حدود پوشش(1)
نگاهی گذرا و اجمالی به آثار فقیهان و مفسران نشانگر آن است که مسئله حدود پوشش به شدت مورد اختلاف است و در چگونگی ها و ابعاد آن بحثهای زیادی میتوان یافت.
روشن است که حدود پوشش و چگونگی آن در برابر نامحرم و اجنبی را باید با نگرشی در آیات و روایات و اقوال فقیهان بدان دست یافت.
در نظری گذرا پژوهشگر با دو مسئله به ظاهر متضاد روبروست .
1- وجوب تحفظ و تستّر از نامحرم .
2- لزوم شرکت زن در مجامع و اجتماع
بدین سان که لزوم شرکت زن در مجامع و حضور جدی او در عینت اجتماعی آیا با اعتقاد به وجوب تحفظ و تستر در تنافی نیست و اعتقاد به دومی عملاً در تضاد با اولی نخواهد بود؟
برای روشنتر شدن بحث و آگاهیهای لازم در اینباره تبیین تفسیری و فقهی آیه «لایبدین زینتهن إلا ما ظهر منها» ضروری است.
تحقیق در این آیه را از تبیین واژه زینت آغاز میکنیم. و با عرضه دیدگاه مفسران و فقیهان در این باره مطلب را پی میگیریم .
برخی از مفسران در تفسیر آیه و در توضیح واژه زینت، بر مفهوم لغوی آن تأکید کرده و زینت را بمعنای «آنچه سبب تزیّن میشود» دانستهاند. در تفسیر شاهی آمده:
بدان که ابداء بمعنی اظهار است و زینت عبارت است از چیزهایی که سبب تزیّن و تجمل شود خواه ظاهر باشد مثل جامههای نفیس و خواه باطن مثل خلخال و انگشتری و حلقه .
و ظاهر آنست که مراد نهی است از اظهار باطنی زیرا مؤدّی میشود به شهوت و میل طبیعت بخلاف زینت ظاهری .
و بعضی گفتهاند که مراد موقع زینت است بحذف مضاف و این خلاف ظاهر است و احتیاج نیست بدان.(1)
فاضل مقداد نیز قریب به همین مضمون را آورده و مدعی شده که زینت بمعنای مواضع زینت، قول ضعیفی است. لذا این قول را با تعبیر «قیل» آورده، بعد مینویسد:
مقصود خود زینت است نه جایگاه آن. زیرا اگر نگاه به زینت، مباح باشد وسیلهای برای نگاه کردن به مواضع زینت میشود.
اما اغلب مفسران، زینت را به معنای مواضع زینت دانستهاند و در این تعبیر، نوعی مبالغه در تستر و تحفظ را نشان دادهاند.
زمخشری در کشاف مینویسد:
اینکه زینت گفته شده و مواضع زینت گفته نشده، بخاطر تأکید بر پوشش میباشد زیرا زینت روی مواضعی از بدن قرار میگیرد که جز بری محارم، حق نظر کردن به آن مواضع حلال نیست. و آن مواضع آرنج، ساق، بازو، گردن، سر، سینه و گوش میباشد.
نمایاندن خود زینت نهی شده تا دانسته شود که که نگاه وقتی به زینت حلال نباشد چون به جایگاهش چسبیده نگاه به خود جایگاه در ممنوعیت متمکن خواهد بود و در حرمت ثابت القدم ...(2)
علامه طباطبائی مینویسد:
ابداء بمعنی آشکار نمودن است و مقصود از زینتهن (در آیه لایبدین زینتهن...) مواقع زینت است. زیرا آشکار نمودن خود زینت به تنهایی مثل دستبند و النگو حرام نیست پس منظور از نمایان ساختن زینت، ظاهر کردن مواضع و جایگاه زینت است.(3)
اما اندکی تأمل، شاید روشن کند که به هرحال نتیجه یکی است . زینت به هر معنا باشد، بیانگر حکم واحد خواهد بود. زیرا اگر نهی را مستقیماً متوجه زینت بدانیم بطریق اولی شامل نهی از کشف مواضع نیز خواهد بود.
برخی دیگر از فقیهان، زینت را اعم از زیور آلات و جایگاه این دانستهاند آقای محسنی ابتداء این حدیث را میآورد:
فی صحیح الفضیل بن یسار قال: سألت أبا عبدالله (ع) عن الذرا عین من المرئه أهما من الزینه التی قال الله تبارک و تعالی: و لا یبدین زینتهن ... قال: نعم و مادون اخمار من الزینه و مادون السوارین.
