موضوع : پژوهش | مقاله

مردان می‌نگرند و زنان نگریسته می‌شوند!

امروزه واژه‌ی gaze (نگاه مردانه) میان منتقدان فیلم، تبلیغات، شعر، آثار هنری و به طور خلاصه در تمام گستره‌ی دنیای سرگرمی متداول است. واژه‌ی gaze یعنی طریقی که دوربین، زن را به تصویر می‌کشد و متعاقباً، تأثیری که به ادارک بیننده از زن می‌گذارد. این ادراک، زن را ابزاری جنسی می‌بیند. تا این اواخر، مردان هدایت‌کنندگان دوربین و کل یک پروژه‌ی [سینمایی] بودند و اختیار انتخاب این موضوع را که یک زن قرار است چگونه در معرض دید عموم قرار گیرد، از او سلب می‌کردند. امروزه زنان با به دست گرفتن کنترل برخی کارها و فعالیت در پست‌های مختلفی نظیر تولیدکنندگی، کارگردانی، مدیریت تولید و نظارت موفق شده‌اند و به تدریج بر تئوری نگاه مردانه (male gaze thory) چیره شوند. این قدرت تازه‌کشف‌شده‌، به زنان این امکان را می‌دهد که به گونه‌ای متفاوت در رسانه‌های تصویری ظاهر شوند. هرچند که نمادهای زنان امروزی آمریکا، شخصیت‌هایی باهوش و قدرتمند هستند، همچنان باید براساس نگاه مردانه، جذاب و زیبا باقی بمانند. این اصل بیان می‌کند که «تصور مردان است [که اهمیت دارد] نه واقعیت وجودی زنان». زنان در خلال تبلیغات، فیلم‌ها، اشعار و سایر آثار هنری، به جای بازشناخته‌شدن به دلیل استعداد و توانایی‌شان، به عنوان ابزاری جنسی به تصویر کشیده می‌شوند. براساس اظهارت لورا مالوی (Loura Malvey)، منتقد فیلم از انگلستان، «نگاه خیره» همواره بُرداری یک‌سویه است: مردان می‌نگرند و زنان نگریسته می‌شوند.»
زنان، به جای شناخته‌شدن به خاطر هوش‌شان، تنها به دلیل ظاهر شهوت‌انگیزشان مورد تماشای دیگران قرار می‌گیرند. اصل نگاه مردانه در رسانه‌های آمریکایی از بازشناسی زنان به دلیل استعدادشان در ایفای نقش جلوگیری می‌کند. شیوه‌ی پوشش زنان، تصویری از آنان ارائه می‌کند که رکن اصلی آن جنسی بودن است نه شخصیت. در تابلوهای تبلیغاتی، مجلات و حتی تلویزیون که زنان مسوولیت‌هایی را به عهده دارند، واقعیت این است که زیبایی و جنسی‌بودن‌شان را فریاد می‌کنند. اصل نگاه مردانه، زنان را نمادهایی جنسی می‌انگارد و از شناخت آنان به دلیل موفقیت‌ها و استعدادشان سرباز می‌زند. به همین دلیل، زنان در رسانه‌های آمریکایی، برای دریافت احترامی که شایسته‌اش هستند با مشکلات فراوانی روبه‌رو هستند.
اصل نگاه مردانه همچنان به قوت خود باقی است اما امروزه در صنعت فیلمسازی تحولاتی در حال شکل‌گیری است. زنان، مادامی که تسلیم این اصل هستند، به صورت شخصیت‌هایی باهوش و نیرومند در فیلم‌ها ظاهر می‌شوند و در عین حال، نمادهایی جنسی به شمار می‌روند.
یوحنا گودمن، یک مدیر تولید می‌گوید: «در سال‌های اخیر حرکتی در هالیوود در حال شکل‌گیری است. زنان بازیگر، خسته از نقش‌های ضعیف، نقش‌هایی برجسته با پول بیشتر مطالبه می‌کنند.» در دهه‌ی 1990 شاهد فیلم‌های بسیاری بودیم که در هر یک از آنها، زنان نقش‌های اصلی را بر عهده داشتند و در واقع قهرمانان فیلم‌ها بودند. برای نمونه در فیلم دروغ‌های راست، محصول 1994، جیمی لی کرتیس نقش زنی ساکن حومه‌ی شهر را بازی می‌کند که به یک مأمور مخفی جنایی تبدیل می‌شود و با همسرش به مبارزه می‌پردازد. او، نه تنها قهرمان فیلم است، که جذاب و زیبا هم جلوه می‌کند. با این حال، جنسی‌ بودنش وسیله‌ای است برای کمک به او تا توانایی و قدرتش را به تماشاگر آمریکایی نشان دهد.
