دانشجویان و هویت سرگردان
استاد اجازه نداد دانشجو روی صندلی خود بنشیند و با دست در خروجی سالن را نشانش داد.
دختر جوان با ناراحتی گفت: استاد میدانم اشتباه کردهام اما اگر اجازه بدهید از امتحان محروم نشوم. جبران آن برایم دشوار است. استاد با عصبانیت پاسخ داد: این چه ریخت و لباسی است مگر اینجا دیسکو یا پارتی شبانه است؟ و دختر با گریه از سالن بیرون رفت.
خانم محمدی، چند سال پیش این خاطره را در جمع دوستانه و صمیمی دانشجویان ایرانی- که در یکی از شهرهای جنوب ایتالیا درس میخواندند- برایم تعریف کرد و ادامه داد: شاید بعضی دختران و پسران غربی، بیرون از محیط دانشگاه با هر نوع پوشش و آرایشی رفتارهای خلاف عرف انجام میدهند اما در دانشگاه درس را جدی میگیرند و به راستی «هویت دانشجویی» دارند. هویت یعنی پاسخ دادن همزمان به دو پرسش ساده اما مهم: من کیسیتم؟ و من کی نیستم؟ برای مثال در بحث هویت جنسی، وقتی یک پسر میگوید: من پسرم و دختر نیستم. انتظاراتی را که خود و دیگران از او دارند مشخص میکند و میپذیرد که مطابق آن انتظارات رفتار کند. تنها ظاهر جسمی و لباس او نیست که پسرانه است... بلکه بازیهایش، فعالیتهایش و انتخابهایش نیز تا حد زیادی غیرزنانه است.
اگر برای خودمان هویت مسلمان ایرانی قائل باشیم، در پاسخ به پرسش من کیستم در کلام و عمل نشان میدهیم که به زبان فارسی- که همچون شکر است- صحبت میکنیم. فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی و نظامی را میشناسیم و سرودههایی از آنان را حفظ داریم. به پیشینه فرهنگ غنی خود آشاییم و به آن عشق میورزیم. مسلمانیم اما مسلمان ایرانی، نه مسلمان عرب و آفریقایی و اروپایی، شیعهایم اما نه شیعه لبنان و افغانی و یمنی. هم آن ویژگیهای ملی و دینی را داریم و هم این خصوصیات غیرایرانیان و غیرمسلمانان را نداریم.
سردرگمی هویت آنجاست که نه زنگی باشیم و نه رومی... یا ادای غربیها را دربیاوریم و اسامی خارجی را به زبان جاری سازیم و فرم مو و لباسمان را از شوهای آن طرف آب بگیریم و یا فکر کنیم در جزیرهالعرب صدر اسلام هستیم و در کارهای معمولی و مباح، همچون مسلمانان قرون قبل عمل کنیم!
دانشگاههای ما که اینک نزدیک به چهار میلیون جوان را در خود جای دادهاند زمانی میتوانند در سرنوشت کشور موثر باشند که دانشجویانمان هویت دانشجویی داشته باشند. وقتی کسی پای به دانشگاه میگذارد، از دوران نوجوانی و نقش دانشآموزی خود خارج میشود. کلام او، رفتار او و نوع سرگرمیها، مطالعات، انتخابها و هدفگیریهایش باید تغییر یابد. دیگر در اینترنت به دنبال بازیهای رایانهای، چت کردن و سر به این سامانه و آن سامانه غیراخلاقی زدن نباشد... دانشجو باید به جستوجوی مقالههای علمی بپردازد و از پیشرفتهای جهانی در رشته خود باخبر شود.
دانشجو، نوجوانی نیست که ساعتها در پارکهای دور و نزدیک محل تحصیل خود پرسه بزند یا در حیاط و راهروهای دانشکده سرگردان به این و آن نگاه کند و کتابخانه را در حسرت دیدار خود بگذارد! دانشجو نسبت به سرنوشت کشورش بیتوجه نیست. او نبض تند حیات اجتماعی و سیاسی جامعه است... تحولات ایران و جهان را از نظر دور نمیدارد و بدون وابستگی کورکورانه به این گروه و آن گروه به نقد برنامههای دولتمردان میپردازد. او در دوران طلایی و سرنوشتساز زندگی خود، با افراد جنس متفاوت یا با رعایت مرزهای اخلاقی و عاطفی، همکاری علمی میکند و یا با متانت و پختگی به ازدواج و نه هوسرانی و فریب میاندیشد.
دانشجو برای آزموده شدن در رویدادهای زندگی به استقبال حادثهها میرود و با پیش گرفتن روشهای حل مسئله، مشکلات خود را رفع میکند. نه اینکه با دیدن اندک ناملایمتی از دوست و استاد و خانوادهاش به سیاهیهای افسردگی و اعتیاد روی میآورد و یا بدترین و بزدلانهترین راه یعنی خودکشی را برمیگزیند.
دانشجو، هم سلامت، شادابی و سرزندگی دوره جوانی را دارد و هم خردمندی و استقلال فرزانگی را.
متاسفانه در شرایط کنونی، با چنین آرمان زیبا و سازندهای بسیار فاصله داریم. بسیاری از این علمآموزان، نه جوان، بلکه نوجوانان قد کشیدهای هستند با همان شکنندگی و رویاپردازیها و شمار فراوانی از دانشجویان، دانشآموزانی هستند با همان روحیه حفظ کردن درسها و خود را از تلاش و سختکوشی علمی برکنار داشتن!
چندان بیانصاف هم نباشیم آیا تربیت خانوادگی ما، نظام آموزش مدرسهای ما و سیستم نابسامان و بیبرنامه آموزش عالی ما سهمی در بحران هویت دانشجویان ندارند؟
منبع: سایت خبری خبر آنلاین ۱۳۸۹/۰۸/۰۴
نویسنده : محمود گلزارى
نظر شما