موضوع : پژوهش | مقاله

نکاتی در زمینه روانشناسی سیاسی

بخش مهمی از موضوعات علم سیاست به «رفتار انسان» باز می گردد. آدمی موجودی بسیار پیچیده و گاه «آب زیر کاهی» است که به راحتی قابل شناخت و خصوصا پیش بینی نیست. مونتی پالمر و همکارانش به درستی اشاره می کنند که برخی از ضروری ترین سئوالات سیاسی به طور ذاتی به حوزه ی روانشناسی باز می گردد. (مونتی پالمر و دیگران : ۱۳۶۷، نگرشی جدید به علم سیاست، ص ۱۳۹) چگونه انسان گرایش های سیاسی اولیه را می آموزد؟ چگونه افکار او و یا در سطح وسیع تری «افکار عمومی» شکل می گیرد؟ افکار در طی چه فرآیندی متحول می شوند؟ فرآیند تصمیم گیری سیاسی از چه صافی های ادراکی عبور می نماید؟ چه عواملی موجب هواداری یا مخالفت فرد در قبال نامزدهای انتخاباتی می گردد؟ و دهها پرسش مهم دیگر که به حوزه ی روانشناسی سیاسی باز می گردد. یادمان باشد که در عرصه ی روابط سیاسی «دزد بازار آشفته می خواهد» لذا پیش از آنکه با نظم منطقی بیرونی مناسبات سروکار داشته باشیم، باید به تحلیل مناسبات متقابل و ناپیدای میان اشخاص ، احزاب ها، گروه ها، فرقه ها، کشورها و … بپردازیم. خوب یا بد «دنیا جای آزمایش است و نه جای آسایش» پس بازی گران سیاسی «بی گدار به آب نمی زنند.»
البته «مونتی پالمر و همکارانش» به درستی اشاره می نمایند که نه می توان کلیه ی پدیده های سیاسی را به توضیحات روانشناختی تقلیل داد (روانکاوی نمودن) و نه ایتکه از کلیه ی عوامل روانی صرف نظر نمود. (همان منبع، ص ۱۴۰) در این بخش به چند موضوع از مباحث روانشناسی سیاسی اشاره ای اجمالی می نماییم:

۱ ـ یکی از مباحث مهم در روانشناسی سیاسی بحث هویت یابی سیاسی افراد چه در قالب مفهوم خویشتن در سطح فردی و یا در بعد اجتماعی مانند هویت های حزبی و یا قومی و ملی و غیره است. هویت فرد از بدو تولد او تعیین نمی شود بلکه موضوعی «آموختنی» و «اکتسابی» است. خانواده، مدرسه، گروه همسالان و رسانه های گروهی نقش بسزایی در تربیت و تعیین هویت فرد ایفا می نمایند هر چند که تصمیم گیر نهایی خود شخص می باشد. برخی بررسی ها نشان داده است که در خانواده ای که در حضور فرزندان بحث های سیاسی مطرح می شود، احتمال همبستگی سیاسی میان والدین و فرزندان بیشتر خواهد بود. نیز نقش رسانه های گروهی ـ خصوصا اینترنت ـ پیرامون هویت یابی ـ سازی سیاسی جوامع جوانی چون ایران غیر قابل انکار است. طبیعی است که در وضعیت «همبودی زمانی ـ جهانی» کشورها و گروه های ذی نفع درصدد دگرگونی نگرش ها و انگاره های رفتاری مردمان دیگر کشورها متناسب با معیارهای مطلوب خویش هستند. این امر ضرورت توجه به بیشتر به این موضوع را افزایش می دهد.

