شورش گرسنگان در هیمالیا
قلب محله روکوم در غرب فقیرنشین کشور نپال، قلمرو مائوئیستهای وابسته به گروه چریکی کمونیستی است. در این کوهستانها که از مابقی جهان جدا افتاده و با این حال جمعیت متراکمی دارند، فقر گسترده ای حاکم است. کودکان اسکلت نما که عده ای از آنان به دلیل سوء تغذیه شکم برآمده ای دارند، لباسهای مندرسی به تن دارند. در این جا نه جریان برق وجود دارد ونه آب لوله کشی، نه جاده ای دیده میشود و نه پزشکی، حداقل تا فاصله دو روز راهپیمایی. یک بیمار دو راه بیشتر ندارد: یا به تنهایی خود را مداوا کند و یا بمیرد.
اولین اردوگاه بازآموزی برای نپالی مائوئیست در انتهای درهای پنهان است، در مزرعه یک نفر سرمایه دار که از آنجا بیرون رانده شده است. رفیق ساگالماتا که هنوز هجده سالش تمام نشده توضیح میدهد: این رباخوار، یکی از خانواده های کشاورز را استثمار کرده بود، آنان مجبور بودند برای باز پرداخت بدهی های خود تن به کار بدون حقوق بدهند. ما او را از این جا راندیم. سپس او مرد جوانی را با انگشت نشان میدهد و میگوید: او برادرزاده آن سرمایه دار است. او گناهی ندارد پس میتواند در اینجا بماند. فقط عاملین جنایت علیه خلق باید از اینجا بروند. ساگالماتا به شالیزارهای روی تپه های اطراف اشاره میکند و میافزاید: این زمینها اکنون به حزب تعلق دارند و تمامی مردم منطقه از آن بهره میبرند. ما حتی یک آسیاب ساخته ایم. مائوئیستها تعبیر گسترده تری از واژه سرمایه دار دارند: مساحت زمینهای مصادره شده از چند هکتار فراتر نمیرود.این چند جریب در اینجا معادل وفور و فراوانی است.
چریکهای جوان و کودکان مدتی را در محوطه این مزرعه که به اردوگاه بازآموزی تغییر یافته میگذرانند. ساگالماتا با لحنی کلیشه ای توضیح میدهد: روزها، زندانیان در مزارع کار میکنند و شبها به کمک مارکسیسم، لنینیسم، مائوئیسم رفتار در جامعه نوین را یاد میگیرند. آنان توسط دادگاهی متشکل از مبارزان و حداقل یک نفر که حقوق میداند تحت محاکمه قرار گرفته اند.
اغلب زندانیان در مرخصی به سر میبرد و در حال دیدار از خانواده هایشان هستند. فقط یکی از زنان زندانی در آنجا باقی ماند که او نیز از ترس ترجیح میدهد چیزی نگوید. چریک جوان در ادامه میگوید: برخی ها به هنگام مرخصی فرار میکنند؛ اما ما نمیتوانیم همانند زندانهای مرتجعین، افراد را به طور دائمی در اینجا نگهداریم. ما در اینجا قاتل، دزد، شوهران خشن و افراد الکلی داریم.
مائوئیستها مصرف الکل را در قلمرو دولت گون خود ممنوع کرده اند زیرا بر خشونتهای خانوادگی میافزاید. ساگالماتا ادامه میدهد: در اینجا جوانانی نیز که قبل از ازدواج روابط جنسی داشته باشند، حتی مبارزان و جنگجویان، زندانی میشوند. مکافات این جنایت، 5 تا 8 ماه زندان است: در حالی که یک سوم شورشیان را زنان تشکیل میدهند و شایعاتی درباره ابتذال اخلاقی زنان و مردان شورشی بر سر زبانهاست، آنان سعی میکنند وجه های ملامت ناپذیر از خود به نمایش بگذارند. آیا قمار بازها که بضاعت اندک خانواده را به باد میدهند، به حبس محکوم میشوند ساگالماتا با لبخندی ترسناک میگوید: نه ما فقط آنها را وادار میکنیم که کارتهای بازی را ببلعند. او شال خود را باز میکند و نوشته ای را بر حاشیه آن میخواند: زنده باد مارکسیسم، لنینیسم، مائوئیسم و پراچاندیسم.پراچاندا، به معنی قدرتمند، اسم مستعار آقای بوشپا داهال، رهبر حزب کمونیست مائوئیستی نپال (N-CPN) است.