فیلم دیگری که زن را موجودی نیرومند و مسوول به نمایش می‌گذارد، «اولین باشگاه زنان» (The First Wives club) محصول 1996 است.
دایان کیتون (Diane Keaton)، بت میدلر (Bette Midler) و گلدی هون (Goldie Hawn)، نقش سه زن مطلقه را بازی می‌کنند که همگی قربانی عشق همسرانشان به زنان جوان‌تر شده‌اند. این فیلم عالی‌ترین نمونه‌ی اصل نگاه مردانه است. این سه بازیگر نشان می‌دهند که زنان قادر به انجام کارهای بزرگ‌تر و فراتر از جذاب و زیبا بودن هستند. این زنان توانمند و زیرک، به جای ناامیدی، ثابت می‌کنند که زنان می‌توانند بدون کمک مردان موفق باشند، به این ترتیب انتقام خود را از آنان می‌گیرند و قدم فراتر از اصل نگاه مردانه می‌گذارند، زیرا از خود تصویری جنسی ارائه نمی‌دهند بلکه با استفاده از مهارت‌ها و قدرت‌شان به شادکامی و موفقیت می‌رسند. در پایان فیلم همسران قبلی دوباره به سوی این زنان گرایش پیدا می‌کنند و دوباره این هنرپیشگان، حداقل برای زمانی کوتاه، از منظر نگاه مردانه نگریسته می‌شوند.
فیلم آمریکایی دیگری که در آن زنان توانسته‌اند از نگاه مردانه فراتر ‌روند، «لیگی از آن خودشان» (A League of their own)، ساخته‌ی پنی مارشال (Penny Marshal) و محصول سال 1992 است. این فیلم علاوه بر نمایش توانایی زن، ثابت می‌کند که زنان می‌توانند از عهده‌ی هر کاری که مردان انجام می‌دهند برآیند. در این فیلم مسوولیت برپایی لیگ بیسبال آمریکایی را به عهده می‌گیرند، در حالی که مردان مشغول جنگ هستند. زنان، دنیای مردان و خوشبختی آنان را تجربه می‌کنند. در ابتدا، زنان با تن در دادن به نگاه خیره‌ی مردانه، توجه بیننده را به سوی خود جلب می‌کنند اما پس از آن، بر پندار قالبی نگاه مردانه ـ مورد بی‌احترامی مردان واقع شدن ـ با ثابت کردن توانایی‌ها و استعدادشان در بازی بیسبال، نه فقط جلب نظر که چیره می‌شوند.
در دهه‌ی گذشته فیلم‌های متعددی ساخته شدند که توانایی زنان را به گونه‌ای تمام و کمال به نمایش ‌گذاشتند و دیدن زنان در نقش‌های اصلی صنعت سینمای آمریکا، به جای نقش‌های ضعیف و کم‌رنگ‌تر از مردان و نمادهای جنسی، به تدریج به امری طبیعی و معمول تبدیل می‌شود. زنان هنرپیشه‌ی این گونه فیلم‌ها ثابت می‌کنند که زن می‌تواند چیزی بیش از یک موجود زیبا و شهوت‌انگیز باشد. اشتغال زنان در مقام کارگردانی به آنان این امکان را می‌دهد که تصویر متفاوتی از زن در برابر دوربین‌ها ارائه دهند. هرچند، همه‌ی کارگردان‌های مرد، زنان را با هویت جنسی‌شان به تصویر نمی‌کشند، نقش‌هایی که از زنان، نمادهایی جنسی می‌سازند، به آنان در رسیدن به نقش‌های پررنگ‌تر در صنعت سینما کمک کرده است و فیلم‌هایی که در آنها زنان قهرمان داستان‌ها هستند بسیار عادی شده است گفتیم که اصل نگاه مردانه، یعنی زنان چگونه از دوربین نمایش داده می‌شوند و بر این اساس عامه‌ی مردم چگونه به آنها می‌نگرند. منابع اصلی نمایش چنین تصویری، فیلم و تلویزیون است اما این روزها این اصل به صنعت موسیقی هم راه یافته است. موسیقی ابتدایی‌ترین شکل سرگرمی در آمریکا است. این امر که زنی، کارگردان موسیقی باشد، به همان اندازه جدید است که بازی زنان در فیلم‌ها به عنوان شخصیت‌های اصلی داستان. در صنعت موسیقی آمریکا، به ندرت زنی را می‌توان یافت که کارگردان ویدئویی باشد. اصل نگاه مردانه درباره‌ی زنانی اعمال می‌شود که آرزومند یافتن شغلی در زمینه‌ی کارگردانی نماآهنگ هستند.