۲ ـ حجم عمده ای از مباحث سیاسی به تحلیل رفتار سیاسی از زاویه ی «منافع» باز می گردد. عرصه ی ستیزه ی سیاسی به میدانی می ماند که در آن «چشم چشم را نمی بیند.» ظاهر و باطن روابط سیاسی در بسیاری از اوقات متفاوت با هم می باشد. چراغ سبز اولیه ی ایالات متحده ی آمریکا به صدام (حاکم خودکامه ی وقت عراق) در درباره ی اشغال کشور کویت بخشی از برنامه ی وسیع راهبردی غرب در چهارچوب منافع خود در منطقه ی خاورمیانه بود که صدام قادر به مشاهده زوایای درونی آن نبود. لذا مسئله ی اصلی نه در شناخت تصویر ذهنی موجود که به ساخت تصویر ذهنی مورد نیاز کشورها بنا بر منافع ملی شان باز می گردد. به عبارت دیگر تلاش می شود تا کشور الف (گروه سیاسی الف) به شکلی فکر نماید که کشور ب (یا گروه سیاسی ب) خواهان آن است. در برخی از کلاس های درس خود (سال ۱۳۸۲) زمانی که از دانشجویان درخواست نمودم تا یک سرباز آمریکایی را در ذهن خود ترسیم نمایند غالبا وی را فردی قوی، هوشمند، تا بن دندان مسلح، ماجراجو، (و البته بعضا بی ادب و تند خو) ترسیم می کردند. این تصویر ذهنی از سربازان آمریکایی با برنامه ریزی تبلیغاتی هدفمند و گسترده ای (خاصه در حوزه ی فرهنگ) در جهت منافع ایالات متحده ی آمریکا در اذهان مردم جهان سوم ساخته شده است.

۳ ـ از دیر باز در ادبیات سیاسی جهان اسلام مسئله ی «وازع داخلی» و «وازع خارجی» انسان مطرح بوده است. وازع در لغت به معنای حاکم، نهیب زننده می باشد. چرا برخی امور مورد پذیرش قلبی قرار گرفته اما برخی دیگر به صورت اجبار تلقی می گردند؟ دانشمندان پیشین مانند ابن خلدون متوجه این نکته شده بودند که صرف اجبار بیرونی به شکل «تحمیل منفی» تلقی می شود در حالی که علاقه ی درونی نیاز به اجبار و مهار بیرونی را از میان می برد. به تعبیری دیگر، «تازی را به زور به شکار نتوان برد.» یکی از حوزه های مهم مطالعاتی در گرایش روانشناسی سیاسی به بررسی نحوه ی درونی کردن ساخت ها و هنجارهای رسمی (قانونی) باز می گردد.

۴ ـ شناخت پدیده های سیاسی متاثر از صافی های ادراکی حاکم بر فرد می باشد. چه مسایلی بر ادراک ما تاثیر گذارند؟ در این زمینه می توان به اعتقادات (و ایدئولوژی ها)، منافع، تجربیات شخصی اشاره نمود.
چرا شعارهای انتخاباتی شمال شهر تهران با جنوب شهر متفاوت است؟
چرا برخی نامزدهای انتخابات شورای شهر تهران (سال ۱۳۷۷) در برخی از مجالس سخنرانی خویش از «کروات» استفاده می نمودند و در برخی مکان های دیگر صورتی ساده به خود می گرفتند؟ مخاطبین با چه معیارهایی به ارزیابی ایشان پرداخته و ایشان چه معیارهایی در ارزیابی مخاطبین سخنرانی های خود داشتند؟