شورشیان جنگ خلقی خود را فوریه 1996 آغاز کردند و اولین حملات را در منطقه رولپا (300 کیلومتری کاتماندو) با هدف سرنگونی حکومت سلطنت مشروطه(1) انجام دادند. حدود هشت هزار نفر از هنگام آغاز شورش کشته شده اند؛ به گفته سازمان غیر دولتی نپالی اینسک (Insec) یک سوم قربانیان به دست مائوئیستها و دو سوم آنان به وسیله نیروهای امنیتی کشته شدهاند. (2) کمیته بین المللی صلیب سرخ در کاتماندو تأکید دارد: خشونت مائوئیستها حالتی گزینشی دارد و علیه اهداف مشخصی انجام میگیرد.
کنترل چریکهای مائوئیست بر مردم از یک سو ناشی از اجبارهای خشونت بار و از سوی دیگر به دلیل حمایت واقعی مردمی است، زیرا تدابیر مائوئیستها موجبات خرسندی گروههای شکننده جمعیت را فراهم میآورد، این گروهها عبارتند از: زنان که از ممنوعیت الکل و قمار و نیز از برابری حق جانشینی و پایان ازدواج های اجباری خوشحالند، اقلیتهای قومی یعنی 35 درصد جمعیت کشور که وعده خودمختاری از سوی انقلابیون را دریافت کرده اند؛ و سرانجام طبقات پائین اجتماع. بدین ترتیب طبقه پست که نجس انگاشته میشد، اکنون آزادانه سخن میگوید و رضایت خود را بیان مینماید بیآنکه مائوئیستی در اطراف او باشد: آنان تحقیر علیه ما را ممنوع کرده اند.
نظام کاستی که در سال 1963 رسماً الغا شد همچنان در این کشور هندو مذهب تداوم داشته است. در مناطق روستایی، عملاً، نجسها (دالتیها 21 درصد جمعیت) نمیتوانند به معبد بروند، از چاه آب بکشند، محصولات خود را بفروشند و غذای دیگران را لمس کنند. گاهی، برخی از آنها به بهانه جادوگری توسط تمامی اعضای روستا تحت شکنجه قرار میگیرند. اگر یک برهمن با ما بدرفتاری کند، مائوئیستها او را به دست تنبیه میسپارند. دالتیها لبخند به لب دارند. آنان [مائوئیستها] از برابری میان انسانها سخن میگویند. ما حال دیگر میتوانیم به معبد برویم. آنان کلاسهای سوادآموزی رایگان برای کودکان و بزرگسالان برگزار میکند. در این کلاسها چه میآموزند؟ خواندن، نوشتتن و حساب کردن برای آن که تجار اموال مردم را بالا نکشند. همچنین تاریخ سیاسی و سوسیالیسم و غیره تدریس میشود.
یاداو، کشاورز پیری که با او در کلبه فقیرانه ملاقات کردیم، با لحن تمسخرآمیزی میگوید: مردم خواهان یک تغییر سیاسی هستند و مائوئیستها از این امر بهرهبرداری میکنند. آنان مانند زالو مردم را میمکند. او در ادامه میگوید: مائوئیستها و دولت همانند دو قطعه سنگی هستند که یکدیگر را میزنند و مردم را میان هم له میکنند. درست است که مائوئیستها چاه حفر کرده و راهها را سنگفرش کرده اند. آنان در مزارع به کشاورزان کمک میکنند و آموزگاران را در صورت خودداری از تدریس مورد تنبیه قرار میدهند. آنان رباخواران را از منطقه میرانند، اما دیگر از خشونتهای آنان خسته شده ایم. ما میترسیم، ما صلح میخواهیم.(3) روستائیان در اطراف او به تأیید گفته هایش میپردازند و گویا زبانها شروع به سخن گفتن میکنند. یک آموزگار میگوید: من باید مالیات انقلابی بپردازم. آنان محتوای دروس را تغییر دادهاند و میگویند که دین تریاک توده هاست. و چنین گفته ای برای این روستائیان که زندگی روزمره شان آمیخته به مذهب هندوئیسم است معنایی ندارد. زمانی که عده ای از جوانان شورشی با چاقوهای سنتی کوخری (Kukhri) در کمر، ناگهان ظاهر میشوند، همه حاضرین زبان فرو میبندند.