از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دو بازوی زن از زینت است که خداوند فرمود: لایبدین زینتهن... فرمود: بلی، آنچه روسری آنرا میپوشاند (سر و گردن) و بالاتر از دو دستبند از زینت است.(4)
آنگاه در توضیح آن مینویسد:
از آنجاییکه روایت، حصر را افاده نمیکند میگوئیم مراد به زینت در آیه شریفه عبارت از زینتآلات و جایگاه زینت هر دو میباشد و آشکار نمودن این دو بر زن، حرام است.(5)
زینت طبیعی یا اکتسابی؟
در تبیین ابعاد زینت، توجه به این نکته ضروری است که واژه زینت بر اساس آنچه در بخش واژهشناسی روشن شد، بطور مطلق زینت اکتسابی و طبیعی را شامل میشود.
فخر رازی در این زمینه مینویسد:
بدان! زینت نامی است که بر زیبائیهای مخلوق که خداوند آفریده و همینطور به آنچه انسان بوسیله آنها آراسته و مزین میشود مثل لباس و زیور و ... اطلاق میشود.(6)
قرطبی نیز قریب به همین مضمون را آورده:
زینت بر دو قسم است: خلقی – اکتسابی. زینت خلقی، صورت زن است که اساس آراستگی است. اما زینت اکتسابی، عبارت از آن چیزی است که زن در زیبا نمودن خود مثل لباس- زیورآلات و ... بکار میگیرد.(7)
اما کسانیکه زینت را صرفاً زینت اکتسابی میدانند دلیل استواری برای ادعایشان ندارند. حال که زینت شامل زینتهای اکتسابی و طبیعی هر دو میشود. آیه زن را مأمور میکند که زینتهایش را بپوشاند و زینتش را در مقابل چشمان نامحرم ننهد.
آنچه تا بدینجا روشن شد، لزوم تحفظ زن مسلمان است بطور عام. هم به لحاظ (منظور) زن و هم به لحاظ (ناظر) نامحرم .
اکنون باید بنگریم که این حکم عام مستفاد از این بخش آیه، در چه مواردی تخصیص خورده است ادامه آیه در هر دو بعد یاد شده ( منظور و ناظر) استثناءهایی را بیان کرده است.
1- استثناء در زن
جمله «الا ماظهر منها» نشانگر نخستین استثناء از عام یاد شده است. تبیین و تفسیر این جمله معرکه آراء فقیهان است. اکنون با دقت و حوصله، آراء فقیهان و مفسران را عرضه کرده و سپس به نتیجهگیری میپردازیم:
مرحوم طبرسی مینویسد:
در مورد این استثناء، سه قول است:
1- مراد از زینت آشکار، جامه یا لباس است (لباس رو) و مراد از زینت نهان، پای بر نجن و گوشواره و دستبند است. این قول از ابن مسعود (صحابی معروف) نقل شده است.
2- مراد از زینت ظاهر سرمه، انگشتر و خضاب دست است (یعنی زینتهایی که در چهره و دستها تا مچ واقع میشود.) این قول ابن عباس است.
3- مراد از زینت آشکار، چهره و دستها تا مچ است این قول ضحاک و عطاء است.(8)
زمخشری میگوید:
زینت عبارت از چیزهایی است که زن خود را بدانها میآراید از قبیل:
طلاآلات، سرمه، خضاب که آشکار کردنش مانعی ندارد.