برای بازیگران نماآهنگ‌ها، اعتماد کردن به یک کارگردان زن دشوار است زیرا تعداد این زنان در صنعت موسیقی بسیار اندک است. از حدود 450 کارگردان نماآهنگ که از طرف شرکت‌های تولیدکننده‌ی کانادایی و آمریکایی معرفی می‌شوند، کمتر از 9% آنها زن هستند. در نظر گرفتن یک زن در مقام کارگردانی به جای دستیاری کارگردان، دقیقاً همانند تغییر هویت زنان، از ابزاری جنسی به ستارگان و قهرمانان در فیلم‌ها است. طبق گفته‌ی والریا فاریس (Valeria Faris)، کارگردان نماآهنگ، این صنعت تشویق زنان به روی آوردن به کارگردانی را کم دارد. از نظر فاریس، در شغل او، به دلیل اینکه او یک زن است، گرفتاری‌هایی وجود دارد، از آنجا که اکثریت گردانندگان این صنعت، مردان هستند، یافتن شغل [به عنوان کارگردان] برای او یا هر زن دیگری دشوار است. زنان در چنین زمینه‌هایی، برای به دست آوردن شغل مجبورند توانایی‌ها و استعدادشان را ثابت کنند و فاریس استعداد خود را در این صنعت اثبات کرده است. او کارهایی را کارگردانی کرده که برنده‌ی جایزه هم شده‌اند. در واقع شغل فاریس فرصتی برای او فراهم کرد تا با ارائه‌ی نگاهی نو به زنان، نگاه مردانه را تغییر دهد و به این ترتیب بر آن غلبه کند. درنماآهنگ‌های او، زنان به جای ویژگی جنسی، وقارشان را به نمایش می‌گذارند. از آنجا که آثار او برنده‌ی جوایزی هم شده است، صحت این نکته به اثبات می‌رسد که فاریس توانسته است نماآهنگ‌های خوبی را کارگردانی کند. براساس نظر لیز فراید لندر (Liz Fried Lander) که او هم یک کارگردان ویدئویی است، مسائلی که از نظر جنسیتی (زن یا مرد) تفکیک شده‌اند، زمان زیادی لازم دارند تا تغییر کنند. او نیز در کارش موفق بوده است اما وقتی از او می‌پرسیم آیا تاکنون فرصتی را به دلیل زن بودن‌اش از دست داده است، پاسخ می‌گوید: شاید. زنان کارگردان با وجود رویارویی با مشکلاتی بیشتر از مردان می‌توانند به اهدافشان دست یابند و شغل‌هایی را پیش بگیرند که برای خودشان راضی‌کننده است. آنها مجبورند سرسخت‌تر از مردان باشند اما همچنان، علی‌رغم جنسیت‌شان، توانسته‌اند شغل‌هایی نظیر ساختن موسیقی فیلم را به دست آوردند.