اوجگیری یک جنبش توده چریکی کمونیستی متعصب در سال 2003 میتواند برخیها را مبهوت کند، اما چنین افرادی باید لحظه ای درباره وضعیت اجتماعی نپال تأمل کنند. در این کشور محروم از منابع طبیعی، هفتاد و یک درصد ساکنان در فقر مطلق به سر میبرند؛ هشتاد درصد جمعیت از طریق کشاورزی به زندگی (و بقای) خود ادامه میدهند. لوران شازه، کارشناس بانک آسیایی توسعه در کاتماندو، توضیح میدهد: رشد کشاورزی که 2/2 درصد در سال است، کافی نیست. کشاورزان اغلب فقط یک سوم یک هکتار را در اختیار دارند و این یعنی یک سوم آنچه برای تأمین معاش لازم است. نابرابریهای اجتماعی بسیار گسترده است: 5/46 درصد درآمدها در انحصار 10 درصد جمعیت است. در مقابل، صدها هزار نفر، از جمله کودکان، در طول رودخانه ها به شکستن سنگ میپردازند و سنگهای ریز را به نیم دلار در روز میفروشند.
کار کودکان عمومیت یافته است: سازمان غیر دولتی CWIN در نپال، 127 هزار کودک استثمار شده را سرشماری کرده که اغلب 4 دلار در ماه درآمد دارند. سازمان مذکور تصریح میکند: 90 درصد موارد از چشم آمارگیران پنهان مانده است. (4) به جز تحصیلات ابتدایی، آموزش همانند مراقبتهای پزشکی نیازمند پرداخت پول است: کالاهای لوکس برای اکثریت مردم قابل دسترس نیست. در نتیجه: از هر سه نپالی دو نفر بیسوادند و هر دو ساعت یک زن به هنگام زایمان میمیرد. بیش از 25 درصد بودجه دولتی را مهاجرین و 50 درصد آن را کمکهای بین المللی تأمین میکنند. (5) فساد رواج فراوانی دارد: یک منبع موثق ارزیابی میکند که: فقط 3 درصد کمکها به مقصد میرسد. مابقی اختلاس میشود. نخبگان چنان براساس کاست های سلسله مراتبی و به طرز غامضی می اندیشند که قادر به پرداختن به ضعیف ترها نیستند.
بی توجهی و نخوت این حکومت، مردم کوچه و بازار را منقلب میکند. به عنوان مثال، آخرین شکل از سرواژ همین اواخر یعنی ژوئیه 2000 الغا شد: 226 هزار کامیاها و خانواده آنها که در واقع کشاورزان نیمه برده بودند، در آن زمان آزاد شدند. اما به دلیل همراهی های لازم برای تأمین اجتماعی آنان، از آن زمان بدون پناه و بدون منبع درآمد بوده اند و به فراموشی سپرده شده اند. در بودجه ای که در ژوئیه 2003 به تصویر رسید، پیشبینی شده که فقط نیم دلار در سال به آنها اعطا شود! دموکراسی پارلمانی که حاصل جنگی سرسختانه بود در سال 1990 برقرار شد، این نظام هرچند امکان آزادی بیان را فراهم آورده است اما نفوذ صاحب منصبان محلی را فدای رفتارهای نسبتاً فئودالی کرده است. رفتارهایی مانند فساد، تبعیض مبتنی بر تفکرات کاستی و قومی، رباخواری، خودسری، چهارده دولت در طول سیزده سال پیاپی آمده اند و رفته اند. از اکتبر سال 2002 پادشاه گیانندرا پارلمان را دور زده و دولتی را طبق سلایق خود رهبری میکند. سیاست شناسان نپالی نوشته اند: نخبگان محافظه کار، حتی در جناح چپ، قدرت خود را منوط به حفظ ساختارهای سنتی و روابط اجتماعی میدانند. به دلیل نبودن هر نوع کنترل دولتی، انتخابات به عرصه تمرین جمع آوری پول تبدیل شده است. (6)
در مناطق روستایی، حضور دولت فقط به پرداخت مالیات (که در مقابل آن خدماتی انجام نمیشود) و آزارهای پلیس فاسد شده، اسکناسهای منقوش به پادشاه خودکامه و غیرمحبوب خلاصه میشود و پادشاه کسی نیست جز گیانندرا که از هنگام کشتار [خاندان سلطنتی] در ژوئن 2001 تاج بر سر نهاده است. (7) در گوراهی، شهری که تحت کنترل ارتش قرار دارد، روز 7 ژوئیه 2003 رژهای که به مناسبت سالگرد تولد پادشاه سازماندهی شده بود برگزار گردید: این رژه حتی یک تماشاچی هم نداشت.