مثالی تاریخی:
یکی از قابل تامل ترین سخنرانی های میرزا ملکم خان ناظم الدوله به استفاده از ظرفیت های اعتقادی مخاطبین برای انتقال مفاهیم (حتی مغایر با اعتقادات ایشان) تاکید دارد. خانم دکتر «فرشته نورایی» رساله ی مقطع دکترای خویش ـ در آمریکا ـ را به موضوع افکار میرزا ملکم خان ناظم الدوله اختصاص داده و آنرا به صورت کتاب در سال ۱۳۵۲ به چاپ رسانیده است. در ضمیمه ی این اثر ترجمه ی متن سخنرانی میرزا ملکم خان تحت عنوان «مدنیت ایرانی» (به زبان انگلیسی در جمع مبلغان مسیحی در شهر لندن ـ ۱۸۹۱ میلادی) در صفحات ۲۲۹ الی ۲۳۴ آمده که مطالعه ی آن از نظر درک شیوه ی تبلیغات روانی برخی از متجددان غربگرا در کشورهای اسلامی سودمند است. ملکم خان در این سخنرانی اشاره دارد که «اصول احادیث و سنن» در اسلام، دریایی بی کران است که می توان «هر قانون جدید یا اصول تازه ای را به استناد به آن «ضابطه ها» و «احکام» وضع نمود. او می گوید :
«…. در این بابت «تجربه هم داشته ایم . تردید نیست که باید آن اصولی را که اساس تمدن «شما» را می سازند اخذ نماییم، اما به جای اینکه آن را از لندن و پاریس بگیریم و بگوییم که فلان سفیر یا فلان دولت چنین و چنان می گوید (که هرگز هم پذیرفته نمی شود) آسان است که آن اصول را اخذ نماییم و بگوییم که منبع آنها اسلام است . ثبوت این امر به آسانی امکان دارد و این را به تجربه دانسته ایم . یعنی همان افکاری که از اروپا آمدند و مطرود بودند همین که گفته و ثابت شد که در خود اسلام نهفته اند، بی درنگ و از روی اشتیاق مقبول گردیدند .» (فرشته نورایی : ۱۳۵۲، ص ۲۳۳)
و در توصیه پایانی خویش به مبلغان مسیحی می گوید
«حال که چنین تجربه ای داشته ایم . { منظور وی تجربه اخذ عقاید غربی با رنگ و بوی دینی است . } به نظر من به سود میلیون ها مسلمان است که سیاستمداران «شما» ـ که این اندازه پول و نیروی بدون نتیجه مصرف کرده اند ـ بهتر است که روش خود را تغییر دهند و در عرضه کردن آن اصول خارجی «سعی در متقاعد ساختن مردم» نمایند که همه ی آن اصول از خود ما مسلمانان است. بدین طریق نماینده ی شما در یک سال، بیشتر می تواند در بیداری مملکت و نشر تمدن کمک نماید ـ و حال آنکه تمام سعی و کوشش شما در یک قرن آن اثر را نداشته است. … هر سفیری که بتواند مردم ما یا حکومت ما را متقاعد گرداند که او با علایق مذهبی به هیچ وجه کاری ندارد و علیه دین ما نیست، مسلما به سیاست و منافع شما بهتر می تواند خدمت نماید که تا کنون مجموع لشکر و بحریه و راه آهن و بانک های شما از پیش برده اند.» (همان منبع، ص ۲۳۴)
روش اقناع سازی منورالفکرانی چون میرزا ملکم خان هم اکنون نیز مورد توجه و استعمال بخشی از روشنفکران حاضر در جهان اسلام می باشد. (شیوه ی : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو)
۵ ـ یکی دیگر از مباحث مهم در روانشناسی سیاسی به نقش گروه مرجع جامعه در هدایت نیازهای احساس شده ایشان باز می گردد. مثلا گفته می شود که باید مقامات یک کشور (مانند قضات) ـ به جهت کاهش احتمال وقوع فساد سیاسی و خیانت به کشور ـ از نظر مالی بی نیاز باشند. در اینجا بر خلاف نگاه سطحی بینان این سخن به معنای «ضرورت ثروتمند کردن» ایشان نیست. بلکه مقصود اصلی بی نیازی ذهنی مقامات سیاسی (به همراه دارا بودن معیشتی متوسط و معقول) بوده است. چه آنکه «از تنگی چشم فیل معلومم شد آنان که غنی ترند محتاج ترند.» زرق و برق بنزهای الگانس سیری ناپذیر است. از این رو توجه روانشناسی سیاسی به چگونگی هدایت نیازهای ذهنی سیاستمداران از طریق گروه های مرجع (رفتاری و مقایسه ای) معطوف می شود.

منبع: سایت باشگاه اندیشه
نویسنده : کامیار صداقت ثمرحسینی

نظر شما