اما زینتهای باطن مثل دست و پای برنجن، بازوبند، گردنبند، تاج، کمربند و گوشواره که باید پوشانیده شود مگر از افرادیکه در آیه استثناء شده.(9)
سپس به فلسفه استثنای زینتهای ظاهر مثل سرمه، خضاب و محل آنها یعنی چهره و دستها میپردازد:
فلسفهاش این است که ستر اینها بر زن حرجی است و مشقت دارد. زن ناچار از برداشتن و گرفتن اشیاء و گشودن چهره است بخصوص در باب شهادت و محاکمه و ازدواج. ناچاراً در کوچه میرود و قطعاً قدمهایش (از ساق به پایین) معلوم میشود خصوصاً زنان فقیر. در حقیقت مقصود از الاماظهر منها این است: مگر آنچه طبعاً و عادتاً آشکار است و اصل اول (قاعده لاحرج) ایجاب میکند که آشکار باشد.(10)
فخر رازی پس از بحث در این زمینه که آیا زینت تنها زیبائیهای اکتسابی است یا شامل زینتهای طبیعی هم میشود مینویسد:
به عقیده کسانی مانند قفال که میگویند مراد زیبائیهای طبیعی است، مقصود از زینت آشکار چهره و دستها تا مچ در زنها و چهره و دستها و پاها در مردهاست. به عقیده قفال چون ضرورت معاشرت ایجاب میکرده که چهره و دستها تا مچ باز باشد و شریعت اسلام شریعت سهل و آسانی است پوشانیدن چهره و دستها تا مچ واجب نشده است...
و اما کسانیکه زینت را به امور اکتسابی حمل کردهاند گفتهاند: مقصود از زینت ظاهر زینت چهره و دستهاست مثل وسمه – گلگونه، خضاب و انگشتر.
علت این استثناء این است که پوشانیدن اینها دشوار است. زن ناچار از برداشتن اشیاء با دستهایش است و در مقام شهادت، محاکمه، ازدواج ناچار از گشودن چهره است.(11)
بعد از بیان اقوال بزرگان جا دارد به احادیث وارده در این زمینه اشاره کنیم:
عن زراره عن أبیعدالله (ع) فی قوله: إلا ماظهر منها قال: الزینه الظاهره الکحل والخاتم.
از امام صادق(ع) سؤال شد که مقصود از الاماظهر منها چیست؟ فرمود: زینت آشکار سرمه و انگشتر است.(12)
عن أبی بصیر عن أبیعبدالله (ع) قال: سألته عن قول الله عزوجل: لایبدین. الاّ ماظهر منها. قال: الخاتم والمسکه و هی القلب.
ابوبصیر میگوید از امام صادق(ع) در مورد «الا ما ظهر منها» پرسیدم فرمود: عبارت از انگشتر و دستبند است.(13)
عن بعض أصحابنا عن أبی عبدالله (ع) قال: قلت له: ما یحل للرجل من المرئه اذا لم یکن محرماً؟ قال: الوجه و الکفان و القدمان.
راوی میگوید از امام صادق(ع) پرسیدم که به چه قسمت از بدن زن، مرد میتواند نگاه کند در صورتیکه محرم نباشد؟ فرمود: چهره، دستها و قدمها.(14)
این روایت هرچند در مورد جواز نگاه به مواضع مذکور است در عین حال عدم لزوم پوشش این جایگاهها را به طریق اولی استنباط میکنیم.
یا أسماء إن المرئه اذا بلغت المحیض لم تصلح أن یری منها الا هذا و هذا و أشارالی کفه و وجهه.
ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست که چیزی از بدنش پیدا شود مگر این و این – اشاره فرمود به چهره و کف.(15)
ملاحظه میکنید که این روایات، منطبق با رأی ابن عباس- ضحاک و عطا میباشد. اما ابن مسعود که «الا ماظهر منها» را به «لباس رو» تفسیر کرده مؤیدی از روایات ندارد و به هیچ روی قابل پذیرش نیست- هرچند شیخ طوسی قول این مسعود را به احتیاط نزدیکتر دانسته است.(16) و ابن جوزی در زادالمسیر الاماظهر منها را به لباس رو تفسیر کرده و جامه رو را استثناء زده(17) زیرا جامه رو نیازی به استثناء کردن ندارد اصلاً لباس رو قابل پوشاندن نیست تا از حکم پوشش مستثنی شود.
مودودی در این باره مینویسد:
مقصود از الا ماظهر منها این است که: نیت شما، مخفی کردن زینت باشد، اما آن موردی که سهواً یا ضرورتاً نمایان شود مثل لباس رو... یا دستها و اجزاء دیگر که دربرآوردن نیاز ظاهر میشود مانعی ندارد آشکار شود. اما اختلاف میان مفسران از جمله ابن معسود، ابن عباس، ضحاک، مجاهد فایدهای ندارد زیرا خداوند نخواسته حکم قطعی واضح بیان کند بلکه بر جسب موقعیتهای مختلف، حکم فرق میکند:
زنی که خارج از منزل کار میکند به مقدار اضطرار و نیاز تجویز شده مثل بازگذاشتن چهره و دستها، و زنیکه خارج از منزل کار نمیکند صحیح نیست عمداً صورت و دستها را نپوشاند.(18)
البته ذکر این مطلب ضروری است که شارع هیچگاه امری را معلق و رها نمیگذارد و در این آیه نیز درصدد بیان حکم قطعی است که ما بایستی با ادله متقنن و استوار، مراد و مقصود شارع مقدس را استخراج کنیم.