این دولت رو به ضعف از سال 1992 باتحریک نهادهای مالی بین المللی روند نئولیبرال خصوصی سازی را آغاز کرد که این امر موجب نابودی معدود خدمات موجود شد: آب آشامیدنی و امنیت به کالا تبدیل شده اند. هرچند طبقه جدیدی از مصرف کنندگان ظهور یافته، اما پس از یک دوره کوتاه درخشش اقتصادی، فساد حاکم موجب فرار اولین سرمایه گذارها شد.
در چنین شرایطی، این که بخشی از مردم برای تغییر شرایط اجتماعی خود به خشونت رو آورند، چندان تعجب انگیز نیست. از سال 1992، ناظرین با اشاره به ماجرای چریکهای راه درخشان اعلام کردند که در نپال نیز باید در انتظار وقوع سناریویی باشیم همانند آنچه در پرو اتفاق افتاد.
خانم ریتامانچادا، عضو کنگره حقوق بشر جنوب آسیا (SHARF) و روزنامه نگار مجله انگلیسی Frontline میگوید: مردم مرفه کاتماندو به ارعاب آفرینی مائوئیستها اشاره میکنند، بی آنکه متوجه باشند این گروه چریکی از پایگاه اجتماعی گسترده ای برخوردار است. ریمال ماداو کومار، مدیریت هفته نامه لیبرال Spot Light ، تصریح میکند: [موفقیت] مائوئیستها صددرصد مدیون فساد و ناتوانی دولت است.
هرگاه چریکی مورد پرسش قرار میگیرد، کلمه ای مدام بر زبان او جاری میشود: توسعه. شورشیان به پزشک، جاده، چاه، برق، سدآبی و قدرت صادر کردن محصولات کشاورزی نیاز دارند. آنان فقط میخواهند از فقر بیرون آیند. وقتی با اعضای حزب که در مناطق صعب العبور پناه گرفته اند ملاقات کردیم، دیدم که از طبقات بالای اجتماع هستند. مردان جوانی که از آموزش برخوردار بوده اند، در شهر تحصیل کرده اند و در آنجا ثروتهای بادآورده ای دیده اند که حاصل فساد، خصوصی سازی و جهانگردی بوده اند. بی هیچ آینده ای، آنان مبارزه مسلحانه را زمینه ساز فرصتی اساسی برای صعود اجتماعی میدانند، فرصتی که عبارتست از حذف طبقه ثروتمندان و گرفتن جای آنها.
یاداو، کشاورز پیر ساکن روکوم، به یاد میآورد: آنان عملیات خود را با حمله به پلیس با استفاده از کورخی (چاقو) و چنگک آغاز کردند. سپس سلاحهای پلیس های کشته شده را برداشتند. جنگ خلقی هفت سال پیش شروع شد: در حال حاضر 10 میلیون از 23 میلیون نفر جمعیت نپال آزاد شده اند. مطبوعات کاتماندو با لحنی تمسخرآمیز مینویسند که در این جا همانند چین و تایوان یک کشور و دو نظام وجود دارد.
