موضوع : پژوهش | مقاله

سرمایه اجتماعی، فرصتها و تهدیدها

سرمایه اجتماعی از مفاهیم نو پدید در حوزه مطالعات اقتصادی و اجتماعی در سطح جهان و در داخل کشور است. توجه نظریه‌پردازان توسعه به سرمایه اجتماعی از نشانه‌های تحول در نظریه‌های توسعه است که شاید بتوان به وجوهی از آن به شرح زیر اشاره کرد.
- خروج از دایره از یکسویه‌نگری‌های اقتصادی و مادی توسعه و ورود به مرحله‌ای نو از توجه یافتن به ابعاد غیر اقتصادی توسعه ( پس از توجه به وجوه انسانی، فرهنگی، اخلاق معنوی )
ـ گسترش دامنه شمولیت سرمایه و افزوده شدن سرمایه اجتماعی به زمره‌ی سرمایه‌هایی که تا کنون معدود به سرمایه‌های فیزیکی، مالی و انسانی بود.
ـ جهت‌یابی نگاهها از فرد محوری در توسعه به روابط اجتماعی
ـ حرکت تدریجی از اندازه‌گیری کمی اجتماعی به اندازه‌گیری‌های کیفی
ـ دگر‌گون شدن رابطه اقتصادی با دیگر حوزه‌های علوم اجتماعی
سرمایه اجتماعی را به گونه‌های مختلفی تعریف کرده‌اند:
یکی از تعاریف مطرح این است که سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در سیستم‌های اجتماعی می‌باشد که موجب ارتقای سطح‌شماری اعضای آن جامعه گردید و سبب پایین آمدن سطح هزینه‌های تبادلات و ارتباطات می‌گردد. (فوکویاما، 1999 )
بر اساس این تعریف مفاهیمی نظیر جامعه مدنی و نهادهای اجتماعی نیز دارای ارتباط مفهومی نزدیکی با سرمایه‌گذاری اجتماعی می‌گردند.
همان‌گونه که پیش از این ذکر شد، سرمایه اجتماعی موضوعی جدید در مطالعات توسعه، اقتصاد و جامعه‌شناسی در سطح جهانی است.
البته به رغم این عمر کوتاه، میزان توجه به آن روز افزون بوده است و امروزه کتاب‌ها و مقاله‌های بسیاری پیرامون جنبه‌های نظری و کاربردی آن به ویژه مطالعات موردی آن در جوامع توسعه یافته یا توسعه نیافته در دسترس است.
سرمایه اجتماعی عمدتاً مبتنی بر عوامل فرهنگی و اجتماعی بوده و شناخت آن به عنوان یک نوع سرمایه چه در سطح مدیریت کلان توسعه کشورها و چه در سطح مدیریت سازمان‌ها و بنگاهها می‌توان شناخت جدیدی را از سیستم‌های اقتصادی ـ اجتماعی ایجاد کرده و مدیران را در مدیریت بهتر سیستم ما یاری کند. (علومی، 1380، 34)