بحثی درباره پوشش وجه و کفین
از جمله مباحثی که در مسئله حدود پوشش از اهمیت زیادی برخوردار است. مسئله لزوم پوشش «وجه و کفین» و عدم آن است. پس از آنکه مسئله حد و مرز پوشش تا اندازهای روشن شد به این مطلب میپردازیم. این بحث به لحاظ اینکه در چگونگی روشن و منش زن مسلمان نقش بسزائی داشته است از دیرباز مورد توجه فقیهان و مفسران بوده و معرکه آراء آنان است.
اکنون به ادله طرفین میپردازیم و در پرتو آگاهیهای قرآنی و روایی – فقهی میکوشیم تا حدودی که در امکان ما است مسئله را روشن کنیم.
مجموعه اقوال و دیدگاههای عالمان را میتوان در دو طیف گسترده (منع و جواز) خلاصه کرد. ابتدا دلایل کسانی را میآوریم که معتقدند پوشاندن چهره و دستها لازم نیست و آنگاه مخالفان این دیدگاه را.
دلایل موافقان:
موافقان کشف وجه و کفین به دلایل نقلی و عقلی استناد جستهاند.
1)دلایل نقلی
دلایل نقلی آنان را در ذیل دلایل آیات و روایات بررسی میکنیم:
الف) آیات:
موافقان کشف وجه و کفین معتقدند آیه «پوشش» یعنی آیه 31 سوره نور که در جهت تحدید حدود پوشش و نمایانگر وظیفه زن مسلمان در مرز پوشش است. پوشانیدن وجه و کفین را لازم نشمرده است.
به نگاهی دقیقتر جمله «لایبدین زینتهن» حدود پوشش را بیان میکند و جمله «ولیضربن بخمر هن علی جیوبهن» کیفیت آن را. که هیچکدام پوشاندن صورت و دستها را لازم نکرده است.
اما جمله اول:
پیشتر آوردیم که غالب مفسران خضاب، سرمه، انگشتر و دستبند را مصداق «الاّ ما ظهر منها» دانستهاند. روشن است که این زینتها یا در دستها نمایان است یا در صورت. و نیز پیشتر توضیح دادیم که «زینت» به لحاظ وضع لغوی زینت طبیعی و اکتسابی را شامل میشود بنابراین استثناء نیز شامل زینت طبیعی و آنچه قهراً پیداست خواهد بود و نیز آنچه زن خود را با آن میآراید.
نویسنده معاصر عبدالحلیم ابوشقه پس از آنکه اقوال مفسران را در این باب میآورد و ابعاد پوشش را از دیدگاه آنان تبیین میکند، مینویسد:
بیشتر مفسران وجه و کفین را زینت ظاهر تلقی کردهاند کثرت اقوال هرچند دلیل بر حقانیت مطلب نیست اما حداقل میفهماند که عدم وجوب پوشش صورت و دستها قول جدیدی نیست که روشنفکران غربزده، اختراع کرده باشند.(19)
سابقاً گفتیم کسانی که به لزوم پوشش وجه و کفین معتقدند «الا ماظهر منها» را به لباس رو تفسیر کردهاند. استثناء در این جمله روشن میکند که این مصداق درست نیست چرا که لباس روز قابلیت مخفی کردن ندارد با چنین معنایی عملاً استثناء را بیمورد جلوه دادهایم و این شیوه بلاغی قرآن است افزون بر این آیا میشود تصور کرد هر نوع لباسی زینت است؟ لباسی که تمام بدن را بپوشاند و از هر نوع آرایه و پیرایهای تهی باشد زینت است؟
به هر حال استدلال به این آیه با مصداق گرفتن «لباس رو» برای «الا ما ظهر منها» گویا بیپایه است، استاد مطهری در نقد این دیدگاه نوشتهاند:
کسانیکه پوشش وجه و کفین را واجب میدانند باید استثناء «الا ما ظهر منها» را منحصر بدانند به لباس رو، واضح است که حمل استثناء بر این معنی بسیار بعید و خلاف بلاغت قرآن است. مخفی داشتن لباس رو به علت این که غیر ممکن است احتیاج به استثناء ندارد ... (20)
گفتیم غالب مفسران مصداق «الا مظهر منها» را خضاب، سرمه، انگشتر و دستبند دانستهاند این مصادیق برای «الا ما ظهر منها» در روایات متعدد آمده است و سابقاً برخی از آنها نقل کردیم، اکنون به یکی از این روایات میپردازیم:
أبی بصیر عن أبیعدالله (ع) قال سئلته عن قول الله عزّوجل: ولا یبدین زینتهن إلا ماظهر منها. قال: الخاتم و المسکه و هی القلب.