شورش جنبه ای کاملاً ملی دارد: هیچ کمکی از هند یا چین انجام نمیشود. تنها حمایت خارجی، از سوی جنبش انقلابی بین المللی (MRI) صورت میگیرد که یک سازمان مائوئیستی مستقر در لندن است و بازماندگان چریکهای راه درخشان، چریکهای ناکسالی بنگال، و برخی احزاب بنگلادشی، سریلانکایی، ترک و حتی آمریکایی را در خود جای میدهد.(8) این جنبش حزب کمونیست نپال را تحریک کرده که راه انتخاب را کنار بگذارد و شیوه جنگ مسلحانه را پیش بگیرد. به گفته یک وابسته نظامی غربی در کاتماندو، اعضای حزب کمونیست توسط ناکسالی ها در هند و یا توسط چریکهای راه درخشان در پرو دوره دیده اند. ضمناً، کهنه سربازان مانوس با جنگ در نپال بسیارند: گورخاس های قدیمی، مزدوران نخبه ارتش انگلستان و کلاه آبیهای سابق نیز پول و تجربیات خود را در اختیار چریکها قرار داده اند.
شورش با ارعاب آفرینی و قتل صاحب منصبان محلی و تخریب معدود زیربناهای دولتی آغاز شد. سپس شورشیان با تأسیس کمیته های شهروندان ذینفع (Samiti) خلاء قدرت را پر کردند. وظیفه این کمیته ها، سازماندهی معاش اجتماعی و در کنار آن، تحقیر و محکوم کردن بود. مخالفین فعال، خبرچینان (یا کسانی که چنین فرض میشدند) و کشاورزانی که از دادن غذا به شورشیان خودداری میکردند، تحت تنبیه بدنی قرار میگرفتند و یا کشته میشوند. کارمندان، تجار و حتی برخی سازمانهای غیر دولتی هدف این عملیات بودند.
اعضای جوانان مائوئیست که تجسم تلاقی میان اعتبار اجتماعی ناشی از آموزش و تهدیدهای مسلحانه موفقیتهای انکار ناپذیر اجتماعی بودند، به کشاورزان مخاصم و بیسواد اطمینان میدادند که انقلاب آنان عوایدی به همراه خواهد داشت. سوبدوخ راج پیاکورال، رئیس اینسک (سازمان غیردولتی مدافع حقوق بشر) آهی میکشد و میگوید: مائوئیستها راه حلهای ساده ای برای مشکلات پیچیده ای ارائه میدهند. آنان به کشاورزان میگویند: مالک به شما نیاز دارد اما شما به او احتیاجی ندارید. او را بیرون برانید و اگر بازگشت، او را بکشید. سرگرد ان.اس.پونریال مذاکره گر سابق از سوی دولت، تعداد شورشیان را چنین محاسبه کرده است: بین 10 تا 12 هزار جنگجوی سرسخت و حدود 15 هزار شبه نظامی که در حال جذب شدن به این نیروها هستند.
هرچند ثبت نام اجباری از نوجوانان رواج فراوانی دارد، اما کمیته بین المللی صلِب سرخ برخی شایعات مبنی بر استفاده گسترده از کودک- سربازان را تکذیب کرده است. در مقابل، 77 هزار مأمور پلیس و 45 هزار سرباز قرار دارد که هیچ انگیزه ای ندارند و فاقد تجهیزات مناسب هستند: مبارزین صحرانشین که با محیط سازگارند و متحرک هستند به سرعت در حال افزودن بر پیروزیهای خود میباشند. وابسته نظامی غربی که قبلاً ذکر او رفت، معتقد است: دولت نپال در ابتدا این تهدید را جدی نگرفت.
یک دپیلمات میافزاید: نخبگان از نظر تاریخی معتقدند که نپال فقط به کاتماندو و دره آن محدود میشود. برای آنان چندان مهم نیست که کنترل کوهستانهای عقب مانده از دست برود. چریک ها با پیروی از استراتژی مائوتسه دونگ که شامل محاصره شهرها از طریق مناطق روستایی بود، نه تنها به پست های پلیس در مناطق روستایی حمله کرده و دولت را مجبور به کاستن از میزان حضور خود در مراکز مهم کردند بلکه پادگانهای نظامی در شهرها را نیز به محاصره درآوردند. در نوامبر سال 2001، در گوراهی، مرکز منطقه دانگ، 14 سرباز و 23 پلیس کشته شدند و بانکها به سرقت رفتند. یک شاهد میگوید: برخی مبارزین که کوهنشینان فقیر بودند، برای اولین بار در زندگی خود اتومبیل می دیدند. این حمله شدید منجر به اعلام وضعیت اضطراری شد و شرایط به وجود آمده در اثر حوادث 11 سپتامبر موجب شد که دخالت ایالات متحده و انگلستان به بهانه جنگ علیه تروریسم در این منطقه پررنگتر شود. سفیر آمریکا بنام مایک مالینوفسکی حتی این شورش گرسنگان را با القاعده و خمرهای سرخ مقایسه کرد. یک دیپلمات در تحلیلی میگوید: ایالات متحده خواهان ثبات در منطقه و ممانعت از تبدیل شدن نپال به یک دولت در حال اضمحلال Failed state میان چین و هند است. واشنگتن از آن هنگام تاکنون 35 میلیون یورو کمک نظامی و کمک به توسعه و انگلستان 5/17 میلیون دلار در اختیار این کشور قرار داده است.
