موضوع : پژوهش | مقاله

جایگاه علم و علوم انسانی در دیدگاه مقام معظم رهبری

نگاه به نفس علم
نگاه رهبری به نفس علم را می توان نگاهی دینی اسلامی به علوم تلقی کرد که مورد تأکید و سفارش بزرگان دین ما نیز بوده است. ایشان در رابطه با علم می فرمایند: ما در برابر علم تواضع می کنیم؛ دارنده‏ علم هم که این گوهر را با خود دارد، طبعاً باید مورد احترام قرار بگیرد و در برابر او تواضع بشود. رهبری ضمن تأکید ویژه و خاص بر روی علم اندوزی و تقویت بنیه های علمی، یکی از پایه های اصلی تحقق پیشرفت و عدالت در دهه آینده را گسترش علم و تعمیق آن در کشور می داند؛ بدین معنا که زمانی در کشور، پیشرفت و عدالت حاصل می شود که علم، اولاً گسترش کمّی و کیفی پیدا کند و ثانیاً علمی باشد که عمیق باشد و به صورت عمیق در رگ های مراکز علمی و علم اندوزان کشور جریان یابد. و نه علوم سطحی که در حد ترجمه بدون نقد و نظر بومی است و یا صرفاً کپی برداری از افکار و اندیشه های غربیان هست.
ایشان در جای دیگری و در دیدار با بخشی از دانشجویان کشور، تأکید بیش از حد خود را بر روی مسئله علم و پژوهش، این مسئله دانستند که علم، رکن امنیت بلند مدت کشور و مردم است و با گسترش علم در تمامی بخش های کشور، توطئه های دشمنان نیز نقش بر آب می شود. توصیه ایشان به جوانان این است که: شما جوان ها، کشور را از لحاظ علمى، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ امنیتى به نقطه‏اى برسانید که امکان آسیب پذیرى‏اش نزدیک به صفر باشد؛ آن وقت، {دشمنان} کنار می کشند و توطئه‏ها تمام خواهد شد. سپس در ادامه بیاناتشان در بیان تأکید مکررشان بر مسئله علم و تحقیق می فرمایند: اینى که من توى این چند سال به دانشگاه‏ها مرتب راجع به مسائل علم و تحقیق و پژوهش و نوآورى و جنبش نرم‏افزارى و ارتباط صنعت و دانشگاه و اینها، این همه تأکید کردم، براى خاطر این است که یک رکن امنیت بلندمدت کشور و ملتتان علم است.
بعد از توجه به مسئله علم، موضوع مهم دیگری که مورد تأکید رهبری می باشد، این است که مراکز علمی و دانشگاهی کشور نباید تحت تأثیر جریانات و قضایای سیاسی قرار گیرد که این مسئله، موجب تزلزل در روند علمی و دانشگاهی کشور شده و دشمن شادکن می شود. به گفته ایشان: مواظب باشید توى این قضایاى سیاسى کوچک و حقیر نبادا دانشگاه تحت تأثیر قرار بگیرد؛ نبادا کار علمى دانشگاه متزلزل شود؛ نبادا آزمایشگاه‏هاى ما، کلاس هاى ما، مراکز تحقیقاتى ما دچار آسیب بشوند؛ حواستان باشد. یعنى یکى از مسائل مهم در پیش روى شما، حفظ حرکت علمى در دانشگاه‏هاست. دشمن ها خیلى دوست می دارند که دانشگاه ما یک مدتى لااقل دچار تعطیلى و تشنج و اختلال هاى گوناگونى باشد؛ این برایشان یک نقطه‏ مطلوب است؛ هم از لحاظ سیاسى برایشان مطلوب است، هم از لحاظ بلندمدت؛ چون علم شما از لحاظ بلندمدت به ضرر آنهاست؛ لذا مطلوب این است که دنبال علم نباشید.
رهبر معظم انقلاب، جوانان و دانشجویان علم اندوز را افسران جوان مقابله با تحریکات دشمنان قلمداد کرده و شرط اصلی فعالیت درست دانشجویان را در این عرصه، نگاه خوشبینانه و امیدوارانه به آینده دانسته و خطابشان به علم اندوزان این است که: مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‏اى دارد» شد، به دنبالش بى‏عملى، به دنبالش بى‏تحرکى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتى وجود نخواهد داشت؛ همانى است که دشمن می خواهد. البته ایشان در این جا، فرماندهان این عرصه را اساتید دانشجویان دانسته که می بایست به جای تعیین مصداق خوب و بد افراد، به آنها قدرت تحلیل و بصیرت عطا کنند.