ابو بصیر میگوید: از امام صادق (ع) تفسیر «الا ما ظهر منها» را خواستم فرمود: عبارتست از انگشتر و دستبند.(21)
با توجه به آنچه گذشت روشن است که استدلال به این بخش از آیه برای اثبات لزوم پوشش وجه و کفین به هیچ روی استوار نیست.
جمله دوم: «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن»
در بخش واژهشناسی مفهوم واژه «خمر» سخن گفتیم و با تیکه بر معنای لغوی و سیر تاریخی دیدگاه مفسران یادآوری کردیم که این بخش آیه فقط در جهت بیان لزوم پوشانیدن سر و سینه زن است، نه جز آن و به اصطلاح درباره پوشش صورت «در مقام بیان» نیست افزون بر این بکارگیری کلمه «خمار» نیز میتواند در تبیین مراد یاری رساند. خمار بر خلاف جلباب که روسری بزرگ است به روسری کوچک گفته میشود، پرواضح است که با روسری کوچک امکان پوشانیدن سینه و گریبان و همچنین صورت وجود ندارد.
مرحوم شیخ طوسی نوشتهاند:
فالخمار غطاء رأس المرئه المنبل علی جینها
خمار پوشش سر زن است که بر پیشانی آویخته میشود. (22)
جمال الدین قاسمی نوشته است:
با مقنعهها مو و گوشواره و سینهشان را بپوشانند با افکندن آن بر گریبانشان یعنی گردن و سینه.(23)
مرحوم فاضل جواد نیز مینویسد:
«ولیضربن بخمرهن» مقانعهن جمع خمار «علی جیوبهن» لیحصل بذلک ستر الصدور و النحور.
مقنعهها را بر گریبانهایشان افکنند تا سینه و گردنها مستور بمانند.(24)
از آنچه در تفسیر آیه میآوریم و اینکه از مفسران نقل کردیم گویا تردیدی باقی نمیماند که آیه به هیچ روی در جهت توضیح و بیان حکم چهره نیست و فقط بیانگر لزوم پوشانیدن سینه، گردن و زیبائیهای اطراف آن است.
بخشی از بیان استاد شهید مطهری نیز در توضیح مراد بسیار روشنگر است:
آیه میفرماید با همان روسریها که دارید چنین عملی انجام دهید، بدیهی است اگر آن روسریها را بدان شکل روی چهره میآویختند جلوی پای خود را به هیچ وجه نمیدیدند و راه رفتن برایشان غیر ممکن بود، آن روسریها قبلاً «مشبک» و «توری» ساخته نشده بود که برای این منظور مفید باشد، اگر منظور این بود که لزوماً روسریها از پیش رو آویخته شود دستور میرسید که روسریهائی تهیه کنید غیر از این روسریهای موجود که بتوانید هم چهره را بپوشانید و هم بتوانید راه بروید...(25)
ب) روایات:
در پارهای از روایاتی که در بخش نگاه نقل کردیم در سؤال پرسشکنندگان و جواب معصومان(ع) مسئله «مو» و .... مطرح شده و این میتواند قرینهای باشد بر اینکه عدم لزوم پوشانیدن «صورت» مسلم بوده است و مسائل فراتر از آن را میپرسد.
به عنوان نمونه به روایات ذیل دقت کنیم:
صحیح البزنطی عن الرضا(ع) قال: سئلته عن الرجل یحل له أن ینظر إلی شعر أخت امرئته؟ فقال: لا إلا أن تکون من القواعد. قلت له: اخت امرئته و الغریبه سواء؟ قال: نعم، قلت: فمالی من النظر إلیه منها فقال: شعرها و ذراعها.