در حالی که در همین زمان هند بر کنترل خود بر مرز با نپال افزوده است. ارتش نپال که تحت آموزش حدود پنجاه مستشار آمریکایی است، خود را به 14 هزار اسلحه 16-M (که از سوی واشنگتن اعطا شده) و دو چرخبال روسی17-MIG (به هزینه لندن) مجهز کرده است. حدود 5 هزار نفر در سال 2002 کشته شده اند: از یک سو نیروهای امنیتی اقدام به شکنجه، مثله کردن وکشتار میکنند و در مقابل شورشیان با اعمال خشونتبار به رقابت بر میآیند. (9)
در ماه دسامبر، حزب کمونیست مائوئیستی نپال از سوی وزارت امور خارجه آمریکا در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گرفت و این امر ضمن آن که موجب هراس شورشیان شد، آنان را نسبت به امضای توافق آتش بس در 29 ژانویه 2003 مطمئن ساخت. در پی مبادلات دوجانبه میان آمریکا و نپال، این کشور در ماه ژوئیه اعلام کرد که 900 سرباز به عراق میفرستد. با این حال روز 27 اوت مائوئیستها آتش بس را نقض کردند که دلیل آن خودداری دولت از پذیرش خواسته اساسی آنان یعنی تصویب قانون اساسی جدید در کشور بود.
دولت فقط کنترل برشهرها و در روزها نیز کنترل جاده ها را در اختیار دارد. حتی در کاتماندو، چریکها به تجار و آژانسهای جهانگردی پیاده پیمایی حمله میکنند. آنان در مرکز شهر دست به حمله میزنند: در ماه ژانویه، به محض پایان آتش بس، آنان رئیس پلیس را که یک سرهنگ بود هدف قرار دادند. حتی دهها نفر به دفتر حزب کمونیست که زمانی در پایتخت فعال بود شکایت برده اند. باتوجه به این که قوه قضائیه رسمی به تندی و با هزینه بسیار عمل میکند، برخیها شیوه های رادیکال مائوئیستها را به دادگستری ترجیح میدهند. در کاتماندو نیز همانند کوهستانها،قدرت آنی شورشیان به تدریج جای قدرت دولت در حال زوال را میگیرد.
به هنگام مذاکرات، شورشیان درخواست کردند که ارتش در منطقه ای به شعاع پنج کیلومتر برگرد پادگانها محصور شود. اما خواسته اصلی آنان به سازماندهی انتخابات مجلس مؤسسات مربوط میشد. این خواسته غیرواقع گرایانه بود زیرا رأی دهندگان ساکن مناطق آزاد شده از هیچ نوع آزادی بیان برخوردار نبودند. متعهد شدن حزب کمونیست نپال به نفع چند حزبی گرایی پدیده ای تبلیغاتی است: هیچ چیز فعلاً چه در گفتمان چریکها و چه در رفتارهای خودکامانه حزب نسبت به مردم، نشانی از آغاز رفتار دموکراتیک دیده نمیشود. مقامات کاتماندو ابتدا از پذیرش خواسته شورشیان خودداری کردند و بیش از هرچیز خواهان خلع سلاح آنان بودند. حزب کمونیست مائوئیستی نپال از لحاظ سیاسی میتواند با گرایش به سوی بخش میانه روی حزب سابق کمونیست که به تشکلی نئولیبرال تبدیل شده، فضایی در جناح چپ برای خود باز کند.