پرداختن به پژوهش های مورد نیاز کشور
مسئله مهم دیگری که بعد از اهمیت علم در نزد ایشان مورد توجه است، پرداختن به پژوهش های مورد نیاز جامعه است. به زعم رهبری: پژوهش اولاً مورد اهتمام قرار بگیرد، ثانیاً سمت و سوى پرداختن به نیازهاى کشور را پیدا کند. یعنى می بایست پژوهش هائى در کشور صورت بگیرد که مورد نیاز ماست. به فرموده ایشان: ما ملاک پیشرفت علمى‏مان را درج مقالات در مجلات آى. اس. آى نباید قرار بدهیم. ما نمی دانیم آن چه که پیشنهاد می شود، تشویق می شود، برایش، آن مقاله‏نویس احترام می شود، دقیقاً همان چیزى باشد که کشور ما به آن احتیاج دارد. ما خودمان باید مشخص کنیم که درباره‏ چى مقاله می نویسیم، درباره‏ چى تحقیق می کنیم. البته انعکاس در مجامع جهانى لازم است، ضرورى است؛ و انعکاس هم پیدا خواهد کرد. مقصود این است که ما پژوهش را تابع نیاز خودمان قرار بدهیم. از این توجه رهبری مشخص می شود که صرفاً خواست و تشویق دیگران و جهت دهی دیگران نباید در پژوهش های ما دخیل باشد، بلکه آن چه حائز اهمیت است، نیازهای پژوهشی کشور خود ماست که می بایست بدان توجه کرد.

