موضوع : پژوهش | مقاله

بدذاتی موروثی!

یکی از اساسی ترین مولفه های رفتاری نظام سیاسی حاکم بر کشور ایالات متحده امریکا، خشونت، تبعیض نژادی، قتل و ارعاب است. در مطالعه و تحقیق پیرامون پدیده های گوناگون بررسی تاریخی پدیده ها جایگاه ویژه ای دارد. نوشتار حاضر با نگاهی روایت گونه بدنبال یافتن چرایی مولفه فوق الذکر در رفتار دولت مردان امریکاست.
یک قرن پس از آنکه «کریستف کلمب» قاره امریکا را کشف کرد سیل مهاجران اروپایی به سوی طرف این قاره سرازیر شد. این قاره مهاجرنشین در ابتدا بین چندین کشور اروپایی تقسیم و بصورت مستعمره اداره می شد تا اینکه در سال 1763 میلادی امریکای شمالی در مقابل انگلیس بنای طغیان را گذاشت و پس از جنگ هایی که از بهار 1775 آغاز شد سرانجام در سال 1783 با پیروزی نیروهای امریکایی، انگلستان استقلال امریکا را پذیرفت. 4 سال بعد قانون اساسی ایالات متحده به تصویب رسید و جرج واشنگتن بعنوان اولین رئیس جمهور این کشور انتخاب شد.
سنگ بنای تمدن این کشور از ابتدا با کشتن بومیان ساکن در قاره امریکا و متواری ساختن آنان بنیاد گذاشته شد و سپس با انتخاب نظام برده داری تمدن خود را با استثمار بردگان سیاه پوست به تکامل رساندند.
مهاجران اروپایی از ابتدای ورود به قاره امریکا بنای بدرفتاری و کشتار را با ساکنان بومی سرخ پوست گذاشتند. حال آنکه به اعتراف تاریخ این مردم بومی بسیار مهربان و سرشار از عواطف انسانی بودند.
«دی براون» در کتاب «فاجعه سرخ پوستان امریکا» می نویسد :
بومیان بیگانگان را با مهر و محبت پذیرا می شدند. بنابر عادت ، هدایایی به کریستف کلمب و یاران او تقدیم کردند و با ایشان به عزت و احترام رفتار نمودند.
وی به نقل از کریستف کلمب خطاب به پادشاه اسپانیا می نویسد:
«این مردم به قدری ملایم و مهربان و سلیم النفس اند که من می توانم به اعلی حضرتین اطمنیان بدهم که در دنیا ملتی بهتر از ایشان پیدا نمی شود. همنوعان خود را مانند کسان خود دوست می دارند. گفتارشان همواره شیرین و ملایم و مهرآمیز و همراه با لبخند است.»
اما مردان مهاجر و حریصی که به دنبال طلا، این خاک دست نخورده را زیرو می کردند، با میزبانان مهربان خود به هیچ وجه عادلانه رفتار ننموده و احترامشان را پاس نداشتند. آبادی های سرخ پوستان را تاراج کردند و به آتش کشیدند و صدها مرد و زن و بچه را به زور ربودند و به مقصد اروپا بر کشتی ها سوار کردند تا در آنجا به غلامی بفروشند. مقاومت افراد قبیله «آراواک» بهانه شد تا سلاح های آتشین و شمشیرها را آزمایش کنند و در نتیجه در دهه های بعد از 12 اکتبر 1492 یعنی روزی که کریستف کلمب نخستین بار قدم بر ساحل سان سالوادور گذاشت، قبایلی تماما قتل عام شدند و صدها هزار سرخ پوست به قتل رسیدند.
امریکاییان پس از استقلال با این که خود را مردمی آزادی خواه می دانستند، دست از جنایت علیه سرخ پوستان برنداشتن . در دوران جرج واشنگتن کشتار این صاحبان خانه همچنان ادامه یافت.
این کشتار با اتهام مزدوری برای انگلیس در دوران چهارمین رئیس جمهوری امریکا ، «جیمز مدیسون» ، شدت گرفت و جنگ های خونینی بین سرخ پوستان و ارتش امریکا در گرفت و قسمت های وسیعی از سرزمین محل سکونت آنان در دو طرف رودخانه «می سی سی پی» به اشغال نظامیان درآمد و تار و مار شد.