در طول تابستان تخطی های متعددی در قبال آتش بس صورت گرفت: تهدیدها علیه سازمانهای غیردولتی آمریکایی، سربازگیری های اجباری، اعدام خبر چین ها، مبادله آتش میان ارتش و شورشیان و حتی تلاش برای قتل نخستوزیر سابق. در طول گفتوگوها، در حالی که ارتش تقویت شده از سوی واشنگتن بر دولت فشار میآوردکه امتیازات کمتری بدهد، شورشیان ضرب الاجل غیرقابل قبولی اعلام میکردند. حتی قبل از نقض آتش بس، آنان خود را آماده جنگهای شدیدی کرده بودند. یک منبع پزشکی در آن زمان گفته بود: آنان اقدام به ذخیرهسازی مورفین جهت تسکین جراحات میکنند. اعضای کاخ سلطنتی در انتظار روزهای بدتری بودند: در اواسط ماه اوت، 27 تن از اعضای خاندان سلطنتی برای سفر به اروپا درخواست ویزا کرده بودند.
هر دو طرف مخاصمه مطمئن هستند که قادر به منکوب کردن طرف مقابل هستند. ارتش سلطنتی از یک سو از حمایت آمریکا برخوردار است و از سوی دیگر شاهد انزوای بین المللی کمونیستهاست. شورشیان نیز معتقدند که ناکامیهای آمریکا در عراق و افغانستان هر نوع تهدید مداخله مستقیم پنتاگون در هیمالیا را از سر این منطقه دور میکند. از سوی دیگر، آنان به خلل ناپذیر بودن استراتژی محاصره شهرها به شدت دلگرم هستند. از نظر تاکتیکی، دره کاتماندا کاملاً هم غیرقابل تصرف نیست: تصرف دو جاده، فرودگاه و مخزن بنزین، برای تصرف پایتخت و در پی آن تصرف کامل کشور کافی خواهد بود.
بیش از 10 هزار نفر روز 29 اوت در کاتماندو تظاهرات کردند که تا مائوئیستها و دولت را به از سرگیری مذاکرات ترغیب کنند. اما مخالفت مردم با از سرگیری جنگها، در واقع دغدغه کوچکی در میان دلمشغولی های بزرگ شورشیان (که خود را پیش قراول روشنبین طبقه زحمتکشان میدانند) و ارتش سلطنتی و متحدین این ارتش در واشنگتن است.
پی نوشتها:
1- ر.ک: Jean-Luc Racine, Au Nepal, les maoistes gagnent du terrain, Le Monde diplomatique, Juillet 2003. 2- ر.ک: . www.insec.org.np
3- در سال 2001، فقط 4 درصد نپالی ها به یک راه حل نظامی برای پایان مناقشه امیدوار بودند. ر.ک: State of Nepal, Kanak Dixit & Shasti Rasachandaran, editions Himal book, latotpur, Nepal, 2003
4- ر.ک: The Himalayan, Katmandou, 6 aout 2003
5- منبع :State of Nepal و نیز گفتوگوهای کارمندان بانک آسیایی توسعه
6- منبعState of Nepal:
7- اول ژوئن 2001، به هنگام صرف شام، دیپندرا، ولیعهد نپال اقدام به کشتار خانواده سلطنتی کرده و سپس خودکشی کرد. مردم کوچه و بازار معتقدند که این اقدام توطئه ای سازمان یافته از سوی گیانندرا، برادر شاه بیرندار، برای تصاحب قدرت بوده است.
8. ر.ک: Un.monde.a.gagner ،نشریه فرانسه زبان مائوئیستهای جنبش انقلابی بینالمللی: www.awtw.org/french /mri /lindex .html
9- گزارش سال 2003 مؤسسه Insec در کاتماندو.
10- ر.ک به نوشته آقای Steven C BLAKE استاد دانشگاه محافظه کار در مؤسسه Center for Securiry Policy .
منبع: Frontpage, Los Angeles, Juellet 2003 w.frontpagemg.com/articles/readarticle.asp?ID=9090 از دیدگاه نویسنده این مقاله، یک نپال کمونیست در واقع کره شمالی دوم و حتی یک پایگاه بالقوه برای القاعده خواهد بود.
منبع: / ماهنامه / لوموند دیپلماتیک / 2003 / نوامبر ۱۳۸۲/۰۸/۱۵
مترجم : رضا علی اکبرپور
نویسنده : سدریک گاورنر
نظر شما