بزنطی میگوید از حضرت رضا (ع) سؤال کردم آیا برای مرد جایز است که به موی خواهرزنش نگاه کند؟ فرمود: نه مگر اینکه از زنان سالخورده باشد، گفتم: پس خواهر زن و بیگانه یکی است؟ فرمود: بلی گفتم: (در مورد خواهر زن سالخورده) چقدر برای من جایز است نگاه کنم؟ فرمود: به مو و ذراع او (از انگشت تا آرنج) میتوانی نگاه کنی.(26)
ملاحظه میکنیم که سؤال و جوابی که رد و بدل شده در مورد «مو» هست و مستثنی بودن چهره نزد دو طرف قعطی بوده و کاملاً روشن است وقتی نگاه به مو و ذراع خواهر زن سالخورده جایز باشد قطعاً نگاه به صورتش بیاشکال است. به این نکته یکی از عالمان توجه کرده و در ضمن بحث طولانی نوشته است:
فحوای روایات زیادی که از جواز نگاه به موی سر زن و عدم جواز آن بحث میکند و در مورد صورت و دستها صحبتی نمیکند با اینکه مبتلی به است و به طریق اولی بایستی از حکم نگاه به آن سخن گفت اما مسکوت ماندن این مسئله میفهماند که نگاه به صورت و دستها (بدون تلذذ و ریبه) جایز است.(27)
در روایات دیگر استثناء وجه و کفین به صراحت آمده است، بنگرید:
مسعده بن زراره قال: سمعت جعفراً و سئل عما تظهر المرئه من زینتها . قال (ع): الوجه و الکفین.
مسعده بن زراره از حضرت صادق (ع) نقل میکند که من شنیدم وقتی از حضرت درباره زینتی که زن میتواند آشکار کند سؤال شد، فرمود: چهره و دو دست.(28)
در حدیث دیگری میخوانیم:
عن أبیجعفر عن جابربن عبدالله الأنصاری قال: خرج رسول الله (ص) یرید فاطمه(ع) و أنا معه فلمّا انتهینا إلی الباب وضع یده علیه فدفعه ثم قال: السلام علیکم. فقالت فاطمه: علیک السلام یا رسول الله قال: أدخل؟ قالت: أدخل یا رسول الله، قال أدخل أنا و من معی؟ فقالت یا رسولالله لیس علیّ قناع فقال یا فاطمه خذی فضل ملحفتک فقنعی بهار أسلک. ففعلت.
ثم قال: السلام علیکم فقالت و علیک السلام یا رسول الله قال: أادخل قالت نعم یا رسول الله قال: أنا و من معی؟ قالت و من معک قال جابر: فدخل رسول الله ودخلت و اذا وجه فاطمه أصفر کأنه بطن جراده ...
مفهوم حدیث به اختصار این است: جابر میگوید در خدمت رسول (ص) به در خانه فاطمه(س) آمدیم. رسول خدا سلام کرد و اجازه ورود خواست، فاطمه (ع) اجازه داد پیامبر فرمود: با کسیکه همراه من است وارد شوم؟ حضرت زهرا (س) گفت: پدرجان چیزی بر سر ندارم. فرمود: با قسمتهای اضافی روپوش خودت سرت را بپوشان، سپس مجدداً استعلام کرد که آیا داخل شویم؟ پاسخ شنیدم: بفرمائید وقتی وارد شدیم، چهره آنحضرت (س) آنچنان زرد بود که مانند شکم ملخ مینمود... (29)
این روایت به روشنی بر جواز نگاه کردن به چهره دلالت دارد و اینکه پوشانیدن چهره الزامی نیست.
دسته دیگری پوشانیدن چهره زن را در حال احرام حرام میداند:
عن الصادق (ع) عن أبیه قال: المرئه لا تتنقب لأن احرام المرئه فی وجهها و احرام الرجل فی رأسه.
امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش نقل میکند: زن محرم نباید نقاب بزند زیرا احرام زن در (باز بودن) صورت و احرام مرد در مکشوف بودن سرش است.(30)
مسلم شارع مقدس «قانون پوشش» را نخواسته تخفیف بدهد و هیچیک از فقهاء نگفتهاند برای پوشش در حال احرام، استثناء وارد شده است. پس پوشش چهره در هر حال (احرام و غیراحرام) لازم نیست.
