً بیشتر از تلویزیون به‌عنوان ابزار اظهار ایده‌هایشان استفاده کرده‌اند. مکان فعالیت‌هاى آن‌ها هم در طى روند این بحث جابجا شده است و اکنون تقریباً در مالزى مستقر شده‌اند. همچنین تغییراتى هم در علایق خود سردار ایجاد شده است: او اکنون بیشتر به پسامدرنیسم، نژادپرستی، آینده‌پژوهى و روابط اسلام و مسیحیت علاقمند شده است.
در بحث اسلامى‌کردن علم، سید حسین نصر (متولد 1933) سرشناس‌ترین روشنفکر دانشگاهى است که مفهوم "علم مقدس" را بیان کرده است. وى بیش از بیست کتاب به زبان انگلیسى و بسیارى دیگر نیز به زبان فارسى تألیف کرده است. نصر در تهران متولد شد؛ اکنون نیز در قید حیات است و در ایالات متحده تدریس مى‌کند. پروفسور نصر بى‌وقفه از تجدید ساختار تفکر علمى اسلامى برمبناى دانش مکشوف جانبدارى کرده است. کتاب‌هاى متعدد وى مى‌کوشد تا شالوده فلسفى یک علم مقدس را ترسیم کند. علمى که برپایه طبیعت غالب بنا نمى‌شود، اما مى‌کوشد در مرزهاى قوانین الهى عمل کند. خطوط اصلى نظرات نصر الهام‌گرفته از گستره وسیعى از دیدگاهها، از دکترین‌هاى صوفیانه سنتى گرفته تا نظرات سنت‌گرایان فرانسوى نظیر رنه‌گنون (وفات 1951) و فریجوف شوان است.
وى علاوه بر تلاش براى تجدید ساختار یک علم برپایه تعلیمات جاودانه اسلام، به‌طور مبسوطى در مورد رکود و دل‌مردگى علم در دنیاى غرب نیز قلم زده است. از آنجا که وى مدتى طولانى در آمریکا زندگى کرده است، تأثیرات سکولاریزه‌کردن علم را از نزدیک دیده است. دغدغه‌هاى بشر مدرن براى استیلاى بر طبیعت و کسب قدرت، علمى پدید آورده است که به وضوح نظام اکولوژیک را تخریب کرده است، به‌طورى که هستى زمین به خطر افتاده است. نصر از برجسته‌ترین متفکران اسلامى قرن بیستم است که همواره کوشیده است تا خوانندگان غربى خود را از فقدان معنویت در جامعه آگاه سازد. نصر از تهاجم تفکر غربى به کشورهاى اسلامى آگاه است و به کرات در مورد اثر مخرب رخنه ایده‌هاى سکولار به حکومت اسلامى قلم‌فرسایى کرده است. او به‌خاطر آگاهى از قدرت "کلام"، همواره در انتخاب تعابیر خود بسیار دقت مى‌کرد. آثار او شامل اصطلاحات محتاطانه‌اى است که برپایه معانى سنتى واژگان بنا شده است. این نحوه کاربرد، بهانه‌اى به دست مخالفان وى داده است تا او را "نخبه‌گرا" بخوانند. با این حال، نصر از این حقیقت آگاه است که اغلب مشکلات و آشفتگى‌هاى تفکر مدرن ناشى از استفاده نادرست از اصطلاحات سنتى همراه با نوعى تحریف و سکولاریزه‌کردن زبان است.
دیدگاه‌هاى پروفسور نصر را باید در آثار مشهورش همچون کتاب "علم و تمدن در اسلام" (1987) و "ایده‌آل‌ها و واقعیت‌هاى اسلام" و آخرین اثرش "نیازمند یک علم مقدس" (1993) جُست.
سومین دیدگاهى که اشتن‌برگ مطرح مى‌کند، دیدگاه اسماعیل راجى الفاروقى و موسسه بین‌المللى تفکر اسلامى (IIIT) است. این دیدگاه از اندیشه‌ها و تجارب خیل اندیشمندان مسلمانى که درموسسات تحقیقاتى و دانشگاهى آمریکاى شمالى فعالیت مى‌کنند، سر بر آورده است. تربیت و آموزش رسمى آنان عموماً برپایه تئورى‌هاى سکولار دانش مبتنى بود و زندگى حرفه‌اى آن‌ها نیز در موسساتى شکل گرفت که توجهى به ارتقاى نظام اعتقادى آن‌ها نمى‌شد. تمام این عوامل باعث شکل‌گیرى نیازى درونى براى توجه به مفاهیم عمیق‌تر اسلامى شد که در نهایت به تأسیس چندین سازمان نظیرمجمع دانشمندان علوم اجتماعى مسلمان (AMSS، تأسیس در 1971 ـ 1972) و انجمن مهندسان و دانشمندان مسلمان (AMSE) و مجمع طبابت اسلامى (IMA) منتهى شد. درساسل 1983 نیز، مجمع اسلامى آمریکاى شمالى (ISNA) به‌عنوان یک سازمان چترى تأسیس شد.