اهمیت علوم انسانی و لزوم بومی کردن و توجه به آموزه های اسلامی در آن
مسئله دیگری که در نگاه رهبری، حائز اهمیت است، بحث علوم انسانی و جایگاه این بخش از علوم در کشور ماست. ایشان قائل به این هستند که: ما باید هم در حوزه فرهنگ عمومی و برداشت و اعتقاد و باور عمومی مردم، هم در مورد خاص باور مسئولان، اهمیت علوم انسانی را روشن کنیم. هم مردم باید بفهمند علوم انسانی مهم است، تاریخ مهم است، ادببیات مهم است، فلسفه مهم است، روان شناسی مهم است. باید اهمیت علوم انسانی را بفهمند و باید امتیازاتی در فراگیری علوم انسانی و تخصص در علوم انسانی در نظر گرفته بشود، که برای عموم و برای جوان‌های ما جذاب باشد، هم مسئولان ما باید به اهمیت علوم انسانی توجه کنند. به تعبیر ایشان، علوم انسانی برای جامعه، جهت دهنده است؛ فکر ساز است؛ حرکت یک جامعه، مسیر یک جامعه، مقصد یک جامعه را مشخص می‌کند. این، خیلی مهم است. بنابراین باید مسئولان هم اهمیت علوم انسانی را بفهمند. وقتی این معرفت و باور به وجود آمد، کار، آسان خواهد شد. البته رهبر معظم انقلاب، یکی از علل غربت علوم انسانی در دانشگاه‌های ما را این می داند که آن وقتی که علوم انسانی وارد کشور شد، مجموعه‌های فکری و علمی معتقد به اسلام، با این علوم به شکل ”علم” آشنایی نداشتند؛ البته غیر از فلسفه و تاریخ و ادبیات و این چیزهایی که بومی کشور ما بود. رشته‌های متعددی از علوم انسانی مثل جامعه شناسی، روان شناسی و بسیاری از رشته های دیگر آن، پدیده‌های جدیدی برای کشور ما بود. کسانی هم که متصدی و مباشر این کارها بودند، غالبا کسانی نبودند که اعتقاد به مبانی اسلامی داشته باشند. حقیقتاً غربی‌ها روی این مسائل کار کرده بودند؛ کارهای مدون و علمی و سروته‌دار ارائه کردند و اینها هم روی آن سهل گرائی و آسان پذیری، همت و تلاش نکردند تا این علوم را بر پایه مبانی بومی - حالا اسلامی اگر نبود، لااقل بر مبنای تفکرات و فرهنگ ایرانی- بنا کنند. با سهل‌گرائی، علوم انسانی را گرفتند و ترجمه کردند، که تا امروز ادامه پیدا کرده. و این موضوع، زمانی اهمیت می یابد که بدانیم امروز غربى‏ها یک منطقه‏ ممنوعه‏اى در زمینه‏ علوم انسانى به وجود آورده‏اند؛ در همه‏ بخش‏هاى مختلف؛ از اقتصاد و سیاست و جامعه‏شناسى و روانشناسى بگیرید تا تاریخ و ادبیات و هنر و حتى فلسفه و حتى فلسفه دین. یک عده آدم ضعیف‏النفس هم دلباخته‏ اینها شده‏اند و نگاه مى‏کنند به دهن اینها که ببینند چه مى‏گویند؛ هر چه آنها گفته‏اند، برایشان مى‏شود وحى مُنزل؛ این است که بد و غلط است. مثلاً چند تا فکر داراى اقتدار علمى، در یک نقطه‏ دنیا به یک نتیجه‏اى رسیده‏اند، این معنایش این نیست که هر آن چه که آنها فهمیده‏اند، درست است! بنابراین، توصیه مقام معظم رهبری در این رابطه این است که: شما به مبانى خودتان نگاه کنید؛ ما تاریخ، فلسفه، فلسفه‏ دین، هنر و ادبیات، و بسیارى از علوم انسانى دیگرى که دیگران حتى آنها را ساخته‏اند و به صورت یک علم در آورده‏اند - یعنى یک بناى علمى به آن داده‏اند - مواد آن در فرهنگ و میراث علمى، فرهنگى و دینى خود ما وجود دارد. باید یک بناى این‏چنینى و مستقل بسازیم. رهبری، ضعف را در آن جا می دانند که اساتیدى، فرآورده‏هاى اندیشه‏هاى غربى در علوم انسانى را بت خود دانسته و در مقابل خدا مى‏گویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بت‏ها به راحتى سجده مى‏کنند؛ دانشجوى جوان را دست او بدهى، بافت و ساخت فکرى او را همان‏طورى که متناسب با آن بت خود او است، مى‏سازد؛ این ارزشى ندارد و درست نیست. ایشان در رابطه با این اساتید می فرمایند: بنده به این‏طور افراد، هیچ اعتقادى ندارم. این استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست، مضرّ است. بنابراین به تعبیر رهبر انقلاب: تقلید، رایج شدن و پیشرفت تقلید، پیشرفت نیست. وابسته کردن اقتصاد، تقلیدى کردن علم، ترجمه گرایى در دانشگاه؛ که هر چه که آن طرف مرزها، مرزهاى غربى و کشورهاى اروپایى، گفته‏اند، ما همان را ترجمه کنیم و اگر کسى حرف زد، بگویند مخالف علم حرف مى‏زند؛ پیشرفت نیست و ما این را پیشرفت نمى‏دانیم. البته این بدان معنا نیست که ایشان با ترجمه، مشکلی داشته باشند، بلکه ترجمه ای را خوب می دانند که علم ساز باشد و باعث به وجود آمدن علم بومی شود: این که ترجمه را رد کنیم؛ من این را بارها در مجامع دانشگاهى گفته‏ام؛ نخیر، ترجمه هم خیلى خوب است؛ یاد گرفتن از دیگران خوب است؛ اما ترجمه کنیم تا بتوانیم خودمان به وجود آوریم. حرف دیگران را بفهمیم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد؛ نه این که همیشه پاى حرف کهنه‏ دیگران بمانیم. یک حرفى را در زمینه‏ مسائل اجتماعى پنجاه، شصت سال پیش فلان نویسنده یا فیلسوف یا شبه فیلسوف فرهنگى گفته، حالا آقایى بیاید در دانشگاه، دهنش را با غرور پُر کند و همان را دوباره به عنوان حرف نو براى دانشجو بیان کند! این پیشرفت نیست؛ پسرفت است. زبان و ملى را مغشوش کردن، هویت اسلامى ملى را سلب کردن و مدل‏بازى به جاى مدل‏سازى، پیشرفت نیست. ما وابسته شدن و غربى شدن را پیشرفت نمى‏دانیم.
رهبر معظم انقلاب، دنباله روی از غرب و تقلید کورکورانه از نظریه های آنها را به منزله نوعی تهاجم فرهنگی قلمداد کرده و می فرمایند: تهاجم فرهنگىِ بزرگتر این است که اینها در طول سال هاى متمادى به مغز ایرانى و باور ایرانى تزریق کردند که تو نمى‏توانى؛ باید دنباله‏رو غرب و اروپا باشى. نمى‏گذارند خودمان را باور کنیم. الان شما اگر در علوم انسانى، در علوم طبیعى، در فیزیک و در ریاضى و غیره، یک نظریه‏ علمى داشته باشید، چنان چه برخلاف نظریات رایج و نوشته شده‏ دنیا باشد، عده‏ای مى‏ایستند و مى‏گویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریه‏ فلانى است؛ حرف شما در روان‏شناسى، مخالف با نظریه‏ فلانى است. یعنى آن‏طورى که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحى الهى اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایى، همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب این‏جاست که آن نظریات، کهنه و منسوخ مى‏شود و جایش نظریات جدیدى مى‏آید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست مى‏گیرند!
به تعبیر رهبری، اینها دو عیب دارند: یکى این‏که مقلدند، دوم این‏که از تحولات جدید بى‏خبرند؛ همان متن خارجى را که براى آنها تدریس کرده‏اند، مثل یک کتابِ مقدس در سینه‏ خود نگه داشته‏اند و امروز به جوان هاى ما مى‏دهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما براى فهم فلسفه به دیگران مراجعه مى‏کنند!
و همین مسئله است که موجب دلنگرانی های برای ایشان در باب علوم انسانی شده است که ایشان در دیدار با اساتید و نخبگان دانشگاهی هم بدان تأکید کرده و فرمودند: در بین این مجموعه‏ عظیم دانشجوئى کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پیام نور و بقیه‏ دانشگاه‏هاى کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانى‏اند! این به یک صورت، انسان را نگران می کند. ما در زمینه‏ علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه‏هاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهان‏بینى اسلامى باشد و بخواهد جامعه‏شناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشته‏ها می گیریم؟ این مسئله است که از دیدگاه رهبری، نگران کننده است.
این موضوع، زمانی نگران کننده تر می شود که می بینیم بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفه‏هایى هستند که به تعبیر رهبری، مبنایش مادیگرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آن چه را که غربى‏ها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بى‏اعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزش هاى خودمان را در قالب هاى درسى به جوان ها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. این از جمله‏ چیزهائى است که بایستى مورد توجه قرار بگیرد.

کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه ها
از دیگر محورهایی که مقام معظم رهبری در بحث های خود در سالیان گذشته تاکنون، بارها بر آن تأکید کرده اند، کرسی های آزاداندیشی و نقد افکار و اندیشه های دیگران است. به تعبیر ایشان: یکى دیگر از کارهایى که باید در زمینه‏ مسائل گوناگون اجتماعى و سیاسى و علمى انجام بگیرد، میدان دادن به دانشجوست براى اظهارنظر. از اظهارنظر، هیچ نباید بیمناک بود. این کرسى‏هاى آزاداندیشى که ما گفتیم، در دانشگاه‏ها باید تحقق پیدا کند و باید تشکیل بشود. اگر چنان چه بحث هاى مهم تخصصى در زمینه‏ سیاسى، در زمینه‏هاى اجتماعى، در زمینه‏هاى گوناگون حتّى فکرى و مذهبى، در محیط هاى سالمى بین صاحبان توان و قدرتِ بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتى که از کشاندن این بحث ها به محیط هاى عمومى و اجتماعى ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتى که با عامه‏ مردم، افراد مواجه می شوند، همه نمی توانند خودشان را حفظ کنند. مواجهه‏ با عامه‏ مردم، انسان ها را دچار انحراف ها و انحطاط ها و لغزش هاى زیادى می کند... اما اگر در محیط هاى خاص، محیط هاى آزاداندیشى و آزادفکرى، این مسائل مطرح بشود - مسائل تخصصى، مسائل فکرى، مسائل چالش‏برانگیز - مطمئناً ضایعات کمتر پیش خواهد آمد.

نتیجه گیری
نتیجه ای که می توان از فرمایشات مقام معظم رهبری در باب علم و علوم انسانی گرفت، این است که ایشان علی رغم توجه شدید به علم، تحقیق و پژوهش، و همچنین توجه خاص به علوم انسانی، بر این باور است که می بایست همزمان با گسترش علوم انسانی و جذب دانشجو در این حوزه، حتماً لوازم و راهکارهای آن هم مهیا باشد؛ به همین دلیل، ایشان تأکید می کند که ما صرفاً نباید کپی برداری از افکار دیگران کنیم و یا دلخوش به ترجمه های حرف های دیگران باشیم، بلکه می بایست با استفاده از علوم دیگر ملل، آنها را بومی و حتی الامکان اسلامی سازیم؛ چرا که مبانی انسان شناختی، هستی شناختی و باورها و اعتقادات آنها با ما بسیار متفاوت است. همچنین می بایست با توجه به رشد جذب دانشجو در این حوزه، حتماً اساتیدی که صرفاً مقلد نباشند و قدرت تحلیل و بومی سازی و اسلامی سازی علوم را دارند، نیز داشته باشیم تا بتوانند جوابگوی خیل مشتاقان حوزه علوم انسانی باشد. و این تنها با نگاه امیدوارانه به آینده و باور به توانستن است که حاصل می شود.


منبع: خبرگزاری فارس ۱۳۸۹/۴/۲۴
نویسنده : سید جواد میر خلیلی

نظر شما