در زمان آندرو جکسون، هفتمین رئیس جمهور امریکا، به علت نابودی شدید سرخ پوستان به « عصر ازاله» معروف شد. وی با سربازان خود به جان سرخ پوستان افتاد و هزاران تن از قبایل «چیروکی» و «چیکاساو« و «چکتا» و «کریک» و «سمینول» را قتل عام کرد. (دی براون منبع پیشین)
جنایات فوق هیچگاه متوقف نشد در سال 1868 کنگره امریکا در زمان «جانسون» - هفدهمین رئیس جمهور امریکا- قانونی را به تصویب رساند که به موجب آن سرخ پوستانی که به خاطر ستم های امریکاییان در سرتاسر کشور پراکنده شده بودند، باید جمع آوری و در داکوتای جنوبی و اوکلاهاما در کمپ های مخصوصی اسکان داده می شدند. سرخ پوستان در مقابل این ستم مضاعف دست به مخالفت زدند و در نتیجه بین ارتش و آنان جنگ های سختی در گرفته سرانجام سرخ پوستان امریکا با از دست دادن بخش قابل ملاحظه ای از نیروی انسانی و خانواده های خود ناگزیر شدند اقامت اجباری در ایالات تعیین شده را بپذیرند.
اگر چه دولتمردان ایالات متحده رفتار واحدی با سرخپوستان نداشتند اما بر این هدف مشترک اتفاق نظر داشتند که سرخپوستان باید نابود شوند. هنوز مرکب اسکان اجباری کنگره خشک نشده بود که «اولیس گرانت»، رئیس جمهور بعدی تصمیم گرفت سرخ پوستان را از ایالت اوکلاهما و دا کوتای جنوبی اخراج کند، سرخپوستان در مقابل این ظلم مضاعف استقامت کردند که موجب بروز درگیری میان آنان و ارتش شد. در این جنگ ها که 7 سال طول کشید صدها تن از زنان و مردان و کودکان سرخ پوست در داکوتا قتل عام شدند و اجساد آنان در گورهای دسته جمعی دفن شدند.(احمد ساجدی ، از جرج واشنگتن تا جرج بوش ، ص 85)
طبق آمار موجود ،در ایالات متحده امریکا 000/400/2 بومی وجود داشت که از هنگام ورود اروپاییان به امریکای شمالی در آغاز قرن هفدهم تا اول قرن بیستم به شدت کاهش پیدا کرد.
هم اکنون نیز باقیمانده سرخ پوستان از تبعیض نژادی رنج می برند. گرچه ایالات متحده تا کنون ده ها قانون ضد تبعیض نژادی را به تصویب رسانده است، اما عملا سرخ پوستان جزء طبقه فرودست جامعه امریکا محسوب می شوند. جنایات آنان نسبت به سرخپوستان به جنایات مغولان علیه جامعه ایرانیان شباهت دارد. با این تفاوت که مغولان مهاجم پس از کشتار اولیه مردم ایران را به رسمیت شناختند و سپس جذب فرهنگ اسلامی ایرانیان شدند ولی اروپاییان مهاجر بومیان را به رسمیت نشناخته و دست از کشتار شان برنداشتند؛ فرهنگ آنان را محو کردند و از آنان جز مردمانی بی هویت که تنها وراثتشان در رنگشان تجلی کرده، چیزی باقی نگذاشتند.
از اینها گذشته فاجعه استثمار سیاهپوستان توسط مهاجرین اروپایی تشکیل دهنده کشور ایالات متحده نیز قابل مداقه و دقت نظر است. آنان برای توسعه کشاورزی محتاج کارگر ارزان قیمت بودند. سرخپوستان بومی بدلیل سرکشی و ستیزه جویی کمتر تن به بردگی می دادند لذا تجارت بردگان افریقایی از همان اوایل قرن هفدهم رونق گرفت.
تاجران برده با کشتی های مخصوص حمل برده به سواحل افریقایی می رفتند و با شکارسیاهان آنها را از اقیانوس اطلس به امریکا منتقل می کردند.