سرمایه اجتماعی چیست ؟
منظور از سرمایه اجتماعی هنجارها و شبکه‌هایی است که مردم را قادر می‌سازد تا دست به کنش جمعی بزنند. (پورستمی1998)
این تعریف چندان مقصود را بر می آورد اولاً، نه بر پیامدها بلکه بر منابع سرمایه اجتماعی متمرکز است در حالی که می‌پذیرد که ویژگی‌های مهم سرمایه اجتماعی از قبیل: اعتماد و هنجار متقابل در طی یک فرآیند مکرر پدید آمده‌اند.
ثانیاً: این تعریف ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی را در در خور جای می‌دهد و می‌پذیرد که اجتماعات کما بیش به آنها دسترسی داشته باشند.
ثالثا: در حالی که تعریف اجتماع ( و نه افراد، خانواده یا دولت) را به عنوان واحد درجه اول تحلیل معرفی می‌کند در ضمن می‌پذیرد که افراد و خانواده‌ها، قادرند سرمایه اجتماعی را از آن خود کنند و به علاوه نحوه سازماندهی خود اجتماع تا حدود زیادی به مناسبات آن با دولت بر می‌گردد. تأثیری که دولت‌های ضعیف، دشمن صفت‌یابی تفاوت بر زندگی اجتماع و طرح‌های توسعه‌ای باقی می‌گذارند، قراردادها را محترم می‌شمارند و در برابرفسادمقاومت می‌ورزند عمیقاً متفاوت است ( آیشام و کافمن‌، 1991)
این واژه معنا کردن نقش روابط اجتماعی در توسعه، نقطه عطفی در رویکرد نظری نسبت به توسعه است و لذا تبعیت را برای تحقیقات و سیاستهای معاصر در زمینه توسعه در بر دارد.
بانک جهانی نیز سرمایه اجتماعی را پدیده‌ای می‌داند که حاصل تأثیر نهادهای اجتماعی روابط انسانی و هنجارها بر روی کمیت و کیفیت تعاملات اجتماعی است و تجارب این سازمان نشان داده است که در این پدیده تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد وتوسعه کشورهای مختلف دارد. تادهه 1990 عمده نظریه‌های توسعه دیدگاههای «بالنسبه کوته بینانه» و حتی متشاقص درباره نقش روابط اجتماعی در توسعه اقتصادی داشتند و توصیه‌های سیاسی سازنده‌ای که عرضه می‌کردند چندان قابل استفاده نبود. برای مثال در دهه‌ای 1950 و 1960 روابط اجتماعی و راه و رسم‌های سنتی زندگی همچون موانعی بر سر راه توسعه تلقی می‌شد.
(مور. 1997، 289) چنانکه در یکی از اسناد معتبر وقت، متعلق به سازمان ملل در 1951 گفته شده برای آنکه کار توسعه پیش برود:
فلسفه‌های قدیمی باید ابطال شوند، نهادهای کهنه اجتماعی از هم بپاشند و عقیده و نژاد باید از هم گسسته شوند، ولی شمار اشخاصی که قادر نیستند قدم به قدم با ترقی حرکت کنند محکوم‌اند که از برخورداری از یک زندگی آسوده چشم بپوشند و تن به قبولی نومیدی بدهند. ( اسکوبار، 1995، 3)
این دیدگاه در دهه 1970 جای خود را به نظریه‌های وابستگی و نظام جهانی داد. اینان معتقد بودند که روابط اجتماعی در بین نخبگان حقوقی و سیاسی سازو کار اصلی استشمار سرمایه دارانه است. نظریه پردازان نئوکلاسیک و متخصصان انتخاب عمومی که در دهه‌های 1980و1990 بیشترین نفوذ را داشته به نوبه خویش، خوص مشخصی برای روابط اجتماعی قادل نمی‌شوند.
آنان که معتقد بوند که گروه‌ها از جمله بنگا‌ه‌ها در درجه نخست بدان سبب موجودیت دارند که هزینه معادلاتی را پایین بیاورند.
بنابراین چنین شد که عمده نظریه‌های توسعه روابط اجتماعی را فوق‌العاده طاقت فرسا، استشمار گرایانه، آزادی‌بخش تأویل می‌کردند. ادبیات سرمایه اجتماعی در گسترده ترین معنای خود معرف نخستین تلش برای نزدیک شدن به پاسخ این چالش است. ( براون1998، براون و آشمن‌1996)
چهار دیدگاه درباره‌ی سرمایه اجتماعی و توسعه اقتصای وجود دارد که می‌توان این چهار دیدگاه متمایز را مقوله بندی کرد:

1) دیدگاه اجتماع‌گرایی
2) دیدگاه شبکه‌ای
3) دیدگاه نهادی
4) دیدگاه همیاری که پژوهش در این دیدگاهها هر کدام نیز به فرصت مناسب دارد تا بتوان به آن پرداخت و آن را بررسی کرد.
مهمترین اقداماتی که دولتها می‌توانندجهت تقویت سرمایه اجتماعی انجام دهند:
1) تشویق و تقویت و تشکیل نهادهای مدنی
2) تقویت و غنی‌سازی آموزشهای عمومی
3) تأمین امنیت شهروندان در جهت حضور داوطلبانه در نهادهای اجتماعی
4) پرهیز از تصویر گری بخش‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی و واگذاری فعالیتهای مربوطه به نهادهای مردمی برای جلب کمشارکت آنها در فعالیت‌ها و زمینه‌سازی ایجاد و تقویت نهادهای اجتماعی و شبکه‌های اعتماد بین آماد مختلف مردم. ( فوکویاما، 1999)
سرمایه اجتماعی دارای ابعاد و مولفه‌های فراوانی‌ است که متناسب با فرهنگ جامعه می‌باشد؛ مولفه‌هایی چون اعتماد، مشارکت در نهادهای مدنی و مؤسسات خیریه، ارتباطات مناسب با دیگران، متعهد و مسؤلیت، همکاری و روحیه کار گروهی، احساس هویت جمعی در این زمینه مد نظر می‌باشد.
مهمترین مؤلفه سرمایه‌اجتماعی اعتماد و قابلیت اعتماد که دارای ارکانی چون صداقت، شایستگی، ثبات قابلیت اعتماد، وفاداری و روراستی است.
اعتماد به معنای اختصاصی منابع به فعالیتی است که حاصل آن فعالیت به رفتار مشارکتی دیگران وابسته می‌باشد و قابلیت اعتماد، رفتری است که بازده مردمی را که به شما اعتماد می‌کنند افزایش می‌دهد.
مردم در تمایل به اعتماد نسبت به دیگران به 3 دلیل زیر متفاوتند:
1ـ عقاید متفاوت در مورد قابلیت اعتماد دیگران با در نظر نگرفتن تفاوتهای موقعیتی
2ـ ترجیحات متفاوت در مورد توجه به دیگران
3ـ توانا‌یی‌های متفاوت که سبب ایجاد رفتار قابل اعتماد در دیگران می‌شود.