موسسه بین‌المللى تفکر اسلامى در سال 1981 و به دنبال برگزارى کنفرانس سوگانو در سوئیس در سال 1977، تأسیس شد که توسط مجمع دانشمندان علوم اجتماعى مسلمان سازماندهى گردید. 30 تن از روشنفکران برجسته مسلمان در کنفرانس شرکت کردند و به اتفاق‌آرا به این نتیجه رسیدند که "بحران معاصر امت اسلام، بحرانى فکرى و معنوى است و چاره کار را تنها باید در ساختارها و چارچوب آن جستجو کرد". بدین ترتیب در سال 1981 موسسه بین‌المللى تفکر اسلامى درهرندون ایالات ویرجینیا تأسیس شد. به دنبال آن نیز یک سرى اقدامات انجام شد، که از جمله آن‌ها مى‌توان به برگزارى دومین کنفرانس در سال 1982 در اسلام‌آباد پاکستان و انتشار کتابى با عنوان "اسلامى‌سازى دانش: اصول اساسى و طرح اقدام" اشاره کرد.
این دیدگاه برپایه این مفروضات استوار است که امت مسلمان به نوعى رکود و رخوت دچار شده است؛ و ریشه‌هاى این رخوت را باید در تأثیرات سیل ایده‌هایى که برپایه نگرشى بیگانه به سوى اسلام سرازیر شده است، یافت. هواداران این دیدگاه بیشتر نگران علوم اجتماعى هستند تا علوم طبیعی؛ بدون شک مى‌توان در بین کارهاى آن‌ها چندین بیانیه و گزارش درباره علوم طبیعى و این که چطور شاخه‌هاى متنوعى از آن همچون بیولوژی، که مبانى نظرى مغایرى با جهان‌بینى اسلامى دارند، یافت، اما درکل بیشترین تلاش موسسه بین‌المللى تفکر اسلامى و محققان دیگرى که با این حرکت همراه بودند، در حوزه علوم اجتماعى متمرکز شده است. در هر حال از آنجا که علم نمى‌تواند در یک محیط خلاء یا کاملاً مجزا از شرایط فرهنگى و پیشینه تاریخى به سر برد، بنابراین مى‌توان اسلامى‌سازى دانش را به‌طور کلى به‌گونه‌اى تعریف کرد که اسلامى‌سازى علم را در بر گیرد.
بر طبق این دیدگاه، مفروضات اساسى براى نهادینه‌کردن یک علم اسلامی، برپایه جهان‌بینى‌اى استوار است که مى‌داند کلمه جلاله خدا با تک‌تک حوزه‌هاى فعالیت انسان ارتباط دارد، چرا که خداوند، دنیا را با هدفى مشخص آفریده است و انسان را براى دوره مقررى جانشین خود قرار داده است. سرمشق و الگوى تقلید (اسوه حسنه) نیز همان پیامبر اسلام (ص) است. طبیعت نباید استثمار شود، بلکه باید به‌عنوان امانتى که خالق یکتا به انسان عطا کرده است، شناخته و با آن رفتار شود.