در میان اهل سنت، فرقه مالکی و دستهای از حنبلیان وجه و کفین را استثناء کردهاند، البته عدهای از اینان پا را فراتر گذارده، کشف قدمین را نیز تجویز کردهاند از جمله: زمخشری در کشاف اظهار میدارد ستر وجه و کفین و قدمین حرجی است.
... تضطر الی المشی فی الطرقات و ظهور قدمیها خاصه الفقیرات منهن.
چارهای ندارد از اینکه در کوچهها راه برود و خواه ناخواه از ساق به پایین تر یعنی قدمهایش معلوم میشود خصوصاً زنان فقیر (که جوراب و احیاناً کفش ندارد).(31)
دلایل عقلی
گفتیم موافقان کشف وجه و کفین به دلایل قرآنی، روایی و عقلانی استناد کردهاند. در دلایل عقلی از جمله آوردهاند:
1- همگونی با سنتهای زندگانی انسان:
باز بودن چهره زن سنت اجتماعی جامعه انسانی است، نگاهی گذرا به تاریخ انسان و به مجتمعهای دینی این حقیقت را بدانسان روشن جلوه میدهد که گویی این حالت فطری انسان است.
روزگار پیامبران و واقعیتهای تاریخی زمان پیامبر (ص) گواه این حقیقت است، که پیشتر نمونههایی از آنرا آوردیم. دلایل روشن و قاطعی بایسته است که لزوم روی بر تابیدن از این سنت اجتماعی روشن کند و چنانکه گفتیم دلایل نقلی (آیه و روایت) به هیچ روی در این باره ظهور ندارد.(32)
2- تنافی آن با لزوم شرکت شرکت در اجتماع
در بحثهای پیشین لزوم شرکت زن در اجتماع و نقشآفرینی در عینیت جامعه را روشن کردیم و گفتیم که اسلام با تدابیری که اندیشیده و راهگشائیهایی که نموده است. حضور جدی و نقشآفرینی زن را در اجتماع رقم زده و از ظهور و بروز احتمالی ناهنجاریها جلو گرفته است. امروز با توجه به آنچه در جامعه میگذرد و نیازهای تعلیمی و تعلمی، اجتماعی، سیاسی، پزشکی و ... حضور زن در اجتماع ملموستر و عینیتر است و بیگمان پوشش وجه و کفین با این حضور عینی در تنافی است. گفتنی است این حالت (چنانکه برخی از متفکران گفتهاند.) (33) از یک سوی به همت ورزیدن زن در حضور اجتماعی کمک میرساند و از سوی دیگر بر سلامت نفس او که لازمه این حالت غض بصر و فرو هشتن نگاه خواهد بود یاری میرساند.
3- تضاد آن با قاعده لاحرج
اسلام دین سهولت است و قوانین آن همراه با آسانی.
دشواریهای نامطلوب و احکام «حرجی» در آئین الهی تشریع نشده است. اکنون جای بحث از آنچه به عنوان «قاعده لاحرج» شده است نمیباشد ولی تأکید میکنیم پوشش وجه و کفین با آنچه پیشتر آوردیم در لزوم شرکت زن در اجتماع. قطعاً نوعی دشواری و مشقت به همراه دارد.
زمخشری در پاسخ این سؤال که فلسفه استثناء زینت ظاهر چیست؟ میگوید:
فلسفهاش این است که پوشانیدن اینها حرج است، کار دشواری است بر زن، زن چارهای ندارد از اینکه با دو دستش اشیاء را بردارد یا بگیرد و چهرهاش را بگشاید.(34)
ابن قدامه نیز مینویسد:
... قدروی حدیث عن النبی (ص) «المرئه عوره» لکن رخص لها فی کشف وجهها ویدیها لما فی تغطیته من المشقه.
از پیامبر (ص) روایت شده «زن عورت است» اما باز بودن صورت و دستها را به او اجازه دادهاند زیرا پوشاندن آنها مشقت دارد.(35)
ادامه دارد ...
منبع: سایت باشگاه اندیشهبه نقل از: کتاب حجاب از دیدگاه قرآن و سنت نوشته فتحیه فتاحی زاده، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی
نویسنده : فتحیه فتاحی زاده
نظر شما