اصل نگاه خیره‌ی مردانه در عرصه‌ی نماآهنگ، تقریباً شبیه عرصه‌ی تلویزیون و سینما است. در بسیاری از نماآهنگ‌ها، زنان به دلیل نوع پوشش و یا شیوه‌ی رقص‌شان، نمودهایی از ابزار جنسی شمرده می‌شوند. بسیاری از کمک‌ رقاصه‌هایی که در این گونه تولیدات به خدمت گرفته می‌شوند، جنسی‌بودنشان را به نمایش می‌گذارند و می‌خواهند مورد تحسین مردانی قرار گیرند که بیننده این تولیدات هستند. اگر یک زن کارگردان پشت دوربین قرار گیرد، به زن از منظر یک زن نگریسته می‌شود و بازیگر زن، هدفی فراتر از ابزار جنسی بودن را دنبال می‌کند. به گفته‌ی فاریس: وقتی به کارهای ویدئویی نگاه می‌کنید می‌توانید بفهمید که کارگردان آن یک مرد بوده، نحوه‌ی تصویر کردن زن این را نشان می‌دهد ... اگر من سازنده‌ی آنها بودم، می‌توانستم زنان را باوقار نشان دهم. هرچه تعداد زنان کارگردان بیشتر می‌شود، نگاه مردانه کمتر در فیلم موسیقی و هنر فرصت ظهور پیدا می‌کند.
اصل نگاه مردانه به زن، همواره در صنایع فیلم، موسیقی و تلویزیون وجود داشته است. طی دهه‌های گذشته فیلم‌های متعددی ساخته شده‌اند که زنان را شخصیت‌هایی مؤثر و نیرومند تصویر کرده‌اند نه بازیگران نقش‌های ضعیف. با این حال، نمادهای تصویری مؤنث، عاملی بسیار مهم در ارتباط با زن در صنعت فیلمسازی است. الیزابت تایلور و مدونا، دو نماد قدرتمند فیلم و موسیقی هستند. این دو، به دلیل وقارشان به نمادهای تصویری مؤنث در این صنایع تبدیل شده‌اند و به آنها به عنوان نمادهای زنانگی نه نمادهای جنسی نگریسته می‌شود. این دو توانسته‌اند با استفاده از استعدادهایشان نوعی حس قدرت را به وجود آورند.
جولیا رابرتز، بازیگر دیگری از این دست است که جدیداً به نمادی تصویری در صنعت فیلم آمریکا مبدل شده است. وی همواره تصویری باوقار از خود به نمایش می‌گذارد. او توانسته است شخصیتی قدرتمند باشد. بازیگرانی چون تایلور، مدونا و رابرتز که جایگاه خود را به عنوان نمادهای تصویری در صنعت فیلم و موسیقی آمریکا به دست آورده‌اند، قادر بوده‌اند تصویری فراتر از آنچه نگاه مردان از آنها می‌سازد ارائه دهند و در کنار آن قدرتمند هم باشند.
اصل نگاه مردانه (Gaze) رفته‌رفته اهمیت خود را برای زنان جامعه امروزی از دست می‌دهد و این به دلیل حضور زنان در عرصه‌ی کارگردانی و نیز نمادهای تصویری قدرتمند است که الگوهای بازیگری هستند. به این ترتیب دیگر نگاه مردانه تأثیر چندانی بر زنان بازیگر و فیلمسازان نخواهد داشت. امروزه زنان در هالیوود با طلب نقش‌های پررنگ‌تر و موفقیت‌های چشمگیرشان قدم‌های بزرگی برداشته‌اند. جان برگر در «راه‌های دیدن» (Way of Seeing) می‌گوید: مردان به زنان می‌نگرند و زنان به خود نگاه می‌کنند که مورد تماشا قرار گرفته‌اند. این روزها، دیگر برای دوربین‌ها آسان نیست که زنان را فقط به صورت ابزاری جنسی به نمایش بگذارند زیرا زنان کارگردان و بازیگر، از نقش‌های خود برای عرضه‌ی هوش و قدرت آرمانی‌شان بهره می‌گیرند. زنان آمریکایی تلاش فراوانی کرده‌اند تا دنیایی از آن خود بسازند، دنیایی که در آن اصل نگاه مردانه نمی‌تواند از وجود آنها، هویت جنسی‌شان را به نمایش بگذارد بلکه مجبور خواهد بود آنها را زنانی بااستعداد و باهوش به تصویر بکشد.


منبع:  سایت  باشگاه اندیشه
مترجم : حمیده پشتوان
نویسنده : لیندزی کان

نظر شما