گنجاندن دیدگاه موسسه بین‌المللى تفکر اسلامى در کتاب اشتن برگ ممکن است تا اندازه‌اى برپایه این امر توجیه شود که علم در نهایت بخشى از دانش است و طرح اسلامى‌سازى دانش در صدد اسلامى‌سازى تمام شاخه‌هاى دانش مدرن است، اما گنجاندن دیدگاه موریس بوکایله کمى مشکل‌ساز به‌نظر مى‌رسد، چراکه نه دغدغه‌اش یافتن یک پایه هستى‌شناسى اسلامى براى علم است و نه خود را درگیر پیامدهاى اخلاقى یا معنوى تحقیقات علمى مدرن مى‌نماید. او تنها علاقمند است که "واقعیات" علمى مسلم را با آیات قرآن مرتبط کند. از زمان انتشار ترجمه انگلیسى کتابش، "انجیل، قرآن و علم" (1978)، او به پیشگام یک روند ناگوار در اعصار مدرن تبدیل شده است و مطالعات متعددش به اثبات منشاء الهى قرآن تنها بر این پایه محدود شده است که قرآن حقایق علمى مسلمى را در بر دارد که در زمان وحى آن براى انسان ناشناخته بود. مطالب و آثار بوکایله کاملاً قابل فهم است. او در محیطى ضداسلامى رشد کرده و شناخت اولیه‌اش از اسلام از نقد ناقص یک شرق‌شناس فرانسوى نشأت گرفت که اظهار کرده بود: "محمد (ص) نویسنده قرآن بود." او آنقدر تحصیلات خود را ادامه داد تا به جراح حاذقى تبدیل شد و با عنوان رئیس کلینیک جراحى دانشگاه پارس بازنشسته شد. در اواخر چهل سالگی، به اسلام علاقمند شد و عربى را آموخت و قرآن را به زبان اصلى مطالعه کرد. بالاخره زبان اعجاز قرآن، اثر خودش را بر بوکایله گذاشت و او از واقعیت‌‌هاى علمى مسلمى که در قرآن بدانها اشاره شده بود، آگاه شد؛ واقعیاتى که تا همین اواخر براى انسان نامکشوف باقیمانده بود. این امر به وى اثبات کرد که قرآن کلام خداست و دیگر اینکه نمى‌تواند به دست پیامبر (درود خدا بر او باد) نوشته شده باشد. وى در نهم نوامبر 1976، ایده خود را در مقاله‌اى با عنوان "اطلاعات فیزیولوژیکى و جنین‌شناسى در قرآن" در آکادمى ملى علوم فرانسه بیان کرد. این مقاله جرقه اولیه کتاب "انجیل، قران و علم" بود. انتشار ترجمه انگلیسى این کتاب در سال 1978، وى را به مشهورترین شخصیت دنیاى اسلام تبدیل کرد. از آن پس، کتاب وى به تمام زبانهاى معتبر دنیا ترجمه شد. بعلاوه این کتاب، شالوده یک فیلم (کتاب نشانه‌ها) نیز بوده است. رهبران و سران بسیارى از کشورهاى اسلامى از وى دعوت به‌عمل آوردند و بسیارى از دانشمندان در خط و خطوطى مشابه او، آثارى منتشر کرده‌اند که به جستجوى انواع "حقایق علمی" در قرآن مى‌پردازد. این واکنش استثنایى دنیاى اسلام معیار مناسبى براى عمق رخوت مسلمانان فرهیخته بود. در اثر تعلیمات سکولار، مسلمانان با یک ایمان سست و متزلزل، سردرگمى در مورد میراث مذهبى و فرهنگى‌شان و نیازى دائمى به اطمینان از اعتقاداتشان، بزرگ مى‌شدند. و زمانى که این "خاطرجمعی" را یک غربى که دانشمند هم بود به ارمغان آورد، ایمان و اعتقادشان اعتبار پیدا کرد. تا آنجا که خود بوکایله اذعان دارد، جستجوى او براى دین حقیقی، شک او در مورد ماهیت الهى انجیل و شیفتگى وى به قرآن، همه و همه ابعادى از مشروعیت کاوشهاى معنوى وى است. در هر حال، نه کتاب "انجیل، قرآن و علم" و نه دیگر آثارش ـ "مومیایى‌هاى فرانسه و تحقیقات پزشکى نوین" (1987) و "تشعشعات قرآن" (1989) ـ پایه‌هاى بحث اسلامى‌سازى علم را بنا نکرد و به‌نظر مى‌رسد که دیدگاه او در این کتاب به‌خوبى گنجانده نشده است. بوکایله صرفاً یک گرایش را در این بحث ارائه مى‌هد، نه یک "دیدگاه" را، و به گفته خودش، هدفش بررسى کتب مقدس در نور دانش علمى مدرن است. دو بخش آخر کتاب به بحث "ارتباطات و تعامل میان دیدگاهها" اختصاص دارد. در این بخش‌ها نویسنده ضمن تحلیل وضعیت کنونى ارتباط میان دیدگاهها و نظریات را به‌خوبى ترسیم و مکتوب مى‌کند و نقاط همگرایى و اشتراک و نیز نقاط افتراق میان آن‌ها را روشن مى‌سازد. این کتاب مرجع ارزشمندى براى پژوهش‌هاى بیشتر به‌شمار مى‌رود.
تاریخ انتشار در سایت: ۹ آبان ۱۳۸۴منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
به نقل از: پایگاه اندیشه صنعت فناورى (آصف)
نویسنده : مظفر اقبال
مترجم : سیاوش ملکی‌فر

نظر شما