سرمایه اجتماعی و طمع دشمنان:
سرمایه اجتماعی ویژگی‌های معینی دارد که از این ویژگیها انتقال ناپذیری عملی آن است اگر چه این سرمایه، منبعی است که ارزش استفاده دارد و به آسانی مبادله نمی‌شود. صفت کیفی ساختار اجتماعی که فرد در آن قرار گرفته است این است که سرمایه اجتماعی دارای منفعت عمومی است به این معنا که سرمایه اجتماعی از جهت کنش هدفمند در موقعیتی اساساً متفاوت با بیشتر شکلهای دیگر سرمایه است و همه افرادی جزء ساختار معین هستند و از ان سود می‌برند.
لذا دشمنان ما نیز به این مسئله واقف هستند که سرمایه اجتماعی به عنوان یک سرمایه مولد می‌تواند مورد استفاده آنها هم قرار گیرد. آنان به این مورد اشراف دارند که مهمترین عنصر سرمایه اجتماعی اعتماد است لذا کلیه هم و غم و تلاش خود روی بی اعتماد کردن مردم نسبت به نظام و مسؤولین کشور صرف می‌کنند. هنگامیکه جو بی اعتمادی بین مردم ونظام بوجود آید یا جدایی و شکاف بین مردم و مدیران جامعه بیشتر می‌شود، در اینصورت مدیران و مسؤلین به دنبال حل و فصل مسائل خود می‌روند و مردم نیز در این جو آکنده از بی اعتمادی با مسائل و مشکلات خود درگیر می‌شوند. در این حالت دشمن به هدف خود رسیده زیرا توانسته از سرمایه اجتماعی در جهت منافع خود استفاده نماید.
بنابراین وظیفه مسؤلین و مدیران جامعه است که متوجه این مهم باشند و سعی نمایند که احساس یگانگی و وحدت بین خود و مردم را حفظ نمایند و در راستای اعتماد سازی، مشارکت، احساس تعهد و مسؤلیت و احساس هویت جمعی گامهای اساسی و مثبتی بر دارند.
نقش دولت درایجاد سرمایه اجتماعی: با توجه به اهمیت سرمایه اجتماعی در توسعه اختماعی، اقتصادی. فرهنگی، لازم است برنامه‌های مختلفی برای افزایش و ذخیره این سرمایه انجام گیرد. برخی از این اقدامات عبارتند از:
1) تشویق و تقویت نهادهای اجتماعی، صنفی، حرفه‌ای، تشویق به ایجاد و تقویت نهادهای اجتماعی که از راه‌حل‌های ساختاری برای افزایش سرمایه اجتماعی است. افراد در قالب نهادهای اجتماعی دارای هویت مشترک گردیده و زمینه ایجتد همکاری‌های گروهی در آنان ایجاد می‌شوند نتیجه فعالیتهای گروهی موفق شبکه‌های اعتماد است.
برنامه ریزی فرهنگی جهت غنی سازی فرهنگی اجتماعی و سازمانی، سرمایه اجتماعی به عنوان یک متغییر اقتصادی مشتج از ویژه‌گی‌های فرهنگی یک سیستم اجتماعی است.
2) تقویت مؤلفه‌های فرهنگی نظیر احساس هویت جمعی و سازمانی مشترک، احساس تعلق به آینده‌ای مشترک و... نظر می‌باشد.
مدیران نیز با ایجاد نظام‌های مشارکتی و توجه به سمبل‌های فرهنگی و ایفای مناسب نقش رهبری می‌توانند در جهت غنی‌سازی فرهنگ سازمانی گام بردارند.
3) تأمین امنیت شهروندان در جهت حضور داوطلبانه در نهادهای اجتماعی
4) پرهیز از تصدی گری بخش‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجنماعی و واگذاری فعالیتهای مربوطه به نهادهای مردمی برای جلب مشارکت آنها در فعالیتها و زمینه‌سازی، ایجاد و تقویت نهاد‌های اجتماعی و شبکه‌های اعتماد بین آحاد مختلف مردم.

نتیجه گیری:
سرمایه اجتماعی تشکیل شده از چهار محور:
1ـ سرمایه فرهنگی
2- سرمایه اجتماعی
3ـ سرمایه سیاسی
4ـ سرمایه اقتصادی
پایه این چهار محور اعتماد می‌باشد که در حال حاضر دشمنان سعی در از میان بردن این اعتماد قوی فی‌مابین رهبری، دولت، مجلس با مردم را دارند تا بتوانند در اثر این گسیخنگی نظام را ساقط کنند.
دشمنان استفاده از اختلاف بین احزاب را نیز در دستور کار دارند، اما باید توجه داشت که در تمامی کشورهای توسعه یافته غرب احزاب وجود دارند و این احزاب در روند کشور با هم اختلاف سلیقه دارند اما اجازه نمی دهند این اختلاف سلیقه باعث رکود کشور و عقب‌ماندگی آنها گردد.


منبع: سایت خبری / الف ۱۳۸۶/۱۲/۲۶
نویسنده : فاطمه زارعی
 

نظر شما