تاجران برده سیاهان را در بدترین شرایط باکنده و زنجیر داخل قفسه هایی مانند کتاب جای می دادند و از ترس شورش آنها را جدا از یکدیگر نگه می داشتند. وضعیت بد هوا، غذا و بهداشت موجب می شد وقتی کشتی به مقصد می رسید« از هر صد برده ای که اسیر می شدند در حدود بیست و پنج نفر آنها یا در افریقا یا در راه سفر جان می باختند.» (آن مانتفیلد – دوره ای از برده داری – ترجمه محمود فلکی مقدم – ص48) .
بردگان مذکور وقتی به مزارع امریکا می رسیدند فلاکتشان بیشتر می شد و لذا «دو سال بعد یک سوم بردگان تازه وارد می مردند» (همان)
انقلاب صنعتی موجب پیشرفت بزرگی در منسوجات و کشت پنبه مخصوصا در ایالات جنوبی امریکا شد. به همین جهت بردگان بیشتری جهت کار در مزارع از آفریقا به امریکا منتقل گردید بطوری که در «سال 1790 در ایالات متحده امریکا 000/697 برده وجود داشت و در سال 1861 تعداد آنها به 000/000/4 نفر افزایش یافت» (جواهر لعل نهرو – نگاهی به تاریخ جهان – ج2 ص 1084)
بردگان سیاه از ابتدایی ترین حقوق انسانی همانند ازدواج محروم بودند زیرا خرج نگه داری اطفال از هزینه وارد کردن برده از افریقا بیشتر بود.
مجازات شورش اینان در برابر اربابان امریکایی نیز حکایتی شنیدنی دارد. به عنوان نمونه «از پنج برده ای که در سال 1728 متهم به توطئه علیه اربابان خود شدند دو نفر را زنده زنده در آتش افکندند ، یکی را به دار آویختند و دیگری را در رودخانه و سپس شقه کردند و پنجمی را به سواحل اسپانیا تبعید نمودند.
از اینرو بود که جنبش های ضد برده داری امریکا شروع شد. و عاقبت با پیوستن بسیاری از بردگان به ارتش «آبراهان لینکلن» شانزدهمین رئیس جمهور امریکا که الغاء برده داری را جزو شعارهای خود قرار داده به همین خاطر مغضوب ایالات جنوبی امریکا شده بود و پیروزی این ارتش، اعلامیه آزادگی بردگان صادر شده. اما این آزادی نیز به نفع بردگان تمام نشد زیرا سیاهان از این پس احتیاج به مسکن، نان و ازدواج داشتند.
نه کار صنعتی می دانستند که در شمال مشغول کار شوند و نه جنوبی ها به آنان کار می دادند زیرا سیاهان را عامل شکست خود می دانستند. بعدها سیاهپوستان در این مورد می گفتند:
«خیمه ها و چادر ها برکنده شدند، نه جایی برای اقامت و نه چیزی برای خوردن وجود دارد، این است آزادی بزرگ.(آن مانتفیلد- پیشین ص 99)
جنبش های ضد برده داری، اعلامیه آزادی بردگان و قوانین کنگره هرگز نتوانست نژادپرستی را در امریکا به پایان برد. سیاهان هنوز به عنوان شهروند درجه 2 و از طبقه زیر دست جامعه امریکا محسوب می گردند. تبعیض در استخدام، بی کاری مضاعف نسبت به سفید پوستان، درصد بالای فقر و بی سوادی ، کثرت زندانیان سیاهپوست، برخورد خشن و تبعیض آمیز پلیس و ... همگی نشان از تبعیض نژادپرستانه ایالات متحده امریکا می دهد. و جنبش های سیاهان امریکا که هنوز هم خواسته های چند قرن قبل خود را تکرار می کند شاهدی بر این ادعاست.
در هر حال آنچه بیان شد صرفا مطالبی برای نشان دادن خوی و خصلت ذاتی، موروثی و نهادینه شده امریکائیان برای بقاء خود به هر قیمت و تحت هر شرایطی است.
رفتاری که امروز شواهد و قراین فراوانی در نقاط مختلف دنیا دال بر آن وجود دارد .
بی شک تمامی رفتارهای امریکا در اقصی نقاط جهان را باید با محور مطلب فوق تجزیه و تحلیل نمود. بدذاتی موروثی که از این کشور و سیاستمدارانش بربرانی مدرن ساخته است.


منبع: سایت خبری شبکه خبر دانشجو ۱۳۸۳/۰۶/۱۵
نویسنده : رضا اسدی

نظر شما